کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : نجمه سادات هاشمی     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

دل نیست آن که عشق تو رویش اثر نداشت            بیراهه! مذهبی که به راهت نظر نداشت
هـرچـه نـگـاه کـرد خـداونـد بر زمـیـن            حصنی چونان ولای علی معتبر نداشت


خطی به یادگـار به دیوار خانه خواست            از تو خدا، وگرنه مگر کعبه در نداشت
فرق
است یار غار شوی یا فدای دوست            بی‌مـانـدنت، هجرت آن شه ثـمر نداشت
گاهی جهاد،
ماندن و بـیدار خـفتن است            ای همسفر! نترس، که رفتن خطر نداشت
وا شـد به رزمـگـاه اگر پـای ذوالـفـقار            کم هیچ از شگـفـتی شـق القـمـر نداشت
ای‌کاش شیـخ تفـرقه، ای‌کاش جـمع‌شان            از لایـه‌های مـعـنی مـولا خـبر
نداشت!
هر
صفحه الغـدیر سنـد با خـط شماست            سی‌جلد آن، ضمیر به جز یک نفر نداشت
تکـمیـل این مـسـیر، مـیّـسـر نـبـود اگر            در جاده ردپـای عـلـی را، بشر نداشت
دردی کـمـرشکـن خـم محـراب دیده از           
روزی که هم نواش سر از سجده بر نداشت
قـرآن، تـمام حرف خـدا، با تو خـتم شد            شب‌های قدر بی‌تو شکوه این‌قدر نداشت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن پیامبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ دقت داشته باشید پیامبر فرار نکردند بلکه به دستور الهی از مکه به مدینه هجرت کردند

فرق است یار غار شوی یا فدای دوست            بی‌مـانـدنت، گـریز پیـمـبر ثـمـر نداشت

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : سید حسن رستگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

در مُلک خدا سکه به نام همه کس نیست           خـورشید ولا ساکـن بام همه کس نیست

جــبـریـل ســلام آور حـق اسـت بــرای           این مرد که محتاج سلام همه کس نیست


مـن فــال زدم در دل دیــوان خــداونــد           لولا علی” آمد که مقام همه کس نیست

لا سیف به جز تیغ دو پیکر که خدا گفت           زیـبـنـدۀ دسـتان و نـیام هـمهکس نیست

با خـطبۀ بـی‌نـقـطـه نـشـان داد به عـالم           این اوج بلاغت به کلام همه کس نیست

آن روز که لات و هـبل افتاد عـیان شد           بر دوش نبی عرصۀ گام همه کس نیست

خوشحـالم از این گـردش ایام که در آن           حـتی قـلـمـم نیـز غـلام هـمه کس نیست

یک روز غدیر آمد از آن روز مـبارک           جبریل صدا زد نگوئید امام همه کس نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

در بیت زیر قافیه که رکن اصلی هر شعری است رعایت نشده و این اشکال بسیار بزرگ قابل چشم پوشی نیست لذا به جهت رفع نقص بیت زیر تغییر داده شد

یک روز غدیر آمد از آن روز مـبارک           مولای من است او و امام همه کس هست

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : شعرای آئینی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مسـتـیم از شراب طهـور غـدیری‌ات            جـانم فـدای خـاصـیت بی‌نـظیـری‌ات

یـاقـوت آفـریـنـشـی و تـاج انّـمـاسـت            روی سـر امــارت دنـیـا، امـیـری‌ات


عـطـر لـباس کهـنـۀ تو جـنّـت آفـرین            عرش است در مساحت فرش حصیری‌ات

شمـشیر می‌زنی و ز جا کنده می‌شود            قـلـب دلاوران عـرب، از دلـیـری‌ات

وقت نبـرد، زَهـره ز میدان ربوده‌ای            پیـش یتـیم، رو شده قـلب حـریری‌ات

در جنگ دیدنی‌ست اگر سربلندی‌ات            وقت نماز کُـشته مرا سربه زیری‌ات

ای روزی تـمام جهـان زیـر خـاتـمت            عالم اسـیر این همه سـائل پذیـری‌ات

تو رازق جـهـانی و نـان جـوین نـبود            در سفـرۀ تو شاهـد یکـبار، سیری‌ات

در نوجوانی‌ات شده‌ای جانشین عشق            تکـیه زدی کـنار خـدا وقت پیـری‌ات

با وصله‌های بی‌حد و انـدازه‌ای امـیر            کفشت ملول کی شده از هم مسیری‌ات

پـای سقـیـفـه مانـده به گـل تا ابد ولی            دارد ادامـه تـا بـه ابـد دستـگـیـری‌ات

