کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مناجات با خداوند کریم

شاعر : سید هاشم وفایی     نوع شعر : مناجات با خدا     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

کجا به بندۀ شـرمـنده حرف غـم بزنی            کـریم هـسـتی و باید دم از کـرم بزنی

گـشوده‌ای درِ رحمت مرا صدا زده‌ای            که جُرم و معصیتم را خودت قلم بزنی


اسیر نَفْسم و می‌خـواهم از تو با یادت            بـساط نـفـس و هـوای مرا بـهـم بـزنی

تو قادری که ز نورت، به سینه‌ام نقشی            به روشـنایی و رنگ سـپـیـده‌دم بـزنی

«قدم گذار و فرودآ که خانه خانۀ توست»            هـنـوز مـنـتـظـرم در دلـم قــدم بـزنـی

حصار امن تو ره را به دیگـران بنـدد            بـه روی بـام دلِ مـا اگـر عـلـم بـزنـی

اگر که پاک کنی از گـنه «وفایی» را            شـب تــولــد او را خــدا رقــم بــزنـی

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با امام زمان و روضۀ سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

اَبرم و شب به شب از هجر رُخت می‌بارم            من به اُمـیـد نـگـاهی‌ست اگـر بـیـدارم

بپذیری! نپذیری! کرمت را عشق است            نـه پـی حـاجـتـم آقــا، نـه پـیِ دیـنــارم


دیده گر یار نبیند به چه دردی بخورد؟!            کـور مـانـدم بـه امـیـدِ سـحــرِ دیــدارم

بدی از من! بدی از من! بدی از من بوده            تویی و این همه خـوبی، منم و اِقرارم

به زبان عاشـقم و، وقت عمل غافل تو            به زبان نوکـرم و، وقت عـمل سربارم

تو چرا فکـر منی؟! فکـر منِ نـالایق؟!            من که سرگرمِ خودم بودم و فکر کارم

روزه‌اش را تو گرفتی و به من مُزد رسید            زحمتش را تو کـشیدی که تقـرب دارم

یابن حیدر! بطلب یک سحر ایوان نجف            دل مـن لـک زده بَــهــر پــدر کَــرّارم

یک سحر صحن ابالفضل، غروبش گودال            کربلا خـواسته‌ام در سـحـر و افـطـارم

گریه کردن ز شما! مرثیه‌خوانی از من            خون زِ چشمان تو می‌بارد و خون می‌بارم

شمر آماده شد و جَد تو چشـمش وا شد            گـفـت یـا رب منم و زخـم تن بسـیارم!

 سر من را بِبُرد یا نَـبُرد حرفی نیست            مـن پـریـشـانِ عـبـورِ حـرم از بـازارم

بـوی زهــرا تـه گــودالِ بـلا پیـچـیــده            خنجر آمد به زبان گفت من آن مسمارم

: امتیاز

مناجات با خداوند کریم و توسل به سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سید روح الله مؤید نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گرچه بر این آستان روی سیاه آورده‌ام            شرمـسارم، اشک‌هایم را گواه آورده‌ام

دست خالی در ضیافت آمدن شایسته نیست            من برایت کـولـه‌باری از گـناه آورده‌ام


در جزا پروندۀ ما را بـسوزان جای ما            از قضا، من نامه‌ای پر اشـتباه آورده‌ام

بـاز کـن آغـوش خود بر بندۀ آلـوده‌ای            من به سـتّـار العـیـوبی‌ات پـناه آورده‌ام

خستۀ راهم، به یک لبخـند مهمانم کنید            از خـرابـات هـوس، حال تـباه آورده‌ام

دل بریدم از همه، دل بسته‌ام بر مِهرِ یار            رخصتی فرما، رفیقی نیمه‌راه آورده‌ام

کارهایم زشت بود اما نهادم زشت نیست            مهر مولایم علی را عـذرخواه آورده‌ام

پای من لغزید و دستم را گرفت این روضه‌ها            نـیـمه‌جـانی از کـنـار پـرتـگـاه آورده‌ام

تحفه‌ای دارم که بی‌شک حاجتم را می‌دهند            انــدکـی تـربـت بـه درگـاه الـه آورده‌ام

داغ بر دل، اشک بر رخ، آرزومند نجات            مثل حُر رو بر مسـیح قـتـلگاه آورده‌ام

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بندۀ بی‌چشم و رو را بنده‌پرور خواسته            آمـده مـاه اجـابت‌ کـردن هـر خـواسـتـه

یا اله الـعـالـمـین؛ گرچه گـنه کـارم ولی            حاجتش را سائلت تنها از این در، خواسته


گرچه بد کردم، نوازش کن مرا، تنبیه نه!            عبد خاطی جز محبت چیز دیگر خواسته؟!

