![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
من کویرم لب من تشنه باران علیست این لب تشنه پُرشور غزلخوان علیست این که گستردهتر از وسعت آفاق شدهست به یقین سفـره گـسترده دامان علیست مـنّت نان و نـمک نیست سر سفـره او پس خوشا آنکه در این میکده مهمان علیست آتش اشکی اگر در غزلم شعلهور است بیگمان قطرهای از درد فراوان علیست لحظهای پرتو حـسنـش ز تجلی دم زد که جهان آینـه درآینه حـیران علیست کعبه یکبار دهان را به سخن وا کردهست تا بدانـیـم کـلـید در این خـانه علیست از دم صبـح ازل نـام عـلی میخـوانـد دل که تا شام ابد دست بهدامان علیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
گرچه دریای فضیلتهای تو محدود نیست عفو کن توصیف ما آنسان که حقّش بود نیست عشق یعنی جانمان خورده ست با نامت گره جز تولّی و تبرّی رمز تار و پود نیست ذکر تسبیح سلاطین جهان یا مرتضیست هیچ شاهی جز علی از دید ما مقصود نیست تو ببخشی یا نبخشی همچنان پشت دریم ما گـدای دیدنت هستیم بحث جود نیست فضل تو بر جملۀ پیغمبران ثابت شده است زادگاه هـیچ یک از انبـیا مسجود نیست ای مـؤذن دل بـبـر بـا بـردن نـام عـلـی نعمتی که در صدای حضرت داوود نیست مثل ابـراهـیم در آتـش صدایت میزنـیم سوختن را حاصلی جز بوی خوش از عود نیست سوختیم از عشق و پر زد سوی کویت روح ما چشم ظاهر بین نمیدانست اینها دود نیست «نزِّلونی» گفتی و در کار افکندی گره عقل ما را قدرت تشخیصت از معبود نیست گرچه ناچیزم ولی با خود نگه دارم ز لطف در فروش جنس بیمقدار قطعاً سود نیست دل به دریـا میزنـم دریا مـریـدان توأند خیری از این عاقبت بهتر برای رود نیست بس که شیرین است دیدار تو در پایان عمر مرگ در بدو تـولد هم برایم زود نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
عـلی جـان پیـمبر بود و جانـان پیمبرها علی آقای سلـمان بود و مولای ابوذرها بچرخاند خدا خورشید را دور سر ماهش به قربان رجب اردیبهشت و مهر و آذرها کسی دشمن نمیدارد علی را غیر بد نطفه سند هم خواستی جویا شو از دامان مادرها علی نور خدا روی زمین بود و نمیباشد تفاوت بین اصغرها و اکبرها و حیدرها اگر پرده نمیانداخت بر ذاتش خداوندش گمانم فاش میخواندند ربش روی منبرها ندارد احتیاجی بر من و امثال من وقتی کنیز و خادمش هستند اسما ها و قنبرها عـلی در بدو دنیا آمدن کعبه قرق کرده برایش کار دشواری نبوده فـتح خیبرها
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
به عشق مرتضی کعبه ترک خورده، خبر این است خدا هم از علی دم میزند، فوق بشر این است شبی در پای ایوان “هو کشان” میگفت جبرائیل یقین دارم که تنها قبلۀ اهل نظر این است نصیب هر کس و ناکس نشد عشق علی آری! چه دُرّی در دلم جا دادهام، اوج هنر این است ملائک روز و شب دنبال مولا راه میافتند تیمم میکنند از خاک نعلینش گهر این است به میدان میرود اما به تن جوشن نخواهد داشت دعای حضرت زهراست پشت او، سپر این است برای فاتح خیبر فرار از جنگ بیمعناست فلانی و فلانی را بگو مرد خطر این است مرا هم بیـنِ زائـرهای مولایم پذیرفـتـند خدا را شاکرم عیدی من روز پدر این است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