شعرای این غزل: حمیدرضا عباسی، سعیده کرمانی، امیر اسدی، عالیه رجبی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیرا به دلیل ایراد محتوایی حذف شد، فراموش نکنیم که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنَ الْغَالِينَ. ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرحدّ ربوبیت نرسانید، آن گاه هرچه می ‏خواهید در فضیلت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلوّ کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی علیه‌السلام غلو کردند نباشید، که من از غلوّ کنندگان بیزارم الاحتجاج ج ۲ ص ۴۳۸، بحارالانوار ج ۲۵ ص ۲۷۴، اثبات الهداه ج ۵ ص ۳۹۱

بی‌اخـتـیار، نـام تو را رب نوشـته‌ایم            رو شد برای خلـق، مقـام ضمیری‌ات

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : سید علی احمدی نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترجیع بند

بـاید دهـان را با گـلاب نـاب شـوئـیم            آنگـاه بر لب ذکـر حـیـدر را بگـوئیم
آنقدر می با عـشق حیدر سرکـشیـدیم            در میکـده خود باده‌ایم و خود سبوئیم


شـرط قـبولی نـمـاز جن و انس است            بی‌حُـبّ حـیـدر ما نـمـاز بی‌وضـوئیم
بــوی نـجـف مـی‌آیـد از سـجــادۀ مـا            انگـار که با مـرتضی در
گـفـتگـوئیم
بیمار
هستیم و علی درمان درد است            دارو بجـز از خـاک پـای او نجـوئـیم
مردن به
وقت سجـده بر ایـوان مـولا            عمری‌ست که ما زنده با این آرزوئیم

عید غدیر است و شعار ما همین است
تنها عـلـی جـانم امیـرالمـؤمنین است

لنگـر برای کـشـتی عـالم همین است            آری وصی برحـق خـاتم همین است
سـر تـا بـه پــا آئــیـنـۀ حـیّ تــعــالـی            اصلا دلـیل سجـده بر آدم همین است
برکـت دهـد بر سـفـرۀ ما نـان حـیدر            پس رمز سفره‌داری حاتم همین است
با
مصطفی تا قُرب أو أدنی علی رفت            یعنی به درگاه خدا مَحرم همین است
یک یا علی می‌گفت احمد شاد می‌شد           
یعنی به زخم قلب او مرهم همین است
نام تو را بر لب کـویری برد جوشید            اصلا دلیل جوشش زمزم همین است

عید غدیر است و شعار ما همین است
تنها عـلـی جـانم امیـرالمـؤمنین است
از بدو
خلـقت از خـدایت دل ربـودی            عـلت برای خـلـقت و اصل وجـودی
روح عــبـاداتـی و مـعـنـی نــمــازی            یـعـنی بـرای دین
پـیـغـمـبر عـمـودی
جبریل حیران بود
آن وقتی که می‌دید            گاهی خدایی می‌کنی گه در سجـودی
کـوه
اُحـد لــرزیـد بـا یـک نـعـرۀ تـو            وقتی به دستت قـلعۀ خـیـبر گـشودی
مدحت همین بس بین مردم آن کسی که            بر آیـۀ نجـوا عـمـل کرد آن تو بودی
طعـنه زند بر عـرش این ایوان مولا            بسیار عـرش حق کند بر آن حسودی

عید غدیر است و شعار ما همین است
تنها عـلـی جـانم امیـرالمـؤمنین است

: امتیاز
نقد و بررسی

در شعر بالا چندغزل دنبال هم آورده شده که این شعر باید یا ترکیب بند و یا ترجع بند باشد و در تعریف شعر ترجیع بند یا ترکیب بند باید یک بیت برگردان ما بین دو غزل آوره شود و نمی توان دو غزل را بدون بیت رابط دنبال هم آورد مگر آنکه دو غزل جدا گانه باشه با توجه به اینکه این اصل در شعر بالا رعایت نشده است بیت زیر به منظور رفع نقص اضافه شد

