کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : مربع ترکیب    

نوری ز عرش آمد و وقتِ سـپـیده شد            مـابِـیـن شـهـر صـوت اذانی شنیده شد

در صور جسم، نفخۀ روحی دمیده شد            آئــیــنــۀ جــمــال نــبــی آفــریــده شـد


خورشیدِ روی بام رضاجـان ما، سلام

ای سـومـین مـحـمـد ایـمـان ما، سـلام

لبـخـند تو به خـوشـۀ گـنـدم سـلام کرد            بـامِ عـروج، بـالِ تـو را احـتـرام کـرد

شُرب نگاهِ تو چه شرابی به جـام کرد            چِـل سـال انـتـظـار پـدر را تـمام کـرد

از قـعـرِ چـاهِ طعـنۀ مَـردُم، رها شدی

تو یـوسـف مـدیـنـۀ یـعـقـوب مـا شدی

جود تو شیعه را ز گدایی مُعـاف کرد            باید به دور دست کریم‌ات طواف کرد

حُـبِّ تو ریـسـمـان دلـم را کـلاف کرد            حتّی عصا به مـرتبه‌ات اعـتراف کرد

عشق تو حُکم قطعیِ حفظ شعائر است

هرکس که بی‌ولای تو مُرده‌است، کافر است

در فـصل‌ فـصلِ کـوچ، شـبـیه کبوتریم            از کـاظـمـین تا حـرم طـوس می‌پـریم

جـیـره‌بـگـیـرِ گـنـدم خـواهـر بـرادریم            ما ریزخـوار سفـرۀ موسی‌بن جعـفریم

این کاسه‌ها رسیده به خوان سِتُرگ تو

قـربـان سـفــره‌داری بـابـا بــزرگ تـو

در خاک ما نسیم دل‌انگـیز یاس‌هاست            ایـران؛ پنـاهگـاهِ ولایت‌شـنـاس‌هـاست

روی ضـریـح‌هـا گـرهِ الـتـماس‌ هاست            این عمه جانِ تو بخدا جانِ فارس‌هاست

مـانـند مـوجِ عـاطـفـه‌هـا در تـلاطـمیم

خـدمتگـزار حـضرت معـصومۀ قـمیم

نقش تو طرح نقشۀ آب و گل من است            حِـرزَت امید آخر هر مشکل من است

پـشت در حـریم شما، مـنزل من است            بـاب‌الـجـواد؛ بـاب مـراد دل من است

دروازۀ رسـیــدن شـیــعــه بـه جـنّـتـی

تـو آن جــواز آخـر قــبـل از زیـارتـی

در دشت خشک لذت باران تویی تویی            تلفیقی از کرامت و احسان تویی تویی

روز جـوانِ مـردم ایـران تـویی تـویی            اصلاً عـلیِّ اکـبر سلـطان تـویی تـویی

هـرچـند مَـشهَـدی‌ شـده‌ام، کـربـلایی‌ام

مـن بـی‌قـرار بــوسـۀ پـائـیـنِ پــایـی‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

دو بند آخر این شعر به دلیل پرداختن به موضوع ولادت حضرت علی اصغر در دهم رجب کلا حذف شد، موضوع ولادت این نازدانه در دهم رجب کاملا غیر مستند و تحریفی است و قدمت این تحریف حتی به بیست سال هم نمی رسد، جهت کسب آگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید و یا در همین جا کلیک کنید 

مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : رضا یعقوبیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : مربع ترکیب

روح الامین از سوی حق بر خاکیان داده نوید           امشب ز هستی آفـرین نور ولا آمد پدید

در آسمان دین حق ماهی درخشنده دمید           از مقدم مولا جواد ابن الرضا گردیده عید


شهر مدینه از شعف گردیده در شادی و شور

گلریز گشته مقدمش با یاس و سنبل دست حور

امشب دل شوریده در حال و هوای دیگر است           اندر زمین و آسمان نور خدا جلوه‌گر است

پور علی موسی‌الرضا از نسل پاک حیدر است           بعد از پدر این گل پسر بر کل عالم سرور است

امشب خدای سرمدی بر ما کرامت کرده است

زینت فضای این جهان نور امامت کرده است

این دل سوی شهر مدینه باز بال و پر گرفت           عالم ز یمن مقدمش شور و شعف از سر گرفت

از فیض روی ماه او ماه رجب زیور گرفت           دنیا ضیای دیگری از این مه انور گرفت

امشب کرم کرده خدا شمس ولایت آمده

نـهـم گـل آل عـبــا نــور هـدایـت آمــده

ارض و سما روشن شده از لطف خاص کبریا           ای عاشقان ای عاشقان سر زد گل باغ ولا

با شادمانی و شعف بر لب بود شور و نوا           شادی کنید ای عاشقان آمد جواد بن الرضا

از مقدم این گل نگر ارض و سما گلشن شده

چشم و دل مولا علی موسی الرضا روشن شده

نهم گل بستان سرای آلِ پاک مصطفاست           خورشید عالم تاب دین نجل علی مرتضاست

در خوی و خصلت این پسر چون فاطمه خیرالنساست           فرزند پاک و کوثر مولا علی موسی الرضاست

از مقدم ابن الرضا بگرفته این عالم صفا

با دیدن روی مهش روشن شده چشم رضا

دل از همه عالم برد آن صورت رخشنده‌اش           چون جد و آباءش بود دین خدا پاینده‌اش

از بس بود او مهربان جود و سخا شرمنده‌اش           تنها نه شاهان جهان حاتم کمینه بنده‌اش

این گلبن عترت بود مولا رضا را نور عین

باشد جواد ابن الرضا شمع وجود عالمین

امشب خدای مهربان منت نهد بر خاکیان           تنها نه اهل این زمین حور و ملائک شادمان

از بیت مولانا رضا آمد جواد اندر جهان           از عطر و بوی این پسر بر جان رسد بوی جنان

مشی و مرامش حیدری دردانۀ زهراستی

چون فاطمه خـیرالنسا جانانۀ طاهـاستی

گرچه بدم مولای من از غیر تو بگسسته‌ام           در این جهان از لطف حق تنها به تو دل بسته‌ام

