![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مناجات شب قدر با خداوند و مصیبت امیرالمؤمنین علیهالسلام
باز هم عاشق و دلخـواهِ علی آمدهام نور میخواهم و در ماهِ علی آمدهام کوهی از معصیت آوردهام از راهِ نیاز تا مـقـرّب شـوم از راهِ عـلـی آمدهام تا اجابت بـشـود تـوبهٔ نیـمه شبِ من در مـنـاجـاتِ سـحـرگـاهِ علی آمدهام طـعـنـهٔ خـلـق زمـیـنـم زده و دنـبـالِ لـطـفِ بـی مـنّـتِ أللهِ عــلـی آمــدهام گـرهِ کـور بر این بندگیام افتادهست بـاز مـحـتـاج بـه مـفـتاحِ علی آمدهام قـفـلِ دیریـنه به بازارِ کسادم خورده با غـمی کهـنه به درگاهِ عـلی آمدهام تا که قدرِ منِ غفلت زده را بـشناسم شبِ قـدر آمـده؛ هـمـراهِ علی آمدهام تشنهٔ معرفتم! ظرفِ وجودم خالیست بـه امـیـدِ نَـمـی از چـاهِ عـلـی آمدهام چاه؛ آن سنگِ صبوری که ترک خورد از آه اشک میریزم و بـا آهِ عـلـی آمدهام بِه عـلـیٍ بِه عـلـیٍ بِـه عـلـیٍ الـعـفـو آبـرو بـردم و بـا رویِ سـیـاه آمدهام سحرِ نوزدهم فرقِ سرش سخت شکافت با همان سجـدهٔ جانکـاهِ عـلی آمدهام!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای حــرمـت قـبــلــۀ مــراد قــبــایـل! وی که بوَد قـبله هم به سوی تو مایل عـالـمـی از جـلـوهات ز پــای درآیــد گر فکـنی پـرده یک طرف ز شمـایل شـوق وصال تو بـال سـالک عـاشـق مـعـرفـت تـو کــمـال عـارف واصـل مست و خراب می تو عارف و عامی عـاشـق و دیـوانـۀ تو عـاقـل و جاهل سر به خـط تـیـغ تـو گـذاشـتـن آسـان پـای کـشـیـدن ز آسـتـان تـو مـشـکـل مُـردنِ بـا تـوسـت زنـدگـانـیِ بر حـق زنـدگـیِ بیتـو مُـردن است به بـاطـل طاعتِ بـیمـهـر تو بَـتَـر ز مـعـاصی خـصم تو را نیست بهـرهای ز نـوافل راه نـبـردهسـت بـر حـقـیـقت تـوحـیـد هر که نبـاشد به حق، به حقّ تو قائل اوفـتــد از آسـمــان بـه خـاک مـذلّـت هر که شود ذرّهای ز مهـر تو غـافـل ای که گـواهی دهد به فضل تو قـرآن مـهـر تـو شـد مـحـور تـمام فـضـائـل جـان به تـمنّـای تو بـرون رود از تن مهر تو هـرگـز برون نمیرود از دل پیـر طـریـقت تویی قـسم به حـقـیقت! بیتو کـسی ره نـبـرده است به منـزل مـوج ولای تو گر که دسـت نـگـیـرد غرق گنه کی رسد ز توبه به ساحل؟ عــدل الـهــی و روح نــامــتــنــاهــی بــاطـن مــوّاج و ظــاهــر مـتــعــادل سرّ مگـو، راز سـر به مُـهـر خـداوند فیض نخست، از نخـست اسـوۀ کامل جز تو که سر میدهد ندای «سَلُونی»؟ جـز تو که آگـه بـوَد ز جـمله مسائل؟ کـس نـکـنـد جــرأت مـقــابـلـه بـا تـو چـون نـگـرد ذوالـفـقـار را به مـقـابل پـای تـو پـویـد طـریق خـانۀ مـسکـین دست کـریـم تو میرود سـوی سـائـل بس که کشیدی به دوش، بار ضعیفان شـانـۀ تـو زخـم شـد ز بـنـد حـمــایـل دیـدۀ تــاریـخ چـون تـو بــاز نـیــابــد چرخ زند چـرخ بیتو عاطل و باطل عـمر تو یک عـمره بـود اوّل و آخـر کعـبه و مسجد تو را دو شاهـد عـادل آه! که بـا این هـمه فـضـیـلت و پـاکی سبّ تو میکـرد خصم دون به محافل نان جـوین تـو تـر به خـون دلـت بود شـهـد به کـام تـو، بـود زهـر هـلاهـل خار به چشم تو، استخوان به گـلویت خـون به دلت از جـفـای مردم جاهـل فـرق عـدالـت به تـیـغ ظـلـم دو تا شد پـایـۀ دین شد در این مـیان، مـتـزلزل کیستی؟ ای مهربانْپدر! که به فرزند تــا دم آخــر کـنـی ســفــارش قــاتــل
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
