- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و منقبت امام حسن مجتبی علیهالسلام
حَسن؛ بگو و ببین اسم محترم این است هزار شکر مرا ذکر دم به دم این است بگو همیـشه که یا محـسن بحـقّ حـسن که پیش حضرت حق بهترین قسم این است سه بار زندگیاش را تـمـام بـخـشید او به هر چه هست کشیدن خط عدم این است گـرفـتـه لـقـمـه بـرای جـذامـیـان حـتـی بگو به مدعـیان، معـنی کَـرَم این است به وقت بذل کریم و به وقت رزم دلیر سخاوت است و شجاعت، هم آن و هم این است جمل که رفت به میدان، علی چنین میگفت: مـحـمـد حـنـفـیّـه بـبـیـن جَـنَـم این است که گفته است حسن بیحرم بُوَد اصلا؟! میان دل حرمش باشد و حرم این است
: امتیاز
|
مدح و منقبت امام حسن مجتبی علیهالسلام
دلی که در غم و شادی همیشه با حسن است مسیر قبلۀ او هست هر کجا حسن است حدیث " قـصۀ ناگـفـته " را که میدانی به دردهای دلِ خـسته، آشنا حسن است به سفـرهداری او غـبطه میخورد حاتم که در قـبـیلۀ ایـثار، کـدخـدا حسن است کسی که فرصت خواهش نمیدهد به گدا و بیشتر ز گمانش کند عطا حسن است سراغ مروه و سعی صفا چه میگیری؟ بیا مدینه! ببین مروه و صفا حسن است تویی که طعنه به صلح حسن زدی، خاموش که شرح و ترجمۀ متن کربلا حسن است به نقش صورت او حُسن را تمام کـشید نـمـونـۀ هـنـر کـامـل خـدا حـسـن اسـت کـبـوتـرانـه دلـم پَـر کـشـید سوی بـقـیع نَفَس نَفَس نَفَسَم غرقِ ذکر "یا حسن" است عـزیز فاطمه هست و بهـار باغ رسول چه فرق میکند این که حسین یا حسن است
: امتیاز
|
مدح و منقبت امام حسن مجتبی علیهالسلام
از علی دَم بزن اما دَمِ مولا حسن است که دمادم نَفَسِ حضرتِ زهرا حسن است »ما هـمه بـنده و این قـوم خـداونـدانند «ما همه خاک ولی عرشِ مُعلا حسن است عـرش گـفـتیم و غـلـط بود نفـهـمیدم که سومین رکعتِ پیغمبرِ عُظمی حسن است او عظیم است قدیم است رحیم است و کریم چهارده تَن حسن انگار که تنها حسن است نُه امامـم حـسنیاند و عـمو جان گـویند نسبت هشت امامم همگی تا حسن است من از این بندگی و زنـدگیاش فهـمـیدم به خدا دست خداوند دو دنیا حسن است دَمِ ما هست حـسن بـازدمِ ماست حسین دردِ ما تا که حسین است مداوا حسن است هـر حُــسـیـنـیـه از اول حَـسـنـیـه بـوده به حسن کار محرم همهاش با حسن است گرچه عباس و حسین است و علی اکبرها تا حسن هست دمِ زینبِ کبری حسن است بر عقیق یمنِ سرخِ علی، جان حسن است نقشِ حکاکی فیروزۀ زهـرا حسن است پـسـرانش همه در کـربـبـلا میگـفـتـنـد آی؛ فرزندِ حسن نیز سـراپا حسن است
: امتیاز
|
مدح و منقبت امام حسن مجتبی علیهالسلام
شعرِ من واژۀ من لُبِّ کلامم حسن است شب سلامم حسن و صبح سلامم حسن است با حسن زنده و با عشق حسن خواهم مُرد حُسنِ مطلع حسن و حُسنِ ختامم حسن است هرکسی زنده به عشق است نمیرد هرگز زندۀ عـشق منم، رمزِ دوامم حسن است مثلِ رودم که حسن ذکرِ قعود است مرا مثل کوهم که شب و روز قیامم حسن است پدرم هرچه مرا نـام نهـاده است گذشت من از این لحظه از این ثانیه نامم حسن است سرِ من سبز، زبان سرخ، سرم هم برود أیهـاالـنـاس بـدانـیـد؛ امـامـم حـسن است
: امتیاز
|