تو را همراه خود آوردهاند از شرق بارانها تو را ای زادهٔ شرقیترین خورشید دورانها چه بذر برکتی آوردهای از آسمان با خود چه خیری از زمینِ خود درو کردند دهقانها چه لحنی و چه حرفی در بیان و بر زبانت بود که تسبیح سخن افتاد از دست سخنرانها به رویت چشم میبستند ای خورشیدِ دانایی بزرگیِ تو کوچک دیده شد در چشم نادانها سؤالی را که میپرسند محکوم جواب توست چه پاسخها گرفت از باب علمت، جهل انسانها مگر از چشمهٔ نامت نمیجوشد خیال شعر چرا اینقدر کم جاری شدی از چشم دیوانها نبر بخشندگی را با خودت از سفرهٔ دنیا نرو! در حسرت جود تو میمانند مهمانها سفارش کن مرا هم نزد بابای رئوف خود اگر یادی کند فرزند، میبخشند سلطانها
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
کجا روانه کنم شور و شوق بیحد را دو بـال عــاشـق پـروانـهای مـردد را کجا بدون تکـلّـف قـبـول خـواهد کرد بهانهگـیری این گـریـههـای مـمـتد را میان عطـر سکـوت و سلام پیدا کرد نـگـاه خـستـۀ من روشـنـای گـنـبـد را به گـامهای خـیال غزل کسی میگفت به کـاظمین بـبر کـوچههای مشهـد را دو پلک مانده به باب الجـواد با لبخند گرفته زیر نـظر عشق رفت و آمد را به لطف گـردش رندانـۀ فـلک امشب علی گـرفته در آغوش خود محـمد را خلاصـۀ بـرکـات چـهـارده مـعـصـوم جواد کیست؟ ببین خود حروف ابجد را ببخش سرزده شعرم رسیده، از سر شوق ز یـاد بـرده غـزل، بـایـد و نـبـایـد را غـزل فــدای گـل خـنـدۀ جــواد شــود جواد اگر که بخـنـدد غـزل زیاد شود جواد اگر که بخـنـدد بهـار خواهد شد بـهــار آیـنـهدار نـگــار خــواهـد شــد زمـانه با برکـتتر، از او نخواهد دید کمی به روی پسر خیره شد، سپس خندید بـرای قـلـب هـمه الـتـیـام خـواهـد شد وهـفـت سـال دگر او امـام خواهد شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
رحمت بر انوارت که نـورانیترینی مـولـود پُـر خـیـر امـام هـشـتـمـیـنـی بـالاتـری از فـهـم و ادراک زمـیـنـی نـزد پـدر، مثـل عـلی اکـبر، نگـیـنی دریای احـسان، نـور ایمان، یا محمد ای کـوثـر شـاه خـراسـان یـا مـحـمـد برکت گرفت از مقـدمت شهـر مدینه داده وجـودت بـر دل بـابـا، سـکـیـنـه بعد از چـهـل سال آمدی ای بیقرینه مِهـرت رسـیـده بر دلـم سینه به سینه مـانـنـد اجـدادم هـمـیـشـه زیـر دِیـنــم تـا کـه نـفـس دارم گـدای کـاظـمـیـنـم زیبـاتـرین تـصویـر، از ذات خـدایی تلخـیـص جـود اهل بیت مصـطـفایی از جنس أعـطـیـنایی و ابن الرضایی بـیـش از گـدا آقــا تـو دنـبـال گـدایـی ای مـاهِ در آغـوشِ خـورشـیدِ ولایت از ما پـذیرا باش این عـرض ارادت ذکر ملک در پیشگاهت "إن یَکاد" است تا حشر، درب خانهات باب المراد است سائل مـنم آقـا اگر نـامت جـواد است یک گوشه چشمت از سر من هم زیاد است بر خـانـدان اطـهـرت دل بـاخـتـم من بر گـردنـم