![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
عشق بینام و نشان میماند اگر زینب نبود قدر آزادی نهان میماند اگر زینب نبود عشق با او فـارغ التحصیل دانشگاه شد صبرهم در امتحان میماند اگر زینب نبود چهرۀ نـورانی اسلام و مذهـب بیگـمان در حصاری از گمان میماند اگر زینب نبود در غم گلهای پرپر، باغبان دشت خون قامتش همچون کمان میماند اگر زینب نبود آتش بیـداد وقـتی بر گـل و گـلـشن فـتاد باغ گل بیباغبان میماند اگر زینب نبود هر پرسـتوی مهـاجر بُرد بر زینب پـناه در بلا بیآشیان میماند اگر زینب نبود بار داغ یک گلستان لاله بر دوشش کشید بر زمین باری گران میماند اگر زینب نبود کاروان دادخـواه خـون هـفـتاد و دو گل بیامیر کـاروان میماند اگر زینب نبود پاسداری کرد او از مکتب عدل و شرف دین حق کی در امان میماند اگر زینب نبود مژدۀ فـتح و ظفـر با خود آورد اربعـین این سفر بیارمغان میماند اگر زینب نبود کرد دل ها را هوایی در هوای کوی دوست کربلا کی جاودان میماند اگر زینب نبود ای «وفایی» مکـتب اسلام مدیـونش بود دین حق بیترجمان میماند اگر زینب نبود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها قبل از شهادت
به سر رسـید دگـر داستان غـربت من کـجـایـی ای سـبـب خـنـده ولادت مـن عـزیـز مـادر من، یـار بـا مـحـبت من همیشه دیـدن روی تو بوده عـادت من مـریـض درد فـراقـم بـیـا عـیـادت من چقـدر بار مـصـیبت به شانه بُـردم من خدا گواست که یکسال و نیم مُردم من چه غصهها که برای تنت نخوردم من تو روی خـاک و به بـادها سپـردم من مـرتـبت کـند ای نخـل سـرو قامت من تو رفـتی و غـم داغ تو بر جـبین افتاد چقدر پشت سرت خواهرت زمین افتاد به ضرب تیر گلـوی تو از طنین افتاد بلـند مـرتـبه شـاهی ز صدر زین افتاد دم شـهــادت تـو شـد دم شـهــادت مـن ز خاطـرم نبـرم چـشـمهای گـریان را نگـاه حـسـرت و سوز دل یـتـیـمان را به کـوفه طرز پـذیـرایی ز مهـمـان را سرت به نـیـزه تلاوت نمـود قـرآن را شکست رأس تو، از دست رفت طاقت من شـدیم وارد شـام خـراب یـادت هست؟ به بازوی من خسته طناب یادت هست؟ و اشک سرخ من با رباب یادت هست؟ تو را زدند به قصد ثواب یادت هست؟ زدند لطمه به روی تو و به عزّت من من و غم و من و ناله، امان از این غربت کفن نداشت سه ساله، امان از این غربت فدک نبود و قباله، امان از این غربت رخش کبود چو لاله، امان از این غربت گـذاشـت داغ روی داغ بینـهـایت من غروب و خیمه و غارت خدانگهدارت فـراق یـار و اسـارت خـدا نـگـهـدارت عـزای شـام و جـسارت خدانگهـدارت روم بــرای زیـــارت خـدا نـگـهـدارت هزار شکر که آخر روا شد حاجت من
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