اندر شب میلاد تو در محفلت بنشـسته‌ام           چشم امیدم را جواد من بر نگاهت بسته‌ام

از لطف و جود و مرحمت دادی پناهم یا جواد

امشب به جان مادرت بنما نگاهم یا جواد

گرچه گل مولا رضا بر گلشنت خارم جواد           در این جهان و آن سرا تنها تو را دارم جواد

آقای عالم هستی و من عبد دربارم جواد           بنما نگاه از مرحمت بر این دل زارم جواد

امشب ز لطف خود نما پر از ولایت ساغرم

تا زنده هستم زنده با مهر و ولای حیدرم

شد کاظمینت جنتم رضوان من کرب و بلاست           نامت به لب‌های همه گلواژۀ عشق و صفاست

مهر و ولا و حُبّ تو نور دل اهل ولاست           لبریز از مهر شما کل وجود این (رضا)ست

تا زنـده‌ام مولای من غرق عنایات توأم

ای مـایـۀ آرامـشم محـو کـرامـات تـوأم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

از مقدم این گل بر اطلاعات جهانرو گلشن شده            چشم و دل مولا علی موسی الرضا روشن شده

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا غلط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

نهم گل بستان سرای آن پاک مصطفاست           خورشید عالم تاب دین نجل علی مرتضاست

مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مربع ترکیب

رسـیــدم بـاز هـم بـی‌اسـتــخــاره            حـرم حـال خـوشی دارد دوبـاره
شب است و آسمان با یک اشاره            به روی صحـن می‌ریـزد ستـاره


دوبـاره دل فـقـیـرِ خانـه‌زاد است
مـقـیـم جـنّـتِ بـاب
الـجـواد اسـت
تمـاشـا می‌کـنم این تاب و تب را            چـشـیدم دم به دم طـعـم رطب را
بـبـیـن مــولـودِ آئـیــنـه نـسَـب را            چـراغـان می‌کـنـد مـاهِ رجـب را
خــبــر آورده ام حــیّ سـبــحــان
پـدر شد
حـضرتِ شـاهِ خـراسـان
سلامی عرض کردم محضرِ یار            مـبـارک بـاد گـفـتم!
کـردم اقـرار
که هـر ثـانـیـه مشـتـاقـم به دیدار            زدم رویِ ضریحش بوسه ده بار
دل از من برده؛
خـیلی بی‌قـرارم
جـواد إبن
رضـا را دوسـت دارم
دو چـشـمـانـش پـنـاهِ اهـل عــالـم            دعـایـش بـهـتـرین دارو و
مـرهم
به عـشـقـش می‌چکـد بارانِ نم نم            نـگـاهـش هـسـت اعـجـازِ دمـادم
به روی سنگ اگر
ذکری بخواند
سـریـعـاً مـی‌شـود دُرّ و زبـرجـد

همان ذکری که عشقِ « إن یکاد» است            جواد است و جواد است و جواد است
کـرامـاتش چـنان در ازدیاد است            بـسـاطِ حـاتـم طـایـی کـساد است
شـبـیه حـضرت موسی بن جعفر
به سائل می‌دهد از هر
چه بهـتـر
همان عشقی‌ست که در جستجویم            گــدای او شـــدن؛ شــد آرزویـــم
کـنـارش گرچه غـرقِ گـفـتـگویم            نـیـازی نیست از حـاجـت بگـویم
نـشــسـتـم تـا کـه از مـاهِ مـنـیـرم
بـراتِ
کـربـلا عــیـدی بـگـیــرم!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خـبـر آورده با خـود نـصّ قـرآن            پـدر شد حـضرتِ شـاهِ خـراسـان

مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

آیـد نـسـیـم از ره و مُـشـک تـر آوَرَد            عـطـر بـهـار از دمِ جـان‌پـرور آوَرَد

با مـوکـب معـطّـر خود این مـسیـح‌دم            یک بوسـتان بنـفـشـه و نیلـوفـر آورد


در حیرتم که این نَفَس قـدسی از کجا            سرسبزی و طراوت و برگ و بر آورد

این پیک مُشک‌بوی مگر از مدینه است            کز هر گـذر که می‌گـذرد گل برآورد

آری نسـیم چون طرب‌انگـیز می‌شود            گـل‌هـای بــاغ را بـه تــرنّــم درآورد

گـل‌هـای بـاغ را به ارادت نـثـار کـن            در پـای آن‌ کـه مــژدۀ آن دلـبـر آورد

آن دلـنـوازِ عــالــم و آدم کـه آسـمـان            حاشا که از رُخَش مهِ روشن‌تر آورد

شاید که ماه سر به گـریـبان فرو بَرَد            کز جَیب «خیزران» مهِ نو سر برآورد

این است مریمی که مسیحا «جواد» اوست            این است آن صدف که مِهین گوهر آورد

تا فیضی از صحیفۀ زهرا به ما رسد            جـبریل برگ سبزی از آن دفتر آورد

دلبـند مرتـضی و جگـر گـوشۀ رضـا            با خود جـلال و جـلـوۀ پیـغـمبر آورد

شـب‌های انتـظـار پـدر را به راسـتی            صبح جـمال و جلـوۀ او بر سر آورد

آن نـازنـین ‌پـدر که فـروغ هـدایـتـش            اندیـشـه را به وادی حـیـرت درآورد

هــمــراه بــا تــرنّــمِ لالایــی جــــواد            اشک از غـم فـراق به چـشم تر آورد

شب‌ها کـنار بـستر نازش به ارمغـان            چشمی پُرآب و چشمه‌ای از کوثر آورد

جای شگفت نیست که افلاک سر فرود            پیـش جلال و شوکت این رهبر آورد

ابــر عـنـایـت و کــرم و الـتـفــات او            آفــاق را هــر آیــنــه زیـر پــر آورد

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

بار دیگر عشق با الفاظ من هـمراه شد            باز شعـرم از شعـور تـازه‌ای آگـاه شد

نغـمـه و گـلـبـانگ جـانم یا ولی الله شد            صحبت از خورشید شد از آسمان از ماه شد


