![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() شعر بصیرت و دشمن شناسی فتنه گران مزدور اجانب
دوباره فـتـنه شد و مـردم امتحـان دادند و بـاز درس بـزرگی به دشـمـنان دادند برای عـزت این خـاک سـربـلـندِ کـهـن دوبـاره مـلـت ایـثـارگـر، جــوان دادنـد همین که آتش آشـوبهـا زبـانـه کـشـید میان شعـله چه پـروانهها که جان دادند بگو به خصم که اینجا عراق و سوریه نیست هـزار بـار کـه این را نـشـانـتـان دادنـد به قصد خواری ما دشمنان چهل سال است چه خرجها که نکردند و هی زیان دادند دوباره فـتـنـه شـد و ملـت امـام حـسـین پیـام عـزّت خود را به این جهـان دادند خوش آن دمی که خبر میدهند پرچم را به دست صاحبِ خود، صاحبالزمان دادند در این میانه ولی عـدهای نمکنـشناس برای دشـمن این خـاک، دم تکـان دادند به لطف فـتـنه، فـرومایگـان غـربزده مرام و مسـلکـشان را به ما نشان دادند دلم پر است از این نان به نرخِ روز خوران که آبرو و شرف را به آب و نان دادند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شعر بصیرت و دشمن شناسی فتنه گران مزدور اجانب
هرچه از غم میشود جام بلا سرشارتر مستی این جام، جان را میکند هشیارتر لالهزار دیگری میروید از خون شهید بـاغ بـا هـر آبـیـاری میشـود پُـربارتر پیر ما فرمود؛ اما دشمنان کور و کرند ملـت ما با شـهـادت مـیشـود بـیـدار تر شاهـدان قـدسی جـنّات اعـنـاب و نخـیل چشمشان هرگز نخواهد شد به روی دار، تر دم به دم کـشتـند ما را عاقبت اما چه شد؟ دشمن ما خوارتر شد خوارتر شد خوارتر با شهـادت زنـدهتـر شد انـقـلاب ما ولی روح آنها بیشتر از پیـش شد مُردارتر انتقامی سخت در پیش است هان ای دشمنان! روزتان خواهد شد از شب هم پس از این تارتر روزهای اندکی ماندهست تا صبح ظهور یارتـر بـاشـید با او مـهـدیـاران! یـارتر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شعر بصیرت و دشمن شناسی فتنه گران مزدور اجانب
ما از غـم دشـوار تو آسـان نگـذشتیم ماندیم بر این عهد و ز پیمان نگذشتیم سـامـان نگـرفـتیم در آئـیـنۀ منصور تا در ره تو از سر و سامان نگذشتیم در بـوته گر انـداخـتـمان گردش ایام از مرتبۀ خـون شـهـیدان نـگـذشـتـیم جان بود که امکان گذر کردن از آن بود جان بود، گذشتیم، ز جـانان نگذشتیم تردید نکـردیم و در آشـوب حـوادث از هر چه گذشتیم از ایران نگذشتیم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شعر بصیرت و دشمن شناسی فتنه گران مزدور اجانب
به رغم زخـم زبانها به غم، عنان ندهم ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم رفـیـق عـهـدشـکـن! از تو کـمـترم آری اگر که بر سر پیـمان خـویش جان ندهم اگر چه صورتم از سیلی خودی سرخ است چـراغ سـبـز به بیـگـانگـان نشـان ندهم به خیمهگه چو شبیخون بیامان زده خصم ز تـیــربـار کـلامـم بـه او امــان نـدهــم به رغم این همه تحریم، پیش چشم عدو ز بـیم، پـرچـم تـسـلـیـم را تـکـان نـدهـم