- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
قالبهای شعر فارسی ( بخش دوم)
در بخش اول آشنایی با قالبهای شعر فارسی با چهار قالب شعری مفردات، دوبیتی، رباعی، مثنوی، از قالب های شعر کلاسیک آشنا شدیم در این بخش به دیگر قالبهای شعر کلاسیک میپردازیم. ۵ـ قـصـیـده : شعری است بر يك وزن و با مطلع مصرّع ( یعنی هر دو مصرع بیت اول دارای قافیه هستند ) که قافیه آن در مصرع اول بیت اول و تمامی مصرع های ابیات بعدی باید رعایت شده و آورده شود و آوردن ردیف هم همچون دیگر قالب های شعری اختیاری است. در قصیده معمولا یک قصد معین، یعنی، یک موضوع واحد همچون ستايش يا نكوهش، تهنيت يا تعزيت، شكر يا شكايت، فخر يا حماسه، پند و حكمت يا مسائل اجتماعي و اخلاقي و عرفانی، محور سخن قرار می گیرد و از این جهت با غزل تفاوت دارد، البته تفاوت قطعی غزل با قصیده در ابیات آن هاست، زیرا غزل بین ۵ تا ۱۵ بیت است، اما قصیده، حد اقل شانزده بیت است و حد اکثر آن آزاد است و تا بیش از ۲۲۰ در قصاید خاقانی دیده میشود كمی يا زيادي بيت های قصايد بستگي دارد به اهميت موضوع، قدرت و قوت طبع شاعر و نوع قافيه و اوزان شعري. از همين روست كه در ديوان شاعران قصيده سرا به قصيده های كمتر از بيست بيت يا متجاوز از ۱۷۰ يا ۲۰۰ بيت برمیخوريم. اما امروزه بهترین راه شناخت قصیده نسبت به غزل، شمارۀ ابیات آن است که اگر از ۱۶ بگذرد ، قصیده است. ضمنا در باره ی شماره ی ابیات قصیده ، نظریات دیگری نیز وجود دارد که ما از ذکر آن صرف نظر میکنیم، نمودار د قرار گرفتن قافیه در شعر قصیده : ---------------------- * ---------------------- * ----------------------- ---------------------- * ----------------------- ---------------------- * ----------------------- ---------------------- * ----------------------- ---------------------- * سرایندگان قصیده : در قرون مختلف شعرای مختلفی در این قالب شعر سروده اند اما معروفترین آنها در این قرون به ترتیب عبارتند از : قرن۴ رودکی ، قرن ۵ ناصر خسرو ، قرن ۶ انوری ابیوردی ، خاقانی شروانی، سید حسن غزنوی و سنایی غزنوی، قرن ۷ سعدی ، دورۀ معاصر؛ ملک الشعرا ، محمد تقی بهار بخش های مختلف قصیده : هر قصیده دارای چهار بخش زیر است: الف) تغزل : مقدمه قصیده است که معمولا با مضامینی چون عشق، یاد جوانی و وصف طبیعت همراه است ب) تخلص: به ابیاتی گفته میشود که رابط میان مقدمه با متن اصلی قصیده هستند. ج) متن اصلی: مقصود اصلی شاعر با محتوایی چون مدح ،رثا، پند و اندرز، عرفان ، حکمت و... د) شریطه: معمولا شاعر بعد از بحث اصلی مورد نظرش، دعای جاودانگی ممدوح در پایان قصیده است. تعریف مطلع و مقطع: بیت اول قصیده را مطلع و بیت آخر قصیده را مقطع گویند. نمودار قافيه ها و بخش های مختلف یک قصیده : ---------------------- * ---------------------- * مطلع ----------------------- ---------------------- * تغزل