- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
روایت کامل و جامع شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
استغاثه سیّدالشهدا در عصر عاشورا علیهالسلام امام علیهالسلام قبل از نبرد برای آخرین بار رو به دشمنان كردند و اینگونه استغـاثه فرمودند[1]: هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَـرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟ آيا كسي نيست از حرم رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم دفاع كند؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا؟ آيا خدا پرستي در ميان شما نيست كه در مورد ما از خدا بترسد؟ هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا؟ آيا دادرسي نيست كه به اميّد ثواب الهي به داد ما برسد؟ هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا؟ آيا ياري كنندهاي نيست كه به اميّد آنچه نزد خداست ما را ياري بدهد؟[2] شهادت فرزند شیر خوار امام علیهالسلام (حضرت علی اصغر[3] ) |
سپـردن ودایـع امـامت و آخرین تعلیمات
وقتي اصحاب شهيد شدند، سیّدالشهدا علیهالسلام به دشمنان رو كردند و ضمن كمك خواهي و نصیحت آنها، به نوعي حجّت را براي آخرين بار بر آنها تمام كردند. در اين زمان بود که امام سجّاد علیهالسلام با اینکه بيماري سختی داشتند، از خيمه بيرون آمدند و خواستند در ياري امام زمانشان به ميدان جنگ بروند. امام باقر علیهالسلام میفرمایند[1] سیّدالشهدا علیهالسلام به عمّهام امّكلثوم فرمودند: يَا أُمَّ كُلْثُومٍ! خُذِيهِ لِئَلَّا تَبْقَى الْأَرْضُ خَالِيَةً مِنْ نَسْلِ آلِ مُحَمَّد! ای امّ کلثوم! او را برگردان تا کشته نشود و زمین از نسل محمّد خالي نماند![2]پس از این موضوع، سیّدالشهدا علیهالسلام اسم اعظم و دیگر رموز و وصایای امامت را به زین العابدین آموختند |
وداع حضرت با اهل خیام
جوانان بنیهاشم نیز همگی به شهادت رسیدند و سیّدالشهدا علیهالسلام با نوائی جانسوز و غریبانه با اهل خيام اینگونه وداع کردند: يَا سُكَيْنَةُ يَا فَاطِمَةُ يَا زَيْنَبُ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ! عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَام. اي سكينه، اي فاطمه، اي زينب، اي كلثوم! من هم رفتم، خدا حافظ. همه دور امام علیهالسلام را گرفتند و شروع كردند به زاري و شيون. امام آرامشان كردند و حضرت سكينه جلو آمدند و عرض کردند: يَا أَبَهْ ! اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟ پدر جان آيا تسليم مرگ شدي؟ امام جواب دادند: كَيْفَ لَا يَسْتَسْلِمُ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِين لَه! چگونه تسليم مرگ نشوم كه يار و معيني ندارم، پس به قضاي الهي صبركنيد و شكوه نكنيد كه دنيا فاني وآخرت جاويدان و باقي است. |
روایت کامل و جامع مبارزه و شهادت حضرت ابوالفضل علیه السلام
[ اندکاندک عصر عاشورا نزديك شد و بعد از اصحاب، جوانان بني هاشم هم يكييكي رفتند و به درجه رفيع شهادت رسيدند و امام علیهالسلام ديگر تنها شدند و تحمّل اين موضوع براي قمرمنیربنيهاشم حضرت عبّاس علیهالسلام بسیار سخت بود. اگر تا کنون هم ماندهاند، امام اجازه ندادند به ميدان بروند، چرا كه وجود نازنين ایشان و سیّدالشهدا علیهالسلام مايه آرامش اهل خيام و ترس دشمنان و جلوگيري از بيحيايي آنهاست.[1] امّا عبّاس، ديگر تاب ندارند.] بنا بر گزارشی که مورد نقد و تردید است ؛ خدمت امام علیهالسلام رسیدند و عرض کردند: آقاي من اجازه دهید بروم تا جانم را فدايتان كنم! فَبَكَى الْحُسَيْنُ بُكَاءً شَدِيداً؛ امام حسين علیهالسلام شدید گريه كردند و سپس به عبّاس فرمودند: يا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي؛ |
مبارزه و شهادت حضرت عبّاس علیه السلام در کتب مختلف تاریخی
