کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


اهل بیت در قتلگاه سیدالشهداعلیه السلام

درباره : روایت های روز عاشورا و شام غریبان منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۲۷۷

[ترسیم رستخیز عظیم عصر عاشورا کاری است دشوار و شاید نا شدنی! از يك طرف داغ امام حسين علیه‌السلام و اصحاب ديگر و از سویی، غارت وسایل امام. از يك طرف حمله و چپاول خيمه‌‌ها و از جهت ديگر خيمه‌ها را آتش زدند که زن و بچه‌‌ها وادار شدند از خيمه‌‌ها بيرون آيند. نمي‌دانم در آن ساعات به عمّة سادات چه گذشته؛ فقط خدا مي‌‌داند، از يك طرف داغ ۱۸ عزیز و از يك سو، مسئوليت اين زنان و کودکان با ایشان بود و بايد از هر لحاظ حفظشان کرده و از اين بيابان و از میان اين همه دشمن بي‌حياي نامرد نجاتشان می‌دادند! از يك طرف امام سجّاد علیه‌السلام سخت بيمار بودند؛ بيماري‌ كه تا حدّ مرگ پيش رفته و نمي‌توانستند از جا حركت كنند و در خيمه‌‌هاي آتش گرفته مانده بودند. در چنین مواقعی حتّی قوی‌ترین مردان هم  به بن بست می‌رسند.]

غارت خیمه ها و اموال امام علیه السلام

درباره : روایت های روز عاشورا و شام غریبان منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۲۷۳

چهارمین حمله به خیمه‌ها ( حمله سراسری): هنوز دقايقي از شهادت امام علیه‌السلام نگذشته بودکه یهودیان امّت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم کار ناتمام حمله به خیمه‌ها در لحظات رزم سیّدالشهدا علیه‌السلام را از سر گرفتند. يك مشت ياغي از خدا بي‌خبر با آتش زدن خیمه‌ها، حمله و غارت را از هر طرف شروع كردند و هیچ کس هم جلو دارشان نشد، مگر یک زن که به همراه شوهرش در لشکر ابن سعد بود و با دیدن این همه شقاوت، بی‌حیایی و حرمت شکنی،آن هم نسبت به خاندان رسالت، شمشیر برداشت تا شاید بتواند از زنان وکودکان بی‌دفاع حمایت کند که شوهرش مانع او شد.[1]

وقایع لحظه شهادت حضرت سیدالشهدا (ع)

درباره : روایت های روز عاشورا و شام غریبان منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۲۶۶

از امام صادق علیه‌السلام نقل شده كه در لحظه شهادت سیّدالشهدا علیه‌السلام، منادي از عرش الهی فرياد زد: واي بر شما امّتي كه بعد از پيغمبر خود، متحیّر و گمراه شديد! خداوند شما را به اضحی و فطر( عید فطر) موفّق ندارد![1]

در لحظه يا بعد از شهادت حضرت،گرد و غبار شديدي برخاست و آسمان تاريك شد و باد سرخي وزيدن گرفت كه چشم، چشم را نمي‌ديد و بسیاری گمان كردند عذاب الهي نازل شده است.[2] براي لحظاتي يا دقايقي هوا تاريك شد؛ گویی خورشيد گرفته بود، به گونه‌اي كه ستاره‌‌ها ديده شدند. از امام باقر علیه‌السلام روایت شده که هيچ سنگي را برنداشتند، مگر آن‌كه زير آن خوني سرخ و تازه بود.[3]

نحوه شهادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام

درباره : روایت های روز عاشورا و شام غریبان منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۲۶۴

در بعضی ازکتب مقاتل آمده که شمر جلو آمد و روي سينۀ حضرت نشست و محاسن امام علیه‌السلام را در دست گرفت. شمر، نقاب از صورت برداشت و امام علیه‌السلام تا صورت شمر را ديدند؛ فرمودند: اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُه! جدّم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم درست فرمودند. شمر گفت: جدّت چه گفته و حضرت پاسخ دادند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم: کََأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى كَلْبٍ أَبْقَعَ يَلَغُ فِي دَمِ أَهْلِ بَيْتِي؛ رسول الله فرمودند: گويا من نظر مي كنم به سگ پيسى كه خون اهل بيت مرا مىليسد! سپس ادامه دادند: من در عالم خواب ديدم، گويا سگهائى مرا مي‌گزند و در ميان آنها سگى است اَبلَغ كه از همه بيشتر به من حمله مي‌كند!

