- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اگـر نـوبـهــارم، اگـر زمـهـریــرم اگــر آبــشــارم، اگــر آبــگــیـــرم اگـر تـیـره مـانـنـد شـبهای ابری اگر مثل خـورشید، روشنضمـیرم تـپـشجـوش اگر مثل امـواج دریـا عـطشنوش اگر مثل خاک کـویرم اگر هرچه هستم، سحر، شب، طرب، غم فـقـیـرم، فـقـیـرم، فـقـیـرم، فـقـیـرم همینم که هستم، همین روح خاکی اگـر بر گـلـیـمـم، اگـر بر حـریرم رها از حصار نـفـسگـیر حـرصم مـگـیـرید خُـرده اگـر بر حـصیرم لـبـالـب ز شـعـرم، لبـالـب ز آتـش اگر لب گـشـایـم، اگر گُر بـگـیـرم گزیر و گریزی مرا نیست از عشق «که بر عهد و پیمان روز غدیرم» عــلـی بـوده تـا بـوده ورد زبــانــم «شناسند مردان، صغیر و کبیرم» اگـر خـفـتـهام، با عـلی هـمخـیـالـم اگر میروم، با عـلـی هـممـسـیـرم مـرام عـلـی را فـقـط دوسـت دارم کـلام عـلــی را فـقـط مـیپــذیــرم اگر بـیعـلـی شـاد بـاشـم، بـگـریم اگر بیعـلـی زنـده هـسـتم، بمـیرم عـلی بـوده در بـیـقـراری، قـرارم علی بوده در گـمشـدن، دستـگـیرم اگـر از کـلامــم نــظـر بــر نـدارد به ششگـوش گـیـتی نیـابی نظیرم عـلی عـزّتم داده گر عـزّتی هست اگر نه حـقـیـرم، حـقـیرم، حـقـیرم
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شخص نبى مدينۀ علم است و در علیست يعنى كه از زمين و زمان با خبر علیست در كهـكـشان روشن تـوحـيد و معرفت خورشيد شد محمد و قرص قمر علیست در جلوۀ شهود، شهيد است و شاهد است در محـضر خـدا، سند معـتبر علیست حكـم قـضا به مِهـر عـلى مُهـر مىشود دست خـدا و كـاتب لـوح قـدر علیست جز او كسى صلاى «سـلـونى» نمىزند بر شام جهل، مژدۀ صبح سحر علیست غير از خدايىاش كه فقط عين ذات اوست مجموعۀ صفات خدا جمله در علیست پـیـوسـتـه از اثـر به مـوثـر رسـیـدهایـم آرى مـؤثـر است خـدا و اثـر عـلیست تا كـوى دوست قـافـلـهسـالار اولـياست سير و سلوك اهل دل از هر نظر علیست سـرسـبز از طـراوت لـبخـند او بهـشت نخـل بـلـند بـاغ خـدا را ثـمـر عـلیست تفـسير و شرح و ترجـمه آيههاى وحى «المؤمنون و بسمله، قدر و زُمر» علیست مسند نـشـين كاخ جـلالت كه در جهـان كرد اكـتفا به زندگى مخـتصر علیست از كـودكـى بـراى دفـاع از مـرام حـق آزادهاى كه بست به همت كمر علیست در ليـلـةالـمـبيت كه جاى رسول خـفت معلوم شد هر آيـنه مرد خـطر علیست دريا دلى كه پشت به دشمن نكرد و كرد در پيش دوست سينۀ خود را سپر علیست شير افكنى كه فـتنهگران در مصاف او فرياد مىزنند كه: «اين المفـر؟» علیست ديـدند قـدسـيان شبِ أسـرى به كـائـنات با حضرت رسول خدا همسفر علیست جز آن كه با حـبيب خدا در ظهور بود در روح انبـياء رسل مـسـتـتر علیست نوح و خليل و يوسف و يعقوب و شيث و هود آدم، شعيب، موسى و عيسى نگر علیست ركن و مقام و سعى صفا، مروه، عمره، حج خيف و منا و مشعر و حِجر و حَجَر علیست دنـيا و آخـرت عـلى و دين و دين على سرور على، سُرور على، سِرّ و سَر علیست روز غـديـر دست عـلى را نـبى گرفت فرمود: بعد من به همه تاج سر علیست حـجّـت عـلى، اميـر عـلى، مـقـتدا على مولا على، امام عـلى، راهـبر علیست با ماست در بهشت هر آنكس كه با علیست بر ماست آن دلى كه پُر از كينه بر علیست شور و شعور و فضل و کرامت، شرف، «کمیل» در يك نفر خلاصه شد آن يک نفر علیست