مدح و منقبت امام حسن مجتبی علیهالسلام
دستِ ما میگـیرد و بالا و بالا میکشد هر گنهکارِ بدی را سمتِ طوبا میکشد میرباید دل به یک گوشه نگاهی از گدا بـاز هم افـسارِ ما را دستِ آقا میکـشد کیست این معنای جود و بخشش و مردانگی نازِ الطـافِ بلـندش، موجِ دریـا میکشد او معـزّالمومنینست و کـریم ابن کریم سائـل افـتاده از پا را چه زیـبا میکشد این کششها زندگی بخشیده بر هر ناامید گرچه بد میبیند از عبدِ خود، اما میکشد گریهکن را میپذیرد بینِ آغوش و سپس تا درِ کـاشـانۀ بـانـوی عـظـما میکـشد هرکسی عبدالحـسن شد مطمئنم عاقبت نـازِ او را مـادرِ سادات زهـرا میکشد بعدِ مـولانا امـیـرالمـومـنـین باشد امـام هر ولایت پیشه را در پای مولا میکشد با کریمان کارها سهل است و آسان ای رفیق مجتبی بر خوانِ خود با یک بفرما میکشد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
بیتو میمـاند فـقط رنج عـبادتهـایشان بیاطاعت از تو بیهودهست طاعتهایشان حرفها در سینه داری و نداری محرمی مردها در سـینه میماند شکـایتهایشان سکهها، سردارها را چون غلامی میخرند وه در آن بازار، پائین بود قـیمتهایشان خون دل از سرزنشها میخوری و میخورد بر دل آئـیـنـهات سنـگ مـلامـتهـایشان ای امیر صفشکن! صفین به خود لرزیده است پیش شمشیر تو پوشالیست هیبتهایشان بر تن دشمن به جز پیراهن نیرنگ نیست نیستی یک لحظه غافل از سیاستهایشان شانـههـایت کم نیـاوردنـد زیـر بـار درد خم نخواهد کرد پشتت را خیانتهایشان خارها رفتهست در چشم حقـیقـتبینِ تو کوچهها شرمنده از دست جسارتهایشان انتظـار تـیـز تیـغ مـا به پـایـان میرسـد تـازه آن دم هست آغاز مصیبتهایشان
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
صبح ازل طلوعش با طلعت حسن بود وَالشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا در صورت حسن بود یک ذرّه خاک او ماند ما را درست کردند گویا که خلفت ما از خلقت حسن بود بابا همیشه میگفت دیدی خدا کریم است؟! نانی که خوردی امشب از برکت حسن بود هرجا حسین قدم زد دنبال مجتبی بود شخصاً حسین محو شخصیت حسن بود با دوستان محبّت با دشمنان مروّت این خُلق در یکی بود او حضرت حسن بود یک گوشه چشم کرد و شش گوشه را بنا کرد کرببلا محـیطش تا تربت حسن بود صد سال اشک آدم یک گریۀ شبش بود صدسال صبر ایوب یک ساعت حسن بود در کوچه پیش رویش کشتند مادرش را فریاد ازین زمانه این قسمت حسن بود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی و سیدالشهدا علیهم السلام
دو جــلـوۀ ابـدی از درخـشـشـی ازلـی به خُلق و خو، دو محمد؛ به رنگ و بو دو علی دو آسمان که زمین ممـلو از ارادتشان دوشـنـبـههای جـهـان تـشـنۀ زیارتشان چگونه باید از این وصف جاودانه نوشت دو سرو باغ بهشتاند خوش به حال بهشت دو سـر گـذاشـتـه بر شانـههای پیغـمبر و در مـبــاهـلـه اَبـنـائـنــای پـیـغـمـبــر به عزّت و عـظمت دادهاند نام و نشان دو باوقار که خون علیست در رگشان نـگـاه روشـنـشــان آیـه آیـه اَلـرَّحـمـان و در تـلاقـی بحـرین لـؤلـؤ و مـرجـان چگونه سر نگذارد جهان به محضرشان که مهربانِ خـدا، فـاطـمهست مادرشان