- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
سحر که چلچـلهها بال شوق وا کردند سفر به دشت دلانگـیـز لالـهها کردند سفر به سوی سلیمان، سفر به سمت بهار سـفـر به آیـنـه بـا هُـدهُـد سـبـا کـردنـد به سـایـهسـار نـبـوّت در آسـتانۀ وحی مـلائک از سـر اخـلاص رَبَّـنـا کردند شنـیـدهاند که در دامن رسـول خداست عطیّهای که به زهرای او عطا کردند به شوق آنکه بچـیـنـند گـل ز دیدارش فرشـتـگـان مـقـرّب، خـدا خـدا کـردند سرود عاطفه را با مهاجـران خواندند به رسم سابقه، انـصار را صدا کردند به یک نـگـاه مـحـبت امـیـدها بـسـتـند شبی که دیده به دیدار دوست وا کردند در او ترانۀ خورشید و ماه جاری بود اگر تلاوتِ وَالشّـمسِ وَالضُّحـی کردند مـدیـنه شـاهـد لبـخـنـد نـاز کـوثـر بود که جشن عاطفه وعشق را به پا کردند حـدیـث روشـن مـعـراج سـیـدالـشـهـدا حکـایـتـیست که با خـیـل انـبیا کردند جـمـال دلـکـش این ماه را، نگـاه کـنید که نـذر بـوسـۀ پـیـغـمـبـر خـدا کـردند دخیلِ اشک به ششگوشۀ ضریحِ حسین گره زدند و به اصحاب او دعـا کردند حسین گفت به یاران، حدیثی از عرفات که دست شُسته ز جان، روی بر منا کردند حسین درس شهادت به عاشقان آموخت که هر کجا چـمـنی بود، نـیـنـوا کردند حـسین داد به هر روز رنگ عـاشورا بـنـیاُمـیّه اگـر عـیـد را عــزا کـردنـد حـسـین روح شهـامت دمـیـد در گلها که ارغوان و شقایق به خون شنا کردند حسین غـرق منـاجـات بود مثل نـسـیم نـگـاه زیـنـب او را گـرهگـشـا کـردنـد مجـاهـدان فـضیـلت به عـرصـۀ ایـثار به این امـامتِ بـشـکـوه اقـتـدا کـردنـد تمتّعی که حسین از ثواب عمره گرفت حـصار محـکـم آئـین مصطـفی کردند به پاس آن همه سعی بلیغ و صبر جمیل جـمـال روشـن او را خـدانـمـا کـردنـد به سـاق عـرش نـوشـتـنـد نـام ثــارالله بر این صحـیفۀ فرخـنده مرحـبا کردند شمیم تربت پاکش به هر کجا که رسید کـبــوتـران حـرم نـیـت شـفــا کــردنـد حیات در نظر او عقیده است و جهـاد که این ودیعه نهـان در نهـاد ما کردند به آفتاب قسم، جلـوه در محبت اوست خوش آن گروه که بر عهد او وفا کردند »شفق» به ساقی لبتشنگان چو دل میبست »معاشران گره از زلف یار وا کردند«
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت هر شـاخـهای قـنـوت برای خـدا گرفت شـعـر عـلـیـل و واژهٔ بـی اشـتـهـای آن با اشکهای شـوق تـشـرّف شفا گرفت در گرگ و میش صبح، در انبوه خیر و شر دل بیدلانه حالت خـوف و رجا گرفت امـا پـس از طـلـوع فــراگـیــرِ آفـتــاب بیاخـتـیـار دامـن مـهـر تـو را گـرفـت مهـر تو شـرح روشن اشـراق ناب بود خـورشـید با تـبـسـم تـو روشـنـا گـرفت عـالم قـرار بود پس از تو شود خـراب مهـرت قـدم نـهـاد که عـالـم بقـا گرفت با فـطـرت اویـس، دل آمد به سـوی تو از عطر مصطفای وجودت صفا گرفت باغ از شکوفه هر سحر احرام شوق بست اذن طـواف در حــرم کــربـلا گـرفـت بیشـک سـراغ رایحهٔ گـیـسـوی تو را حافـظ هـزار بـار ز بـاد صـبـا گـرفـت با شوق تو مـشـارقِ الـهـام جـلـوه کـرد با عـطـر تـو عـوالـمِ ایـجـاد پـا گـرفـت دیـدم چـگـونـه شـاهـد بـزم شـهـود شـد آن عاشقی که رخصت «یا لیتنا» گرفت فـیض عـظـیم با «وَ فَـدَیْـناهُ» مـوج زد این جام را خـلـیل به لطـف شما گرفت حـتی پـیـامـبـر به پـیـامـت امـیـد داشت آن روز که تو را به سر شانهها گرفت عُـمّان درست گـفت: خدا در دم نخست وقـتی که امتـحـان ز هـمه اولـیا گرفت قلب تو بیشتر ز همه درد و داغ خواست جانِ تو بهـتر از هـمه جـام بـلا گـرفت ای دم به دم حماسه! ببخشا که شعر من از حد گذشت و حال و هوای رثا گرفت در حیرتم «کـمیت» چگونه میان شعر از دشمنان خـون خدا خونبها گرفت؟! »آنـان که در مـقـام رضا آرمـیـدهانـد« دیدند «دعبل» از چه امـامی قـبا گرفت من درخـور عـطـای شـما نیـسـتـم ولی بـاید دهـان شـاعـرتـان را طـلا گـرفت وقتی خروش کرد که: باز این چه شورش است آری، چه شورشی که جهان را فرا گرفت
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
