![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
مهی که در همه عمرش، خدای باور بود فضای مکتب توحـید، از او منّور بود کسی که خوانده نبی بضعة النبی او را گُل هـمیـشه بـهـار بـهـشت کـوثـر بود حـدیث سـلـسـلـۀ او زبـانـزد هـمـه شـد فـروغ بخـش دل عاشـقـان حـیـدر بود سرود هجـرت او تا به توس از یثرب بـرای اهـل ولایت، چـه درد آور بـود شرر به خـرمن جانش زدند در غربت دلـش از آتـش زهـر سـتـم مـکّـدر بود لبش به زمزمه و دیـدگان او پُر اشک لبان و دیـدۀ او چـشـمهسار کـوثـر بود چو شخص مارگزیده به خویش میپیچید میان حجـرۀ در بسـته دیـدهاش تر بود به یک نگاه به در، شعله بر دلش افتاد گمان کنم که در آن جا به یاد مادر بود شب فـراق گـذشت و گه وصـال رسید شبی که دیـدن روی گـلش، میّـسر بود پس از وداع جوادش، به پیـش دیدۀ او نفس نفس زد و در لحظههای آخر بود به روی بال ملائک به عرش میبردند گُـلی که از سـتم این زمـانه پـرپر بود اگرچه گـشت «وفایی» گُل نـبی پرپر از این شمـیم بهشتی جهان معـطّر بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
انـگـور میدهـند که قـربانیات کنند لازم نکـرده دعوت مهـمانیات کنند صدها رواق در جگرت زهر باز کرد میخـواسـتـنـد آیـنـه بـنـدانیات کنند هر شب تو بر غریبی خود گریه میکنی مردم اگر چه سجدۀ سلطانیات کنند تو نو به نو برای خودت گریه میکنی در صحن کهنه گرچه چراغانیات کنند وقـتی خـدا غـریـبی ما را نگـاه کرد فرمـود تا حـسین خـراسـانیات کنند زنهـای طـوس مثل زنـان بـنـیاسد جمـعـند تا عـزای پـریـشانیات کنند معصومه را به همرهی خود کشاندهای تـا قـبـلهگـاه زینب ایـرانـیات کـنـند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
عـرش را منتـظر خویش دگر نگذارم فرش را خسته و پیـوسته قـدم بردارم عـرق سرد به پیـشانی گرمم بنـشـست یــاد ســجــاد کـنــم بـا بــدن تـب دارم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
هم قـضا هم قـدر دعـای شـما پس رضای خـدا رضای شما بیکران است لطف و رحمت تو نبض دنیاست زیر هر قـدمت جن و انس و فرشتگان خدمت جسم هستی و بقعهات جان است حرف دل بود حرف اینجا شد چـقـدر چـشـم تـار بـیــنـا شـد در شـلـوغـی آن هـمه فـریـاد جان گرفته است دخترک پایش گـل لـبـخـنـد روی لـبهـایش چــشـمهـا اشـک شـوق آورده پـای این طـفـل خـوب شد اما پـای طـفـلی رقـیـه نـه، اصلا پدر آنـگـونه دخـتـر اینـگـونه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
من كـیـسـتـم؟ کـبـوتـر بـیآشـیـانـهات محـتاج دستهای تو و آب و دانـهات نـامت بـلـند مـثـل غـزلهـای آسـمـان هشت آسمان نشسته به ایـوان خانهات از کـوچـهبـاغهای نـشـابور رد شدی با کولهباری از غم غربت به شانهات دل در مدینه عـاشق روی تو شد ولی از کـوچههای تـوس گرفـتم نـشانهات دست من و ضریح تو ای هشتمین بهار امـشب دلـم عجـیب گـرفـته بـهـانهات
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