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
غدیر، خاطری از گل شکـفـتهتر دارد غدیر، یک چـمـن آلالـه زیر پـر دارد غـدیـر، از سـفـر حجّـة الـوداع هـنوز هـزار خـاطــرۀ نـاب در نــظــر دارد غدیر، چشم به راه حضور مهمانیست که جان عـاشـق و چـشم خدانگر دارد چه میهمان عزیزی، که در مدینۀ وحی غـــم هــدایــت و آزادی بــشـــر دارد غـدیر گـفت: خدایا چگـونه اقـیـانـوس به سوی « برکۀ خُـم» نیّت سفر دارد؟ غدیر، جلوۀ سینا به خود گرفته، مگر از اتـفـاق شـگـفـتآوری خـبــر دارد؟ غـدیر دید، که یکصد هزار دل لرزید دل است و صحبت دلبر در او اثر دارد غدیر و صبر و سکوت نبی مسَلّم بود که پـردهدار حـرم، بـیـم پـردهدر دارد در این مکاشفه، ناگاه دست غـیب آمد که از حـقـیـقـت اســلام پـرده بـردارد امـین وحـی خـدا گـفـت: یا رسـول الله بگو که شمس جمال تو یک قمر دارد کنون که چـلّهنـشـیـنان همسفر جمعاند بگو که جامعه، حاجت به راهبر دارد بگو به حکم صریح خدا علی مولاست به هـرکـسـی کـه ولای پـیـامـبـر دارد عبادت دو جهان، ناز ضرب شصت علیست بگـو کـدام جـوانـمـرد، این هـنر دارد حدیث منزلتش را بخوان در این صحرا تــلاوت از لــب تــو لـذّت دگــر دارد بگو به عارف و عامی مراقبت بکـنند از این نهال، که هم سایه، هم ثمر دارد غـدیر و آیۀ « یا اَیُّها الرَّسول» و علی چه ارتـبـاط عـمـیـقی به یکدگر دارد دلش رضا نـشود جز به دوسـتی علی «مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد»
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آیات محـکـمات خـدا مدح حـیدر است ذکـر لـب پـیـمـبـر ما مـدح حیدر است هر روز ما به مدح علی میشود شروع هوهوی صبح باد صبا مدح حیدر است بـايد که يک قـصـيـدۀ بیانـتـهـا سرود وقـتی تـمـام قـافـيهها مدح حـيدر است ذکـر رکـوع و سـجـدۀ ما؛ یا عـلی مدد ذکر قنوت؛ جای دعا؛ مدح حیدر است وقتی که در بهشت کسی میزند به در در گوشها به جای صدا مدح حیدر است در مدح هيچکس نـسـروديم غير از او پس شعر ما هجابههجا مدح حیدر است مدح تو صفحهصفحۀ دیوان ما شدهست ترکـیـببـنـد مـدح تو بیانتهـا شدهست تو نه خدایی و نه بشر، چـیستی علی؟ لطـفـا خـودت بیا و بگـو کـیـستی علی مـوضـوع مـنـبر هـمۀ واعـظـان شهـر اثـبـات این شده که خـدا نـیـسـتی عـلی با این که اختیار عوالم به دست توست امـا نـمـاد سـادهتـریـن زیـسـتـی عـلـی تـوحــیـد را دلایـل بـسـیـار لازم اسـت هرچند که تو یکتـنـه کـافیسـتی علی بیپرده با خدای خودت حرف میزنی وقـتـی بـرای نـافـلـه مـیایـسـتـی عـلی نهجالبلاغه خواندم و پرسیدم از خودم تو نه خدایی و نه بشر، چیستی عـلی؟ ثـبـت است بـر جـریـدۀ تـاریـخ نـام تو مبـهـوت مـانـده عـقـلِ همه در کلام تو مست از شراب کوثر نهجالبلاغه نیست هرکس که پای منبر نهجالبلاغه نیست وقـتـی بـرای فــهـم کــلام خــدا، دری آسانگـذرتـر از در نهـجالبلاغه نیست وقـتی که مـرتـضی و محـمـد بـرادرند قـرآن مگـر بـرادر نهجالبلاغه نیست؟ زیـبا نـمیشـود سـخـن هر خطیب اگر آراسـتـه به زیـور نهـجالـبلاغـه نیـست در کـارزار عـدل، صـدایی رسـاتر از فـریادهای حـنجـر نهـجالـبـلاغه نیست حق ماندنیتر است! که بعد از هزار سال زخمی به روی پیکر نهجالبلاغه نیست زیبـنـدۀ عـلـیست خـطاب «ولی» فقط تنها علیست با حق و حق با علی فقط از مهد ذکر روی لبم تا لحـد عـلیست من حقپرست هستم و حق تا ابد علیست نـام عـلـیست ذکـر دم و بـازدم هـنوز یعنی که حرف هر دم ما بیعدد علیست ننگ است، ننگ، رو به کس دیگری زدن وقتی که در جهان دم صاحبمدد علیست هرکس که با علیست، ردیف است کار او معیار در شناخت هر خوب و بد علیست در راههای سـخـت رسـیـدن به آسمان با دیگران نباش که تنهـا بـلد عـلیست ای دل به هوش باش که با این همه گناه تنها کسی که شافع ما میشود علیست شـکـر خـدا که زنـدگـی مـا هـدر نـشد پای کسی به غیر عـلی عـمر سـر نشد دنـیـا نـدارد عـاقـبـتـی جـز تـلـف شدن غیر از غـلام کـوی امـیـر نجـف شدن هرکس که با علیست در اوج شرافت است ای دل بکـوش در طلب با شـرف شدن اجـداد ما مُـحـبّ عـلـی بـودهانـد و بس یـارب روا مـدار به مـا نـاخـلـف شدن گیرم هزار مرتبه دشمن حدیث ساخت اما نـبـود حـدّ کـسی «لوکَـشَـف» شدن گردنکشان قوم عـرب خـوب واقـفـنـد مرگ است در نبرد به حیدر طرف شدن پیـغـمـبر از غـدیـر به ما یاد داده است باید به پای عشق علی جانبهکف شدن دریـا شدن کـمـال کـویـر است با عـلی هر روز، روز عید غدیر است با علی ما از الست مـست شدیم از خُـم غـدیر پس نـام مـا رقـم زده شد مـردم غـدیـر در بحـر بیـکـران ولایت شـناور است هر دل که قطرهای شده در قلزم غدیر کـاملترین شریعـت توحید، شیعـه بود وقـتـی که نازل آمده «أکـمَلـتُم» غـدیر یک غافلی بس است که سر دربیاورد از درّۀ سـقـیـفـه مـسـیــر گــم غــدیــر چـشـم حـسـود اهل خـطا کور میشود دودی اگـر به پـا شـود از هـیزم غدیر هـرگـز اسـیـر مـمـلـکـت ری نمیشود هرکس که خورد لقمهای از گندم غدیر بعد از غـدیـر هرچه در اشعار گفتهایم از مـعـجـزات حـیـدر کـرار گـفـتـهایـم با این که از بیان علی عقل عاجز است اما چهجای حرف، که بحرالمعاجز است هر آیه از کـتـاب خـداونـد مدح اوست این نکته در سـراسر آیـات بارز است یلهـای کـارزار عـرب رام میشـونـد هرجاکه ذکر او دم «هَل مِن مُبارِز؟» است شوق «فَـمـَن یَـمـُت یَرَنی» گـفتن علی حتی به روح قابضالارواح، قابض است ایراد قافیهست، ولی دست من که نیست مدح امیر عـشـق در اشعار نافـذ است هر شاعری برای علی شعر گفته است شاهد مثال حرف من این شعر حافظ است گیرم که در فنون ادب سخت ماهر است هرکس که شعر گفته برای تو، شاعر است ای دل غلام شاهِ جهان باش و شاه باش پـیـوسـتـه در حـمـایت لـطـف الـه باش آنرا که دوستی علی نیست، کافر است گو، زاهـد زمانه و گـو، شیخ راه باش امـروز زنـدهام بـه ولای تـو یـا عــلـی فـردا به روح پاک امـامـان گـواه باش [صحنو سرای شاه نجف را شبانهروز] از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش "حافـظ" طریق بنـدگی شـاه پـیـشه کن وآنگـاه در طـریق چو مردان راه باش عـالم هـنوز بر سـر عـهدیست باعلی رمز ظهور حضرت مهدیست یاعلی