یا غیاث المستغیثین! تو به فریادم برس            داد من از دست نفس سرکشم بر خاسته

کار من تا بیخ پیدا کرد، اشک من چکید            اینکه وا گردد گـره‌ها، دیدۀ تر خواسته

داشتم رسوای عالم می‌شدم، زهرا رسید            سربـلـنـدی مرا هـمـواره مـادر خواسته

ذوق افطاری ما خرمای نخل مرتضی است            از همان جنس رطب‌هایی که قنبر خواسته

وقت دفـن بچّه ‌شـیعـه می‌رسد بابای او            ما نمی‌گوئیم، این را شخص حیدر خواسته

چـند سالی قـسمت ما کـربـلا رفتن نشد            مضجع ارباب را آغوشِ نوکر خواسته

مقـتل آورده‌ست آقای غـریـبم تشنه بود            آه! جای جرعه آبی شمر خنجر خواسته

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

یا اله الـعـالـمـین؛ گرچه گـنه کـارم ولی            حاجتش را سائلت تنها از این در، خواسته

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

هیچ داغی از همین مرثـیه بالاتر نبود:            خواهرش از بی‌حیایی پست، معجر خواسته

مناجات ماه رمضانی و روضۀ حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : قصیده

ای سـفـره‌دارِ مـهـربـان ای با مـحـبت            امسال هم مهـمان شدم با برگِ دعوت

در بـاز بـود و آمـدم ایـنـجـا نـشـسـتـم            گـفـتـی دُعـیـتُـم ای کـریـمِ با لـطـافـت


از کـودکی یک بـار اَخـمَـت را ندیـدم            دادی مـرا بـر مـهـربـانیِ خود عـادت

دنـیـا کـه یک لـحـظـه نـبُـردی آبرویم            مـحـتـاج ستـاری‌ت هـسـتم در قـیامت

گفتی که اشکِ نیمه‌شب را دوست داری            با گـریـه‌هـایم هر سحـر کردم عـبادت

دیگر رفاقت‌ها همه رنگ نـفـاق است            مـا با دوروئی یـادمـان رفـته صداقـت

رفتارمان در ظاهر و باطن یکی نیست             عـابـد میانِ جـمـع و آلـوده به خـلوت

تهـمـت، مَـنـیّت، ناسزا، غـیبت، تکـبّر            تـقـوا ندارد این زبـان‌ها وقت صحبت

بـا ایـن بـدی‌هـا بـاز هـم داریـم اُمّــیـد            امـسـال رنگِ دیگـری دارد ضیـافـت

پـائـین دعـوت‌نـامـه‌ام امـضای آقاست            دارد برای صاحب‌اش هر بنده، زحمت

بـالای سـفـره مـهـدی زهـرا نـشـسـتـه            بر ریـزه‌خـوارانِ حرم کـرده کـرامت

با اسم، تک تک، سائـلانش می‌شناسد            سلـطـان نـظـر دارد به احـوال رعیّت

مثل امیرالـمـؤمـنـین سـائـل‌نـواز است            بر خـاکِ زیـر پـای خود دارد عـنایت

ما با دعـای فـاطـمـه عـبد الـحـسـیـنیـم            نـام و نـشـان داریـم هـنـگـامِ شـفـاعت

ای کـاش امـسـال اربـعـیـن پـایِ پـیاده            قـسـمـت شـود هـمـراهِ بـا آقـا زیـارت

او روضه‌ها را با دو چشم خویش دیده            در نـاحـیـه گــودال را کــرده روایـت

دیده چگونه گرگ‌ها با چنگ و دندان            پــیـراهـنِ اربــاب را کـردنـد غــارت

در بین سنگ و نـیـزه و شمشیر دیـده            یک پیرمردی زد عصا با قصدِ قربت

آقـای مـا را نـیـزه‌داران غُــسـل دادنـد            بـا آب نـه، والله بــا خــونِ جــراحــت

پـرده نـشـیـنِ کـبـریـا را دوره کـردنـد            با شمر و خولی می‌رود زینب اسارت

آن محـمـلی که پـرده‌دارش بود عباس            در کـوچه و بازار شد بر او جـسارت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

