کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل    

مـهـمـانیِ آقـایِ خـوبـی‌هـا شـروع شـد            غوغایِ محشر مثلِ عاشورا شروع شد

ای گـریه‌کن‌ها، سینه‌ن‌ها دعوت هستید            ای قطره‌ها! امواجِ این دریا شروع شد


حسرت به دل‌های قدیم! از جای خیزید            نـقـاشیِ تـصویرِ یک رویـا شـروع شد

زهـرا فـراخـوانِ عـمـومی داده قـطـعاً            از هر طرف لـبـیکِ یا اُمّـا شـروع شد

هـمراهِ خود پـرونـده‌هـاتـان را بـیـارید            با دستِ اربـابِ وفـا، امضا شـروع شد

بعدِ از چهل روز اشک و ناله، تازه انگار            هـمـراهیِ صدیـقـۀ صغـرا شـروع شـد

اُمّ الـمـصائب می‌رسـد از راهِ شـامـات            دارالـبُـکـایِ زیـنـب کـبـرا شـروع شـد

نیّت کن از بهرِ ظهـورِ حضرت عشق            بهـرت دعایِ مهـدیِ زهـرا شروع شد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در برگشت به کربلا

شاعر : محمد فردوسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هر روز و شب بر روی نی دیدم سرت را            دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را

یک قـافـلـه با سـوز و اشک و آه آمـد            برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را


بـا ظـرفـی از آب آمـده تـا کـه ربـابـه            سـیـراب گـردانـد عـلـی اصـغـرت را

برخـیز ای نـور دو چـشـمم ای برادر            تا که کـمـی آرام سـازی هـمـسرت را

بـگـذار تا شـرح سـفـر با تـو بـگـویـم            بشـنـو کـمی از غـصّه‌های یاورت را

از کــوفـه و شـام بــلا ای داد بــیــداد            رنـج اسـارت پـیــر کـرده دلـبـرت را

وقـتـی گـذر دادنـد مـا را بـیـن مــردم            دیــدم ســر نــی گـریــۀ آب آورت را

دیـدم ز بام خـانه طـفـلی خـیره سر با            سـنگی نشـانه رفـته چـشـمان ترت را

رقّـاصـه‌هـای شـهـر را آورده بـودنـد            تا در بیـارند اشک چشم خواهـرت را

تهـمت زدند و خـارجی خواندند ما را            آتـش زدنـد آن جـا دل غـم‌پـرورت را

آن جا نـمی‌دانی چه زجری می‌کشیدم            وقتی که نان می‌داد شامی دخترت را

با هـر صـدای خـیـزرانـی که می‌آمـد            من مـی‌شـنـیـدم نـالـه‌هـای مـادرت را

چـشــم عـلـمـدار حـرم را دور دیـدنـد            ور نه به عنوان کـنیزی گـوهرت را!

جا مانـده گـنج سـیـنـه‌ات کـنج خـرابه            با خـود نـیــاوردم گـل نـیـلـوفــرت را

این‌ها همه یک گوشه‌ای از ماجرا بود            تـازه نـگـفـتـم روضۀ انـگـشـتـرت را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را            دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را

مناجات اربعینی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اشک است همدم دلِ هجران کشیده‌ها            آخـر سـپـیـد شد به رهِ تـو چـه دیـده‌ها

روزی اشک ما همه در چشم‌های توست            ای نالـه‌دارِ تنـگِ غـروب و سپـیـده‌ها


تو ناز کـن لیـلی خـیـمـه‌نـشـینِ عـشق            نـازِ تو می‌کـشـنـد گـریـبـان دریـده‌هـا

می‌گفت عاشقی که تو را در بغل گرفت            مائیم و اشک حسرتی و این شنـیده‌ها

آرامِ جـانِ فـاطــمـه بـرگـرد از سـفـر            چشم انتـظار تو همه قـامت خـمـیده‌ها

ای کاش امشبی که رویِ سویِ کربلا            مـا را دعـا کـنـی وسـط بـرگـزیـده‌هـا

تا می‌شـویم لحـظـه‌ای دلـتـنگ کـربلا            دل را حـرم کـنیم به این اشک دیده‌ها

