- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
شد دلـم بیـشـتر از جـسم تو اربـاً اربا جگرم پاره شد از داغت علی، واویلا صبـح تا حال عـلی داغ فـراوان دیـدم وای من کس نـشده مثـل تو اربـاً اربـا مثل تسـبـیح بریده همه جا پخش شدی لاله کاری شده این دشت ز جسمت گویا تا صدایم زدی از خـیمه دویدم سویت وای بـر حـال دلـم؛ دیـر رسـیـدم بـابـا کاش میشد که نگـاهم بکـنی بار دگر یـا صـدایـم بـزنـی بـاز بـگـویی؛ بـابـا تشنهلب آب طلب کردی و شرمنده شدم شبه پیمـغبر من کن تو حـلال بـابـا را مادرت نیست که از داغ تو خون گریه کند عـمهات آمده میـدان عـلی خـیز از جا خیز از جا و ببین داغ چه کرده با من قد کمان، موی سپید، رفت تـوانم از پا ای اذان گوی حرم بین که زمینگیر شدم بعـد تو نـور دلـم خـاک به فـرق دنـیـا آیـههـای تنت ای سـورۀ محـبوب پـدر چـیدهام با دل خون و قد خم روی عبا سر و جان من و تو باد فدای ره دوست من خـلیل اله و تو ذبح عـظیـمم به منا چـارهای نیست بـیـائـید جوانان کـمکم تا برم پیکـر صد پاره او زین صحرا
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
لالۀ من! پیـش چشم باغبـان پرپر شدی کربـلا دشت اُحد گشته تو پیغمبر شدی از هجوم نیـزهها گـردیـد جـسمت نینـوا باغ گل از زخم تیغ و نیزه و خنجر شدی گرچه جسمت از دم شمشیرها شد ریزریز حال میبینم علی بودی علی اکبر شدی خاک و خون بر روی زیبا پرده میپوشد ولی تو میان خاک و خون از پیش، زیباتر شدی یاد از محراب کوفه میکند زخم سرت کربلا محراب کوفه گشته، تو حیدر شدی خواستم لبهای خشکت را ز اشکـم تر کنم حال میبینم ز پا تا فرق از خون تر شدی پیـکرت گـردیـده مثـل آیـههای ریخـتـه سوره سوره لیک مثل سورۀ کوثر شدی آخریـن حرف تو پیـغـام رسول الله بود مـیوۀ قـلبـم! پیمـبـر را پـیـام آور شـدی تو به زیر تیغ بر من گریه کردی اکبرم! من نگه کردم؛ تو پیش دیدهام پرپر شدی میثـما! آتش زدی تنـها نه جان خلـق را سوختی خود را و زین غم شعله پا تا سر شدی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
گلی که در چـمن حُـسن امتحان میداد خبر ز رویش گلهای ارغـوان میداد تجـلـیـات نـبی را به چـهـرهاش دیـدنـد فروغ و جلوه ز نورش به کهکشان میداد کلام وحی به روی لبش چوگل میکرد ملاحت سخـنـش جـلـوه بر بیان میداد در آبـشار صدایـش نـسـیم زمزمه بود صـدای او به دل ناتـوان، تـوان میداد جوانیش به جوانان حدیث عشق آموخت مـرام او ره تـوحـیـد را نـشـان مـیداد به نغـمۀ اولسنا علی الحق از لب خود به باغ صدق وصفا رنگ جاودان میداد به دشت کرب و بلا تا گذاشت پا این گل تمـام دشـت بـلا نـکـهـت جـنان میداد دوباره روح دگر بر نماز و دین بخشید به صبحگاه شهادت چو او اذان میداد میان عرصۀ عشق و شرف چنان کوشید که درس غیرت و مردی به عاشقان میداد صـدای یـا ابـتـای گـل بـهـشت حـسین خـبـر ز فاجـعـه غـم به باغـبان میداد طنین گرم وداعـش شرر به دل میزد صدا و نغـمۀ او عرش را تکان میداد گـلی که جای لبان حسین بر لب داشت فتاده بود به روی زمین و جان میداد زمان دوباره بهم ریخت چون حسین آمد زمیـن عـنان دلش را به آسـمان میداد کـنـار آن گـل صد بـرگ پـرپـر افـتاده مگر که اشک به چشمان او امان میداد جمال حق به جمال پسر چو رخ بنهـاد هماره بوسه بر آن لعل خونفشان میداد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