دنـیـا کـه یک لـحـظـه نـبُـردی آبرویم            مـحــتـاج سـتـاری‌ات هـسـتـم قـیـامـت

مناجات با خداوند کریم

شاعر : محمد حسن بیات‌لو نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

در باز کن که خـسـته‌تـرین بـنده آمده            تـنها و سـر به زیـر و سرافکـنده آمده

هـــمــراه بـا امــیــد بـه آیــنــده آمــده            بـا ایـن کـه دیـر آمـده شـرمـنـده آمـده


شرمـنده‌اش نکن که گـرفـتار می‌شود

جرمش اگر نبخشی دلش زار می‌شود

غـرق گـنـاه آمـده‌ام مـی‌کـنـی قـبـول؟            با اشـک و آه آمـده‌ام می‌کـنـی قـبول؟

مـابـیـن مـاه آمـده‌ام مـی‌کـنـی قـبـول؟            رویـم سـیـاه آمــده‌ام مـی‌کـنـی قـبول؟

مثـل هـمیـشه مـطـمـئـنم رد نـمی‌کـنی

با اینکه من بـدم تو به من بد نمی‌کنی

رویـم نمی‌شـود که صـدایت کـنـم خدا            در کولـه‌بـار بندگـی‌ام نیست جز خطا

با این دلی که نیست درونش به جز ریا            یک عـمر کـار و بار دلـم بـوده ادعـا

من از خودم به خاطر معصیت عاصی‌ام

شرمنـده‌ام برای هـمین آس و پـاسی‌ام

در بـی‌نـوایـی‌ام تـو نـوا مـی‌دهی مرا            بغض شکـسته؛ حال بکا می‌دهی مرا

بی‌قـیـمتـم اگر چه؛ بـهـا می‌دهـی مرا            با یاد خود به سیـنه صفا می‌دهی مرا

می‌خـوانـمت؛ اجـابت سـبز دعا تویی

روشـن‌تـرین ضمیـر دل بنـده‌ها تویی

غـفـلت حصار بسته به دور و بر دلم            رحـمی نما به گـریـه و چـشـم تـر دلم

مـرهـون رحـمـتت شده پـا تا سر دلـم            نـامـت نـوشـتـه‌ام به روی سردر دلـم

راضی نشو دلم به کسی جز تو رو کند

با یک نفر به غیر خودت گـفتگو کند

حـالا تو هـستی و دل بی‌عـار بـنده‌ات            شرمـنـدگی و خـجـلت غـم‌بـار بنده‌ات

آشـفـتـه حـالـی و دل بـیـمـار بـنـده‌ات            تنها تو هـسـتی با خبر از کار بنده‌ات

پس لطف کن بیا و مرا بی‌خبر ببخش

در خلـوت شبانه و وقت سحر ببخش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل ضعف محتوایی پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

شرمـنده‌اش نکن که گـرفـتار می‌شود           خط و نشان نکش که دلش زارمی‌شود

مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم

شاعر : علی علی بیگی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

بـارالـهـا کـولـه‌بـاری از گـنـاه آورده‌ام            بـر حـریـم امـن یـزدانـت پـنـاه آورده‌ام

از تمام جرم و عصیان و خطایم در گذر            بـنـده‌ای آلـوده‌ام؛ آه ای خـدایـم در گذر


آمده وقـتـش که اظـهـار پـشیـمـانی کنم            نـفـس را در لحظـۀ افـطار قـربانی کنم

هرچه دارم خوب می‌دانم تمامش مال توست            خوب می‌دانی اگر دورم دلم دنبال توست

آمدم تنـهـا برای بـنـدگی رخصت دهی            توبه کردم که مرا قدری دگر فرصت دهی

با نـگـاه خـود کـمی حـال مـناجـاتـم بده            تـو کـریـمـی و بـیـا اذن مـلاقــاتــم بـده

از خودم شرمنده‌ام روی سیاهم را ببخش            یا حسین می‌گویم و کوه گناهم را ببخش

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم

شاعر : وحید زحمت کش نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز کن در را گـدای رو سیـاهـت آمده            باز کـن در را که عـبد بی‌پنـاهت آمده

آمده در کوبد و محتاج یک لبیک توست            قطره‌ای کوچک به دریای نگاهت آمده


عـبد خـاطی و گرفتارم بـبـین حال مرا            لکـه‌ای تـاریک بـر این بارِگـاهت آمده

آنقدر بد کرده‌ام می‌دانم و هسـتم خجـل            باز کن مخـلـوق پُـر از اشتـباهت آمده