ای زینب ای که بیتو حقیقت زبان نداشت خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت آگـاه بـود عـشـق که بیتـو غـریب بود اقرار داشت صبر، که بیتو توان نداشت در پـهـندشـت حـادثه با وسعـت زمان دنیا، سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت یک روز بود و این همه داغ، ای امام صبر پیغـمـبری به سخـتی تو امتحان نداشت گر پای صبر و همّت تو در میان نبود اسلام جز به گوشهٔ عزلت مکان نداشت روزی بـه زیـر سـایـهٔ پـیـغـمـبر خدای روزی به جز سر شهدا سایهبان نداشت! مـحـمـل درسـت در وسـط نـیـزهدارهـا یک ذرّه رحم در دل خود ساربان نداشت زینب اگـر نـبود، شجـاعـت یـتـیـم بـود زینب اگـر نبود، شهـامت روان نداشت زینب اگر نبـود، وفـا سـرشکـسـته بود زینب اگر نبود، تن عـشق جان نداشت زینب اگر کـمـر به اسـارت نبـسته بود آزادی این چـنین شرف جاودان نداشت «میثم» هماره تا که به لب داشت صحبتی حرفی بهجز مناقـب این خاندان نداشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها قبل از شهادت
گریه کردم روضۀ سخت تو را یکسال و نیم زهر شد در کام من آب و غذا یکسال و نیم در شگفتم، من که با تو زنده بودم روز و شب زنده ماندم بیوجودِ تو چرا یکسال و نیم؟! هیچ جا حتی گلستان هم دلم را وا نکرد بعدِ تو هر چیز، دق داده مرا یکسال و نیم با سرِ تو سر شده روز و شبِ این سرنوشت پیش چشمم بودهای بر نیزهها یکسال و نیم «کاش میشد زودتر جانم شود تقدیم تو» بوده بر روی لب من این دعا، یکسال و نیم ابرِ باران زای چشمم لحظهای خشکی ندید مثل طوفان بود، این آب و هوا یکسال و نیم جسم من اینجاست، روحم در کنار قبر تو هم در اینجا بودم و هم کربلا، یکسال و نیم روز و شب صد بار مُردم من، در این یکسال و نیم بوده در تقویم من، این بدترین یکسال و نیم آه، از آن ساعتی که کربلایت سرخ شد سنگهای نینوا هم در عزایت سرخ شد تا که خونت ریخت بر روی زمینِ قتلگاه آسمان لرزید از داغت، برایت سرخ شد بعدِ تو روی حـرامیها به رویم باز شد صورت من از جسارت بینهایت سرخ شد دست و پای خواهرت از تازیانه شد کبود بعد از آنکه بین مقتل دست و پایت سرخ شد رفتی و شد خواهر تو همسفر با حرمله بهر هتک حرمت من اشکهایت سرخ شد روی نیزه بودی و نیزه برایت خون گریست خاکهای کوچهها هم در قفایت سرخ شد حال، از داغ تو آه و شیون من سرخ شد در غـم پیراهنت، پیـراهن من سرخ شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() رحلت جانسوز حضرت زینب سلام الله علیها
هـنـوز رخـت سـیـاه عـزا به تـن دارد هـنـوز در دل خـود غـصـۀ کـفن دارد هـزار خـاطـره از کـوچـۀ بـنی هـاشـم هزار خـاطـره از مـادر و حسـن دارد شکسته بال و پرش را فراق جانکاهی دو چشم خیس و دو تا دست سینه زن دارد هزار حرف نگفته است در دلش از شام هزار غصه ز دوریاش از وطن دارد هنوز هم که هنوز است پلک او زخمیست هـنوز در بر خـود پـاره پـیـرهـن دارد هنوز هم که هنوز است، چشم او تار است و ردّ سـلـسـلـهها را به روی تـن دارد هنوز هم که هنوز است روضه میخواند چه روضههای عجیبی از آن بدن دارد همان بـدن که میان حـصـیر پیـچـیـدند هزار بوسه از آن تیر و نیـزهها چیدند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
تـا بـاد مـرکـبـیسـت بـرای پـیـام تـو با هر درخت زمزمهوار است نام تو دریا روایتیست به هر موج و کوهها، اسطـورههای صبر که در احترام تو هر لاله قطرهایست چکیده ز بغضهات بر گوش خاک خـوانده یقـیناً سلام تو زینب تـویـی ادامـۀ نـسـلی ز آفـتـاب ثـبت است بـر جـریـدۀ عـالـم دوام تو زینب تویی عقیلۀ عترت، شکوه صبر همواره سبز مانده حـسین از قـیام تو نزدیک چون نَفَـس به عزیز پیمبری حتّی فـرشته نیست چـنین در مقام تو
