![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح امام موسی کاظم علیهالسلام
حلقه را کـوبـیدم و اعجاز را آغاز کرد در به رویم حضرتِ موسی بن جعفر باز کرد سـائـلانـه آمـدم جـانـانه تحـویـلم گرفت گوشهای از چشم خود را کار راه انداز کرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
نـسـیـم از سـر گـیـســوی یـار مـیآمـد دوبــاره نـخـل امـامـت بـه بـار میآمـد مـیـان مـکـه و یـثـرب به منـزل ابـواء در اوج گـرمـی صـحـرا بـهـار میآمد صدای ولـولـه تـا آسـمـان هـفـتـم رفت قــرار ســیــنـۀ هــر بـیقــرار مـیآمـد برای تهنیت از عرش حضرت جبریل و دسـتـه دسـتـه ملـک بیشـمار میآمد نشـاند خـنـده به لبهای جعـفـر صادق سـپـیـدهای که به شـبهای تـار میآمـد شبـیه حـیـدر و زهـرا ز نسل پیـغـمـبر عـزیـز حـضـرت پـروردگـار مـیآمـد همین که غنچۀ لبهای او شـکـوفا شد به صـورتش نـمک فـاطـمی هویدا شد هـمیشه ورد لـبت آیـههـای قـرآن است ولایـتـت بـخـدا از اصـول ایـمان است حـمیده آمده چـشـمان خـویش را واکـن ببین که روی لب مادرت فقط جان است قـدوم تو برکـت، چـشمهای تو رحـمت به یمن آمدنت سفـرهها پُر از نان است تـو از تـبـار کـریـمـانـی و کـرم داری اگر گـدا بـه در خـانـهات فـراوان است به لطف اینهـمه اولاد پاک و طاهر تو چقدر گـنـبد فـیروزهای در ایران است یکیست شاه چراغ و یکیست معصومه یکیست ضامن آهو که در خراسان است هـزار مـرتـبه شکـر خـدا به جـای آرم پـنـاه بیکـسـیام آسـتـان سلـطـان است هـمیـشـه بـین قـسـمهـا تـو رایـجـی آقـا تـویی که حـضرت باب الحـوائـجی آقا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
دلگـیر شد دریـا، تـلاطـم میکند گاهی “اشکم” مرا رسوای مردم میکند گاهی بیچاره “چشمانم” تمام عمر را لال است نـامت که مـیآیـد تَـکَـلُّـم میکـند گاهی این بار بُنجُل را نخر اصلاً، نگاهی کن “معشوقه” بر “عاشق” ترحم میکند گاهی وقتی کـبوترهای بامت اینقَـدَر مَستَـند حـتّی کـلاغی میـل گـندم میکند گاهی وقت اذان جبریل بالش را به خاکت زد اینگـونه او قـصدِ تـیـمم میکـند گـاهی شبها دلـم مثل کـبـوترهای صحـن تو گاهی هوای “مشهد” و “قم” میکند، گاهی دخـتـر ز داغـت سـالـیان سـال بـاریده دخـتر نـمیخـندد، تبـسّم میکند، گاهی با روضههای تو چُنان میسوزد آن دم که زندان سـردی را تجـسّم میکـند گاهی از بس تمام عمر با غـم همنشین بودی “تقویم” مـیـلادِ تو را گُـم میکند گاهی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
یک عمر در حوالی غربت مقیم بود آن سیدی که سفـرهٔ دستـش کریم بود خورشید بود و ماه از او نور میگرفت تا بود، آسـمان و زمین را رحیم بود سر میکـشـید خانه به خانه محله را این کارهای هر سحـر این نسیم بود آتش زبـانه میکشد از دشت سبز او چون گـلفروش کوچهٔ طور کلیم بود این چـند روزه سایهٔ یـثـرب بلـند شد چون حال آفـتـاب مـدیـنه وخـیـم بود حـقـش نبود تـیـر به تـابـوت او زدن این کعبه در عبادت مردم سهـیم بود بیسـابـقـهست حادثه اما جدید نیست این خـانـواده غربـتـشان از قدیم بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
