![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مناجات ماه رمضانی و روضۀ حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
در خود خزیده بودم، تو بیخبر رسیدی من خواب مانده بودم، وقت سحر رسیدی حـتی صدای پـایت من را نـکـرد بیدار من منتـظـر نبـودم، تو از سفـر رسیدی تو در زدی ولی باز، نشنید گوشم انگار تو باز هم به داد این کور و کر رسیدی ای ماهِ روزه خیلی، خشکیده بود چشمم اما به جای من تو، با چـشم تَر رسیدی دیـدی فـرار کـردم، دیـدی گـریـز پـایـم هم بیـشـتر دویـدی، هم بیـشـتر رسیدی من در گـنـاه بـودم، نـزدیک چـاه بـودم میخواستی نیـفـتم، آسـیـمه سـر رسیدی دست مرا گرفتی، در روضهام نشاندی هم روضهخوان شدی و هم خونجگر رسیدی هر روز وقت افطار، هر روز مثل هر بار رفتی کنار گودال از تن به سر رسیدی لبتشنه بود ارباب، ای روضهخوانِ بیتاب بردار با خودت آب، فـردا اگر رسیدی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
جـنـس بیقـیـمت و افـتـاده ته بـازارم تو بـیا بـاز ضرر کن، بخرم، بردارم جز ضـرر گـرچـه برای تو ندارم اما چون همیشه پدری کن، به کسی نسپارم تو چنان بودهای ای عشق، که من از اینکه به کسی جز تو بدهکـار شوم بـیزارم ما که گـفـتـیم غـلامـیـم، شما هم مولا لطف کن بین غـلامان خودت بشمارم پسرم از پدرم نوکریات بُرده به ارث پدرم، من، پـسرم، عاشق این تکرارم آنچـنـانـم که بدون تو بـهـشـتـم نـروم فکـر بی تو شـدنم سـخـت دهـد آزارم چندمین مرتبهاش نیست به یادم که چه خوب دست پُر مِهر تو برداشت گره از کارم از ضریحت دو سه تا بوسه طلبکارم من تا ضریحت طـلـبـم را ندهـد، بـیـمارم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات با خدا و روضۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
بهـایِ عُـمْـر، هـدر دادهام به ارزانـی چه سود و منفعتی دارد این پشیمانی؟! گـناهـکـار قـدیـمی شـدم به درگـاهت حـیا نکـرده ام از بس قـدیم الاحـسانی بسست خیرهسری کردنم، مرا یا رب به خویش وا مگذارم به کمتر از "آنی" مؤاخـذه کـن و دادی بـزن ولی دیگر نگو که از من بیدست و پا گریزانی بـیا و بَخـشـشِ آواره را عـقـب نـنداز ببخش زود که تنگ است وقت مهمانی گناه، رزق نجـف رفـتن مرا سـوزاند گـنـاه کـردم و پس دادهام چـه تـاوانی بهشت چیست؟ نشستن به گوشهای تنها میان صحنِ نجـف در هـوای بـارانی دل شـکـسـته بـیـا و بگو عـلی مـددی خـیال کـن که دوبـاره به زیر ایـوانی همیـشه ملت ما هست پـای کار عـلی به عـشق شـیـر حـرم، قاسم سلیـمانی میان تخـتۀ تـابوت، جسم حـیدر رفت به سوی فاطمه بر شانـههای لـرزانی نخوان رفیقِ خودت را که او سفر کرده مگر که پیر خرابهنـشـین، نمیدانی؟! دوباره زینب و یک بستری که خالی ماند شده دومـرتـبه سهـمِ دلـش پـریـشـانی نه فاطمه دگر این خانه دارد و نه علی عجب سرای غریبی، چه بیتُ الأحزانی زمین کوفه و زینب، چه بر سرش آید اگر به خاک بـبـیـند ذبـیح العـطشانی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر و روضۀ سیدالشهدا علیهالسلام