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آفـتاب ای آفـتاب ای آفـتـاب ای آفـتـاب روشنی داری به عمق سینههامان بینقاب مهر تو جاری به دشت سینههای خشک شد مهر تو دریای رحمت بود از عهد سراب ای خـرابـیها هـمه آبـاد از اعـجـاز تو بیشتر از این خرابم کن خرابم کن خراب گر خدا خوانم تو را کفر است، پس میخوانمت بوتراب و بوالعجائب، بوالحسن، عالیجناب گفت پیغمبر علی میزان حق و باطل است پس علی حق است و معیار است در روز حساب صوت حیدر بود در گوش سمیع مصطفی آن زمانیکه میان عرش حق شد کامیاب پس علی آمد که حتی در میان عرش هم جـلـوۀ حـیِّ تـوانـا را کشد در احـتجاب راه بیحیدر رهی تاریک و بیجان است و سرد مثل دنیایی که در عـمرش ندیـده آفـتاب گرچه خوش باشد به کام زاهد نیکو سرشت وعدۀ شیر و شکر نحر عسل جام شراب از شراب و مستی و نهر عسل شاهد مگو ما و خّم مستیم عمری از غدیر بوتراب
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
علی بر خاتم هستی نگـین است مـدار آسـمـانهـا و زمـین است نوشته دست حق بر قـلب زهرا فقـط حیدر امیـرالمـؤمنین است علی دست خدا در آستـین است علی اعجـاز قـرآن مـبـین است بـه کــوری تــمــام دشـمـنـانـش فقـط حیدر امیـرالمـؤمنین است علی با ذات رحمانی عجین است عـلی اسـتـاد جـبریل امین است خدا حک کرده بر عـرش معلا فقـط حیدر امیـرالمـؤمنین است علی بـالاتر از بالا نشـین است عـلی اعجـوبۀ مرد آفـرین است شــده ذکــر لـب کـل دو عــالــم فقـط حیدر امیـرالمـؤمنین است
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
در همان عصری که فرمان بُرد خورشید از علی چشمهچشمه، اشک غربت خیز جوشید از علی خـطبۀ بینقـطه را کـوفه شنید اما دریغ خـطبۀ با آه را جز چاه، نـشـنید از علی موبه مو آگاه بود از سرّ عالم، حیف حیف دشمن از تعداد موی ریش پرسید از علی! شأن او را روزگار آورد پائین؛ روزگار آنچه که باید بفـهـمد را نفـهـمید از علی عدل بود و داد، داد از قوم اشباه الرجال عدل را این طایفه کِی میپسندید از علی تا قیامت هم عقیل اصرار اگر میکرد؛ باز غیر از این برخورد، برخوردی نمیدید از علی آی حاجیهای بیعت کرده! از سمت غدیر خـانه برگـردید؛ اما برنگـردید از عـلی دوخت چندین وصلۀ نو بر عبای غربتش بد به دنیایی که آخر چشم پوشید از علی
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مرمت میکـند سرمایۀ ویـران امت را بنای عدل محکم میکند ارکان امت را پس از فقدان پیغمبر خیال خلق آسودهست اگر در دست میگیرد علی سُکان امت را در این دریای پُر طوفان، علی آن نوح کشتیبان هدایت میکند کشتی سرگردان امت را خلافت با علی بر تن ردای عدل میپوشد که میزان میکند میزانِ نامیزانِ امت را علی پیداترین اعجـاز پنهـان پیمبر بود که میدانست هم پیدا و هم پنهان امت را پیمبر جان امت بود و مولا تا به تن جان داشت حفاظت کرد با شمشیرِ غیرت جان امت را مسلمانان چه میجویید در تنهایی محشر که میسنجند با حبِ علی ایمان امت را علی از سادهلوحان زخمهای بدتری خورده خدایا دور کن شر کـجاندیشان امت را میان گـودی محـراب یا در پهـنۀ میدان علی، تنها علی پس میدهد تاوان امت را