تـوبـه‌ها کـردم ولی بازم گنهکـار آمدم            خـوب می‌دانم رفیق‌ نـیـمـه‌راهـت آمده

بـا تـمـام مـعـصیت‌هـایـم دوبـاره آمـدم            روزه‌دار مضطرت بر توبه‌گاهت آمده

هر سحر امید عفوت در دلم روشن شود            صد هزاران شکر گویم چونکه ماهت آمده

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم

شاعر : محمدحسن بیات‌لو نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همین که صوت مناجات در فضا پیچید            نسیم بخشش و رحمت به هرسرا پیچید

برای بـال زدن درب آسـمـان باز است            دوبـاره عـطر خوشی در دل هوا پیچید


چه لحظه‌های قـشنگی من و کتاب دعـا            زمـان تـوبـه که شد سـوز ربـنّـا پیـچـید

برای پاک شدن فرصت همچنان باقی‌ست            به گـوش بنـدۀ عـاصی‌ات این ندا پیچید

حضور سبز تو حس می‌شود همین جایی            چرا که بـوی تو در این بـرو بیا پیچـید

مـرا گــنـاه زمــیـنــم زده؛ بـلــنــدم کـن            که استـغـاثـه‌ام این دفعـه هر کجا پیچید

چه وجه مشترکی بین ماست؛ حُبّ علی            که از تـو بود ولایش به پای ما پیـچـید

"ولایت"است که دست مرا رساند به تو            چه خوب شد که"علی" نسخۀ مراپیچید

فـدای بـانـوی پهـلـو شکـسـته‌اش وقـتی            صدای وا عـلی‌اش بین کـوچه‌ها پیچـید

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : توسل وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : مسمط

بکـش خـط به روی گـنـاه گـنـه‌ کار            نـظـر کـن به روی سـیـاه گـنـه‌کـار

بـه آه پـشـیــمــان، بـه آه گــنــه‌کـار            به شـرمـی که دارد نـگـاه گـنـه‌ کار


شـدم بد گـرفـتـار، أَجِـرْنَا مِنَ الـنَّارِ

بـخـر هـای و هـوی مـرا بار دیگر            نـمـانـده بـرایـم خــدا چــاره دیـگـر

نـدارم بـغــیـر از تـو دلــدار دیـگـر            نـدارم عــزیــزم خــریــدار دیــگـر

فقط دارم اصرار، أَجِـرْنَا مِنَ الـنَّارِ

گـرفــتــار نـفــسـم، گـرفـتــار آتـش            فــتـاده بـه جـانـم سـر و کــار آتـش

به شـانـه کـشـیــدم، فـقـط بـار آتـش            به خود تـکـیه کردم، به دیوار آتش

شده وقـت اقـرار، أَجِـرْنَـا مِنَ الـنَّارِ

مرا عفـو کن که شبِ اعـتـماد است            زیـادی فـقـیـرم، گـنـاهـم زیاد است

اگر کار و بارم حسابی کـساد است            حساب و کـتـابم به پای جـواد است

کریم است بـسیار، أَجِـرْنَا مِنَ الـنَّارِ

برای همه لطف و جـودی، مرا هم            برای همه خـیـر و سـودی، مرا هم

از اول تو بـخـشـیـده بـودی مرا هم            ببـر تا نجـف پس به زودی مرا هم

مـنـم عـبـد فـرّار، أَجِـرْنَـا مِنَ الـنَّارِ

غــریـبــم ولـی آشــنــای حــســیـنـم            غــبــارم ولـی زیـر پــای حـسـیـنـم

بـدم، نــوکـر بـی وفــای حـســیـنــم            اسـیــر غـــم کــربــلای حــسـیــنــم

بـده وقـت دیـدار، أَجِـرْنَـا مِنَ الـنَّارِ

شـنــیـدم مـدیــنـه در آتـش گـرفــتـه            کمی گـوشـۀ مـعـجـر آتـش گـرفـتـه

سـر و صـورت مـادر آتـش گـرفته            بـبـین فـاطـمه! حـیـدر آتـش گـرفـته

علی سر به دیوار، أَجِرْنَا مِنَ الـنَّارِ

به امـروز زیـنب، به فـردای زینب            به شام غـریـبـان، به احـیـای زینب

خـدایـا چـرا ســوخـتـه پـای زیـنـب            جـــوابـی نــدارد تــمــنــای زیـنـب

