- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات رمضانی ( پایان ماه)
ماه خـوب عاشقی دارد به پایان می رسد لحظــۀ تودیع مهماندار و مهمان می رسد آسـمان چـشـم های عـاشـقـان ابـری شده مثل این سی شب دوباره بوی باران می رسد |
مناجات رمضانی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
بـه تـنـم بـال و پـر نـمــانــده بـیـا نــفــســم را اثــر نــمــانــده بــیــا روزهــایـم بــدونِ خــورشیــدنــد در شـبـم ـیك قــمـر نـمـانـده بـیــا |
مناجات رمضانی ( پایان ماه)
یــادت دلیــل گریــۀ پــنهـانـی من است نامـت انـیـس این دل زنـدانـی من است نـیمه شب آمدم که نــبــیــنـــی رخ مرا بـار گــنــاه عــلـت پـــنـــهانی من است |
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
در شــام تــارم سـپـیـده ســر زد یــأس از دل من یکبــاره پَـر زد آمــد امـیــد و حــلــقــه به در زد یـا دائِـمَ الـلُّـطـف اِلـهـی اَلـعَـفـو |
غزل مناجاتی با خداوند
من که از قــافــلۀ پیر مغــان جـا مانـدم تک و تنها شدم، از همسفران جا ماندم لطف تو گر چه مرا لحظه ای تنها نگذاشت با گـنـه اُنس گــرفتـم و همان جـا ماندم |
مناجات رمضانی
رمضان بــوی مناجــات و دعــا می آید عطــر تسبیــح و صــدای شهــدا می آید گوشۀ چشم من امروز سحر، تر شده است آبــرو بــاز بــه کــابــیــن گــدا مــی آیــد |
تشیع و تدفین امیر المؤمنین علیه السلام
آمـاده نمــودنـد حــنــوط و كـفـنـش را شُستند به اشك غم و حسرت بدنش را مظلوم تر از او چه كسی بود كه در شب مظلوم تـر از فــاطمه بُردنــد تنش را |
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
دوباره شب شـد و كعبه دوان دوان می رفت كجـا به این عجــله او نفـس زنان می رفت چــه قـدر آیهٔ انفـــاق روی دوشـــش هست اگر چه این همه با كیسه های نان می رفت |
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( زبانحال حضرت زینب)
دیگر برایم دل خــوشی معنــا ندارد وقتی تو را بابــای من دنیــا نــدارد رفتی یـتــیــم بی قــرار شهر کــوفه حس کرد تازه طفلکــی بـابــا ندارد |
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
تا که از تیــغ شرر بار عـلی را کشتند هاتفی زد به فلک جار عـلی را کشتند لــرزه بر پیکــر ارکــان هــدایت افتاد نــالــه زد گنبد دوّار عــلــی را کـشتند |
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
گر چه در خاک نهان شد بدن خستۀ تو کعبــۀ خلــق بود خــانــۀ در بـستــۀ تو شمع سان سوختی و آب شدی دم نزدی که جهان ســوخته از گــریۀ آهستـۀ تو |
تدفین امیر المؤمنین علیه السلام
وقـتی که آسمـان نجــف پر ستــاره شد بر قبــر نــوح بُهت زده در نظـاره شد آدم بـرای دیــدن حیــدر شتــاب داشت تابوت روی دوش ملائک ســواره شد |
تدفین امیر المؤمنین علیه السلام
تا جسم بو تــراب نهـان در تــراب شد گردون به فرق خاک نشینان خراب شد با یک مدینه غربت و یک کوفه درد و غم مانند شمع سوخت و لب بست و آب شد |
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( شام غریبان )
شب و تــاریکی و صحــرایِ خاموش فلــک از جــامــۀ مــاتــم سیــه پــوش گــرفـته در زمیــن چـنــدیــن سـتــاره یکی خــورشید خــون آلــوده بر دوش |
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( زبانحال سیدالشهدا )
به خاک تــربتت بابا نهـادم تا سر خود را شنیدم نالۀ جـانسوز زهــرا مــادر خود را نگه بر دیــدۀ گــریان مــادر کردم و دیـدم که می شوید زاشک دیده زخم شوهر خود را |
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
جای منـاجــات سحــرهای تو خــالــی محــراب تنها مانده و جــای تو خـالی امشب برای گــریه کردن بر مــزارت ای مرد تنها جــای زهــرای تو خـالی |
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
نشان آمدنت، روی کعـبــه حــک شده بود و صبر کعبه که لبــریز از تَـرک شده بود دوباره کعبه ترک خورد؟! یا سر تو شکافت؟ از این پدیده، زمان هم دچار شک شده بود |
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
كوفه پس از حیدر فضای مبهمی داشت آن شهر غم هر گوشه آثار غمی داشت در كــوچه های شهـر غــم آلود كــوفه هر جا یتـیمی بود حــال درهمی داشت |
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
گفتـم به چــاه ای دل شب محرم عــلی امـشـب مـبــاش مـنـتـظــر مقــدم عـلی هرشب صدای غربت او بود و گوش تو امشب تــوئی و زمــزمــۀ مــاتــم علی |
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( شام غریبان )
شب شد و بین کوچه ها پرنده پر نمی زند کسی به غیر بی کسی حلقه به در نمی زند تو رفتی و آه غمت به آتــشم کــشیـده است در دل من روضۀ تو به جز شرر نمی زند |