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
دست خدا، دو دست علمدار زینب است قلب سلیم، یکـسره بـیـمار زینب است هر کس حسین گفت، بدهکار زینب است زینب نـبـود، مُـحـرِم هیئت نـمیشـدیم گـمـراه میشـدیـم، هـدایت نـمـیشـدیم سکان بهدستِ کشتیِ در خون طپیده او آثـار داغ عـشـق به پیـکـر چـشـیده او بعد از حـسـین روح دمـیـد انقـلاب را بر دوش خود نـشاند غـم بیحساب را قـامت کـمـان نـمود که یارش بـایـسـتد تا که حـسـیـن روی مـزارش بـایـسـتد ماندن، بدون شمس و قمر، بیستاره؛ نه در گـوشها نبودن یک گـوشواره؛ نه بعد از حـسین قـافـله را دید گریه کرد شادی خصم، هـلهله را دیـد گریه کرد یـادش نـمـیرود بـدن اطـهـر حـسـیـن افـتـاد از فـرس جـلـوی مـادر حـسـین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
امشب دوباره این دلم پُر از صفا گردیده است در شادمانی و شعف ارض و سما گردیده است هر شیعهای از بند غم دیگر رها گردیده است بیت خدا لبریز از نور خدا گردیده است در هر کجا گر بنگری تابیده انوار جلی روشن شده کل جهان از مقدم مولا علی تا فاطمه بنت اسد با خـالقـش دمساز شد از مقدم این مه جبین عالم سراپا ناز شد ای اهل عالم ناگهان با اذن حق اعجاز شد از لطف خاص کبریا دیوار کعبه باز شد بنت اسد مام علی با غیر حق بیگانه شد با عزّ و جاه و مکرمت آن دم درون خانه شد پر کرده عطر و بوی او امشب همه گلخانه را چشم پیـمبر منتـظر بـیـند رخ جانـانه را بعد از سه روز از لطف حق دیدند صاحبخانه را بگرفته در آغوش خود مادر دُر یکدانه را با دیدن روی نبی لبخـند زد بر روی او ممزوج شد عطر و بویش با عطر او با بوی او آمد ز لطف خاص حق نور سماوات و زمین از بهر تبریک آمده از آسمان روح الامین بگرفته جا این گل به روی دست ختم المرسلین قرآن تلاوت میکـند مولا امیرالمـؤمنین این نو رسیده سر زده از دامن بنت اسد اینک گـواهی میدهـد بر کـبریـایی احد جبریل وحی از آسمان اینک خبر آورده است امشب سپهر دین حق، ماهی دگر آورده است نخل ولایت از کرم یاران ثمر آورده است بنت اسد در دامنش قرص قمر آورده است از سوی هستی آفرین بر ما عنایت آمده ای عاشقان ای عاشقـان شاه ولایت آمده بوی جنان امشب جهان از مقدم حیدر گرفت ماه رجب ای شیعیان از روی او زیور گرفت عالم ضیای دیگری از آن مه انور گرفت هستی ز یمن مقدم او جلوهای دیگر گرفت این گلبن عترت علی نور جمال سرمد است جانانۀ جان آفرین او جانشین احمد است نـور خدای داور و عـشق پیـمبر یا علی نازد در این عالم به تو زهرای اطهر یا علی تو دستگیر شیعهای فردای محشر یا علی دستم بگیر از مرحمت ساقی کوثر یا علی این نکته را گویم ز جان از جملۀ خوبان سری ای اهل عالم تا ابد من حیدریام حیدری شکر خدای مهربان عمری گدای حیدرم از کودکی خـویشـتن من آشـنای حـیدرم دیـنم بود حُـبّ عـلی غرق ولای حـیدرم تا زندهام شرمندۀ لطف و عطای حیدرم با بـردن نـام عـلی قـلبـم همیـشه منجـلی ذکر زبـان