ره وا کـنـیـد قـافـلـه ســالار مـی‌رسـد            زیـنـب بــرای دیـدن دلــدار مـی‌رسـد

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( اربعین حسینی )

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از کران تا بی‌کران حرفی به جز کوی تو نیست           تشنهٔ چشم تو را راهی به جز روی تو نیست

پیش رویت شوق جنت را که معنا می‌کند؟           برکسی که جَنتش جز طاقِ ابروی تو نیست


زلف تو آرامشِ شب را به هـمراه آورد           گرچه زیبایی شب هم قدر یک موی تو نیست

عرش با آن هیبت و بالا بلندی در جهان           عرش هم با هیبتش تا زیر زانوی تو نیست

دردلی که ِکبر و پستی و پلیدی خانه کرد           مطمئنا در دل او مهرِ دلجوی تو نیست

مدعی هستم به عمری همنشینی با شما           وای بر حالم اگر درسینه‌ام بوی تو نیست

بـا خـیـال راحــتـی در بـین زوّار آمـدم           خوب و بد را چون سوا کردن که در خوی تونیست

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( اربعین حسینی )

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گریه کردم بس که از داغ تو بیمارم حسین            تار می‌بیند دو چشمانِ عـزادارم حسین

می‌نشیند با شروعِ روضه چشمانم به اشک            تا ابد این رزق را از مادرت دارم حسین


پای کارت ایستادم! چون بدون فوتِ وقت            آمدی! تا که گـره افـتاد در کارم حسین

دست‌هایت را رها کردم، زمین خوردم! ببخش            بد نمک نشناسم آقا، سهل انگارم حسین

جا نمانم! این بلا از هر بلایی بدتر است            جا نمانم اربعـین! مشتاقِ دیدارم حسین

مشکلات من فقط کنج حرم حل می‌شود            دعوتم کن کربلا! خیلی گرفتارم حسین

جانِ آن خواهر که با دستانِ بسته رفت و گفت:            راهیِ دروازۂ ساعـات و بازارم حسین

سنگباران بود و نامحرم! خدا صبرش دهد            گفت چشم از چشم‌هایت برنمی‌دارم حسین

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( جامانده های از اربعین حسینی )

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نـشـسـتـه‌ایـم ولی تـذکـره مـهـیـا نیست            خبر رسیده که دیگر برای ما جا نیست

قـبـول وصـلـۀ نـاجـور این بـسـاط منم            قـبـول جـای بیـابـان کـنار دریـا نیـست


اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را            ولی کسی که نیفتد به پاش از ما نیست

قسم به عصمت زهرا که زود می‌شکند            قدی که زیر مصیـبات کـربلا تا نیست

به یاد تـشنگی‌اش، تـشـنه کـام باید مُرد            سر شکسته که در این بساط پیدا نیست

چه شد که حضرت زینب دوید، چون گودال            هنوز هم‌ که هنوز است جای زنها نیست

نشست لحـظۀ آخـر به سیـنـه‌اش قـاتـل            گرفت موی سرش را، مجال حاشا نیست

و تیز بودن تیغ از شروط انصاف است            کـنار جـرعـۀ آبی که حـق قـربانی‌ست

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مرتضی محمود پور نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

طلـوع نـور من از کاظمین می‌بـیـنم            ز آسـمـان ولایـت سـتـاره مـی‌چـیـنم
به عشق حضرت کاظم دلم هوایی شد            در این تکاثر بی‌حد به عشق خوشبینم


ز کار بستۀ من شد گره‌گشا زین رو            که داده‌ام بـه هـوایت هــوای آئـیــنـم
قسم‌ به‌خاک‌ سر کوی لـیـلی و مجنون            که در جـنون به تـمـنای عاشـقی اینم
میان خنده و گریه به خویش می‌گفتم            به زیر سایه این خانه‌ات چو پرچینم
به مثل بال کـبـوتر مـقـیم این حـرمم            سبک‌تر از پرِ کاهم به عشق سنگینم
چـقدر مـادر
من سفـره نذر من کرده            به نام نامی مـوسای‌ات چه خوشبـینم
دوبـاره اذن بـده تـا به
پـای تـو افـتـم            که خـاک پـای تو گـشتن تمـامیدینم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ بهتر است کلمه حضرت را فقط برای ائمه بکار ببریم