نـامِ شـما دوایِ تـمـامی دردهـاست دارُالشفایِ کشورِ ما مشهدالرضاست بعد از دو ماه گریه و سینهزنی و آه اِی دستگیر فُلک وُ فَلک دستِ من بگیر آزاد کن مـرا که شدم بنـده وُ اسـیر بد کردهام اگر؛ به خودم کردهام ولی از زَهر بدتر است عملکردِ من رضا زینت نشد برایِ تو این سینهزن رضا این آخرین وصیتِ سلطانِ غربت است اینگونه دست وُپا زَدَنَت میکشد مرا یابن الشَبیب گـفتی و رفـتیم کـربلا حُجـره شبیه گوشۀ گـودالِ غم شده دلـتـنـگِ کـربـلا شـدهام آمـدم حـرم دستِ نوازشی تو بکِش بَر روی سَرم هر چند رو سـیاه برای تـوأم رضا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای جگر گوشه احمد جگرت میسوزد یا رضا بال و پرت بال و پرت میسوزد آمـدی آه! عـبـا روی سـر انـداخـتـهای زهر کاری شده یا اینکه سرت میسوزد؟ مثل او گریه کن ای مرد که آرام شوی مثـل تو سـیـنه تنهـا پـسـرت میسوزد باز با روضۀ زهـرا شدهای گـریـانـش حجره انگار که در چشم ترت میسوزد باز هـم روضـه گـودال بـه یـادت آمـد کـربـلا آمـده و دور و بـرت میسوزد آنچنان یاد حسینی که دلت کرب و بلاست خیمه انگار که پیـش نظرت میسوزد مثل یک مارگزیده به خودت میپیچی جگـرت آه رضا بال و پرت میسوزد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
میان حجره غربت به زیر پر سر داشت و شوق بال گشودن به سوی دلبر داشت به هر نفس شرر از جان او زبان میزد که او درون جگر شعلهای ز آذر داشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
بی بال و پر افتاده بودی کنج حجره با چـشم تر افتاده بودی کـنج حجـره حتی درون سیـنهات انـفـاس؛ دردنـد غـرق شـرر افتاده بودی کنج حجره دور و برت لبـریزِ از خونابه بود و دور از نظر افتاده بودی کنج حجره آمد جـوادت سـر به دامـانش گذاری وقتی به سر افـتاده بودی کنج حجره هر چند از زهر جفا خونین دهن شد شکـر خـدا بر پیکـر پاکـش کـفن شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای ضـامن آهـو؛ هـمۀ بـود و نـبـودم قربان تو و لطف و عطای تو وجودم در بـیـن مـحــبـان تـو آلــوده تــریـنـم شرمنـده از ایـنم که مـطـیع تو نبـودم گه گاه تو را دیدم و نشناختم ای وای صد حیف که آغوش برایت نگـشودم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
پیش طبیب هستم و درمان نوشته است درمان برای من رخ جانان نوشته است آب و هوای ری به من مشهدی نساخت در نسخه اش دیار خراسان نوشته است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
ز سـیـنه آه بـرآریـد با همه شـررش ز دیده اشک ببـاریـد تا رسد اثـرش امام مفـترض الطاعه بر زمین افتاد شبیه جدّ غریبش بخاک خورده سرش میان حجره چو گودال دست و پا میزد شبـیـه ما رگـزیده رسـید درد سـرش به کام تشنه پسر را گهی صدا میزد چه گویم از اثر زهر کینه بر جگرش رسید زادۀ زهـرا به طـرفـة العـیـنی سـر مـبـارک بـابـا به دامن پـسـرش به کربلا همۀ ماجـرا شده با لعـکـس سـر مـبـارک اکـبـر به دامن پـدرش میان حجره امام غـریب بود و جواد ولی به قتل علی لشگریست دور و برش میان حـجـره پـسر در کـنار بابا بود ولی کنار علی چند نیزه در کـمرش صدای یا ابـتـای عـلـی که بود بـلـند رسید قبلِ حسین، آهنی به فرق سرش شبـیه باز شکاری رسید با دل خون نه قوتی به کمر، نه رمق به بال و پرش نگـاهِ حـسرتِ بابـا به ارباً اربا، بود نشست کوه به زانو، شکسته شد به برش صدای عمه میآید، علی ز جا برخیز! خدا کند که نیفـتد به جسم تو گذرش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