من بود تا لحـظـۀ آخـر عـلی تو نـور ذات خالـق حیّ مجـیدی یا علی شافع به روز محشر و برما نویدی یا علی بر تارک ارض و سما نور امیدی یا علی بر شام تار عاشقان صبح سپیدی یا علی ای منشاء جود و سخا لطف و کرم سر تا به پا بنما نگاهی از کرم ای جان خـتم الانبـیا امشب ز لطف خاص حق غرق تمنای توأم محـو گـل روی تو و طور تجـلای توأم در شام میلادت عـلی مست تـولای توأم تا زندهام مولای من خاک کف پای توأم با لطف حق از کودکی هستم غلامت یا علی شرمنده از لطف تو و مشی و مرامت یا علی عمری گرفتار توأم گر روسیاهم یا علی در طول عمرم بودهای تو تکیه گاهم یا علی ممنونم از لطف شما دادی پناهم یا علی امشب به حق فاطمه بنما نگـاهم یا علی ای دردمنـدان را دوا درد مـرا بنـما دوا عیدی من را کن عطا نجف مدینه کربلا من نوکـر درگـاه آل مصطـفـایم یا عـلی آقا مـدال نوکـری کردی عـطایم یا علی از کـودکی خـویش با تو آشـنـایم یا علی شکر خدا همسایۀ مولا(رضایم) یا علی من عبد درگاه توأم ای صاحب جود و کرم با نقد جان خویشتن مهر و ولایت میخرم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای رمـزِ بـه لــفّـافـۀ ایـن الـرجـبـیـون عاقل شدم آن روز که گشتم به تو مجنون زان روز که گفتم ز تو، هستم به تو مدیون صـد شکـر نـوشـتـند مرا از علـویّـون اکسیر تو بر خاک من آمیخت و زر شد در حوض دلم نقش تو افتاد و قمر شد از باب تراب، قطعۀ خاکی به من افتاد از طـینت پـاکـت گل پاکی به من افتاد از مضجـع تو شاخۀ تاکی به من افتاد در مکتب عشقت دل چاکی به من افتاد تا آتـش عـشقـت به دلـم کـارگـر افـتاد بر مـلـک دلـم دولـت پـایـنـدهتـر افـتاد منصور انا الحق زد و غافل ز وجودت ای حق مـسـلّم که معـمـاسـت حـدودت معنای صلاتی و نبی خوانده عـمودت تصـویـر خـداونـد جـهـان بـود نمودت محبوبتر از ذکر تو دیگر عملی نیست در هیچ غمی چاره به جز نادعلی نیست شک نیست که منظور ز خیرالعملی تو مـشـتـق شده از نـور خـدا در ازلی تو ای فـاتـح خـیـبـر همـه دانـنـد یَـلـی تو هر وصف بگویم ز شما هست، ولی تو مـعـروفتـرین قـسـمـت الـفـاظ اذانـی ای حضرت مـولا تو امیـر دو جهـانی والعصر که بیحبّ علی نیست هدایت ایـمان به خـدا بیمـددش نیست کـفایت ای آنکه تو مـیـزانـی و ایـمانی و آیت اسـلام بـنـا گـشـتـه بـه ارکــان ولایـت سوگند که مردم همه هستند لَفی خُـسر جز شیعۀ تو چون که خدا گفته تویی یُسر هرگز نتوان یافت کسی را به تو مانند دزدانِ لـقـب؛ واژۀ صـدیـق چـه دانـنـد فاروق تویی سلطهگران، مفت گرانند هرآنچـه که گـویـنـد به حالِ هـذیـانـنـد بدخواه تو در هر دو جهان از نظر افتاد «با آل عـلی هرکه در افتاد ور افتاد» هرچـند که آلـوده و بیعـذر و جـوابـم در روز جزا فرض که از اهل عـذابم بـر گـردنـم آویــخـتـه بـاشـنـد کــتــابـم میخـواست خـداونـد بپـرسد ز حـسابم بر مصحف من گرچه گنه بود و سزایش بـسـم اللهِ آن حُـبّ عـلی بـود و ولایش هرچند قلم مدح تو بنوشت و گهر سُفت تحریر علی لرزه به جانش زد و آشفت هندو و مسلمان و مسیحی ز علی گفت گـفـتند ولی وصف تو پایان نپـذیـرفت وقتی که علی وجه خداوند جهان است هرچند بگـویـند از او بـاز نـهان است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
