کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : مربع ترکیب    

ای بـزرگ هـمـه، نــوزاد ابــاعــبـدالله            وارث غـــیـــرت اجــداد ابــاعــبــدالله
حـضـرت مـحـسـنِ اولاد ابــاعــبــدالله
            با تـو حـاجـت به هـمـه داده اباعـبـدالله


پَرِ قـنـداقـۀ تو بـال و پر نـوکـرهـاست
چون عمو روضۀ تو چارۀ ما مضطرهاست
شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست            هر چه خواهید بگیرید شب معجزه‌هاست
یارمان بابِ حوائج شده حاجات رواست            کرمش شامل عـالـم شده از بس آقاست
این طـبـیـبی که کُـنَـد درد،
دوا نشـنیده
غالـبا بیـشـتر
از خـواهـشمان بخـشـیده
کیستی ای
همه صاحب نفسان نوکر تو            ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو
رو زده آبـروی عـالـم امـکـان سـر تو            شیـر سرخ عـربـستان شده آب آور تو
ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت
اکـبـر و قـاسـم و عـبـاس بـلاگـردانـت
شد گرفـتار تو هر
بنده گرفـتار نگشت            در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت
دست و دلباز! چرا عمر تو بسیار نگشت            وای بر حالِ زمین، دور تو یک بار نگشت
در تو دیـدم کـرمِ ارثـی این سلـسـله را
ترسم
این است شفاعت بکنی حرمله را
چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب            چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب
عرشیان مویه کنان، گشته فلک خانه خراب            کـم تـلـظـی بـنـمـا، ای نــوۀ مــادر آب
تو
غـم انـگـیزترین روضۀ عاشورایی
سـنــد
مـحـکـم مـظـلـومـیـت بــابــایـی
وای از
کـیـنـۀ دیـریـنـۀ بـدر و خـیـبـر            شـده جـنـجـال دوبـاره سـر نـام حـیـدر
بیـشـتر از همه دیـدنـد سـتـم از لشکـر
            این عـلی بن
حـسین بن عـلی‌های پـدر
علی و خنده و
محـرابِ دو دستان پدر
آمــده یـاد هـمـه،
فـزتُ و ربِ حــیـدر
فاطـمه نـالـه زد و عرش در آمد آهش
            پـدری تـیر کـشـید از
گـلـوی نـوزادش
آمـده پـشت در
و مـادر و فـضه یـادش            یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش
پدری
خسته و شرم و قدِ همچون دالش
مانده کم
حرمله هم گریه کند بر حالش
گل
نشکفته و پرپر شده، ای وای رباب            ذکر یک عرش سراسر شده‌ ای وای رباب
قدّ ارباب چو مادر شده، ای وای رباب            خاک، گهوارۀ اصغر شده‌ ای وای رباب
مانده کم جان دهد از دل نگرانی پدرش
چشم سر نیـزه بُوَد آه،
به دنبال سـرش

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

عـارفـان را اینچـنین در بـاور است            طـفـل این گـهـواره شیخ اکـبر است
این عـلی ابن حـسین ابن عـلی‌ست؟
            یـا خـدایـا عـیـسـی پـیـغـمـبـر اسـت


در کـرامـت با عـمـو هم شانه است            در امـامت بـا پـدر هـم‌جـوهـر است
صبح محـشر
فـاش خواهد شد به ما            این پـسر مـیـزان روز محـشر است
نـسـل زهـرا خـیـر زهــرا مـی‌دهـد
            شعـبه کـوثـر خودش هم کوثر است
امـتـحـانـش کـن بـه هـنـگـام خـطـر
            از دوصد مرد خطر غوغا تر است
حـرمـلـه تــیـر و کـمــان آورد اگـر
            این پـسـر راهی میـدان با سـر
است
در کـمـان انـگـار تـیـر آمـاده اسـت
           
یا رب این تیر است یا که خنجر است
تـیـر لازم نـیـسـت این لبتـشـنـه را            از عـطش این شاخۀ گل پرپر است

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : مسعود یوسف پور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

گاهواره نیست در شأن تو ای کوه وقار!           تکیه بر دست حسینت کن میان کارزار
تیر از نوع سه پر، آنهم در این گرد و غبار           یعنی از تو خصم می ترسد علیِ شیرخوار!


