- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
اذان شیر حق در کوفه با خود یک خبر دارد که مولا با دلی خون، در جهان عزم سفر دارد دو دستش بر دو گوش است و دو چشمش بر سما آری به هر الله اکبر در گلو بغضی دگر دارد |
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ســلام مـا بـه عـلـی و نـمــاز آخـر او به حـال راز و نـیـاز و به دیـدۀ تـر او سلام ما به عـلی و به عـدل و ایـمانش سلام ما به رخ غرق خـون و منبر او |
ذکر مصائب شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب نوزدهم
دو لقمه اشک و نان و بغض خورد از سهم افطارش نمکدان ریخت بر زخم دلِ از زخم سرشارش تبسمهای بغضآلود، از درد دلش میگفت نگاهش روضه بود؛ اما لبش میکرد انکارش |
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
در جـان بهجـز جـوانـۀ بـاور نداشتی ای آنکه در شـکـوه، بـرابـر نـداشتی رنگی نمیگـرفت به خود بـاغهـا اگر اینقـدر جـلـوههـای مـعـطـر نـداشـتی |
ذکر مصائب شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب نوزدهم
پدر را در گـلیمی از کنار منـبر آوردند پسر را در حصیری غرقِ خون و بیسر آوردند علی را کوفیان کشتند در محراب و بعد از آن برای کشتن فرزند او، صد لشگر آوردند |
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب نوزدهم
آرام در خـون خفتی و لب بـاز كردی فُـزتُ و رَبِّ الكـعـبـه را آغـاز كردی تو بـا نـسـيـم آه خود، در آن شب قـدر يك در به روی عرش اعلا باز كردی |
زبانحال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب نوزدهم
شـب يـلـدای فـراق تـو دگــر آخــر شـد سوختم از غـم هجـر تو وليكن سر شـد فـاطـمه يـاس بخـون خـفـتـۀ نيـلـوفـريـم شـو مهـيـا كـه مهـيای سفـر حـيـدر شـد |
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای حــرمـت قـبــلــۀ مــراد قــبــایـل! وی که بوَد قـبله هم به سوی تو مایل عـالـمـی از جـلـوهات ز پــای درآیــد گر فکـنی پـرده یک طرف ز شمـایل |
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
گریه کن لؤلؤ و مرجان، که هوا دم کرده چـاهِ کـوفه عـطشِ چـشـمۀ زمـزم کرده ذوالفقاریست که سر خم نکند پیشِ کسی پشتِ ابروی تو را خونِ جگر خم کرده |
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
دلی برای سپـردن به آن دیـار نداشت برای لحـظۀ رفـتن دلش قـرار نداشت امیر هیچ بهجز زخـم بیشمار نخورد امیر هیچ بهجـز درد بیشـمار نداشت |
مدح و مرثیۀ مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای غـربـت مـجـسّـم تـاریـخ یـا عـلـی دلـبـسـتـۀ ولای تـوأم مـرتـضـی عـلی غیر از خداییاش که نداده به کس تویی آئــیــنــۀ تــمــام نــمــای خــدا عــلــی |
مدح و شهادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
نمک یا شیر؟ امشب بر کدام اصرار خواهد کرد چه شیری روزهاش را با نمک افطار خواهد کرد نمیدانم چرا در پاسُخِ دلشورههایِ شَهر فقط «فُزت وربِّ الکعبه» را تکرار خواهد کرد |
مدح و شهادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آن شب که کوفه شاهد ننـگی سیاه بود در گـریه آسـمان و زمین تا پـگـاه بود از نالهای شکسته شد آن شب سکوت شهر طفلی گرسنه بود که چشمش به راه بود |
زبانحال مولا امیر المؤمنین علیهالسلام در شب نوزدهم
دیگر کتاب هجـر رخ یار بسته است راه نفـس کـشیـدنم انـگـار بسته است |
ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیهالسلام در شب نوزدهم
بـیـن نـماز ادعـیـهاش مـسـتـجـاب شد صبح محاسنش که به خونش خضاب شد بی پرده با خدای خودش هم کلام بود خونی که ریخت بر رخ پاکش حجاب شد |
ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیهالسلام در شب نوزدهم
صدای «فزت ورب ال...» به گوش آمد و آه به حـق رسـیـدی عـلـی! لا الـه الا الله چگـونه بعد تو از هم نپـاشد این دنیا؟ چگونه سر کند این خاک با غمی جانکاه؟ |
ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیهالسلام در شب نوزدهم
شمـشـیر از اهل عبادت خورد حـیدر بر ساحـتـش تیـرِ جهالت خورد حیدر |
مدح و شهادت مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام
مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت انـبـوه دردهـای تو را آسـمـان نـداشت افـسوس... با تـمـام بـزرگی، زمین ما جایی برای مانـدن تو در مـیان نداشت |
ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیهالسلام در شب نوزدهم
برداشت سر ز سجده و در دَم سرش شکست با ضربتی، نمازِ مجسّم، سرش شکست از شرم، سرخ شد به فلک صورت فلق خورشید بیقرینۀ عـالم سرش شکست |
ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیهالسلام در شب نوزدهم
غمی امشب شبی بر صفحه تقدیر وارد شد سحر بود و کسی در نیّتش تقصیر وارد شد تمامِ شب به فکر نیّت شوم و گناهش بود رسید آشفته خاطر، از «درِ تزویر» وارد شد |