سـبکسـرانـه چـو پـیـران طالب تمجـید زمـام عـقـل بـه تـأیـیـد هر جـوان نـدهم بس است خوردن نیش از شکافها یکبار دوبــاره در دهـن مـار، امـتـحـان نـدهـم رهین باور خویشم! هرآنچه خواهی گو که دل به خشم و خوشایند این و آن ندهم به رغم تازه به دوران رسیدگان حریص مـقـام فـقـر بـه سـرمـایـۀ جـهـان نـدهــم زمین اگر همه دشمن شود، بگو به «امین» که دست زخـمـی او را به آسـمان ندهم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
خواهـری جلـوهای ز دلبری است خواهری ذات عشق پروری است مهر خواهر چو مهر مادری است بـارش از خــانــواده سـنـگـیـنتـر سـفـرۀ غـصــههـاش رنـگــیـنتـر لـذتـی که در اوج خـواهـری است دل پُــر الـتــهــاب خــواهـــر شــد گـریـه و اضـطـراب خـواهـر شـد دم دکـان غــصـه مشـتــری اسـت هـمـه جا زیـنـت امــام رضـاسـت هــمــدم خـلــوت امــام رضـاسـت خواهـر خوب، خوب یاوری است آخــرش از رضــا جـــدا افـــتـــاد گـیـر یـک مـشـت بـیخــدا افــتـاد درد مـعـصـومه بـیبـرادری است وارد قـم کـه شـد بـه عـزّت رفـت مـحـمـلـش با هـمـه جـلالـت رفـت از مـصـیبات عـمـهاش بری است خــواهــری احـــتــرام مـیبــیــنـد خـــواهـــری ازدحـــام مـیبـیــنـد این هـمـه فــرق نـابـرابـری اسـت یک تـنـه دردهـا بـه شـانـه کـشـیـد آه احـسـاس خـواهــرانــه کـشـیــد لشکر گریهاش چه لـشکـری است نــفـس ســیــنــه ســـوز و آه شــده مـلــجــا خــلــق بــی پـــنــاه شــده جان به قربان او چه خواهری است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت معصومه سلام الله علیها
ســلام ای دیــار خــدا بـــاوران مـوالـی زهـرا، عـلـی محـوران سلام ای قـمـیهای مهـماننواز ازین پس شما را منم چـارهساز بهشت است این سرزمین بعد ازین شود قم چو عرش برین بعد ازین نـداریــد در دل دگــر واهـــمــه خـدا داده بـر شـهـرتـان فـاطـمه قــمـیهـا بـدانـیـد بـیــمـه شـدیـد نمکگـیر لـطف کـریـمـه شـدید شـود دور از ایـنـجـا بـلا تا ابـد رضـایـم رضـا از شـمـا تـا ابـد سیـاهـی حـرام است بر رویتان جــواد الائــمــه دعــاگــویـــتـان به قـم داد اجازه ازین پس بتول شود چون نجف، مهد فقه و اصول دو صد خیر و رحمت دهم بر شما خـمـیـنی و بهـجـت دهم بر شما به یک گوشه زین خاک باب المراد مزار رسول است و سیـد جـواد شده غرق حیرت زمین و زمان مسـلـمان شمـائـیـد یا شـامـیان؟! شما نزد زهـرا عـزیـزید عزیز نخـوانـدید نامـوس دین را کـنیز اســیـــری نـــبـــردیــد آزاده را خـرابـه نـبــردیــد شــهــزاده را نه چـشم کـسی بود بر معـجـرم نه از سنگ اینجا شکـسـته سرم نه از ناقه خوردم زمین نیمه شب نه از کعـب نی جـانم آمد به لب نه شب سر به خـشت بیابان نهم نـه بـا قــاتــلان پــدر هــمـرهـم نه خـوانده مرا نا مسلمان یهـود نه غـسـالـه بـیـنَـد تـنـم را کـبود نه ایـنجـا غـریـبـانـه دفـنم کـنـند نه در بـین ویـرانه دفـنـم کـنـنـد چه خوب است که مجلس ختم من شود روضۀ طفل دور از وطن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
