![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
بگو به خواب که آید به چـشم بیدارش دلا بـسـوز که مـولا تـمـام شـد کـارش سریـعتـر بـدنش را به خـاک بسـپـارید که در بهشت، علی وعده کرده با یارش زمیـنـیان غـمگـین آسمانیان خوشـحال که بیـقـرار دلـی مـیرسـد به دلـدارش بــرای دیـدن دسـت کـبـود فـاطـمـهاش به عـرش رفـته یدالله دست حق یارش خـدا کـنـد ز عـلـی بـاز رو نگـیرد؛ آه خـدا کـنـد بـرود ابــر از شـب تــارش دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش دوباره گُل نکـند کاش زخـم مسـمارش خـلاصه بـاز عـلی جـان دهـد اگـر آید دوباره فـاطـمهٔ زخـمیاش به دیـدارش علی که سیر شد از کوفه زینبش هم رفت چه کـوفـهای که تمامی نداشت آزارش چه کوفهای که دوباره کشاند زینب را نه بین مجـلـس تـفـسـیر، بین انـظارش رواست کوفه خودش را فرو بَرَد در خاک که رفت دخـتر غـیرت میـان بـازارش گرفت كوفه كس و كار دخت حيدر را امـان ز مردم نامـرد بیکـس و کارش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام قبل از شهادت
از شـرار دل من چـشـم ترم میسوزد دل من بيشتر از زخـم سرم میسوزد مثـل نخـلی كه فـتـاده است كنـار دريـا دل گرفـته شـرر و چشم ترم میسوزد بر غريبی حسين وحسن و زينب خويش همچـنان شـمع دل شعـلهورم میسوزد تا به رخـسـارۀ عـبـاس نگــاهـم افـتـاد ديدم از غصه وجـود پسـرم میسـوزد چون به زينب نگـرم يـاد كنم از زهرا گـوئيا فـاطـمـه پـيـش نـظرم میسوزد اين قـدر اشك نـريـزيـد عـزيــزان دلـم كه من از آتش اين غم جگرم میسوزد قدری از بستر من فـاصلـه گيريد همه هر يتيمی كه بود دور و برم میسوزد بـسـتـهام بار سـفـر، لـيـك خـدا میدانـد نگرم چون به شما بال و پرم میسوزد ای« وفایی» به خدا تا ابديت همه شب همچنان مـاه چـراغ سحـرم میسوزد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر با خداوند و توسل به سیدالشهدا علیهالسلام
آمـده عـبـد گـنـهـکـار الـهی به عـلـی آمـده بـنـده ســربـار الـهــی بـه عـلـی روسـیـاه آمـدهام روی مرا رد نـکـنی من خطاکار و تو غـفار الهی به علی همه جا رفتم و دیدم خبری نیست که نیست جـز در حـیـدر کـرار الـهـی به عـلی قسمت دادهام عمریست الهی به حسین قـسـمت میدهم این بـار الهی به عـلی به همان لحظه که صدیقه اطهر میگفت لابـلای در و دیــوار الـهـی بـه عـلی به همان لحظه که زینب به ملاقات آمد به همان لحـظـه دیـدار الـهی به عـلی به همان لحظه که شرمنده اصغر میشد به غـریـبـی عـلـمـدار الـهـی به عـلی به همان لحظه که سادات بنی هاشم را میکـشـانـدنـد به بـازار الهی به عـلی شب قدر است و دل ما به نگاه تو خوش است گـویمت به چشم خونبار الهی به علی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر با خداوند و توسل به امیرالمؤمنین علیهالسلام
