- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای ماه شب چـارده؛ ای شـمس هدایت دارد ز رخ مـاه تـو هـر صبـح روایت هر سیـزدهم دیده بـسویت نگران است تــا مــاه شـب چــارده آیــد بـه درایـت گفتند ز وصل تو حکایت ز مه و مهر شیرینتر ازین نیست درین عشق حکایت روشن شود از پرتو چشمان تو هر دل وقـتی تو کـنـی بر دل عـشّـاق عـنایت این جاده رسانَـد دل ما را به حـریـمت یعنی که وصال است درین حلقه نهایت ما تـابـع عـشقـیـم که در وادی عـشّـاق دارد به جگرسوخـتگـان عـشق ولایت شک نیست که از یار شکایت نتوان کرد باید کنم از خویش درین هجر شکایت آخـر بـرسد در حـرم قـدسـی مـوعـود هر کس که کـند خواستۀ عشق رعایت ما زنـده به آنـیـم که با دوست بـمـانـیم ما را نگـهی از کـرمش هست کـفـایت «یاسر» پس ازین هیچ ندارد غم دلدار در دست دل افـتاد دگر پـرچم و رایت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
آقا بـیا که بیتو به دلها قـرار نیست دردی بزرگتر ز غم هجر یار نیست آقــا بــیــا کـه بـیـن تـمـامـیّ کــارهـا کاری که سختتر بود از انتظار، نیست آقا بیا که بیتو زمستان همیشگیست آقا بـیـا که تا تو نـیـایی بـهـار نـیست ای آفـتـاب عـشـق قـدم رنـجـهای نـما ما را نصیب، بیتو بجز شام تار نیست خوشبخت آن کسی که گرفتار تو شده بیچاره آن کسی که به عشقت دچار نیست آقا بیا که بیتو پُـر از حسرتیم و درد آقا بیا که بیتـو به دلها قـرار نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
گـلهـای بـاغ را تو شدی بـاغـبـان بیا تـا بـاغ را به بر نـگـرفـتـه خـزان بـیا قـدم شـده کـمـانـی و اشـکـم روان بـیا فـریـاد الـعـجـل شـده بـر آســمـان بـیـا پـروانـههـا به شـوق شـمـا بال وا کنند جـشـنـی بـرای آمـدن تـو بـه پـا کـنـنـد در هر سحر به چشمۀ اشکم وضو کنم تا با خـدای خـویش کمی گـفـتگـو کـنم روزی هــزار بــار تـو را آرزو کـنـم در هر کجا همیشه تو را جـستجو کنم آقــا عــنــایـتـی بـه مـن روسـیــاه کـن آلــودهام ولـی بـه غـلامـت نـگــاه کـن وقـتـی به کـنـج خـال لـبت مـبـتلا شدم از خلـق دل بـریـدم و سـوی خـدا شدم هر روز و شب به سجده به حال دعا شدم مـس بـودهام که با نـفـس تو طـلا شدم حـالا اسـیــر ایـن کـرۀ خـاکـیام بــیــا من مستحـق این همه هجـران نیام بيا بـاران ببار بر من و رنگـینکـمان بده پـژمـرده مـانـدهایم به ما بـاز جـان بده جان بر لـبـیم یک نـفـسی هم توان بده در آخـرالـزمـان تو زمـانـی امـان بـده اینجا همیشه آب و هوایش که ابر نیست جان هست لیک بر تن این خسته صبر نیست افـتاده است در سـرم حال و هوای تو من غـیـر اشـک هیـچ نـدارم بـرای تو شـرمـندهام که اشک بریزم به پـای تو اما هـنـوز این دل من هـسـت جای تو پس سر بزن شما سحری هم به خانهات تا دل شـبی دوبـاره نـگـیرد بـهـانـهات یـاری که نـیست تا بنـشـیـند کـنـار من هجران شده ست قسمت این روزگار من آمـد ز راه بـهـار و نـیـامـد نـگـار مـن مــولا بـرس بـه داد دل بـیقــرار مـن کی میشود که گوشۀ چشمی به ما کنی؟ ما را نـصیب، تـربت کرب و بلا کنی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