حـرز تو را انـداخـتـم من شأنت برای خـلـق، نـافـهـمـیدنی بود باران به اذن حـضرتت باریـدنی بود در کودکی، اعجـازهـایت دیـدنی بود پیـشـانیات نـزد پـدر بـوسـیـدنی بود روح الامین بر درگهت مشغول بوده قَـدرت شـبـیه فـاطـمه مجـهـول بـوده مـانـند تو ای کـوثـرِ دور از تـکـاثـر از قــاتـلــیـن مـــادرت دارم تــنــفـر یک عمر دسـتانم شده از برکـتت پُر یا ذا الکرم از این همه رحمت، تشکر ای جلـوۀ پُـر برکت نـورٌ عَـلی نـور چشمان بدخواهانت ای ابنُ الرضا کور شد گریهات بر داغ زهـرا بیشباهت از روضههایش سالها تر شد نگاهت با مشت کـوبـیدی زمین مـابین آهـت گفتی چه بوده مـادرم آخـر گـناهت؟! این غم فقط یک جور پایان میپذیرد مـهـدی بیـایـد تا تقـاصـش را بگـیرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
بیا به بـاغ که بـار دگـر تمـاشـاییست بهار و سبزه و گل برگ و بر تماشاییست بیا به ساحت سبز چمن که از گل سرخ گرفته بار دگر زیب و فر تماشاییست ز رنگ و بوی گـلـستان احـمدی باشد شکـوفـهزار بـهـاران اگر تماشاییست گذشت شـام سـیـاه و دمـیـد نـور سحر بیا ببـین که طلـوع سحـر تماشاییست اگر سپـهـر ولایت شـده است نـورانی جمال و جلوۀ شمس و قمر تماشاییست ز کـوچـههـای مـدیـنه جـواد میگـذرد ز فـیض مقدم او رهگـذر تماشاییست اگر چـه دیـدن این گـل بـود تمـاشـایی به وقت جود و کرم بیشتر تماشاییست بـیـا بـه تـهـنـیـت ثـامـن الائـمـه رویـم که در کنار پسر این پـدر تماشاییست دلم هـوای حـریـمش نمـوده همسفـران خدا نصیب کند؛ این سفـر تماشاییست ندیـدهای تو «وفایی» حـریم پاکـش را به پیـش دیـدۀ اهـل نظـر تمـاشاییست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
نوری ز عرش آمد و وقتِ سـپـیده شد مـابِـیـن شـهـر صـوت اذانی شنیده شد در صور جسم، نفخۀ روحی دمیده شد آئــیــنــۀ جــمــال نــبــی آفــریــده شـد خورشیدِ روی بام رضاجـان ما، سلام ای سـومـین مـحـمـد ایـمـان ما، سـلام لبـخـند تو به خـوشـۀ گـنـدم سـلام کرد بـامِ عـروج، بـالِ تـو را احـتـرام کـرد شُرب نگاهِ تو چه شرابی به جـام کرد چِـل سـال انـتـظـار پـدر را تـمام کـرد از قـعـرِ چـاهِ طعـنۀ مَـردُم، رها شدی تو یـوسـف مـدیـنـۀ یـعـقـوب مـا شدی جود تو شیعه را ز گدایی مُعـاف کرد باید به دور دست کریمات طواف کرد حُـبِّ تو ریـسـمـان دلـم را کـلاف کرد حتّی عصا به مـرتبهات اعـتراف کرد عشق تو حُکم قطعیِ حفظ شعائر است هرکس که بیولای تو مُردهاست، کافر است در فـصل فـصلِ کـوچ، شـبـیه کبوتریم از کـاظـمـین تا حـرم طـوس میپـریم جـیـرهبـگـیـرِ گـنـدم خـواهـر بـرادریم ما ریزخـوار سفـرۀ موسیبن جعـفریم این کاسهها رسیده به خوان سِتُرگ تو قـربـان سـفــرهداری بـابـا بــزرگ تـو در خاک ما نسیم دلانگـیز یاسهاست ایـران؛ پنـاهگـاهِ ولایتشـنـاسهـاست روی ضـریـحهـا گـرهِ الـتـماس هاست این عمه جانِ تو بخدا جانِ فارسهاست مـانـند مـوجِ عـاطـفـههـا در تـلاطـمیم خـدمتگـزار حـضرت معـصومۀ قـمیم نقش