عید غدیر است و شعار ما همین است            تنها عـلـی جـانم امیـرالمـؤمنین است

بیت زیرا به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد، فراموش نکنیم که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنَ الْغَالِينَ. ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرحدّ ربوبیت نرسانید، آن گاه هرچه می ‏خواهید در فضیلت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلوّ کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی علیه‌السلام غلو کردند نباشید، که من از غلوّ کنندگان بیزارم الاحتجاج ج ۲ ص ۴۳۸، بحارالانوار ج ۲۵ ص ۲۷۴، اثبات الهداه ج ۵ ص ۳۹۱

سـر تا به پا ربـی و پا تا سـر خـدایی            اصلا دلـیل سجـده بر آدم همین است

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمود یوسفی نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

آورد بـالا دسـت‌هــای جـانـشـیـنـش را            می‌خواست تا کامل کند اینگونه دینش را

الـیـوم اتـمـمت عـلیکم نعـمتی می‌گفت            تـا خـلـق بــشـنـاسـد امـام اولـیـنـش را


احمد که خود سرحلقۀ عشاق عالم بود            انداخت بر این حلقه با مستی نگینش را

حتی خدا هم داشت غرق مغفرت می‌کرد            با نـام حـیـدر آسـمـان‌ها و زمـیـنش را

زیباتر از هر صحنه‌ای لبخند زهرا بود            می‌دید بر تخـت امامت هم‌نـشـینـش را

می‌دیـد اوصـاف خـدا را در رخ مـولا            می‌دیـد اینگـونه امیـرالمـؤمـنـیـنـش را

جز حُبّ او چیزی قسیم نار و جنت نیست            در دوزخ است آنکه نگیرد آستینش را

: امتیاز

مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

در صحـنۀ پیـکـار هـنرمنـدترین است            او جای خودش؛ قنبر او عرش نشین است
بوسه‌زنِ خاک قدمش روح‌الامین است            ایوان نجف جلوه‌ای از عرش برین است


آکـنده شد از عـشق عـلی بـنـد به بنـدم
مـمنـون خـداونـد از این بـخـت بـلـنـدم
ای دل! همۀ عـمر پـریشان عـلی باش            در هر
نفـست پـاره‌گـریـبان عـلی باش
در شادی و غم دست به دامان علی باش            یعنی که فقط خـیره به ایوان علی باش
حالا
که علی تا به ابد "خَیرُ العباد"است
پس نوکری‌اش از سرمان نیز زیاد است
کم آمده در مـدح عـلی دفـتر و جـوهر            هر قدر بگـوئـیم، عـلـی هـست فـراتـر
نقـل است که دیـده شـب معـراج پیمبر            هـستـند مـلائک همه پـا مـنـبـر
حـیـدر
شأنـش به خـداوند تصور شدنی نیست

جز مدح علی در همه عمرم سخنی نیست

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : افشین علا نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

خورشید بر مسیـر سفـر بـست راه را            در دست خود گرفت سپس دست ماه را

بین سیـاه‌چـالـۀ تاریک و نـور محض            می‌خواست تا نشان بدهد راه و چاه را


تا شعـله‌های فـتنه نخیزد پس از غدیر            بنـشانـد نـزد بـرکه، هـزاران گـواه را

فـرمود: « در شمـایل این مرد بنگرید            آئـــیـــنــۀ تــــمـــام‌نـــمـــای الــه را»

تاریخ گـشت محـو تمـاشـای هـیـبـتش            بـرداشت گـنـبد فـلـک از سر کـلاه را

ترسیم کرد صحـنۀ پیـوند آن دو دست            در پیـش چـشم خـلـق، مسـیر نگـاه را

»اَتمَمتُ نِعمتی» پیِ «اَکمَلتُ دینکُم»            شد نازل و شناخت بشر، تکـیه‌گـاه را

تا تـکـیه بر سـریـر ولایت زنـد عـلـی            اعـزام کـرد خـیـل مـلائـک، سـپاه را

صد کهکشان به وصلۀ پیراهنش، نهان            گـیـتی نـدیـده بود چنین فَـرّ و جـاه را

میزان حق، علی شد و نهج‌البلاغه‌اش            آبـاد کـرد خـرمـن خـشـک و تـبـاه را

سامـان گرفت بی‌سـر و سامـانی بـشر            پـیـدا نـمـود پـشـت عـدالـت، پــنـاه را

