- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
آنچه در سوگ تو اى پاکتر از پاک گذشت نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت چـشـم تـاریخ در آن حـادثـۀ تلخ چه دید که زمان مویهکنان از گذر خاک گذشت |
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام ( نماز ظهر عاشورا )
شد وقت آنكه از تـپـش افـتـنـد كائنات خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة» این آه ابرهاست زمین را دویده است؟ یا اشك فـاطـمهست كه افتاده در فرات |
ذکر مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد فـردا قـلـمهـا تـیـغـۀ شمـشیر خواهد شد هر چـنـد فـردا با غـروبـش میرود اما این داستان یک روز عالمگیر خواهد شد |
ذکر مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
آن شب که بود فرصت سبز دعا فقط گـل کرد در قـنـوت شـما، ربـّـنا فـقط باریده بود عشق به صحرا و میوزید عـطـر زلال نـافـلـه از خـیـمهها، فقط |
مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
بنـویـسـیـد ابالفـضل، بخـوانـید حـیـا بـنـویـسـید عـلـمـدار، بـخـوانـیـد وفا هیچکس مثل ابالفضل نگـیرد دستی بنویـسـید ز حـاجـات، بخـوانـید روا |
مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
امـــام عــشــق را مــاه مــنــیـــری وفـــاداران عـــالـــم را امـــیــــری دو دسـتـت گـرچه افـتادند بر خاک به خـاکافـتـادگـان را دسـتگـیـری |
مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
مرثیه مرثـیه در شور و تـلاطم گـفـتند هـمـه اربـاب مـقـاتل به تـفـاهم گـفـتـنـد واژه در واژه نـوشـتـند و قیامت کردند صاحـبان نـفـس اینگونه روایت کردند |
مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
مـیرفـت که با آب حـیـات آمـده بـاشد میخواست به احـیای فـرات آمده باشد احساس من این است که با پُر شدن مشک از خـیـمه خـروش صلـوات آمـده باشد |
زبانحال حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام قبل از شهادت
سـقــا شــدم که آب مـهـیـا کـنـم، نـشـد کاری بـرای خـشکـی لبها کـنم، نشد بـا اشـتــیـاق آمــدم از بـیـن نـخــلهــا راهـی به انـتـظـار حـرم وا کـنـم، نشد |
مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
نـسـیـم آمده با سـوز آه سـرد به خـیـمـه نمانده است به جز رنگ و روی زرد به خیمه شتافت سمت فرات و سکینه در دل خود گفت کمی بنوش عمو! تشنه برنگرد به خیمه |
مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
دستی بر آتش دل و دستی به روی آب از هرم اشکهای تو تَر شد گـلوی آب بـالا نـرفـت جـرعـه و دور از لبان تو پائـین نرفت آب خـوشی از گـلـوی آب |
مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
غـم از دیـار غـمزده عـزم سفـر نداشت شد آسـمـان یـتـیـم که دیگر قمر نداشت این سو درون خـیمۀ سیراب از عـطش خواهر ز حال و روز برادر خبر نداشت |
مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
مـاه است و آفـتـابـیام از مهـربـانیاش صد کـهـکـشـان فـدای دل آسـمـانـیاش بیدست میخروشد و دریا کنار اوست ای عشق آتشین! به کجا میکشانیاش؟ |
مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
سـقـا بـه آب، لـب ز ادب آشـنـا نـکـرد از آب پُرس از چه ز سـقـّا حـیـا نکرد تجـدیـد شد وضوی نـمـاز امـام عـشـق بیهـوده دستِ خویش به آب آشنـا نکرد |
مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
کـنـار دل و دست و دریـا، اباالفضل! تـو را دیـدهام بـارهـا، یا ابـاالـفـضـل! تو از آب میآمدی، مـشـک بر دوش و من در تو غـرق تمـاشا، اباالفضل! |
زبانحال حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام قبل از شهادت
دریا کشید نعـره، صدا زد: مرا بنوش غیرت نهیب زد که به دریا بگو: خموش وقـتی که آب را به روی آب ریـخـتی آمد چو موج، در جگرِ بحر، خون به جوش |
مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
تیـره و تار شده یکـسره دنـیای حـسین رفت از خـیمه قـرار دلِ تنـهـای حسین مشک بر دوش؛ شجاعانه قدم برمیداشت زیر لب زمزمهاش این شده سقای حسین: |
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت حضرت عباس علیهالسلام
تو سـوخـتی دل مـادر کباب باقی ماند چرا که جـسم تو در آفـتاب بـاقی ماند لبم به آب خنک بعد تو نخواهد خورد برای چـشـم ترم اشک ناب بـاقی ماند |
مناجات ماه محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
بیـا که روز سـفـیـدم، سـیـاه میگـذرد شـبـم به نـالـه و با اشک وآه میگذرد بـیـا که بیتـو پـریـشـان و نابـسـامـانم بـدون تو همه عـمـرم، تـبـاه میگـذرد |
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بــاران نــدارد ابــرهـای آسـمــانـش بـاران نـه اما چـشمهای مهربانش... میخواست در سینه غمش پنهان بماند نـگـذاشت امـا گـریـههای بیامـانـش |