آمدی و پاسـخ هل من معـین شد آشکار           چون زره قنداقه را بستی به تن، از هر کنار
چون عمو تیغی به جز ابروی تیزت برندار           آمدی میدان بجنگی، آب می‌خواهی چکار
حتم دارم جـبرئـیل افـتاده یاد این شعار:           لافـتـی الا عـلی، لا سیـف الا ذوالفـقـار

در نبردت لب به لب تکبیر می‌خواهی فقط
شیر لازم نیست، تو شمشیر می‌خواهی فقط

کی میان خیمه این ساعت اقامت می‌کنی           در غدیر خویش می آیی امـامت می‌کنی
دشت را یکـباره حـیران قیامت می‌کنی          
آنچه کرد عباس، تو بی قد و قامت می‌کنی
تشنگی سخت است اما استقامت می‌کنی           هر فراتی هست را غرق ندامت می‌کنی
رود را با این لب خشکت ملامت می‌کنی           از ضریح حنجرت داری کرامت می‌کنی
چند ماهت هست و توصیف شهامت می‌کنی           با پَـر قـنـداقـه‌ات فـردا قـیـامت می‌کـنی

داشتی ای کاش در میدان مجـالی بیشتر
لااقـل مانند اکـبـر سـن و
سـالـی بیـشتر

ای قـنوت پـادشاه کـربـلا! این سرزمین           شک ندارم با تو گـشـته قـبلـۀ اهل یقـین
نیست در شأنت رکابی، خاتم یکسر نگین!           در چنین سن کس نشد باب الحوائج، شاه دین!
شیر خوردی از رباب اصلا تو یا اُمُ البنین؟           تیری آمد شعبه شعبه شد شریعه شرمگین
قاب قوسینی و آغـوش پدر عرش برین           تازه می‌فهمم چرا خونت نمی‌ریزد زمین
ای مسیح تشنه!
هر دم نام تو اعجاز کرد
دست‌های تو
گـره‌هـای بزرگی باز کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شد سرت پشت سر عباس با نی همنشین           سر علم کردی ندیده کس علمدار اینچنین

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : میثم مؤمنی نژاد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

قلب سنگ، از اشک خـیـمه آب شد            تـیـر سـمـت آسـمــان، پـرتــاب شـد
در حـرم می‌گـفـت چـشـمی اشکبار
            رحم کن ای تیـر، بر این شیـرخوار


نیست غـیـر از تـشـنگی تقـصیر او            رحــم کـن بــر مــادر بـی‌شــیــر او
یا بگو جرمش چه باشد این صغـیر
            یـا بـده آب و سـپـس جـانـش بـگـیر
تیری اما، زخم تو چون خنجر است
            آن گلـو از برگ گـل نـازکتر است
گـر نـنـوشـد آب، پـر مـی‌گـیــرد او
            گـر بـنـوشـد آب هـم، مـی‌مـیــرد او
مــرگ مـی‌گــردد پـی گـهــواره‌اش
            مانـده مـادر؛ تا چه سـازد چـاره‌اش
جـای لـب بـر هـم زدن ایـن ماهوش
            گر زبـانی داشت می‌گـفت العـطـش

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

این هفتمین شب است که هیأت قیامت است           امشب مسیر روضه به سمت خجالت است
داغ عـطـش گـرفـته رمق از گـلویـمان           امشب به آب گو رود از روبه رویمان


امـشـب تـمـام روضـه شـده آب آب آب           خـون گـریه می‌کـنـیم برای غـم ربـاب
"کار جنون ما به تمـاشا کـشـیده است"           ای اهل
روضه‌ها شب هفتم رسیده است
امـشب برای تـعـذیـه کـودک بـیـاوریـد           تصویر تیـر و حـنجـر کوچک بیاورید
تا بـیـشـتـر به قـلـب شـمـا غـم بـیـاورم           نـاچـارم اســم حـرمـلـه را هـم بـیـاورم
امـشب دخـیل بـسـتـۀ یک گـاهـواره‌ایـم           خون گریه‌های حـنجـره‌ای پاره پاره‌ایم
لـطـمـه‌ زنـان مـقـتـل یـک شــاه‌زاده‌ایـم           انـگـار رو بـه روی حـرم ایـسـتـاده‌ایـم
وقتی که دیـد نـیـست دگر راه چـاره‌ای           گـل کـرد روی دست پـدر مـاه پـاره‌ای
فـرمـود این پـسر
نـفـسم نور دیده است           کـار گـلـوی او به تـلـظـی کـشیده است
مـولا اشـاره کرد به خـشکـیده روی او           بـرقـی زد از سـپـیـدی زیـر گـلـوی او
دشـمن مـجـال یک کـلـمـه بیـشـتر نـداد           جز با سه شـعـبه تـیـر جـواب پدر نداد

خشکیده بود چونکه گلو زودتر شکست           قـلب پـدر شـبـیه گـلـوی پـسر شـکـست
هر شعبه‌ای به یک طرف حنجرش نشست           انگـار تـیـر بر جـگـر مـادرش نشـست
با چـشـم اشکـبـار و
دل خـون و نا امید           آهـسـتـه تـیـر از گـلـوی نازکـش کـشید