قـرار بـود بـیـایـی کـبــوتـرش بـاشـی دوبـاره آیــنـهای در بـرابـرش بـاشـی نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی مـیـان راه، پـرسـتـوی پـرپـرش باشی مدینه، شهر غریبی برای فاطمههاست نخواست گم شده، چون قبر مادرش باشی به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را چو دیـد، آمـدهای سـایـۀ سـرش بـاشی اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد که تا همیشه، تو یـاس معطرش باشی خـدا، تو را به دل تـشنۀ زمین بخـشید که تا بهـار بـیـایـد، تو کـوثـرش باشی که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی کـرامـتـت، هـمه را یـاد او مـیانـدازد به تو چقدر میآید، که خواهرش باشی رسول گفت: که در طوس، پارۀ تن اوست نـشـد رسـولِ سـلام پـیـمـبـرش بـاشـی خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب گـواه رنـج نـفـسهـای آخـرش بـاشـی نخواست باز امامی، کنار خواهر خود نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
غریب شهر قمی... نه، که آشنا هستی تو مثل فـاطمه، معـصومۀ خـدا هستی هـزار فخـر تو را هست در جهان امّا همین بس است شرف، خواهر رضا هستی نوشـتـهاند به تـقـدیـر تو که زائر باش هـنوز زائـر آن مـشـهـدالـرضا هـستی به بارگـاه تو دل از یـقـین شود لـبریز تویی که معنی «یَهدی لِمَن یَشا» هستی شکسته پشت من از این همه گناه، اما چه غـم مرا که توأم شافـع جزا هستی چه خوانمت که زبان، عاجز است از وصفت چه گویمت که تو مستغنی از ثنا هستی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
ایـنـبـار بر دامـان گل خاری نیـفـتاد بر صـورت آئـیـنه زنـگـاری نیفـتاد غـم دید، غـصه خورد، ناله کرد اما این فاطمه کارش به مسماری نیفتاد افـتـاد امـا زود دورش را گـرفـتـنـد صـد شکـر گـیر مـردم آزاری نیفتاد افـتـاد امـا زیـر دسـت و پـا نـمـانـده بـین در سـوزان و دیـواری نـیـفـتاد شهر غـریـبه رفت اما محـترم رفت چشمش به عیش و نوش اغیاری نیفتاد موسی بن خـزرج آمده، خولی نیامد یعـنی مـسـیـر او به بـازاری نیـفـتاد در زیر پای ناقۀ حملش در این شهر گل ریخت اما رأس سـرداری نیفتاد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
باز امشب در دلم غوغا به پاست سـیـنه مـالامـال از نـور خـداست ایـن دلـم در بـیـن عـالـم گـم شـده راهــی شـهــر ولایـت قـــم شــده پَــر زده تــا آن حــریــم کـبــریــا الـسـلام ای فـاطـمـه اُخـت الرضا فاطـمه اُخت الرضا معـصومهای همچو زهـرا مادرت مظـلـومهای دخـتـر مـظـلـومـۀ مـوسـی تـویـی بر رضا چون زینب کـبری تویی مـرقـدت در قـم حـریم کـبریاست شیعـیان را این حرم دارالشفاست دستهایت چون رضا مشکل گشاست هرکه آید سویِ تان حاجترواست عـالِــمـان دیـن گــدای خــانــهات تو چو