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کسی که رشتۀ گیسوی او حبلالمتین باشد پس از خلقش سراسر عرش، غرقِ آفرین باشد که حیدرآفرین حقا که خیرالخالقین باشد چه در هیبت چه در غیرت چه در عشق اولین باشد که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین باشد به روی خاتمش "للّه مُلکٌ" گشته حک اما بچرخد روی انگشت علی چرخ فلک اما علی غیر از خدا هرگز نمیخواهد کمک اما جهان عمریست درماندهست در تردید و شک اما علی علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین باشد تـمام اولـیـا را در دبـسـتـان عـلـی دیـدم که هشیاران عالم جمله مستان علی دیدم و جنت را گـیاهی در گـلستان علی دیدم من از فتح درِ خیبر به دستان علی دیدم که او دست توانـمند خـدا در آستین باشد چه باشد جلوۀ دنیا؟ به جز مردار در چشمش شبیه استخوانِ خوک بیمقدار در چشمش ملائک مشق بنویسند از اسرار در چشمش بگو از استخوانِ در گلو، از خار در چشمش که داغ از خـطبههای نا تمام آتشین باشد نبیند فضل او را هرکسی باشد به قرآن کور که بر خورشید میگردد نگاه شب پرستان، کور به آنها که از اول کور بودند و کماکان کور بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور برای فـاطـمه تنها عـلی باید قـرین باشد بدا بر حال آنان که خلایق را از او راندند خوشا اجداد ما آنها که پای عشق او ماندند که ما را مادران با نام حیدر شیر نوشاندند از آن روزی که چشمم باز شد در گوش من خواندند علی تا لحظهی آخر امیرالمـؤمنین باشد
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خـبـر دهـیـد دوباره به تـشنـگان غدیر رسیده بر سر این چشمه، کاروان غدیر هنوز از سر گلدستههای عشق و شرف بهگوش میرسد از آسمان، اذان غدیر به شوق تـشـنهلبانِ ولایتش جاریست ز چـشمـهسارِ ولا چـشمـۀ روان غدیر هـمـاره در دل تـاریـخِ روشـنِ اســلام روان چو کوثر جاریست، داستان غدیر گـواه روز ظـهـور ولایـت مــولاسـت اگر که بـاز شود در جـزا زبـان غدیر علی نه گل، که گلستانی از ولایت بود قـسم به زحـمت بی حـد بـاغـبان غدیر به غیر بوذر و سلـمان و چند یار دگر که سرفراز برون شد ز امـتحان غدیر سه روز تابش خورشید دیدنی شده بود چقدر رنگ طرب داشت آسمان غدیر امـین وحـی سـتـاده به صورت انـسان بـه احـتــرام ولایت در آسـتـان غـدیـر خوشا کسی که به دستش رسید هدیۀ دوست ولایت عــلــوی بــود ارمـغـان غـدیـر ز آفتاب قـیامت به دل هراسـش نیست فتاد بر سر هرکس، که سایـبان غـدیر سـعـادت ابـدی مـیدهـد «وفـایـی» را اگر قـبول کـنـنـدش ز شاعـران غـدیر
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
منّتِ یک عـمر پای تو گـدایی میکِشم نامِ زیـبـای تو را با دلـربـایی میکِـشم باز دلـتنگـم برای شهـرِ زیـبای نجـف هرچه آقا میکِشم از این جدایی میکِشم فاتحِ خـیبر بیا تسخیر کن این قلبِ من بینِ این بتخانه زجرِ بیخدایی میکِشم پادشاهِ کُلِّ دنیایی حکومت مال توست بعدِ پیغمبر هدایت بیگمان کارِ شماست رهبریِّ نُه فلک تنهـا سزاوارِ شماست ای شهـنـشاهِ نجـف خیلی بدهکارِ توأم یا امیرالمـؤمنـین جز تو ندارم یـاوری بیبـرو و برگـرد آقا وارثِ پیغـمبـری یا ولّی المسلـمین عـیدی بده بر بینـوا