فیض نوری آمد وطبع مرا پُر نور کرد

جلوۀ ماه رجب قلب مرا مسـرور کرد

با گل رویت جهان را باز گلشن کرده‌ای            غنچۀ لبخند را غرق شکـفـتن کرده‌ای

سـاحـت بـاغ تـولا را مـزیّـن کـرده‌ای            دیدۀ خورشید دل را باز روشن کرده‌ای

ماهی و هفت آسمان عشق همرنگ تو بود

خوب شد زود آمدی خورشید دلتنگ تو بود

چـشم تا وا می‌کنی دنیا سلامت می‌کند            شهر یثرب، کعبه و بطحا سلامت می‌کند

جـبـرئیل از عـالـم بالا سـلامت می‌کند            پلک تا بر هم زنی بابا سـلامت می‌کند

بر خدایی چهرۀ تو بس که او دل باخته

گونه‌های اطهرت از بوسه گل انداخته

جود را گفتم صدا می‌زد که دریایش تویی            عـلم را گـفـتم نـدا در داد دانایش تویی

عشق را گفتم صدا زد شور وغوغایش تویی            «یامن ارجوه لکل خیر» معنایش تویی

مهر و ماه آسمان نوری ز مشکات توأند

عـالم و آدم گدای جود و خـیرات توأند

از کلام وحی گشته نور باران سینه‌ات            عـلّم‌الاسـما بود یک گـوهر گنجـینه‌ات

می‌درخشد تا قیامت پرچـم سبـزیـنه‌ات            پـور اکـثـم‌هـا هـمه مـاتـند در آئـینه‌ات

صحبت از دریا اگر چه در حد این قطره نیست

آن که فیض از تو نبرده، ای فروغ دیده کیست؟

مـژدۀ آزادگی را بـر اسـیـران می‌دهی            نور بر آئیـنۀ روشن ضمیران می‌دهی

رشته مروارید را دست فقیران می‌دهی            بهتر از آن را اگر که بر امیران می‌دهی

می‌کنی بر دشمن دین با کرم روشنگری

«قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری»

آسـمان خـاک قـدم‌هـای تو را بر داشته            قـبضۀ خـاک تو را بهـر شـفا بر داشته

عطر جانبخش تو را با خود صبا برداشته            هر که با نـام شـما دست دعـا برداشـته

بر روی بال دعای خویشتن گُل می‌زند

با تـولای شـما بـر آسـمـان پُـل می‌زند

من که با ذکـر مـدام تو عـبادت می‌کنم            کی تولای تو را با نفس قسمت می‌کنم

گرچه از هجران کوی تو شکایت می‌کنم            از همین‌جا با شما قصد زیارت می‌کنم

یا ولـی الله! ای نـور دو عـالـم؛ السّلام

یا امین الله، ای فـیـض مـعـظم؛ السّلام

آفـتـابـا ذره‌ات را آسـمـان پــرواز کـن            بر محبانت دری از لطف و احسان باز کن

در کلام من به وصف خویشتن اعجاز کن            توشۀ فـردای رستاخـیز ما را ساز کن

گرچه شعر این «وفایی» نیست مانند کمیت

هـدیه‌ای آورده‌ام بهر رئـوف اهل بیت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

گرچه شعرم ای «وفایی» نیست مانند کمیت            هـدیه‌ای آورده‌ام بهر رئـوف اهل بیت

مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

جلـوه‌ها بسـیار اما دل یکی، دلـبر یکی            بین این میخانه‌ها، باده یکی ساغر یکی
ریشه‌های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی            تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی


چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکی‌ست
سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکی‌ست

وا شده امشب به سمت آسمان‌ها پنجـره            می‌شود گفت از نگاه یار، صدها خاطره
می‌رسد گـاهی از آنجا که نبـاید تـذکـره            من گدای این درم، من کار دارم با گره

از گره‌هایی که کورند عشق پیدا می‌شود
خوش بحال
ما رضا این بار بابا می‌شود

عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد            ابـروی دلـدار ما را قـبلـۀ محـراب کرد
تا رضا را
دیدن این گل‌پسر بی‌تاب کرد            خنده‌ای کرد و دل بابای خود را آب کرد

او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده
آن یـکـی یـکــدانـۀ آغــوش
بــابـا آمــده

جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده            هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده
بارها خـورشید، محو نـور ایمانش شده            عـالـمی دلـبـستـۀ ذکر رضا جـانش شده

خوب شد اصلاً کسی امشب جوابم را نداد
چون عریضه می‌برم مشهد دم باب الجواد

اینکه می‌گویند دستش سفرۀ جود خداست            آیـنـه قـدّی سلـطـان سـریـر ارتـضاست
عاشقش کعبه است، ذاتاً قبله و روح دعاست            کاظمینش چون خراسان، چون نجف، چون کربلاست

ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است
سائل و مسکین کنار
سفره او راحت است

: امتیاز
نقد و بررسی

دو بند آخر این شعر به دلیل پرداختن به ولادت حضرت علی اصغر در دهم رجب حذف شد، برای اثبات تحریفی و ساختگی بودن این تاریخ ابتدا باید سن این نازدانه را در منابع تاریخی و مقتلی معتبر جستجو نمود تا به پاسخ صحیح دست یابیم!!  در دو کتاب در تاریخ یعقوبی ج۲ ص ۲۴۵( قرن سوم ) و تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ ( ص ۱۵۰) ( قرن دوم هجری )  آمده است که آن کودک در همان روز به دنیا آمده بود. در تاریخنامه طبری ( ج ۴ ص ۷۱۰ ) یک ساله، در الطبقات الکبری (ج ۵ ص ۱۰۱) سن او سه ساله ذکر شده است،

در شش کتاب تاریخ الامم والملوک ج  ص ۴۴۸؛ الفتوح ج ۵ ص ۱۱۵؛ إعْلام الوَری ص ۳۴۷، کَشف الغُمَّة ج ۲ ص ۲۰۰؛ جلاءالعیون ص ۵۷۴؛ الاحتجاج ج ۲ ص۹۹؛ هم با کلمه « کودکی»  از او یاد شده است و هیچ سن دقیقی برای ایشات تعیین نشده است.