بیا که باغ پُر از عطر دلربایی توست نسـیم، چـشم به راه گرهگـشایی توست به باغـبانی تو چـشم دوخـتهست بهـار چمن چمن گل این باغ، رونمایی توست نشسته در ره وصلت سحر چراغ به دست سـپـیده منـتـظر نـور کـبـریایی توست بـه دیـرپـایی شـبهـای انـتـظـار قـسـم کـبوتـر دلم ای نـازنین! هـوایی توست خـدا کـند تو بـیایی و صبـح سـر بـزند که بی ستارهترین شب، شب جدایی توست بیا که دیدن رویت بهشت موعود است بهشت پرتوی از جلـوۀ خـدایی توست مدینه را تو صفا میدهی ز مقدم خویش مـدیـنه تـشـنه دیـدار و آشـنـایی توست کنار تربت زهرا اگر چه شمعی نیست بقیع، شب همه شب غرق روشنایی توست هنوز صحبت آن مادر شهید این است: شفای سینۀ من اشک کـربلایی توست
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
صـدای بـال مـلائـک ز دور میآیـد مسافـری مگر از شهر نـور میآید؟ دوباره عطر مناجات با فضا آمیخت مگر که موسی عمران ز طور میآید؟ ستارهای شـبی از آسـمـان فـرود آمد و مـژده داد که صبـح ظهـور میآید چقدر شانۀ غمبار شهر حوصله کرد به شـوق آنکه پـگـاه سـرور میآیـد به زخمهای شقایق قسم هنوز از باغ شمیـم سـبـز بـهـار حـضـور مـیآیـد مگر پگاه ظهور سپیده نزدیک است؟ صدای پـای سـواری ز دور مـیآیـد
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هـنوز میچـکـد از چـشمها بهـانۀ تو بیا که سر بگـذارد جهـان به شانۀ تو بـرای گـریۀ این ابـرهـای سرگـردان کجاست بهتر از آغوش بیکرانۀ تو؟ سحـر سحـر همه جا بادها سـراسیمه نفس نفس همه در جستوجوی خانۀ تو و بین باغ خزانخیز چارفصل هنوز به انتـظـار تو قـد میکـشد جـوانۀ تو به صبح جمعه قسم! عصر، عصر دلتنگیست بـخــواه تـا بــشـوم لایـق زمــانـۀ تـو
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
باید بـرای درک حـضورش دعـا کنیم خود را از این جهـان خـیالی جدا کنیم هرگز برای پر زدن از پیله دیر نیست از جنس عشق، بال و پری دست و پا کنیم گم کردهایم ما خودمان را و لازم است در ندبـهها شکـایت از این ماجرا کنیم در حیرتم از اینکه غـریبـیم و باز هم هرگـز نـشد که یـادی از آن آشـنا کنیم شرط است در طریق محبت که جان خویش هـمـواره از تـعـلّـق عـالـم رهـا کـنـیـم ما از هرآنچه غیر رخ دوست خستهایم بی او چگـونه با دل بیچـاره تا کـنیم؟ »خـورشید را برای ظهـور آفریدهاند« فکـری بـرای رفـتـن این ابـرها کـنـیم تنها حضورِ اوست که درمان دردِ ماست باید برای درک حـضورش دعـا کـنیم
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
باز هم آدیـنه شد، مـانـدهام در انـتـظار چشم در راه تـوأم، بیقـرارم، بیقـرار من تو را گم کردهام، پشت فصلی از دریغ من تو را گم کردهام، پشت فصل انتظار سمت چـشمان تو کو، تا بیـاسـایم دمی در پنـاه چـشم تو، ای رسـول نـوبـهار بیفروغ عشق تو، میشود هستی یتیم مهر و ماه و آسمان، میشود بیاعتبار تـشـنۀ وصل تـوأم، ای دلـیـل زنـدگـی کی به پایان میرسد، روزهای انتظار؟! مهر عالمتاب عدل، یک تبسم جلوه کن تا بمـیرد ظلـم شب، تا بخـندد روزگار باز هم آدیـنه شد، جاده اما خـالی است باز هم سهم من است، حسرتی دنبالهدار