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اهـل غــدیــرم و سـر بـازار حــیـدرم تـا روز حـشـر بـنـدۀ دربـار حــیـدرم هـستم هـمیـشه جزء گـدایـان مرتضی در سـفـرهام نبـوده مگـر نان مرتضی باده نـخـورده مست شوم با فـضائـلش عشقـش شود رهاییِ از نار، حاصلش ذکـر عـلـیست مـزۀ شـیـرین بر لـبـم فکر علیست طاعت هر روز و هر شبم حیدر همان کسیست که حق را اقامه بود لحظه به لحظه زندگیاش رنج نامه بود طی شد به قرص نان و نمک روزگار او همـسـفـره با فـقـیـر شـدن بود کـار او هم مظهر است رب غفور و رحیم را هم آیـنه است یا عـلـی و یا عـظـیم را هرکس که عبد او شده اصلا فقیر نیست در به در است هرکه به راه غدیر نیست پـشت و پـنـاه لـشکـر اسـلام در نـبرد غیر از عـلی نبود به دنبال کس نگرد از خاطـرم دوباره کـرامات او گذشت باید نوشت از علی و ماجـرای طشت غرق گـناه هم که شدی رو به شاه کن دل را به نام و یاد علی رو به راه کن
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دسـتـی که نـبـی گـرفـته بر بالا دست یک عمر به او سپـرده دل حالا دست تـنــهــا نــه ابــوتــراب، مــیدانــم او دارد به طـلـوع مهـر و بر دریا دست در شـوکـت او همین کـفـایت، به خـدا چشم است به جایی و شود یکجا دست از دامن این دست مکـش دست که او دارد بـه امـــور عــالــم بـــالا دســت ثـقـلـیـن بـرای اوسـت، از بـعـد نــبـی بـسـتـنـد به بـنـد گـردنـش، امـا دسـت بنـشـسـت به صورت گـلی در کـوچه تا این که دری شکست از زهرا دست
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دل نیست آن که عشق تو رویش اثر نداشت بیراهه! مذهبی که به راهت نظر نداشت خطی به یادگـار به دیوار خانه خواست از تو خدا، وگرنه مگر کعبه در نداشت
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
در مُلک خدا سکه به نام همه کس نیست خـورشید ولا ساکـن بام همه کس نیست جــبـریـل ســلام آور حـق اسـت بــرای این مرد که محتاج سلام همه کس نیست مـن فــال زدم در دل دیــوان خــداونــد “لولا علی” آمد که مقام همه کس نیست لا سیف به جز تیغ دو پیکر که خدا گفت زیـبـنـدۀ دسـتان و نـیام هـمه کس نیست با خـطبۀ بـینـقـطـه نـشـان داد به عـالم این اوج بلاغت به کلام همه کس نیست آن روز که لات و هـبل افتاد عـیان شد بر دوش نبی عرصۀ گام همه کس نیست خوشحـالم از این گـردش ایام که در آن حـتی قـلـمـم نیـز غـلام هـمه کس نیست یک روز غدیر آمد از آن روز مـبارک جبریل صدا زد نگوئید امام همه کس نیست
