- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
سخنان ( احتجاج) امام سجّاد علیه السلام با ابنزیاد
پس از ورود کاروان اهل بیت به کوفه و مجلس ابن زیاد ملعون؛ عُبیدالله متوجّه امام سجّاد علیهالسلام شد و گفت: اين مرد كيست؟ جواب دادند او علـيبنحسين است. ابنزيـاد گفت: مگر خدا عليبنحسين را نكشت؟ امام سجّاد علیهالسلام فرمودند: من برادري داشتم كه او هم علي نام داشت. این مردم او را كشتند.[1] پسر مرجانه گفت: نه خدا او را کُشت. حضرت در پاسخ این آیه را تلاوت فرمودند: « اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها [2]» ؛ خداوند است كه جان ما را هنگام مرگ ميگيرد و كساني كه نمردهاند به هنگام خواب، قبض روح ميفرمايد. با اين جواب امام سجّاد علیهالسلام زادۀ مرجانه به خشم آمد و خطاب به ایشان گفت: آيا تو هنوز جرأت داري كه جواب مرا بدهي؟ |
سخنان حضرت زینب (سلام الله علیها) با فرزند ناپاک مرجانه
وقتی اهل بيت را وارد مجلس كردند، حضرت زينب سلاماللهعلیها با اينكه اسير بودند و كهنهترين و پستترين جامههايی را كه تا آن روز ديده بودند، بر تن داشتند، تا کسی او را نشناسد، با روح و عظمتی سترگ، با وقار و جلالتي بيمثـال، همراه دختران، زنان و كنيزان وارد مجلس شدند و در گوشهای نشستند. اين وقار و عظمت آن چنان بود كه ابنزياد سرمست از غرور را به خود آورد و گفت: اين زن كی بود؟ حضرت زينب سلاماللهعلیها جوابش را ندادند. دوباره پرسيد، اینبار يكي ازكنيزان پاسخش را داد و گفت: او زينب دختر فاطمه سلاماللهعلیها دختر رسول خداست.[1] |
مجلس عمومی ابنزیاد و جسارت به سر مطهّر امام علیهالسلام
در روز دوازدهم اهل بيت علیهم السلام را وارد شهر کوفه کردند و در شهر کوفه حضرت زینب و امام سجاد علیهالسلام با خطبه های کوبنده ابن زیاد و یزید را رسوا نموده و خیانت کوفیان را گوشزد شدند، وقتي وضع اين گونه بر ضد يزيد و ابنزياد شد، اهل بيت را روانه قصر ابنزياد كردند.[1] مجلسیکه به پندار بـاطل ابنزیاد، جلسه به رخ كشيدن پيروزياش بود! مجلس عمومیای که به همه مردم شهر اجازه داده بودند که در آن شرکت کنند. آن معلون، مست غرور بر تخت نشسته بـود و سر مقدّس امـام حسين علیهالسلام را پیش رو[2] گذاشته بود و با چوب به دندانهاي مبارك حضرت ميزد و میگفت |
ورود کاروان اسرای اهل بیت علیهم السلام به شهر کوفه
در روز ۱۲ مُحرّم كاروان اسرا وارد كوفه شد و ابنزياد دستور داد سرها را به استقبال كاروان فرستادند. مردم همه گرد آمدند و گريان و نالان به اين كاروان نگاه ميكردند. امام سجّاد علیهالسلام در حالیکه به غلِ جامعه بسته شده و به سختي بيمار بودند، خطاب به مردم كوفه فرمودند: أَتَنُوحُونَ وَ تَبْكُونَ مِنْ أَجْلِنَا؟ آيا براي ما نوحه ميخوانيد و گريه ميكنيد! فَمَنْ ذَا الَّذِي قَتَلَنَا ؟پس چه كسي ما را كُشت؟ زني از بالاي پشت بام گفت: مِنْ أَيِّ الْأُسَارَى أَنْتُنَّ ؟ شما اسرا از كدام طايفه و از كجائيد؟ پاسخ دادند: نَحْنُ أُسَارَى آلِ مُحَمَّد؛ ما اسيران از آل محمّديم صلیاللهعلیهوآلهوسلم آن زن از پشتبام به پائين آمد و هر چه لباس و مقنعه در خانه داشت آورد و به آنها داد.[۱] |
دفن پیکر مطهّر سیّدالشهداء علیه السلام و یارانشان
روز بعد از رفتن عُمَرِبنِ سَعد از كربلا ـ دوازدهم مُحرّم [1]ـ عدّهاي از قبيله بنياسد آمدند و بر بدن امام و يـارانشان نماز خواندند و آنهـا را به خاك سپردند. بدن مطهر امام علیهالسلام را در همان قتلگاه، بدن علي اکبر را در پايين پاي امام، عبّاس علیهالسلام را در علقمه، بدن حَبِيبِ بْنِ مُظَاهِر را کمی آن طرفتر و دیگر شهدا را هم در گودالي[2] در اطراف قبر امام علیهالسلام به خاك سپردند.[3] دو نکته مهمّ : ۱. شیخ مفید در ارشـاد مینویسد: بدن علی بن الحسین اصغر را در پایین پای حضرت دفن کردند؛ از اینرو عدّهای گمان میکنند که منظور علی اصغر است در صورتی که چنین نیست بدن علی اصغر را سیّدالشهدا علیهالسلام |