تو طرح نقشۀ آب و گل من است حِـرزَت امید آخر هر مشکل من است پـشت در حـریم شما، مـنزل من است بـابالـجـواد؛ بـاب مـراد دل من است دروازۀ رسـیــدن شـیــعــه بـه جـنّـتـی تـو آن جــواز آخـر قــبـل از زیـارتـی در دشت خشک لذت باران تویی تویی تلفیقی از کرامت و احسان تویی تویی روز جـوانِ مـردم ایـران تـویی تـویی اصلاً عـلیِّ اکـبر سلـطان تـویی تـویی هـرچـند مَـشهَـدی شـدهام، کـربـلاییام مـن بـیقـرار بــوسـۀ پـائـیـنِ پــایـیام
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
روح الامین از سوی حق بر خاکیان داده نوید امشب ز هستی آفـرین نور ولا آمد پدید در آسمان دین حق ماهی درخشنده دمید از مقدم مولا جواد ابن الرضا گردیده عید شهر مدینه از شعف گردیده در شادی و شور گلریز گشته مقدمش با یاس و سنبل دست حور امشب دل شوریده در حال و هوای دیگر است اندر زمین و آسمان نور خدا جلوهگر است پور علی موسیالرضا از نسل پاک حیدر است بعد از پدر این گل پسر بر کل عالم سرور است امشب خدای سرمدی بر ما کرامت کرده است زینت فضای این جهان نور امامت کرده است این دل سوی شهر مدینه باز بال و پر گرفت عالم ز یمن مقدمش شور و شعف از سر گرفت از فیض روی ماه او ماه رجب زیور گرفت دنیا ضیای دیگری از این مه انور گرفت امشب کرم کرده خدا شمس ولایت آمده نـهـم گـل آل عـبــا نــور هـدایـت آمــده ارض و سما روشن شده از لطف خاص کبریا ای عاشقان ای عاشقان سر زد گل باغ ولا با شادمانی و شعف بر لب بود شور و نوا شادی کنید ای عاشقان آمد جواد بن الرضا از مقدم این گل نگر ارض و سما گلشن شده چشم و دل مولا علی موسی الرضا روشن شده نهم گل بستان سرای آلِ پاک مصطفاست خورشید عالم تاب دین نجل علی مرتضاست در خوی و خصلت این پسر چون فاطمه خیرالنساست فرزند پاک و کوثر مولا علی موسی الرضاست از مقدم ابن الرضا بگرفته این عالم صفا با دیدن روی مهش روشن شده چشم رضا دل از همه عالم برد آن صورت رخشندهاش چون جد و آباءش بود دین خدا پایندهاش از بس بود او مهربان جود و سخا شرمندهاش تنها نه شاهان جهان حاتم کمینه بندهاش این گلبن عترت بود مولا رضا را نور عین باشد جواد ابن الرضا شمع وجود عالمین امشب خدای مهربان منت نهد بر خاکیان تنها نه اهل این زمین حور و ملائک شادمان از بیت مولانا رضا آمد جواد اندر جهان از عطر و بوی این پسر بر جان رسد بوی جنان مشی و مرامش حیدری دردانۀ زهراستی چون فاطمه خـیرالنسا جانانۀ طاهـاستی گرچه بدم مولای من از غیر تو بگسستهام در این جهان از لطف حق تنها به تو دل بستهام اندر شب میلاد تو در محفلت بنشـستهام چشم امیدم را جواد من بر نگاهت بستهام از لطف و جود و مرحمت دادی پناهم یا جواد امشب به جان مادرت بنما نگاهم یا جواد گرچه گل مولا رضا بر گلشنت خارم جواد در این جهان و آن سرا تنها تو را دارم جواد آقای عالم هستی و من عبد دربارم جواد بنما نگاه از مرحمت بر این دل زارم جواد امشب ز لطف خود نما پر از ولایت ساغرم تا زنده هستم زنده با مهر و ولای حیدرم شد کاظمینت جنتم رضوان من کرب و بلاست نامت به لبهای همه گلواژۀ عشق و صفاست مهر و ولا و حُبّ تو نور دل اهل ولاست لبریز از مهر شما کل وجود این (رضا)ست تا زنـدهام مولای من غرق عنایات توأم ای مـایـۀ آرامـشم محـو کـرامـات تـوأم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