بیتو میمـاند فـقط رنج عـبادتهـایشان بیاطاعت از تو بیهودهست طاعتهایشان حرفها در سینه داری و نداری محرمی مردها در سـینه میماند شکـایتهایشان سکهها، سردارها را چون غلامی میخرند وه در آن بازار، پائین بود قـیمتهایشان خون دل از سرزنشها میخوری و میخورد بر دل آئـیـنـهات سنـگ مـلامـتهـایشان ای امیر صفشکن! صفین به خود لرزیده است پیش شمشیر تو پوشالیست هیبتهایشان بر تن دشمن به جز پیراهن نیرنگ نیست نیستی یک لحظه غافل از سیاستهایشان شانـههـایت کم نیـاوردنـد زیـر بـار درد خم نخواهد کرد پشتت را خیانتهایشان خارها رفتهست در چشم حقـیقـتبینِ تو کوچهها شرمنده از دست جسارتهایشان انتظـار تـیـز تیـغ مـا به پـایـان میرسـد تـازه آن دم هست آغاز مصیبتهایشان
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
صبح ازل طلوعش با طلعت حسن بود وَالشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا در صورت حسن بود یک ذرّه خاک او ماند ما را درست کردند گویا که خلفت ما از خلقت حسن بود بابا همیشه میگفت دیدی خدا کریم است؟! نانی که خوردی امشب از برکت حسن بود هرجا حسین قدم زد دنبال مجتبی بود شخصاً حسین محو شخصیت حسن بود با دوستان محبّت با دشمنان مروّت این خُلق در یکی بود او حضرت حسن بود یک گوشه چشم کرد و شش گوشه را بنا کرد کرببلا محـیطش تا تربت حسن بود صد سال اشک آدم یک گریۀ شبش بود صدسال صبر ایوب یک ساعت حسن بود در کوچه پیش رویش کشتند مادرش را فریاد ازین زمانه این قسمت حسن بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام حسن مجتبی علیهالسلام قبل از شهادت
دل بیشکیب از غـم فصل جدایی است جان، بیقرار لحظهٔ وصل خـدایی است این شامِ هجر نیست، که باشد شب وصال این روزِ مرگ نیست، که روز رهایی است این زهر نیست، شربتِ شیرین آرزوست این کوزه نیست، چشمهٔ حاجتروایی است هرگـز نـنـالـم از غـمِ بیگـانه، ای دریغ رنجی که من کـشـیدهام از آشنایی است شد روزگارِ من، سـپـری سالهای سال با همسری، که شیـوهٔ او بیوفـایی است من در وطن غریبم و تنها، کسی نگفت این شاهد شـهـیـد مـدیـنـه، کجـایی است یـارانِ من، ز بـاغ وفـا گـل نـچـیـدهانـد! آئـیـنِ مـهــرورزیِ آنـان، ریـایـی اسـت در تنـگـنـای سـیـنهٔ من، این دل صبور آئـیــنـهٔ مـجــسّـمِ صـبــرِ خــدایـی اسـت دارم هـزار عـقـده به دل، بـاز طبعِ من مثل نسـیم، عـاشـق مشکـلگـشایی است تـو بـاغـبـانِ گـلـشنِ عـشـق و شـهـادتی این ارغـوانِ عاشقِ من، کـربلایی است فـردا که تیـر، بـوسه به تابـوت من زند بـال و پـرِ بـلـنـدِ عـروجِ نـهـایـی اسـت دانی که در بقیع چرا چـلچـراغ نیست؟ خورشید، بینـیاز ز هر روشنایی است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
کیست او؟ آنکه بین خانۀ خود، مکر دشمن مجاورش بودهست او که انگار در تمام قرون، هرچه غربت معاصرش بودهست او که از روزهای کودکیاش، شعله در خانۀ دلش افتاد دم به دم داغ ظهر عاشورا، در نفسهای آخرش بودهست نه فقط شد مدینه مدیونش، کربلا میوه داد از خونش آن شهیدی که سیدالشهدا، هر شب جمعه زائرش بودهست صلح او تیغ در نیام علیست، کربلا جلوۀ قیام علیست باطن تیغ مرتضاست یکی، فرق قصه به ظاهرش بودهست آن زمان که مسافری خسته، لب گشوده به طعنه و توهین میزبان در عوض فقط فکرِ آب و نان مسافرش بودهست »دوستان را کجا کند محروم، او که با دشمنان نظر دارد« دشمنش میهمان سفرۀ اوست، چه رسد آنکه شاعرش بودهست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
