- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ امام مجتبی و سیدالشهدا علیهم السلام
شکـر خـدا با یا حسینجان و حـسنجان روضه شده برپا، حسینجان و حسنجان فــرش حــســیـنـــه شــده بــال مـلائـک ذکر فـرشـتهها حـسینجان و حـسنجان بـر ســر در قـلـب تـــمــام مـا نــوشـتـه لا حُـبّـُکَ اِلا حـسیـنجـان و حسـنجـان در هر دو عالم هم بگردی نیست هرگز ذکری چنین زیبا، حسینجان و حسنجان هـر جـا حــسـیـنـیـه شـده فـرقـی نـدارد دم میدهد زهرا حسینجان و حسنجان عـبدالـحـسـین هستـیم و عـبد مـجـتـبائیم دل میبرد از ما حسینجان و حسنجان دل شد حـرم احـساس تـنهـایی نـکـردیم داده به ما گرما حسین جان و حسن جان گـریـه بـرای هـر کـسی مـکـروه بـاشـد جز گریه بر اینها، حسینجان و حسنجان از دسـتهـای فــاطـمـه بـایـد بـگـیـریـد کربو بلا را با حسینجان و حسنجان
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
هـنـوز راه نـدارد کـسـی به عـالـم تـو نسـیـم هم نـرسـیده به درک پـرچـم تو نسیم پنجـرۀ وحی! صبح زود بهـشت! «اذا تـنـفـسِ» بـاران هـوای شبـنـم تو تو در نمازی و چون گوشواره میلرزد شکوه عرش خـدا، شانههای محکم تو به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟ بـه راز «عِـزّةُ للّه» نــقـش خــاتـم تـو من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم که میهمان همه مائیم و میزبان همه تو تو کربلای سکوتی و چارده قرن است نـشـسـتـهایـم سـر ســفــرۀ مُـحــرم تـو هوای روضه نـدارم ولی کسی انگـار مـیان دفـتـر من مینـویـسـد از غـم تو گـریز میزند از مـاتـمت به عـاشـورا گـریـز میزنـد از کـربـلا به مـاتـم تو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
نان میخـوریم ما به حساب کریمها سـائل شـدیم ز عهـد و زمان قـدیمها ایل و تـبارتان همگی مونس من اند هــمـدم گـرفــتـهام ز تـبـار نـدیـمهـا دستی بکش به روی سر ما که در جهان چـشم انتـظار دست تو مانـده یتـیمها راهی به جز شما به هدایت نمیرسد ای مـعـنـی کـمـال هـمه مـسـتـقـیمها اذن نزول حضرت باران نگاه توست دارد طـراوت از تو تـمـام نـسـیـمها تو آمدی و حُسن جهان شد فقط حسن افـتــاد نـرخ کـار تــمــام کــریــمهـا هر گوشه گوشه خاک زمین یادگارها داریـم از تو قـاسـم و عـبدالعـظیمها
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای به آقـایـی مـلـقّـب، یامـُـعزّالمـؤمنین نـامِ تو ذکـرِ مـجـرّب، یامُعـزّالمـؤمنین نـزدِ سائلها کـریم و در هیاهـویِ نبرد از جـنم هـستی لـبالـب، یامُعـزّالمؤمنین محضِ یاری دادنت حق میکند لشکرکِشی مینشـینی تا به مَرکب، یامُعزّالمؤمنین با غضب ابرو گره کردی جمل شد تار و مار دشـمنت افـتاد در تب، یامُعـزّالمـؤمنین خوش درخشیدی! علی احسنت گفت و در دلش یادِ خیبر بود و مرحب، یامُعزّالمؤمنین صلح تو اوجِ بصیرت بود و سر تا پا قیام صبرِ تو نـاجیِ مذهـب، یامُعزّالمؤمنین شک ندارم پیش از هر خطبههای خود حسین گـفته در آغـازِ مطـلب، یامُعـزّالمؤمنین ضربۀ شمشیرِ قاسم شد کُشنده، چون بر آن حک شده با دست زینب، یامُعزّالمؤمنین!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
