- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مصائب غروب روز عاشورا
غـروب بود هراسی به خیمه گاه افتاد غـروب بود که در بیـن قـتـلـگـاه افتاد نگاش سمت حرم بود و بر زمین میخورد پـنـاه اهـل حـرم بود و بـی پـنـاه افـتـاد |
مصائب غروب روز عاشورا
آه از آن روز که جان از تن خواهر میرفت سنگ ها بال زنان سوی برادر میرفت آسمان ها و زمین داشت به هم میپیچید سمت گودال کسی دست به خنجر میرفت |
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا
بگـذار با تو این شب آخر به سر شود ای وای اگر که امشب زینب سحر شود هر چه به صبح واقعه نزدیک میشویم از غـصـۀ تـو دلـهـرهام بـیـشـتر شـود |
مصائب غروب روز عاشورا
يكي بال و پرش آتش گرفته و چـشمان ترش آتش گرفته ز سوز تشنگي در بين خيمه تـمـام پـيـكـرش آتـش گرفته |
مصائب غروب روز عاشورا
نفرین به نیزهها که تو را میبرند، حسین! نفرین به کوفیان که درین لشکرند، حسین! |
زبانحال سیدالشهدا با حضرت زینب در شب عاشورا
آیههای نـور باش، مثل مـادرم که بود یک زن غیور باش، مثل مادرم که بود من فدای دین شوم، مثل مادرم که بود خواهرم صبور باش، مثل مادرم که بود |
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا
سپهر چشم من خسته حال بـارانیـست به دور خیمه علمدار در نگـهـبانیـست شبی دگر ز سحر مانده، جمعمان جمع است فضا صمیمی و این شام؛ شام پایانیست |
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا
گردن گرفت داغ مرا شانه های اشک خون می چکد ز هر مژۀ من به جای اشک دور از نگـاه دخـتـر تو، جـای مـادرم کردم پس از نماز برایت دعای اشک |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا با برادر
افـتاده ای روی زمین و سـر نداری در این بیابان یک نفـر یاور نداری ازبس جراحت بر تنت جا خوش نموده یک جای سالم در همه پیکر نداری |
ترسیم وقایع شام غریبان حسینی
نگـاهِ خـستۀ زینب، به دشتِ عـاشورا نفـس نفـس زد و افـتاد، دخـتـرِ زهـرا |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا با برادر
خواهم نـشست آینه سان در برابـرت تا بنگـرم به چـشم عـلی رزم آخـرت ای آفـتـاب بر سـر سـرنـیـزهها بتاب قرآن بخـوان برای تسلای خواهـرت |
مصائب غروب روز عاشورا
شمشیر و تیغ و نیزۀ خود را گذاشتند خورشید را مُقَـطَّعُ الاَعضا گذاشتند وحشی شدند و موقع تقسیمِ غارتش بر مُصحَفِ شریفِ تنش پا گذاشتند |
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در وداع با حضرت زینب سلام الله علیها
نگاه کردن اشک تو خواهرم سخت است صبور باش که این حرف آخرم سخت است دگـر زمـان جـدایـی شـده، دعـایــم کـن سفر بدون تو ای یار و یاورم سخت است |
زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه السلام
ای روح من، بـرادر با جـان بـرابـرم آهـسـتـه تـر بــرو ز بَـرِ مـن بـرادرم چشمان من بدون تو بی نـور میشوند ای نور دیدگان مـرو اینگـونه از برم |
زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه السلام
از دودِ آه؛ آیـنـه هـا تــار مـیشــود تو میروی و حالِ دلم زار میشود پـنجـاه سـال دل نگرانیِ من گذشت دنیایِ بی تـو بر سـرم آوار میشود |
زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه السلام
وداع آخر تو داشت طرح غم میریخت دلم به پشت سر تو به هر قدم میریخت گـرفـتـه پـای تـو را دسـت الـتـمـاس دل نماندن از تو و اشکی که دم به دم میریخت |
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا
وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد شـیـون و گـریـه و آهـم به ثـریـا برسد به لب خشكِ تو دِق میكنم از غصه اگر تیغِ خورشید بر این پهنه صحـرا برسد |
مصائب شب عاشورا
آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نـور قومی در آغوش خدا، قومی ز حق دور یک سو صف حق، سوی دیگر بود باطل قـومـی پـی دلــدار و قــومـی بــنــدۀ دل |
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
دو قدم رفته و، میخواست پدر، برگردد سرِ گـهـواره به آغـوش پـسر برگردد شوق دیدار پسر می كشدش از میدان ظاهرا از سـرِ تكـلـیف، نظر برگردد |
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اصغر
"هَل من مُعین" شنیدی و ابیات ناب را دادی به شیـوۀ خودت آخـر جـواب را اذن شهـادت است در اعـماق گریهات تنهـا به این بهـانـه طلب کردی آب را |