
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی

![]() |
![]() |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
آغـوش بــارگـاه تـو تـا بـار عــام داد احـلی من الـعـسل به من تـلـخکـام داد عرش خـدا همیشه به تو تکیه میزند اینبار تکـیه بر تو در آن ازدحام داد |
![]() |
![]() |
مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
دردم، ز کودکیست که با روی همچو ماه آمـد بـرون، به یـاری آن شـاه بیسـپـاه بیتاب چون دل از بر زینب فرار کرد آمد چو طفل اشک روان، در کنار شاه |
![]() |
![]() |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
عمو ببین به چه حالی رسیدهام اینجا ز خـیـمـهگـاه به سویت دویدهام اینجا تـمـام عـمـر کـم من نثار یک نفـست نـفـس نـفـس زدهام تا رسـیـدهام اینجا |
![]() |
![]() |
زبانحال عبدالله بن الحسن با حضرت زینب سلاماللهعلیها
عـمـه تـا دیـر نـشـده بـذار بـرم مثل تو دلـواپـسـم خـیلی بـراش انـگـاری دیگه نـفـس نـمیکـشه حرمله ببین چیکار کرده باهاش! |
![]() |
![]() |
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت عبدالله بن الحسن
برادر تشت خون را لالهباران کرد، یادم هست و بغض خویش را در سرفه پنهان کرد، یادم هست صدا زد: رفتم اما با تو در هر حال خواهم بود برادر! با تو تا هنگامۀ گودال خواهم بود |
![]() |
![]() |
مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
آمد به میدان، لشکر غم را خبر کرد از خیمه نه، از سن و سالش هم گذر کرد! آه بــلــنـدش در دل آهـن اثـــر کــرد کوچک نخوانش، این پسر کار پدر کرد |
![]() |
![]() |
مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
با ما بگو: از رسم خاطرخـواه بودن با جسم و با جان پیشمرگ ماه بودن از پا گرفتن، قـد کشیدن در بر عشق از ســوخـتـن آگـاه و نـا آگــاه بــودن |
![]() |
![]() |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
در یـازده بـهـارم، تـنـهـا حـسـین گفتم یاد حسن که کردم، یک یاحـسین گفتم عـمّه نـوازشـم کرد، زیرا حـسین گفتم به تو عـمو نگـفـتـم، بـابـا حسین گفتم! |
![]() |
![]() |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
آمـدم تـا جـان کـنــم قــربــان تـو پـیـش تـو گــردم بــلاگـردان تـو در حـرم دیـدم که تـنـهـا مـاندهام همرهان رفـتـند و من جا ماندهام |
![]() |
![]() |
مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
بارگاهی که شده عرش خدا کَـفشکَـنش لـشکـری پـای نـهـادنـد به روی بـدنـش این حسین است که مانده است تنش روی زمین؟! یا روی خاک، به لب آمده جان حسـنش |
![]() |
![]() |
زبانحال عبدالله بن الحسن با حضرت زینب سلاماللهعلیها
گرچه تنهاست عمو جان و سراپا خشمم عمه جان، هرچه بگویی تو به روی چشمم به شهـیـدان حـرم، دلهـره دارم نـرسم دست من را تو گرفتی که به یارم نرسم؟! |
![]() |
![]() |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
عـمـو رسیـدم و دیـدم؛ چـقدر بلوا بود سـر تـصـاحـبِ عـمـامـۀ تو دعـوا بود به سختی از وسط نـیـزهها گـذر کردم هزار مـرتـبه شکـر خـدا کمی جا بود |
![]() |
![]() |
مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
غیرت خاکسترش رنگ دگر داشت شعـلۀ بال و پرش میل سفـر داشت آن که در این یـازده سـال یـتـیـمـی تا که عـمـو بود انـگـار پدر داشت |
![]() |
![]() |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
دارد سرش را میبُرد در پیـش رویم ای عمه میخواهم روم پیـش عـمویم باید عـمـوجـان در مـسـیـر تو بمـیرم جـای دگر مُردم به بـابـایم چه گویم؟ |
![]() |
![]() |
مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
باز هم با اشتیاق و دور از فکر و خیال محضِ کسبِ فیضِ عرفانی فراهم شد مجال زیرِ خیمهگاهِ روضه، تا قیامت جایِ فرش پر گشوده جبرئیل و صد ملَک گسترده بال |
![]() |
![]() |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
رفت قاسم، رفت سقا و علی اکبر... عمو من ز تو تنهـاتر و از من تو تنهاتر عمو نیست زور و بازویم مثل علی اکبر ولی هست اما غـیرتم مثل علی اصغـر عمو |
![]() |
![]() |
مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
در عـشـق، بـنـای نـیکنـامـی دارند جـسماند که یک جـان گـرامی دارند در لحـظۀ گـودال، یکی باز دویـد ...این جـانبهکـفـان مگـر تمامی دارند |
![]() |
![]() |
مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
چون باد در حرارت دشت و دمن دوید چون بوی گل بلند شد و در چمن دوید وارونـه اسـت شـیـوۀ صـحـرای ابـتـلا رو بـه شـکـارگـاه، غـزال خـتـن دویـد |
![]() |
![]() |
زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
وقتی عدو به روی تو شمـشیر میکشد از درد تـو تـمــام تـنـم تــیـر مـیکـشـد طـاقـت نـدارم این همه تنها بـبـیـنـمـت وقـتی که چلّه چلّه کـمـان تـیـر میکشد |
![]() |
![]() |
مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
روح والای عبادت به ظهـور آمده بود یا که عـبـداللَه در جـبهـهٔ نور آمده بود؟ کـربـلا بـود تمـاشـاگـر مـاهی کز مهـر یـازده لـیلهٔ قـدرش به حضور آمده بود |