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن موضوع منت کشیدن سیدالشهدا و همچنین عدم رعایت شأن امام علیه السلام حذف شد؛  ضمنا موضوع تیر سه شعبه در شهادت حضرت علی اصغر در مقاتل معتبر نیامده است!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چـشمان تنگ کـوفه از این داغ‌تـر نشد           مُـنُّـو عَـلَیَّ گـفـت حـسـیـن و خـبـر نشد

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پـدری خَـم شده تا دردِ کـمـر را بِکِـشَد            مـادری مانـده که تا نازِ پسر را بکـشد

چشمِ او خورد به لبهای تَرک خورده و گفت            کـاش می‌شُد به لـبش دیـدۀ تر را بکشد


بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است            نیست عباس که این قُرصِ قمر را بِکِشَد؟

از دو سو تیر به بیرون زده باید چه کند            از کدامین طرف این تیرِ سه سر را بِکِشَد

تیر از بچه که رَد شد جگرش تیر کشید            نَکُـند با سـرِ این تـیـر جـگـر را بِکِـشَد

هرچه می‌خواست بیاید به حرم باز نشد            یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد

باید او قـبر کَـنَد خـاک کُـنَد شرح دهـد            آه این سـیـنه‌ غَـمِ چـنـد نـفـر را بِکِـشَـد

زیرِ لب گـفت فـقـط آه ربـاب آه ربـاب            وای اگر پیشِ سنان بارِ سفـر را بِکِشَد

حرمله گفت پسر را زد و بابا را کُشت            باید او در کـمرش کـیـسۀ زَر را بِکِشَد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ ضمنا موضوع تیر سه شعبه و نحوۀ بیرون کشیدن تیر و .... تحریفی است و در در مقاتل معتبر نیامده است!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هم سبک هم که گران است سرش پس دعواست            قسمتِ کیست در این قائله سَر را بِکِشَد

کاش می‌شُد که نمی‌دید رُباب این دفعه            نیزه‌ای رد شده از خاک پـسر را بِکِشَد

خواست از سمتِ سه‌شعبه بکشد سر چرخید            بهتر این دید که او قـسمتِ پَر را بِکِشَد

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بر درِ خیمه نشسته است و خبر می‌گیرد            خـبرت را زِ منِ سوخـتـه پَـر می‌گـیرد

چه کـنم خـیـمه روم یا نـروم آه، ربـاب            بیـشـتر صـبـر کـند درد کـمـر می‌گـیرد


دستِ من نیست اگر دست به پهلو دارم            دستِ او نیست اگر دست به سر می‌گیرد

کاش می‌شد نَفَسی؛ یا که تکانی بخوری            دارد از شـرمِ حـرم قـلبِ پـدر می‌گـیرد

چارپایان همه خـوردند بجای تو از آب            چـقـدر آب لـبِ طـفـل مگـر می‌گـیـرد؟

مـادرت گـفت برو لیک بـپـوشان او را            این سـفـیـدیِ گـلـو زود نـظـر می‌گـیرد

مـادرت گـفـت بــرو رو مـزن امـا آقــا            تـو اگـر رو بـزنی هـلهـله سر می‌گیرد

هرطرف می‌نگرم تیرِ سه‌شعبه آنجاست            آه ایـن تـیـر مـگـر جـا چـقـدر می‌گـیرد

تیرش آنقدر مهیب است به هرکس بخورد            می‌شود رد زِ گـلـو و به جگر می‌گـیرد

بعـدِ پیـراهـن من نـوبتِ قـنـداقـۀ توست            حـرمله دارد از آن دور خـبر می‌گـیرد

سرِ قـبـرِ تو زِ من پـیـرزنـی می‌پـرسـد            سرِ نـوزاد به سـرنـیـزه مگر می‌گیرد؟

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ ضمنا موضوع تیر سه شعبه در شهادت حضرت علی اصغر در مقاتل معتبر نیامده است!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سرِ قـبـرِ تو زِ من پـیـرزنـی می‌پـرسـد            سرِ نـوزاد به سـرنـیـزه مگر می‌گیرد؟

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

بالا گرفت دستـش و شد گـرم گـفـتگـو            رحمی نکرد بر لب شیرخوار هم عدو
تیر یل
افکن آمد و زد بر بوسه بر گلو            شد رنگ خون، سفیدی قـنداق طفل او


