![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() |
![]() |
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهادت عون و محمد
شد خواهر تو غرق به موج محن حسین گلگون شده ز خون شهیدان چمن حسین |
![]() |
![]() |
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهادت عون و محمد
ای یـادگــار مــادر و جــدّ و بــرادرم هم خواهر تو هستم و، هم برتو مادرم رخصت بده که فرصت دیدار کم شده مهـمان جان زینب تو درد و غـم شده |
![]() |
![]() |
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهادت عون و محمد
هرچه دارم در ره جانان فدایی میکنم کـشـتی بیبـادبـان را نا خـدایی میکنم |
![]() |
![]() |
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
هرچه در ساحل نشستم جزرم اصلاً مد نداد عرش بر شعرم مجالی که به فرش افتد نداد |
![]() |
![]() |
مدح و شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب سلام الله علیها
با دو فرزند خودش خونِ خدا را زنده کرد دو عزیزش را فدا کرد و صفا را زنده کرد زینب است و بیتفاوت نیست اصلاً بر حسین با قیام و با قعودش جانِ ما را زنده کرد |
![]() |
![]() |
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام با حضرت زینب سلام الله علیها
دیگر از روی تنم شمشیرها را برندار نیزهها را، تیغها را، تیرها را بر ندار ریشههاشان در دلی خون است میدانی خودت از ستاره زخمم افزون است میدانی خودت |
![]() |
![]() |
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهادت عون و محمد
به هر کجا بـروی میشـویـم هـمقـدمت و با تـمـام وجـودم شوم شریک غـمت بمـیـرم و نگـذارم زمین خورد عـلمت حسین! یک تـنه هـستم مـدافـع حـرمت |
![]() |
![]() |
زبانحال محمد و عون بن عبدالله با حضرت زینب سلام الله علیها
مادر! از آقا و مولای جهان رخصت بگیر لطف کن از بهرِ این دو نوجوان رخصت بگیر مـا دو تا را پـر بـده در آسـمانِ کـربـلا بهرِ پرواز از میانِ آشیان رخصت بگیر |
![]() |
![]() |
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام با حربن یزید ریاحی
ای ز خود خالی و از حق پُر شده ای گـرفـتـارت هـزاران حُـر شده |
![]() |
![]() |
مدح و شهادت حضرت حر علیهالسلام
جدا میکردی از لشگر مسیر جادۀ خود را به روی اشک میانداختی سجادۀ خود را به استـقـبال تو با روی بـاز آمد امام ما چه مشکل گفته بودی حرفهای سادۀ خود را |
![]() |
![]() |
زبانحال حضرت حر با سیدالشهدا علیهالسلام
گرچه من شرمنده هستم یا حسین میشود گـیری تو دسـتم یا حسین چون که بستم راه هستم پست پست روز اول کاش دسـتم میشکـست |
![]() |
![]() |
زبانحال حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر مطهر پدر
گرچه از داغ توأم هر دم لـبالب بیشتر با تو شادم از تمام عـمر، امشب بیشتر از ادب دور است من اینگونه پیشت آمدم سوخته مویم، نخواهد شد مرتب بیشتر |
![]() |
![]() |
زبانحال حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر مطهر پدر
به آه و نـاله نـشـسـته وجود بعد از تو ببین که میرود از چشم، رود بعد از تو شهید تشـنه کجایی که خـیـمهگاهت را به جای عود گرفته است دود بعد از تو |
![]() |
![]() |
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام و توسل به حضرت رقیه
دَر هَوایت تا که باشم، پَر به دردم میخورد زیرِ پایَت تا گُذارم، سَر به دردم میخورد زندگانیِ خودم را خَـرجِ روضه میکنم مطمئنَّم روضهها آخَر به دردم میخورد |
![]() |
![]() |
مدح و شهادت حضرت رقیه سلاماللهعلیها
اَلـسّـلام ای گُـل گُـلزار حسین بن علی دخـتر فـاطـمه رُخـسار حسین بن علی |
![]() |
![]() |
زبانحال حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر مطهر پدر
حال من خوب است بابا حال تو انگار نه بر سر من معجر است و بر سرت دستار نه چهرهام قدری پریشان است قدم خم شده انـدکی رنـج سـفـر دیـدم ولـی آزار نـه |
![]() |
![]() |
زبانحال حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر مطهر پدر
میان قـافـله من بـیـشـتر یـاد پـدر کردم پدر نام تو بردن جرم بود و من خطر کردم میآمد تـازیـانه بیمـهـابا سـمت ما بابا شده دستم سیاه از بس که بر صورت سپر کردم |
![]() |
![]() |
زبانحال حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر مطهر پدر
از بس که سکوت، با دلـم ور رفته از دست همه حـوصـلـهام سر رفته چـادر که بـپـوشم، عـمـهام میگوید قـربان عـزیـزم، چه به مـادر رفـته |
![]() |
![]() |
زبانحال حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر مطهر پدر
قـسم به ساحـتِ ذکـرِ شریف "هو" بابا به روی من شـده این اشـک آبـرو بابا "عـدو شود سبب خیر گر خدا خواهد" چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا |
![]() |
![]() |
زبانحال حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر مطهر پدر
با آتش خـیـمه، تن اهل حـرم سـوخـت بابا کجا بودی، نبودی معجـرم سوخت از داغ هجرانت، چهل منزل، شب و روز آن قدر گریه کردهام، پلک ترم سوخت |