به یک نگاه هزاران کـمـیت میسازند دو مصرعاند که یک شاهبیت میسازند سلوک هر دو برادر میان یک راه است مـسـیر روشـنـشـان قُـربةً اِلی الله است اگر شـتـاب کـنـنـد و اگر درنگ کـنـند اگر که صلح کنند و اگر که جنگ کنند به یک نماز شبیه است عمر این دو امام که گاه وقت قعود است و گاه وقت قیام در اوج غربت و غیرت یکیست یاورشان دو مقتدا دو برادر، که صبر خواهرشان برای خواهر حیرتزده چه سخت گذشت غمی که خورده گره با دو تشت، آه دو تشت یکی که خون جگر داده است زینب را مـیان غـربت خـانه شـکـست زینب را یکی که؛ آه چه میگویم، آه بزم شراب و خـیـزران و دل زینب و نگـاه رباب
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام مجتبی و سیدالشهدا علیهم السلام
شکـر خـدا با یا حسینجان و حـسنجان روضه شده برپا، حسینجان و حسنجان فــرش حــســیـنـــه شــده بــال مـلائـک ذکر فـرشـتهها حـسینجان و حـسنجان بـر ســر در قـلـب تـــمــام مـا نــوشـتـه لا حُـبّـُکَ اِلا حـسیـنجـان و حسـنجـان در هر دو عالم هم بگردی نیست هرگز ذکری چنین زیبا، حسینجان و حسنجان هـر جـا حــسـیـنـیـه شـده فـرقـی نـدارد دم میدهد زهرا حسینجان و حسنجان عـبدالـحـسـین هستـیم و عـبد مـجـتـبائیم دل میبرد از ما حسینجان و حسنجان دل شد حـرم احـساس تـنهـایی نـکـردیم داده به ما گرما حسین جان و حسن جان گـریـه بـرای هـر کـسی مـکـروه بـاشـد جز گریه بر اینها، حسینجان و حسنجان از دسـتهـای فــاطـمـه بـایـد بـگـیـریـد کربو بلا را با حسینجان و حسنجان
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
هـنـوز راه نـدارد کـسـی به عـالـم تـو نسـیـم هم نـرسـیده به درک پـرچـم تو نسیم پنجـرۀ وحی! صبح زود بهـشت! «اذا تـنـفـسِ» بـاران هـوای شبـنـم تو تو در نمازی و چون گوشواره میلرزد شکوه عرش خـدا، شانههای محکم تو به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟ بـه راز «عِـزّةُ للّه» نــقـش خــاتـم تـو من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم که میهمان همه مائیم و میزبان همه تو تو کربلای سکوتی و چارده قرن است نـشـسـتـهایـم سـر ســفــرۀ مُـحــرم تـو هوای روضه نـدارم ولی کسی انگـار مـیان دفـتـر من مینـویـسـد از غـم تو گـریز میزند از مـاتـمت به عـاشـورا گـریـز میزنـد از کـربـلا به مـاتـم تو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
نان میخـوریم ما به حساب کریمها سـائل شـدیم ز عهـد و زمان قـدیمها ایل و تـبارتان همگی مونس من اند هــمـدم گـرفــتـهام ز تـبـار نـدیـمهـا دستی بکش به روی سر ما که در جهان چـشم انتـظار دست تو مانـده یتـیمها راهی به جز شما به هدایت نمیرسد ای مـعـنـی کـمـال هـمه مـسـتـقـیمها اذن نزول حضرت باران نگاه توست دارد طـراوت از تو تـمـام نـسـیـمها تو آمدی و حُسن جهان شد فقط حسن افـتــاد نـرخ کـار تــمــام کــریــمهـا هر گوشه گوشه خاک زمین یادگارها داریـم از تو قـاسـم و عـبدالعـظیمها