جان داده بود طفل پدر نیز جان نداشت

قدری که تا به خیمه رسد هم توان نداشت

می‌سوخت در حرارت این داغ آفـتاب            بیچاره مادری که شد از شرم آب، آب
پاشـیده بود حـنجـر و پـاشـیده‌تر رباب           
او مانده بود و خانۀ عمری که شد خراب

مـی‌رفـت غــم سـراغ دل قـافـلـه نـگـو

داغـی گذاشت بر جگـرش حرمله نگو

جان می‌دهد پس از پسرش یا می‌آورد؟            غــم پـیـش پـای او اگـر، امـا مـی‌آورد
این وضع، حال حرمله را جا می‌آورد            زیـر عــبـا گـرفـتـه عـلـی را
مـی‌آورد

سرمـسـت هـلـهـلـه شـده راه عـبور او           
افـتـاده گـیـر خـنـدۀ  لشـکـر
غـرور او

آرام مانـدنش به مراعات هـمسر است            آورده با خودش بدنی را که پرپر است
باید چگونه گفت به خیمه که مضطر است            گریه کـنید مجلس ترحـیم اصغـر است

جانی نداشت آن که خودش کوه‌زاده بود
انگـار که پسر،
پـدر از دست داده بود

با خـون دل رسید به تـشـیـیـع پیکرش            بوسه گرفت از لب و رگهای حنجرش
سالـم نـداد عـزیز حـرم را به مـادرش            آهی کشید خـیـمه و دق کرد خواهرش

بی‌کس شـدنـد، اهل حـرم داغـدیـده‌انـد
خـیـل
مــلـک بـرای تـسـلا رسـیـده‌انـد

شـرمـنـده‌اند، قـبـر برایش محقـر است            خاک است که از این غم جانکاه بر سر است
وقت وداع کـردن با چند خـواهر است            غـمگـین‌تـرین نـوا دم لالای آخر است

بــایـد ربـاب را بـه کـنـارش بـیـاورنـد
تـاج
گـلـی بــرای مــزارش بـیــاورنـد

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد،جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بالا گرفت دستـش و شد گـرم گـفـتگـو            رحمی نکرد بر لب شش‌ماهه هم عدو

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن موضوع تیر سه شعبه و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.  جهت کسب آگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید و یا در همین جا کلیک کنید

تیر سه شعبه آمد و زد بر بوسه بر گلو            شد رنگ خون، سفیدی قـنداق طفل او

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

شِش حجاب از دل برون کُن تا ببینی آفتاب           نور هو را جلوه‌گر بین، در وصالش کن شتاب
ای غریق موجِ دنیا از چه رو درمانده‌ای؟           دست حاجت حلقه کن، بر دامن طفل رباب


او عـلی اما اولـولعـظمِ سپاه زینب است           جرعه‌ای نوش از لبِ، عطشانِ آن دریای آب

عصر عاشورا به گهواره خروشش حیدری‌ست           گریه‌اش مثل رقیه، کفر مطلق را خراب
روی دستان پـدر تا عـرش بالا می‌رود           حلق او خشکیده و صحرای خون مثل سراب
تیری آمد چشم ما و یک گِلو خون کرد و رفت           یک طرف مادر اسیر و دست خواهر در طناب
آه ای مظلوم در محشر به آغـوش بتول           کن شفاعت خیل این گریه‌کنانِ بی‌حساب

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هـر قـدر می‌کـشیم مـصـیـبات بیـشـتر            مـشـتاق می‌شـویم به مـیـقـات بیـشـتر

این تیرها درآمدنش هم مصیبت است            تو ذبـح مـی‌شـوی به مکـافـات بیشتر


کم دست و پا بزن که به هر یک تکان تو            کـرده‌سـت قـاتـل تو مـبـاهـات بیـشـتر

تو یک سری و یک بدن و چند تکه تیر            پس خـیمه می‌رویم به سوغات بیشتر

دیـدنـد مـانـده‌ام چه کنم وقت کُـشـتنت            کـف می‌زدنـد جـای مـراعـات بیـشتر

خونت برای روضۀ محـسن سنـد شده            دیگـر نـیـاز نـیـست به اثـبـات بـیشتر

یک حرمله گلوی تورا پاره پاره کرد            وای از رباب بی کـس و الوات بیشتر

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : رضا توحیدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : غزل

آه از آن دم که شاه نـالـه قـاسـم شـنـید            پیکـر اکـبر گـذاشت از پی قـاسم دوید
گرد و غباری به پا گشت از این ماجرا            تا‌ شـه کـرب وبـلا بر سـر قاسم رسید