شب وصل و شب راز و نیاز است درِ رحمت به روی خلق باز است شب قـدر است، قـدرش را بـدانـید خـدا را بـا دل ســوزان بـخـوانـیـد درِ ایـن خــانــه دائــم ســائـل آیــد خوش آن سائل که با سـوز دل آید خوش آن بنده که با جان و دلی پاک گـریـبـانِ دلِ خـود را زنـد چــاک به خـونـابِ دلِ خـود چـهـره شوید بـه آه و گـریـههـای خـویش گـویـد خــدایـا مـن فـقــیـری بـی پـنــاهـم تـویـی تـنـهـا امـیـد و تـکـیـهگـاهـم خـداونـدا اگـر چه خـوار و پـسـتـم نـمـک پــروردۀ خـوان تـو هـسـتم سرافـکـنـده اگر خـواهی، منـم من تو شـرمـنـده اگـر خـواهی منم من ز فــرط مـعـصـیـت غـرق مـلالـم چه سـازم گـر به حـال خود نـنـالم هـوای نـفـسِ مـن کــرده اســیــرم از آن تـرسـم که با این غـم بـمیرم تـو هـسـتـی آشـنـا و مـن غـریـبــم مـنـم بـیـمـار و تو هـسـتی طـبـیـبم ز نـور خـود دلـم را مـنجـلـی کـن پُـر از شـور و تــوّلای عـلـی کـن هر آن بـنـده که اشـکـی گـرم دارد ز تـو مـثـل «وفـایـی» شـرم دارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر با خداوند و توسل به سیدالشهدا علیهالسلام
کیستم من؟ بندهای بیچشم و رو و خود پرست بندهای که حرمت نان و نمک را بد شکست بندهای که آنهمه لطف و محبت را ندید بندهای که رو به عصیان، چشمهایش را نبست دوری از تو جز ضرر چیزی برای ما نداشت لذت عصیان گذشت و ذلت آن مانده است این شب قدری گناهان عظیمم را ببخش ای بزرگی که مرام تو بزرگی بود و هست یا اله العـالـمـین، اغـفـر ذنوبی بالحـسین من بلی گفتم به عشق شاه از روز الست شهر را تا خـبر لطف کـریمان برداشت هـمۀ میـکـده را دیـدۀ گـریـان بـرداشـت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
اين مرد كه در گوشۀ بستر نگران است واللهِ كه مـظـلـومترين مردِ جهان است از زندگى پُـر غَمِ خود سير شد امشب خيبرشكن از غصه زمينگير شد امشب خورشيد، دلش خون شده و ماه، زمين خورد سخت است بگويم: اسدالله زمين خورد در بـستر مـظلـوميت آقاى حُـنين است اين مردِ جگرسوخته باباىِ حسين است طفلان همه با اشک سـرازيـر رسيدند واى از دل زينب همه با شيـر رسيدند واى از دل زينب چه كند زخم سرش را اين پـارچۀ خـونى و چـشمان ترش را با زحمت علی امر به خيرالعملش كرد هرطور كه شد زينب خود را بغلش كرد بغض وسط حـنجرههـا زنده شد امشب با گريه همه خاطرهها زنده شد امشب دور و بر بستر همگى مرثـيهخـواندند با روضۀ مادر همگى مرثـيهخـوانـدند از آن در و ديـوار عـلی خـاطره دارد از تـيـزی مـسـمـار عـلی خاطره دارد زردى رخش ياد همان روى كبود است روى لب او روضۀ بازوى كبود است سـى سـال غــمـش را اسـدالله نـگـفـتـه میگـفـت از آن درد كه با چـاه نگـفـته سخت است كه زن با لگـد مرد بيـفـتـد در پـيـش نـگـاه هــمـه بـا درد بـيـفـتـد سخت است به ناموس كسى راه ببندند سخت است كه بر گريۀ مظلوم بخندند من مانده به يادم، زد و آئينه تَرَک خورد زهرا سر من بود كه در كوچه كتک خورد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