قسم‌به‌خاک‌ سر کوی حضرت مجنون            که در جـنون به تـمـنای عاشـقی اینم

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : رضا توحیدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

امشب ز برج هفتمین مه بی‌نقاب آمد برون           بهر صلاح کار دین آن دُرّ ناب آمد برون
امشب ندانم از چه رو دل می‌رود تا عرش هو           گویا گلی بی‌چند و چون پر پیچ و تاب آمد برون


امشب‌‌ تمام ‌ آسمان در عرش منزل می‌کند           زیرا که ماه هفتمین دور از نقاب آمد برون
امشب دلم مستانه شد چون عاشق دیوانه شد           زیرا که شمع محفلی چون بوتراب آمد برون
امشب مهی از آسمان آمد به بام این جهان           بهر نگاه گلرخش مه با نقاب آمد برون
امشب حوائج شد روا با دست مولای وری           زان رو که بر حاجات ما مفتاح و باب آمد برون
امشب (ضیاء) چشم ما دارد فروغ دیگری           گویا که ماه و دلبری مالک رقاب آمد برون

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

ای عاشقان بار دگر میخانه حق باز شد           آماده ساغرها کنید لطف خـدا ابراز شد
ساقی بود دردانه‌ای مولـود آل
مصطفی
           با خلقش از سوی خدا بار دگر اعجاز شد


در طور سیـنا گوئـیا موسای دیگر آمده           موسای کاظم آمد و آهنگ شادی ساز شد
امشب به بیت صادق و در گلشن آل علی
           زیبا گلی زد غنچه و با لطف یزدان باز شد
آمـد به دنـیـا هـفـتـمین مـاه سپـهـر اولیا
           فرمانروای قلبها و رهبری مـمتاز شد
آمد
کسی که درگهش شد ملجأ هر ناامید
           باب حوائج بودنش، بر شیعیان احراز شد
امشب ستاره بهر او، بارد ز سوی آسمان
           درگـاه شـادی درگـه دادار بی‌انـبـاز شد
شهر مدینه روشن از، نور رخ زیبای او
           تبریک بر آل علی، از هر طرف آواز شد
در روز میلادش کند، دل یاد شهر کاظمین
           مـرغ دل ما شـادمـان، آماده پـرواز شد

: امتیاز

مدح امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مهدی نعمت نژاد نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حضرت موسی بن جعفر رهبر راه ولاست            باطـن نـورانـی‏اش آئـیـنـه ایـزدنـمـاست
مطلع غـیب
الـغـیوب و مظـهـراللّه‏ نور            در سـماوات حـقـایق رازدار کبریاست


عالم و فاضل سخیّ و کاظم و باب المراد            بوده آن فرزند پیغمبر امام و رهنماست
او غلامان را به راه عشق حق آزاد کرد            مکتب او مکتب توحید و ایمان و صفاست
حضرت باب الحوائج نور جان جعفر است            در جهان معرفت او نایب خاص خداست
صابرا، دست طلب بر دامن فیضش بزن            حضرت موسی بن جعفر رهبر شاه و گداست

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : احمد سمیع نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

در هـفـتـم مــاه صـفـر مـاهـى مـنـوّر            تابـیده نور از طلعت موسى بن جعفر
عـالـم شـده نـورانـى از
مـاه جـمـالـش
                  گشته فضا خوشبو ز عـطر بی‌مـثالش


شهر مـدیـنه شد ز نور نورانى امشب                  موسى بن جعـفـر آمده مهمانى امشب
خندد چو غنچه هر دم از شب تا سپیده
                  بـر دامـن مـام کــرام خــود حـمــیــده
باب الحـوائـج هـفـتـمـین گـنج امـامت
                  بر دوسـتـان خـویـشـتـن دارد عـنـایت

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

از عــرش صــدای ربـنـا آمـده اسـت            مــوسـی کـلـیـم بـا عـصـا آمـده اسـت
از بــیـت امـــام صــــادق آل عـــبـــا            تـبـریـک که بـابـای رضـا آمـده است