بـوی گـل از سـپــیـده مـیآیــد اشـک شـوقــم ز دیـده مـیآیـد اختران لحظه لحظه با تسبـیح دمبـهدم میکـنـند کـار مـسـیـح همـه سـیّـارگـان هـمـه افـلاک تا سحر سجده میبرند به خاک آیـۀ نـور، زیـنـتِ فـلـک است سورۀ فجر، بر لب مَلَک است نُه فَـلَک بـاغ نرگساند امشب اخـتـران مـاه مجلساند امشب انـبـیـا اشـک شـوق مـیبـارند هـمـه سـوی مـدیـنـه رو آرنـد هـمـه آرنـد در حـریـمِ عـفـاف دورِ گـهـوارۀ حـسـین طـواف شب جشن و سرورِ خلق و خداست شـب مـیـلاد سـیـدالـشـهـداست شب لبـخـند احـمد است امشب شب عـید محـمّـد است امـشب عالم از عفو، گـشته گـلباران این حسین است ای گـنهکاران مـهـر او تا ابـد به ذِمّـۀ ماست بعد حـیـدر ابـوالائـمّـۀ مـاست عـقـل کـلّ محـو در نظـارۀ او چـشم فـطـرس به گاهـوارۀ او خـواجـۀ کـائـنـات، فـخـر بشر چون کتاب اللَّهَش گرفته به بر به چه خوش گفت سَیدالکونین: که حسین از من است و من ز حسین انـبـیــا زنــدهانــد از خــونـش تـا قـیــامـت نـمــاز مـدیـونـش حجّ ز خون حسین محترم است حرم از کربلای او حرم است به نـیـازش نـیـاز بُــرده نـیـاز از نـمـازش نـماز گـشـته نماز کربلا کعـبه، حـجّ شـهـادت او قـتـلـگـه کُـشـتــۀ عــبــادت او لب خـشـکـش حـیـاتِ آب بُـوَد بـعــد حــیــدر ابـوتــراب بُـوَد مکـتبش تا خداست مشعـل راه نـهـضـتـش بـعـثـت رسـول الله دست حقّ بـازوی عـلـمدارش جان ما خـاک پـای انـصارش روی آزادگی و عـشق و امـید از غـلام سـیـاه اوسـت سـفـیـد روی «جُونش» چراغ دیدۀ ناس عـابـسـش را شـجـاعت عبّاس مسلمش پیر عشق و پیرو راه در حــبـیـبـش کـمــال حُـبّالله روی حُــرّش چــراغ حُــرّیّت لالــۀ ســـرخ بـــاغِ حُـــرّیــت اکـبـرش حـجّـت خـدای هـمـه اصـغـرش پـیـر پـارسای همه قـاسم او قـسـیم ظلـمت و نـور چـشـم بَـد از مه جـمـالش دور روح، سرمست روضۀ یاسش جـان عــالـم فــدای عـبّــاسـش
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
پیک الهی از سماء آورده امشب این خبر از لطف خاص کبریا نخل ولا داده ثـمر از بیت زهرا و علی خورشید دین شد جلوهگر دخت پیـمبر فاطمه در دامنش دارد قـمر جانان پیغمبر بود بر فاطمه نور دو عین شمع وجود عالم و مولای مظلومان حسین در شهر یثرب شیعیان خورشید انور میرسد از نسل آل مصطـفی مـاه مـنوّر میرسد یاس معطر میرسد جود مصوّر میرسد سوم امید عالم و بر شیعه سرور میرسد روشن شده ارض و سما امشب از این نورجلی زینت فضای این جهان گشته حسین بن علی در آسـمـان دیـن حـق مـاهـی دلارا آمده سـوم گـل بـاغ ولا از نـسـل طـاهـا آمده نـور دو چـشم مـرتضی عـالی اعلا آمده مولا حسین بن عـلی فـرزند زهـرا آمده امشب زمین و آسمان از مقدمش روشن شده چون جنت و رضوان حق بیت علی گلشن شده این گلبن عترت بود خوی و خصالش حیدری آمد حـسـین بن عـلی با سیرۀ پیـغـمـبری جود و سخا و عصمت و نور جمالش کوثری بعد از امام مجتبی کارش بود روشنگری این غنچۀ عصمت بود از بوستان احمدی پیچـیده در کل جهان عـطر گل محـمدی نور خداوند مبین باشد حسین حق الیقـین خوی وخصالش مصطفی چون رحمة للعالمین چون جدّ و باب و مادرش مولا بود حامی دین بر شیعیان مرتضی این گل بود حبل المتین با اذن خـاص کـبـریا کار خـدایی میکند از کل عالم این پسر مشکل گشایی میکند شکر خدای مهربان هستم گدایت یا حسین بر من نمودی از کرم لطف و عنایت یا حسین از کودکی گردیدهام غرق ولایت یا حسین شرمندهام از این همه لطف و عطایت یا حسین از کودکی من عاشق آن مرقد شش گوشهام با دست خالی یا حسین مهرت بود ره توشهام مولای عالم یا حسین امشب منم مهمان تو از مرحمت گردیدهام من ریزخوار خوان تو گردیدهام مولای من شـرمندۀ احـسان تو مشکل گشای عالمی دست من و دامان تو اندر شب میلادتـان بر تو پناهم یا حسین با دست خـالی آمدم بنـما نگاهم یا حسین با این همه لطف و کرم من از تو ممنونم حسین عالم بداند در رهت من همچو مجنونم حسین تا زنده هستم در جهان من بر تو مدیونم حسین ریزم به پای عشق تو هر قطرۀ خونم حسین عمری به تاب و در تبم ذکرت همیشه بر لبم تا زندهام با اشک خود، یاد حسین و زینبم دارالشفای عالم است کرب و بلای تو حسین باشد بهشتم مرقد و صحن وسرای تو حسین سوزد به یادت روز و شب هر آشنای تو حسین رزقم شده از سوی حق گریه برای تو حسین ای دردمندان را دوا ما را نما حاجت روا عیدی عطا فرما به ما نجف مدینه کربلا همچون نسیم خوش وزد پیوسته عطر و بوی تو من از طفـولـیت شدم آقا غـلام کـوی تو گشته بهشت و جنّتم آن مرقد دلجـوی تو گردیده ذرّه پروری مولا خصال و خوی تو در آسمان معدلت مولا تویی چون آفتاب من ذرّهام بر درگهت از مرحمت بر من بتاب سوی حریم پاک تو شد قبله گاهم یا حسین ممنونم از لطف شما دادی پناهم یا حسین آقا به جـان زینـبت بنما نگـاهم یا حسین با نوکری درگهت، با عزّ و جاهم یا حسین ای نور چشم مصطفی من نوکرت هستم (رضا) عیدی من بنما عطا باشم شبی در کربلا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