لحظات شهادت سیدالشهدا علیه السلام و احوال حضرت زینب (س)

درباره : روایت های روز عاشورا و شام غریبان منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۲۶۰

حضرت زينب سلام الله‌علیها بعد از شهادت فرزند برادرشان عبدالله بن حسن در آغوش سیدالشهدا با علیه‌السلام دیدن جسارت‌هایی که به امام می‌شد دست بر سر گذاشتند و ناله زدند: « وَا أَخَاهْ وَا سَيِّدَاهْ وَا أَهْلَ بَيْتَاهْ لَيْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَيْتَ الْجِبَالَ تَدَكْدَكَتْ عَلَى السَّهْلِ[1].» ای وای برادرم، ای وای آقایم، ای وای همه خانواده‌ام! ای کاش آسمان بر زمین می‌افتاد؛ ای کاش کوه‌ها تکّه تکّه می‌شدند! سپس رو کردند به عُمَرِبنِ سَعد و فریاد زدند: يَا عُمَرُ! أَيُقْتَلُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَيْه؛  واي بر تو اي عُمَرِسَعد! آيا اباعبدالله را مي‌‌كشند و تو نگاه مي‌‌كني؟ عُمَرِبنِ سَعد پاسخ نداد و به گزارشی اشک در چشمانش جاری شد؛ ولی روی خود را برگرداند

آخرین لحظات عمر حضرت و شهادت عبدالله بن الحسن (ع)

درباره : حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص 257

آخرین وداع حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام با اهل خیام

امام علیه‌السلام پس از مدتي مبارزه باز به خيمه‌‌ها برگشتند. عَبْدُاللَّهِ بْنِ حَسَن فرزند۱۰ ساله امام حسن علیه‌السلام خيلي بي‌تابي مي‌‌كردند که خودشان را به امام برسانند؛ امام علیه‌السلام دست عبدالله را در دست حضرت زينب سلام الله‌علیها قرار دادند و فرمودند نگذار به ميدان بيايد.[1] امام در اين وداع، ضمن توصیه مجدّد به شکیبایی در مصائب فرمودند: اَستَعِدُّو لِلبَلاء؛ خودتان را براي سختي‌‌ها و بلا و مصیبت آماده كنيد و چادر‌ها را بر سر گیرید ... (شايد مرادشان اين بوده است كه من ديگر برنمي‌گردم) و بعد از وداع آخرشان با اهل خيام دوباره راهي ميدان نبرد شدند.[2]

طلب کردن پیراهن کهنه

درباره : روایت های روز عاشورا و شام غریبان منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۲۵۴

امام علیه‌السلام به خیمه‌ها برگشتند و قبل از وداع پایانی[1] فرمودند: ابْغُوا لِي ثَوْباً لَا يُرْغَبُ فِيهِ أَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِيَابِي لِئَلَّا أُجَرَّدَ مِنْه؛ لباسی برايم بياوريد كه كسي رغبت نكند آن را بدزدد؛ مي‌‌خواهم زير لباس‌هايم بپوشم. شلواری براي حضرت آوردند كه كوچك و تنگ بود و امام علیه‌السلام فرمودند: لَا ذَاكَ لِبَاسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَيْهِ الذِّلَّة؛ نه اين لباس را نمي‌خواهم؛ لباس ذلّت است. لباس دیگری آوردند و حضرت با خنجر چند جای آن را سوراخ کردند که کسی رغبت به دزدیدن آن نکند و آن را در زیر لباس‌هایشان پوشیدند.[2]

حمله دشمن به خیمه ها ( اگر دین ندارید آزاده باشید و.... )

درباره : روایت های روز عاشورا و شام غریبان منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۲۴۲