یابی چون او مـیانۀ اصحاب مصطفی            با هم اگـر شـبـیه کـنی کـوه و کـاه را

افـسـوس! خاک تیـره نـدانست قدر او            شرمنـده کرد سـرخی خونش پگـاه را

گیرم ز کینه، فرق علی را توان شکافت            تـاوان چه‌سان دهـند چـنین اشـتباه را؟

گیرم به داغ فـاطمه‌اش می‌توان نشاند            بـیـنـنـد بـا چـه رو نـبـی دادخـواه را؟

گیرم ز کین، توان جگر مجتبی گداخت            تا حشر می‌کشند به دوش، این گناه را

گیرم که راه آب تـوان بست بر حسین            سد می‌کـنند با چه، ره اشک و آه را؟

ذرات عـالـم اسـت روایـت‌گـر غـدیـر            بـیـنی اگر ضـمـیـر جـمـاد و گـیـاه را

خورشیدِ روزم احمد و ماه شبم علی‌ست            یا رب مگیر، از سرم این مهر و ماه را

یـا مـرتـضی! بـگـیـر به حـق ولایـتت            هـنگـام مـرگ، دست من روسـیـاه را

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمد علی مجاهدی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

چشمه‌ها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر            باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر

فصل باران بود و رویش، فصل سبز زیستن            خنده، گل می‌کرد بر لب‌های صحرا در غدیر


بـود پـیـدا در زلال جـاری تکـبـیـرهـا            نقـطۀ پایـان عـمر تـشنگی‌ها در غدیر

جبرئیل آمد که: بلِّغ یا محمّد! زان‌که نیست            این تجلّی را مجـال جلـوه إلاّ در غدیر

رفت بالا از جهاز اشتران و خطبه خواند            خطبه‌ای شورآفرین و شورافزا در غدیر

تا که بردارد پیمبر پرده از رازی بزرگ            کرد بیرون زآستین دست خدا را در غدیر

عرشیان، در اشتیاق خاکیان می‌سوختند            تا علی با دست احمد رفت بالا در غدیر

گفت: هرکس را منم مولا، علی مولای اوست            کرد گل، گل‌نغمۀ احمد چه زیبا در غدیر

دستِ رد بر سینه اغـیار می‌زد آشکار            »عادِ مَن عاداهِ» او افکند غوغا در غدیر

گاه بیعت بود و، بدعت پا به پای فتنه‌ها            خیمه می‌زد در کنار آرزوها در غدیر

خشم‌های شعله‌ور، پژواک کینِ جاهلی            خطِّ سیر خود جدا کرد آشکارا در غدیر

یاد دارید ای قیامت قامتان! مولا عـلی            از قیام خود قیامت کرد برپا در غدیر؟!

کهکشان در کهکشان، اشراق بود و روشنی            از طـلـوع آفـتـابِ عـالـم‌آرا، در غـدیر

طور بود و نور بود و کشف و اشراق و شهود            شد بهـشـت آرزوها آشکـارا در غـدیر

لَنْ تَرانی گو، ترانی گوی شد تا جلوه کرد            با تماشایی‌ترین تصویر، مولا در غدیر

: امتیاز

مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : علی سلیمیان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

قلم مست است در پس‌ کوچۀ این شعر دفتر هم           شراب ناب می‌ریزد به کاغذ جای جوهر هم

مضامین بلـندی ریخـته در شعر کوتاهم           که دارد واژه‌واژه از لب من می‌رود سر هم


چگونه این منِ آلوده از او شعر بنویسم؟           که نامش را نبرده بی‌وضو حتی پیمبر هم

دم از عشقش زدن اندازۀ این بی‌سر و پا نیست           که جانش را فدای عشق او کرده‌ست کوثر هم

چگونه مدح آن شاه بـلـندآوازه را گویم؟           که درمانده‌ست طبع قاصرم از مدح قنبر هم

خودِ مولا اگر یاری کند با گوشۀ چشمی           شکوفا می‌شود با یک اشاره نطق نوکر هم

خدا از باء بسم الله خود تا سین والناسش           نیاورده‌ست جز وصف علی یک حرف دیگر هم

علی فرقان، علی برهان، علی حق و علی میزان           علی راه و علی هادی، علی قاضی و داور هم

علی حیدر علی صفدر علی رهبر علی سرور           وصی و جانشین و نفس پیغمبر، برادر هم

علی همبازی طفلان، علی تسبیح نخلستان           علی پیروز میدان حنین و بدر و خیبر هم