لهیب ذوالفقارت بر تن گردنکشان ماندهست طنین خطبههایت در گلوگاه زمان ماندهست یداللهی و گشته دست عقل از وصف تو کوتاه گواه عجز ما انگشتهای بر دهان ماندهست »سَلُونی» گفتی و با ریشخندی جهل پاسخ داد تو را که ردّ پایت ماورای آسمان ماندهست مُـزیّـن شد اذانم با تـمـسّک بر ولای تو شهادت میدهم از برکت نامت اذان ماندهست شب تنهایی کوفه چه بر روز دلت آورد که بغضی استخوانی در گلویت همچنان ماندهست یقین دارم که نزدیک است رستاخیز عشاقت همانا فصل شورانگیزی از این داستان ماندهست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
چون طبیب از دیدن زخم سر او زار شد در کـنار بـستر بیـمار حق، بیـمار شد گـفت با مظلوم عالم، ای دوای دردها ایکه کارعالمی از ماتمت دشوار شد ایکه ارکان عدالت از غمت لرزیده است از غـم تو آسـمانها بر سـرم آوار شد تیغ زهر آلـودۀ دشمن چـنان کرده اثر کز نگه بر زخم تو اندوه من بسیار شد تا که زینب نا امیدی دید در روی طبیب عالـم هـستی به پیش دیدگانش تار شد چشم خود را لحظهای وا کرد با سختی علی باغـبـان ناگاه گرم سیر در گـلزار شد غرق غم شد بانگاهی بر حسین بر حسن چـشم او با دیـدن عباس گـوهربار شد گریههای آتـشـین و نالـههای زار زار باز هم در خـانۀ بیفـاطمه تکـرار شد بعد از این هجران وفایی جای دارد پیک دوست مژده بر زهرا رساند لحظۀ دیدار شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
فرقش شکافت رُکنِ زمین و زمان شکست یک ضربه زد ولی کمر آسمان شکست نـالـیـد فـاطـمـه که نـزن نـانـجـیـب؛ زد از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکـست راحت علی به خاک نمیخورد، میخ در شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست تا خورد بر زمین دلِ زهـرا دو نـیم شد قلب حسین قـلب حسن تـوأمـان شکست فـریـادِ جـبـرئـیل که پـیچـیـد، دخـتـرش بـیاخـتـیـار در وسـط آسـتـان شـکـست خون پاک میکند زِ روی خویش مرتضی زینب دمِ در است ولی بیگمان شکست اینبار روضه خواند علی پیـشِ دخترش از تشنهای که داغِ لبانش جهان شکست از تشنهای که داغِ جـوان داغِ طفـل دید در حلـقـههای هـلهـلـۀ این و آن شکست از تـشنهای که در وسط جـمع گیر کرد با سنگِ بیمـروتِ این کـوفیان شکست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام
خانهویران شدهام غُصۀ بابا سخت است حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است دیدنِ رویِ تو و لختۀ خونها سخت است سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است باز هم روضه نخوان روضۀ زهرا سخت است شعـلـههایِ نَـفَـسِ شـعـلهوَرَت جـمع نشد زهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد لکه خونهای رویِ بال و پَرَت جمع نشد بستهام روسریام را به سَرَت جمع نشد زخمِ پیـشانیِ تو وقتِ تماشا سخت است آه ای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان حرفِ نا گـفـته بگو پیـشِ پـرسـتار بمان پشتِ در بودم و