پیـکـر پـور حـسـن شد هـدف اهـرمن            نـالـه دشـت و دمن تا به عـوالـم رسید
آن تن صد پاره را شاه به دامن گرفت            قرص قمر را نگر در بر مهـر آرمید
گفت مرا خـوانـده‌ای گـاه‌ فـرو ماندگی            نـالـه جـانـسـوز تو من نـتـوانـم شـنـید
ای گـل رنگـین قـبـا وی پسر مجـتـبی            بـار گـران تو را چون بـتـوانـم کـشـید
چون شنـوم ناله‌ات از دل صد پاره‌ات            من نکـنـم چـاره‌ات ای دل ما را امـید
نور
و (ضیاء)م بدی یوسف کنعان دل            آتش جانم شدی ای دل و جان را نوید

: امتیاز

زبانحال حضرت قاسم علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

وقت آن است که مأمورِ اجل را بِشِناسید           آمدم تا پـسـرِ شـیـرِ جـمـل را بِـشـِناسید
رجزم هست أناأبن الحسن؛ و باید از این پس           معنیِ ضربه و آسیب و خلل را بِشِناسید


یک نصیحت به شما دارم و پیش از طلبِ رزم           باید اول نسَب و جا و محل را بِشِناسید
جنگ با هاشمیون؟! فرصت آن است که کامل           حیـدریـون و شجاعـانِ ازل را بِشِناسید
آمـدم تا پس از آشـفـتـگیِ کـوفی خـائن
          اوجِ حـدّأکـثـریِ حـدّاقـل را بِـشـِـناسـیـد

زره اندازهٔ من نیست نباشد! هدف عشق است           در دل معـرکهها مردِ عـمل را بِشِناسید
أیـهـاالـنـاس لَـعـیـنـنـد یـزید و عمرسعد
           آمدم تا پـسـرِ لات و
هُـبـل را بِشِـناسـید
شک ندارم که اگر تیر به تابوت پدر خورد           قصدش این بوده خداوند که یل را بِشِناسید
عاشق شهدِ شهادت شدم و تـشنه رسیدم           تا که مرغوب ترین نوعِ عسل را بِشِناسید
شده ابیاتِ تـنم غـرقِ هجـاهـایِ کـشـیده           قبلِ این مرثیه باید که غزل را بِشِناسید!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آمـدم تا پس از آشـفـتـگیِ ازرق شـامی           اوجِ حـدّأکـثـریِ حـدّاقـل را بِـشـِـناسـیـد

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : هادی ملک پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خون حیدر دارد و آسوده حالش کرده است           شوق جان‌دادن رها از هر ملالش کرده است

تا نقـاب از رو بگـیـرد زادۀ شیـر جمل           لشگری را خیرۀ ماه جمالش کرده است


در خیال خام آخر می‌دهد سر را به باد           هر که از غفلت نظر بر سن و سالش کرده است

درس پیکاری که از ماه بنی‌هاشم گرفت           مرد جنگیدن در این قحط الرجالش کرده است

جسم خاکی دست و پاگیر است وقت پر زدن           اشتیاقی، دست و بالش را وبالش کرده است

چشم شور تیغ و نیزه قامتش را زخم زد           تیر در چله چه با این خط و خالش کرده است

گرچه عطشان است اما زخم‌های پیکرش           دشت را سیراب از خون زلالش کرده است

کـوه می‌آیـد ولی دستی گرفـته بر کـمر           داغ تو ای ماه چون اکبر هلالش کرده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد؛ زیرا موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

دستخطی دارد و آسوده حالش کرده است           شوق جان‌دادن رها از هر ملالش کرده است

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آه از آن ساعت که آن صورت به خاک افتاد آه           رفت و آمدهای مرکب پایمالش کرده است

استخوان سینه‌اش با کینه از هم باز شد           این جدایی ها مهیای وصالش کرده است

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

شد شب معجزه‌ها، ذکر عوالم حسن است           بر لب سینه زن و ذاکر و ناظم حسن است
سایۀ روی سر این همه خادم حسن است           اولین گریه کن روضه قاسم، حسن است


حـسـنی گـشـتـه حـسـیـنـیـۀ دل‌ها امشب
جـای هـر
درد نـوشـتـنـد مـداوا امـشـب

ای حسن جان ِحرم، حضرت دلدار سلام           دسـت پـروردۀ عـبـاس عـلـمـدار سـلام
یک‌تـنـه لـشکـر دین قـبـلـۀ ایـثـار سلام           شـیـر غـران عـلـی حـیـدر
کـرار سـلام

سـیـزده ساله شدی پیـر شهـادت طلـبان
داده‌ای یـاد قـیـامـت به
قـیـامـت طـلـبان

ذکـر جـانـم حـسـن از عــالـم بــالا آمـد           طـالـب خــون عـلـی اکـبــر لـیــلا آمــد
سـیـزده سـالـگـی حـضـرت مــولا آمـد           حال عـباس و حسین از رجزت جا آمد