شمـعـی و همه پـروانـهات آمـدی مـهــمـان شـهـر قــم شـدی در سـپـهـر دین حـق انـجـم شـدی شـهـرت قــم از مــقــام تــو بُــوَد گـوش جـان پُـر از پـیـام تـو بُـوَد مـرقـد تـو رهـنـمـای جـنّـت است شیعه را مهر و ولایت عزّت است عـالـم هـسـتـی بُــوَد مـهـمـان تـو هر مسلمان ریزهخـوار خـوان تو همچو زهـرا تو شفـاعت میکـنی لطـف و جـود بینـهـایت میکـنی روز مـحـشـر این بُـوَد ذکـر همه اشـفـعی لی اشـفـعی لـی فـاطـمـه بر «رضا» عبد و غلامت کن نظر تـا زنـد بـر درگـه تـو بــال و پـر خـار بُـستـان تو هـسـتم مستـجـیر جان زهـرا مـادرت دسـتـم بگـیر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
هرکس که سـائل در این خانه میشود مبـهـوت آن نـگـاه کـریـمـانـه میشـود براین مـقـام هـرکـه بـرد روی الـتـجـا مـثـل غـبـار سـاکـن کـاشـانـه میشـود ای حُـرمـت مـقـدّس قــم، آشـنــای تـو با هرکـسی به غیر تو بیگـانه میشود تـو دخـتـر امـامـی و شـاگـرد مکـتـبت با مـهـر دلفـروز تو فـرزانـه میشود من کیستم که دور ضریحت کنم طواف جـبریل در حـریـم تو پـروانـه میشود وقتی فـرشتـگـان به حـریم تو سرزنند ایـن آسـتـان نـور، پـریخـانه میشـود هـرچـنـد غــافـلـم ز تــوّلای تـو، ولـی این گـنج قـسـمت دل ویـرانـه میشـود هـرگـاه یـاد غــربـت تـو مـیکـنـد دلـم گرم فـغـان و گـریـۀ مـسـتـانه میشود هر کس فـشاند قـطرۀ اشکی به ماتمت این دانه اشک، گوهر یکـدانه میشود زین موهبت که شد به«وفایی» زسوی دوست گـرم نـمـاز و سجـدۀ شکـرانه میشود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
سر تا به قدم زهرا، یا حضرت معصومه تـاج سر کَـرَّمـنا، یا حضرت معصومه ای آیـنۀ عـصمت، ایـمان و حـیا، عـفّت در حُسن تو شد پیدا، یا حضرت معصومه مهـر تو سرشت ما قـم از تو بهشت ما از خاک تو خشت ما، یا حضرت معصومه ای کهف امان کویت وی باغ جنان بویت ای روح تو روح افزا، یا حضرت معصومه چون بنـدۀ درگـاهت افـتـاده سـر راهت صد موسی «واعدنا»، یا حضرت معصومه هم دخـتر موسـایی هم خـواهر دریـایی دریاب دل ما را، یا حضرت معصومه صبر از تو رضا از تو، آمین دعا از تو مائـیم همه نجـوا، یا حضرت معصومه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
وقـتی رسـد ز میـکـده بار طـعـام ما کم مانده عـطر بـاده بگـیرد کـلام ما از دست تو رسید شراب طهـورمان باقیست جای دست تو بر روی جام ما سـرداب سامـرای تو بیت الحـرام ما هر بوسه بر ضریح تو شد استلام ما ای حجـت مـلائکه مـولای جـبـرئیل آئـیــنـۀ نـمـونـه و مـولــود بـیبـدیـل
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