علی نان جوین می‌خورد و روی خاک می‌خوابید           اگرچه بود با افلاک از خاک آشناتر هم

غم مولا غم دین بود، تا بود آدم دین بود           به دوشش پرچم دین بود و شد بی‌یار و یاور هم

تمام زخم‌هایش تا که زهرا بود مرهم شد           ولی زخمی که خورد از داغ او هرگز نشد مرهم

علی راه سعادت بود و سد کردند راهش را           درِ علم نبی بود و زدند آتش بر آن در هم

علی را از میان راندند و خود با ناکسان ماندند           نکردند اعـتنا حتی به فـرمان پیـمبر هم

علی امروز هم در غربت است آری، نمی‌بینی؟           که غایب مانده از بی یاوری فرزند حیدر هم

به احوال پریـشان گرفـتاران گـیـسویش           که این نظمِ سراپا نقص روزی می‌خورد برهم

گنهکارم ولی از عشق تو دم می‌زنم عمری           تو هم فردا مرا با شیعیان خود بخر درهم

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد           تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد

دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:           مؤمنین! یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:


خوب می‌دانید در دستانم اینک دست کیست؟           نام او عشق است، آری می‌شناسیدش: علی‌ست

من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم           با مـددهـای عـلـی بن ابـی‌طـالـب شـدم

در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی           تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی

در حرا گفتم: علی، شب با خدا گفتم: علی           تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی

مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحـرِم شدم           با «یـدُ الله» آمدم تا «فـوقِ اَیدیهِـم» شدم

تا که ساقی اوست سرمست‌اند «اصحابُ الیمین«           وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین«

دست او در دست من، یا دست من در دست اوست؟           ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست؟

یکصد و بیست و چهار آئینه با هر یک هزار           ساغر آوردند و او پُر کرد با چشمی خمار

آخـرین پیـغـمـبر دلـداده‌ام در کـیـش او           فکر می‌کردم که من عاشق‌ترینم پیش او

بعد از این سنگ محک،‌ دیگر ترازوی علی‌ست           ریسمان رستگاری، تار گیسوی علی‌ست

من نبی‌اَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم«           طالبان «اِهدنا» این هم «صراط المستقیم«

چهره‌اش تفسیر «نور» و شانه‌هایش «مُحکمات»           خلوتش «والطور» و شور مرکبش «والعادیات«

هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست           هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مثنوی

بـاید که تو را حـضرت مـنّـان بنـویـسد           در حـد قـلـم نـیست که قـرآن بـنـویـسـد

هر دست گدایی که به سوی تو دراز است           مفهوم قـنوتی‌ست که در بین نماز است


سـمـت حـرم تـوسـت دلـم بــاز روانــه           »ای تیـر غـمت را دل عـشاق نشـانه»‌

ایــوان دلــم خـاک، طـلایـی بـده مــولا           قـدری به من خـسـته بـهـایی بـده مـولا

آن چیست که در حج و طواف است؟ نشانه‌ست           »مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه»‌ست

بر اسب سـوار است قـیـامت شده بر پا           دشمن به فرار است از این حالت مولا

شمـشـیر کـشیـده‌ست که لشگـر بگشاید           بـایـد بـرود یـک‌تـنـه خـیـبـر بـگـشـایـد

یا قـادر و یا قـاهـر و یا فـاتـح و یا هـو           این جرأت و این هیبت و این قدرت بازو

مخصوص علی هست علی شیر خداوند           آن یکّـه جـوانـمرد به تـعـبـیـر خـداونـد

از تـرس ز دستان عـدویش سپـر افـتاد           »با خشم علی هرکه در افتاد ور افتاد«

احـمـد زنـد آیا نـفـسـی غـیـر عـلـی؟ نه           بالا بـرود دسـت کـسی غـیر عـلی؟ نـه

»من کنتُ» که بر حیدر کرار رسیده‌ست           حقّ است و سرانجام به حقدار رسیده‌ست

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمد غفاری نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هـرچـند در پـایـان حـج آخـریـن اسـت            «من کنتُ مولا...» ابتدای قصه این است

دستی به دستی حلقه شد تا آسمان رفت            دستی که در اوج سخاوت بی‌نگین است


دستی به دستی حلقه شد، دستی که در جنگ            خیبرترین درها به پایش بر زمین است