من کـربـلا که میروم یـاد تو هـسـتم یـاد حـرم با آن ضـریـحی که نـداری اینجا، نـشد؛ مفـهـوم و معـنایی ندارد از بس که آقا هـستی و پر اعـتـباری در خواب میبینم شبی پیش تو هستم یک عکس دارم با ضریحت یادگاری روزی برای تو حـرم خواهم بنا کرد گنبد طلا، صحن و رواق آئیـنهکاری از کـودکـی ایـن آرزوی مــادرم بـود یک شب شوم خادم به صحنت افتخاری اصـلاً غــلام و نـوکـر دربـار تـو نـه باشم به روی قـبـر خـاکیات غـباری نام تو را میگویم و دست خودم نیست شـرمــنـدهام از گـریـۀ بـیاخـتـیـاری
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
با اذن خداوند که رحـمان و رحیم است رفـتـیـم در خـانـۀ مـردی که کریم است در باز شد و عـطـر پیـمـبر به هوا رفت فهمید بهشتی است که سرشار نسیم است برخـورد کـریـمانه چنان بود که فهـمـید معـبود ازل در دل این خانه مـقـیم است جبریل در این خانۀ پُر نـور غلام است رضوان در این صحنه پُر آئینه ندیم است گـفـتند مسیحای زمین غـیر حسن نیست این عهد الست عهد ازل عهد قدیم است حالا بـنـشـیـنـیـد و ببـیـنـید در این خاک چه رایحه و عطر و چه بو و چه نسیم است وقتی که به نام پـدرت سـفـره کنی پهـن بیغصهترین غصه فقط غصۀ نان است در صلح تو جنگیست که در صلح کسی نیست سهـمیـۀ شمـشیـر تو دست پـسران است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
هـوای خانۀ دل با وجود تو عـالیست نفس بکش که هوا با تو غرق خوشحالیست مـرا خــدا بـه هــوای تـو آفــریــد آقــا غـلامی سر کوی تو نیک اقـبـالیست قنوت هرشب من رنگ آسمان نگرفت دعای ناقص من مثل کـودک لالیست که الـتـماس بهـشـت از نگاهـتان دارد که در هوای تو محکوم بیپر و بالیست زمان کـنار تو خـیلی سـریع میگـذرد ولی بدون تو هر ثانیه خودش سالیست سپـاه چـشم تو با یک نگـاه فـتحـم کرد قـلـمـرو دل من سـرزمین اِشغـالیست حضور حُسن تو را دیدم و غـزل گفتم طلوع چشم تماشاییات عجب فالیست مـیــان مـجـلـس تـو ای بـرادر زیـنـب مدافعان حرم جایشان چقـدر خالیست حَسن نـوشـتم و دیدم کـریم میخـوانند کـتاب لطف تو را از قـدیم میخـوانند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ایل و تـبـار تو هـمه از سـفـرهدارها ایل و تـبار ما همه از ریـزهخـوارها ایل و تبارت از همه خلق برتر است قربان خـانـوادهات همه ایل و تبارها درحال گردش است به امر تو کائنات در حــلـقـه تــوأنـد ولایـت مــدارهــا اخلاص با ولای تو سنجـیده میشود میـزان عـشق توست ملاک عـیارها روزی که میکشید خدا نقش خلق را طـرح شـمایـل تو شد از شـاهکـارها بـاید نشـسـت مـنـتـظـر دیـدن رخـت بـایـد نــیــاز کـرد بـه نـاز نـگــارهـا مشتاق خاکبوسی پای تو چشم ماست پایان بـده به غـصه چـشـمانـتـظارها ای سبزپـوش فاطمه با خاک پای تو سـر سبـز میشـود همۀ شـورهزارها اموال خویش را همگی وقف کردهای یک بار نه، دو بار نه و بلکـه بارها از اینکه تو پیاده سوی مکه میروی مـبـهـوت میشـونـد تـمـام ســوارهـا با دست پر به خانه خود بازگـشتهاند هـر وقـت رو زدنـد به تو وامـدارها وقـت نـبـرد کار هـمـه زار میشـود جولان دهی اگر که تو در کارزارها تا که دم حسین و حسن همدم علیاست دیگر چه حـاجـتی به دم ذوالفـقـارها از شهـرهای دور به شهـر تو آمـدند پـیـچـیـده شهـرت کـرمت در دیارها در خـانـه کــریـم گـدا