و در کتب تَذْکِرَةُ الْخَواص ص ۳۲۸، اللهوف ص ۱۰۲؛ مقاتل الطالبیین ص ۹۵؛ الارشاد ج ۲ ص ۱۶۱؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۸۶؛ اخبارالطوال، البِدایَةوالنَّهایة ج ۸ ص ۱۸۶؛، مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۳۷؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج ۲ ص ۳۱۴؛ منتهی الآمال ص ۴۵۹؛ نفس المهموم ص ۳۰۶؛ بحارالأنوار ص ۴۵ ص ۴۶؛ عبارت « کودک خردسال » ذکر شده است و دو کتاب در مُثیرُالأحْزان ص ۲۵۱؛ روضة الواعظین ص ۳۰۹؛ و زیارت ناحیه مقدّسه امام زمان (عج) عبارت « کودک شیر خوار»  نام برده شده است.

همانگونه که مستحضر شدید در هیچ یک از این کتب معتبر قرن اول تا چهاردهم ذکری از شش ماهه بودن حضرت علی اصغر علیه‌السلام نشده است که نه تنها در این کتب بلکه در هیچ یک از منابع قرن اول تا چهاردهم شش ماهه بودن حضرت علی اصغر علیه‌السلام نیامده است و برای اولین بار در قرن چهاردهم یعنی بعد از کذشت ۱۴۰۰ سال آنهم بدون ذکر سند در کتاب ذخیرة الدارین (۱۴۱) مرحوم حائری سن این کودک نازدانه شش ماهه ذکر شده است و بعضی از کتب امروزی نیز این گزارش را بازنشر داده اند.

تا اینجای کار معلوم شد تصریح سن شش ماهه در هیچ کتاب معتبری تا قرن چهاردم نیامده است و بعد از ۱۴۰۰ سال از گذشت واقعه عاشورا آن هم بدون هیچ استنادی در کتابی امروزی ذکر شده است!!! اما در مورد تعیین روز دهم رجب به عنوان سالروز ولادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام که حداکثر ۱۸ سال است رواج یافته است و قدمت این تحریف حتی کمتر از بیست سال است باید بگوئیم این قصه اولین بار در سال ۱۳۸۳( در کتاب سحاب رحمت نقل شده است ( این کتب از نظر علما و مورخین جزء کتب تحریفی شناخته شده است،)  جالب است بدانید که ایشان از قول کسی بنام علی اکبر تبریزی می نویسد که در حرم امام رضا علیه‌السلام نشسته بودیم و من حاجتی از امام رضا علیه‌السلام خواستم ناگهان فردی آمد و در گوش من گفت که در شب ۹ یا ده رجب برای ولادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام جشن بگیر بعداً محاسبه کردم دیدم این تاریخ تا روز عاشورا دقیقا شش ماه است!!! 

حال خود قضاوت بفرمائید با چه شیوه هایی دست به تحریف و بدعت می زنند!!! جالب است بدانید در استفتاعی که از بعضی از مراجع شده است اینگونه سند سازی ها کاملا مردود اعلام شده است و در واقع آن را جزء منکرات اعلام کرده اند به عنوان مثال از حضرت آیت الله امام خامنه ای اینگونه سوال شده است که : در بعضی از هیأت‌های مذهبی مصیبت‌هایی خوانده می‌شود که مستند به مقتل معتبری نیست و هنگامی که از خواننده مصیبت از منبع آن سؤال می‌شود، پاسخ می‌دهند که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این‌گونه به ما فهمانده‌اند و یا ما را راهنمایی کرده‌اند و واقعه کربلا فقط در مقاتل نیست و منبع آن هم فقط گفته‌های علما نمی‌باشد بلکه گاهی بعضی از امور برای مدّاح یا خطیب حسینی از راه الهام و مکاشفه مکشوف می‌شود، سؤال من این است که آیا نقل وقایع از این طریق صحیح است یا خیر؟ و در صورتی که صحیح نباشد، تکلیف شنوندگان چیست؟ 

معظم له به عنوان ولی فقیه زمان و نائب صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه اینگونه پاسخ فرموده اند: نقل مطالب به‌ صورت مزبور بدون این‌که مستند به روایتی باشد و یا در تاریخ ثابت شده باشد، وجه شرعی ندارد  و تکلیف شنوندگان نهی از منکر است ( حضرت آیت الله خامنه ای رساله اجوبه الاستفتاات، س ۱۴۵۹و ۱۴۴۶

مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : رضا یعقوبیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : قصیده

امشب از لطف خداوند گلی وا شده است           این گل از باغ رضا زینت دنیا شده است

در سحرگاه دهم روز رجب سر زد ماه           که جهان روشن از این ماه دل آرا شده است


آمده نـور دل حـضرت ثـامن به جـهـان           یثرب از مقـدم او طور تجـلا شده است

آسمان غرق ستاره شده از شور و شعف           بار دیگر به جهان مـاه هـویدا شده است

نهمین گلبن عصمت به جهان جلوه نمود           عالمی مست بوی این گل زیبا شده است

آمـده مـظـهــر خـلاق مــبـیـن از جـنّـت           شادمان قلب نبی خواجۀ اسرا شده است

آمده ابن رضا نـور دو چـشـمـان بـتـول           شادمان از قـدمـش چهـرۀ بابا شده است

چون خدا کرده عـطا بر گل هـشتم هدیه           در جنان شاد دل حیدر و زهرا شده است

سـر زده مــاه درخـشـنـدۀ آل عـصـمـت           روشن از نور رخش گنبد مینا شده است

شادمـان گـشـته دل جـمـله محـبان زیـرا           هدیه‌ای از سوی حق بر همه اعطا شده است

امشب از یمـن قـدوم گل زهـرای بتـول           بر همه عـالـمـیان لـیـلـۀ احـیا شده است

بس‌که زیباست جواد ابن رضا، ارض و سما           بهر دیدار رخـش چـشم تماشا شده است

بر همه اهل جهان از کـرم و لطف خدا           این گل فاطمـیون کعـبۀ دل‌ ها شده است

نهمین عصمت حق؛ رهبر و روشنگر دین           رهـنـمـای هـمۀ مـردم دنـیـا شـده اسـت

در مـیـان هـمۀ اهـل زمـین، اهـل سـمـا           این پسر روح دعا مظهر تقوا شده است