باغـبان گل فـروشم عـطر ناب آوردهام یک چمن گل دارم و با خود گلاب آوردهام تا که گلزار جهان را باز عطر آگین کنم غـنچهای زیبا ز حُسن انتخاب آوردهام
موج هل من ناصرم پیچید و او لبیک گفت آخرین سرباز خود را در رکاب آوردهام غربت پور عـلی را تا ملائک بنگـرند یـادگـار دیـگـری از بـوتـراب آوردهام نـاطـق قـرآنـم و قـرآن گـواهی میدهد سورۀ نوری به همره زین کتاب آوردهام چهرۀ خورشیدیش روشنترین صبح من است شب پرستان روی دستم آفتاب آوردهام باغ ما سیراب از سرچشمۀ فیض خداست کس نـپـنـدارد گـلـم را بهر آب آوردهام تا نماند هـیچ عذری از برای هیچ کس همرهم سرفصلی از فصل الخطاب آوردهام شاهد پیروزی این انقلاب سرخ اوست پـرچـم سـبـزی بـرای انـقـلاب آوردهام تاب ماندن نیست دیگر درگل بیتاب من عرشیان را از غمش در پیچ وتاب آوردهام آسمان درهای خود را باز کن بار دگر روی دستم غنچهای از خون خضاب آوردهام ای «وفایی» تا غروبی را نبیند کربلا قرص ماهی در کـنـار آفـتـاب آوردهام
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تـقـدیم دوست کـردم، هـفـتاد مـاهـپـاره تنها به روی دستم، مانده ست، یک ستاره شـیــران کـارزارم، رفـتـنـد از کـنـارم باشد همه سپاهم این طفـل شیـر خـواره
: امتیاز
|
ترسیم حالات حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر
تا که چشم خون فشانش خورد بر یک جرعه آب نالهاش شد بیشتر بیتابتر هم شد رباب باز هم دستان خود را کرد گهواره سپس لای لایی خواند تا اصغر نگوید آب آب روی دستش باز بوسید روی طفلی را که نیست تا شود آرام شاید لحظه ای از اضطراب باز با طـفـل خـیالی درد دل آغـاز کـرد اصغرم، شیرین زبانم، لحظه ای مادر بخواب جای آن روزی که شرمنده شدم از تشنگیت بیشتر امروز شیرت میدهم ای ماهتاب نازنینم چشم خود بر سمت رأس نی مبر تا نبینی روی بابایت شده از خون خضاب چشم بر چشمم بدوز تا جان بگیرد مادرت تا که چشمت باز باشد نیـستم در التهاب باز هم داری تلظی میکنی، ای وای من چه کنم تا که شوی آرام برگو خود جواب بعد از آن چشمش به سمت رأس روی نیزه شد درد دل آغـاز کرد ایـنـبـار با آن آفـتـاب ای تـمام هـستیام، طفلت نمیخـوابد بیا گـر کـنی یاری من والله میبـاشد ثـواب بعد چندین روز ناله بیرمق خوابید و باز... لب فرو بربند سائل عرشیان کردی کباب
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
ای بـزرگ هـمـه، نــوزاد ابــاعــبـدالله وارث غـــیـــرت اجــداد ابــاعــبــدالله پَرِ قـنـداقـۀ تو بـال و پر نـوکـرهـاست
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
عـارفـان را اینچـنین در بـاور است طـفـل این گـهـواره شیخ اکـبر است در کـرامـت با عـمـو هم شانه است در امـامت بـا پـدر هـمجـوهـر است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
گاهواره نیست در شأن تو ای کوه وقار! تکیه بر دست حسینت کن میان کارزار آمدی و پاسـخ هل من معـین شد آشکار چون زره قنداقه را بستی به تن، از هر کنار در نبردت لب به لب تکبیر میخواهی فقط کی میان خیمه این ساعت اقامت میکنی در غدیر خویش می آیی امـامت میکنی داشتی ای کاش در میدان مجـالی بیشتر ای قـنوت پـادشاه کـربـلا! این سرزمین شک ندارم با تو گـشـته قـبلـۀ اهل یقـین
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
قلب سنگ، از اشک خـیـمه آب شد تـیـر سـمـت آسـمــان، پـرتــاب شـد نیست غـیـر از تـشـنگی تقـصیر او رحــم کـن بــر مــادر بـیشــیــر او