وقتی سکـوت سبز تو تـفـسیر میشود چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود در انـعـکـاس سـادهٔ آن فـصل الـتهـاب تـنـهـاییات هر آیـنـه تـفـسـیـر میشود طاقت گدازتر ز تَبِ جنگ روبروست صلحی، که زیر سایهٔ شمـشیر میشود تو مرد جنگ بودی و میدانم ای عزیز سـردار بیسـپـاه، زمـینگـیـر میشود! صبر تو، انتظارِ عطشسوزِ کربلاست صبری که صبح حادثه تعـبیر میشود مسموم دست کینه شدی؛ وه؛ چه جانگداز زینب ز داغ آن دلِ خون، پیر میشود تو نـور چـشـم فـاطـمه بودی بـرادرم! یک شهر، در فـراقِ تو دلگیر میشود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
به روی شانۀ خاتم، که چون نقش نگین باشد نشان مُهـر او باید مُعـزّ المـؤمنین باشد چه بر میآید، از آن آذرخشی که جمل را سوخت؟ که صلحش نیز صلحی فتنهسوز و آتشین باشد گذشت از جانماز زیر پایش هم کریمانه مبادا لحـظهای کوتاه زیر دِین دین باشد به برق سکه خواهد داد لبخند امامش را هر آن چشمی که کور از دیدن عین الیقین باشد نمیلرزد به پای دار حتی! پای آن سردار که مثل مالک و عمار، عزمش راستین باشد دریغ از یار و از سردار و این دنیای غدّار و دریغ از روزگاری که ولی، تنهاترین باشد چنان میراثدار لایقی از غربت مولاست که باید چندسالی، چون علی خانهنشین باشد نباید حرف را از خانه بیرون برد، اما آه کدام آئینه آهش را و رازش را، امین باشد؟! صدا زد زینب خود را و خواند آهسته در گوشش: که ای خواهر، مرا در خانه دشمن در کمین باشد! بیاور طشت را، اینک هلاهل هم ز پا افتاد خیالش را نمیکرد این دل خون اینچنین باشد بخوان از چشمهایم باقی ناگـفـتههایم را در آن حاشا اگر حرفی به غیر از حا و سین! باشد نگین عرش را هم جای من یک بوسه مهمان کن دمی که زینت دوش نبی روی زمین باشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
اگر خـدا به زمـین مـدیـنه جان میداد و یا به آن در و دیـوارها دهان میداد كه جـای من بـسرایـنـد از غـریـبی تو شـنـیـدن غــزلی كـوه را تـكـان میداد خـدا نخـواسـته حـتماً و گـرنه میدانـم كه از شنیدن یک شعر، كوه جان میداد پس از عـلی شایع بود كه شبانه هنوز غـریـبهای به یتـیمـان كوفه نان میداد غریبهای كه اگر دیگران غـمش دادند همیشه شادی خود را به دیگران میداد غریبهای كه تو بودی و مثل بغض علی گلوی تو خبر از زخم و استخوان میداد درون خـانـۀ خود تا غـروب كردی آه به غـربت تـو لـب آفـتـاب اذان میداد شهابهای جهان میشدند خون جگرت زمین اگر كه غمت را به آسمان میداد پـر ملائـكـه تـابـوت را بـغـل مـیكرد اگـر كـه بـدرقـۀ تـیـرهـا امـان مـیداد شـبـیه آتـش مـانـدی به زیر خـاكـسـتر زبـانـههـای تو را كـربـلا نشان میداد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