بـجـز یار بـیـمـار، أَجِـرْنَا مِنَ الـنَّارِ

صدا زد برادر، پـرم سوخت عباس            منم خواهر تو، سرم سوخت عباس

رقیه، حـرم، پـیکـرم سوخت عباس            کمک کن به من معجرم سوخت عباس

کجایی عـلـمـدار، أَجِـرْنَـا مِنَ الـنَّارِ

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با امام زمان و روضۀ زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد علی بقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

جـا دارد اگـر از غــم دلـدار بـمـیــرم            در گـریه رهـایم کـن و بـگـذار بمیرم

مجموعه‌ای از درد و مصیباتِ گران است            هر جمعه که در حسرت دیدار بمیرم


حـالا که درِ وصلْ به‌ رویـم شده بسته            ســر را بـگـذارم سـرِ دیـوار بـمـیـرم

از حُـسـن کـمـالـش بنویسم همۀ عـمر            اصلاً چه خـیـالـی که سـرِ دار بمـیرم

یا رب سـبـبی سـاز بـبـینم گـل رویش            مـگـذار که بـا دیـدۀ خـون‌بـار بـمـیرم

یک بار اگر قرعۀ وصلش به من افتد            نـزد پـسـرِ فـاطـمـه صـد بـار بـمـیـرم

ماه رمضان روزی من کن که کنارش            یا وقـت سـحـر یـا دم افـطـار بـمـیـرم

ای‌کاش که لب تشنه، گرسنه، دم افطار            در روضۀ آن پـای پُـر از خار بمیرم

جـان‌های دو عـالـم همه قـربـان رقیه            می‌گـفـت که من پـای غـم یـار بمـیرم

بـابـای من از راه مـی‌آیـد بـه خـرابـه            حیف است که در کوچه و بازار بمیرم

کعب نی و زنجیر و لگد، ضربۀ سیلی            حـق دارم از این هجـمـۀ آزار بمـیرم

تب کرده‌ام از دوری تو، عشق همین است            اصلاً گـلـه‌ای نیست که بـیـمار بمیرم

بی‌وقـفـه صدایت زدم و شمر مرا زد            از لـذتِ شـیـریـنـیِ تـکـرار بـمــیــرم

در طـول مسیر عـمـه سپـر بود برایم            شـرمـنـده از این شدت ایـثـار بـمـیرم

خیلی به سرت زخم نشسته‌ست، شمردم            می‌خواهم از این غُـصۀ بسـیار بمیرم

حالا که سرت آمده و پیکـر تو نیست            در گـریـه رهـایم کن و بگـذار بمـیرم

: امتیاز

مناجات با خداوند کریم

شاعر : حسین عباسپور نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : غزل

قـلب مـرا نـرم کـرد، دیـدۀ بـارانی‌ام            تَر شده سجـاده از اشکِ پـشـیـمانی‌ام

از همه دل‌رحم‌تر، از همه نزدیک‌تر            هرچه بـرنجـانَـمـت بـاز نـمی‌رانی‌ام


عــمـرِ تــبــاهِ مـرا، بـارِ گـنــاهِ مــرا            باز بدان ای رئـوف از سر نـادانی‌ام

از تو چه پنهان پُر از حسرتِ دنیا شدم            از تو چه پنهان پُر از بی‌سر و سامانی‌ام

بندۀ شرمنده‌ات عاشقِ تو بود و هست            خواه ببـخـشایی‌ام، خواه بـسـوزانی‌ام

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

چـشـمی که آلـوده شـده، بـاران ندارد            بی تـوبـه این آلـودگـی، پـایـان ندارد

دیگر حـجـاب افتاده روی چـشـم‌هایم            از بس‌که اُنسی «دیده» با قرآن ندارد


هاتـف ندا داده: دُعـیـتُـم أَیُّـهَـا الـنّـاس            کاری خـدا انـگـار جز احـسان ندارد

حالا که در باز است، پس درهم بیائید            اینجا کـرم‌خـانـه‌ست، این و آن ندارد

تا آمـدم داخـل مرا طـوری بغـل کرد            احسـاس کردم غیر من مهـمان ندارد

جز با توسل، گریه کردن، توبه کردن            پـرواز کـردن تـا خـدا امـکـان ندارد

راه شهادت، نیمه شب اشک است اشک است            جا مـانـده هرکس دیـدۀ گـریان ندارد

مـی‌آیـم ایـنـجـا شـایـد آقـا را بـبـیـنــم            یوسف دلی خوش، گویی از کنعان ندارد