جـبـریل شـنـیـد از تو بـرای خـبر آمد پر سوخت و پر ریخت و بیبال و پر آمد میخواست بگوید که علی داخل کعبه است دیـوار ترک خورد و خبر زودتر آمد بتخانه فـرو ریخـت و میـخـانه بنا شد از میکـده سـاقی سر کـوی و گذر آمد ای عـشق بفـرمـا قـدمت روی سـر ما خاکـیم و از این شاد که ما را پدر آمد میخانه نه آن است که گـفتند و شنیدیم میخـانه از اطـراف ضـریح تو برآمـد با عشق تو بر نقـره زدم بوسه و دیدم از جـای لـبـم خـوشـۀ انـگــور درآمـد محـراب به محـراب پـی قـبـلـه دویـدم ایـوان طـلا کـوب تـوأم در نـظـر آمـد میخـواستم از مدح تو چیزی بنویـسم یک واژه نگفتم من و عمرم به سرآمد آیـات خـدا را همه در شـور تـو دیـدم هر آیه که خـواندم به لبم نیـشکـر آمد با اشک وضو کردم و قرآن که گشودم بدخواه تو در آیه فقـط کـور و کر آمد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
مثـل بـذری که بـدون آب زائـل میشود بیولایت هم نماز و روزه باطل میشود شاهدْ «أکمَلتُ لَکُم» ناظرْ «حدیث منزلت» دین به حُب حـیدر کـرار کـامل میشود بیخردها فکر میکردند در وقت رکوع هر کس انگشتر ببخشد آیه نازل میشود از گِل حـیدر برای دوستـانش خرج شد لطف از او بوده اگر که، فیض حاصل میشود در عمارتخانهات شاه نجف! روح الامین در میان کفـشداریهاش شاغـل میشود گرد و خاک صحن تو الوات را عارف کند هر که دارد با تو حشر و نشر، واصل میشود مَرکبت هم در طریق وصل، صاحبدل بُود اسم دُل دُل با کمی تغییر دِل دِل میشود موجبات کسر شأنت نیست هم آغوشیام موج هم هر روز هم آغوش ساحل میشود دیدن روی خـدا کاریست ناممکن ولی دیدن روی خـدا در این شـمایل میشود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
از عرش تا فرش خدا، باشد به فرمان علی از اول خلقت همه، خوردند از نان علی در جای جای این جهان، کردیم هر چه جستجو دیدیم گشته هر کسی، یک جور حیران علی هر کس که دارد آبرو، دارد ارادت بر نجف هر کس شده صاحب نفس، دستش به دامان علی در کعـبه دنـیا آمده، آن کعـبۀ سـیّار حق او میهمان کعبه شد، یا کعبه مهمان علی؟! جـلـوه نـمـایی میکـند، بـین تـمـام انـبـیا پیغمبری که میشود، گهواره جنبان علی دارم سوال از دشمنان، آیا نبی در سجده اش خورده قسم بر آن سه تا، یا اینکه بر جان علی؟ او خالقی که دیده را تنها عبادت میکند پس فرق دارد با همه سبحانَ سبحانِ علی کار که بوده جز خدا، که جمع کرده قدرتش میخانهها را دور هم، در زیر ایوان علی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
قـلم لال است اما مینویسم داستانش را من و مدح علی؟! حتی نمیبردم گمانش را گروهی باعلی مشغول و جمعی باعلی عاشق مسلمان جای خود دارد چه سازم هندوانش را علی را بیخدا اصلاً؛ خدا را بیعلی هرگز نه میخواهم چنینش را؛ نه میخواهم چنانش را نه تنها مجلس خود را بنا بر گفتۀ احمد مزین کرده با نـام عـلی شیعه اذانش را بهقربان وجودی که وجودم از وجود اوست چنان میخواهمش آری که هر موجود جانش را خدا فرموده قبل از خلقت عالم