گُـفتی به عـلـمدار بمان گرچه بـیدسـت ولی آب نگـهـدار بـمان از سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است شـبِ آخـر شـده ای کـوکـبِ اِقـبـال مَرو روضۀ باز مخوان اینهمه از حال مَرو سَـرِ آن پـیـکــر اُفـتــادۀ پــامـــال مَــرو جانِ بابا جـگـرم سوخـت به گودال مَرو بینِ گـودال مَـیا دیـدنـم آنجا سخـت است کاش میشد که بگـویی بدنش را نکـشید پنجهها از همه سو پیـرهـنـش را نکشید تیر در کـتف فرو کرده تـنـش را نکشید نیـزههـا شـرم کـنـید و بـدنـش را نکشید پیشِ مادر زدنِ سنگ به لبها سخت است مـنـم و دیــدنِ او لــحــظــۀ اُفــتــادنِ او مـنـم و ضربـۀ سـرنـیـزه به روی تنِ او وقـت ضربـه زدن و خـم شدنِ دشمن او منـم و کُـنـدی خـنجـر به رویِ گردنِ او زدن ضربه به سینه ولی با پا سخت است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
دوست دارم خاک باشم در قدمهای علی تا کـنـم در رهـگـذار او تـمـاشـای علی دوست دارم اشک باشم، چشمهچشمه جوبهجو تا که قـطره قطره اُفتم در قـدمهای علی دوسـت دارم باد بـاشم با امـیـد و آرزو سر نهـم مثل نـسـیمِ صبح، بر پای علی دوست دارم چون کبوتر باشم و با بالِ شوق پَر زنـم تا گـلـشن سبز و دلآرای عـلی دوست دارم گوش باشم تا به بزم انس او بشـنوم از دوسـتانش صوت آوای عـلی دوست دارم چشم باشد عضوعضوم تا مگر وقت جان دادن ببـینم روی زیبای علی دوست دارم شمع باشم تا بسوزم روز و شب گاه با یاد عـلی، گاهی به زهـرای علی دوست دارم دست ما را او بگیرد روز حشر نامـۀ اعـمـال ما باشـد به امـضای علی دوست دارم ای «وفایی» روزِ سخت واپسین عـروة الـوُثـقـای مـا بـاشـد تولای عـلی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب قدر
خارج از درک عُـقولاند خدا با حیدر میرسد تا به خدا هر که رسد تا حیدر ذات حقّ در وجنات علوی جلوه نمود بـهـتـریـن آیـنـۀ عـالـی اعـلـیٰ، حـیدر انـبیا را به خـداوند رسانده است علی ذکر توحـیـدی موسی و مسیحا؛ حیدر مرتـضی مـطمـئِـنـاً بوده سـراپـا احمد مصـطـفی مـطـمـئـِناً بوده سراپا حیدر فضّه و قنبر این طایفه بودن، عشق است ما که هستیم مگر؟! نوکر زهرا حیدر خانۀ اهـل تـشیُّع، نجف اشرف اوست کـاش بـاشـیم شـبـی مـنـزلِ بابا حـیدر عبد خاطی به کجا جز در مـولا برود آخـریـن مـلجـاء درمـانـدگی ما، حیدر هر زمان در زدهام، در به رویم باز شده بـخـدا رد نـنـمـوده است گـدا را حیدر زیر قـرآنِ عـلی رنگ خدا میگـیـریم سـایـبـان سـر ما در شـب احـیا، حیدر بَه، چه خوب است اگر موقعِ قرآن به سرم بـرگـۀ بـنـدگیام را کُـنـد امـضا حیدر بِــعَــلــیًّ بِــعَــلــیًّ بِــعَــلــیًّ بِــعَــلــیًّ این قسم رمز نجات است، به مولا حیدر تا خـداونـد گـنـاهـان تـو را پـاک کـند صد و ده بار شبِ قـدر بگـو: یا حیدر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