نجل سوم عـلی است او ملقـب به جـواد           بعد هشتم مه دین بر همه مولا شده است

کرم و جود و عطا رحمت و ایمان و سخا           همه با آمـدن اوسـت که معـنا شده است

شــاد بـاشـیـد ز یـمـن قــدم پــاک جـواد           شـامل ما کـرم خـالـق یـکـتـا شـده است

یک نگـاهش بَرَد از قلب همه عـالم غـم           شیعه با یک نگه اوست که آقا شده است

این جواد است که چون جدّ گرامش حیدر           از کـرامات خدا شافع عـقـبی شده است

شـکــر لله شـده‌ام عــبــد و غــلام در او           طبع من از کرم اوست که گویا شده است

اینکه گردیده (رضا) ریزه‌خور خوان شما           با دعا و کرم و لطف تو مولا شده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

آمـده مـظـهــر خـلاق مــبـیـن در جـنّـت           شادمان قلب نبی خواجۀ اسرا شده است

این جواد است که چون جدّ کرامش حیدر           از کـرامات خدا شافع عـقـبی شده است

مدح و ولادت امام جواد ( محمد تقی) علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

ای دوست مـراد اهل‌بیت آمده است            یک گـل ز نـژاد اهل‌بیت آمده است

امـروز تــمــام سـائـلان مـی‌گـویـنـد            مـیـلاد جـواد اهـل بـیـت آمـده است


********************

امشب که جواد قامت افـراشته است            با جلـوۀ خود بذر سحـر کاشته است

گر غرق به نور است زمین، شمس شموس            گل‌بـوسه ز روی مـاه برداشته است

********************

درمـانـده‌ام از دوست فـرج می‌طلبم            سرخـط سفـر به سوی حـج می‌طلبم

من عیدی خود را شب مـیلاد جـواد            از درگـه ثـامـن الحـجـج مـی‌طـلـبـم

********************

گـنـجـیـنه‌ای از جـود و سخا آوردند            آئـیـنـه‌ای از صـدق و صـفـا آوردند

با خـلـق جـواد اهـل‌بیت از فردوس            یک دسـتـۀ گـل بـهـر رضـا آوردنـد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دلـم بـدون تو محـکـوم بر پـریشانی‌ست            همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانی‌ست

سـلام حـضـرت ابـن الـرضـای دوم مـا            فـدای تو چه قَـدَر رأفـتت خـراسانی‌ست


تـو در تـمـام حـرم‌هـا کـنـار من هـستی            زیارتم همه لطفـش به جامعه‌خوانی‌ست

عـلـیِ چـارمِ دیـن، هر که بـنـدۀ تو نشد            تمـام بنـدگی‌اش کـفـر و نا مسلـمانی‌ست

بـه مـیـوۀ دلـت آقـا بـگـو کـه بـرگــردد            بهار، گـم شده اینجا، هـوا زمستانی‌ست

ز خشکسالی و قحطی چه غم که دل بستم            به خانه‌ای که همیشه در آن فراوانی‌ست

چه در کـنار گدایان، چه کاخ آن ملعون            به هر کجا که رود کار او سلیمانی‌ست

عزیز مصر بریز اشک بر عزیز جواد            میان سامره مانده، غریب و زندانی‌ست

چه آمده است به یادش میان بزم شراب            هوای حضرت دریا چه قدر طوفانی‌ست

دوشنبه، گریه، حسن، سامرا مدینه شده            دوشنـبه‌های حـسن‌ها همیشه بارانی‌ست

حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر            که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست

: امتیاز

زبانحال امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمد جواد مطیع ها نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سهـم من از مـصیبت جـدّم حساب شد            پـایـم هـمیـنکه باز به بـزم شـراب شد

مردانه بود بزم و دلم یاد عمّه سوخت            دیـدم چـقـدر عـمـه‌ام آنـجا عـذاب شـد


بسیار گریه کردم از این غصه که چرا            نامـوس کـبریا به کـنـیزی خـطاب شد

می‌خـواند جد من به لبش آیه‌های نور            افـسوس خـیزران به لب او جواب شد

تشتِ زر و شراب و سر و کـینۀ یزید            اینـهـا دلـیـل رفـتـنِ تاب از ربـاب شد

: امتیاز

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

با شما عاقـبت شیعه به عزّت ختم است            آخـر و عاقـبت ما به سیـادت ختم است

از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست            مقـصد عـالم امکان به امامت ختم است


هـمه نـورید، هـمه هـادی أمّـت هـسـتید            پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است

مـا گـرفـتـار گــنـاهـیـم ولـی اهـل رجـا            جـادۀ جامـعۀ ما به شـفـاعت خـتم است

از گـنـاهان کـبـیره است دل جامـعه پُر            کار این جامعه اما به زیارت ختم است

« مَن أتاکُم » چه نجاتی‌ست سر راه بشر!            با تو پایان حوائج به سعـادت ختم است

چیست در حکمت« فَالرّاغبُ عَنکم مارق»؟            راه، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است

ولی آنکس که در این سِیر « لَکُم لاحِق» شد            راه او « گرچه گنهکار» به جنّت ختم است

تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم            که دعای تو یقـیناً به اجـابت خـتم است

یا عـلیِ بنِ محـمّـد! چه غـریـبی! اصلاً            قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است

تو چه مقتول و چه مسموم، جهان می‌داند            که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است

: امتیاز

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : آرمین غلامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

در بستری افـتاده بی‌جان پیکر توست            بر خاک از زهر جفا بال و پر توست

آقا دگـر تـاب و تـوان رفـته ز جسمت            دلـواپس فـرزند دو چـشمان تر توست


زهـر جـفـا جـسـم تو را درهم کـشـیده            در بـسـتری انگـار جسم لاغـر توست

در حـجـرۀ در بسـتـه‌ای افـتادی از پـا            آه و فغان و بی‌کسی دور و بر توست