تو آمـدی زمـین و زمـان بـیقـرار شد تـوحـیـد در نـهـایتِ خـود آشـکـار شـد بـا روی کـار آمـدن رویـت، آفــتــاب؛ از کـار سَـروَری جـهـان بـرکـنـار شد اینگونه صبح سوم شعـبان به خاطرت هر سال از طلوع خودش شرمسار شد یعنی که با طلوع تو پنجاه و هفت سال خورشید در غروب خودش خانهدار شد با عـلـت سـپـیـد و سـیـاهـی چـشـم تـو پـلـکـت دلـیل گـردش لـیـل و نهـار شد درمجلسی که گیسوی تو درس میدهد بـوی بـهـار مـوی تو شـرح بِـحـار شد نام حـسـین پـهـن شـد و بـیـن سـیـن آن جبریل شد زمـینی و فُطرس شکار شد ترویج گـشت در شب میلادت این مَثَل گـاهـی گـلـی بـهـانـۀ فـصـل بـهـار شد با یا غـفـور و یا احـد و یا صـمـد نـشد با « یاحـسین» نَفْـس ولیکـن مهـار شد «وحشی بافقی» اگر «اهلی» شد از تو شد «انسانی» فخیم غـمش «سازگار» شد هم یا حسین بوی «گلاب و گل» آفرید هم یا حـسین ریـشۀ «نخل» چهـار شد مجبور بودم از تو بگویم در این غزل این جـبـر در نـهـایتِ امـر، اخـتیار شد دستی که سجده تکیه برآن کرد پیش تو در کـربـلا ز خـاک در آمـد مِـنـار شـد نگذاشت هیچگاه عبا روی دوش خویش هرکس به روضۀ عـلی اکبر دچار شد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
بیش از هر چیز عاشق، سوختن را از بر است بال نه، حیثیت پـروانهها خاکـستر است حاء و سین و یاء و نون تسکین غمهای پدر حاء و سین و یاء و نون رمز دعای مادر است عاشقان گویند مرهم، عاقلان گویند اشک این که هم اشک است و هم مرهم گمانم گوهر است گرچه از ما نیست یک تن چون علی گندابیاش روضهخوان منبر بخواهد شانۀ ما منبر است تا سلام من رسد از دور، فطرس را خرید از همان بدو ولادت هم به فکر نوکر است کربلایی را بنا کرده که کارش کیمیاست تا به خود میآید آنجا سنگ، میبیند زر است صحن، "باب الرأس" دارد، جز حسین بن علی صحن و دربار کدامین شاه نام در "سر" است؟ رفت اسماعیل بیهاجر به قربانگاه خود لحـظۀ ذبح پـسر مـادر نیـاید بهتر است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ای گُل مدینه از نفست جان گرفته است عطر بهشت و بوی بهاران گرفته است مثل گُـلی که غـنچـۀ خود را بـبـر کـشد زهرا تو را ز شوق به دامان گرفته است دیدند قدسیان، که پس از شکر حق علی بر روی دست ناطـق قـرآن گرفته است وقتی تو را گرفت نبی در بغـل گریست گـفـتـند آسـمان ز تو بـاران گرفته است تـا جــبـرئـیـل در قــدم تـو کـنـد نــثــار در دست صد سبد گُل و ریحان گرفته است فطرس که بود بیسر و سامان امید یافت در زیر چتر مهر تو سامان گرفته است ای کـشـتی نـجـات بـشر از حـضور تو دریای عشق و عاطفه توفان گرفته است دیـدنـد عـرشـیان، که خـدا در عروج تو بزمی به پاس مقـدم مهـمان گرفته است تو آن پـدیـدهای، که بـه قـالـو بـلـی خـدا در گـفـتن بـلی ز تو پیـمان گـرفته است تو آن بـشـارتی، که بـرای نـجـات خلـق در دست خویش مصحف ایمان گرفته است آن رهبری که در ره عشق و رضای دوست دل از تـمـام عـالـم امـکـان گـرفته است از صبر و عزم توست به کرب وبلا، فلک انگشت حیرتی که به دندان گرفته است در خاک کربلاست اگر عطری از بهشت حال وهوای توست که جریان گرفته است هرکس که گشت پیـرو مشی و مرام تو پـروانـۀ بـهـشت ز یـزدان گـرفـته است هر کس گریست بهر تو در روز رستخیز گویی به دست لعل بدخشان گرفته است چون مورآمده است«وفایی» به محضرت چون هرچه دارد از تو سلیمان گرفته است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