خون ابوتراب که بر صـورتش چکـید فـریاد جـبـرئـیل به گـوش زمین رسید گوشی نـمانـد در همۀ شهـر؛ آن سحـر جُز اینکه صوت ”قَد قُتِلَ المُرتَضی” شنید وقتی پـسـر عـموی عزیزش شهید شد در آسـمـان رسـول خُـدا پـیـرهن دریـد خون گریه کرد چشم فلک در غم علی از آن به بعد بود فَـلَق سُـرخ شُد شَـدید درهای آسـمان به روی او گُـشوده بود وقت طلوعِ فجر که مُرغ از قفس پرید! افتاده بود در دل محـراب غـرق خون از فرط درد پـاشنه بر خـاک میکـشید زهـرا همین که دید چه کردند با عـلی سیلی به روی خویش زد؛ آه از جگر کشید زینب هـمـین که دید چه کردند با پـدر پیش از رسیدن به خـرابه قـدش خـمید بعد از عـلی؛ حـسـین پـناه عـقـیـله بود تا ساعتی که شمر سر از پیکرش بُرید حیدر برای فاطمه و کـوچه گریه کرد چون دخترش به جانب گودال میدوید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ذکر مصائب شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب نوزدهم
پدر را در گـلیمی از کنار منـبر آوردند پسر را در حصیری غرقِ خون و بیسر آوردند علی را کوفیان کشتند در محراب و بعد از آن برای کشتن فرزند او، صد لشگر آوردند اگر خورشید را شق القمر کردند در کوفه همان شق القمر را کربلا بر اکبر آوردند تمام دشت از خونِ ابوالفضل علی پُر شد ز بس بارانِ تیرِ کینه برآن پیکر آوردند ز فولادی که شد شمشیر و بر فرق علی آمد به دست حرمله تیری برای اصغر آوردند چقدر این کوفیان پستند کز بعد حسینِ او ز گوش کودکانش گوشوارهها در آوردند رقیه بود و پا پُر آبله، رخسار و تن نیلی چه روزی با اسیری بر سر این دختر آوردند وفایی؛ چون که خطبه خوانی زینب به گوش آمد همه در کوفه میگفتند گویا حیدر آوردند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر با خداوند و توسل به امیرالمؤمنین علیهالسلام
ای دستگـیر، بیعـتِ ما را قبول کن این بار هم زعـامـتِ ما را قـبول کن ای مهـربـان به چـشمِ طـمع آمدیم ما گـفتی بـیا، جـسارت ما را قـبول کن تا کـاروان قـربِ به تو راهمـان زیاد جا مانـدهایم، سرعـت ما را قبول کن دل را به مفـت هـم نخریـدند مردمان ما یخ فـروش، قـیمت ما را قبول کن خوبان شدند غبطهٔ ما، خوش به حالشان بیارزشـیم، حـسرت ما را قبول کن شبزنـدهدارِ هر شبِ قـدریم با عـلی ربّ عـلـی، عـبـادت ما را قـبول کن ما را به دوستیِ عـلی خلق دیـده ست محـشر بـیـا رفـاقـت ما را قـبول کن دائم بـیـار نـام عـلـی را به روی لب امضای این زیـارت ما را قـبول کن ما را ببر حرم به همان خواهری که گفت این کشته را، بضاعت ما را قبول کن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب نوزدهم