مـعـتـبـر شـود داریـم از گــدایـی تـو اعــتــبــارهــا ما نیز همنشین تو یک روز میشویم بـر دامـنت اگـر بـنـشـیـنـد غـبــارهـا چشم حـسودهای تو را کـور میکنیم از این جهـت به کار میآیـنـد خارها بر وعده جزامی و تو غبطه میخوریم روزی مـا نـمیشـود از این قـرارها از بـادههـای سـاقـی کـوثـر به ما بده فکـری بکن به حال خراب خـمارها ای رنج دیـده! رنگ سـفـید محاسنت دارد حـکـایـت از سـتـم روزگـارهـا دست معـاویه به تو هرگز نمیرسید از تو جـدا نـمیشد اگر دست یـارها در شأن اهل بیت قـبـور بـقـیع نیست بـایـد ضـریح ساخـت برای مـزارها
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
نـا امـیـدی نـبـود نـزد گــدایـان حـسـن دست ما را بـرسـانـیـد به دامـان حسن حاجتم نیست در این شهر به احسان کسی عـادتـم داده خـداونـد به احـسـان حـسن نشکند گوشهای از نان کسی را همه عمر آنکه یک روز نمک گیر شد از نان حسن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
مـن زائـر نـگــاه تــوأم از دیــار دور آن ذرّهام کـه آمـده تـا پـیـشـگــاه نــور در نام تو چه حس غریبی نهفـته است در نام تو چه خاطرهها میشود مرور آقـا غـریب هـسـتی و وقـت سـرودنت حسی غریب در دل من میکند ظهور من هم غـریب مثل تو یا أيها الغـریب من کی صبور مثل تو یا أيها الصّبور بـا تـو چـقـدر مـاهـیـتـم فـرق مـیکـنـد مانند ایـسـتـادن شب در حـضور نـور در پـیـشـگــاه آیــنــه مــرد مــقــرّبــی تو بـضـعـة الـرسولی و ریحـانة النـبی ای نـور روشـنـای دل و خـانـهٔ نــبـی ای جـایـگـاه عــرشـی تـو شـانـهٔ نـبـی روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است نور تو ابتدای جهان، روح عـالم است از قـلـب تـو نـدیــدهام آقــا رحــیــمتـر از بخـشـش و کـرامت دستت کـریمتر حاتم به دست بخشش تو بوسهها زده است نـزد فـقـیـر بر لـب تو نه نـیـامده است سنـگ صبـور، مـأمـن غـمها و دردها ای خـانـهات پـنـاه هـمـه کـوچـهگردها صلحت حماسهایست که با روضه توأم است صلحـت چـقـدر آیـنـهدار مـحـرم است باید شناخت صبـر و شـکـیـبایی تو را باید گـریـست یک دهـه تـنهـایی تو را در لحظه لحظه زندگی تو غم است، آه غـربت همیـشه با دل تو توأم است، آه هر لحظهٔ تو بوده نشان از غـریبیات وای از غم دل تو، امان از غریبیات هر روز شهر بر غمت افزود وای من دشـنام بـود و نـام عـلـی بـود وای من عمری غریب بوده ولی صبر کردهای مانـند لحـظههای عـلی صبر کـردهای
: امتیاز
|
مدح امام حسن مجتبی علیهالسلام
کـسی که با ادب و بـاوقـار میبـخـشد فـقـط بـه خـاطـر پـرودگـار میبـخـشد کریم فکر حساب و کتاب بخشش نیست به رسـم اهل کـرم بیشـمار میبخـشد به اسـم و رسـم تـوجه نمیکـند هرگـز بـه آشـنـا و غـریـب دیـار مـیبـخـشـد بـرای ایـنکه شـود حـفـظ آبـروی گـدا بدون منّت و بینـنگ و عار میبخشد تـمـام زنـدگـی مـن فــدای مــردی کـه تـمـام زنـدگیاش را سه بار میبخـشد مقابل بدی و طعنه پاسخش خنده است سـکـوت کـرده و آئـیـنهوار میبخـشـد به این دلیل غلام حسن خودش آقاست که گل همیشه به خار اعتبار میبخشد ازآن که عادتش احسان، سجیهاش کرم است عجـیب نیست که بیاخـتـیار میبخشد چرا که او پسر ارشد همان مردیست که بـین مـعـرکـۀ کـارزار مـیبـخـشـد که بـین معـرکۀ کارزار از سر لطـف به دشمن سر خود ذوالـفـقـار میبخشد بجز علی که به هنگام جنگ بخشیده است کدام شـیر به وقـت شـکـار میبخـشد؟ همیشه موقع بخشش که میشود این مرد به رسم فاطمه اول به «جار» میبخشد برادرش هم از او ارث برده بخشش را اگر به راه خـدا شـیـرخـوار میبخـشد نـمـیدهـم بـه دو عـالـم غـلامـی او را گرفـتم اینکه به من اخـتـیار میبخـشد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