زرق و برق سفرۀ شاهانه میخواهم چه کار؟ اشک چشمم هست آب و دانه میخواهم چه کار؟ اولین شرط سلوک عاشقی آواره گیست از ازل دربه درم کاشانه میخواهم چکار؟ چشمهای من که با خواب سحر بیگانهاند قصۀ شمع و گل و پروانه میخواهم چکار؟ گـیـسوی آشفتهام دارد نشان از عاشـقی زلف خود بر باد دادم، شانه میخواهم چه کار؟ من خراب بـاده نه؛ بلکه خـراب ساقیام در غیاب حضرتش میخانه میخواهم چه کار؟ آنقدر دیـوانهام امشب که از فرط جـنون از قدح سر میکشم، پیمانه میخواهم چه کار؟ مست کرده شهر را عطر خوش پیراهنش انـبـیـا و اولـیـاء چـشم انتـظـار دیـدنـش مرتضی با دست خود آئینه قرآن میبرد فاطمه گهواره را در زیر ایـوان میبرد شـور و شـادی طـلـوع آفـتـاب هـاشـمی غصه و غم را ز دلهای پریشان میبرد با دو تا خورشید روی گونههایش دیدنیست آبـرویی را که از مـاه فـروزان میبـرد جامهاش را انبـیا در باغ جنت دوخـتـند حور عبا، عمامهاش را نیز غلمان میبرد بوسه بر قنداقهاش عیسی بن مریم میزند مرهم از خاک رهش موسیبن عمران میبرد با وجود یوسف زهـرا یقـیـناً بعد از این یوسف کنعـانیان زیره به کرمان میبرد افتخاری شد نصیب قوم سلمان بیگمان مادرش دارد عروس از خاک ایران میبرد سـفـرۀ سـوری پـیـمـبر با عـلی انداخـته هرکسی که میرسد رزق فراوان میبرد هر که هرچه هدیه آورده به یمن مقدمش با دعـای فاطـمه دارد دو چندان میبرد حـاتم طایی برای شام خود سر میرسد از مـیـان سـفـرۀ آقـای مـا نـان مـیبـرد بیقرارم مثل آن موری که روی دوش خود تکـهای ران ملـخ نـزد سلـیـمان میبـرد خلق میخوانند کـشتی نجات عـالم است هرچه که بنویسم از خوبی این آقا کم است در زمین و آسمانها صحبت آقای ماست نوبـتی باشد اگـر هم نـوبت آقـای ماست مادر از آغوش خود او را زمین نگذاشته حضرت زهرا خودش در خدمت آقای ماست رحـمـةالله است مـثـل رحـمـةلـلـعـالـمین خلق و خوی مصطفی در سیرت آقای ماست در شجاعت در شهامت رونوشت حیدر است لشگری محو وقار و شوکت آقای ماست فطـرس بیبـال و پر هم به امیـدی آمده پشت در چشم انتظار رأفت آقای ماست روز میلادش جهنم را خدا خاموش کرد این ترحم این تـفـضل بابت آقای ماست ارمـنـیها و کـلیـمیها به او دل دادهانـد دلبری از هرکسی خاصیت آقای ماست نام صاحبخانه را بر درب خانه حک کنند جـنّـتی که گفته قرآن جنّت آقـای ماست بهـتر از اینکه دوای درد ما را میدهد؟ بهتر از اینکه شفا در تربت آقای ماست؟ لقمههای نانش از این رو به آن رو میکند چه اثـرها در غـذای هـیأت آقای ماست پیش پایمان همیشه این و آن پا میشوند اینهمه ارج و مقام از برکت آقای ماست ما بدی هم که کنیم او باز خوبی میکند باز خوبی میکند این خصلت آقای ماست آن که کارش از طفولیت فقط بخشیدن است شافع فردای محشر حضرت آقای ماست میکـشد پـای مرا آخر به سـوی کـربـلا بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر مشامم میرسد عطری که خیلی آشناست آری آری به گمانم عطر سیب کربلاست از عراق و غزه و بحرین اگر که بگذریم کربلای دیگری در خاک سوریه به پاست قـتـلگـاه دیگـری آنـجـا تـدارک دیـدهانـد شاهد این ادعا سرهای روی نیزههاست باز هم درد اسارت، باز هم مـظلـومیت ریسمانهایی به دست بچههای مرتضاست چه پـسرهایی که از دیروز بیبابا شدند چه پدرهایی که روی دوششان شال عزاست به تمام خـیرهسـرهای زمین فهـمانـدهاند هم دمشق از آن ما، هم زینبیه مال ماست "کلنا عـباسک" تنها به این معـناست که شیعۀ حـیدر شهـید راه نامـوس خـداست با دعای فاطمه شیعه حسینی مذهب است نوکر ارباب قطعاً پیش مرگ زینب است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
زیبـاتـرین سـتـارۀ خـلـقـت رسیده است سجده کـنـید، روح عـبادت رسیده است نـور خـدا، چـراغ هـدایت رسـیده است بـایـد قـیـام کـرد، قـیـامـت رسـیده است امشب که مست میشوم از بوی کربلا فـطـرس! بـبـر سـلام مرا سـوی کـربلا تــاج ســر مـلائـکـۀ آســمــان حــسـیـن تنـهـا دلـیل خلـق زمـین و زمان حسین ذکـر زمـان سـخـتی پیـغـمـبران حـسین زهـرا سپـردهاست بگـوئیم: جان حسین گـفـتم حـسین و ولـوله افـتـاد در جهـان شادان شدند حیدر و زهرا چو در جنان در مشکـلات پـشت و پنـاهم حسین شد بـیـراهـه رفـته بـودم و راهم حسین شد تـنـهـا دلـیـل گـریـه و آهـم حـسـیـن شـد زهـرا اجـازه داد که شـاهـم حـسین شد فـهـمـیـده ایـم طـبـق روایــات مـعــتـبـر از کـشـتـی حـسـیـن نـبـاشـد بــزرگـتـر از کودکی "حسین" مسیحای زینب است یـعـنی تـمـام لـذت دنـیـای زیـنب اسـت غیر از حسین کیست که همتای زینب است کـنج دل حـسـین فـقط جای زینب است "زینب" همان که سیطره دارد به عالمین زینب نگـو، بگـو هـمۀ هـسـتی حـسـین مـا تـشـنـهایـم؛ تــشـنـۀ بــاران کــربــلا مـا سـائـلایـم؛ سـائـل سـلـطـان کــربـلا دل بــرده از مـلائـکــه ایــوان کــربـلا دسـت تــمـام عــالـم و دامــان کــربــلا بیصبح کربلا شب عـالم سحـر نداشت دنیا چه داشت؟ کـربـبلا را اگر نداشت افـلاک زیر سـایـۀ گـنـبـد طلای اوست جـبریـل معـتکـف شده کـربـلای اوست دنیا و هر چه هست در آن خاک پای اوست اصلا بهشت گوشه صحن و سرای اوست عشق "حسین" در دل ذرات عالم است دنـیـای بیحـسـیـن شـبـیـه جـهـنـم است از اشک روضه، چشم مگر سیر میشود؟ بیکـربـلا زمـانـه زمـیـنگـیـر میشـود خوشبخت آن که پای علـم پـیر میشود عـالـم به آب عـلـقـمه تـطهـیـر میشـود امشب بـساط گـریه برایت فـراهم است باز این چه شورش است که در خلق عالم است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
شب رحمت، شب توبه، شب فطرس شدن آمد در این غوغای عجز از معجزه امشب سخن آمد بخـوانـید انَّـما حُـسـنِ خـتـام پنـج تن آمد کرم باران شده عالـم، عـلمدار حسن آمد دوباره یـاس بیمثل مـدیـنه یاسمن دارد جناب حیدر کرار از امشب دو حسن دارد گنهکاران گنهکاران برات آمد برات آمد برای هرچه لا ممکن، خبر از ممکنات آمد بگو بر خضرهای تشنه لب، عین الحیات آمد چه غم از موج طوفانها، که کشتی نجات آمد رسیده حضرت معشوقِ بیپایانِ دورانها همان سادهترین راهِ رهاییبخشِ حیرانها سلام ای لطف بیپایان، خدای مهربانیها پـرِ پـرواز خـاکیها، حـسـینِ آسمـانیها امـانی امـنتـر از تو، نـدارد بیامانیها چه لذت بخش تر از این، شود نذرت جوانیها تو آن پیری که پیران طریقت، پیر این دیرند غلامانت چو اربابان، رها از منّت غیرند سلام ای نابتر از لحـظههای آشناییها سلام ای خوشتر از ساعاتِ آغازِ رهاییها سلام ای یوسف مصر بقای کـربلاییها سلام السـابـقـون السابـقـونِ مجـتـبـاییها تو آن ضربالمثل بینِ کرامت آفرینهایی چه غم از بیکسی وقتی، کسِ بیکسترینهایی تو آن هستی که تا محشر، جهان باشد به فرمانت تو آن شاهی که مادر میکند فرزند قربانت نبـودی آدم و حـوا، شدند اول مسلـمانت نبودی شد خدا سر حلقۀ مرثـیهخـوانانت نبود ارض و سما اما، تو مثل مرتضی بودی نـبـودی ظاهـراً اما، رفـیـق انـبـیـا بودی فدای آن پیمبر که، تو هستی زینت دوشش فدای کعبهای که عشق تو کرده سیه پوشش منم مجنونِ آن مجنون که تقدیم تو شد هوشش خوشا رندی که در روضه قدح نوشیده با گوشش تو ای ساقی کریمانه به خوب و بد سبو دادی تو ای با آبـرو حتی جنون را آبرو دادی من آن رودم که خیلی تشنۀ دیدار دریایم حلالم کن که گم گشته، حسین بچگیهایم چه شد آن حال رویایی، چه شد آن عشق زیبایم چه شد آن روضه گردیها، چه شد آن شور و غوغایم تمام دلخوشی من، به الطاف مدام توست عوض کن حال و روزم را، عوض کردن مرام توست محرم حال عالم، احسن الاحوال میگردد به گِرد روز عاشورا تمام سال میگردد همین که بین ما حرف از غم گودال میگردد زبانها از بیـان ماجـرایت لال میگردد تو را که آسمانیها، به جسمت پیرهن کردند چرا از خاک و خون اینجا، تنت آقا کفن کردند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
موج اشک تو به دریا زد و دریا را شست سیل ویرانگر عشقت غم دنیا را شست شرجی بـازدمت گشت مـبدل به فـرات غسل چشمان ترت عـالم بالا را شست عاقبت هرکه جنون کرد و ز کویت رد شد توکه گهوارهات از بال و پر جبریل است لـحـن قـرآنی لالایـی تـو تـرتـیـل است قـاب کـردم بـه طـلا گـفـتـه اسـتـادم را ریخت هر دانه اشک تو به پای تسبیح فیض روح القدسی داده دعایت به مسیح آمدی با نـفـست قلـب همه دنـیا ریخـت چشم زهرا به سماء تو قمر ریخته است یاعلی سمت نگاه تو سحر ریخته است تار و پود دل ما پاره تر از سجاده است چشمهایت که گل عشق تعارف میکرد چقدر خون به دل حضرت یوسف میکرد آن خـدایی که تو را قبله جان همه کرد بــعــد لاحــول و لا قـــوة الا بــا لــلــه وحـی شد گـفـتـن یک عـمـر اباعـبدالله من که با شور غمت حال عبادت دارم به حـضـور تو گـمانم که دعـایی نرسد دردمـنـد حـرمـم از چـه دوایـی نـرسـد شیرۀ جان شده طعـم خـنک شربتتان توکه سرداری و سرها همه پشت سر تو بدنت روی زمین، همهمه پشت سر تو پیـکـرت رفت به تـاراج حـرامـیها تا آه این سر که به نی رفت دگر سر نشود کاش بر نیزه سرت در بر خواهر نشود روی گـودال غـم سـیـنۀ تو واویـلاست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