و تشبیت شعر ----------------------- ---------------------- * ر ----------------------- ---------------------- * ر ----------------------- ---------------------- * تخلص (گریز شاعر) ----------------------- ---------------------- * تــنـۀ اصـلـی شـعـر ----------------------- ---------------------- * ر ----------------------- ---------------------- * ر ----------------------- ---------------------- * ر ----------------------- ---------------------- * شریطه ر ----------------------- ---------------------- * مقطع ( تخلص شاعر) **************************************** قصیده ای از مرحوم فواد کرمانی در خصوص خطبه امام در روز عاشورا و وقایع آن روز: عَلَم از لا مکان چون در مکان زد سبط پیـغمبر حسین آن نورِ یزدان، سرِّ سبحان ، جلوه ی اکبـر جـمـال کُـنـت کـنـــزاً آشـکـارا شـد ز مـخـفـیـّا شـه احببت ان اَعـــرف، نـقـاب افکند از منـظـر شنیـدم صبح عـاشـورا کـه آن مِهـرِ جهـان آرا روان شـد بـی کس و تنها ، به رزم فـرقه ی کافر گـرفت آن نقطه ی تـوحیـد جا در مرکز میدان چو پرگــارش به گرد آمد ، سپاه از ایمـن و ایسر به ارشـاد آن کـلام الله نـاطـق ، در حدیث آمد به آواز جَـلی فرمـود : که ای قـوم سـتـم گـسـتـــر اگر دانـیـد من نسـل کـیـــم ، دانـیـد اصـلـم را کــه هـم ارثِ جـلالت از پـدر دارم هـم از مـــادر ریـاض ارض بطحـایـم ، بهـار گـلشن یثـرب نـهـال بـاغ زهـــرایـم ، گــــلِ بـستـــان پـیـغـمـبـر بود ختـم رُسُل جدّم ، که پا بر عرش اعلا زد بـود دست خــــدا بـابـم ، کـزو بگرفت انـگشتـــر به دیــوان بـقــا شـیــرازه ی اوراق امکـانـــم زجـمـع آفــریـنـش فَـــــردم و ایـجـاد را دفـــتـــر دو گیتـی را منم آمر ، فَـلَک بر دور من دائـر مَلَک از خـدمتــم فاخر ، جهان را حضرتم مَفـخَر قـلوب اهـلِ بینش را منـم مطلب، منـم مقصد سـرای آفـریـنــش را ، مـنـم زینـت ، مــنـم زیـور ز چهرم مِهر نورانی، سر اندر مِهرِ من فانی کـنـم از نـور پیشـانـی ، جــمـال صبـح را انــور فنـا را چون شدم سالک ، بقـا را آمدم مالک دو عـالم غــیـر من هـالک ، منـم وجـه الله اکـبـر دو گیتی عبد ومن شاهم ، خدا بخشیده این جاهم حسینـم ، صبغـة اللهم ، نه رنـگ احـمـر و اصفر حقیقت کعبه ی دلهـا، طـوافِ کـوی من بـاشد که در حـولش بود طائف ، منـا و مکّـه و مشعــر شــمـا آخَـر مسلمانــیـد ، می دانیـد مهـمـانـم! ره آب از چـه بــر من بسته اید ای بی حیـا کــافر خـدا را گـر مسلمانـیـد و من آخَـر مسلمانــم! دریـغ از آب مهمان را ، نـدارد هـیــچ بد گـوهـر نگشت این گفته ها نافذ، برآن کفارسنگین دل نشد این پنـد هــا راسـخ ، بر آن جمـعـیّـت مـنـکــر بسان حلقه از هـر گوشه بگرفته گـردش را به دان تنـگی که صرصررا نبود از هیچ سو معبر یکی رمحش به پهلو زد، یکی شمشیر بر بازو یکی زد بر دلش پیکــان ، یکی بر سینه