شرط مـحـبت است بهجـز غـم نداشتن آرام جــان و خـاطــر خــرم نـداشــتـن از غیر دوست روی نمودن به سوی دوست الا خــدای در هــمـه عــالـم نـداشــتـن گر سر به یک اشـارۀ ابـرو طلب کـند سر دادن و در ابروی خود خم نداشتن معشوق اگر دو دیده پُر از خون پسنددش عاشـق بهجـز سـرشک دمـادم نداشـتن گر کام تلخ و لخت جگر خواهد از کسی در کاسه جای شهـد بهجز سـم نـداشتن زانسان که خورد سودۀ الماس مجتبی در تاب رفت و تشت به بر خواند و ناله کرد آن تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت خود را تهی ز خون دل چند ساله کرد نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح عـمریش روزگار همین در پـیاله کرد نتـوان نـوشـت قـصـۀ درد دلـش تـمـام ورنه توان ز غصه هزاران رساله کرد آه از دل مـدیـنه به هفت آسمان گذشت آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت از چـیست یا رسول که بر خوان ابتلا گردون تو را و آل تو را میزند صلا؟ ای عرش! گـوشواره مگر گم نمودهای زیرا که گه به یـثـربی و گه به کـربلا طوفان نوح پیش وی از قطره کمتر است گـو کـائـنـات جـمـلـه بـگـریـنـد بـرملا ذکـر مـصـیـبـت شـهـدا چـنـد میکنی؟ آتش زدی به جان و دل مرد و زن، دلا! بس کن دمی ز تعزیه، مدح نبی سرای چون اصل این طـریقه بکا باشد و ولا مدح نـبی سرای که بیمـدحـت رسول
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
مـیان هـجـمـۀ غـمهـا اگـر پـنـاه نـدارد حسین هست نمیگـویم او سـپــاه ندارد حسین مرهم زخم برادر است و غمی نیست زمـانه حـرمـتـشـان را اگر نگـاه ندارد حسین هست که سر روی شانهاش بگذارد حسین هست نیـازی به تکـیـهگاه ندارد میان لـشکـر او مـرد مـانـده؟ آه نمانده درون خـانـۀ خـود یـار دارد؟ آه نـدارد زمانه تلخترین زهر را به کام حسن ریخت دلاوری که به جز ترک جنگ، راه ندارد کسی که صلح حسن را غلط شمرد، ندانست امـام مـفـتـرض الـطـاعة اشـتـباه ندارد درید قلب حسین آن چنان ز داغ برادر که احـتـیـاج به گـودال قـتـلـگـاه نـدارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی و سیدالشهدا علیهم السلام
دو جــلـوۀ ابـدی از درخـشـشـی ازلـی به خُلق و خو، دو محمد؛ به رنگ و بو دو علی دو آسمان که زمین ممـلو از ارادتشان دوشـنـبـههای جـهـان تـشـنۀ زیارتشان چگونه باید از این وصف جاودانه نوشت دو سرو باغ بهشتاند خوش به حال بهشت دو سـر گـذاشـتـه بر شانـههای پیغـمبر و در مـبــاهـلـه اَبـنـائـنــای پـیـغـمـبــر به عزّت و عـظمت دادهاند نام و نشان دو باوقار که خون علیست در رگشان نـگـاه روشـنـشــان آیـه آیـه اَلـرَّحـمـان و در تـلاقـی بحـرین لـؤلـؤ و مـرجـان چگونه سر نگذارد جهان به محضرشان که مهربانِ خـدا، فـاطـمهست مادرشان به یک نگاه هزاران کـمـیت میسازند دو مصرعاند که یک شاهبیت میسازند سلوک هر دو برادر میان یک راه است مـسـیر روشـنـشـان قُـربةً اِلی الله است اگر شـتـاب کـنـنـد و اگر درنگ کـنـند اگر که صلح کنند و اگر که جنگ کنند به یک نماز شبیه است عمر این دو امام که گاه وقت قعود است و گاه وقت قیام در اوج غربت و غیرت یکیست یاورشان دو مقتدا دو برادر، که صبر خواهرشان برای خواهر حیرتزده چه سخت گذشت غمی که خورده گره با دو تشت، آه دو تشت یکی که خون جگر داده است زینب را مـیان غـربت خـانه شـکـست زینب را یکی که؛ آه چه میگویم، آه بزم شراب و خـیـزران و دل زینب و نگـاه رباب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