دسـتی که نـخـلـسـتـانِ تا امـروز بـاقـی            از پیـنه‌های بی‌شمارش شرمگـین است

تصویر بـالا رفـتن دست دو خـورشـید            عکـس زلال برکۀ این سـرزمـین است

»الیوم اکـملتُ لکم...» حتی خدا گفت:            »روزی که دین تکمیل خواهد شد همین است«

آیـنـده روشـن شـد، هــمـه دیــدنـد، امـا            امروز را تاریکیِ شب در کـمین است

با دست بـیعـت آمـدنـد و مـانـد پـنـهـان            بغضی که با تبریک گفتن‌ها عجین است

نـه! واقـعـیت را نـمی‌بـیـنـنـد، هـرچـنـد            چشمانشان محو «امیرالمؤمنین» است

: امتیاز

عید سعید غدیر خم

شاعر : محمد مهدی سیار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای خوش‌مسیر برکه! قـرار مسافـران!            آغـوش بـاز کن که رسیده‌ست کاروان

پیـغـام بـازگـشت بـده هـر که رفـته را            لخـتی درنگ کـن که بـیـایـند مـانـدگان


لختی درنگ کن که جهان ایستاده است            بنشین نگاه کن که به رقص آمده زمان

وقـتش شده‌ست برکۀ کم آبِ دوردست!            کم‌کم رسـد تـلاطـم موجـت به بیکـران

تصویر دست کیست در آئینه‌ات؟ ببین!            این دست‌ها رسانده زمین را به آسمان

دیگر هراس خشک شدن در دلت مباد            دستی به بیعت آور و دریا شو و بمان!

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : قربان ولیئی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای نـام تو از صبح ازل زمـزمۀ رود            ای زمزم جاری شده در مصحف داود

آن روز که در سجـده فـتادنـد مـلائک            جز نام تو، جز نام تو، «الله» چه فرمود؟


افشای تو، ای راز الهی، به غدیر است            آغــاز درخـشـیـدن تـو روز ازل بـود

محـبـوب اناجـیـلی و سرلوحۀ تورات            قرآنِ به‌حرف‌آمده! ای قاصد و مقصود

جز بر اثر عشق تو حق را نتوان دید            بی‌مهـر تو ابـواب تمـاشا شده مسـدود

بی‌مـرز چـنانی که در اوهـام نگـنجی            کی طاقـت دیـدار تو دارد منِ محـدود

ای عـطر تو پـیچـیده در ابـیات خرابم            »از آتش عشق تو دلم سوخته چون عود«

توصیف تو آن‌سان که تویی راه ندارد            از مـن بـپـذیـر آتـش آمــیـخـتـه با دود

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : انسیه سادات هاشمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد           به رسم تهنیت‌گویی برایت آیه نازل شد

»و اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی» یعنی که ای باران!           غرض از خلقت دنیای تشنه با تو حاصل شد


کنار برکه‌ای جاری شد احکام وفاداری           وضو با هر سرابی غیر از این سرچشمه، باطل شد

شکافنده‌تر از فجری که سر زد بین روز و شب           میان حق و باطل، ذوالفقارت حدّ فاصل شد

تو هارون و نبی موسی، تو جان او و او مولا           کدامین سامری بین تو و جان تو حائل شد؟
نماز صبح در محراب، باران بند می‌آید           پس از آن چاه تنها گریه کرد و آب‌ها گل شد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام هادی علیه‌السلام

شاعر : کمیل کاشانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

عــشـق در جـانـم شـرار انـداخـتـه            شــوق، ذوقـم را به كـار انـداخـتـه

مـی‌زنـم پَـر در هـواى اهـل بـيـت            مـی‌ســرايـم در ثـنــاى اهـل بـيـت


طـبع من امـشب گـل‌افـشـانى كـنـد            از دلــم رفــع پــريــشــانــى كــنـد

نه فقط من، عالمى در شادى است            گـاه مــيــلاد «امــام هــادى» اسـت

نُه فـلـك در نـور سـامـرا گـم است            جـلــوۀ ابـن الــرضــاى دوم اسـت

مـشـرق چـشـمـش طـلـوع آفــتـاب            ســيــنــۀ او دفـــتــر امُّ‏ الــكــتــاب