اش خنـجر نبـودی غـیـر تــسـلـیـمـاً لأمـر الله گـفـتـارش در آن ساعت که می زد تــیــر ها بر پیکـرش نشتر رضا وصبر وسلمی از وجودش درشهود آمد کــه گـاه امـتـحـان ظاهـر نـشــد از هــیـچ پـیـغمبـر تحمّل کرد در عـالم ، چنـان کـوه بـلائـی را کـه از یـک پـاره اش گــردیــد پشت اولیـا چـنـبـــر اگربرقی به جستی زین بلا البـرزِامکان را چــنــان بر خویش لرزیدی که طفل ازغــرّش تندر خلیل حق اگر مجروح دیدی حلق اصغر را پـسر بگـذاشتی خـود را نـهــادی کارد بر حَــنـجَــر بجـای ماه با نـاخن ، نبی بشکـافتـی دل را بدیـدی مـنـشـق از شـمـشیر ، اگر فرق علـی اکبـر شنیدی این مصیبت را، گراز روح القدس، یـسی گزیـدی بطن مـریـم را ، نـزادی هرگز از مــــادر اگر رشحی از این طوفان،گرفتی نوح را برجان ز بیـم انـداختی خـود را ، بـه قَـعـــر لُـجّـة اخـضر نسیـمی گر وزیدی بر سلیـمان زین مصیبت ها چنان بگریختی از وی ، که خیـل پشّه از صرصر گر این بارامانت را فلک بردوش می کردی چنان پشتش خم آوردی ، که سودی روی بر اَغبَر از این بحر بلا گر قطره ای می ریخت بر موسی نـهـان می شـــد در آب نـیـل یـا در اشکـــم اژدر اگر ایّـوب را بودی خبر از حـال سجـادش نمی خواندی دگر خود را ، ز قوم صابرین اصبر گر این خونین کواکب ،آمدی درخواب یوسف را بـخـفـتـی تـا ابـد از خـوف ایـن تـعـبــیـر در بستـر گراین بحرقضا یک لطمه می افکند یونس را ز خوف اندر دل ماهی ، نهان می گشت تا محشر زبام ای طاس کیهان، طشت زرّینت نگون گردد سر از سـرّ خدا بـَرداشتـی ، هشتـی به طـشت زر جهانا این چه عدوان است،رویت نیلگون گردد جـمـال الله را سیـلـی زنـی ، بـر چـهـره ی دخـتـر خـیـام آل عـصمت را بـه بـاد سـوخـتـن دادی چــرا نگرفـتـه آتش در تو ای خـرگــاه نه چـادر ز داس مــاه نــو ای آسمان دستت قـلــم گردد کـه بــدرودی گـلسـتـان نـبــی را لالـه و عـبـهـــر چنین بوده است کردار جهان پیوسته با نیکـان « فوادا» گر به نیکان عشق داری از جهان بگذر ********* شاعر: فتح الله قدسی (فواد) ******** ای بهـشت جـاودان، ای مـلیکـۀ جهان ای گـل محـمدی، ای بـهـار بـیخـزان بضعـة النـبـوتی، حُجَـةٌ عـلی الحُـجَـج اسـم آسـمـانـیات، سُبـحـۀ فـرشتـگـان طاهـره، مـطـهـره، عـالـمـه، مـعـلـمـه وافیه، سماویه، حُرّه، حانـیه، حَـصان ای حبـیبـۀ خـدا، ای عزیز مـصطـفی لایق تو کیست کیست؟ جز امیرمؤمنان هم بهشت مصطفیست، آن نگاه غرق مهر هم بهشت مرتضیست، آن نگاه مهربان وصلههای چادرت، رشتۀ نجات خلق بـوریـای خـانـهات، سـرپــنـاه آسـمـان ای سحابِ رحمت و مغفرت دعای تو سجدههای روشنت، چلچراغ عرشیان ای قـنوت مستجاب، آفـتاب در حجاب هر طرف نشانهایست، از تو ماه بینشان ای نـمـاز نـا تـمـام، ای قـیـام مـسـتـدام خـطـبۀ تو با شکـوه، نـدبـۀ تو بیامان ای رضایت خـدا، بـسته بر رضایـتت وصف قهر و مهر تو، وصف دوزخ و جنان آستـان رحـمتـت، نـور، روشـنـا، امـیـد وسعت سخـاوتت، بیکـران