در یکی از حملات حضرت و در راه برگشت به خیمه‌ها، شمر به همراه عدّه‌اي، امام علیه‌السلام را محاصره كردند؛ در اين حمله ملعونی به نام مَالِكُ بْنِ نَّسْرِ كِنْدِي[1] شمشيري به سر مبارک حضرت زد كه ضمن شكافته شدن كلاهخود، سر سیّدالشهدا علیه‌السلام هم مجروح شد. امام  با مبارزه از حلقه محاصره خارج شده و در مراجعه به خیمه، پارچه‌اي خواستند و زخم سرشان را با اين پارچه بستند.[2]

دوّمین حمله دشمنان به خیمه‌ها

 سیّدالشهدا علیه‌السلام سعي مي‌‌كردند بعد از هر حمله به نقطه شروع كه در نزديكي خيام بود برگردند و فرياد مي‌‌زدند: « لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ! [3]» در يكي از اين حملات، فاصله نسبتاً زيادي بين امام علیه‌السلام و خيمه‌ها افتاد

مبارزه سیّدالشهداء علیه السلام و رجز آن جضرت

درباره : روایت های روز عاشورا و شام غریبان منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۲۴۹

سیّدالشهدا علیه‌السلام وقتی دیدند نصایح و کلام حقّشان در دل سنگین دشمن اثر نمی‌کند، به مبـارزه پـرداختند و به هركس که مي‌‌رسيدند او را به جهنّم مي فرستادند. يك مرتبه عُمَرِبنِ سَعد به خودش آمد و به لشکريانش فرياد زد كه واي بر شما، آيا مي‌‌دانيد با چه كسي مي‌‌جنگيد؛ اين فرزند آن پدري است كه شجاعان عرب و دليران روزگار را به خـاك هـلاكت افكنده؛ هيچ كس به تنهايي نمي‌تواند با او مقابله كند؛ همه لشکر با هم حمله كنید شايد بتوانيم از عهده‌اش برآييم![1] با اين دستور،  فوج عظيم و باران تيرها و نيزه‌‌ها بود كه به سوي امام علیه‌السلام روانه شد.[2]

گزارش شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام در کتب مختلف تاریخی

درباره : حضرت علی اصغر علیه السلام منبع : ارشاد، تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، روضة الواعظین، مقتل خوارزمی، اعلام الوری، لهوف، مثیر الاحزان ؛ تذکرة الخواص، بحار الانوار، جلاءالعیون، نفس المهموم، منتهی الامال، مقتل مقرم

الأرشاد شیخ مفید( از علمای قرن پنجم هجری): سپس آن حضرت بر در خيمه نشست، و فرزندش عبد اللَّه بن حسين كه كودكى بود نزد او آمد آن حضرت او را در دامان خود نشانيد، مردى از بنى اسد تيرى بسوى او پرتاب كرد كه آن بچه را بكشت، حسين علیه‌السلام خون آن كودك را در دست خود گرفت و چون دستش پر شد آن را بر زمين ريخت، سپس گفت: بار پروردگارا اگر يارى را از سمت آسمان از ما جلوگيرى كردى پس آن را قرار ده براى آنچه بهتر است، و انتقام ما را از اين مردم ستمكار بگير، سپس آن كودك را برداشته آورد در كنار كشتگان از خاندان خويش نهاد.  

ثُمَّ جَلَسَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام أَمَامَ الْفُسْطَاطِ فَأُتِيَ بِابْنِهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ طِفْلٌ فَأَجْلَسَهُ فِي حَجْرِهِ فَرَمَاهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِي أَسَدٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ فَتَلَقَّى الْحُسَيْنُعلیه‌السلام دَمَهُ فَلَمَّا مَلَأَ كَفَّهُ صَبَّهُ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ: رَبِّ إِنْ تَكُنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ مِنَ السَّمَاءِ فَاجْعَلْ ذَلِكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ وَ انْتَقِمْ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ- ثُمَّ حَمَلَهُ حَتَّى وَضَعَهُ مَعَ قَتْلَى أَهْلِهِ. « الأرشاد ج ۲ ص ۱۶۱»