علی بودهاست و من اصلاً نمیفهمم مکانش را زمانش را بگویم فاش حیدر کیست ممسوس خداوند است زبانم تند میراند که میگیرم عنانش را همیشه از خودم میپرسم و هربار میمانم چگونه شکر باید کرد لطف بیکرانش را ضریحش که بهجای خود دلم آنقدرها تنگ است کسیکه یاعلی گفته است میبوسم دهانش را زمان خطبهخوانی او سخنران نه سخندانست که منـبر میبرد حظ شیوۀ فنّ بیانش را خدا خود را اگر مؤمن صدا کردهاست میخواهد که اینگـونه کند مدح امیر مؤمـنانش را قسیم نار والجنّه؛ علی؛ تنها علی بودهاست کسی که با یتیمان میکند تقسیم نانش را بهقدر نان جو از ملک این دنیا نمیخواهد نخواهد بست زنجیری به دنیا؛ بازوانش را خدا آغاز خلقت یاعلی گفتاست پس حتماً به پایان میبرد با "یاعلی" کار جهانش را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
چنان نوری که از قلب صدف تابان زند بیرون علی از قلب بیتالله خندان میزند بیرون علی مرز میان کفر و ایمان است، با مهرش یقیناً از میان کـفر، ایمان میزند بیرون کسی که حُبّ حیدر دارد از آتش نمیترسد که جای شعله از هیزم گلستان میزند بیرون یقین دارم که اسماعیل ذکر یاعلی گفته است که زمزم از لب خشک بیابان میزند بیرون زمان خواندن مدحش میان جمع دقت کن پس از نام علی از هر دهان جان میزند بیرون کسی که با علی آغاز کرده کار و بارش را سراسر برکت از روزیِ دکّان میزند بیرون کسی که اهل تفسیر است میداند بدون شک فقط مدح علی، از بطن قرآن میزند بیرون اشارت میکند خورشید هم با شوق از مغرب به عشق ماه رویش از گریبان میزند بیرون رصد میکرد میدان را علی قبل از رجزخوانی از این آرامش در جنگ، طوفان میزند بیرون چنان بر قلب لشگر میزد انگار از دل دریا به سمت ساحل، امواج خروشان میزند بیرون علی از میمنه بر قلب لشگر میشود داخل علی از میسره با تیغ برّان میزند بیرون خمارآلوده میبوسد چنان هرگوشه را انگار شراب کهنه از دیوار ایوان میزند بیرون به دامان نجف دست توسل میزند عالم همیشه سائل از دربار سلطان میزند بیرون
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ذکـر تــوسـل هـمـۀ انــبـیـا عـلـیسـت دست خدا و گوش و زبان خدا علیست وابسته است گردش هفت آسمان به او بعد از خـدای اول بی انـتـهـا عـلیست چشم تمام خلق قـیامت به دست اوست زیرا فـقـط مـقـسِّم روز جـزا علیست در های و هوی سخت تمامی غزوهها روی لبِ رسول خـداونـد یا عـلـیست آن یک نفس که میرسد الطاف قدسیاش بر کلِّ "ما سِوا" نفس مرتضی علیست ما را چه هول لحظه مرگ است بیگمان تا قبض روح شیعـۀ دلداده با علیست صدها خلیفه یک نخ کفـشش نمیشوند "لا" بودهاند آن دو و نون لـنا علیست ما را به آن فراری از جنگها چه کار شکر خدا که رهـبر میدان ما علیست فردا که روز بیکـسیِ دشمن علیست فریاد قلب خستۀ ما یک صدا علیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