مـنـم و این شب میـقـات الهی العفو تویی و اینهـمه حاجـات الهی العفو شب قدر است الهی به رسولاللهات شب عفو است و ملاقات الهی العفو به صحیفه به مفاتیح به قرآن عظیم به زُمر، غافر و صافات الهی العفو به ابوحمزه، کمیل و به دعاهای سحر به شب اهل خـرابـات الـهـی العـفو مَسَّنا الضُّر فَتَصَدَّق به علیٍ به علی آه جِـئـنـاک بِـمُـزجـاة الـهـی العـفـو قدر زهـراست الهی به پَرِ چادر او بـه دلِ مـادرِ سـادات الـهـی الـعـفـو به کریمی به غریبی به یتیمیِ حسن به کَـرَمـخـانۀ حـاجـات الهی العـفو به حُسینت به حُسینت به حُسینت به حسین زیـر رگـبـارِ جـراحـات الهی العفو به دو دستان گره خوردۀ سجاد میان رنجیر بـه اهـالی مـنـاجــات الـهـی الـعـفـو بـه غـم خـاطـرۀ کـرب وبلای باقر تـوبـه از اینهـمه آفـات الهی العـفو عمرِ من رفت الهی به امام صـادق خط بکش بر همه مافات الهی العفو من و زندان خطاهام به موسیالکاظم من و زنجـیـرِ مجـازات الهی العفو به همین پنجرهفولاد به زوُّارِ رضا به تـمـامـیِ زیـارات الـهـی الـعـفـو هیچ جز شرم نداریم الهی به جـواد جان این کعبـۀ خـیـرات الهی العفو به دل محترم حضرت هادی یارب که نـکـردنـد مـراعـات الهی العـفو و الهی به حـسن از همه کوتاهیها یا که از اینـهـمه افـراط الهی العفـو همه گـفتیم بگـوییم به مهدی الغوث به همین صاحـب اوقات الهی العفو آه بر گریۀ صبح و شبِ او بر زینب پشتِ دروازۀ سـاعـات الهی العـفـو به رُباب و به سکینه به غم گهواره موقع غـارت و سوغات الهی العفو به زمین خوردن بیدست علمدار حرم وای از خـیـمـۀ سـادات الهی العفـو به شهـیدان حـرمها به سـلـیـمانیها میرسد روز مکـافـات الهی العفـو
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر با خداوند و توسل به امیرالمؤمنین علیهالسلام
گـفـتیم یا علی و، تا عـرش پَر گـرفتیم امسال هم به لطفت، قرآن به سر گرفتیم رحمت به روحشان باد، ما حُبّ مرتضی را از شـیـر مـادر و از، نـان پـدر گرفتیم از ما خطا و عصیان، از تو عطا و غفران از آنچه حـقمان بود، ما بیشتر گرفتیم ای یار بگذر از ما، ما عاشق حـسیـنیم قول شـفـاعـتـش را ما از قـمـر گرفتیم عمریست چشم خود را وقف عزا نمودیم روضه به یـادِ داغِ دیـوار و در گرفتیم از ما هر آنچه داریم جز اشک را بگیرید ما هرچه که گرفتیم از چشمِ تَر گرفتیم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر با خداوند و توسل به سیدالشهدا علیهالسلام
شـب قـدر آمـده و آمـدهام مـحـضر تو بـه امـیــد کـرمـت آمــدهام در بَــرِ تـو از کرمخـانۀ تو لطف و کرم میریزد در سحـر بنده به امید تو بر میخـیزد
من کجا و شب قدرِ تو کجا خـالق من سرِ خوان تو نـشـسـتن نَـبُـوَد لایق من خواب غفلت همۀ عمر، زمین گیرم کرد به تباهی سپری گشت و مرا پیرم کرد من زمین خوردهام و عبد پریشان هستم شب قدر است ببین خسته ز عصیان هستم کن نگاهی تو به این حال گدای خسته رو سیاهم ز گـنـاهان و دلـم بـشکـسته به غـبار حـرم و روضـۀ شـاهِ شُـهـدا گـنـهـم عـفـو نِـما و بِـبَـرم کـرب وبلا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدری با سیدالشهدا علیهالسلام