از داغ و درد کـوچه‌ها بی‌تـاب هستی            در گوش جانت نالـه‌های مـادر توست

پـیـری چه زود آمـد به استـقـبـالت آقـا            زهـر جـفا در بین حجـره یاور توست

در سامـرا دور از وطن تنهـا غـریبی            تنهـا کـنـار بـسـتر تو هـمـسـر تـوست

گویند لب‌تـشنه تو جان دادی به بسـتر            در ساعت آخر فغان در حنجر توست

بالا سرت وقت شهادت عسکـری بود            یا آنکه روی خاک حجره پیکر توست

: امتیاز

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

مـرغ دلـم پـر زد بـه بـام سـامـرایـت            سر می‌نهد بر تربت صحن و سرایت

ای قـبـلـۀ امـیـد، اشـکـم شد وضـویـم            دارم نـمـاز عـشـق در پـائـیـن پـایـت


در خـلـوت روحـانی‌ام، صد بار گـفتم            ای باعث هـسـتی، همه هـستی فدایت

هرگـاه رو کـردی به محـراب عبادت            گـوش فـلک پُر شد، ز بانگ ربّـنایت

گر هر فـراز جامعه صد جـلـوه دارد            شد این دعا یک جلوه از، قدر و بهایت

دشـمـن به خـامـوشی تو کـوشـیـد اما            پیچـیـد در هفـت آسمان بانگ رسایت

هنگـام بـیـمـاری دلت تا کـربـلا رفت            تا زیـر آن قـبـه، کـنـد شیـعـه دعـایت

بـرهـم زدی بـزم شـراب ظـالـمان را            وقتی به شعری، در ترنّم شد صدایت

افـسـوس از زهـر ستـم آتـش گـرفـتی            شد آب مثل شمع غـم، سر تا به پایت

با عسکری پیداست داغ تو چه کرده است            وقـتی گـریـبان را دریـده در عـزایت

بگـذار تا جان «وفایی» سوزد از غم            در وسـعـتی از غـربت درد آشـنـایت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دشـمـن به خـامـوشی تو کـوشـیـد اما            پیچـیـد در هفـت آسمان بانگ رهایت

مدح و مرثیۀ امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

شب بود قبله جانمازی سوی او داشت            کعـبه برای دیـدن رویش وضو داشت
رشک ملک بود آن حصیر زیر پایش            هر شب خدا مشـتـاق صوت ربنـایـش


قد قامتش با روز شب را کرد محشور            سجاده با هر سجده‌اش نـور عـلی نور
چـشـم سـیـاهـش روشـنـای راه ایـمـان            هر نـاوک مـژگـان او یک خـط قـرآن
تسبیح می‌چرخاند و می‌چـرخـید عـالم            ارض و سـما را رزق می‌بخـشید توأم
از
خلوتش گرچه دو عالم فیض می‌برد            اوج مصیبت در دل این شب رقم خورد
ناگـاه قـومی بی‌ادب حـرمت شکـسـتند            تسبیح فـیض خلق را از هم گـسـسـتـند
از
هر طرف حمله بر آن کاشانه کردند            مانـنـد سـیـلی خـانـه را ویـرانه کردند
خالـی‌ست جـای فـاطـمـه انگـار اینـجا            تـا کـه بـگــیــرد بـاز دامــان عـلـی را
می‌ریخت اشک شرم عـالم روی جاده            دشـمـن ســواره بــود امــا او
پـــیـــاده
از داغ این غم عالمی در پیچ و تاب است            سر منزل این کوچه‌ها بزم شراب است
بزم شراب اما خبر از خـیزران نیست            نامـوس او در مجلس نامحرمان نیست
از سـامـرا بـرخـاسـت آه شـام آن شب           
یک‌سوی صد نا محرم و یک‌سوی زینب
یک‌سو سری بر تشت زر یک‌سو رقیه            یک‌سو سراسر خنده و یک‌سوی گریه
یک‌سوی چوب خیزران می‌خورد بر لب            یک‌سو مزن ظالم به لبها داشت زینب
از بس اسیران را عذاب آن خیزران داد            از تـشت آخـر سر به روی خاک افتاد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

نه احـترام حـرمـتـش را داشت دشـمن            عمامه‌اش را از سرش برداشت دشمن
پـای بـرهـنـه سـر
بـرهـنه در دل شب            بُـردند او را و فـلک در تاب و در تب

در کـوچـه‌های بی‌کسی او را کـشـیدند            بـا هـر قـدم آه از نـهــاد او شــنـیــدنـد

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

از داغ این غم عالمی در پیچ تاب است            سر منزل این کوچه‌ها بزم شراب است

از سـامـرا بـرخـاسـت آه شـام آن شب            یک‌سوی صد نا محرم یک‌سوی زینب

مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

دهـمـیـن نـور کـبـریـا هادی            روشـنــای مـسـیـرهـا هـادی
مـقـصـد بـال‌های خـسـتـۀ ما            حــرم امـن ســامــرا هــادی


ما کـجـا و اسـیـر گـمـراهـی            تا دلیل است و رهنـما هادی
ما کـویـریـم و هر کـلام شما            شوق دریـا دهـد به ما هادی
کعبه دنبال طـوف سامره‌ات            قبله مایل به تـوست یا هادی

عشق را دیده‌ایم دور ضریح            مست شـش‌گـوشۀ شما هادی
الــســلام عــلـیـک یـا مــولا            الـسـلام عـلـیـک یــا هــادی
غــم دنــیــا زمــان دیــدارت            مـی‌رود از سـر گـدا هــادی
مـا
گـدایـان کـوی سـامـره‌ایم
زائر
مـست بـوی سـامـره‌ایم