سلام ای بحـر رحمت، کوه تـقـوی گـرفـته جـود و بخـشش از تو معنا سلام ای باب ایـمـان، مهـبـط وحی که کردی حکـم حـق همواره اجـرا مـلائک لحـظه لحـظه دست بوست امـیــد شـیـعــه در دنــیـا و عـقـبـی خــزانـه دار عــلــم حـق تـویی تـو ز تـو بــشــنــاخــتــم ربّ تـعــالـی سلام ای هرچه خوبی از تو منشق خــدایــا شـکـر گـشـتـی رهـبـر مـا تویی نـور هـدایت؛ مـنـتـهـی الحـلم تویی کهـف الـوری در هر دو دنـیا به جـز تو هـیچ کـس را من نـدیـدم کـه بـا مـرد جـزامـی بـوده یـکـجـا الا هـمـچـون پــدر قـــرآن نــاطـق ز رحـمـت ایـن سـلامـم را پــذیـرا سلام ای خلق و خویت همچو احمد بــنــازد بــر تـو هــردم ربّ یکـتـا سـلام ای وارث غـربـت نــشـیـنـی غـریـبی بـیـن شیـعـه هـمچـو مـولا ســـلام آقـــاتـــریــن آقـــای دوران تو چون مـادر کـریمی، جان فـداها سه شب مادر غذایش را چو بخشید سه بار امـوال خود را کردی اهـدا ســـلام ای مـــخــزن ســرّ الــهــی ســـلام ای آشـــنـــای درد زهــــرا از اول قـسمـتـت داغ و مـحـن شـد در آتــش دیــدهای تــو مــادرت را در آن هـنگـامه قـلـبت گـشت پـاره چو دیـدی بـسـته شـد دسـتـان بـابـا هـمـان دم وعـده کـردی با خـدایـت بـگــیــرم انــتــقــامــش را خــدایـا گذشت و شد جمل، با قلب محزون عـزیـز مـنـتـقـم کـردی تـو غـوغـا به صفین چون جمل محشر نمودی به عـالـم غــیـرتـت کـردی هـویـدا خــــدا دانـــد فـــقــط داغ دلــت را چو فـرق مـرتـضی کـردی تـمـاشا دوبــاره تــازه شــد داغ مـــدیــنــه نــشـد زخــم دلـت هــرگــز مــداوا از آن پـس غـربـتت هم بیـشـتر شد خــیـانـت دیــدهای، در حــدّ اعـــلا همین بس غـربـتـت، زیر لـبـاست زره بـایـد بــپــوشـی، وا غــریــبـا بـمـیـرم بر غـریـبیت حـسـن جان مـیـان لـشـگـرت مـانـدی تو تـنـهـا بـمـیـرم زخـم خـوردی زآشـنـایـان جــفــا کــردنـد نــهــان و آشـکــارا ز جـهـل و مکر و کـینه داد نـسبت به آن چـیـزی که هـسـتـی تو مبـرّا گـرفـته دین و مـؤمن عـزّت از تو نـکــردی بـا عــدو هـرگـز مــدارا اشــدّاء عـــلــی الــکــفّــار بـــودی شـده شـمـشــیـر تـو صـلـح تـو آقـا به ظاهر صلح اما عـین رزم است که کردی مکـر دشـمن را تو افـشا نـتــیـجـه داده صـلـحت در مـحـرم زمــیـنـه سـاز گـشـتـی کــربــلا را درون خــانـه هــم ایــمـن نــبــودی ز مـکـر و تـوطـئـه، از شـرّ اعــدا اگـر چـه هـمـسـرت کـرده خـیـانت اگـر چـه زهــر دادت بـی مــهــابـا ولـی از تـو بـه جـز رأفـت نــدیـده ز بـعــد آنـکـه زهــرت داد حــتـی دلت خون شد ز جور همسر خویش ولـی بـخـشـیــدی او را بــاز آنـجـا شدی مـسـمـوم چندین بار از زهـر ولـی ایـن بـار آخــر بـوده غــوغـا ز زهر کین تنت میسوخت ای وای زنـــد آتــش وجـــودت را ســراپــا رسـید از ره حـسین با چشم خونین و زیـنـب از غـمت شـد نـاشـکـیـبـا دو طـفـل نـازنـینت گـشـته گـریان و خـون میگـریـد از داغ تـو سـقـا هــمـه جـمـعـنــد دور بـســتــر تــو نبودی شکـر حق بر خاک صحـرا طلب کردی چوتشت و ریخت در آن تــمــام خــون دلهـا را تـو یـکـجـا سـرت بـوده بـه دامــان حـسـیـن و بـــرادر را چــنــیــن دادی مــنــادا نبـاشـد هـیچ روزی همچـو روزت که تـنـهـا میشـوی در جـمـع اعـدا خـدایــا شـکــر از بـعــد شــهــادت نـشـد جـسـم شـریف تـو چـو یـغـما ولی تـشـیـیـع تو جـانـسـوز تر بـود نـشد تـشـیعِ کـس چـون تو غـمافـزا ز کـیـنـه جـسـمتـان شد تـیـر بـاران حسین خون گرید از این غم واویلا چه سازد جـز تحـمل زین مصیبت که بوده صبـر جانـسـوزت تـقـاضا و ایـن غـربـت ادامــهدار گــشـتــه مـزارت گـشـتــه تـخـریـب یــهـودا ســلام مــا بـه قــبــر بـیچــراغـت به خـاکی که به