رسـیــدم بـاز هـم بـیاسـتــخــاره حـرم حـال خـوشی دارد دوبـاره دوبـاره دل فـقـیـرِ خانـهزاد است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
آیـد نـسـیـم از ره و مُـشـک تـر آوَرَد عـطـر بـهـار از دمِ جـانپـرور آوَرَد با مـوکـب معـطّـر خود این مـسیـحدم یک بوسـتان بنـفـشـه و نیلـوفـر آورد در حیرتم که این نَفَس قـدسی از کجا سرسبزی و طراوت و برگ و بر آورد این پیک مُشکبوی مگر از مدینه است کز هر گـذر که میگـذرد گل برآورد آری نسـیم چون طربانگـیز میشود گـلهـای بــاغ را بـه تــرنّــم درآورد گـلهـای بـاغ را به ارادت نـثـار کـن در پـای آن کـه مــژدۀ آن دلـبـر آورد آن دلـنـوازِ عــالــم و آدم کـه آسـمـان حاشا که از رُخَش مهِ روشنتر آورد شاید که ماه سر به گـریـبان فرو بَرَد کز جَیب «خیزران» مهِ نو سر برآورد این است مریمی که مسیحا «جواد» اوست این است آن صدف که مِهین گوهر آورد تا فیضی از صحیفۀ زهرا به ما رسد جـبریل برگ سبزی از آن دفتر آورد دلبـند مرتـضی و جگـر گـوشۀ رضـا با خود جـلال و جـلـوۀ پیـغـمبر آورد شـبهای انتـظـار پـدر را به راسـتی صبح جـمال و جلـوۀ او بر سر آورد آن نـازنـین پـدر که فـروغ هـدایـتـش اندیـشـه را به وادی حـیـرت درآورد هــمــراه بــا تــرنّــمِ لالایــی جــــواد اشک از غـم فـراق به چـشم تر آورد شبها کـنار بـستر نازش به ارمغـان چشمی پُرآب و چشمهای از کوثر آورد جای شگفت نیست که افلاک سر فرود پیـش جلال و شوکت این رهبر آورد ابــر عـنـایـت و کــرم و الـتـفــات او آفــاق را هــر آیــنــه زیـر پــر آورد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
بار دیگر عشق با الفاظ من هـمراه شد باز شعـرم از شعـور تـازهای آگـاه شد نغـمـه و گـلـبـانگ جـانم یا ولی الله شد صحبت از خورشید شد از آسمان از ماه شد فیض نوری آمد وطبع مرا پُر نور کرد جلوۀ ماه رجب قلب مرا مسـرور کرد با گل رویت جهان را باز گلشن کردهای غنچۀ لبخند را غرق شکـفـتن کردهای سـاحـت بـاغ تـولا را مـزیّـن کـردهای دیدۀ خورشید دل را باز روشن کردهای ماهی و هفت آسمان عشق همرنگ تو بود خوب شد زود آمدی خورشید دلتنگ تو بود چـشم تا وا میکنی دنیا سلامت میکند شهر یثرب، کعبه و بطحا سلامت میکند جـبـرئیل از عـالـم بالا سـلامت میکند پلک تا بر هم زنی بابا سـلامت میکند بر خدایی چهرۀ تو بس که او دل باخته گونههای اطهرت از بوسه گل انداخته جود را گفتم صدا میزد که دریایش تویی عـلم را گـفـتم نـدا در داد دانایش تویی عشق را گفتم صدا زد شور وغوغایش تویی «یامن ارجوه لکل خیر» معنایش تویی مهر و ماه آسمان نوری ز مشکات توأند عـالم و آدم گدای جود و خـیرات توأند از کلام وحی گشته نور باران سینهات عـلّمالاسـما بود یک گـوهر گنجـینهات میدرخشد تا قیامت پرچـم سبـزیـنهات پـور اکـثـمهـا هـمه مـاتـند در آئـینهات صحبت از دریا اگر چه در حد این قطره نیست آن که فیض از تو نبرده، ای فروغ دیده کیست؟ مـژدۀ آزادگی را بـر اسـیـران میدهی نور بر آئیـنۀ روشن ضمیران میدهی رشته مروارید را دست فقیران میدهی بهتر از آن را اگر که بر امیران میدهی میکنی بر دشمن دین با کرم روشنگری «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری» آسـمان خـاک قـدمهـای تو را بر داشته قـبضۀ خـاک تو را بهـر شـفا بر داشته عطر جانبخش تو را با خود صبا برداشته هر که با نـام شـما دست دعـا برداشـته بر روی بال دعای خویشتن گُل میزند با تـولای شـما بـر آسـمـان پُـل میزند من که با ذکـر مـدام تو عـبادت میکنم کی تولای تو را با نفس قسمت میکنم گرچه از هجران کوی تو شکایت میکنم از همینجا با شما قصد زیارت میکنم یا ولـی الله! ای نـور دو عـالـم؛ السّلام یا امین الله، ای فـیـض مـعـظم؛ السّلام آفـتـابـا ذرهات را آسـمـان پــرواز کـن بر محبانت دری از لطف و احسان باز کن در کلام من به وصف خویشتن اعجاز کن توشۀ فـردای رستاخـیز ما را ساز کن گرچه شعر این «وفایی» نیست مانند کمیت هـدیهای آوردهام بهر رئـوف اهل بیت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
جلـوهها بسـیار اما دل یکی، دلـبر یکی بین این میخانهها، باده یکی ساغر یکی چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکیست وا شده امشب به سمت آسمانها پنجـره میشود گفت از نگاه یار، صدها خاطره از گرههایی که کورند عشق پیدا میشود عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد ابـروی دلـدار ما را قـبلـۀ محـراب کرد او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده خوب شد اصلاً کسی امشب جوابم را نداد اینکه میگویند دستش سفرۀ جود خداست آیـنـه قـدّی سلـطـان سـریـر ارتـضاست ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
امشب از لطف خداوند گلی وا شده است این گل از باغ رضا زینت دنیا شده است در سحرگاه دهم روز رجب سر زد ماه که جهان روشن از این ماه دل آرا شده است آمده نـور دل حـضرت ثـامن به جـهـان یثرب از مقـدم او طور تجـلا شده است آسمان غرق ستاره شده از شور و شعف بار دیگر به جهان مـاه هـویدا شده است نهمین گلبن عصمت به جهان جلوه نمود عالمی مست بوی این گل زیبا شده است آمـده مـظـهــر خـلاق مــبـیـن از جـنّـت شادمان قلب نبی خواجۀ اسرا شده است آمده ابن رضا نـور دو چـشـمـان بـتـول شادمان از قـدمـش چهـرۀ بابا شده است چون خدا کرده عـطا بر گل هـشتم هدیه در جنان شاد دل حیدر و زهرا شده است سـر زده مــاه درخـشـنـدۀ آل عـصـمـت روشن از نور رخش گنبد مینا شده است شادمـان گـشـته دل جـمـله محـبان زیـرا هدیهای از سوی حق بر همه اعطا شده است امشب از یمـن قـدوم گل زهـرای بتـول بر همه عـالـمـیان لـیـلـۀ احـیا شده است بسکه زیباست جواد ابن رضا، ارض