گریه کن لؤلؤ و مرجان، که هوا دم کرده چـاهِ کـوفه عـطشِ چـشـمۀ زمـزم کرده ذوالفقاریست که سر خم نکند پیشِ کسی پشتِ ابروی تو را خونِ جگر خم کرده شانهای محرمِ غم نیست که این ابرِ حزین رو به چاه آورد و پشت به عـالم کرده: «آه! ای چـاه، به این قـومِ ستم کار بگـو که علی خوبیِ در حقّ شما کم کرده؟ » صبر کن صبر، علی! کربوبلا نزدیک است مزدِ احـسانِ تو را کـوفـه فـراهـم کـرده مصحف اینبار به شمشیر ورق خورد و علی خـتـم قـرآن خـودش نـذر مـحـرم کـرده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
دلی برای سپـردن به آن دیـار نداشت برای لحـظۀ رفـتن دلش قـرار نداشت امیر هیچ بهجز زخـم بیشمار نخورد امیر هیچ بهجـز درد بیشـمار نداشت شبـانههای عـلی مثل روز روشن بود اگر که پنـجـرهها پـردۀ غـبـار نداشت نه در خیال خلافت که پیش چشمش این به قدر وصلۀ یک کفش اعتبار نداشت و کـیـنهها همه یک تـیغ شد فرود آمد که چیز دیگری از کوفه انتظار نداشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای عـبای وصلهدارت فـوق دستاویزها دستهایت روح بخش دشتها، جالیزها عاشقانت را چه کاری با شراب سلسبیل تشنۀ جام توأند این "ازعـطش لبریزها" چیست کار ما؟ غباری زیر نعلینت شدن چیست کار تو؟ بهـا بخـشـیدن ناچـیزها دردمند عشقم و اوج نمک نشناسی است پیش نام دوست، نام آوردن از تجویزها تا که از اوج مقامت پرده برداری شود بـارها بـاید بـپـا خـیـزنـد رسـتـاخـیـزها گرچه میدانم که خلقت نیست کار تو ولی کاش میشد تا بگویم فارغ از پرهیزها
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای بیکران که هرچه جهان مبتلای توست هستی نَفَس نَفَس نَفَسَش در هوای توست جـاروکـش حـریـم تو شـهـپـرِّ قـدسـیـان جـبریل، خـادمِ درِ مهـمانسـرای توست در عرش و فرش و هرچه جهانهای مختلف هر کس که هست، بوسهدهِ خاک پای توست خورشید ذرّهایست که همواره روز و شب پـرّان در آسـتـانـهٔ ایـوان طـلای تـوست صبح از کرانههای سکوت تو جاری است شب گوشِ جان سپرده به سوز صدای توست جان ریزهخوارِ خوانِ مناجاتِ مرتضاست دل خـوشهچـینِ ملـتـمـسِ ربّـنای توست تبـعـیـدیـانِ گـمـشـده در تـیـهِ ظـلـمـتـیـم چـشمان ما هنوز به دست دعای توست دل را چه غم، غریبِ دو عالم اگر شود؟ در قبر و در قـیامت اگر آشـنای توست پیـوندِ غـیر، سـستتر از تار عنکـبوت رکن رکین و حصن حصین هم ولای توست ردّ و قـبــولِ عـامـه نـیـرزد بـه ارزنـی هر آیـنه رضای خدا در رضای توست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
مگر چه کیسهای از نور داشت بر دوشش؟ که وقـت دیـدن او مـاه بـود مـدهـوشش نـیـافـتـنـد یـتـیـمـان هـنـوز هـم، وطـنی یـتـیـمخـانـهتـر از سـرزمـیـن آغـوشـش هزار نـکـتۀ بـاریکتـر ز مـو پیـداست میان هر نخی از وصلـههای تنپوشـش امیـر زهـد و قـنـاعت به گوش این دنیا چقدر خطبه که خواند و نرفت در گوشش زمانه میبرد او را ز خاطـرش؟ آری! زمـانـهای که خـدا میشود فـرامـوشـش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
دنـیا چو عـلـی؛ شاهِ نجـف، شاه ندارد زیـبـایـیِ او را بـه خــدا، مــاه نــدارد گفتم به قلم شمّهای از فـضلِ عـلی گو گـفـتا: سوی او عـقـلِ بـشـر راه ندارد ای شعر! بدان وصفِ علی کارِ کمی نیست او غـیـرِ خـدا، شـاعـر و مــداح ندارد هرکس که شود، مستِ تمـنای نگاهش دیگر خـبر از شـام و سحـرگـاه ندارد گفتند: دراز است سرِ رشتۀ این عشق پس رشـتـۀ حُـبّـش، سـرِ کـوتـاه ندارد در سینۀ این مرد، چه داغیست، خدایا! همنـالـه و هـمراز، به جز چـاه، ندارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