ذکر طوفان انابن الحسنت را عشق است
یک‌تنه لشکـر
آقا شدنت را عـشق است

می‌رسد موج زنان غیرت طوفان حسن           لشکـر کـفـر به جان آمده از جان حسن
باز پی شد شـتـر فـتـنه به دسـتان حسن           کوفه را ریخت بهم یوسف
کنعان حسن

هیبتت حیرت انس و ملک و جن شده است
آن همه مَن مَن دشمن همه مِن مِن شده است

وقـت آن شد بـچـشـی غـربت بابایت را           کـیـنه‌ها داشت مگـر چشم تمـاشـایت را
سنـگ‌ها کـرد پُـر
از لاله سـراپـایت را           چه غـریـبـانـه صـدا می‌زدی آقـایت را

با زمین خوردن تو گشت بلند هـلهـله‌ها
نیـمه‌جـانیِ تو جان داد به این حرمله‌ها

گرگ‌های جملی، یوسف کنعان ای وای           از عطش آمده روی لب تو جان ای وای
مرهم زخم تو شد خـنجر بُرّان ای وای           شد یکی جسم
تو با خاک بیابان ای وای

آه بــر آه یــتــیــمــانــۀ تـو خـنــدیــدنــد
شیر
گـشـتـند همه تا که غـریـبت دیـدند

زنـده شد با غـم تو روضه مـادر قـاسـم           قـتـل تو زیر سر این همه لشـکـر قـاسم
سـرو گـویـم به تو
یا لالـۀ پـرپـر قـاسـم           هم ابالـفـضل شدی هم عـلی اکـبر قاسم

لـرزه از حال تو بر عرش مـعـلی افتاد
می‌کـشی پا به زمین و
عـمو از پا افتاد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هیبتت حیرت انس و ملک و جن شده است            آن همه مَن مَن ازرق همه مِن مِن شده است

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مرهم زخم تو شد سم ستـوران ای وای           شد یکی جسم تو با خاک بیابان ای وای

 

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

از شمیم سر زلف تو غـزل ساخته شد            زلف بر شانه رها ماند کُـتل ساخته شد

قد و بالای تو یاد آور حُسن حَسن است            هر کجا رد شده‌ای چند محل ساخته شد


سیزده ساله ولی بسکه بزرگی در عشق            محض پرسـیدن سن تو ازل ساخته شد

آمـدی اذن بگـیری که به میدان بـروی            جـملۀ حیّ علی خیر العـمل ساخـته شد

بسکه تو عین پدر بر دل لشگر زده‌ای            در نظر خاطرۀ جنگ جـمل ساخته شد

پس همان معنی حلت بفـنائـک هـسـتی            در عمو ذوب شدی معنی حل ساخته شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است؛ ضمنا موضوع سنگ باران نیز در کتب معتبر نیامده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به زمین تا که زدی ازرق و فرزندانش            بین فـرهـنگ لغـت واژۀ یل ساخته شد

بسکه دیدند حریف تو کسی نیست که نیست            سنگ‌باران شدی آنقدر که تل ساخته شد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ ضمنا مگر بدن انسان لاستیک است که زیر سم اسب بماند و کش آمده و بلند شود این چه تشبیه زشت و ناپسندی است!!؟؟ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شد قـد و قـامت تو زیر سم اسـب بلـند            گل که بودی پس از آن از تو عسل ساخته شد

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : سعید مرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پیکر لاله پر از نیزه و خنجر شده بود            گـریۀ اهل حـرم چـنـد بـرابـر شده بود

پسر شیر جـمل بود و رجز خواند ولی            تیرها قـسـمت آن سـرو دلاور شده بود


داغ او بــر دل شــاه شــهــدا آتــش زد            پسر فاطمه غـمدیده و مضطر شده بود

همه دیـدنـد که شـه‌زاده زمین‌گـیر شده            شـاه آمـادۀ یک روضۀ دیگـر شده بـود

از عسل خواند و لب تشنه شهیدش کردند            گرچه لعل لبش از خون گلو تر شده بود

وای از آن لحظه آخر که سرش را بردند            زائر پـیکـر او سـاقـی کـوثـر شده بـود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

اسب‌ها روی تنـش نقـش هـلال آوردند            گـل زیـبـای حـسن مـاه مکـدر شده بود

زیر و رو شد تن او زیر سـم مرکب‌ها            وسـط مـعـرکه یـاد آور اکـبـر شـده بود