تَـفَـأُلـی زدم و ایـنـچـنـین جـواب آمد بگـو به خـسته دِلان سید الشـباب آمد جهان مثل ِخزان فصل ِنو بهاران شد دوبـاره از کـرم حق شـمـیم ناب آمد گُـلِ مُـقَـدَّسِ خـنده به روی لب وا شد همین که دلـبـرمان از پسِ نقـاب آمد گره گـشای دو عـالـم عزیز قـلب نبی نـگـار فـاطـمه و عـشق بوتـراب آمد غریق شور و شعف بلبلی غزل میخواند ز آسمان به زمین قـرصِ آفـتاب آمد چه! دلبری که ز یمن شکوه میلادش یمی ز رحمت و بارانی از ثواب آمد همین بس از برکات قـدوم او امشب نسیم خوش نفسی از گل و گلاب آمد بسـاط مـستی ما عـاشـقان فـراهم شد هـزار جـام دل انگـیز پُـر شراب آمد رسـیده عـیـدی ما از کـرامت حـیدر به ما ز عـالـم بالا چـنین خـطاب آمد سفـر به کربـبلا شد نصیب ما امشب دعـای ما همه اینگونه مُستَجـاب آمد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ای عـلت قـداسـت و تـکـثـیر اشکها والاتـریـن تـنــزّل قــدسـی، ای آشـنـا بیچارهایم، نـشئۀ ما هم خـمـار توست افتاده است پرده؛ نبی هم دچار توست بیحرمتی است نام تو را ذکر میکنیم ما لاابالـیـان که به تو فـکـر میکـنـیم ملک تو را نگاه خداوند حاجب است نام شما شنیده شود سجده واجب است ای برتر از خیال و قیاس و گمان ما بند آمـده به حـیـطۀ جـبـرت زبـان ما لـم داده است عـرش الهی به گـنـبدت هـستـند انـبـیـا هـمه زائـر به مرقـدت موسی عصای خویش کنارت شکسته است عیسی دخیل بر در و دیوار بسته است عـبـد سـیـاه روی شـمـا رو سـپـیـدهـا ای کـشـتـۀ نـگـاه تو خـیـل شـهـیـدهـا ذرات، شـأن اهـل کـسا را سـتـودهاند اهل کـسـا ز گـریه کـنـان تو بـودهاند روشن ز نور ذات تو شد وجه فاطمه ای گوشهای ز صنعت دستان تو، همه در شـرح نـور آل عـبا هم سـر آمدی بـنـیــان گــذار کـشـتـی آل مـحـمــدی لب تـشـنۀ شـمیـم تو آغوش مصطفی وی منـبر خـطابۀ تو دوش مصطـفی نوری، که وقت جلوه مکلف به تن شدی آئـیـنـۀ صـفـات خـدا در سـخـن شدی لـرزیـد پـای کـعـبـه زمـان حـلـول تو تا عرش بُرد فـطرس ما را نزول تو تـو آمـدی و وجـه خـداونــد دیـده شـد از شـاخـسار باغ تو تـوحـید چیده شد ذات خداست، فارغ رویت، جدا ز فهم روحی که در ضریح تن تو دمیده شد ای حنجرت به وقت سخن موضع خدا در عصر تو صدای خدا هم شنیده شد بیرون زدی ز صفحۀ شرح مفـسران شرحت به خاکگرم بیابان کشیده شد ای نیزه زار، زلف غمت را مهار کن در سایۀ سرت جـگـرم سر بریده شد غصه کجا برم که تو را میشناخـتـند بر پـیکـر شـریف تو با اسب تاخـتـند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ای دلبـری که دلبریات داسـتان شده شعبان به یمن تو شعبات الجنان شده گهـواره تو زینت هـفـت آسـمان شده جان دوباره یـافـته عـالـم جـوان شده جـانـان رسیـد موسم تـقـدیم جان شده گل آمد و حـیـات گلـستان شروع شد خشکی گذشت و بارش باران شروع شد دوران نـشءگی خـماران شروع شد مسـتی ما ز سـوم شـعـبان شروع شد پای تو اشک شوق زچشمم روان شده قـنداقۀ پسر چو به دستش پدر گرفت انگار اختـیار شبـش را سـحر گرفت با دست خویش اشک ز چشمان تر گرفت فطرس رسید و از پر قنداقه پر گرفت بال فرشتهها به سرش سایه بان شده تو آفـتـاب روشـن و پـیـدای ما شدی تو آمدی و روح به اعضای ما شدی خـنـدیـدی و تـمـامی دنـیـای ما شدی گـفـتـیم بـنـدهایم و تو مولای ما شدی راز جـنـون ما به خـلایـق عیان شده دریـا دلـیم و دیـده ز مـرداب بستهایم امیـد خـود به بـادۀ نـایـاب بـسـتـهایـم با دیدن تو دیـده ز هر خواب بستهایم دل را به لطف حضرت ارباب بستهایم دلهای ما به گوشۀ چشمی نشان شده عـشقت همینکه صبح ازل آفریده شد از روی چـشمهات غـزل آفـریده شد از اسـتـواری تـو جـبـل آفــریـده شـد با شهـد خـندههـات عـسـل آفـریده شد دیـگـر قـلـم به خلقـت تو ناتـوان شده پیـغـمـبر خـدا ز کجا حـرف میزند؟ در روز عید هم ز عزا حرف میزند دارد ز خاک کرب و بلا حرف میزند آری ز سـیـدالـشـهـدا حـرف میزنـد حتی خدا ز ماتم تو روضهخوان شده شاعـر دلـم گـرفـته بـیا از خـدا بـگو من با هـمـه غـریـبـهام از آشـنـا بگو از انتظار و حـسرت مشتی گـدا بگو حرف دگر رهـا کن و از کربلا بگو دل بـیـقــرار دیـدن آن آســتــان شـده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