و سما بهر دیدار رخـش چـشم تماشا شده است بر همه اهل جهان از کـرم و لطف خدا این گل فاطمـیون کعـبۀ دل ها شده است نهمین عصمت حق؛ رهبر و روشنگر دین رهـنـمـای هـمۀ مـردم دنـیـا شـده اسـت در مـیـان هـمۀ اهـل زمـین، اهـل سـمـا این پسر روح دعا مظهر تقوا شده است نجل سوم عـلی است او ملقـب به جـواد بعد هشتم مه دین بر همه مولا شده است کرم و جود و عطا رحمت و ایمان و سخا همه با آمـدن اوسـت که معـنا شده است شــاد بـاشـیـد ز یـمـن قــدم پــاک جـواد شـامل ما کـرم خـالـق یـکـتـا شـده است یک نگـاهش بَرَد از قلب همه عـالم غـم شیعه با یک نگه اوست که آقا شده است این جواد است که چون جدّ گرامش حیدر از کـرامات خدا شافع عـقـبی شده است شـکــر لله شـدهام عــبــد و غــلام در او طبع من از کرم اوست که گویا شده است اینکه گردیده (رضا) ریزهخور خوان شما با دعا و کرم و لطف تو مولا شده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
ای دوست مـراد اهلبیت آمده است یک گـل ز نـژاد اهلبیت آمده است امـروز تــمــام سـائـلان مـیگـویـنـد مـیـلاد جـواد اهـل بـیـت آمـده است ******************** امشب که جواد قامت افـراشته است با جلـوۀ خود بذر سحـر کاشته است گر غرق به نور است زمین، شمس شموس گلبـوسه ز روی مـاه برداشته است ******************** درمـانـدهام از دوست فـرج میطلبم سرخـط سفـر به سوی حـج میطلبم من عیدی خود را شب مـیلاد جـواد از درگـه ثـامـن الحـجـج مـیطـلـبـم ******************** گـنـجـیـنهای از جـود و سخا آوردند آئـیـنـهای از صـدق و صـفـا آوردند با خـلـق جـواد اهـلبیت از فردوس یک دسـتـۀ گـل بـهـر رضـا آوردنـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
دلـم بـدون تو محـکـوم بر پـریشانیست همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانیست سـلام حـضـرت ابـن الـرضـای دوم مـا فـدای تو چه قَـدَر رأفـتت خـراسانیست تـو در تـمـام حـرمهـا کـنـار من هـستی زیارتم همه لطفـش به جامعهخوانیست عـلـیِ چـارمِ دیـن، هر که بـنـدۀ تو نشد تمـام بنـدگیاش کـفـر و نا مسلـمانیست بـه مـیـوۀ دلـت آقـا بـگـو کـه بـرگــردد بهار، گـم شده اینجا، هـوا زمستانیست ز خشکسالی و قحطی چه غم که دل بستم به خانهای که همیشه در آن فراوانیست چه در کـنار گدایان، چه کاخ آن ملعون به هر کجا که رود کار او سلیمانیست عزیز مصر بریز اشک بر عزیز جواد میان سامره مانده، غریب و زندانیست چه آمده است به یادش میان بزم شراب هوای حضرت دریا چه قدر طوفانیست دوشنبه، گریه، حسن، سامرا مدینه شده دوشنـبههای حـسنها همیشه بارانیست حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام قبل از شهادت
سهـم من از مـصیبت جـدّم حساب شد پـایـم هـمیـنکه باز به بـزم شـراب شد مردانه بود بزم و دلم یاد عمّه سوخت دیـدم چـقـدر عـمـهام آنـجا عـذاب شـد بسیار گریه کردم از این غصه که چرا نامـوس کـبریا به کـنـیزی خـطاب شد میخـواند جد من به لبش آیههای نور افـسوس خـیزران به لب او جواب شد تشتِ زر و شراب و سر و کـینۀ یزید اینـهـا دلـیـل رفـتـنِ تاب از ربـاب شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