***********************

من مـسـت مـی مـوسـی‌م و زین بـاده            راهـم بـه مـسـیـر کـاظـمـیــن افـتــاده

تــا خـــاک شــدم خـــاک ره زوّارش            از کـــوثـــر فـاطـمــی شــرابـــم داده

***********************

روز سرور عـالم و آدم سراسر است            هنگـامه ولادت موسی بن جعفر است
تـبـریک مـا بـه صـادق آل مـحـمـد و            تهنیتم به حضرت ساقی و کوثر
است

: امتیاز

مدح امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حلقه را کـوبـیدم و اعجاز را آغاز کرد            در به رویم حضرتِ موسی بن جعفر باز کرد
بـا تـبـسـم بـی‌گـلایـه بـا صـفـا بـی‌ادّعـا            مثل هر دفعه فقط لطف و کرم آغاز کرد


سـائـلانـه آمـدم جـانـانه تحـویـلم گرفت            گوشه‌ای از چشم خود را کار راه انداز کرد
باز هم با دست خالی سر به زانو داشتم            دست‌هایم را گرفت و باز هم اعجاز کرد
بد به حال هر کسی که بخل کرد و با غرور            رو نزد بر این امام مهربان و ناز کرد
این منِ
بی‌آبرو محض طوافش هفت بار            عشقِ مادر زاد را بر ساحتش ابراز کرد
دل کبوتر شد به قصد کاظمین و باز هم            چند «یا باب الحوائج» گفتم و پرواز کرد!

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : سید حجت بحرالعلومی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

نـسـیـم از سـر گـیـســوی یـار مـی‌آمـد            دوبــاره نـخـل امـامـت بـه بـار می‌آمـد

مـیـان مـکـه و یـثـرب به منـزل ابـواء            در اوج گـرمـی صـحـرا بـهـار می‌آمد


صدای ولـولـه تـا آسـمـان هـفـتـم رفت            قــرار ســیــنـۀ هــر بـی‌قــرار مـی‌آمـد

برای تهنیت از عرش حضرت جبریل            و دسـتـه دسـتـه ملـک بی‌شـمار می‌آمد

نشـاند خـنـده به لب‌های جعـفـر صادق            سـپـیـده‌ای که به شـب‌های تـار می‌آمـد

شبـیه حـیـدر و زهـرا ز نسل پیـغـمـبر            عـزیـز حـضـرت پـروردگـار مـی‌آمـد

همین که غنچۀ لب‌های او شـکـوفا شد

به صـورتش نـمک فـاطـمی هویدا شد

هـمیشه ورد لـبت آیـه‌هـای قـرآن است            ولایـتـت بـخـدا از اصـول ایـمان است

حـمیده آمده چـشـمان خـویش را واکـن            ببین که روی لب مادرت فقط جان است

قـدوم تو برکـت، چـشم‌های تو رحـمت            به یمن آمدنت سفـره‌ها پُر از نان است

تـو از تـبـار کـریـمـانـی و کـرم داری            اگر گـدا بـه در خـانـه‌ات فـراوان است

به لطف اینهـمه اولاد پاک و طاهر تو            چقدر گـنـبد فـیروزه‌ای در ایران است

یکی‌ست شاه چراغ و یکی‌ست معصومه            یکی‌ست ضامن آهو که در خراسان است

هـزار مـرتـبه شکـر خـدا به جـای آرم            پـنـاه بی‌کـسـی‌ام آسـتـان سلـطـان است

هـمیـشـه بـین قـسـم‌هـا تـو رایـجـی آقـا

تـویی که حـضرت باب الحـوائـجی آقا

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

دلگـیر شد دریـا، تـلاطـم می‌کند گاهی            اشکم” مرا رسوای مردم می‌کند گاهی

بیچاره “چشمانم” تمام عمر را لال است            نـامت که مـی‌آیـد تَـکَـلُّـم می‌کـند گاهی


این بار بُنجُل را نخر اصلاً، نگاهی کن            معشوقه” بر “عاشق” ترحم می‌کند گاهی

وقتی کـبوترهای بامت این‌قَـدَر مَستَـند            حـتّی کـلاغی میـل گـندم می‌کند گاهی