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
این هفتمین شب است که هیأت قیامت است امشب مسیر روضه به سمت خجالت است امـشـب تـمـام روضـه شـده آب آب آب خـون گـریه میکـنـیم برای غـم ربـاب
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
پـدری خَـم شده تا دردِ کـمـر را بِکِـشَد مـادری مانـده که تا نازِ پسر را بکـشد چشمِ او خورد به لبهای تَرک خورده و گفت کـاش میشُد به لـبش دیـدۀ تر را بکشد بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است نیست عباس که این قُرصِ قمر را بِکِشَد؟ از دو سو تیر به بیرون زده باید چه کند از کدامین طرف این تیرِ سه سر را بِکِشَد تیر از بچه که رَد شد جگرش تیر کشید نَکُـند با سـرِ این تـیـر جـگـر را بِکِـشَد هرچه میخواست بیاید به حرم باز نشد یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد باید او قـبر کَـنَد خـاک کُـنَد شرح دهـد آه این سـیـنه غَـمِ چـنـد نـفـر را بِکِـشَـد زیرِ لب گـفت فـقـط آه ربـاب آه ربـاب وای اگر پیشِ سنان بارِ سفـر را بِکِشَد حرمله گفت پسر را زد و بابا را کُشت باید او در کـمرش کـیـسۀ زَر را بِکِشَد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
بر درِ خیمه نشسته است و خبر میگیرد خـبرت را زِ منِ سوخـتـه پَـر میگـیرد چه کـنم خـیـمه روم یا نـروم آه، ربـاب بیـشـتر صـبـر کـند درد کـمـر میگـیرد دستِ من نیست اگر دست به پهلو دارم دستِ او نیست اگر دست به سر میگیرد کاش میشد نَفَسی؛ یا که تکانی بخوری دارد از شـرمِ حـرم قـلبِ پـدر میگـیرد چارپایان همه خـوردند بجای تو از آب چـقـدر آب لـبِ طـفـل مگـر میگـیـرد؟ مـادرت گـفت برو لیک بـپـوشان او را این سـفـیـدیِ گـلـو زود نـظـر میگـیرد مـادرت گـفـت بــرو رو مـزن امـا آقــا تـو اگـر رو بـزنی هـلهـله سر میگیرد هرطرف مینگرم تیرِ سهشعبه آنجاست آه ایـن تـیـر مـگـر جـا چـقـدر میگـیرد تیرش آنقدر مهیب است به هرکس بخورد میشود رد زِ گـلـو و به جگر میگـیرد بعـدِ پیـراهـن من نـوبتِ قـنـداقـۀ توست حـرمله دارد از آن دور خـبر میگـیرد سرِ قـبـرِ تو زِ من پـیـرزنـی میپـرسـد سرِ نـوزاد به سـرنـیـزه مگر میگیرد؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
بالا گرفت دستـش و شد گـرم گـفـتگـو رحمی نکرد بر لب شیرخوار هم عدو جان داده بود طفل پدر نیز جان نداشت قدری که تا به خیمه رسد هم توان نداشت میسوخت در حرارت این داغ آفـتاب بیچاره مادری که شد از شرم آب، آب مـیرفـت غــم سـراغ دل قـافـلـه نـگـو داغـی گذاشت بر جگـرش حرمله نگو جان میدهد پس از پسرش یا میآورد؟ غــم پـیـش پـای او اگـر، امـا مـیآورد سرمـسـت هـلـهـلـه شـده راه عـبور او آرام مانـدنش به مراعات هـمسر است آورده با خودش بدنی را که پرپر است جانی نداشت آن که خودش کوهزاده بود با خـون دل رسید به تـشـیـیـع پیکرش بوسه گرفت از لب و رگهای حنجرش بیکس شـدنـد، اهل حـرم داغـدیـدهانـد شـرمـنـدهاند، قـبـر برایش محقـر است خاک است که از این غم جانکاه بر سر است بــایـد ربـاب را بـه کـنـارش بـیـاورنـد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
شِش حجاب از دل برون کُن تا ببینی آفتاب نور هو را جلوهگر بین، در وصالش کن شتاب او عـلی اما اولـولعـظمِ سپاه زینب است جرعهای نوش از لبِ، عطشانِ آن دریای آب عصر عاشورا به گهواره خروشش حیدریست گریهاش مثل رقیه، کفر مطلق را خراب