تویی امیر جمل، وارث رشـادت حـیدر لوای صبر و جهادی به روی دوش پیمبر حسین هست و ابوالفضل هست و قاسم و زینب تو را امیر مدینه! چه حاجت است به لشکر؟ به هیچجا نرسیدهست آنکه در همۀ عمر بدون عشق تو خوانده نماز و رفته به منبر بهپای عشق تو آنکس که سر نداده عجب نیست که با معاویه در پای چند سکه نهـد سر ستون دینی و قـرآن ناطـقی، چه نیازی به مدرک است؟ بگو مدرک از مباهله بهتر؟ صدای غرش شمشیر در غلاف، گواه است که صلح سرخ تو با فتح و عزت است برابر نه جام زهر، که جان تو را گرفت دمی که شکـست پیـش نگـاه تو گـوشـوارۀ مادر امام بیحرم! این دل همیشه بوده حریمت دلی که بوده به نام حـسن همیشه معطّر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام مجتبی و سیدالشهدا علیهم السلام
شکـر خـدا با یا حسینجان و حـسنجان روضه شده برپا، حسینجان و حسنجان فــرش حــســیـنـــه شــده بــال مـلائـک ذکر فـرشـتهها حـسینجان و حـسنجان بـر ســر در قـلـب تـــمــام مـا نــوشـتـه لا حُـبّـُکَ اِلا حـسیـنجـان و حسـنجـان در هر دو عالم هم بگردی نیست هرگز ذکری چنین زیبا، حسینجان و حسنجان هـر جـا حــسـیـنـیـه شـده فـرقـی نـدارد دم میدهد زهرا حسینجان و حسنجان عـبدالـحـسـین هستـیم و عـبد مـجـتـبائیم دل میبرد از ما حسینجان و حسنجان دل شد حـرم احـساس تـنهـایی نـکـردیم داده به ما گرما حسین جان و حسن جان گـریـه بـرای هـر کـسی مـکـروه بـاشـد جز گریه بر اینها، حسینجان و حسنجان از دسـتهـای فــاطـمـه بـایـد بـگـیـریـد کربو بلا را با حسینجان و حسنجان
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
اى بلند اخـتر که نامـوس خـداى اکبرى عقلِ کل را دخترى و علمِ کل را همسرى زینت عـرش خـدا پرورده دامان توست یازده خورشیدِ چرخ معرفت را مادرى آن که بُد منّت وجودش بر تمام ما سوى گشت ممنون عطاى حق که دادش کوثرى تـاج فـرق عـالـَم و آدم بـود خـتـم رُسُـل بر سر آن سرور کون و مکان تو افسرى از گلستان تو یک گُل خامس آل عباست اى که در آغوش خود خون خدا میپرورى مقـتداى حضرت عـیـسى بود فـرزند تو آن چه در وصف تو گویم باز از آن برترى در قیامت اولین و آخرین سرها به زیر تا تو با جاه و جلال حق، ز محشر بگذرى بر بساط قرب بگذارد قدم چون مصطفى تو بر او هستى مقدّم، گرچه او را دخترى کهنه پیراهن چو بر سر افکنى در روز حشر غرقه در خون خدا برپا نمایى محشرى با چه ذنبى کـشته شد مولـوده آل رسول بود آیا اینچـنین، أجـرِ چـنان پیـغـمـبرى قدر تو مجهول و مخفى قبر تو تا روز حشر جز خدا در حق تو کس را نشاید داورى
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ذکر مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام در شهر شام