قـوّت بـال و پـرم، یا حـسن بن عـلی با تـو شـدم محـتـرم، یا حسن بن علی بـاز هم از جـانـِبت آمده یک یاکـریـم پَـر زده دور و بـرم، یا حسن بن علی خورده به کارم گـره، ذکر لـبانم شده مثـل پـدر مـادرم، یا حـسـن بن عـلی رزقِ سجـودِ مرا بیشـتر از پیـش کن از هـمه سـائل تـرم، یا حـسن بن علی کاش به روی سرم دست تو را حس کنم در نـفـسِ آخـرم، یـا حـسـن بن عـلـی زمزمۀ برزَخم یا علی موسی الرضا زمـزمـۀ محـشـرم، یا حـسن بن عـلی تا بپذیـرد مرا محضِ غلامی؛ حسین نـام تو را میبـرم، یا حـسن بن عـلی این بـدِ بیآبـرو کـنـج خـیـالات خـود ساخت برایت حـرم، یا حسن بن علی حک شده روی نگین شرف الشّمسِ من حضرتِ صاحب کرم، یا حسن بن علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
یا حسن ای که تو را منصب لطف و کرم است قطره در کوی نکوی تو برابر به یم است تا که هـستم همه دم سائل کوی تو، مرا ز غم برزخ و از ماتم دوزخ چه غم است تو کـریمی و هـمه عـالم هـستی همه دم ز سر خوان تو محتاج عطا و کرم است هـمه از غـربت تو گـفـته و گـویند ولی هرچه از غربت تو گفته و گویند کم است بیحرم خواندن تو در همه احوال خطاست زان که عالم همه جا بهر تو مولا حرم است گر که عباس علی گشته علـمدار حسین در سپاه تو حسین است که صاحب علم است کعبه یک سنگ نشان است، تویی مقصد آن کعبه از یمن وجود تو چنین محترم است بیتو و نام تو باطل همه دم هر نفس است با وجود تو دوصد نور دم و بازدم است تو عـلـمدار عـلی هـستی و آقـای حسین تو کـریـمی و امـیری و دلارای حـسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
تا شود راضی ز اعـمالم خدا گفتم حسن مادرش بر سیـنه زد! آرام تا گفـتم حسن خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد هرکسی گفت از کرم گفت از سخا گفتم حسن یا کـریم و یـا رب وقـت کـمـیل من شـده من هم از سوز جگر وقت دعا گفتم حسن نا امید کوچهها کی ناامـیدم کرده است؟! زود حل شد مشکل من هرکجا گفتم حسن نام او را میبـری زهـرا تفـضّل میکـند تا بگـیرد فـاطـمه دست مرا گـفـتم حسن در شلـوغی حرم نـاله زدم ای بیحـرم! هرزمان رفتم به پابوس رضا گفتم حسن کـربلائیـها همه ذکر حسین گـفـتند و من با حسین بن عـلی در کـربلا گـفتم حسن فکر کردم در بقیعم گوشهای کز کردم و بیصدا مرثیه خواندم بیصدا گفتم حسن کوچههای تنگ یکروزه حسن را پیر کرد رد شدم با گریه از این کوچهها گفتم حسن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