خود جا داده دریـا امـیــد سـائـل دلـخـونـت ایـن اسـت شـود آبــاد قـــبـــرت صـبـح فــردا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بارها از سفرهاش با اینکه نان برداشتند روز تشـییع تنـش تـیر و کمان برداشتند مردم این شهرِ در ظاهر مسلمان، عاقبت با صدای سکه دست از دینشان برداشتند بر سر همسایگانش سایهای پُر مهر داشت از سرش هر چند روزی سایهبان برداشتند بـذر ننگـین جسارت بر تن معـصوم را این جماعت کاشتـند و دیگران برداشتند دستهایی که بر آن تابـوت تیر انداختند چند سالی بعد چـوب خـیزران برداشتند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام حسن مجتبی علیهالسلام قبل از شهادت
دردا که سوخت آتش دل، جسم و جان من برخـاست دود غـم، دگر از دودمان من شـد آشـیـانـهام قـفـس تـنـگ این جـهـان جغـدی در این قـفـس شده همآشـیان من کـامـم که خود ز غـصّـهٔ ایـام تـلـخ بـود شـد تـلـختـر ز هـمـسـر نـا مـهـربان من هرکس به آب رفع عـطش میکند، ولی یک جرعه آب، ریخته آتش به جان من زهـر جـفـا ز لالـهٔ رویـم ربـوده رنـگ بـا خـطِّ سـبــز آمـده حـکــم خــزان مـن بـس نــاروا شـنـیـدهام و صـبـر کـردهام دردا که سخـت بـوده بسی امـتـحان من آری یـتــیـم مـیشـود امــروز قــاســمـم گـریـد بـه نــور دیـدهٔ مـن دیـدگـان مـن زهـرا کجاست تا که در آغوش گرم او آسـان بر آیـد از تن مجـروح، جـان من تا بر زبـان بـرد مگـر از لطف، نـام ما یک عمر «یا حسن» شده ورد زبان من صد ره مرا ز عشرت فردوس خوشتر است یکبار اگر که یار بگوید «حسان» من
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بــر در خـانــۀ آقــا بـه تـمـنــای کـریـم صف کشیدند شب و روز گداهای کریم من به جـز خـیـر نـدیدم ز کرمخانۀ او بـنـدهام بـنـدۀ شـرمـنـدۀ مــولای کـریـم ما هـمه سـائـل دسـتـان کـریـم حـسـنـیم چشم داریم به احسان و به اهدای کریم آفــتــاب کــرم دوسـت بـه او مـیتـابـد غـرق انـوار الـهـی شده دنـیـای کـریـم جز حسن نیست کریمی که زبانزد باشد ما نـدیـدیم در این دایـره هـمتـای کـریم این قـبـیـله به خدا عادت احـسان دارند نیست غیر از کرم وجود سجایای کریم نفـر چـارم اصـحـاب کـسـا اوست ولی لـقـب او شـده بـیـن هــمـه آقـای کـریـم نکـشد منت حـاتـم که کـنـد فـخر بر او هرکه دارد به کفش گوهر دریای کریم اُف بر آن زن که پس از دیدن آثار کرم زهر غم ریخت به جان ودل دانای کریم گفت بر همسر خود زود برو، قـاتل او مات و مبهوت شد از صبر وشکیبای کریم شکرلله که «وفایی» به کرمخانۀ دوست متبـرک شده شعر تو به امضای کـریم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
مرام و مـعـرفـتـش مـادرانـه بود حسن به فکر صحن و سرا و حرم نبود حسن نجـف برای عـلی، کربلا برای حـسین مـدیـنـه خـادمـی مـادرش نـمـود حـسن تــمـام راه نـجـف تـا بـه کــربـلا دیــدم نوشتـهاند مـلائک به هر عـمود؛ حسن گمان کـنم که به گـوشـم بـجـای لالایی به گریه مـادرم آهـسته میسـرود حسن کسی که داده همیـشه ز قـعـر چاه گـناه مرا به عرش خدا یه شبه صعود حسن بـه روی بـاز شـده هــمـدمِ جـزامـیهـا کـریـم شهـر مـدیـنـه امـام جـود حـسـن همه زمین و زمان ذکرشان درود، حسین ولی رسـول خـدا داد زد درود؛ حـسـن شـتـر سـوارِ جـمـل پیـش پاش زانو زد نـشـانـده آتش فـتـنه در این فرود حسن زمان دفن چه خالی نمود عقـده خویش خـدای نـگـذرد از آن زن حـسود حسن
: امتیاز
|