تـمـام دلـخـوشـی زنـدگی مـن ایـن اسـت که وقت مرگ میآئی و مرگ شیرین است مگر نگفتی عـلی جان؛ فَـمَن یَمُت یَرَنی بیا که وقت وفـایت به عهـد دیـرین است به رغم کوه گـناهی که میکشم بر دوش سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است شـهــادتـیـن مـرا فــاطــمــه تـقـبُّـل کـرد بیا همه کس و کـارم! زمان تـلقـین است ســلام وادی مـن؛ وادی الـسـلام عــلـی! کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است رسیده جان به لـبم یا لـبم رسـیده به جان مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است کـفـن کـنـیـد مـرا رو بـه قـبـلـۀ حـرمـش نجف چه جای قشنگی برای تدفین است فراق و وصل مرا میکـشند یک میـزان سرم به دامن حیدر، به روی بالین است سـرم مـقـابـل ایــوان طـلای شـاه نـجـف سرم مـقـابل زهـرا هـمیـشه پـائـین است علی که ابروی او قابِ قـوس اَو اَدناست اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است بخـواه روزی از این پـادشاه، بنـده خـدا! گدای خانه او هر که هست تضمین است ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت کسی که دل به علی بسته است خوش بین است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
أشهدُ أنّ عـلی؛ گـفـتم که حـیرانت شوم تا که بعد از شیعه بودن از محبّانت شوم با قـرائتهای خـالی نه! که باید با عمل تـا قـیـامـت حـافـظ آیــاتِ قـرانـت شـوم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
یکّه بود و بیحریف، این شد که لشگر باب شد لشگری را کشت، جنگ نابرابر باب شد تیغ بر کف با نقابی از دل لشگر گذشت در عرب، تشبیه ابروها به خنجر باب شد هیبتش را چون موذن داخل محراب دید ابــتــدای هـر اذان الله اکـبــر بـاب شـد شیعیان توحـیدشان را در ولایت یافـتند در نماز این شد که بعد از حمد، کوثر باب شد اصلا از وقتی که فهمیدیم کوثر با علیست ختم قـرآن بین ما از جزء آخر باب شد گـفـت پـیـغـمـبـر اَنَـا عـلـمٌ عـلـیٌ بابـهـا در مدینه ناگهان سوزاندن در باب شد! هرچه را شد باب کردند، آخرش اما چه شد؟ آخرش حـیدر امیـرالمـؤمنین ارباب شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
از پیـمـبر یا خـدا دربـارۀ حـیدر بپرس یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس گل بهخوبی میشناسد باغبان خویش را وصف ساقی نجف را از خود کوثر بپرس معنی مرد خـدا را نیـمهشب از نخـلها معنی شیر خدا را روز از لشکر بپرس هـیچ دیـواری نـمیشد مـانـع راه عـلـی از شکاف کعبه و دروازۀ خـیبر بپرس در دل تاریخ آوای "سلونی" زنده است مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس نه! فرار از جنگ هرگز در مرام شیر نیست قصه را از بدر یا احزاب یا خیبر بپرس گاه برتر میشود یک نوکر از صد پادشاه این تناقض علتی دارد که از قنبر بپرس بین شعله با علی یا در گلستان بیعلی؟ شوق آتش را از ابراهیم پیغـمبر بپرس جمع خواهد شد پیمبر با علی در یک بدن؟ ما نمیفهمیم این را از علیاکبر بپرس
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
هرآنکس حُبِّ حیدر را تمنا میکند هر دم دلش را جایگاه عشق مولا میکند هر دم کسی کز اشتیاقِ دل نظر بر دُرّ میاندازد ثواب روُیت روی علی را میکند هر دم نجف عاشقترینها را به سوی خویش میخواند نجفرفته، هوای کوی مولا میکند هر دم عـلیٌ حُـبّـهُ جُـنَّـه، قَـسـیمُ الـنّـار والجَّـنَـه ولایش جنّت و دوزخ مُجزّا میکند هر دم رسول الله، افلاک است تحت منظرش اما خدا را در جمال «او» تماشا میکند هر دم مگر میشد به یک شب در چهل منزل یکی باشد علی هست آنکه حل این معمّا میکند هر دم شگـفتی آفـرین باشد، ولی المؤمنین باشد خداوند تـعـالی را هـویـدا میکند هر دم به ایوانش اگر رفتی، مباشی کمتر از خورشید که خورشید ارتزاق نور از اینجا میکند هر دم تمام آفـریـنـش چـشم بر دست علی دارد ولی مولا نظر بر دستِ زهرا میکند هر دم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