ای بهـتـرین مُـقـدَّرِ سـالِ گـدا حـسین ای لحظِهلحظِه روضۀ اهلِ کسا حسین یا أیُّهـاَالـعـزیـز تَـصَـدَّقْ علیَ الفـقـیر دستِ مرا بگـیر و بـبر کربلا حسین من بی نگـاهِ نابِ تو بیچـاره میشوم از من مَگیر عاشقی و شور را حسین قـرآن به سر گـرفـتهام و ناله میزنم العـفـو باِالحـسـین عـزیزِ خـدا حسین معـنـایِ رحـمـتـی تَـهِ گـودال دادهای پیراهن و عمٰامه و خوُود و عبا حسین آیاتِ نابِ عشق بخوان آیههایِ وحی جانم فـدایِ قـاریِ سـرنـیـزهها حسین زیباتـرین نواست سلامٌ علیَ الحسین کِی میرسد تقـاصِ غـمِ نیـنوا حسین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر و روضۀ سیدالشهدا علیهالسلام
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین «روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین» روزه یعنی که به تکبیرة الاحرام سحر قصد قربت کنی از مسجد الاقصای حسین روزه چون «حُر» به کنار آمدن از راه خطاست چـشم پـوشیدنِ از غیر و تماشای حسین این «حبیب» است که یک روزه به دست آوردهست سـندِ دیـدن محـبـوب به امـضای حـسین روزه یعنی که بخواهی به دعای شب قدر شوق پیوستنِ یک قطره به دریای حسین روزه یعنی که به صحرای بلا، جام به دست آب بردن به سوی خـیمۀ گلهای حسین روزه یعنی که توقـف به لب شط فرات اقـتـدا کـردنِ سی روز به سقّـای حسین وقت افـطار شد ای سوخته در آتش دل «روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین»
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
سه شب گذشت و نـوایی دگر نمیآید به غیر خـون دل از چـشم تـر نمیآید هوای کوفه ملالآور و غمانگیز است دگـر صـدای عـلـی در سـحـر نمیآید فضای نُه فلک از داغ او پُر از غوغاست صدای شـیـون از این بیـشتـر نمیآید زبـان حـال یـتـیـمان بیپدر این است چـرا ز بـاب یـتـیـمـان خـبـر نـمیآیـد جگـر خـراش شـده داغ حـیـدر کـرّار که داغ، جز به سـراغ جـگـر نمیآید حسین و زینب و کلثوم باحسن گویند دلا بــسـوز کـه دیـگـر پـدر نـمـیآیـد به پـیـرمرد جـزامی کسی خـبر بـبرد که یار و هـمـدم هر شب دگر نمیآید پس از دعای فرج با خدای خود گویم مگـر که مـنـتـقـماش از سـفـر نمیآید نداد گـریه امـان بر «وفایی» و گـفتا ز شرح این غـم جانـسـوز بر نمیآید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
دگـر ز مـسـجـد کـوفـه نـوا نـمـیآیـد نــوای نــالــۀ شــیــرخــدا نــمـیآیــد بـرای عـزّت و تـرویـج راه بـسم الله صـدای نـقـطـۀ پـائــیـن بـا نـمـیآیــد چه کرده زهر که رنگ علی چنین شدهست؟! چه کرده که نَفَسِ رفته، جا نمیآید؟! هر آنچه شیر، به او میدهد طبیب اصلاً بـه هـوش، حـیـدر آل عـبـا نـمـیآیـد! چه کرده است مگر تیغ، خونِ فرق علی چگـونه بـنـد به طـبّ و دوا نمیآید؟! هر آن چه زینب کبری پدر پدر گوید دگـر ز جـانـب بــابـا صـدا نـمـیآیـد آهای طفل یتیم نجف، گرسنه بخواب ازین به بـعـد دگـر مـرتـضی نمیآید از یـن به بـعـد اگـر پـیـرمـرد نـابـیـنا غریب و خـسـته بـگویـد بـیا، نمیآید دگر مـیان هـوای گـرفـتـۀ این شـهـر شـمـیـم هـمنـفـس مـصـطـفـی نـمیآید هزار شکر کفن هست بین کوفه هنوز تــن امـــام روی بــوریــا نــمــیآیــد پس از پدر به تسلّی و تعزیت، احدی به تـازیـانـه سـوی بـچـههـا نـمـیآیـد اسیر چـیـست؟! عزادار بعد دفن پدر به احـتـرام دوبـاره به خـانـه مـیآیـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