یک طرف چندین اسیرِ خسته بین سلسله یک طرف جشن و میان دف نوازی هلهله یک طرف شهری چراغان پایکوبان در سماع یک طرف پاهای زخمی و سراسر آبله بر سرِ آل علی از بامها میریخت سنگ آه از دروازهٔ ســاعـــات و آهِ قــافـــلــه سرزمین شام از شرم و خجالت آب شد گوشهٔ ویـرانه زینب خـواند تا که نافـله اشکهایش بیصدا میریخت روی معجرش داشت از نیرنگ و مکرِ نامسلمانان گله پیر کرد او را جسارتهای در بزم شراب خیزران انداخـت بین چند دندان فاصله با تـبـسم جابجـا میکرد بیغـیرت یزید مهـرهٔ شطـرنج را با قهـقه؛ با حـوصله خطبهٔ زینب زبـان دشمنان را لال کرد ذوالفـقـارِ در کـلامش بود خـتـم قـائـله!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
بهـار تبزده قـربـانی خـزان شده است زمین بـهـانۀ نـفـرین آسـمـان شده است سر مفـسر قـرآن به رحل نیـزه نشـست چه خاکها به سر خیل قاریان شده است به نی مـراقـب خـود باش مـاه مـحـرابم حسین! طاق دو ابروی تو نشان شده است دوباره یوسف تشنه تو معجـزه کردی؟ برای سنگ زدن پیرزن جوان شده است! درون طـشت که رفـتی خـیـالت آسـوده سفارش لب خشکت به خیزران شده است بس است با لب زخمی دگر نخوان قرآن ببین چه ولولهای بین کاروان شده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات ماه صفری با سیدالشهدا علیهالسلام
گـفتم حسین و یا حـسیـنش آمد از جانم هر یا حـسیـنم داشت خـیر خـتم قـرآنم تا روضه رفتم روح من را کربلا بردند فـرش حـسیـنـیـهست قـالـی سـلـیـمـانـم از میوۀ جنت مگو با من که یک عمر است طعـم غـذای روضه رفـته زیر دنـدانم او عاشقم شد یا من اول عاشقش گشتم؟ او خواست من را یا که من او را نمیدانم کـشتی سـوار کـشتی امن حـسیـنم من! با جامـۀ مشکـی حـریف چند طـوفـانم از بچـه گی من پـادوی عباس او بودم جارو کش این خانهام کی گفته مهمانم؟ یک خط وصیت میکـنم یاد همه باشد از هرچه غیر از یا حسین گفتم پشیمانم تکلیف عاشـق چیست بوی اربعین آمد دعـوت کن آقـا جـان مرا والله حـیرانم این روزها زینب اسیر کوچه بازار است بانـو زمین افـتاده از داغـش پـریـشـانم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال راهب نصرانی در دیر راهب با سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام
گمشده داشت و از دِیر تمـاشایش کرد او نه دراصل که آن گمشده پیدایش کرد سالها معـتکـفِ گـوشۀ تاریـکـش بود تا سَری آمد و یک باره مسیحایش کرد راهِ صدسال عبات همه را یک شبه رفت آن شبِ قدر که مهمانِ کـلیـسایش کرد دید جمعاند به گِرد سر و هِی مینوشند جگرش سوخت از آن جمع تمنایش کرد هرچه در خانۀ خود داشت به آنها بخشید جایِ نیزه به رویِ دامن خود جایش کرد یوسف آورده ولی وای به حال یعقوب یـوسـفی که تـه گـودال معـمـایـش کرد ضجـۀ مـادری انگـار به گـوشـش آمد اولین گـریهکنِ روضـۀ زهـرایش کرد دید زخم است لب و گونه و پیشانیِ او آنقدر زار زد از گـریه مـداوایش کرد مویِ خاکستریاش شُـست ولی با ناله پاک از لختۀ خون از رَدّ صحرایش کرد گفت ای کاش از این بیـش تبـسم نکنی با