استـخـوان بدنش زیر لـگـد ریخت بهـم            در دل خون خدا محشر محشر شده بود

ابیات زیر به دلیل تحریفی بودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد در واقع اینگونه مطالب بیشتر خیال بافی شاعر محترم است و نشانگر آن است که هیچ مراجعه ای به مقاتل نداشته اند، ما نیز به دلیل این شعر را درج کردیم که مراجعین محترم با چنین اشعار ضعیف و تحریفی بیشتر آشنا شوند و از خواندن آنها در مجالس خودداری کنند!! بر اساس روایات مستند کتب تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۷؛ الارشاد ج۲ص ۱۶۱؛ اللهوف ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۹؛ الکامل فی‌التّاریخ ج۱۱ ص ۱۸۵؛ إعْلام الوَری ۳۴۷؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۳۵؛ منتهی الآمال ۴۴۸؛ نفس المهموم ۲۸۱؛ مقتل امام حسین ۱۵۸؛ مقتل مقرّم۲۳۷؛ قمقام ۴۳۸؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۹ و ....  بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و در این میان عمربن سعید ناگهان شمشیری به فرق مبارکشان زد و به زمین افتاده و به شهادت رسیدند؛

تا زمین خرد حسین بن علی زد بر سر            اشک مولا سبب خـندۀ لشکـر شده بود

قطعه قطعه شده و روی زمین پخش شده            همه اعضای تنش پاره و پرپر شده بود

زلف او دست سنان بود و نگاهی به حرم            تـشنۀ دیدن آن حـضرت دلـبـر شده بود

من همین قدر بگویم که در آن شور و نوا            نیزه‌ای آمده و وارد حـنجر شده بود.‌‌..

زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

پس از او رخت بر بسته طراوت از چمن اینجا           نباشد او به پایان می‌رسد دنیای من اینجا

بیا ای مرغ روح من قفس را بشکن و پر زن           خودت را در هوایش کن رها از بند تن اینجا


تنفـس می‌کنم این زندگی را در کنار او           پُرم هر لحظه با او از هوای زیستن اینجا
غریب است و در این صحرای محنت نشنود هرگز           طنین غربتش را هیچ کس دور از وطن اینجا

غزال تیزپای من شود مست از شمیم او           پِیِ نافه خودش را می‌رساند از خُتَن اینجا

نمی‌بینم به جز شمشیر و سنگ و تیر در این چاه           ندارد یوسفم یک جای سالم در بدن اینجا

گمانم وقت دفـنش بـوریا لازم نـدارد او           که دارد از هزاران زخمِ بر پیکر، کفن اینجا

چه قابل دارد این دستم، برایش من پسر هستم           پدر افتاده در آغوش طفلش پاره تن اینجا

پس از من تازه آغاز مصیبت‌های او باشد           به غارت می‌رود مجموع میراث کهن اینجا

به غارت می‌رود عـمامه پیـغـمبر خـاتم           نیاید در هوای آن اویسی از قَرَن اینجا؟

یقین دارم که آن در دست‌های ساربان باشد           نمی یابد کسی هرگز عقیقی از یمن اینجا

حرامی، جامه من پُر بهاتر از لباس او است           به جای او درآور از تن من پیرهن اینجا

مرا شرمنده زهرا نکن در روز محشر، تیغ           سر ناقابل من نه، بِبُر سر از حسن اینجا

صدای مـادرش از گوشه گـودال می‌آید           کجا هستند مَحرم‌ها، نباشد جای زن اینجا

ندارم طاقت این روضه‌های سهمگینش را           بیا ای حرمله تیر خلاصی را بزن اینجا

: امتیاز

مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیه‌السلام

شاعر : عباس جواهری رفیع نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بُرده است بنده سوی مولا هر زمان دست            شد واسـطه بیـن زمـین و آسـمان دست

جـز از در ایـن آسـتـان خـیـری نـدیـده            وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست


در سجـده و بر خـاک افـتادن زبان سر            وقـت قـنـوت و ربـنا گـفـتن زبان دست

در پـهـنـه تـاریـخ اگـر کـنـکـاش بـاشـد            دارد بـرای مـا هـزاران داسـتان دسـت

خـیـبر برای خود دژ مـسـتحـکـمی بود            تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست

اسـلام را پـیــروز مـیـدان کـرد حـیـدر            حق زد برای قـدرت این بـازوان دست

جـان‌هـا به قـربـان مـرام آن کـسـی کـه            در اوج قدرت می‌گرفت از ناتوان دست

با دست پر برگـشـته مسکـینی که حتی            یـکـبـار بـرده بر در این آسـتـان دسـت

با قصد بیعـت سوی او آمد که آن روز            انداخـت بر دستان مولا ریـسمان دست

یـک روز در جـنـگ اُحـد آقـای عـالـم            تهـدیـد را از جانب مولاش رانده است