وقت اذان جبریل بالش را به خاکت زد            اینگـونه او قـصدِ تـیـمم می‌کـند گـاهی

شب‌ها دلـم مثل کـبـوترهای صحـن تو            گاهی هوای “مشهد” و “قم” می‌کند، گاهی

دخـتـر ز داغـت سـالـیان سـال بـاریده            دخـتر نـمی‌خـندد، تبـسّم می‌کند، گاهی

با روضه‌های تو چُنان می‌سوزد آن دم که            زندان سـردی را تجـسّم می‌کـند گاهی

از بس تمام عمر با غـم همنشین بودی            تقویم” مـیـلادِ تو را گُـم می‌کند گاهی

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : سید رضا جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یک عمر در حوالی غربت مقیم بود            آن سیدی که سفـرهٔ دستـش کریم بود

خورشید بود و ماه از او نور می‌گرفت            تا بود، آسـمان و زمین را رحیم بود


سر می‌کـشـید خانه به خانه محله را            این کارهای هر سحـر این نسیم بود

آتش زبـانه می‌کشد از دشت سبز او            چون گـلفروش کوچهٔ طور کلیم بود

این چـند روزه سایهٔ یـثـرب بلـند شد            چون حال آفـتـاب مـدیـنه وخـیـم بود

حـقـش نبود تـیـر به تـابـوت او زدن            این کعبه در عبادت مردم سهـیم بود

بی‌سـابـقـه‌ست حادثه اما جدید نیست            این خـانـواده غربـتـشان از قدیم بود

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : پروانه نجاتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقتی سکـوت سبز تو تـفـسیر می‌شود            چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر می‌شود

در انـعـکـاس سـادهٔ آن فـصل الـتهـاب            تـنـهـایی‌ات هر آیـنـه تـفـسـیـر می‌شود


طاقت گدازتر ز تَبِ جنگ روبروست            صلحی، که زیر سایهٔ شمـشیر می‌شود

تو مرد جنگ بودی و می‌دانم ای عزیز            سـردار بی‌سـپـاه، زمـین‌گـیـر می‌شود!

صبر تو، انتظارِ عطش‌سوزِ کربلاست            صبری که صبح حادثه تعـبیر می‌شود

مسموم دست کینه شدی؛ وه؛ چه جانگداز            زینب ز داغ آن دلِ خون، پیر می‌شود

تو نـور چـشـم فـاطـمه بودی بـرادرم!            یک شهر، در فـراقِ تو دلگیر می‌شود

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد میرصفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به روی شانۀ خاتم، که چون نقش نگین باشد           نشان مُهـر او باید مُعـزّ المـؤمنین باشد

چه بر میآید، از آن آذرخشی که جمل را سوخت؟           که صلحش نیز صلحی فتنهسوز و آتشین باشد


گذشت از جانماز زیر پایش هم کریمانه           مبادا لحـظهای کوتاه زیر دِین دین باشد

به برق سکه خواهد داد لبخند امامش را           هر آن چشمی که کور از دیدن عین الیقین باشد

نمی‌لرزد به پای دار حتی! پای آن سردار           که مثل مالک و عمار، عزمش راستین باشد

دریغ از یار و از سردار و این دنیای غدّار و           دریغ از روزگاری که ولی، تنهاترین باشد

چنان میراثدار لایقی از غربت مولاست           که باید چندسالی، چون علی خانهنشین باشد

نباید حرف را از خانه بیرون برد، اما آه           کدام آئینه آهش را و رازش را، امین باشد؟!

صدا زد زینب خود را و خواند آهسته در گوشش:           که ای خواهر، مرا در خانه دشمن در کمین باشد!

