- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیهالسلام
از کـودکـیش مثل پـدر درد کـشیده هـمـپای یـتـیـمی چـقـدر درد کشیده سخت است بفهمد كه کسی درد کسی را درکـش نتوان کرد مگر درد کشیده |
مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیهالسلام
میرود مـایـه دلـگـرمی لـشـگـر باشـد بـیزره آمـده تـا حــیــدر دیـگـر بـاشـد سـیـزده بـار زمـیـن مـقـدم او بـوسـیـده دود اسپـنـد بـلـند است و خـبر پـیچـیـده |
مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیهالسلام
بـیزره آمـده، پُــر بـاده تـمـاشـا دارد قـد و بـالایِ حـسن زاده تـمـاشـا دارد |
زبانحال عبدالله بن الحسن با حضرت زینب و سیدالشهدا علیهالسلام
دُرّ یـتـیـمـم و به صـدف گـوهـرم بـبین در بحر عشق، گـوهر جانپـرورم ببین هـفـتـاد و دومـیـن صـدف سـاحـل تـوأم ای روح آب، رشحهای از کـوثرم ببین |
مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
دست خود را بُـرد تا کـاری کند خواست چون سقا عـلمداری کند از مـیـان دسـت و پـای اسـبهـا مـیرود اربـاب را یــاری کـنــد |
مدح و شهادت حُر بن یزید ریاحی
سر را گرفت در دل چـادر به دامنش سر را گذاشت غـرق تفکـر به دامنش «یا آتـش مـحـبت، یـا آتـش عـذاب»* او بود و شعـله شعله تحـیر به دامنش |
مدح و شهادت زهیر بن قین
یـکـبـاره از تـعـلـق دنـیـا رهـا شدی خاک تو پاک بود و چنین کیمیا شدی در تو طلـوع کرده یـقـین دوبـارهای از جنس نور بودی و محو خدا شدی |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
نـرو عـمه، برگـرد اگر میتـوانی تـو خـیـلی بـرای نَـبَـرد نـوجـوانی ببـیـن حـمـلـۀ نـیـزه و سنگها را مـرا تا کجـا با خـودت میکـشانی |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
طاقـت نـدارم لحـظـهای تـنهـا بمانی من باشـم و در حـسـرت سـقـا بمانی من عـبـد تو بـودم که عـبدالله گــشتم نـعـم الامـیـری، عـالی اعـلا بـمـانی |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
هـوای پـر زدن دارم عمو جان زره نه پیرهن دارم عـمو جان |
مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
در بـند زلف او دل باد و نـسیـمهاست کوچکترین دلیـر ز نسل کـریمهاست |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
دیدم ز روی تل که دورت را گرفتند راه عــبـور زادۀ زهــرا گــرفــتــنــد میآیم از خیـمه به امدادت عـمو جان این گرگ ها سرتا سرِ صحـرا گرفـتند |
زبانحال عبدالله بن الحسن علیهالسلام قبل از شهادت
غـرور کـودکـیم را به خـنده پا نزدید سرش شکست! بزرگ قبیله را نزنید هزار و نهصد و پنجاه زخم خورده تنش به زور بر تن صدپاره نیزه جا نزنید |
شهادت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
کاش میشُد خودش از دور تماشا نکند اینـقـدر در بـغــلِ عــمّـه تـقــلا نـکـنــد کاش میشُد که بگیرند دو چشمانش را نزنـد بـر سـرِ خـود آه خـدایــا نـکــنــد |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
از دور میدیـدم عـمـویـم را که تـنـها مانده است بین لشگری از نیـزه زنها |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
بین خـیـمه با غـم یادت تفـکّـر میکـنم تـشـنـهام بر تـشـنـگی تو تـدبّـر میکـنم میزند غیرت به دل موجی و میآیم به سر دامنت را از گلِ جسمم عمو پُر میكنم |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد
زینب شدهام چون گوهری فاضله دارم از سـیـرت زهـرا و عـلی شاکله دارم مـن دخـتـر کـرار تـرین مـرد جـهـانـم شیـران جگـر دار در این قـافـلـه دارم |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد
با تمامِ هستیات خود را ندیدن مشکل است سختتر از خود زِ اولادَت بُریدن مشکل است |
محمد و شهادت شهادت عون و محمد، مدح حضرت زینب سلام الله علیها
مـائـیـم حُــر کــربــلای زیـنـب سرباز بی چون و چرای زینب |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد
در دو جهان دُرّ و گهر زینب است حوریه در شکل بشر زینب است |