از على بانگ اذان امشب به گوش ما نیامد مسجد کوفه پُر از جمعیت و مولا نیامد نخلهاى کوفه میگریند و میگویند با هم آنکه بود از اشک چشمش آبیار ما نیامد پیر نابیناى مسکینى چنین میگفت امشب اى خـدا یـار من مسـکـین نابـیـنـا نیامد کودکی با کودکی میگفت من بیشام خفتم آنکه بر مـا شـام میآورد آمد یا نیـامد؟ دامن مـادر گرفته گوشۀ ویـرانه طفـلى گوید اى مادر بگو امشب چرا بابا نیامد با صدای پای او لبهای مامی گشته خندان چشم ما گریان شد و از او صدای پا نیامد چاه گوید من از آن مولا هزاران راز دارم رازدارِ در مـیـان جـامـعه تـنهـا نـیـامـد نام مولا گشته میثم شمع جمع دردمندان گرچه شب بگذشت و آن ماه جهانآرا نیامد رفته امشب جانب عُقبا که زهرا را ببیند زین سبب آن شهریار کشور جانها نیامد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
هرگـز نـمیـرد آنکه حیّ لایموت است حـیدر وجودش علّتِ اصل ثبوت است تـابـوت بر دوش جـنـابـان جهان رفت دفـن نـمـادین عـلـی در آن زمان رفت فی الـواقـع آن واقع برای اهل دین بود مـقـصـود از آن آیـنـدۀ اهـل یـقـین بود تـدفـین او ایـجـاد کـعـبـه در نجـف بود تعـیـین قبله سمت او از هر طرف بود جـبریل و میکـائـیل که ره را گـشودند تـابـوت نه، در حال حملِ کـعـبه بودند حـیدر کلامش حرف نه، اوج بیان بود صدیق اکـبر در زمین و در زمان بود وقتی قسم خوردست هر کس که بمیرد در هر مکان هر مذهـبی، من را ببـیند یعنی «الیه راجعـون» دیدار با اوست رفته علی سوی علی، از دوست تا دوست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
بگو به خواب که آید به چـشم بیدارش دلا بـسـوز که مـولا تـمـام شـد کـارش سریـعتـر بـدنش را به خـاک بسـپـارید که در بهشت، علی وعده کرده با یارش زمیـنـیان غـمگـین آسمانیان خوشـحال که بیـقـرار دلـی مـیرسـد به دلـدارش بــرای دیـدن دسـت کـبـود فـاطـمـهاش به عـرش رفـته یدالله دست حق یارش خـدا کـنـد ز عـلـی بـاز رو نگـیرد؛ آه خـدا کـنـد بـرود ابــر از شـب تــارش دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش دوباره گُل نکـند کاش زخـم مسـمارش خـلاصه بـاز عـلی جـان دهـد اگـر آید دوباره فـاطـمهٔ زخـمیاش به دیـدارش علی که سیر شد از کوفه زینبش هم رفت چه کـوفـهای که تمامی نداشت آزارش چه کوفهای که دوباره کشاند زینب را نه بین مجـلـس تـفـسـیر، بین انـظارش رواست کوفه خودش را فرو بَرَد در خاک که رفت دخـتر غـیرت میـان بـازارش گرفت كوفه كس و كار دخت حيدر را امـان ز مردم نامـرد بیکـس و کارش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام قبل از شهادت
از شـرار دل من چـشـم ترم میسوزد دل من بيشتر از زخـم سرم میسوزد مثـل نخـلی كه فـتـاده است كنـار دريـا دل گرفـته شـرر و چشم ترم میسوزد بر غريبی حسين وحسن و زينب خويش همچـنان شـمع دل شعـلهورم میسوزد تا به رخـسـارۀ عـبـاس نگــاهـم افـتـاد ديدم از غصه وجـود پسـرم میسـوزد چون به زينب نگـرم يـاد كنم از زهرا گـوئيا فـاطـمـه پـيـش نـظرم میسوزد اين قـدر اشك نـريـزيـد عـزيــزان دلـم كه من از آتش اين غم جگرم میسوزد قدری از بستر من فـاصلـه گيريد همه هر يتيمی كه بود دور و برم میسوزد بـسـتـهام بار سـفـر، لـيـك خـدا میدانـد نگرم چون به شما بال و پرم میسوزد ای« وفایی» به خدا تا ابديت همه شب همچنان مـاه چـراغ سحـرم میسوزد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر با خداوند و توسل به سیدالشهدا علیهالسلام