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای به آقـایـی مـلـقّـب، یامـُـعزّالمـؤمنین نـامِ تو ذکـرِ مـجـرّب، یامُعـزّالمـؤمنین نـزدِ سائلها کـریم و در هیاهـویِ نبرد از جـنم هـستی لـبالـب، یامُعـزّالمؤمنین محضِ یاری دادنت حق میکند لشکرکِشی مینشـینی تا به مَرکب، یامُعزّالمؤمنین با غضب ابرو گره کردی جمل شد تار و مار دشـمنت افـتاد در تب، یامُعـزّالمـؤمنین خوش درخشیدی! علی احسنت گفت و در دلش یادِ خیبر بود و مرحب، یامُعزّالمؤمنین صلح تو اوجِ بصیرت بود و سر تا پا قیام صبرِ تو نـاجیِ مذهـب، یامُعزّالمؤمنین شک ندارم پیش از هر خطبههای خود حسین گـفته در آغـازِ مطـلب، یامُعـزّالمؤمنین ضربۀ شمشیرِ قاسم شد کُشنده، چون بر آن حک شده با دست زینب، یامُعزّالمؤمنین!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
من کـربـلا که میروم یـاد تو هـسـتم یـاد حـرم با آن ضـریـحی که نـداری اینجا، نـشد؛ مفـهـوم و معـنایی ندارد از بس که آقا هـستی و پر اعـتـباری در خواب میبینم شبی پیش تو هستم یک عکس دارم با ضریحت یادگاری روزی برای تو حـرم خواهم بنا کرد گنبد طلا، صحن و رواق آئیـنهکاری از کـودکـی ایـن آرزوی مــادرم بـود یک شب شوم خادم به صحنت افتخاری اصـلاً غــلام و نـوکـر دربـار تـو نـه باشم به روی قـبـر خـاکیات غـباری نام تو را میگویم و دست خودم نیست شـرمــنـدهام از گـریـۀ بـیاخـتـیـاری
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
با اذن خداوند که رحـمان و رحیم است رفـتـیـم در خـانـۀ مـردی که کریم است در باز شد و عـطـر پیـمـبر به هوا رفت فهمید بهشتی است که سرشار نسیم است برخـورد کـریـمانه چنان بود که فهـمـید معـبود ازل در دل این خانه مـقـیم است جبریل در این خانۀ پُر نـور غلام است رضوان در این صحنه پُر آئینه ندیم است گـفـتند مسیحای زمین غـیر حسن نیست این عهد الست عهد ازل عهد قدیم است حالا بـنـشـیـنـیـد و ببـیـنـید در این خاک چه رایحه و عطر و چه بو و چه نسیم است وقتی که به نام پـدرت سـفـره کنی پهـن بیغصهترین غصه فقط غصۀ نان است در صلح تو جنگیست که در صلح کسی نیست سهـمیـۀ شمـشیـر تو دست پـسران است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
هـوای خانۀ دل با وجود تو عـالیست نفس بکش که هوا با تو غرق خوشحالیست مـرا خــدا بـه هــوای تـو آفــریــد آقــا غـلامی سر کوی تو نیک اقـبـالیست قنوت هرشب من رنگ آسمان نگرفت دعای ناقص من مثل کـودک لالیست که الـتـماس بهـشـت از نگاهـتان دارد که در هوای تو محکوم بیپر و بالیست زمان کـنار تو خـیلی سـریع میگـذرد ولی بدون تو هر ثانیه خودش سالیست سپـاه چـشم تو با یک نگـاه فـتحـم کرد قـلـمـرو دل من سـرزمین اِشغـالیست حضور حُسن تو را دیدم و غـزل گفتم طلوع چشم تماشاییات عجب فالیست مـیــان مـجـلـس تـو ای بـرادر زیـنـب مدافعان حرم جایشان چقـدر خالیست حَسن نـوشـتم و دیدم کـریم میخـوانند کـتاب لطف تو را از قـدیم میخـوانند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ایل و تـبـار تو هـمه از سـفـرهدارها ایل و تـبار ما همه از ریـزهخـوارها ایل و تبارت از همه خلق برتر است قربان خـانـوادهات همه ایل و تبارها درحال گردش است به امر تو کائنات در حــلـقـه