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
آنقدر حاضری که کسی از تو دور نیست هرچند دیده، قابل درک حضور نیست بر پـلکهای خـسـتـۀ من پـا نـمینهی چون پلکان خیس، مجال عـبور نیست شـد تـکـه تـکـه، آیـنـۀ جـانـم از گـنـاه امـا کـدام آیـنـه مـشـتـاق نـور نـیست؟ ای ترجـمان صبـر خـداوند بر زمـین! بازآ که جان مـردم دنیا صبـور نیست رو کن تو ای عزیز به ما نیز، چون ثواب گاهی به جز زیارت اهل قـبور نیست آمیخت حق به باطل و باطل به حق، بیا ای منتقم! که چاره به غیر از ظهور نیست
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
وجـود، ثـانـیه ثـانـیه در تو فـانـی شد طـلـیعـۀ غـزلی صـاحـبالـزمـانی شد بـرای دیـدنت ای آفـتـاب در پـس ابـر قـنوت پنجـرهها غـرق ندبهخوانی شد نگـاه چـلهنـشـین کسی به آیـنـه خورد که پای عهد خودش ماند و شمعدانی شد به جز ظهور تو در مُلک طور جلوه نبود اگر چه روزی این دیده «لن ترانی» شد عقیق، خون جگر خورد و در رکاب تو ماند اویـس خــانـۀ تـو سـیـد یــمــانـی شـد نگاه خیس شهیدی دو خط عریضه نوشت به دسـت آب روان داد و آسـمانی شد خوشا به ندبۀ أین الحـسین وقت سحر که سوی کرببلا رفت و جمکرانی شد
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای غـروب جمعه مولایم چه شد؟ یـوسـف گـم گـشـته آقـایم چه شد؟ بار دیگر جـمعـه آمـد یـار نیـست تـشـنهام سرگـشـته سقـایم چه شد؟ ****************** خـسـتهام بس جـمـعهها تکـراریند دائــمـاً ایـن اشـکهـایـم جـاریـنـد تـا به کی نـدبـه بـخـوانم بـیفـرج یـاد تـو هـر شـب مـرا دلـداریـنـد
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
مـولای من ای از تـبـار آب و بـاران روح لـطـیف سـبز هر فـصل بهـاران در الـتهـاب لحـظـههـای بی تو بـودن هـمچـون یتـیـمانـیـم، سر در گـریـبان سوز دل یاران شفایش یک نگاه است از سوی تو ای گمشده از چـشمهامان مـولای من، مـولای من! آتـش گرفـتم چون هیمهای سوزان میان باد و طوفان پـای برهـنه، میروم در وادی عـشق مقـصد تویی ای آرزوی هر مسلمان! در ازدحام اشک و غم با شب نشـستم شـایـد تو را یـابم تو را ای مـاه تابان! قـصد زیـارت میکنم یا رب مـدد کن تا بشنوم من از حـبـیبت صوت قـرآن درد آشـنـایـم با شـمـا ای سـوتـه دلها لـطـف خـدا را دیـدهام در نـدبـههـاتان آدیـنـههـا بـوی خــدا و عــشـق دارنـد آدینه صبحی میرسی خورشید رخشان
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
مـانـدیـم ز دیـدار تو آواره و حـیـران ای عشق خدایی همه ای چشمۀ جوشان! چشمان شقایق همه در راه تو مانده است ای شور غزل در نفـس سـبز بهـاران دیریست در اندیشۀ خود غوطه ورم تا با نام تو آذین شود این سینه به عرفان سرگشته و حیران همه در ورطۀ طوفان ای سـاحـل امـنـیت این شیعه مسلمان زندان جنون گـشته زمین بی نفـس تو برگـرد بیا ما همه چون خیل اسـیران مـولـود تویی وعـدۀ مـوعـود تویی تو برگرد عـدالـت بـنـما؛ ظـلـم بسـوزان تو آیۀ عـشـقی تو هـمـه سـورۀ عـدلی ای نور تـجـلی شـده از صاحب قرآن در حد توان نیست که وصف تو بگویند گر جـمـع شوند و بـنـگـارند دبیـران!