دل به دریـا زد و کنایه به ماه پرده واکرد از آن رخ دلخواه خالق این جـمال زیبا کـیست؟ وحــــدهُ لا الـــــه الا الــــلـــه یک جهان لطف در کرشمۀ ناز یک جهان مِهر در پگـاه نگاه پسر هادی است و او را هست دخـتتر شاه روم خـاطـرخـواه آمدم جـان دهـم بـرایش کـاش بـنــوازد مـرا بـه تـیـر نـگــاه نـرسد دسـت ما به ساحـت او قـدر او عـرش قـد مـا کـوتــاه چه بـگـویـم به مـدح آیـۀ نـور من که هستم اسیـر نفـس سیاه آفتاب از پیاش هراسان است او گـل آفــتـاب گــردان اسـت سخـنـش عـطر وحی را دارد کـلــمــاتــی خـــدا نــمــا دارد فـیـض در بوسی حـریـمش را خضر و عیسی جدا جدا دارد کعبه از فـیض دیدنش جا ماند غـیبت این قَـدْر خـونبها دارد دست حاجت نشان دهد بر دوست هـر کـه سـودای سـامـرا دارد دل عـشـاق از تـجـلـی شــوق شــــادی سُـــرَّ مَــن رَءا دارد حَسن عسکری که حُسن رخش یک جهان حُـسن کـبـریا دارد آفتاب از پیاش هراسان است او گـل آفــتـاب گــردان اسـت قـامتـش اعـتدال عدل خداست قـدر او تا هـمـیـشه نـاپیداست در زمانیکه تیغ سرکش خصم بیمحـابا به شیعـیان برخاست جوشن از صبر و حلم و تقوا داشت بــا تــقــیــه سـپـاه را آراسـت تـا مـبــادا کـه شـیـعـۀ عـلـوی خدشه بیند از آنکه اهل جفاست خون دل خورد و حفظ وحدت کرد اگر از شیعه مکتبی برجاست در خـلاف مـسـیر اگر بـرویم اختلاف است و این رویّه خطاست آنچه آن مـقـتـدا کند حق است آنچه آن دل ربـا کـند زیـباست نـام ابـن الــرضـا ســزاوارش نورچشم است و نور چشم رضاست آفتاب از پیاش هراسان است او گـل آفـتــاب گــردان اسـت مـاه رویـت کـه آشـکــار آیــد مـهـر بـر بــام روزگــار آیــد مو که از رو کـنـار میریزی آیـت لــیــل و الـــنــهــار آیــد در شبـانـگـاه شـانـهات شـاهـد بـه تـــمــاشــای آبــشــار آیــد نـاز کـن تا جـهـان نـیـاز شود ناز تو یک جـهـان به کار آید نـامـه با چـنـد خـط نوشتی که شـعـیــهات بـا تـقّــیـه بـار آیـد بعـد تو نـیـز شیـعـه صبر کند بـا غـم مـهــدیات کـنــار آیـد شب هجران اگرچه سخت بُوَد راحـتـی نـیــز بـر مــدار آیــد میرسد آن زمان که یار رسد روز پـــایــان انــتــظــار آیــد عـلـیِ دیـگـر از کـنـار حــرم تـکـیـه بر رکـن مستـجـار آید تـا زنـد ریــشـه سـتـمـگــر را دسـت بـر تـیـغ ذوالـفـقـار آیـد هر کجا رو کند به وصف رخش از لـب خـلـق ایـن شـعـار آیـد آفتاب از پیاش هراسان است او گـل آفـتــاب گــردان اسـت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
فـروغ داوری آمـد؛ امام عسکـری آمد نسـیـم دلبـری آمد؛ امـام عـسکری آمد ببین تا بیکرانها را حریم آسمانها را که مهر و مشتری آمد امام عسکری آمد کنون گنج گهر بنگر تجلای قمر بنگر به گوهر گوهری آمد امام عسکری آمد امامی از تبار گل به گلشن این بهار گل برای سـروری آمد امـام عـسکری آمد گلی از گلشن قرآن که دارد چهرۀ تابان به عطر حیدری آمد امام عسکری آمد به روی فرش از یک سو به دست عرش از یک سو لـوای بـرتـری آمد امـام عسکـری آمد افقهای ولایت را کرانهای هدایت را مه حـق بـاوری آمد امام عسکری آمد گلاب و گل مکرر شد گل و گلشن معطر شد درختان را بری آمد امام عسکری آمد امام دیگری ما را ز سـوی ایـزد یکـتا بـرای رهـبری آمـد امام عـسکری آمد ز مشرق های دین پرور نمایان شد هزار اختر و مهـر خـاوری آمد امام عسکری آمد شب دل را کنون "یاسر" چه در باطن چه در ظاهر مـه روشنتـری آمد امـام عسکری آمد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