زنده‌ام همچنان ز رحمت تو            مدح خوان شکـوه عترت تو
من همان الـتـمـاسِ هر روزِ            مـهــربـانـی بـی‌نـهــایـت
تـو
دسـت‌های گـدایـی‌ام لـبـریـز            از خـیال
خـوش سخـاوت تو
دست بخـشـنده تو قـسمت ما            آرزوهـای مـاست
قـسمت تو
دهـمـیـن آفـتـاب بـی‌ تـکـرار            مـنـم و حـسـرت زیـارت تو
راه من ای صراط زهـرایی            مستـقـیـم است از عـنایت تو
نـور از ریشه‌هـای بـاورمان            می‌تـرواد به لطـف همت تو
وعده وعده پُر
است سفرۀ ما            صبح و ظهر و شب از کرامت تو
راه‌ها خـتـم می‌شـود به خـدا            فـقـط از کـوچـۀ هـدایـت تـو
راه تاریک و
من خطر نکنم
من که بی‌هـادی‌ام سفر نکنم

می‌چکد نـور حق ز دامـانت            پــدر و مــادرم بـه قـربـانت
ابتدای تـو نـور
عـلی نـور و            نیست حرفی ز روز پایـانت
گوش جان می‌دهد شبیه همه            شیر در
پرده هم به فـرمانت
بـه بـلـنــدای آسـمـان پـر زد            هر که شد خاک
بوس ایوانت
چشمه چشمه غدیر می‌جوشد            از کـلام هـمـیـشه جـوشـانت
مــیــزبــان هـمـیـشــۀ دلـهــا            سائـلت می‌شود
غـزل‌خوانت
دشمن و دوست را نوازش کرد            عـطـر مست نـسـیم احسانت
خوب شد زخم شَکِّ قـلـبم با            “جـامـعـه” آیـه‌هـای ایـمـانت
کـرمتان شـبـیـه بـاران است
عـادَتُکم همیشه احسان
است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : سید علی احمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همان کسی که تو را خـانۀ گـدایان بُرد            و یا به قصد جسارت به قعر زندان بُرد

برای این که علوم از تو منـتـشر نشود            مـیـان لـشکـر با آن همه نگـهـبـان بُـرد


کجـاست تا که بـبـیـند حـریم تو امروز            چقـدر غـصه و غـم از دل پریشان بُرد

چــقـــدر درد بــرای طــبـیـب آوردنــد            مریض از حـرم تو چـقـدر درمـان بُرد

همان حـرم که برای غـبار آن، جبریل            هزار شهپر و یوسف هزار مژگان بُرد

به قـدر ظـرفـیت سائـلـش تـفـضل کرد            که خضر، علم لدن، تخت را سلیمان بُرد

چه شیر پرده چه شیر درنده یکسان است            از این جهت که از امر امام فرمان بُرد

دل شراب هم از این مصیبتش خون است            طَهور را به سرای شـراب مهـمان بُرد

شـراب بـود ولـی او یــزیـد شـام نـبـود            مگر که چوب به سمت دهان و دندان بُرد؟!

: امتیاز

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین علیرمضانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

صحن و سـرایت بُـوَد کـعـبـۀ اهل ولا            رو بـه تـو آورده‌ام زادۀ خــیــرالـنـسـا
کیـست دهـد آبـرو
جز تو به هر بی‌نوا            بــوده‌ایـم از ابـتـدا بـر در بـیـتـت گـدا


وصف کرامات تو بُرده دل از سائلان
شاد شد از رحـمـتت دیـدۀ غـمـدید
گان

زنـده شـود مُـرده از نـام مسـیـحای تو            سرمـۀ چـشـم همه خـاک کـف پـای تو
آب حـیـات دلـم لـحـن شـکـر خـای تـو            خـون بـه دلـم آورد نـغـمـه و
آوای تـو
جامعه می‌گوید از غربت و تنهائی‌ات
ذکـر
لـب مـا شـده قـصـۀ شـیـدایـی‌ات

قصـۀ تنـهـایـی‌ات می‌رسـد از سـامـرا            بانگ هم آوائـی‌ات می‌رسد از سامـرا
نـالـۀ زهـرایـی‌ات می‌رسـد از سـامـرا            بـادۀ صـهـبـایی‌ات می‌رسد از سـامـرا
کـوی مصـفـای تـو
کـعـبـۀ اهل یـقـیـن
یک پر شالت بود رشتـۀ حـبل
المـتـین

هر کـه به کـویـت بـرد راه پی الـتـجـا            تـا بـه ابـد می‌شـود از کـرمـت پـادشـا
هر
که شـود مـاه من؛ بـا تو دمی آشـنا            ذکـر کــبـیـره شـود بـا دل او هـمـنــوا
دیـدۀ پُـر
اشک ما زائر تنـهـای توست
اشک جگر سوز ما یکسره بر پای توست

غربت جانکاه تو شاعر بزم غـم است            گریه بر اندوه تو تا به قیامت کم است
پشت فلک چون کمان پیش قد تو خم است            چشم من از داغ تو غرق غم و ماتم است
ای که ز داغت دل اهل سما خونجگر
تـا به ابـد می‌کـنـم دیـده به یـاد تـو
تـر

: امتیاز

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : عباس همتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : قصیده

سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان            شهر بـیداد رسـیده‌ست به اوج خـفـقان

از خــداونـد نـبـایـد اثـری بـاشـد اگــر            از دهان « مـتوکل» برسد صـوت اذان


بر لب منبر و مسجد، زده شد مُهر سکوت            مجرم است آن‌که برد نام علی را به زبان

راویان سلـسله در سلـسله در بند شدند            شیـعـیـانی مـتواری شده هـمپای زمان

بدعتی تازه بنا گشت از آن لحـظۀ تلخ            که مـزار پـسر شـاه نـجـف شد ویـران

دلـم از درد شکـسـته‌ست خـدا می‌دانـد            آه ایـن قـصـۀ جـانـسـوز نـدارد پـایـان

بـاز بـی‌وقـفـه بـه دریـا زده‌ام بـادا بـاد            نیـسـتم، نیـستم از عـاقـبـتـش دل‌نگران

جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس            »ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان

عقل دیگر سر عقل آمد و بی‌واهمه گفت:            قـلب بی‌دغـدغـۀ عـشق نـدارد ضربان

دهمین عشق بلافـصل! سلام ای دریا!            پاک‌تر از نفـس صبح سلام ای باران!