نـمیرسد به کـفِ پـایت آسـمـان حـتی اگر که قـد بـکـشد روی نـردبان حتی نمیشود نفسی از تو را به شعر کشید اگـر خـدا بـدهـد عـمـرِ جـاودان حـتی بهـشـتِ خـاکی دنـیایِ سـایـهسارت را نـمیدهـیـم به جَـنّـات آن جـهـان حتی کجاست خانۀ عرشت؟ که در شب معراج کسی نداشت از آن لامکان نشان حتی تو ناشـناسِ زمـینی؛ نمیشـنـاسـیـمـت اگـر که بـاز کـند آسـمـان دهـان حـتی فقط تویی که شـبیه تویی؛ نظیر تو را کسی ندیـده در آئـیـنهات؛ در آن حتی عـدالـتی که تو دادی به تـارک تـاریخ نـدیـده کس بـدلش را به داسـتان حتی شکسته است نمکدان به سفرۀ زخمت به دستِ هر که گرفتهست از تو نان حتی مـنـاره چـاهِ عــذابِ مــؤذنـش بـشــود اگر بدون تو گـفـتهست یک اذان حتی جـماعـتی که مسلـمانِ دینِ غیر تـوأند جـهـنم است سـزای ثـوابشـان حـتـی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
بر روی دوشت کیسه کیسه کهکشان بود منظومههایی مملو از خرما و نان بود سهم کبوترهاست خوشه خوشه پروین عـمری زمینِ زیرِ کـشـتت آسمان بود در کـوچـۀ بیانـتـهـای حُـسـن خـلـقـت بـاید به دنـبـال بـهـشـتـی جـاودان بـود در فکر مردم با چه حالی صبح کردی؟ «حی علی خیرالعـمل» وقت اذان بود از شمع بیتالمال پرسیدم به من گفت: سهم خودت از آن فقـط زخم زبان بود فصلالخطاب هر قضاوت بود حکمت فصلالخطاب غـزوهها شمشیرتان بود شمشیر تو روی سخن با دشمنان داشت لبخـنـدت امـا دسـتـگـیـر دوسـتـان بود لبخـنـد، اشک شـوق ایـتـام است، لـبخـند هر روز و شب بر سفرۀ تو میهمان بود لبخـند را خـانهنـشـین کـردند و با اخـم گـفـتـند با مـردم نـبـایـد مـهـربـان بـود هرچـند انـسـانـیـت از مـا رو گـرفـتـه اما به قـدر وسـع انـسـان میتـوان بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
تو را تا دیـدهام محـو جـمال کـبریا دیدم تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا به هنگام قنوت برگها، در «ربّنا» دیدم تو در هفت آسمان سیر و سفر میکردی امّا من تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم «تو را دیدم که میچرخید گرد خانهات کعبه خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم» تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر تو را مـولـود کـعـبه، قـبلهٔ اهل ولا دیدم تو را فرمان بر «یا ایها المدثر» از اول تو را «السابقون السابقون» از ابتدا دیدم تو را پابند پیمان الست از مطلـع هستی تو را عاشقترین دلدادهٔ «قالـو بلا» دیدم تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنیآدم» که سـیـمای تو را آئـیـنـهٔ ایـزدنـما دیـدم تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء» تو را در کـشتی نـوح پیـمبر نا خدا دیدم اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل تو را هم عهد و پیـمان با تمام انبیا دیدم سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگینبخشی تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهانآرا تو را پـروانهٔ پیغـمبر از غـار حرا دیدم به جولانگاه احزاب و نبرد خندق و خیبر به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر تو را در بینهایت، در کجا در ناکجا دیدم چه میدیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت خلیل بتشکن را روی دوش مصطفی دیدم «و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که میخواندم تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم سـراغ آیـهٔ «اَلـیَـوم اَکـمـلـتُ لکُم» رفتم تمـام آیـه را وصف عـلی مرتضی دیدم شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی! چه گویم من که روی دست پیغمبر چهها دیدم تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک» شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی» تَجَـسُّم کردم آری، تا جـمال کـبـریا دیدم تو را در سورۀ «حامیم تنزیلٌ منَ الرَّحمن» تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن» تو را در یای «یاسن» ترجمان طا و ها دیدم تو را در «قُل کَفی بِاالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون» تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم نه تنها هست اوج رفعتت در «قاف و القرآن» تو را در سورهٔ وَالشَّمس و طور و وَالضُّحی دیدم تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش کـنار زاغـههای شهـر کـوفه بارها دیدم نوازش از تو میدیدند فرزندان شاهد هم تو را با گوهر اشک یتـیـمان آشنـا دیدم به مسکین و یتیم از بس محبّت کردی و احسان تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم چه میدیدم خدا را در سکوت محض نخلستان تو را هر نیمهشب، در گریههای بیصدا دیدم شبی که شمع بیتالمال را خاموش میکردی تو را با بیریایی، خفته روی بوریا دیدم چو راز غربت خود را به گوش چاه میگفتی چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم اگر نامردمان دست تو را بستند، آنها را اسیر پنجـۀ تـقـدیر، در «تَـبَّت یَدا» دیدم در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم شهادتنامهٔ «فُزتُ وَ رَبَ الکَعبه» را دیدم پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هرشب تو را در جوهر خون شهـیدان خدا دیدم تو را یاریگر خون خدا، با عترت یاسین تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم تو را در آسمان نیلگـون ظهـر عاشورا تو را در سایهروشنهای شام و کربلا دیدم شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان تو را دلسوخته در شعلهزار خیمهها دیدم اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم تو را با کاروان اهلبیت وحی در غربت تو را در حیرت از خورشید در تشت طلا دیدم کسی از آستانت دست خالی برنمیگردد که در آئـیـنـهٔ آئـین تو مهـر و وفـا دیـدم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
الا ای آنکه نامت مشتق از نام خدا باشد نبی را جانشین هستی و نامت مرتضا باشد کسی درک مقامت را ندارد، بسکه والایی کسی نشناخت جاهت را، که شأنت ماورا باشد نه تنها ما که عالم ریزهخوار سفرهات باشد کریمان، سائلان گوشهچشمی از شما باشد ولای تو بود رمز نجات از آتش دوزخ عمل هرچند خالص، بیولایت بیبها باشد دخـیل گـنـبد زردت دل بیـمـار میباشد حریم قدسیات ما را چنان دارالشفا باشد یقین دارم که هر کس در حریمت بار بگشاید نگفته حاجتش را با شما، حاجتروا باشد به درد درمندان دو عـالم ای مسـیحا دم خدا داند که ذکر نام تو همچون دوا باشد تو ای آئـیـنـۀ ایـزد، عـلـی عـالـی اعـلا صفاتت جلـوۀ اوصاف حی کـبریا باشد شب معراج پیغمبر، قسم بر قاب قوسینش خدا هم با پیمبر با صدایت همصدا باشد ز بسکه وصف تو پُر کرده پهنای دو گیتی را که با احـوال تو بیگـانه حتی، آشنا باشد تو ای مولود کعبه، کعبه را تو روح توحیدی تویی قبله، که رویت قبله را قبلهنما باشد نه در روز غدیر خم که از روز ازل، آقا امیرالمومنین بودی واین منصب تو را باشد گواه غربت جانسوز تو چاه هست و نخلستان نوای غـربتت پیـچـبده در کـربـبلا باشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه رمضانی و روضۀ حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