باز رنـگ آسـمـان میشود نیـلـوفـری یاس دارد روی لب نغـمههای دلـبری چلچـراغ عشق شد خوشه پـروین ازو میشکـافـد آسمان میشکـوفـد اطلسی عطر و نور و روشنی میچکد از او بسی ای معطّر جان و دل از ربیع الثّانیات جَـنَّـةُالْـمَأوای جـان جـلـوۀ روحانیات مادر پاکت حُدَیْث از گل روی تو گفت از طراوت بخشیِ روی نیکوی تو گفت ای مدینه، آسـمان میدرخـشد با گُـلت روی دستان زمـین شد شکوفا تا گُلت ای حریمت وسعت بیکران سبزهزار چارده خورشید را یک بهار آئـینهدار کوی تو در سامرا قبلهگاه جان ماست آن حریم با صفا روضۀ رضوان ماست آسـمـانـی بـنگـریـم روز مـیـلاد تو را ماه دلها کـردهاند روی شـمـشاد تو را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
به افـتـخـار سـلامی نـشـسـتهام بنـویسم در انـتـظـار کـلامـی نشـستهام بنـویسم دلم مُجلّیِ نـورِ جـمال حُـسنِ حَـسن شد به یُـمنِ پـرتـوِ نـامـی نـشـستهام بنویسم قـلم ز لفـظ و بیانِ لبِ تو نـوش گرفـته من از تَـراوشِ کامی نشـسـتهام بنویسم ز شأن و شوکت و قدر و شکوه و منزلتِ وِی ز اقـتـدار امـامـی نـشـسـتـهام بنـویـسـم نه عارفم، نه ادیبم، نه عالمم، نه معـلم ز جـایگـاهِ غـلامی نـشـسـتهام بنـویـسم قلم به حرف درآمد که هان! به جَهر بیان کن تو ای نفَس به سخن آی و رازِ خویش عیان کن سروشِ منـظرِ اَعـلا پیامِ عـرشِ معـلّا بـشـارتِ دگـری از عـلـیِ عـالـیِ اعـلا به سینه زمزمه آمد به عرش قائمه آمد عـزیـز فــاطـمـه آمــد ولـیِ والـیِ والا دهد شبـیهِ پـیـمـبر ز لب شهـادتِ داور کــلامِ اول و آخـــر، نــفـــیــرِ آیــۀ اِلّا ز ابتـدای تـولـد در اوست حـالِ تـعـبّـد به ذکرِ حمد و تشهد نشـسته بِینِ مصلّا دعا و گریه و ذکرش، صفای خنده و فکرش تمامِ سجدۀ شکرش، تبرّی است و تولّا به مادرش که سلیل است، سُلالهای ز خلیل است چه گویم از حسن و جلوههای داوریِ او که شرحِ سورۀ حمدش نشان ز سَروریِ او فضائلش همه بیحد، مناقبش چو محمد ستـوده هـادیِ دین، سـیـرۀ پیـمـبری او مدایحش چه فراوان، فزون ز دفتر و دیوان هزار بارِ شتر، شرح و وصفِ حیدری او خوشا قیام و قعودش، خوشا رکوع و سجودش که حالتی است وجودش، ز نورِ کوثری او هنوز هم که هنوز است، چراغ عِلم فروز است سپاهِ جـهـل بلـرزد ز نامِ عـسکـری او به وجهِ اَحسن و اَکمل، غدیر از اوست مُسجّل نِگر ز روی ربـوبی، تجـسمِ عـلـنی را بـبـین به دامن هـادی تجـلّیِ حـسنی را همانکه چار محمد، همانکه چار علی داد کند ز «کُن فیکون» باز کارِ ناشدنی را خدا ز روی حَسن، حُسنِ یوسفی دگر آورد رساند بارِ دگر خارِ چشمِ خصمِ دَنی را به معجزات و کرامات، چشمِ فتنه کند کور به