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
هـر قـدر میکـشیم مـصـیـبات بیـشـتر مـشـتاق میشـویم به مـیـقـات بیـشـتر این تیرها درآمدنش هم مصیبت است تو ذبـح مـیشـوی به مکـافـات بیشتر کم دست و پا بزن که به هر یک تکان تو کـردهسـت قـاتـل تو مـبـاهـات بیـشـتر تو یک سری و یک بدن و چند تکه تیر پس خـیمه میرویم به سوغات بیشتر دیـدنـد مـانـدهام چه کنم وقت کُـشـتنت کـف میزدنـد جـای مـراعـات بیـشتر خونت برای روضۀ محـسن سنـد شده دیگـر نـیـاز نـیـست به اثـبـات بـیشتر یک حرمله گلوی تورا پاره پاره کرد وای از رباب بی کـس و الوات بیشتر
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
آه از آن دم که شاه نـالـه قـاسـم شـنـید پیکـر اکـبر گـذاشت از پی قـاسم دوید پیـکـر پـور حـسـن شد هـدف اهـرمن نـالـه دشـت و دمن تا به عـوالـم رسید
: امتیاز
|
زبانحال حضرت قاسم علیهالسلام قبل از شهادت
وقت آن است که مأمورِ اجل را بِشِناسید آمدم تا پـسـرِ شـیـرِ جـمـل را بِـشـِناسید یک نصیحت به شما دارم و پیش از طلبِ رزم باید اول نسَب و جا و محل را بِشِناسید
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
خون حیدر دارد و آسوده حالش کرده است شوق جاندادن رها از هر ملالش کرده است تا نقـاب از رو بگـیـرد زادۀ شیـر جمل لشگری را خیرۀ ماه جمالش کرده است در خیال خام آخر میدهد سر را به باد هر که از غفلت نظر بر سن و سالش کرده است درس پیکاری که از ماه بنیهاشم گرفت مرد جنگیدن در این قحط الرجالش کرده است جسم خاکی دست و پاگیر است وقت پر زدن اشتیاقی، دست و بالش را وبالش کرده است چشم شور تیغ و نیزه قامتش را زخم زد تیر در چله چه با این خط و خالش کرده است گرچه عطشان است اما زخمهای پیکرش دشت را سیراب از خون زلالش کرده است کـوه میآیـد ولی دستی گرفـته بر کـمر داغ تو ای ماه چون اکبر هلالش کرده است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
شد شب معجزهها، ذکر عوالم حسن است بر لب سینه زن و ذاکر و ناظم حسن است حـسـنی گـشـتـه حـسـیـنـیـۀ دلها امشب ای حسن جان ِحرم، حضرت دلدار سلام دسـت پـروردۀ عـبـاس عـلـمـدار سـلام سـیـزده ساله شدی پیـر شهـادت طلـبان ذکـر جـانـم حـسـن از عــالـم بــالا آمـد طـالـب خــون عـلـی اکـبــر لـیــلا آمــد ذکر طوفان انابن الحسنت را عشق است میرسد موج زنان غیرت طوفان حسن لشکـر کـفـر به جان آمده از جان حسن هیبتت حیرت انس و ملک و جن شده است وقـت آن شد بـچـشـی غـربت بابایت را کـیـنهها داشت مگـر چشم تمـاشـایت را با زمین خوردن تو گشت بلند هـلهـلهها گرگهای جملی، یوسف کنعان ای وای از عطش آمده روی لب تو جان ای وای آه بــر آه یــتــیــمــانــۀ تـو خـنــدیــدنــد زنـده شد با غـم تو روضه مـادر قـاسـم قـتـل تو زیر سر این همه لشـکـر قـاسم لـرزه از حال تو بر عرش مـعـلی افتاد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
از شمیم سر زلف تو غـزل ساخته شد زلف بر شانه رها ماند کُـتل ساخته شد قد و بالای تو یاد آور حُسن حَسن است هر کجا رد شدهای چند محل ساخته شد سیزده ساله ولی بسکه بزرگی در عشق محض پرسـیدن سن تو ازل ساخته شد آمـدی اذن بگـیری که به میدان بـروی جـملۀ حیّ علی خیر العـمل ساخـته شد بسکه تو عین پدر بر دل لشگر زدهای در نظر خاطرۀ جنگ جـمل ساخته شد پس همان معنی حلت بفـنائـک هـسـتی در عمو ذوب شدی معنی حل ساخته شد
: امتیاز
|