فـطرس بیـاورید کـرامت شـروع شد باران گرفت، لطف و عنایت شروع شد دنـبـال نــوکـرنـد بـرایـش پـیـمـبـران أین الحـسـیـنـیـون ولایت شـروع شـد ما را به راه راست بَرَد ابروی کجش یک نوع دیگری ز هدایت شروع شد قـنداقـه تا به دست رسول امین رسید »ای جان امـتم به فدایت » شروع شد در عمق ذات حضرت پروردگار خویش آنقدر رفت و رفت، نهایت شروع شد آمـد بـرای اهل سـمـاوات سـرپـرست مجـنون بـیاورید که لـیلا رسیده است عیسی بیا ببین که مسیحا رسیده است از مهـر و عاطـفه بنـویـسید شاعران حالا که شاه بیت غزلها رسیده است خورشید و ماه و ابر همه مدیون لطف او خـیر حـسین بر همه دنیا رسیده است این سفره پهن شد که شود جلوه گر خدا لؤلؤ به بحر حیدر و زهرا رسیده است از عـرش با مـلائکه در بین محـملی خـضر نـبی برای تـماشا رسیده است هرجا حسین گـفته شود هست میکـده ذکر حـسین روزیِ یک سال انبیاست گریه به شـاه أحـسن احـوال انبـیاست بر گرد هم نشسته و روضه گرفتهاند ذکر حـسیـن باعـث اکـمـال انـبیـاست پیغـمبران به واسـطۀ گـریه بر حسین تا عـرش میروند، پر و بال انبیاست باید بپـرسد از خود آن مرده یا عـصا هر کس که گفته معجزهها مال انبیاست حضرتْ اراده کرده که اعجاز میشود مثـل پـدر هـمیـشه به دنبال انـبـیاست چشم و چراغ حیدر و زهراست، یاعلی ما را پـناه نیست به جز کـشتی نجات راه نجات ماست از این دار مشکلات بر پـرچـم سـیاه غـمـش تکـیه میکـنم جـانـم فـدای مـاتـم لـب تـشـنـۀ فـرات بودند دیو و دَد همه سیراب و میمکید خـاتـم ز قـحـط آب سـلـیـمان کـائـنات گودالْ پُر ز سنگ و تن شاه پُر ز زخم نیزه شکستهها به تنش از همه جهات از بس شلـوغ بود که دیگـر نمیرسد از روی تـل صدای فـغـان مـخـدرات باز این چه شورش است! خدایا همه زدند آنجا سـر لـبـاسْ که دعـوا مـرافـه شد هرکس ز خیمه دید تنش را کلافه شد از بس که خون او ز سر تیغها چکید هر جای قاضریه پُر از عطر نافه شد بعد از غروب یک طرف دشت غرق حُزن یک سوی دیگرش همه دارالضیافه شد مانـده سـه روز پیـکـر او زیر آفـتاب تاول به زخمهای عمیـقـش اضافه شد رأس حـسـیـن از پـی آزار اهـل بـیت بر روی نی، راهی دارالـخـلافـه شـد یک بـار اگر زیـارت ناحـیه وا کـنی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
شراب آلوده میداند تَهِ پیـمانه میچـسبد خمارِ باده میفهمد شبِ میخانه میچسبد گـداییِ در این خـانه تـشریفی به ما داده که تنها بر لبِ ما ساغرِ شاهانه میچسبد حرم شد خانهام وقتی، سلامت کردم و دیدم زیارتهایِ ما حتی میانِ خانه میچسبد سرِ سال است رو بر تو زیارتنامه میخوانم زیارتنامه خواندن با دلِ دیوانه میچسبد سـلامالله ای دل آتـشِ صــبــح اَزَل آمـد اگر شعریم اگر شوریم؛ مُرَکب یا قلم هستم اگر با شهریار و مُقبِلیم و مُحتشم هستیم هـمـه از آسـتـان آسـمـانی نـجـف داریـم که هر دَم؛ دَم به دَم با صاحبِ تیغِ دودَم هستیم دمِ ما یاعلی و بازدمهامان حسین است و اسیـرِ این دَم و دیوانۀ این بازدم هـستیم پس از یک عمر فهمیدیم این دل بارگاهِ توست در این قابی که میبینم حرم را؛ در حرم هستیم خدا را شُکر بختِ روز و ماه و سال مایی تو تو گوشه گوشه در دل شُعله شُعله در جگر هستی تو از پیراهنم حتی به من نزدیکتر هستی الف با میم و با عینی و با فایی و با حایی چگونه اینهمه هستی چگونه اینقدر هستی تو با منظومۀ هفتاد و دو خورشیدیات عمریست مدارِ چرخـش دیوانههای دربـدر هستی »اگر غم لشگر انگیزد که خونِ عاشقان ریزد« دعا هستی دوا هستی قضا هستی قَدَر هستی چنان روشن شده عالم بگو خورشید برگردد نگاهی کُن به دامانت دخیلِ تو خلیل اینجاست کنارِ سجدگاهِ ما جبینِ جبرئیل اینجاست جلالالله در چـشمت جمالالله در رویت جمال اینجا جمیل اینجا جلال اینجا جلیل اینجاست نه از سینایِ موسایم نه از اَنفاسِ عیسایم کفایت میکند ما را کَرَم تا که کَفیل اینجاست گِره خورده است با نامت سرِ مژگانِ ما یعنی که آبِ سلسبیل اینجا که یک شعبه زِ نیل اینجاست خدا را شُکر قلبِ ما صدای کربلا دارد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