تیرِ غـیب کند محو، خائنِ وطنی را برای آمدنِ مهدی اَش، بشارتِ زهراست دهد به ارتشِ اسلام، قولِ لشگرِ یمنی را اگر چه دشمنِ تو، چشمِ دیدنِ تو ندارد مُبلّغی ست حقیقی، حسن به مکتبِ طاها معلمی ست حسینی، به شرحِ خطبۀ زهرا حسن چراغ هدایت، حسن امیر ولایت بدوستان همه رحمت، برای خصم اَشِدّا ز دستگیریِ یاران، اِبا نکرد به یک آن پُر از عنایت و احسان برای مردمِ دنیا اگر نهان ز حضور است، زمینه ساز ظهور است رود به گوشۀ زندان برای غـیبتِ کبرا به گریه روز و شبِ او گذشت گوشۀ تبعید برای جدِّ غـریـبش، نمود روضه مهـیا دلش هماره حزین از غمِ اسارت زینب اگرچه رفت به تبعید و دید سختیِ زندان ندید مجلسِ شام و نگشت ساکن ویران ندیـد لفـظِ کـنـیزی به اهـلبیت بگـویند ندید تهمت و توهین، ندید خاریِ دوران نَبست دستِ حسن را کسی به سلسله هرگز نـشد کـبـود تـنِ او ز تـازیـانـۀ عـدوان ندید نعشِ جوانش، نخورد نیزه دهانش بزیرِ تیغِ ستمگر، نماند پیکرش عریان رسید لحظۀ آخـر به کـام تـشـنۀ او آب نماند پیشِ فرات و کنار علقمه عطشان سـلام ما به تو و انـتـقـام صبحِ قـریبت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
به روی بـال مـلائک سـوار میآیـد بــرای آمــدنِ آن ســـوار، مــیآیــد بگو به لب که برای گرفـتن حاجت چقـدر یا حسن امشب به کار میآید به غیر اینکه به اذکار یار مجبوریم چه کاری از من و از اختیار میآید چـقـدر روی تو بـر آسـمـان سامـرّا شـبـیـه مـاه به شـبهـای تـار میآید خیال وصل تو تنها برای سامرّاست که بـا مـدیـنـه سـر تـو کـنـار میآید برای خـاطـر فـرزند خویش میآیی شبیه شـیر که شب از شکـار میآید بگو به منتظران پِلک را غلاف کنند یـگــانـه مُـنـتَـظِــرِ انـتـظـار مـیآیـد مِیِ تو چیست که نوشید هرکه از صحنت خُـمـار میرود از تو خُـمـار میآید شبـیـه دور حـرم در زیارت ارباب به زائران تو پس کِی فـشار میآید؟ حسین آمده یک بار، چیست غیر کَرَم دلیل این که حـسن هم دوبـار میآید حسن شدی که بگوید به تو امام حسن حـسن شـدن به تو با افـتخـار میآید شب ولادت تو بهـتـرین شب ما شد شبی که رحمت حق شامل دو دنیا شد حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کـریم در عـالـم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کـبوتـران همه راهـی سـامرا باشند دلیل خوشۀ انگور عسکری این است که تـاک ها ننـشـیـنـند روی پا باشند حسن شدی که میان مُضیف چشمانت تمام شهـر به عـشق شـما گـدا باشند حسن شدی که به هنگام بردن نامت بـقـیـع آمـدهها یـاد مـجـتـبـی بـاشـند حسن شدی که شـبـیه بقـیع اینجا هم همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند حسن شدی که شـبیه بقـیع، خُـدّامت به دور قـبر تو ذرّاتِ در هوا باشند حسن شدی که غریبی غریبتر باشد که زائران تو در بین کوچهها باشند حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد که خادمان تو در شهر کربلا باشند شب ولادت تو بهـتـرین شب ما شد شبی که رحمت حق شامل دو دنیا شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