الأرشاد شیخ مفید( از علمای قرن پنجم هجری):پس آن حضرت بر شتر مسناة سوار شده بسوى فرات براه افتاد و برادرش عباس عليه السّلام نيز همراه او بود، پس سوارگان لشكر پسر سعد لعنه اللَّه سر راه بر او گرفتند و مردى از بنى دارم در ميان ايشان بود پس به لشگر گفت: واى بر شما ميانه او و فرات حائل شويد و نگذاريد بآب دسترسى پيدا كند، حسين علیهالسلام فرمود: بار خدايا اين مرد را به تشنگى دچار كن! آن مرد دارمى ناپاك خشمگين شد و تيرى به آن حضرت پرتاب كرد آن تير در زير چانۀ آن حضرت فرو رفت، حسين علیهالسلام آن تير را بيرون كشيد و دست زير چانه گرفت، پس دو مشت آن جناب پر از خون شد، خونها را به هوا ريخت سپس فرمود: بار خدايا من به تو شكايت برم از آنچه اين مردم در باره پسر دختر پيغمبرت رفتار كنند، آنگاه به جاى خويش بازگشت و تشنگى سخت بر او غلبه كرده بود، از آن سو لشكر دور عباس عليه السّلام را گرفته به او حمله ور شدند و آن حضرت به تنهائى با دشمن جنگ كرد تا شهید شد، و عهده دار كشتن آن جناب زيد بن ورقاء حنفى و حكيم بن طفيل سنسنى بودند و اين پس از آن بود كه زخم هاى سنگينى برداشته بود و نيروى جنبش نداشت. |
مبارزه و شهادت فرزندان ام البنین و برادران حضرت عباس
حضرت ابوالفضل وقتی دیدند یاران امام علیهالسلام کم و کمتر شده و یکی پس از دیگری به شهادت میرسند، به برادرانشان عبدالله، جعفر و عثمان گفتند: تُقَدِّمُوا بِنَفسِي اَنْتُم؛ فَحَامُوا عَنْ سِيِّدِكُمْ حَتَّي تَمُوْتُوا دُونَه فَتَقَدِّمُوا جَميعاً فَصَارُوا اِمَامَ الحُسَين علیهالسلام يَقُونَهُم بِوُجُوهِهِم وَ نُحُورِهِم! اي برادران من! جانم به فداي شما باد پيش بيفتيد! و برويد و جلوي آقای خود، خودتان را سپر و از او حمايت كنيد و از جاي خود حركت نكنيد تا همگي شما در مقابل او كشته شويد و ابو الفرج اصفهانی مینویسد فرمودند: تا کشته شدن شما را ببینم و از خدا اجر طلبم که شما را فرزندی نیست. به گزارش سوّمی فرمودند:[1] |
روایت کامل مبارزه و شهادت عون و محمدبن عبدالله ( فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب )
حضرت زينب در كربلا داغ شش برادر دیدند: امام حسين علیهالسلام، حضرت عبّاس علیهالسلام و سه برادر ديگرشان و أَبِو بَكْرِ بْنِ علي، امّا این شیر زن دشت کربلا دو فرزند[1] دلبندشان عَوْن و محمّد را هم فدای امام زمانشان کردند. ابتدا عَوْن راهی نبرد شد[2] و اینگونه رجز خواند: إنْ تُنْكِروُني فَانَا ابنُ جَعْفَر شَهيدُ صِدْقٍ فِي الجِنَاِن اَزْهَر يَطيـرُ فِيـهَا بِجِنـَاحٍ اَخْـضَر كَفي بِهذا شَرَفـاً فِي الْمَـحشَر |
مبارزه و شهادت عَبْد اللَّهِ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيل
دوّمين كسي[1]كه از جوانان بني هاشم راهي ميدان نبرد شد عَبْدِاللَّهِ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيل بودند که مادر ایشان رقيّه دختر اميرمؤمنان حضرت علی علیهالسلام است. وقتي براي اذن گرفتن خدمت سیّدالشهدا علیهالسلام رسيدند و فرمودند دايي جـان اجازه بده تا بروم و برای خدا جانم را فدایتان کنم، حضرت فرمودنـد: هنوز از شهادت پدرت، مسلم زمان زيادي نگذشته است؛ عبدالله عرض کردند: زندگاني آخرت را به زندگاني دنيايي ترجيح ميدهم،[2] به ميدان رفتند در حالي كه اين گونه رجز ميخواندند: اَليوَم اَلقي مُسلماً وَ هُوَ اَبي وَ فِتيَهٌ بَادُوا عَلَي دين النَّبِي لَيسُوا بِقَومٍ عُرِفُوا بِالكَذِب لَـكنِ خِيـَارُوُ كِـرَامُ النَّسِب |
روایت رزم و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام در کتب مختلف
الأرشاد شیخ مفید( از علمای قرن پنجم هجری):پس فرزندش على بن الحسين علیهالسلام پيش آمد و مادرش ليلى دختر ابى قرة بن عروة بن مسعود ثقفى بود و از زيباترين مردم آن زمان بود، و در آن روز نوزده سال داشت پس حمله افكند و میگفت: ۱- منم على فرزند حسين بن على، بخانه خدا سوگند ما سزاوارتر به پيغمبر هستيم. ۲- بخدا سوگند پسر زنا زاده در باره ما حكومت نخواهد كرد، با شمشير شما را میزنم و از پدر خويش دفاع میكنم. (شمشير ميزنم) شمشير زدن جوانى هاشمى و قرشى. |
مبارزه و شهادت جَوْ ن (غلام امام حسین)
یکی دیگر از اصحاب، غلام آزاد شده ابوذر به نام جَوْن بود. وقتی خدمت امام علیهالسلام رسید حضرت فرمودند: من تو را مرخّص كردم؛ تو همراه ما شدى كه در رفاه و عافيت باشى؛ خودت را در راه ما مبتلا نکن. عرضکرد: يا بن رسولاللَّه! من در زمان خوشى همراه شما بودم؛ آيا اکنون كه شما گرفتار شديد، دست از شما بردارم! به خدا قسم بویم بد، خانوادهام پست و رنگم سياه است؛ ولی اگر لایقم بدانی به لطف شما بوى بدنم نيكو، حسب و نسبم عالى، صورت سیاهم سفيد و بهشتی خواهم شد. نه به خدا من از شما جدا نمیشوم تا اينكه جانم را فدایتان کنم. اذن گرفت و به میدان رفت و دلیر مردانه جنگید و به شهادت رسید. |