با ذكـر یـا كـریـم هـمـۀ یـاكـریـمهـا خوانـدند با تو یا علی و یا عـظیمها تا بـودهام هـمیـشه فـقـیـر تو بـودهام باشـد حـكـایت من و تـو از قـدیـمها بـایـد تــمـام مـردم دنـیـا گـدا شـونـد وقـتـی تـویـی كـریـمتـرینِ كـریـمهـا هم سرخـوشاند از کـلماتت فـقـیهها هم جرعهنوش بادهٔ فـضلت حكـیمها هـم زنـدهاند از دم گـرمت مسـیحها هـم در تـكـلـمانـد به لطـفـت كـلـیمها ای حاء و سین و نون شما ریشهٔ حسین ای مقـصـد خـدا ز الـف لام مـیـمها حـتی نـوادگان حـسن هم حسـینیاند كـربوبلاست مـرقد عـبدالعـظـیمها ما عـاشـقـان قـاسم و عـبـداللَه تـوأیم بر مـا نـگـاه كـن پـدر این یـتـیـمهـا من در بقیع حاجت خود را گرفتهام آن گـوشه کز نگـاه تو دارد شمیمها
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
تا که بر روی لبم ذکر حسن جان دارم از هـمین نامِ مبارک به دلـم جـان دارم او ز دسـتـانِ کـریـمـانه عـطـا فـرمـوده هرچه دارم همه از لطفِ کریمان دارم من دخیلم به همین سفره، چرا که از آن تا دمِ مـرگ ز احـسانِ حـسن نـان دارم پیشهام شغـلِ گـدایی ست در این میخانه خـادمـم، خـادمیِ خـیـلِ غـلامـان دا رم «یا مـعّـز الـفـقـرا» ذکـرِ لـبـانم هر دم شکـر گـویـم ردهای بـین فـقـیـران دارم خـشکـم و مـثـلِ کـویـری بـرهـوتـم امّا از عـنـایـاتِ نـگــارم تـبِ بــاران دارم حـرمِ خـاکیِ او قـلـبِ مـرا ویـران کرد عـلت اینست دلی بیسر و سامـان دارم چون کریم است به زوّارِ حسین خشنود است زان سبب مـیل به سالارِ شهـیدان دارم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
جز، از حسن اینقدر کرامت که شنیده است این قدر کرامت که شنیده است و که دیده است احمد روش و فاطمه رفتار و علی خـو روی مَلک از وصف رخش رنگ پریده است اولاد عــلـی اکــرمُ مِـن کـلّ کـریــمـنـد نسبت به حسن اقربُ مِن حبل وَرید است گفتم رگ گردن، غـزلم کرب و بلا شد أحلی عسلِ کیست که شمشیر کشیده است صلح حسن اسلام خروش است نه سازش اسلام یزید است که در خویش خزیده است رفـتــنــد کـه آئـیـن عـلـی زنـده بـمــانـد مردان خدا، غرقه به خون، بیسر و بیدست با قـصد تـمـاشای ضریـحـی که نـداری "از خون جوانان حرم لاله دمیده است" با صلـح اگر کُـشته شدی کُـشتۀ عـشقی بیعشق، کسی کربوبلا را نچشیده است در پاسـخ یَابن الحـسن نیمه شب کیست کافاق در آفاق، سپیده است و سپیده است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
پادشاه است هر آن کس که گدای حسن است کار جبریل امین گریه برای حسن است چای میخورد دم هیئت و با خود میگفت شک ندارم که شفا در ته چای حسن است چه خـداوند کـریمی هـمه را میبخـشـد این خداوند به هر حال خدای حسن است همهـمه بـین گـداها به وجـود آمده است به گمانم که دگر دقت عطای حسن است هرچه داریم و نداریم خودش داده به ما هر چه داریم و نداریم فدای حسن است کـربـلا قـاسـم او تـا کـه به مـیـدان آمـد همه گفتند که این شیر به جای حسن است بـعـد نـابـودی حـکــام سـعـودی دیـگـر نوبت ساختن صحن و سرای حسن است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