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مسـتـیم از شراب طهـور غـدیریات جـانم فـدای خـاصـیت بینـظیـریات یـاقـوت آفـریـنـشـی و تـاج انّـمـاسـت روی سـر امــارت دنـیـا، امـیـریات عـطـر لـباس کهـنـۀ تو جـنّـت آفـرین عرش است در مساحت فرش حصیریات شمـشیر میزنی و ز جا کنده میشود قـلـب دلاوران عـرب، از دلـیـریات وقت نبـرد، زَهـره ز میدان ربودهای پیـش یتـیم، رو شده قـلب حـریریات در جنگ دیدنیست اگر سربلندیات وقت نماز کُـشته مرا سربه زیریات ای روزی تـمام جهـان زیـر خـاتـمت عالم اسـیر این همه سـائل پذیـریات تو رازق جـهـانی و نـان جـوین نـبود در سفـرۀ تو شاهـد یکـبار، سیریات در نوجوانیات شدهای جانشین عشق تکـیه زدی کـنار خـدا وقت پیـریات با وصلههای بیحد و انـدازهای امـیر کفشت ملول کی شده از هم مسیریات پـای سقـیـفـه مانـده به گـل تا ابد ولی دارد ادامـه تـا بـه ابـد دستـگـیـریات شعرای این غزل: حمیدرضا عباسی، سعیده کرمانی، امیر اسدی، عالیه رجبی
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
بـاید دهـان را با گـلاب نـاب شـوئـیم آنگـاه بر لب ذکـر حـیـدر را بگـوئیم شـرط قـبولی نـمـاز جن و انس است بیحُـبّ حـیـدر ما نـمـاز بیوضـوئیم عید غدیر است و شعار ما همین است لنگـر برای کـشـتی عـالم همین است آری وصی برحـق خـاتم همین است عید غدیر است و شعار ما همین است
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آورد بـالا دسـتهــای جـانـشـیـنـش را میخواست تا کامل کند اینگونه دینش را الـیـوم اتـمـمت عـلیکم نعـمتی میگفت تـا خـلـق بــشـنـاسـد امـام اولـیـنـش را احمد که خود سرحلقۀ عشاق عالم بود انداخت بر این حلقه با مستی نگینش را حتی خدا هم داشت غرق مغفرت میکرد با نـام حـیـدر آسـمـانها و زمـیـنش را زیباتر از هر صحنهای لبخند زهرا بود میدید بر تخـت امامت همنـشـینـش را میدیـد اوصـاف خـدا را در رخ مـولا میدیـد اینگـونه امیـرالمـؤمـنـیـنـش را جز حُبّ او چیزی قسیم نار و جنت نیست در دوزخ است آنکه نگیرد آستینش را
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خورشید بر مسیـر سفـر بـست راه را در دست خود گرفت سپس دست ماه را بین سیـاهچـالـۀ تاریک و نـور محض میخواست تا نشان بدهد راه و چاه را تا شعـلههای فـتنه نخیزد پس از غدیر بنـشانـد نـزد بـرکه، هـزاران گـواه را فـرمود: « در شمـایل این مرد بنگرید آئـــیـــنــۀ تــــمـــامنـــمـــای الــه را» تاریخ گـشت محـو تمـاشـای هـیـبـتش بـرداشت گـنـبد فـلـک از سر کـلاه را ترسیم کرد صحـنۀ پیـوند آن دو دست در پیـش چـشم خـلـق، مسـیر نگـاه را »اَتمَمتُ نِعمتی» پیِ «اَکمَلتُ دینکُم» شد نازل و شناخت بشر، تکـیهگـاه را تا تـکـیه بر سـریـر ولایت زنـد عـلـی اعـزام کـرد خـیـل مـلائـک، سـپاه را صد کهکشان به وصلۀ پیراهنش، نهان گـیـتی نـدیـده بود چنین فَـرّ و جـاه را میزان حق، علی شد و نهجالبلاغهاش آبـاد کـرد خـرمـن خـشـک و تـبـاه را سامـان گرفت بیسـر و سامـانی بـشر پـیـدا نـمـود پـشـت عـدالـت، پــنـاه را یابی چون او مـیانۀ اصحاب مصطفی با هم اگـر شـبـیه کـنی کـوه و کـاه را افـسـوس! خاک تیـره نـدانست قدر او شرمنـده کرد سـرخی خونش پگـاه را گیرم ز کینه، فرق علی را توان شکافت تـاوان چهسان دهـند چـنین اشـتباه را؟ گیرم به داغ فـاطمهاش میتوان نشاند بـیـنـنـد بـا چـه رو نـبـی دادخـواه را؟ گیرم ز کین، توان جگر مجتبی گداخت تا حشر میکشند به دوش، این گناه را گیرم که راه آب تـوان بست بر حسین سد میکـنند با چه، ره اشک و آه را؟ ذرات عـالـم اسـت روایـتگـر غـدیـر بـیـنی اگر ضـمـیـر جـمـاد و گـیـاه را خورشیدِ روزم احمد و ماه شبم علیست یا رب مگیر، از سرم این مهر و ماه را یـا مـرتـضی! بـگـیـر به حـق ولایـتت هـنگـام مـرگ، دست من روسـیـاه را