آرام در خـون خفتی و لب بـاز كردی فُـزتُ و رَبِّ الكـعـبـه را آغـاز كردی تو بـا نـسـيـم آه خود، در آن شب قـدر يك در به روی عرش اعلا باز كردی خون دلی كه خورده بودی از سرت ريخت بر روی محرابی كز آن پرواز كردی گـنـجــيـنـۀ راز الــهـی بــودی و بــاز مـحــراب را آئـيــنـه دار راز كــردی گـاهی برای قـاتـلـت كـردی سـفـارش گاهی يتـيمان را ز رأفـت، نـاز كردی وقتی كه بر عبـاس گفتی از حـسـيـنت از كـربــلا يـك راز را ابــراز كـردی دنبال تو عـدل و امـان بار سفـر بست آن شب كـزين دنـيـا سفـر آغاز كردی رفـتـی ولی بـانگ رسـای مـعـدلت را سـرتـاسـر دنيـا طـنـيــن انـداز كـردی بـار دگـر بـا الـتـفـاتی چــون هـميـشـه طبع «وفایی» را سخـن پرداز كـردی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب نوزدهم
شـب يـلـدای فـراق تـو دگــر آخــر شـد سوختم از غـم هجـر تو وليكن سر شـد فـاطـمه يـاس بخـون خـفـتـۀ نيـلـوفـريـم شـو مهـيـا كـه مهـيای سفـر حـيـدر شـد وز شب هجـرت تو تا دم مـرگـم كـارم خـواندن سوره محـبوب دلم كـوثـر شـد دم بـه دم مـنـتـظـر لحـظـه ديــدار شـدم دردها عقده شد و در دل من مضمر شد آيت غـربت و مظلومی من اين بس باد كـه تـسـلای دل غــم زده ام دخــتـر شـد در فراق و غم مظلومی تو فـاطمه جان چاه محرم به دل و ديده به خون ساغر شد كودكانت چو عـلی يكسره دلـتنگ توأند كارشان خـوردن خونابه ز چشم تر شد حال هـنگـام وصال تـو رسـيده ست مرا قاتـلم خيز كه پُر، صبر عـلی ديگر شد قـاتـلم خـيز كه ايـوب دلـم بی تاب است قـتـلگـاهم نه اينجـاست كه آن معـبر شد فاطـمه ديدن روی تو وضو می خواهـد زين سبب چهرهام از خون سرم احمر شد من چو تو با دو مدال آمدهام سوی جنان يك نشان بر دل غمديده و يك بر سر شد من ندانم که چه آمد سـرِ حـيدر( سائل) ليـك دانـم كه گـل خاطـر او پـرپـر شـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر با خداوند و مصیبت امیرالمؤمنین علیهالسلام
باز هم عاشق و دلخـواهِ علی آمدهام نور میخواهم و در ماهِ علی آمدهام کوهی از معصیت آوردهام از راهِ نیاز تا مـقـرّب شـوم از راهِ عـلـی آمدهام تا اجابت بـشـود تـوبهٔ نیـمه شبِ من در مـنـاجـاتِ سـحـرگـاهِ علی آمدهام طـعـنـهٔ خـلـق زمـیـنـم زده و دنـبـالِ لـطـفِ بـی مـنّـتِ أللهِ عــلـی آمــدهام گـرهِ کـور بر این بندگیام افتادهست بـاز مـحـتـاج بـه مـفـتاحِ علی آمدهام قـفـلِ دیریـنه به بازارِ کسادم خورده با غـمی کهـنه به درگاهِ عـلی آمدهام تا که قدرِ منِ غفلت زده را بـشناسم شبِ قـدر آمـده؛ هـمـراهِ علی آمدهام تشنهٔ معرفتم! ظرفِ وجودم خالیست بـه امـیـدِ نَـمـی از چـاهِ عـلـی آمدهام چاه؛ آن سنگِ صبوری که ترک خورد از آه اشک میریزم و بـا آهِ عـلـی آمدهام بِه عـلـیٍ بِه عـلـیٍ بِـه عـلـیٍ الـعـفـو آبـرو بـردم و بـا رویِ سـیـاه آمدهام سحرِ نوزدهم فرقِ سرش سخت شکافت با همان سجـدهٔ جانکـاهِ عـلی آمدهام!