خود به خود پرده ز چشمان تو می‌رفت کنار            که حـقـیقت نشد از چـشم تو آنی پنهان

به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین            به سحرهای سجود تو گواه است زمان

شرح و تفـسیر نگـاه تو کتابی‌ست جدا            جذبـۀ مـاه، پُـر از مهـر، وَ تیغـی بُرّان

از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد            غـفـلت جامعـه او را نـکـند سرگـردان

همگی دست به شمشیر، چه می‌فرمائید؟            آسمان منتظـر توست کران تا به کران

تو فـراتـر ز بـیـانـی به خـداونـد قـسـم            سخن شعر نبوده‌ست به جز «سَبقِ لِسان«

متن تاریخ فقـط گفت که مسمـوم شدی            هیچ‌کس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟

سامرا کُشت تو را نور تو خاموش نشد            سامری مانده و انگشت تحیر به دهان

غم دیدار حـرم کنج دلم جا خوش کرد            به دعـایی دل ما را به مرادش برسان

: امتیاز

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

عـلـی الـدوام‌ نمک‌گـیر دست خـوبـانم            چه سِرّی است در این رابطه نمی‌دانم!

سوار کـشـتی‌شان‌ می‌کنند سگ را هم            کنار نوح‌ که هستم چه غـم ز طوفـانم


فـقـط بـه دامـن آل عـلـی دخـیــل شـدم            اگـرچـه تـر شـده با هـر گـنـاه دامـانـم

سـلام حـضرت هـادی! سـلام اربـابم!            بگـیـر دسـت مـرا خـسـتـه‌ام پـریـشانم

به زیر دست شما تربیت شدم یک‌ عمر            همـیـشه نـان تو بـوده به زیـر دنـدانـم

بـیـا که‌ پـوزه بـمـالـم به پـات آقـا جان            مرا تو شـیـر حـسـابم‌ بکـن نه انـسـانم

دلـم‌ گرفـته بـرایت غـریب جـان دادی            برای مـادرتان باز روضـه می‌خـوانم

عـزا عـزا! جـگـر فـاطـمه شـرر دارد

عـلی شدن چـقدر رنج و دردسر دارد

مصیبت است که از دوستان جدا باشی            اسـیـر هـر شـبـۀ نـانـجـیـب‌هـا بـاشـی

دلت بـرای مـدیـنـه هـمـیـشه پَـر بـزند            ولی هـمـیـشـه‌ گـرفـتـار سـامـرا باشی

دعای اهل و عیالت به پادگان این است            که از جـسـارت سـربـازها رهـا باشی

عـزیـزکـردۀ زهـرا! نـبـیـنـم آقـا جـان            به روی خاک بیفتی و بی‌عصا باشی!

تو خورده ای به زمین گونه ات‌ چرا خاکیست؟!            بـرای آنـکـه عـزادار کــربـلا بـاشـی!

دلتشکست ولی شکرحق سرت نشکست            قـرار نیـست که با سنـگ آشـنـا باشی

قـرار نیست تنت را به نـیـزه‌ها ببـرند            قـرار نیست که بـر روی بـوریا باشی

مـیـان نـالـۀ تو کـف نـمـی‌زنـد احــدی            خدا نخواست که بین سر و صدا باشی

تمام اهل حرم خـانـه‌اند! پشت حجاب!            به فکـر غـارت پوشـیه‌ها چرا باشی؟!

چه روضه‌ها که نهان مانده است با زینب

بزن به سیـنـۀ خـود دم بگـیر یا زینب

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تو خورده به زمین گونه ات‌ چرا خاکیست؟!            بـرای آنـکـه عـزادار کــربـلا بـاشـی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دلت ‌شکسته ولی بازهم سرت نشکست            قـرار نیـست که با سنـگ آشـنـا باشی

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دارد امـیـد که دردش به مُـداوا نکـشد            با چنین درد غمش کاش به فردا نکشد

زهر خورد و جگرش سوخت لبش را سوزاند            چه کـند از دل اگـر نـالـۀ زهرا نکشد


بـارِ اول که در این خـانـه نـبـوده امـا            کاش می‌شد به کـنـارِ پسـرش پا نکشد

سینه وقتی که بسـوزد نَفَـست می‌گیرد            نیست امـیـد که کـارش به تَـقَـلا نکشد

پسرش چاک گریبان زده بر بالـیـنـش            چه کـند دسـت اگر بر سـرِ بـابا نکشد

ظرفِ آبی به لبش دید فقط گفت حسین            نَـفَـسی نـیـست اگر وای حـسـینا نکشد

کربلا آب رسید و به زمین اما ریخت            خواست نامرد که یک آه هم آقا نکشد

دست خواهر به سرش، داشت دعایی شاید            لـحـظـۀ آخـرِ او کـار به دعـوا نـکـشد

ضربـه‌ها اینهمه بر صورت آقـا نزنید            هیچ کس نیست که یک تیغ در اینجا نکشد

شـعـلـه اُفـتـاده به دامـانِ یـتـیـمـی امـا            می‌دَود تا که کسی گیسوی او را نشکد

بیـشـتر می‌شـود آتش اگر اینـقـدر دَوَد            عمّه ای‌کاش که این شعله به بالا نکشد

می‌بَرد هرچه دلش خواست حرامی باشد            کاش فـریـاد سـرِ دخـتـر نـوپـا نـکـشد

خوب شد بود عمو بر سر نیـزه تا که            حالِ این خـواهرِ تنهـا به تمـاشا نکشد

: امتیاز

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگر ز زهـر جفا سوخت نازنین بدنت            شکر خدا که نیـزه نخـوره‌ست بر تنت

ندید پیکـر تو زخـم و، سر بـریده نشد            ز سم اسب نگـشته است پاره پیرهنت


ز سوز زهر و عطش بال و پر زدی اما            ندیـد خـواهر تو لحـظه‌ای نفس زدنت

هـزار شکـر بـرایت کـفـن مـهـیـا بـود            حصیر مردم صحرا نـشین نشد کـفنت

عدو به مجلس می خواره‌ها تو را آورد            ولی به خنده نزد چوب بر لب و دهنت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

اگر ز زهـر جفا سوخت نازنین بدنت            ولیک نیـزه نخـورده به استخوان تنت