آمـده عـبـد گـنـهـکـار الـهی به عـلـی آمـده بـنـده ســربـار الـهــی بـه عـلـی روسـیـاه آمـدهام روی مرا رد نـکـنی من خطاکار و تو غـفار الهی به علی همه جا رفتم و دیدم خبری نیست که نیست جـز در حـیـدر کـرار الـهـی به عـلی قسمت دادهام عمریست الهی به حسین قـسـمت میدهم این بـار الهی به عـلی به همان لحظه که صدیقه اطهر میگفت لابـلای در و دیــوار الـهـی بـه عـلی به همان لحظه که زینب به ملاقات آمد به همان لحـظـه دیـدار الـهی به عـلی به همان لحظه که شرمنده اصغر میشد به غـریـبـی عـلـمـدار الـهـی به عـلی به همان لحظه که سادات بنی هاشم را میکـشـانـدنـد به بـازار الهی به عـلی شب قدر است و دل ما به نگاه تو خوش است گـویمت به چشم خونبار الهی به علی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر با خداوند و توسل به امیرالمؤمنین علیهالسلام
شب وصل و شب راز و نیاز است درِ رحمت به روی خلق باز است شب قـدر است، قـدرش را بـدانـید خـدا را بـا دل ســوزان بـخـوانـیـد درِ ایـن خــانــه دائــم ســائـل آیــد خوش آن سائل که با سـوز دل آید خوش آن بنده که با جان و دلی پاک گـریـبـانِ دلِ خـود را زنـد چــاک به خـونـابِ دلِ خـود چـهـره شوید بـه آه و گـریـههـای خـویش گـویـد خــدایـا مـن فـقــیـری بـی پـنــاهـم تـویـی تـنـهـا امـیـد و تـکـیـهگـاهـم خـداونـدا اگـر چه خـوار و پـسـتـم نـمـک پــروردۀ خـوان تـو هـسـتم سرافـکـنـده اگر خـواهی، منـم من تو شـرمـنـده اگـر خـواهی منم من ز فــرط مـعـصـیـت غـرق مـلالـم چه سـازم گـر به حـال خود نـنـالم هـوای نـفـسِ مـن کــرده اســیــرم از آن تـرسـم که با این غـم بـمیرم تـو هـسـتـی آشـنـا و مـن غـریـبــم مـنـم بـیـمـار و تو هـسـتی طـبـیـبم ز نـور خـود دلـم را مـنجـلـی کـن پُـر از شـور و تــوّلای عـلـی کـن هر آن بـنـده که اشـکـی گـرم دارد ز تـو مـثـل «وفـایـی» شـرم دارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر با خداوند و توسل به سیدالشهدا علیهالسلام
کیستم من؟ بندهای بیچشم و رو و خود پرست بندهای که حرمت نان و نمک را بد شکست بندهای که آنهمه لطف و محبت را ندید بندهای که رو به عصیان، چشمهایش را نبست دوری از تو جز ضرر چیزی برای ما نداشت لذت عصیان گذشت و ذلت آن مانده است این شب قدری گناهان عظیمم را ببخش ای بزرگی که مرام تو بزرگی بود و هست یا اله العـالـمـین، اغـفـر ذنوبی بالحـسین من بلی گفتم به عشق شاه از روز الست شهر را تا خـبر لطف کـریمان برداشت هـمۀ میـکـده را دیـدۀ گـریـان بـرداشـت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