فلک گردیده نورانی، سماوات است گلباران ملک سوغات گل آورده با خود بهرِ تن پوشش علی با آن دلارآمی که هوش از عالمی بُرده به وقتِ دیدن این ماهپاره گشته مدهوشش قرارِ بیقراران آنکه عالم هست بیتابش محمد جانِ دیگر یافت تا آمد درآغوشش حسینش را به روی شانه میبوسید و میبوئید بدانید اهل عالم اوست بیشک، زینتِ دوشش اگر چه داشت بر لبها اذان و آیة الکرسی گمانم روضه خوانی کرد پیرِ عشق در گوشش چه بسیاری سفارشها که در حقش نبی فرمود ولی افسوسُ صد افسوس امت شد فراموشش
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
صاحبِ عرش مُعلّی؛ یا حسینِ بن علی ضـامنِ اهـل تـولّی؛ یا حـسینِ بن عـلی آمدی در هالهای از نور! فوقَ کلّ نور ماهِ در آغوش زهـرا؛ یا حسینِ بن علی ذکر میگفت و تو را بوسید و شب تا صبح بود دستِ تو در دستِ بابا؛ یاحسینِ بن علی عاشقت شد آسمان! از ماهِ خود دلسرد شد گفت ای ماهِ دل آرا؛ یا حـسینِ بن عـلی فطرس از قنداقهات یک جفت بال و پر گرفت سجده کرد و گفت آقا؛ یا حسینِ بن علی آمـدی و بـاز شد قـفـلِ دخـیـل سـائـلان باب شد «اُنظُر إلینا»؛ یا حسینِ بن علی گوشۀ چشمی بفرما، از کرم لبریز کن کاسـۀ خـیـلِ گـدا را؛ یا حـسینِ بن علی تحتِ فرمان تو و جانش به جانت بند بود عشقِ ساقیِ العطاشی؛ یاحسینِ بن علی!
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
مــا زیـر دیـن خــامـس آل عــبــائـیـم شـکــر خــدا دلــدادۀ کـرب و بـلائـیـم در زیر پـرچـم داد زهــرا نـان مـا را در بهـتـرین نقـطـه ازین عـالـم گدائیم اصلا خـبـر از درد بیدرمـان نـداریم تا گـرم خـدمت بـین این دارالشـفـائیـم هر بنده باشد با کسی، ما با حـسیـنـیم پُر کرده بوی سیب، امشب کوچهها را دادنـد بـر شـیـر خـدا، خــون خــدا را نه شیعه، نه زهرا، نه حیدر، نه پیمبر ای نام تو حک گشته روی بال فطرس تو آمدی و شد عـوض اقـبال فـطرس باز است بر عـالـم، کـرامت خـانه تو قربان آن عاشق که درگیر حسین است قربان آن مُلکی که تسخیر حسین است یک روز میگردد حـسینی کل عـالـم کـردنـد غـوغـایی مـسـلمـانـان دیـنـش پیـچـیده در عـالـم صـدای اربـعـیـنـش این عـشق پایـنده است تا روز قـیامت او شهـریـار عـالـم و خـوبان سپـاهش بـا آبــروهـای دو دنـیــا در پـنــاهـش گل بود، تیر و سنگ و نیزه، پرپرش کرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
شکسته بالم و تنها، امیدی بر شما دارم شبیه فطرسی اما، به دل حال دعا دارم دخیل حضرت عشقم، اسیر هیبت عشقم رسیده نوبت عـشقم، نگـاری آشنا دارم خـدایا سائـلم کـن بر، دَرِ کاشـانۀ زهرا پَرِ قنداقهای چون گل، بُوَد حبل المتین من نـوای نـغـمـۀ بلـبـل، ندای دلنـشـین من به فطرت ای سرشت من، تو هستی سرنوشت من بهشت جاودانیام، فقط روی حسین باشد امید مهربانیام، فقط سوی حسین باشد الهی ای مرا دلبر، فدایت ای گل زهرا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
سوّمین روزِ مـاهِ شعـبان است عرش تا فرش نورباران است پنجمین نوبت ِظهـورِ خـداست دم صـبـح آسـمـان مــنـوّر شـد نَه مـدیـنه، جـهـان معـطّـر شد بـوسه پـیـوسـتـه و مُـکـرّر زد بوسه بـر گـونهاش پـیـمبـر زد ریخـت تا اشکِ جَدّ اطـهـر او گـریـه کـردنـد در غـم سـر او تـوأمـان است شـادی و غـم ما حال اشک است حال درهم ما وصف او را خُـدای سُبحـانش گـفــتــه در آیــههـای قــرآنـش جانِ شـیـرین ِخـواجۀِ دو سَـرا دوّمـیـن نـورِ چـشـمِ شیـرِ خـدا الـسَّـلام ای بـهـشت گـریهکُنان حاصلِ زَرع و کِشتِ گریهکُنان با تو عُـمریست آشـنا شـدهایم ما هـمـان مـیـوۀ سَـوا شـدهایـم تو همانی که وِتر مُوتُور است تو همانیکه سِرِّ مَـستور است شَر نمیخـواهم اَهلِ خِـیرم کن بی نـیاز از عـطـای غـیرم کن ایکه آب از تو بینصیب شده ای مـسـیحـای بر صلـیب شده
: امتیاز
|