و بیکران از نسیم مهر تو، گل به گل شکفته است لحظه لحظه آن به آن، غنچه غنچه باغ جان پُر شده مشام شهـر، از شمـیم یـاس تو از بهشت خانهات، عطر « تنفقوا» وزان دست خـالـی آمده، سـائـلی غـریبوار آن یتـیم بیقـرار، این اسیـر نیـمـهجان در بهار لطف تو، « یطعمونَ» داده گل روزۀ سه روزهات، بینیاز از آب و نان نور و قدر و هل أتی، فجر و کوثر و ضحی لحـظه لحـظۀ تو را، آیـه آیه تـرجـمان بیتهای ما کجا؟ قدر و هـل أتی کجا؟ برتر از گـمان ما، ساحت تو همچـنان در مدیح تو هنوز، واژههـا چه ابتـرند ای فراتر از سخن، ای رساتر از بیان ********* شاعر: یوسف رحیمی ******** قصيده از حيث مضمون و محتوا، از آغاز تا امروز ، دستخوش دگر گوني هايي شده است كه میتوان به اجمال آن را چنين بيان كرد : الف) در روزگار سامانيان اغلب، مدح و ستايش در حد اعتدال و مبالغه هاي شاعرانه بود. ب) در دوران غزنويان و سلجوقيان، مدح و ستايش سلاطين ووزارا و امرا در قصايد با تملق و چاپلوسي به حد غلو، و افراط در طرح تقاضا به حد سوال و تكدي همراه بود. ج) ناصر خسرو ، با ايجاد تحول و انقلاب در مضمون قصيده ، آن را در خدمت توجيه و تبيين مباني اعتقادي آيين اسماعيليان در آورد . د) سنايي قالب قصيده را به مضامين ديني و عرفاني و زهديات و قلندريات تخصيص داد و شيوهي او به وسيله عطار ، شمس مغربي ، اوحدي ، خواجو ، جامي و ديگران دنبال شد ؛ هـ) سعدي و به تبع او سيف فرغاني قصيده را بيشتر در استخدام طرح مسائل اخلاقي و اجتماعي در آوردند. و) از دوران مشروطيت به اين سو ، قصيده بيشتر در خدمت مسائل سياسي و اجتماعي و ميهني و ملي و ستايش آزادي قرار گرفت و در تهييج عواطف و احساسات و تنوير افكار جامعه ي كتابخوان نقش بسزايي داشت . شاخص ترين قصايد از اين نوع را میتوان در ديوان ملك الشعر اي بهار سراغ گرفت . ز ) امروز از قصیده به عنوان یکی از اصلی ترین قالب های شعری در مدح اهل بیت و یا بیان وقایع زندگی آن بزرگواران استفاده میشود . حسن مطلع و حسن ختام : اگر شاعر بيت نخست مطلع غزل و قصيده خود را زيبا و دلپسند بياورد ، از آن به حسن مطلع تعبيـر میشود به طوري كه شنونـده براي شنيدن باقي سخـن تشـويق میگردد . همچنین اگر شاعر بيت آخر شعرش را ( معمولاً قصيده يا غزل ) به نحوي شيوا و دلنشين بياورد كه به عنوان حسن ختام در روح شنونده و خواننده اثر نيك و خوش باقي بگذارد ، از آن به حسن مقطع یا حسن ختام تعبير میشود *********************************************** . ۶ ـ غـزل : "غزل" در لغت به معنی عشق بازی و گفتن سخن عاشقانه است. و در اصطلاح شعرا اشعاري است بريك وزن و قافيه با مطلع مصرع ، كه تعداد ابيات آن به طور متوسط از پنج تا دوازده بيت و گاهي تا حدود شانزده وبندرت نوزده و بيست است؛ و اگر كمتر از پنج بيت باشد آن را غزل ناتمام مینامند . ( البته در ديوان وحشي بافقي ، كليم كاشاني و صائب غزلهاي سه چهار بيتي هم به چشم میخورد .) و از