با زحـمـت آوردم خودم را؛ نیـمـهجانم دورم مـیـنـداز ای کـریم ای مـهـربـانم دسـتـم بـه دامـانـت کــم آورده گـدایـت بـدجـور نـفـس سرکـش افـتاده به جانم در باز کن سنگین شده بارم کمک کن عـبدی ضـعـیـفـم؛ مسـتمـنـدم؛ نـاتـوانم هـر چـنـد کـه دیــر آمـدم امـا رسـیــدم یک گـوشه زنـجـیـرم کن آقـا تا بـمانم چیزی به جز شرمندگی در چهرهام نیست چـیـزی نـدارم غـیر نـامـت بر زبـانـم خواهی بزن خواهی مرا یکجا بسوزان اما مـکـن با دوری از خود امـتـحـانـم مـن از جـوانـی کـردنـم خـیـری نـدیدم ســودی نـدارد ایـن وجـود پُــر زیـانـم میترسم اینکه آخر از چـشمت بـیـفـتم از بـس کـه دنــبــال نـگــاه ایـن و آنـم بـیمـشـتـری بــودم ولـی آقـا خــریـدم یـک بــار دیـگـر داده اربــابـم امــانـم لب تشنگی در ماه روزه گریهدار است بـایـد بـرای گـریـهام روضـه بـخـوانـم از بعد عباسش حسین اینگونه می گفت پـشـت مـرا خـم کـرده عـبـاس جـوانـم فـریـاد زد ادرک اخــا افــتــادم از پــا دارم به زحـمت پـیـکـرم را میکـشانم شــرمــنــدهگـی آبآورم را آب کــرده یـا رب مـبـادا بعـد از او زنـده بـمـانـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه رمضانی و روضۀ حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
دورهم جمعـند هرشب دلبر و دلدارها خوش به احوال پـریشان همه بیدارها توبه کردم هی شکستم توبهها را پشت هم خستهام من از خودم از اینهمه تکرارها درد دین دیگر ندارم دل به غفلت دادهام وای اگر اسمم رود در زمرۀ بیعارها ربی اَفـنَـیتُ شَـبابی دست خالی آمدم ورشکسته بندهام سرخورده از بازارها عـاقـبت این بـنـده آلـوده لایق میشود بینتـیجه که نمیمـاند هـمه اصرارها نا امید از رحمتت هرگز نبودم، نیستم بدتر از من را تو بخشیدی خدایا بارها خسته و زخمی به درگاه تو برگشتم کنون دیدم از شیطان و نفسم لطمه و آزارها روضۀ اربـاب آزادم کند از دام نفـس دستگـیری میکـند اربـاب از بدکارها بعد مغـرب بود آب آزاد شد در کربلا آب خوش پائین نرفت ازین گلو افطارها
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه رمضانی و روضۀ حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
نیمی از فرصت تقریب به دلدار گذشت چشم بر هم زدم و این همه اسحار گذشت شب به شب آمدن و ناله زدن بر در دوست چون نسـیم سحـری آمد و ناچار گذشت گر چه کالای من غـمزده بـازار نداشت کسب و کارم همه با لطف خریدار گذشت چه خداوند رحیمیست که با قطرهای اشک از سر معـصیت بیحـد و بسیار گذشت گـذر هـر نَـفَـسْآلـوده به این دِیـر افـتـاد شامل عفو خدا گشت و سبکبار گذشت زودتـر بـاید از این مـائـده کـامی بـبریم نیـمی از سـفـرۀ مـهـمانی غـفـار گذشت نیمی از ماه گذشت و مه من جلوه نکرد چه کنم نیـمهای از فُـرجـۀ دیدار گذشت نیمهای رفت ولی نیم دگر در پیش است ای خوش آن کس که از این ماه، سزاوار گذشت هر شب اینجا دل من مضطربِ بانوییست محـملش از وسطِ کوچه و بازار گذشت سنگ میآمد و بر روی برادر میخورد خواهـر غـمزده با دیـدۀ خونـبار گذشت پیش چشمان پدر، دخترکش سیلی خورد عمر کوتاهِ گُـلش در غـم و آزار گذشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امام حسن مجتبی علیهالسلام
گدای لطف و جودِ مجتبی باشد، کرامت هم فقیر و ریزهخوار خوانِ او باشد، سخاوت هم حَسن صورت، حَسن سیرت، حَسن خَلق و حَسن خُلق است که معنا عاجز است از حدّ توصیفش، عبارت هم چنان افتادهام بر خاکِ پایِ مجتبی امروز "که فردا برنخیزم، بلکه فردایِ قیامت هم" کجا او دوستان را از دعا محروم میسازد دعا میکرد بهر آنکه بود اهل اهانت هم ضمانت میکند دنیا و عـقبای محبان را که اینجا دستگیری میکند، آنجا شفاعت هم
: امتیاز
|