لبی که به زمین خورده تکـلم نکنی از چه بد جور گلوی تو بهم ریخته است چه شده اینهمه رویِ تو بهم ریخته است مگر ای سر بدنت روی صلـیبی مانده آه بر حـنـجـرِ تو زخـمِ عجـیـبی مانـده از جـراحات مـرا کُـشت لـبالب شدنت تا سحـر طـول کشد وای مرتب شدنت بـوی سـیبِ تو مرا بُـرد به پـای نـیـزه جگـرم سـوخـت بـرای تو بجـای نیـزه نیـزهدارِ تو کـنـارِ لبت آبـش را خورد شمر بود اسم همانی که شرابش را خورد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام ( مصائب دیر راهب )
حرف زد از دل وَ زُنّار و چَلیپا وا کرد قـبلۀ صـومـعه و کـعـبۀ تَرسـایش کرد جانِ بابا که شنید از لبِ زخمی فهـمید دخـتـری بـاز هـوایِ رُخِ بـابـایش کرد گشت در دِیر و کمی مرهَم و معجر برداشت نـذر آشـفـتـگـیِ دخـتـرِ نـوپـایـش کـرد دختری که دو سه سال است قلمدوش شده نـالـه تا صبـحـدَم از آبـلـۀ پـایـش کـرد پیـرمـردی به کـنـارِ سـر و آنـسـو امـا عمّه حسرت زده از دور تماشایش کرد صبـح آورد سـر و داد به دسـت نـیـزه باز هم هـمـسفـر خـواهـرِ تنهـایش کرد زُنّار= کمربند راهب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
میروی منزل به منزل باشتاب آقای من بس که خوردی سنگ گردیدی گلاب آقای من از همان بالای نیزه سر بگردان کن نگاه چهرهام مکشوفه شد دور از نقاب آقای من بیکس و تنهاییام را پُر کن ای لبتشنه سر گـفتگویی گر کنی دارد ثواب آقای من تا تو هستی پیـشِ چـشمانم ندارم واهمه بیتو میافتم فقط در اضطراب آقای من بعدِ تو کارم شبانه روز گریه کردن است نقش میبندد به چشمانم سراب آقای من سنگ بر پیشانیات تا خورد مُردم یا حسین مثلِ زلفِ تو منم در پیچ و تاب آقای من غم نخور هرجا که باشم پرچمت بالا برم میکـنم در شام قـطعاً انقـلاب آقای من
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
ای سـایـۀ سـرم به سـرم باش یاحسین هردم فـروغ چـشم تـرم بـاش یا حسین من روی نـاقـه گـریه کـنم از برای تو تو روی نیزه نوحهگـرم باش یا حسین قرآن بخوان که دل شده تنگ صدای تو آرامـش دل و جـگـرم بـاش یا حـسـین ای از مـدیـنـه هـمـسـفـرم ای بـرادرم مثل همـیشه دور و برم باش یا حـسین همچون هـلال گـاه عـیانی و گه نهـان قـدری مـقـابل نـظـرم بـاش یا حـسـین منکه نـشـد به پیـکـر تو سایـبان شـوم اما تـو سـایـبـان سـرم بـاش یا حـسـین اطراف من ببین، به علمدار خود بگو هـمواره پـاسـدار حـرم بـاش یا حسین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
سرخیِ شمشیر و سرنیزه تماشایی نبود شام غـمهای تو را لبخـند فردایی نبود زخم دیدی، زخم خوردی، زخم سرتاپا، ولی پاسخ این زخمها غیر از شکیبایی نبود خطبهات شمشیر و شمر و نیزه را در هم شکست هیچ شعری این همه در اوج شیوایی نبود تو نبودی، صبر سرخ کربلا نایی نداشت تو نبودی، در گـلـوی نیـنـوا نایی نبود عشق یعنی با وجود آنهمه غمهای تلخ کـربلا در چشمهایت غیر زیبایی نبود ما مدافع؛ نه، پناه آوردهایم اینجا به تو سایهای میخواستیم و جز حرم جایی نبود
: امتیاز
|