تا او شـبـی دسـت دعـا بـالا نـگـیـرد            تــأثــیـر، فــریـاد گـنـه‌کــاران نـدارد

این سرزمین نذر امیرالمومنین است            بیهوده حـیدر عـشق بر سلـمان ندارد

ما با دعـای فـاطـمـه عبدالحـسـیـنـیـم            کی گفته زهرا لطف بر ایران ندارد؟

سر تا سر عـالم چو ایران سرزمینی            مثل علی موسی الرضا سلطان ندارد

هرکس که شک‌ دارد شفا دست حسین است            سوگـند بر تـربت که او، ایمان ندارد

راه نجـف تا کـربـلا راه بهشت است            جز کربلا عاشق سـر و سامان ندارد

دلـــدادۀ آوارگــی در اربـــعـــیـــنـــم            درد جـدایی جـز حـرم درمـان نـدارد

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

خداوندا! خداوندا! تو ای معبودِ سبحانم            بسویت آمدم امشب نگه کن چشمِ گریانم

اگرچه من خطا کارم، پُر از زشتی‌ست کردارم            گرفـتـارم گرفـتارم، پـشـیـمانم پـشـیمانم


الهی عبدِ مفلس را دریغ از لطفِ خود منما            بکـش خـطِ امـان روی تمامیِ گـناهـانم

ز دیـده خـونِ‌دل بارم؛ لـبالب از تـمنّایم            به خاک افتاده‌ام امشب فقط العفو می‌خوانم

بیا و چشم‌پوشی کن ز لغزش‌های این عاصی            به حقِ حـیدرِ کرار؛ امیرِ جانانِ جانانم

به قدری از تو گشتم دور فکرش هم نمی‌کردم            که هجرِ وصلِ تو روزی کند یعقوبِ کنعانم

به حقِ حضرتِ زهرا مرا رسوا مکن مولا            خودم اقرار دارم که سراپا غرقِ عصیانم

صدای نَم نَمِ اشکم چه غوغا می‌کند امشب            که من شوقِ تمنای فقط یک جرعه احسانم

خودت گفتی بیا می‌بخشمت بابِ کرم باز است            چه بخشنده خدایی تو من از لطفِ تو حیرانم

من امشب واسطه آورده‌ام آقای بی‌سر را            چنان از سوءِ اعمالم به جانِ او پریشانم

دلِ مجنونِ من دارد نوای یا حسین امشب            بدونِ لطفِ اربابم تهی‌دست و هراسانم

چقدر از کربلای او شـمیمِ سیب می‌آید            هوای عشقِ او امشب چو آتش ریخت در جانم

دلِ دیوانه‌ام تنگِ حرم شد رحمتی فرما            که من بی‌تابِ آن عطرِ ضریح و آن شبستانم

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند و روضۀ سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

کشکول من شکسته در این کوچه‌ها خدا            دستی بکش به روی سر این گدا، خدا

هـربـار در زدم تو جـوابـم نـکـرده‌ای            هـربـار گـفـتـه‌ای که بـیـا، بـا وفـا خدا


از بس گناه کرده‌ام این چشمه خُشک شد            اشـکی برای تـوبه نـمانده است یا خدا

اوج کمالِ سجده همین سربه‌زیری است            خـیـری نـدیـده بـنـدۀ سـربـه‌هـوا، خـدا

گاهی صلاحِ طفل به تنبیه گشتن است            پس مرحـمت نـما و ادب کن مرا خدا

این بال، بال نیست، وبالِ پریدن است            وقـتی سحـر مرا نـرسـانـده‌ست تا خدا

ممنون که باز تا رمضان زنده مانده‌ایم            فرصت شده‌ست تا بـزنیمت صدا خدا

درهـم بخـر، سـوا نکـنی جـانِ فـاطمه            درهم بخر، به حُرمت خیرالنساء؛ خدا

گرچه کـسی ضمـانـتـمـان را نمی‌کـند            امّـا هـنـوز هـسـت خـراسـان مـا، خدا

در صـحـن انـقـلاب دلـم منـقـلـب شده            تـا گـفـتـه‌ام: بـه حـقِّ امـامِ رضـا خـدا

هـرگـاه کار بـنـدگـی‌ام لـنگ می‌شـود            انّــی اعــوذ بــالــحـرم کــربـلا، خــدا

ما را "حسین" لطف نمود و دُرست کرد            ما را حـسـینِ فـاطـمه کرده‌ست با خدا