جذبه و جاذبه و جلوۀ اعظم حسن است علی و عالی و علامه و اعلم حسن است به خـداوند بهـشتـش حسن آباد خداست شرفالشمس خداوندِ دو عالم حسن است بنویس از نفَـسـش فاطمه را میفـهـمند بـسکه آئـیـنۀ پیـغـمبر اکـرم حسن است از حـسن جانِ عـلی بِینِ جـمل فهـمـیدم دومین حیدرِ این قـوم مُسَلم حسن است چهارده تَن همه اوصافِ حسن را دارند دو حسن هست ولیکن همه از دَم حسن است بیشتر داد به هر کَس که اهانت کردَش بسکه بخشید که گفتیم خدا هم حسن است او حسین است و حسین است حسن پس خوب است بنویسیم که در هر دو مجسم حسن است بارها گفت حسین اینکه کریم این آقاست بارها گفت حسین اینکه مقدم حسن است کـیـست او قـبـلـۀ اصـحـابِ ابـاعـبـدالله نقشِ پُر جذبۀ هفتاد و دو پرچم حسن است شـیـخ عـباس قـمـی، مُنـتـهی الآمـالـش گفت در کـرببلا سیلِ دمادم حسن است کاش میشد که بگویم به ضریحِ حرمش اینهمه غم حسن است اینهمه ماتم حسن است ابن طاووس بـخـوان آه مُـقَـرَم بـنـویس روضۀ غربتِ شبهای محرم حسن است
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای مسـیح خـانـۀ مـولی المـوالی مجـتبی مـظهـر حُـسـن خـدای لایـزالی مـجـتـبی ابن شهـر آشـوب اینگـونه روایت میکند چون پیمبر صاحب شأن و جلالی مجتبی هم سیادت هم شرافت بهترین میراث توست وارث "مجـد" نـبـی کـوه کـمالی مجـتبی از تـبار یاس هستی بوی زهـرا میدهی بسکه مثل مـادرت پاک و زلالی مجتبی می روی عکس همه با دست پُر از خانهات رو به خانه میکنی با دست خالی مجتبی خود به دنبال یتـیمان می روی مثل عـلی در سخـاوت در کرامت بیمثالی مجتبی هرکجایی که قـدم بـرداشـتی از رحـمتت شـد مـتـمـوّل گـدای آن حـوالی مـجـتـبی حاتـم طایی به لطـفـت حـاتـم طـایی شده سـائلت بر هـم زده مال و مـنالی مجـتبی بیخود از خود میشوم وقتی صدایم میزنی با نگاهت میشوم حـالی به حالی مجتبی من حبیبک؟ من امیرک؟ من امامک؟ بیگمان تو جـواب روشن هر چه سـوالی مجـتبی "بالحسن" بال قنوتم شد که معراجی شدم ای نگـاهت بـاعث رشد و تعـالی مجتبی ذکر تو دارد طـراوت سیـنه را آباد کرد مثل جنگـلهای سرسبـز شـمالی مجـتبی خواب دیدم در حریم تو شب شعری به پاست شعر میخواندم در آن صحن خیالی مجتبی کام من مهر تو را از سیـنۀ مـادر گرفت بهـترین سـوغـاتی شـیـر حـلالی مجـتبی نـذر فـرش بـارگـاهـت با هـزاران آرزو عمر من طی شد به پای دار قالی مجتبی جان بگیرد با نگاهی مُرده غیر ممکن است با تو ممکـن میشود امـر محالی مجتبی چشمههای نور از شعر تو جاری میشود روشنایی بخش چشمان "وصالی" مجتبی دست و بال جانفدایت را نبندد وزن شعر بابی انتم و امی و نفسی و اهلی و مالی مجتبی به سیاهی ات قـسم چنـدین برابر میدهی هرکه خرج روضهات کرده ریالی مجتبی گر به دنیا بود عمرش حضرت شیخ صدوق مینوشت از غربتت صدها "امالی" مجتبی صلح تو زیر سر مردان از زن کمتر است زخـمی شمـشـیر اشـباح الرجالی مجتبی غـصۀ قـد کـمان آخـر کمانت کرده است گـریه داری با هـمین قـد هـلالی مجـتبی این هـمه مـوی سپـیـد تو حکـایت میکند کرده پیرت غصهای در خردسالی مجتبی پای هر بیتی که میگویم خجالت میکشم در خور شأن ات ندارم شعر عالی مجتبی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام مجتبی علیه السلام
تا که لب وا شد به حُسنت شد تمنا بیشتر عشق مجنون میشود با وصف لیلا بیشتر هر که حاجت بر شما آورد حاتم بازگشت چون گرفت از احتیاج خویش حتی بیشتر ار امامان یک به یک میراث دار حیدرند غـربـتـش سـهـم شما گـردیـده اما بیـشتر جـایـتان خالی قـیامت کرد قـاسـم کـربلا تا بـدانـند این پـسر رفـته به بـابـا بیـشتر گنبد و صحن و حـرم در اشتیاق تو ولی در کـنـار مـادرت داری تـمـاشا بـیـشـتر
: امتیاز
|