اين مرد كه در گوشۀ بستر نگران است واللهِ كه مـظـلـومترين مردِ جهان است از زندگى پُـر غَمِ خود سير شد امشب خيبرشكن از غصه زمينگير شد امشب خورشيد، دلش خون شده و ماه، زمين خورد سخت است بگويم: اسدالله زمين خورد در بـستر مـظلـوميت آقاى حُـنين است اين مردِ جگرسوخته باباىِ حسين است طفلان همه با اشک سـرازيـر رسيدند واى از دل زينب همه با شيـر رسيدند واى از دل زينب چه كند زخم سرش را اين پـارچۀ خـونى و چـشمان ترش را با زحمت علی امر به خيرالعملش كرد هرطور كه شد زينب خود را بغلش كرد بغض وسط حـنجرههـا زنده شد امشب با گريه همه خاطرهها زنده شد امشب دور و بر بستر همگى مرثـيهخـواندند با روضۀ مادر همگى مرثـيهخـوانـدند از آن در و ديـوار عـلی خـاطره دارد از تـيـزی مـسـمـار عـلی خاطره دارد زردى رخش ياد همان روى كبود است روى لب او روضۀ بازوى كبود است سـى سـال غــمـش را اسـدالله نـگـفـتـه میگـفـت از آن درد كه با چـاه نگـفـته سخت است كه زن با لگـد مرد بيـفـتـد در پـيـش نـگـاه هــمـه بـا درد بـيـفـتـد سخت است به ناموس كسى راه ببندند سخت است كه بر گريۀ مظلوم بخندند من مانده به يادم، زد و آئينه تَرَک خورد زهرا سر من بود كه در كوچه كتک خورد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
لهیب ذوالفقارت بر تن گردنکشان ماندهست طنین خطبههایت در گلوگاه زمان ماندهست یداللهی و گشته دست عقل از وصف تو کوتاه گواه عجز ما انگشتهای بر دهان ماندهست »سَلُونی» گفتی و با ریشخندی جهل پاسخ داد تو را که ردّ پایت ماورای آسمان ماندهست مُـزیّـن شد اذانم با تـمـسّک بر ولای تو شهادت میدهم از برکت نامت اذان ماندهست شب تنهایی کوفه چه بر روز دلت آورد که بغضی استخوانی در گلویت همچنان ماندهست یقین دارم که نزدیک است رستاخیز عشاقت همانا فصل شورانگیزی از این داستان ماندهست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
چون طبیب از دیدن زخم سر او زار شد در کـنار بـستر بیـمار حق، بیـمار شد گـفت با مظلوم عالم، ای دوای دردها ایکه کارعالمی از ماتمت دشوار شد ایکه ارکان عدالت از غمت لرزیده است از غـم تو آسـمانها بر سـرم آوار شد تیغ زهر آلـودۀ دشمن چـنان کرده اثر کز نگه بر زخم تو اندوه من بسیار شد تا که زینب نا امیدی دید در روی طبیب عالـم هـستی به پیش دیدگانش تار شد چشم خود را لحظهای وا کرد با سختی علی باغـبـان ناگاه گرم سیر در گـلزار شد غرق غم شد بانگاهی بر حسین بر حسن چـشم او با دیـدن عباس گـوهربار شد گریههای آتـشـین و نالـههای زار زار باز هم در خـانۀ بیفـاطمه تکـرار شد بعد از این هجران وفایی جای دارد پیک دوست مژده بر زهرا رساند لحظۀ دیدار شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
فرقش شکافت رُکنِ زمین و زمان شکست یک ضربه زد ولی کمر آسمان شکست نـالـیـد فـاطـمـه که نـزن نـانـجـیـب؛ زد از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکـست راحت علی به خاک نمیخورد، میخ در شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست تا خورد بر زمین دلِ زهـرا دو نـیم شد قلب حسین قـلب حسن تـوأمـان شکست فـریـادِ جـبـرئـیل که پـیچـیـد، دخـتـرش بـیاخـتـیـار در وسـط آسـتـان شـکـست خون پاک میکند زِ روی خویش مرتضی زینب دمِ در است ولی بیگمان شکست اینبار روضه خواند علی پیـشِ دخترش از تشنهای که داغِ لبانش جهان شکست از تشنهای که داغِ جـوان داغِ طفـل دید در حلـقـههای هـلهـلـۀ این و آن شکست از تـشنهای که در وسط جـمع گیر کرد با سنگِ بیمـروتِ این کـوفیان شکست
: امتیاز
|