حالات امام سجّاد علیه السلام در قتلگاه
از امام سجّـاد علیهالسلام نقل شده: روز يازدهم هنگام عبوركاروان از قتلگـاه، وقتي به بدن قطعه قطعه، بيكفن و دفن نشده پدرم و يارانشان نگاه كردم، تحمّل اين وضع خيلي براي من سخت بود. سخت آشفته شدم و نزديك بود جان از تنم بيرون برود. عمّهام زينب سلام اللهعلیها، حالت مرا كه ديدند به طرفم آمدند و فرمودند: مَا لِي أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ، يَا بَقِيَّةَ جَدِّي وَ أَبِي وَ إِخْوَتِي! اي بازمانده جدّ، پدر و مادرم، چرا اين گونه با جان خودت بـازي ميكني؟ اين چه حالتي است كه داري؟ گفتم: كَيْفَ لَا أَجْزَعُ وَ أَهْلَعُ، وَ قَدْ أَرَى سَيِّدِي وَ إِخْوَتِي وَ عُمُومَتِي وَ وُلْدَ عَمِّي وَ أَهْلِي، مُضَرَّجِينَ بِدِمَائِهِمْ مُرَمَّلِينَ بِالْعَرَاءِ مُسَلَّبِينَ، |
حرکت کاروان اسرا اهل بیت علیهم السلام به سمت کوفه
عصر عاشورا و شام غریبان هم با تمام سختيهاي تحمّل ناپذیر و غير قابل تصوّرش گذشت. عُمَرِبنِ سَعد با لشکريانش تا ظهر روز يازدهم در كربلا ماندند و اجساد ياران خودشان را دفن و اجساد امام علیهالسلام و يارانشان را عريان، بي كفن و تكّه تكّه در صحراي كربلا رها كردند و بعد از ظهر روز يازدهم،[1] كـاروان اسرا را از كربلا به سمت كوفه حركت دادند.[2] شمار افراد اهل بیت در کاروان اسرا را بيست زن و دوازده پسر[3] ذکر کردهاند و گفته شده شهربانو همسر امام حسین علیهالسلام خودش را در فـرات انداخت و غرق شد.[4] |
فرستادن سرمطهّر سیّدالشهداء علیه السلام به کوفه
همان گونه که گذشت، عصر عاشورا سر مطهّر امام علیهالسلام را به خَوْلِيُّ بْنِ يَزِيد[1]دادند تا به كوفه براي ابنزياد ببرد و ديگر شهدا را هم سر از بدنشان جدا كردند و به همراه شِمْربْنِ ذِي الْجَوْشَن، عَمْرُوبْنِ حَجَّاج و قَيْس بْنِ أَشْعَث به كوفه فرستادند.[2] البته در بعضی از مقاتل آمده كه بدن حُرِّ بْنِ يَزِيدَ رِّيَاحِي را اقوامش، همان عصر عاشورا در همان جاییکه شهید شده بود و یا جـاییکه امروز دفـن است، بردند و دفن کردند و سـر از بدنش جدا نشد.[3] به همین دلیل هم اکنون مرقد مطهّر ایشان در خارج از شهر کربلاست. سر حضرت علی اصغر نیز همان گونه که به طور مستند بازگو شد، از تن جدا نشد. |
قیام و شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام
ابن زیاد ملعون هانی بن عروه را به جرم پناه دادن به مُسْلِمِ بْنِعَقِيل علیهالسلام دستگیر و روانۀ زندان کرد؛ در شهر خبر دستگیری هانی به سرعت پخش شد و مُسْلِمِ با ۴ هزار نفر[1] از مردم کوفه ضد ابن زياد قیام و قصر را محاصره کردند؛ ولي به دلايلي از جمله ترساندن مردم از رسیدن لشکر شاميان، تهدید و ارعاب مردم، خيانت عدّهاي از سران قبايل، مكر و حيله و... در طول روز اين عدّه كم و كمتر ميشدند، تا آنجاکه زنها میآمدند دست شوهران و فرزندانشان را گرفته و از لشکر مسلم جدا کرده و به منزل میبردند.[2] هنگام نماز مغرب یاران مسلم به ۳۰ نفر رسيدند و بعد از نماز ۱۰ نفر و پس از بیرون آمدن از مسجد هيچ كس همراه او نبود.[3] |
اسب تازاندن بر پیکر مطهّر شهدا
از وقیحانهترین اعمال عصر عاشورا،که حتّی از غارت اموال سیّدالشهدا علیهالسلام و غارت وقیحانه و وحشیانه خیمهها هم شنیعتر بود، این است که عُمَربنِ سَعد بعد از آن همه قتل و غارت و وحشيگري، با توجّه به دستور ابنزیاد در آخرین نامهاش به او، رو به لشکريانش كرد و گفت: مَنْ يَنْتَدِبُ لِلْحُسَيْن وَ يُوطِئه فَرَسَه؛ چه كسي حاضر است با اسب بر سينه و كمر حسين بتازد؟ ده نفر از نامردترين و شقيترين افرادش راضی به این کار شدند! اینکه این کار را چطور انجام دادند، در گزارششان به ابنزیاد درج شده که آمدند نزد آن ملعون و ضمن معرّفی خودشان گفتند: نَحْنُ رَضَضْنَا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِ بِكُـلِّ يَـعْبُوبٍ شَدِيـدِ الْأَسْـرِ؛ |