حیث رعایت ردیف و قافیه غزل دقیقا شبیه قصیده است . موضوع غزل : درون مایه غزل عاشقانه، عارفانه یا آمیزه های از این دو است و یا مضمونی اجتماعی دارد. (بیان عواطف و احساسات وصف طبیعت یا گفت و گو از ایام جوانی اما امروزه از این قالب شعری در اشعار مذهبی بسیار استفاده میشود و به برکت اهل بیت این قالب رشدی دو چندان داشته است . خواستگاه غزل : پایه و خواستگاه اولیه ی غزل همان قسمت تغزل قصیده است اما در قرن ششم که قصیده سرایی کمرنگ شده بود و کمتر به آن پرداخته میشد "غزل" به عنوان قالب شعری مستقل پا گرفت و در قرن هفتم رسما از قصیده پیشی گرفت و به اوج خود رسید. غز های اولیه ی زبان فارسی تا حدود قرن هشتم از لحاظ موضوع فقط عاشقانه بود ند، اما در قرون بعدی ، موضوعات مختلف به محدوده ی غزل وارد شد ، چنان که در دوران معاصر، موضوعات مذهبی و سیاسی هم در حدی وسیع در غزل راه یافته است . تفاوت غزل با قصیده : معمولا در قصیده موضوع اصلی آن است که در آخر شعر "مدح" کسی یا چیزی گفته شود و در واقع منظور اصلی "ممدوح" است؛ مثل قصیده ی بهاریه، ویا قصاید ممدوحیه؛ اما در غزل "معشوق" مهم است و در آخر شعر شاعر اسم خود را میآورد و با معشوق سخن می گوید و راز و نیاز میکند. و به دلیل همین ارتباط عاشقانه است که آن را غزل نامیده اند. شاید بتوان گفت امروزه غزل و قصیده ، تفاوت مهمی جز در تعداد بیت ندارند . لذا اشعار تا ۱۵ بیت را غزل و از ۱۶ بیت به بالا را قصیده میشمارند. البته غزل های بیش از 15 بیت هم گاه گاهی دیده میشود ، اما شکل معمول آن بین ۵ تا ۱ بیت است . ضمنا در مورد تعداد ابیات غزل ، نظریات متفاوتی وجود دارد که ما به آن نمی پردازیم ، نکته بعدی آنکه در غزل ، رعایت یک موضوع خاص و واحد، شرط نیست ؛ یعنی ، میتوان در یک غزل، چند نکته ی جداگانه را مطرح کرد. پس غزل با قصیده سه فرق دارد : ۱ ـ از نظر تعداد ابيات ۲ ـ درون مايه و محتواي ۳ ـ وحدت موضوع نمودار د قرار گرفتن قافیه در شعر غزل : ---------------------- # ---------------------- # ------------------------ ----------------------- # ------------------------ ----------------------- # ------------------------ ----------------------- # ------------------------ ----------------------- # ------------------------ ----------------------- # در ســرخی غــروب نشسته سپیده ات جان بر لبم ، زعــمــر به پایان رسیده ات آخر دل عموی تو را پــاره پـاره کرد آوای نـاله هـــای بــریــــده ؛ بــریــده ات در بین این غــبــار به سوی تو آمـدم از رویِ ردّ خــونِ به صحرا چکیـده ات خون گریه میکنند، چرا نعل اسب ها؟ سخت است روضه ی تنِ در خون تپیده ات بر بیت بیت پیکر تو خـیـره مانــده ام آه ای غــزل ، چگــونه ببینم قصیـده ات؟ احلی من العسل ز لبــان تــو می چکد ای گــــل زبــانــزد است بیان عـقـیـده ات باید که می شکـفـت گــل زخم بر تنت از بس خــدا شــبــیــه حسـَن آفـــریـده ات ********* شاعر: محمدجواد شرافت ******** روی پـیـشانــی او ، بـاب تـشـهّـد وا بــود اَشـهَـدُ اَنَّ کـه او هـم پـســر زهـــرا بـــود آب مـی داد عـطـشنـاک تـریـن صـحـرا را چشم هـایـش کـه بـه سـمت افـق اعـلا بـود یا رب، این مشک طلاییّ کدامین سقّاست ؟ که در او کیـفـیتِ جـلوه ی صـد دریـا بـود قسمت اعظم مشک تو پـر از معرفت است ارتـفــاع عـلــم دست تـو، دور از مـا بــود دست تـو هـمـهمه ی بـال مـلائـک را دیــد بـدنـت کـعبه ی تـسـبـیـح کـبـوتـرهـا بـود لب به دریـا نـزدی چون که خود اقیانوسی آن که بـاید بـزند بـر تو لـبش ، دریـا بـود! ********* شاعر: رضا جعفری******** دل شکـستۀ من انـس با عـلـی دارد امید از هـمه بگـسسته تا علی دارد منم ز شهـر ولایت ز کوچۀ عـشاق شـنـاسـنـامـۀ من مُهـر یا عـلی دارد خدا مدال علی دوستی به ما داده است به غیر کشور شیعه کجا علی دارد؟ خدا یکی و علی هم یکیست در عالم علی چنانکه خدا را، خدا علی دارد در آن محیط که از دست و پا نیاید کار دل شکـستۀ بیدست و پا علی دارد نه در گذشته، در آینده نیز هر ذی روح نظر به مرحمت مرتضی علی دارد به روز حـشر برای شـفـاعت امّـت علی، حسین و رسول خدا، علی دارد ********* شاعر: سید رضا مؤید ******** نكته : غزل عاشقانه را سعدي و غزل عارفانه را مولوي به اوج خود رساندند و حافظ كه سر آمد غزل سرايان شعر فارسي است ، شيوۀ عاشقانه – عارفانه را به كمال رساند. و بالاخره اینکه مشهورترين غزل سرايان عبارتند از : حافظ ، سعدي ، مولوي ، صائب تبريزي ، عراقي ، فرخي يزدي ، سنایی غزنوی، رهي معيري ، شهريار و *********************************************** ۷ ـ قطعه : قطعه به شعری موزون گفته میشود که داری قافیۀ مشترک در مصرع های دوم است و غالبا در موضوع های اخلاقی؛ پندیات سروده می شود. شعر قطعه داری بیت مصرع مردف نیست یعنی اینکه مصرع اول بیت اول شعر دارای قافیه نیست و فقط رعایت قافیه در مصرع های دوم الزام دارد به همین دلیل بعضی شعر قطعه را غزل بی سر مینامند. نمودار د قرار گرفتن قافیه در شعر قطعه: ------------------------ ----------------------- # ------------------------ ----------------------- # ------------------------ ----------------------- # ------------------------ ----------------------- # ------------------------ ----------------------- # پَر میــگرفت مرد جـذامـی در آسمان بر او کــه از کریم محبـت رسیده بود دیدند در جمل که حسن مثل مرتضی بر اوج قــله های شجاعت رسیده بود طوفان چنان گرفت به هرضرب دست او گــویــا که رستخیز قیامت رسیده بود با این وجـود در همۀ عمر این غریب مـــظلومیــت به حد نهایت رسیده بود آن لحظه ای که شد همه موی سرش سپید درانتهای کوچه ی غربت رسیده بود گفتند از درون جــگرش پاره پاره شد وقتی که زهربردل حضرت رسیده بود بر دامن حسین سرش بود وگریه کرد |