تــوأنـد ولایـت مــدارهــا اخلاص با ولای تو سنجـیده میشود میـزان عـشق توست ملاک عـیارها روزی که میکشید خدا نقش خلق را طـرح شـمایـل تو شد از شـاهکـارها بـاید نشـسـت مـنـتـظـر دیـدن رخـت بـایـد نــیــاز کـرد بـه نـاز نـگــارهـا مشتاق خاکبوسی پای تو چشم ماست پایان بـده به غـصه چـشـمانـتـظارها ای سبزپـوش فاطمه با خاک پای تو سـر سبـز میشـود همۀ شـورهزارها اموال خویش را همگی وقف کردهای یک بار نه، دو بار نه و بلکـه بارها از اینکه تو پیاده سوی مکه میروی مـبـهـوت میشـونـد تـمـام ســوارهـا با دست پر به خانه خود بازگـشتهاند هـر وقـت رو زدنـد به تو وامـدارها وقـت نـبـرد کار هـمـه زار میشـود جولان دهی اگر که تو در کارزارها تا که دم حسین و حسن همدم علیاست دیگر چه حـاجـتی به دم ذوالفـقـارها از شهـرهای دور به شهـر تو آمـدند پـیـچـیـده شهـرت کـرمت در دیارها در خـانـه کــریـم گـدا مـعـتـبـر شـود داریـم از گــدایـی تـو اعــتــبــارهــا ما نیز همنشین تو یک روز میشویم بـر دامـنت اگـر بـنـشـیـنـد غـبــارهـا چشم حـسودهای تو را کـور میکنیم از این جهـت به کار میآیـنـد خارها بر وعده جزامی و تو غبطه میخوریم روزی مـا نـمیشـود از این قـرارها از بـادههـای سـاقـی کـوثـر به ما بده فکـری بکن به حال خراب خـمارها ای رنج دیـده! رنگ سـفـید محاسنت دارد حـکـایـت از سـتـم روزگـارهـا دست معـاویه به تو هرگز نمیرسید از تو جـدا نـمیشد اگر دست یـارها در شأن اهل بیت قـبـور بـقـیع نیست بـایـد ضـریح ساخـت برای مـزارها
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
نـا امـیـدی نـبـود نـزد گــدایـان حـسـن دست ما را بـرسـانـیـد به دامـان حسن حاجتم نیست در این شهر به احسان کسی عـادتـم داده خـداونـد به احـسـان حـسن نشکند گوشهای از نان کسی را همه عمر آنکه یک روز نمک گیر شد از نان حسن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
مـن زائـر نـگــاه تــوأم از دیــار دور آن ذرّهام کـه آمـده تـا پـیـشـگــاه نــور در نام تو چه حس غریبی نهفـته است در نام تو چه خاطرهها میشود مرور آقـا غـریب هـسـتی و وقـت سـرودنت حسی غریب در دل من میکند ظهور من هم غـریب مثل تو یا أيها الغـریب من کی صبور مثل تو یا أيها الصّبور بـا تـو چـقـدر مـاهـیـتـم فـرق مـیکـنـد مانند ایـسـتـادن شب در حـضور نـور در پـیـشـگــاه آیــنــه مــرد مــقــرّبــی تو بـضـعـة الـرسولی و ریحـانة النـبی ای نـور روشـنـای دل و خـانـهٔ نــبـی ای جـایـگـاه عــرشـی تـو شـانـهٔ نـبـی روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است نور تو ابتدای جهان، روح عـالم است از قـلـب تـو نـدیــدهام آقــا رحــیــمتـر از بخـشـش و کـرامت دستت کـریمتر حاتم به دست بخشش تو بوسهها زده است نـزد فـقـیـر بر لـب تو نه نـیـامده است سنـگ صبـور، مـأمـن غـمها و دردها ای خـانـهات پـنـاه هـمـه کـوچـهگردها صلحت حماسهایست که با روضه توأم است صلحـت چـقـدر آیـنـهدار مـحـرم است باید شناخت صبـر و شـکـیـبایی تو را باید گـریـست یک دهـه تـنهـایی تو را در لحظه لحظه زندگی تو غم است، آه غـربت همیـشه با دل تو توأم است، آه هر لحظهٔ تو بوده نشان از غـریبیات وای از غم دل تو، امان از غریبیات هر روز شهر بر غمت افزود وای من دشـنام بـود و نـام عـلـی بـود وای من عمری غریب بوده ولی صبر کردهای مانـند لحـظههای عـلی صبر کـردهای