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
به انتظار تو هر روز و شام میمانیم و قـصّه غـم هجـرت مدام میخـوانیم برای دیـدن روی مه تو جـان جـهـان به چارسوی زمین اسب شوق میرانیم بیا بیـا که بـهـاران شود زمـسـتـانهـا بیا که در قدمت، سر، چو گل، برافشانیم کرَم نـما و قـدَم نه، ز مهر، محفـل ما که خاک رهـگـذرت با مـژه بروبانیم تو قـطـب عـالـم امکـانـی و ولّی حـقّ بیا که بیتو، همه، جسمهای بیجـانیم امام برحـق ما، گرچه غـایبی ز نظر مطـیع امـر تو مـولا چنان غـلامـانـیم بیا و صحنه گـیـتی ز عدل پُر گردان اسیـر ظـلـم و جـفـائـیم و بیپنـاهـانـیم
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
کسی میآید از یک راه دور آهسته آهسته شبی هم میکند زینجا عبور آهسته آهسته غبار غربت از رخسار غمگین دور میسازد و ما را میکند غرق سرور آهسته آهسته دل دریایی ما را به دریا میبرد روزی به سان ماهی از جام بلور آهسته آهسته ازین رخوت رهایی میدهد جان های محزون را درونها میشود پر شوق و شور آهسته آهسته نسیم وحشت پائـیز را قدری تحمل کن بهار آید اگر باشی صبور آهسته آهسته کسی میآید و میگیرد احساس خدایی را ز انسانهای سرشار از غرور آهسته آهسته فنا میگردد این تاریکی و محنت ز دنیامان ز هر سو میدمد صدگونه نور آهسته آهسته به سر میآید این دوران تلخ انتظار آخر و ناجی میکند اینجا ظهور آهسته آهسته ز الطاف خداوندی حضورش را تمنا کن که او مردانه مییابد حضور آهسته آهسته
: امتیاز
|
مناجات فراق با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
عـاقـبت چـشـم گـدا لایـقِ دیـدار نـشد جز غم دوریِ تان حـاصلِ بیـمار نشد سحـری از طرفِ کوچۀ ما بگـذشتی حـیف این دیـدۀ مـاتـم زده بـیدار نشد باز هم بغض من و جمعۀ دلگیر شما باز هم جمعه و قلـبی که خریدار نشد سالها منتظـر سیـصد و انـدی مردی من بمـیرم که دگر بار کـسی یار نشد بیسبب نیست که تنها شدهای آقا جان چون بشر در رهـتان بنـدۀ دادار نشد من نخواهم دگر این چشمِ گنه کارم را به چه کارم که دمی لایقِ رخسار نشد همه دم خونِ دل از این دل غمدیده خورم بشکند دل که دمی محرم اسـرار نشد نیست تقصیر تو گر این دل من را نخری بر سر کوی تو چون زار و گرفتار نشد خواب دیدم که به گوشم همه دم میگفتی هر چه گـشتـیم؛ یکی یارِ وفـادار نشد این همه مدعیِ عـشق من و مادر من در عمل هیچ کسی مونس و غمخوار نشد نیست از دین نبی بین شما جز سخنی هیچ کس رهروِ آن احـمد مخـتار نشد او که دم میزند از بابِ غریبم همه دم مـحـرمِ رازِ عـلـی حـیـدر کـرار نشد بهـتـر از یوسـفم و راهیِ بـازار شدم احـدی بـهـر رُخـم راهـیِ بـازار نـشد سالها بـابت این حـجـمِ گـناهـانِ شما جادۀ غـیبت این غـمـزده هـموار نشد گفته بودم که دعا بهـرِ فـرج بنـمائـید بر دعاهای فرج بهرِ من اصرار نشد گـفـته بودم نـشوید از منِ دلـداده جـدا حاصل دوریِ تان جز غم و زنگار نشد اشکِ خجلت ز دو چشمان بداغی جاریست که ز دنیـای دنی، کَـنده و بیـزار نشد
: امتیاز
|
مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