باز امشب نقش خورشیدی منوّر میکشند یا که تصویری ز روی ماه حیدر میکشند تاکه خورشید ولایت پرتو افشان میشود پرده بر رخ از خجالت، ماه و اختر میکشند آرزومندان دل از کف دادهاند امشب مگر انتـظار دیـدن رخـسار دلـبر میکـشـند گلشنآرایان همه محو گل رویش شدند از دل خـود نـعـرۀ الله اکـبـر میکـشند اشک شوق امشب خریداری دگر دارد بیا عرشیان در فرش، ناز دیدۀ تر میکشند ارزش آن قطره از هر گوهری افزونترست چون که میزان عمل در روز محشر میکشند چون همای آسـمان، پـرواز با یاد علی شب روان تا ساحت عرش علا پر میکشند تشنه کامان محبت با ولایش روز حشر جام کوثر از کف ساقی کوثر میکشند روز محشر زیر نور گرم خورشید فلک دوستداران علی را چتر بر سر میکشند ای« وفایی» آبرومـندان فـردا میشوند خاکبوسانی که خود را سوی این در میکشند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
تداعی میکند ابروی او نازک خیالی را منظّم میکند گـیسوی او آشفـته حالی را تجلّی کرد و از یک جلوهاش عالم پدید آمد خدا از روی و مویش ساخت ایام و لیالی را نجفرفته چه داند حال ما دور از نجفها را چه داند اهل دریا، حسّ و حال خشکسالی را؟! به گریه می توان ره یافت تا دریای لطف او به گریه جلب میسازد گدا لطف موالی را به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را خجالت از عبادت بیشتر مقـبول میافتد به جای فعل از ما میخرد این انفعالی را به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم سلیمان نیز از صحن علی بُردهست قالی را اگر ساقی تو باشی، جان فدای جام میسازم که در جنّت نخواهم یافت حتی این زلالی را علی و عالی و اعلی، یدالله ست و عین الله که معنا میدهد غیر از تو این اوصاف عالی را؟! برای گفتن از وصفت زبان شاعران لال است تقبل کن ز لطف، از ما همین اشعار لالی را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
لـب بـاز کـردی تـا بـگـویـی اَوّلـیـنی آری نـخـسـتـین پـیـرو حبـلالـمـتـیـنی عـاشـقتـرین آغـوشِ دنـیـایـی و بـاید در چـهـرۀ او عـشـق را تنـهـا ببـیـنی وا میکنی آغـوش خود را عـاشـقـانه مضمـون برای شعـر من میآفـریـنی حالا خـودت هم ایـسـتادی سمت قـبله وقـتی چـنـین مـحـو امـیر المـؤمـنـینی لب باز کردی تا بگویی وصف او را سخت است اگرچه واژه از جنّت بچینی ای کعبه! تو با حق و حق با توست آری حـالا کـه بـا آئـیـنـۀ حـق هـمنـشـیـنـی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
آمـدم باز کـنـم چـشـم پُـر از بـاران را و به عطر نجـف آغـشته نمایم جان را آمدم در طلب سورۀ والشمس و ضحی یک دل سیـر تمـاشا کـنم این ایوان را آدم و نـوح و محـمـد به حـرم آمـدهانـد تا به الگوی عـلی شرح دهند انسان را آیه آیه همه جا مدح عـلی میخـوانـدند ای دل غـافـل من باز بخـوان قرآن را أَفَــمَـنْ كَـانَ عَــلَـىٰ بَـيِّــنَــةٍ مِـنْ رَبِّــهِ؟ جز علی کیست که روشن کند این برهان را خواسـتم شـمّهای از رزم عـلی بنویسم نتـوانم که به تصویـر کـشم طـوفان را او که از بدر و اُحد، خیبر و خندق آمد تا به شمشیر دودم مسخ کند شیطان را شاخـص عـدل الـهی بُـوَد و میسنجـند به تـرازوی مسـاوات عـلی، میزان را آنچه گـفـتیم فقط قـطرهای از دریـا بود من که نشناخـتم آن وسعت بیپایـان را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد کعـبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد پلک وا کردی و آغاز شد آن لحظه بهشت خاک آن ذرهای از خاک کف پای تو شد نام خـورشـید بـرازنـدۀ چـشـمان تو، نه نـور خورشید کمی از ید بیضای تو شد عـشق هـمـراه تو در کـعـبه به دنـیا آمد عشق برخواسته از صورت زیبای تو شد از همان لحظه دلش خواست که تغییر کند قبله آن لحظه که سرمست تماشای تو شد خـنده از روی لب کـعـبه نیـفـتاده هنوز کعبه یک قلب پُر از شوق تولای تو شد عرق شرم به پیـشانی این شعر نشـست که پـی درک تو و حـل مـعـمـای تو شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
دفتر وصف تو یک عمر روایت دارد بـردن نـام تـو هم حـکـم عـبـادت دارد در مـقـام تو هـمین نـکـته کـفایت دارد که خدا نیز به نام تو عنایت دارد عنایت حالمان خوب نبوده است ولی خوب شدیم تا که خواندیم کمی نادعلی خوب شدیم کوهی از عـشق نه، اما پر کاهی دارد سـیـنـهای کز غـم دوری تو آهـی دارد نـوکـر شاه نجـف منـصب شاهی دارد دل مـا نـیـز بـه ایـوان تـو راهـی دارد مـا گـرفـتـار تو هـسـتـیـم ولـی آبـادیـم پــای ایــوان طـلای نـجـفـت افــتـادیـم مـا که هـستـیـم گـدای تو و فـرزندانت پشت ما هـست دعـای تو و فـرزندانت مـقـصد مـاست خـدای تو و فـرزندانت جـان عـالـم به فـدای تـو و فـرزنـدانت ای دو عـالم نخی از تار عـبایت حیدر خـلق عـالـم همه محـتاج دعـایت حیدر ما که هـستـیم فـقـط بنـدۀ سلطان نجف اعـتکـاف دل ما هـست به ایوان نجـف زنده شد خاک زمین با نم بـاران نجف حسرت ماست فقط آب نجف نان نجف ما خـدا را وسط صحـن تو پـیدا کردیم چِقَدَر در حرمت گریه به زهرا کردیم از نفسهای تو هر لحظه دعا میریزد از قنوت سحـرت عـطر خـدا میریزد از قـدمهـای تو هم گـرد شـفـا میریزد از دو دسـت کـرمـت آب بـقا میریـزد بسکه اوصاف تو هم جلوۀ پیغمبر داشت جبرئیل آب وضویت به تبرک برداشت شاه، همسفـرۀ پیران و فـقـیران بشود؟ مـرکـب بـازی اولاد شـهـیـدان بـشود؟ رازق نـیـمـهشب خوان یتـیـمان بشود؟ این فـقـط با هـنر دست کـریـمان بشود عالمی مست از این شیوۀ سلطانی توست ما همه مور و جهان ملک سلیمانی توست قنبرت باشم اگر ملک سلیمانم چیست؟ نوکرت باشم اگر بوذر و سلمانم چیست؟ غیر نام تو مگر ذکر فـراوانم چیست؟ غیر این عشق مگر برکت ایمانم چیست؟ تـا ابـد ذکـر لـب ایـن دل آگـاهـم بـاش اشــهــد اَنَّ عَـــلــیًّ ولــی الله ام بــاش غیر تو کیست کسی جان پیـمـبر بشود یا که با حـضـرت صدیـقه برابر بشود یا که نامش هـمهجا زینت مـنـبر بشود ابداً هیچ کـسی حـضرت حـیـدر بـشود تو فـقـط آمـدهای سـاقـی کـوثـر بـاشـی زامر حق جانـشـین بعـد پـیـمـبر بـاشی قصد اگر وصل تو، هجران وطن میچسبد گرچه شیرینی اسمت به دهن میچسبد ذکر این جمله به دلها عملاً میچسبد: بعد نـام تو فـقـط ذکر حـسن میچـسـبد بعد از این قافیه حیران حسن خواهد شد عین ایـوان تو ایـوان حـسن خواهد شد حـرم و گـنـبـد و بـاران! چقدر رویایی گـوشـۀ خـلـوت ایـوان! چقـدر رویـایی وسط صحن، چـراغـان! چقدر رویایی گـفـتن ذکر حسن جان! چـقدر رویـایی میرسد آنکه امید تو و من خواهد بود او هـمان بانی ایوان حـسن خواهد بود
: امتیاز
|