: امتیاز
|
مدح امام حسن مجتبی علیهالسلام
کـسی که با ادب و بـاوقـار میبـخـشد فـقـط بـه خـاطـر پـرودگـار میبـخـشد کریم فکر حساب و کتاب بخشش نیست به رسـم اهل کـرم بیشـمار میبخـشد به اسـم و رسـم تـوجه نمیکـند هرگـز بـه آشـنـا و غـریـب دیـار مـیبـخـشـد بـرای ایـنکه شـود حـفـظ آبـروی گـدا بدون منّت و بینـنگ و عار میبخشد تـمـام زنـدگـی مـن فــدای مــردی کـه تـمـام زنـدگیاش را سه بار میبخـشد مقابل بدی و طعنه پاسخش خنده است سـکـوت کـرده و آئـیـنهوار میبخـشـد به این دلیل غلام حسن خودش آقاست که گل همیشه به خار اعتبار میبخشد ازآن که عادتش احسان، سجیهاش کرم است عجـیب نیست که بیاخـتـیار میبخشد چرا که او پسر ارشد همان مردیست که بـین مـعـرکـۀ کـارزار مـیبـخـشـد که بـین معـرکۀ کارزار از سر لطـف به دشمن سر خود ذوالـفـقـار میبخشد بجز علی که به هنگام جنگ بخشیده است کدام شـیر به وقـت شـکـار میبخـشد؟ همیشه موقع بخشش که میشود این مرد به رسم فاطمه اول به «جار» میبخشد برادرش هم از او ارث برده بخشش را اگر به راه خـدا شـیـرخـوار میبخـشد نـمـیدهـم بـه دو عـالـم غـلامـی او را گرفـتم اینکه به من اخـتـیار میبخـشد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
قـوّت بـال و پـرم، یا حـسن بن عـلی با تـو شـدم محـتـرم، یا حسن بن علی بـاز هم از جـانـِبت آمده یک یاکـریـم پَـر زده دور و بـرم، یا حسن بن علی خورده به کارم گـره، ذکر لـبانم شده مثـل پـدر مـادرم، یا حـسـن بن عـلی رزقِ سجـودِ مرا بیشـتر از پیـش کن از هـمه سـائل تـرم، یا حـسن بن علی کاش به روی سرم دست تو را حس کنم در نـفـسِ آخـرم، یـا حـسـن بن عـلـی زمزمۀ برزَخم یا علی موسی الرضا زمـزمـۀ محـشـرم، یا حـسن بن عـلی تا بپذیـرد مرا محضِ غلامی؛ حسین نـام تو را میبـرم، یا حـسن بن عـلی این بـدِ بیآبـرو کـنـج خـیـالات خـود ساخت برایت حـرم، یا حسن بن علی حک شده روی نگین شرف الشّمسِ من حضرتِ صاحب کرم، یا حسن بن علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
یا حسن ای که تو را منصب لطف و کرم است قطره در کوی نکوی تو برابر به یم است تا که هـستم همه دم سائل کوی تو، مرا ز غم برزخ و از ماتم دوزخ چه غم است تو کـریمی و هـمه عـالم هـستی همه دم ز سر خوان تو محتاج عطا و کرم است هـمه از غـربت تو گـفـته و گـویند ولی هرچه از غربت تو گفته و گویند کم است بیحرم خواندن تو در همه احوال خطاست زان که عالم همه جا بهر تو مولا حرم است گر که عباس علی گشته علـمدار حسین در سپاه تو حسین است که صاحب علم است کعبه یک سنگ نشان است، تویی مقصد آن کعبه از یمن وجود تو چنین محترم است بیتو و نام تو باطل همه دم هر نفس است با وجود تو دوصد نور دم و بازدم است تو عـلـمدار عـلی هـستی و آقـای حسین تو کـریـمی و امـیری و دلارای حـسین
: امتیاز
|