بیاور طشت را، اینک هلاهل هم ز پا افتاد           خیالش را نمیکرد این دل خون اینچنین باشد

بخوان از چشمهایم باقی ناگـفـتههایم را           در آن حاشا اگر حرفی به غیر از حا و سین! باشد

نگین عرش را هم جای من یک بوسه مهمان کن           دمی که زینت دوش نبی روی زمین باشد

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : مهدی مردانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگر خـدا به زمـین مـدیـنه جان می‌داد            و یا به آن در و دیـوارها دهان می‌داد

كه جـای من بـسرایـنـد از غـریـبی تو            شـنـیـدن غــزلی كـوه را تـكـان می‌داد


خـدا نخـواسـته حـتماً و گـرنه می‌دانـم            كه از شنیدن یک شعر، كوه جان می‌داد

پس از عـلی شایع بود كه شبانه هنوز            غـریـبه‌ای به یتـیمـان كوفه نان می‌داد

غریبه‌ای كه اگر دیگران غـمش دادند            همیشه شادی خود را به دیگران می‌داد

غریبه‌ای كه تو بودی و مثل بغض علی            گلوی تو خبر از زخم و استخوان می‌داد

درون خـانـۀ خود تا غـروب كردی آه            به غـربت تـو لـب آفـتـاب اذان می‌داد

شهاب‌های جهان می‌شدند خون جگرت            زمین اگر كه غمت را به آسمان می‌داد

پـر ملائـكـه تـابـوت را بـغـل مـی‌كرد            اگـر كـه بـدرقـۀ تـیـرهـا امـان مـی‌داد

شـبـیه آتـش مـانـدی به زیر خـاكـسـتر            زبـانـه‌هـای تو را كـربـلا نشان می‌داد

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : وصال شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

شرط مـحـبت است به‌جـز غـم نداشتن            آرام جــان و خـاطــر خــرم نـداشــتـن

از غیر دوست روی نمودن به سوی دوست            الا خــدای در هــمـه عــالـم نـداشــتـن


گر سر به یک اشـارۀ ابـرو طلب کـند            سر دادن و در ابروی خود خم نداشتن

معشوق اگر دو دیده پُر از خون پسنددش            عاشـق به‌جـز سـرشک دمـادم نداشـتن

گر کام تلخ و لخت جگر خواهد از کسی            در کاسه جای شهـد به‌جز سـم نـداشتن

زان‌سان که خورد سودۀ الماس مجتبی
درهم نکرد روی خود،
اهلاً و مرحـبا

در تاب رفت و تشت به بر خواند و ناله کرد            آن تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد

خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت            خود را تهی ز خون دل چند ساله کرد

نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح            عـمریش روزگار همین در پـیاله کرد

نتـوان نـوشـت قـصـۀ درد دلـش تـمـام            ورنه توان ز غصه هزاران رساله کرد

آه از دل مـدیـنه به هفت آسمان گذشت

آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت

از چـیست یا رسول که بر خوان ابتلا            گردون تو را و آل تو را می‌زند صلا؟

ای عرش! گـوشواره مگر گم نموده‌ای            زیرا که گه به یـثـربی و گه به کـربلا

طوفان نوح پیش وی از قطره کمتر است            گـو کـائـنـات جـمـلـه بـگـریـنـد بـرملا

ذکـر مـصـیـبـت شـهـدا چـنـد می‌کنی؟            آتش زدی به جان و دل مرد و زن، دلا!

بس کن دمی ز تعزیه، مدح نبی سرای            چون اصل این طـریقه بکا باشد و ولا

مدح نـبی سرای که بی‌مـدحـت رسول
خدمت نشد ستـوده و
طاعت نشد قبول

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حسین عباس پور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مـیان هـجـمـۀ غـم‌هـا اگـر پـنـاه نـدارد            حسین هست نمی‌گـویم او سـپــاه ندارد

حسین مرهم زخم برادر است و غمی نیست            زمـانه حـرمـتـشـان را اگر نگـاه ندارد


حسین هست که سر روی شانه‌اش بگذارد            حسین هست نیـازی به تکـیـه‌گاه ندارد

میان لـشکـر او مـرد مـانـده؟ آه نمانده            درون خـانـۀ خـود یـار دارد؟ آه نـدارد

زمانه تلخ‌ترین زهر را به کام حسن ریخت            دلاوری که به جز ترک جنگ، راه ندارد

کسی که صلح حسن را غلط شمرد، ندانست            امـام مـفـتـرض الـطـاعة اشـتـباه ندارد

درید قلب حسین آن چنان ز داغ برادر            که احـتـیـاج به گـودال قـتـلـگـاه نـدارد

: امتیاز