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای حــرمـت قـبــلــۀ مــراد قــبــایـل! وی که بوَد قـبله هم به سوی تو مایل عـالـمـی از جـلـوهات ز پــای درآیــد گر فکـنی پـرده یک طرف ز شمـایل شـوق وصال تو بـال سـالک عـاشـق مـعـرفـت تـو کــمـال عـارف واصـل مست و خراب می تو عارف و عامی عـاشـق و دیـوانـۀ تو عـاقـل و جاهل سر به خـط تـیـغ تـو گـذاشـتـن آسـان پـای کـشـیـدن ز آسـتـان تـو مـشـکـل مُـردنِ بـا تـوسـت زنـدگـانـیِ بر حـق زنـدگـیِ بیتـو مُـردن است به بـاطـل طاعتِ بـیمـهـر تو بَـتَـر ز مـعـاصی خـصم تو را نیست بهـرهای ز نـوافل راه نـبـردهسـت بـر حـقـیـقت تـوحـیـد هر که نبـاشد به حق، به حقّ تو قائل اوفـتــد از آسـمــان بـه خـاک مـذلّـت هر که شود ذرّهای ز مهـر تو غـافـل ای که گـواهی دهد به فضل تو قـرآن مـهـر تـو شـد مـحـور تـمام فـضـائـل جـان به تـمنّـای تو بـرون رود از تن مهر تو هـرگـز برون نمیرود از دل پیـر طـریـقت تویی قـسم به حـقـیقت! بیتو کـسی ره نـبـرده است به منـزل مـوج ولای تو گر که دسـت نـگـیـرد غرق گنه کی رسد ز توبه به ساحل؟ عــدل الـهــی و روح نــامــتــنــاهــی بــاطـن مــوّاج و ظــاهــر مـتــعــادل سرّ مگـو، راز سـر به مُـهـر خـداوند فیض نخست، از نخـست اسـوۀ کامل جز تو که سر میدهد ندای «سَلُونی»؟ جـز تو که آگـه بـوَد ز جـمله مسائل؟ کـس نـکـنـد جــرأت مـقــابـلـه بـا تـو چـون نـگـرد ذوالـفـقـار را به مـقـابل پـای تـو پـویـد طـریق خـانۀ مـسکـین دست کـریـم تو میرود سـوی سـائـل بس که کشیدی به دوش، بار ضعیفان شـانـۀ تـو زخـم شـد ز بـنـد حـمــایـل دیـدۀ تــاریـخ چـون تـو بــاز نـیــابــد چرخ زند چـرخ بیتو عاطل و باطل عـمر تو یک عـمره بـود اوّل و آخـر کعـبه و مسجد تو را دو شاهـد عـادل آه! که بـا این هـمه فـضـیـلت و پـاکی سبّ تو میکـرد خصم دون به محافل نان جـوین تـو تـر به خـون دلـت بود شـهـد به کـام تـو، بـود زهـر هـلاهـل خار به چشم تو، استخوان به گـلویت خـون به دلت از جـفـای مردم جاهـل فـرق عـدالـت به تـیـغ ظـلـم دو تا شد پـایـۀ دین شد در این مـیان، مـتـزلزل کیستی؟ ای مهربانْپدر! که به فرزند تــا دم آخــر کـنـی ســفــارش قــاتــل
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
گریه کن لؤلؤ و مرجان، که هوا دم کرده چـاهِ کـوفه عـطشِ چـشـمۀ زمـزم کرده ذوالفقاریست که سر خم نکند پیشِ کسی پشتِ ابروی تو را خونِ جگر خم کرده شانهای محرمِ غم نیست که این ابرِ حزین رو به چاه آورد و پشت به عـالم کرده: «آه! ای چـاه، به این قـومِ ستم کار بگـو که علی خوبیِ در حقّ شما کم کرده؟ » صبر کن صبر، علی! کربوبلا نزدیک است مزدِ احـسانِ تو را کـوفـه فـراهـم کـرده مصحف اینبار به شمشیر ورق خورد و علی خـتـم قـرآن خـودش نـذر مـحـرم کـرده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
دلی برای سپـردن به آن دیـار نداشت برای لحـظۀ رفـتن دلش قـرار نداشت امیر هیچ بهجز زخـم بیشمار نخورد امیر هیچ بهجـز درد بیشـمار نداشت شبـانههای عـلی مثل روز روشن بود اگر که پنـجـرهها پـردۀ غـبـار نداشت نه در خیال خلافت که پیش چشمش این به قدر وصلۀ یک کفش اعتبار نداشت و کـیـنهها همه یک تـیغ شد فرود آمد که چیز دیگری از کوفه انتظار نداشت
: امتیاز
|