در ظاهر است ذکر لب ما؛ حسین حسین            در بـاطـن است ذکـر لب ما؛ خدا خدا

این روزها که تـشـنـه‌تـرم یـاد می‌کـنم            کــام عـطـش کـشـیـدۀ اربـاب را خـدا

لب تشنه بود و رفت به گودال، آه، آه            دارد صدای شـمـر می‌آیـد ز قـتـلـگـاه

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی؛ مدح امیرالمؤمنین و روضه علی اکبر

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به اذن عـالیِ اَعـلی، به احـتـرامِ عـلی            شروع می‌کـنم این مـاه را به نام علی

ببخـش با عـجـله، دست خـالی آمـده‌ام            شـنـیده‌ام که مـهـیـاست بـارِ عـامِ علی


چقدر نان شبـش را به سائلان بخـشید            دلم خوش است به الطاف مستدام علی

سلاح ماست ابوحـمزه، افـتتاح، مجیر            دعـای مسجـد کـوفه شرابِ جـامِ علی

دعای ما که دعا نیست، باز مقبول است            به احـتـرام دعـا کـردن و صیـام علی

دلـم هــوای نـجـف کـرده اولِ مـاهـی            هـوای بــادۀ انــگــورِ بــا دوامِ عــلـی

ز حنجـرش نفسِ گرمِ وحی می‌جوشد            نبی شده‌ست به معـراج، هم‌کـلام علی

یهود و آل سعـود از هراس می‌مـیرند            اگـر طـلـوع کـنـد، تـیـغ از نـیـامِ علی

خـوشـا به روزی زُوّار سـیـدالـشّـهـدا            به زائران حسین است چون سلامِ علی‌

چنان علی شده ممسوسِ حق، علی اکبر            هـمان عـلی که شده وارثِ مـرام علی

چـقـدر تشنـۀ بـوسـیـدنِ پـدر شـده بود            فـدای خـشکـیِ وقـتِ وداعِ کـام عـلـی

زدنــد از سـر کـیـنـه عـلـیِ اکـبــر را            زدنـد یـاس حـرم را بـه انـتـقـامِ عـلی

چقدر بین عَـبا‌ چـیدنش نفـس‌گیر است            چگونه جمع شود در عـبا تمامِ علی؟!

: امتیاز

مناجات سال نویی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : ناصر شهریاری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بهار، با تو بهار است، بی‌تو پاییز است            بدون روی تو این روز و شب غم‌انگیز است

تو حـالِ خـوب دلی یا مـحـوّل الاحـوال            دلِ بدون حضورت ز غصه لبریز است


تـویی که گـوشـه‌نـگـاهـت بلا بـگـرداند            وگرنه خاک زمین بی رُخت بلاخیز است

اگر کِـشـی تو ز دسـتـان خـالی‌ام دامـن            برای روز قیامت چه دست آویز است؟

صـدا بـزن تو مـرا وقـت مُـردنـم مـولا            که گوش عاشقتان وقت مرگ هم تیز است

اگر که خـیـل جـهـانـی شـونـد قـربـانـی            به راه همچو تویی، بی‌بها و ناچیز است

تو در حجاز بخوان از شهید دشت عراق            بخوان که لحن تو زان غصه اشک‌آمیز است

: امتیاز

مناجات سال نویی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سالی که بی‌حضور تو تحویل می‌شود            داغـی به جان ما همه تحـمـیل می‌شود

تـنهـا به وصل طلعـت ایـزد نـمـای تو            از جـمعه‌های هجـر تو تجـلیل می‌شود


در آخرالزمان که جهان در تلاطم است            آیـات وصل توست که تـنـزیل می‌شود

آقـا تو را نـدیـده‌ام و شـعـر من هـنـوز            پــابـنـد اسـتـعـاره و تـمـثـیـل مـی‌شـود

بـازار ظـالـمـان سـتــم پـیـشـۀ جـهــان            با ذوالـفـقـار عـدل تو تـعـطیل می‌شود

بی‌شک که با ظهور تو فصل خزان ما            بـر نـوبـهـار عـاطـفـه تـبـدیـل می‌شود

یـا ایـهــا الـعــزیـز بـیـا و شـتــاب کـن            اسـلام با ظـهـور تو تـکـمـیل می‌شـود

چشم انتظار مانده «وفایی» که سال ما            گـویـند با ظـهـور تو تـحـویل می‌شـود