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر فصل باران بود و رویش، فصل سبز زیستن خنده، گل میکرد بر لبهای صحرا در غدیر بـود پـیـدا در زلال جـاری تکـبـیـرهـا نقـطۀ پایـان عـمر تـشنگیها در غدیر جبرئیل آمد که: بلِّغ یا محمّد! زانکه نیست این تجلّی را مجـال جلـوه إلاّ در غدیر رفت بالا از جهاز اشتران و خطبه خواند خطبهای شورآفرین و شورافزا در غدیر تا که بردارد پیمبر پرده از رازی بزرگ کرد بیرون زآستین دست خدا را در غدیر عرشیان، در اشتیاق خاکیان میسوختند تا علی با دست احمد رفت بالا در غدیر گفت: هرکس را منم مولا، علی مولای اوست کرد گل، گلنغمۀ احمد چه زیبا در غدیر دستِ رد بر سینه اغـیار میزد آشکار »عادِ مَن عاداهِ» او افکند غوغا در غدیر گاه بیعت بود و، بدعت پا به پای فتنهها خیمه میزد در کنار آرزوها در غدیر خشمهای شعلهور، پژواک کینِ جاهلی خطِّ سیر خود جدا کرد آشکارا در غدیر یاد دارید ای قیامت قامتان! مولا عـلی از قیام خود قیامت کرد برپا در غدیر؟! کهکشان در کهکشان، اشراق بود و روشنی از طـلـوع آفـتـابِ عـالـمآرا، در غـدیر طور بود و نور بود و کشف و اشراق و شهود شد بهـشـت آرزوها آشکـارا در غـدیر لَنْ تَرانی گو، ترانی گوی شد تا جلوه کرد با تماشاییترین تصویر، مولا در غدیر
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد دستهایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت: مؤمنین! یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت: خوب میدانید در دستانم اینک دست کیست؟ نام او عشق است، آری میشناسیدش: علیست من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم با مـددهـای عـلـی بن ابـیطـالـب شـدم در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی در حرا گفتم: علی، شب با خدا گفتم: علی تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحـرِم شدم با «یـدُ الله» آمدم تا «فـوقِ اَیدیهِـم» شدم تا که ساقی اوست سرمستاند «اصحابُ الیمین« وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین« دست او در دست من، یا دست من در دست اوست؟ ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست؟ یکصد و بیست و چهار آئینه با هر یک هزار ساغر آوردند و او پُر کرد با چشمی خمار آخـرین پیـغـمـبر دلـدادهام در کـیـش او فکر میکردم که من عاشقترینم پیش او بعد از این سنگ محک، دیگر ترازوی علیست ریسمان رستگاری، تار گیسوی علیست من نبیاَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم« طالبان «اِهدنا» این هم «صراط المستقیم« چهرهاش تفسیر «نور» و شانههایش «مُحکمات» خلوتش «والطور» و شور مرکبش «والعادیات« هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست
: امتیاز
|