ما مانـدهایـم و حـسرت ایـوان سامـرا جامـانـدهایم و دست به دامـان سامـرا ما کـسب آبـرو ز غـبـار تو میکـنـیم از ذرّههـای خـاک بـیــابــان ســامـرا با افـتـخـار تـاج گـدایـی ســرم کـنـیـد راهـم دهـیـد بـیـن گــدایــان ســامــرا آقـا بــیـا و حـال مـرا رو بـه راه کـن امـشـب بـه حـق آیـۀ پـنـهـان سـامـرا از تو به ما زیاد رسیده است یا حسن لطـفـت زیـاد حـضرت بـاران سامرا یک کـوه از نـگـاه تو دریـا کـشیدهایم دسـتی بـکـش به روی سر ما ندارها آقـای خـوب این هـمه شبزنـدهدارها چـشـم انـتـظـار مـقـدم دردانـۀ تـوأنـد حـتـی تـمام حـضرت خـتـمی تـبارها ما خواستیم، حـیف، نشد، با دعـای تو شـایـد غـروب کـرد هـمۀ انـتـظـارها ای غـربت تو از همه دنـیا غـریبتر لطف تو بیـشـتر ز همه سـفـره دارها امشب ستاره میچـکـد از مـقـدم شما بـر روی چـشـمهـای تـمـام نـگـارهـا یک کـوه از نـگـاه تو دریـا کـشیدهایم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
پری برای منـاجـات نیـمهشب بدهـید نگـار آمـده پس بـاده روی لب بدهـید سرم که گرم تو شد خوب و سربه راه شدم خوشم که محمل لیلی رکاب داد به من مجال دیدن رویش به خواب داد به من که از نجف بروم سامـرا و هو بکشم دلم به گیسوی تو بسته است وا نکنی جـدا شـدم ز هـمه تا مرا رهـا نکـنی حرام باد نفـس گر که نیست پای شما خـدا نوشت خـدایی کـنی و سر باشی برای من، منِ بیدست و پا پدر باشی من آمدم به سویت از سوی ملیکه قم تــمـام مـردم ایـران تـب شـمـا دارنـد امـیـد پـر زدن سـمـت سـامـرا دارنـد پرم بده روی آن گنبدی که خورشید است خراب شد حـرمت باز زود احـیا شد در حـرم به روی خیل زائران وا شد میان صحن از بغض سینه میسوزد اگرچه یک حسن فـاطـمه حـرم دارد ولی یکی دگرش غم بروی غـم دارد بـرای غـربت او تـا ابـد سـخـن دارم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
دوباره دفترِ شعرم پر از «حسن جان» است به سرزمینِ غـزلـواره؛ واژهباران است چه ریسهایست، که تسبیحِ نور، بافتهاند برای ذکـرِ من امشب سـتارهبـندان است بـه عــشـقِ آمـدنِ ایـن سُـلالـۀ رضــوی نباتِ شـعـرم، سوغـاتیِ خـراسـان است همانکه چهرۀ او سُرَّ مَن رأیست، رسید به نورِ مقدمِ او کور، چشمِ شیطان است کـریـمزاده و مانـنـد مجـتـبـاسـت، کـریم هر آنکه در نَزَد این خانه را پشیمان است اگـر چه شُـهـرۀ خـلـقانـد سـامـرایـیهـا ولی گـداییِ او شـغـلِ اهـلِ ایـران اسـت به حج نرفت، ولی کعبه نیز، میدانست که او مجاورِ هر روزِ صاحبِ خانهست زیـارتِ حـرمـش بـا ظـهـورِ فـرزنـدش تـمام خواسـتۀ ما؛ هم این و هم آن است اگر چه شاد، ولیکـن پُر از غـمیم، همه و بدترین غمِ این روزگار، هجران است خـدا کـنـد که بگـویـند، در شب مـیـلاد: شب جـداییِ از یار، رو به پـایـان است
: امتیاز
|