یک روز حـیـدر در دفـاع از پـیـامـبـر            امـروز عـبـد الله پـای کـار مـانـده است

تـا گـفـت پـیـر کـل‌ عـالـم یـنـصـرونـی            در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست

راه گلو را داشت طی می‌کـرد خـنجـر            سد کرد راه حمـله‌اش را ناگهـان دست

مـانـنـد ابــراهــیــم شــد در آزمــونــش            چون سربلند آمد برون از امتحان دست

آمـد بـه مـهــمـانـی آغــوش عـمــویـش            هـدیـه چه آورده برای مـیـزبـان؟ دست

زینب دو دستی بر سرش می‌زد در آنجا            می‌رفت وقتی سمت چوب خیزران دست

هر قـدر کـمـتر در غـم او زد به سیـنه            روز قـیامت بـیـشـتر بـیـند زیـان دست

: امتیاز

زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حق بده خیلی هوایِ بوسه‌هایت کرده‌ام           از عموجان بیـشتر بابا صدایت کرده‌ام

عـمـه دسـتـم را گـرفـتـه بود امـا آمدم؛           فکرکردی که عمو جانم رهایت کرده‌ام


مقـتل مـأثـور هـسـتم غـارتِ گودال را           ازدحـامِ زخـم‌هـایت را روایـت کـرده‌ام

خواست تا دستت زند با دستِ خود نگذاشتم           پیـش تو اُفـتاد دسـتی که فـدایت کرده‌ام

پیشِ دادِ مادرت پیراهنت را کَند و بُرد           دید لشکـر آمدم خود را عـبایت کرده‌ام

هرچه می‌خواهند بر من می‌زنند و می‌روند           شُکر قدری از نوکِ نیزه جدایت کرده‌ام

خواستند از تو جدا سازند من را که نشد           آه شـرمـنـده اگر که جـابـجـایت کرده‌ام

آخرین تیرش کشید و حرمله نزدیک شد           دیدی وقتی که سپر خود را برایت کرده‌ام

سینه‌ام را سینه‌ات را عاقبت با زور دوخت           حنجرم را حنجرت را روی هم بدجور دوخت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

آخرش من را مُشبک کرده‌اند این نعلها           راضی‌ام خود را ضریحِ کربلایت کرده‌ام

من در آغوشِ توأم یا تو در آغوشِ منی           دیـدی آخـر جا مـیانِ بـوریایت کـرده‌ام

آنقدر من را کشیدند آخرش مَردی شدم           اینقدر گویم که در آغوش جایت کرده‌ام

زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : رضا قربانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

ابن الحسن هـستم جگر دارم عمو جان           پیـش تو از بـازو سـپـر دارم عمو جان
با سـر دویـدم سـمت تو تا سـیـنه‌ات را           از زیـر پـای شـمـر بـردارم عـمو جان


مـن بـی‌زره یـاد جـمـل را زنـده کـردم           مـانـنـد بـابـایـم هـنـر دارم عـمـو جــان
درد یـتـیـمی را کـنـارت حـس نـکـردم           پیـش خودم گـفـتم پـدر دارم عـمو جان
از سر گذشـتن سرگذشت عاشقان است           شرمـنده‌ام پیـش تو سـر دارم عمو جان
دست بریده حاصل دست شکسته است           این ارث را از پشت
در دارم عمو جان

تیر از تنم رد شد تنم را به تنت دوخت           خـیـلی بـرایت دردسـر دارم عـمو جان
اینجا پر از سنگ و سنان و تیر و نیزه است           از تـنگـی جـایت خـبـر دارم عمو جان
با
خـنده من را بـدرقـه کـن جای گـریه           حالا که من شوق سفـر دارم عمو جان

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه‌السلام در شهادت محمد و عون بن عبدالله

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چـگـونه آب نـگـردم کـنار پیـکـرتـان            که خیره مانده به چشمم نگاه آخـرتان

مــیــان هـلـهــلـه قــاتــلاتــان تــنــهـا            نشـسـته‌ام که بگـریم به جسم پرپرتان


خـمـیده آمـدم اینجـا خـمـیـده‌تـر شده‌ام            شکـسته‌ام منو شـرمـنـده در برابرتان

خـدا کـند که بگـیـرند چـشـم زینب را            که تـیغ تیز نبـیـند به روی حـنجـرتان

مــیــان قــافــلــه نــیــزه‌دارهــا فــردا            خدا کـند که نخـنـدد کسی به مـادرتان

به پیـش ناقـه‌ای او در مـیان شـادی‌ها            خدا کـند که نیـفـتـد ز نـیـزه‌ها سرتان

: امتیاز