گاهی نسـیـم میشوی و زود میرسی گـاهی به شکـل رایحـۀ عـود میرسی گاهی به نیمههای شب است و نیاز ما با یک سـبد سـتـارۀ مـوعـود میرسی گاهی برای این که تو؛ آبـادمـان کـنی از چشممان میآیی و چون رود میرسی گاهی به گـوش پـاک مناجـاتـیـان شب با سـوز و ساز نغـمـۀ داوود میرسی ما الـتـمـاس روز ظـهـور تـوأیم لـیک هر وقت، هر زمان که دلت بود میرسی ما ندبـه خـوان جـمعۀ موعود ماندهایم ناز تو را به شیوۀ خود، عشق خواندهایم
: امتیاز
|
مناجات فراق با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
چه غصهها که نخوردم برای غیبت تو چه گریهها که نکردم برای غربت تو یـتــیـم زاده و آوارهایـم، در بـه دریــم بگـو چـگـونه بـیـائـیـم در کـفالـت تو؟ در انتـظـار طلـوعـم، نـماز میخـوانم به وقت شرعی عشاق، رأس ساعت تو چه میشود که بگوید خـدا به جبرائیل بگو به حضرت مهدی، رسیده نوبت تو تمام خـواست ما از خدا فقط این است ظهـور یا فـرج عـاجـل و سـلامـت تو برای مـرقـد زهـرا ضـریح میسـازیم بـه حــول و قــوۀ الله، بـا نـظـارت تـو خدا اگر که بخـواهد اقـامه خـواهد شد «نماز جـمعۀ» این هـفته با امـامت تو
: امتیاز
|
مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
امـشب دلـم گـرفـتـه و دارم هـوای تو تا این که لحظهای بنهم سر به پای تو آن قـدر از حجـاب و گنه پُـر شده دلـم دیگـر کجـا کـنـد دل سنـگـم هـوای تو آن قـدر درد دل شـده انـبـار روی هـم کوهی شده است تا که بگویم برای تو بـغـض شکـسـتـۀ دل من بـاز میشـود تـا بـر لـبـم شـبـی بـنـشـانـم نــوای تـو از خـیـمهات هـزار بـیـابـان جـدا شدم دیگـر نـمیرسـد به دل من صـدای تو آن قدر گریه میکنم از درد و بیکسی تا این که یک سحر برسم در سرای تو یـاد مـنـی و یـاد غـم وغـصـههای من یـادی نمیکـنم ز تـو و غـصههـای تو
: امتیاز
|
مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
آن جمعهای که روز ظهور تو میشود دلهـای مـا سـراچـۀ نـور تـو مـیشـود گـرد و غــبـار جـادۀ دل را گـرفــتـهام روزی دلـم مـسـیـر عـبـور تو میشـود چـشمم به راه آمدنت خـیـره مـانـد و آه شـرمـندۀ دو پـلـک صبـور تو میشـود اردیـبـهـشـت مـیشـود اسـفـنـد بـاغ مـا روزی که سبز عطر حضور تو میشود این جمعه هم گذشت، چرا پس نمیرسد؟ آن جمعهای که روز ظهور تو میشود
: امتیاز
|
مناجات فراق با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
قبل هجران تو آقا ما به هجران رفتهایم خود سرانه کو به کو دنبال شیطان رفتهایم یک هزار و سیصد و چندی است غیبت خوردهایم تو تماماً حاضری و ما به هجران رفتهایم منتظَر هستی و عـالم منتـظِر بر دیدنت قرنها این جاده را با چشم گریان رفتهایم سیصد و اندی نشد یارت شویم از این همه با تأسف ما همه در چاه عصیان رفتهایم ادعـای شـیـعـگـی داریـم امـا در عـمـل برخلاف گـفـتههای شاه خـوبان رفتهایم حال ما این است؛ فکری کن به حال ما خودت ما به دنبـال گـنه بـسیار ارزان رفـتهایم غیر تو بر هر که دل دادیم خسران دیدهایم بر خلاف مِیلـتان با این و با آن رفتهایم حیف شد؛ قبلا تو بودی بهترین معشوق ما حال جای تو سراغ نفـس، آسان رفتهایم خوب یا بد، هر چه هستیم آخرش مال توأیم سـالـیـانی میشـود آقـا به دنـبـال تـوأیـم
: امتیاز
|