با شما عاقـبت شیعه به عزّت ختم است آخـر و عاقـبت ما به سیـادت ختم است از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست مقـصد عـالم امکان به امامت ختم است هـمه نـورید، هـمه هـادی أمّـت هـسـتید پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است مـا گـرفـتـار گــنـاهـیـم ولـی اهـل رجـا جـادۀ جامـعۀ ما به شـفـاعت خـتم است از گـنـاهان کـبـیره است دل جامـعه پُر کار این جامعه اما به زیارت ختم است « مَن أتاکُم » چه نجاتیست سر راه بشر! با تو پایان حوائج به سعـادت ختم است چیست در حکمت« فَالرّاغبُ عَنکم مارق»؟ راه، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است ولی آنکس که در این سِیر « لَکُم لاحِق» شد راه او « گرچه گنهکار» به جنّت ختم است تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم که دعای تو یقـیناً به اجـابت خـتم است یا عـلیِ بنِ محـمّـد! چه غـریـبی! اصلاً قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است تو چه مقتول و چه مسموم، جهان میداند که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
در بستری افـتاده بیجان پیکر توست بر خاک از زهر جفا بال و پر توست آقا دگـر تـاب و تـوان رفـته ز جسمت دلـواپس فـرزند دو چـشمان تر توست زهـر جـفـا جـسـم تو را درهم کـشـیده در بـسـتری انگـار جسم لاغـر توست در حـجـرۀ در بسـتـهای افـتادی از پـا آه و فغان و بیکسی دور و بر توست از داغ و درد کـوچهها بیتـاب هستی در گوش جانت نالـههای مـادر توست پـیـری چه زود آمـد به استـقـبـالت آقـا زهـر جـفا در بین حجـره یاور توست در سامـرا دور از وطن تنهـا غـریبی تنهـا کـنـار بـسـتر تو هـمـسـر تـوست گویند لبتـشنه تو جان دادی به بسـتر در ساعت آخر فغان در حنجر توست بالا سرت وقت شهادت عسکـری بود یا آنکه روی خاک حجره پیکر توست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
مـرغ دلـم پـر زد بـه بـام سـامـرایـت سر مینهد بر تربت صحن و سرایت ای قـبـلـۀ امـیـد، اشـکـم شد وضـویـم دارم نـمـاز عـشـق در پـائـیـن پـایـت در خـلـوت روحـانیام، صد بار گـفتم ای باعث هـسـتی، همه هـستی فدایت هرگـاه رو کـردی به محـراب عبادت گـوش فـلک پُر شد، ز بانگ ربّـنایت گر هر فـراز جامعه صد جـلـوه دارد شد این دعا یک جلوه از، قدر و بهایت دشـمـن به خـامـوشی تو کـوشـیـد اما پیچـیـد در هفـت آسمان بانگ رسایت هنگـام بـیـمـاری دلت تا کـربـلا رفت تا زیـر آن قـبـه، کـنـد شیـعـه دعـایت بـرهـم زدی بـزم شـراب ظـالـمان را وقتی به شعری، در ترنّم شد صدایت افـسـوس از زهـر ستـم آتـش گـرفـتی شد آب مثل شمع غـم، سر تا به پایت با عسکری پیداست داغ تو چه کرده است وقـتی گـریـبان را دریـده در عـزایت بگـذار تا جان «وفایی» سوزد از غم در وسـعـتی از غـربت درد آشـنـایت
: امتیاز
|