: امتیاز

مناجات پایان سالی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

بهاران قَد عَلم کرده، ولی رنگ قیامَ‌ت نیست           قبای سبز پوشیده درختی که به نام‌َت نیست

چه معنا می‌دهد عیدی که یارت را نمی‌بینی           چه دارد هفت‌سینی که در آن سروِ امامَ‌ت نیست


بساط این دُکان‌داران پشیزی هم نمی‌ارزد           زمانی که متاع آن کتابی از کلام‌َت نیست

مقام جبرئیلی هم بیابد، باز بیاجر است           پری که استراحت‌گاه آن بالای بام‌َت نیست

گناه روسیاهی مثل من صحرانشین‌ات کرد           بمیرد نوکرت ارباب، این شأن مقام‌َت نیست

همین که دست من را رو نکردی از تو ممنونم           تو آقایی ‌و غیر از آبروداری مرامَ‌ت نیست

دمِ تحویل سال کهنه، نـُو کن کاسۀ ما را           نمی‌خواهیم ظرفی را که در حدِّ طعام‌َت نیست

به گریهکردن یعـقوب‌هایت اعـتنایی کن           اگرچه این طریق‌ عاشقی ‌کردن به کام‌َت نیست

کسی این آخر سالی مرا گردن نمی‌گیرد           به جز تو هیچکس پشت و پناه این غلام‌َت نیست

بساط کفْن و دفنم کاش در خاک نجف باشد           جز این هیچ اتفاقی در خُورِ حُسن ختام‌َت نیست

اگر امسالِ ما بی کربلا باشد، بُکُش ما را           که این جا ماندن هر سال، کم از قتل‌عام‌َت نیست

تو را جان‌ِ همان گودال‌رفته، خواهشاً برگرد           به لب‌هایش قسم دردی چو دوریِ مدام‌َت نیست

همان شاهی که دیگر بعد غارت بی‌عمامه شد           همان جسمی که دیگر بعد مرکب‌ها سلامَت نیست

: امتیاز

مناجات پایان سالی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد حسن بیات‌لو نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به چـشـم روشـنـی شـام تـار منتـظرم            به صبح - آن قـسم آشـکـار- منتظرم

بـیـا که عـیـد بـیـایـد به خـانـۀ دل ما            حضور سبز تو را ای بهـار منتظرم


اگرچه دیر شده با گذشت این‌همه سال            به حُکم مـطـلـق پـروردگـار منتظرم

تورا نخواستم آنگونه‌ای که باید خواست            شـبـیـه مـردم اهـل شـعـار مـنـتـظرم

زمـانـه مـی‌گـذرد نـا امـیـد؛ امـا مـن            به رغـم خـستگی روزگـار؛ منتظرم

هـنوز آمـدنت آرزوی عـقـربه‌هاست            به دیـرپـایی این انـتـظـار مـنـتـظـرم

تو را نـدارم و از هر کسی ندارتـرم            کجاست آن کـرم بی‌شـمار؟ منتـظرم

مـیان روضه هـوای مدیـنه پـیـچـیـده            قـسم به مـادر مخـفـی مـزار منتظرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا حضرت زهرا سلام الله علیها بدون مزار نیست بلکه مزار مطهرآن حضرت پنهان از چشم مردم عادی است 

مـیان روضه هـوای مدیـنه پـیـچـیـده            به خـاک چـادر آن بی‌مـزار منتظرم

مناجات سال نویی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : مهدی جعفری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن قالب شعر : غزل

کسی که از سر نفسش حذر نداشته باشد           دمی به کـوی امـامش گـذر نداشته باشد

چه زجرآور و تلخ‌ است اینکه بهر ظهورت           دعـا کـنـیـم ولـیکـن اثــر نـداشـتـه بـاشد


چگونه شرح دهم حال و روز منتظرت را           شـبـیـه حـال کـسی که پـدر نداشته باشد

دوباره سال جدید است و ذوق نیست در آن کس           که از امـام زمـانـش خـبـر نداشـته باشد

قبول می‌کنم آقا که مستحـق شرار است           دلی که از غم هجرت شرر نداشته باشد

اگر که نوکرت آقا به دردتان نخورد هم           خـدا کـند که بـرایت ضرر نداشـته باشد

چه حسرتی‌ست اگر نوکری بمیرد و یک دم           به روی پـاک امامـش نظر نداشته باشد

به روز حشر پُر از حسرت است و غرق خجالت           کسی که از غمتان چشم تر نداشته باشد

: امتیاز