دامـن شــرم و حـيــا گــهــواره‏‌اش            بوسه گـيرد حُـسن از رخـساره‏‌اش

بس كه دارد حُـسـن روى او نـمك            بسـته بر بازوش حـرز جـان، ملك

آسـتـين افـشـانـده بر هـسـتى جـواد            ذكـر لب پيـوسـته دارد «ان يكاد»

كيست او؟ كاينسان زمين مشتاق اوست            هـفـت دريـا تـشـنـه انـفـاق اوسـت

اين پـسـر وارث به کـلّ انـبـيـاست            امــتــداد خـط ســرخ كــربـلاسـت

اين پسر گمگشتگان را هادى است            ايـن پــســر آئــيــنـــۀ آزادى اسـت

اين پسر شور و شعور حيدرى است            بر سرش زيبنده تاج سرورى است

مكـتب او رهگـشاى جـامـعه است            معنى و روح «دعاى جامعه« است

شـیـر، صـیـد یـک نـگـاه سـاده‌اش            «طـرفـة الـعـيـنی« شـود دلـداده‌اش

خاک راهـش تـوتـیای چـشم حـور            قطره قطره اشک او «شُرباً طهور«

همچـنان که نقـش نـام او عـلی‌ست            سیرت و صورت، مرام او علی‌ست

غــرق شــادی در شـب مـیــلاد او            عـهـد الـفـت بـسـتـه دل بـا یــاد او

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

اين پـسر خـضـر تـمـام انـبـيـاست            امــتــداد خـط ســرخ كــربـلاسـت

مدح و ولادت حضرت امام هادی علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

سـلام بـر قـدمـت؛ یا مـجـیـر یا هادی            فـدای قـامـتـت ای بی‌نـظـیـر یا هـادی
تو
نوری و قد و بالای تو سراجِ منیر            سـلام بـر تو سـراجُ الـمـنـیر یا هـادی


زدی قدم چه مطهر درونِ خانۀ وحی            که آمـدی تـو مـیـان حـریـر یـا هـادی
شکـفت غـنچـه لبت با زیـارتِ پـدرت            به علمِ باطن و ما فِی‌الضمیر
یا هادی
بجز
ولایت تو نیست در جهان خبری            خـبر تویی ز خـدای خـبـیـر یا هـادی
جمالِ بی‌مثـلِ تو مثـالِ روی خـداست           
تویی تو صاحب مُلک و سریر یا هادی
عـلـیِ چـارمِ احـمـد! تـویی امـامِ هُدی            درودِ مـا به تو یَـابنَ الامـیـر یا هـادی
چو جده‌اَت ثـمرِ جانِ مصطفی هستی            چو جدِ خویش نـبی را وزیر یا هادی
شمـیمِ رایحۀ جامعه کـبـیره، ز توست            تـویی مُـنـادیِ شـأنُ الکـبـیـر
یا هـادی
علی است بابِ علومِ خدا، تو بابِ غدیر            امـیـدِ مـا به تو بـابُ الـغـدیـر یا هادی
تویی که با هـنرت در زیارت آوردی            نَـوَد دلــیـل بـرای غــدیــر یــا
هــادی
اگـر بـه آل مـحـمـد مـدیـحـه‌ای بـاشـد            تـویی مـولّـفِ آن بـی‌نـظـیـر یا
هـادی
قـسم به معـنیِ تـفـسـیـرِ
روشـنِ قـرآن            تـویی کـلام خـدا را سـفـیـر یـا هـادی
مـرادِ آیـۀ قــرآن بـه ســورۀ کــوثــر!            تویی به فـاطـمه خـیـرِ کـثـیر یا هادی
شـبـیهِ یـوسـفِ آل
عـلـی، امـام حـسـن            چـقـدر دلـبــری و دلـپـذیـر یـا هــادی
به شـاهـراه هدایت، تـویی حسینِ دگر            شـدی مـربّـیِ ما هـر مـسـیـر
یا هادی
بـه مـا تـمـامیِ رفـتـارهـای تـو الـگـو            مـرامِ تـوست به دل‌ها امـیـر یا هـادی
بـه احــتــرامِ جــوادالائــمّــه بـابـایـت            هـمـاره با ادب و سـر بـزیـر یا هـادی
پِـیِ زخـارفِ دنـیـا کـمـر نِـمی‌بـسـتی            که بود روحِ تو از
غـیر سیر یا هادی
تـو امــتــدادِ خـدای غَــنـیِ بِـالــذاتــی            و ما هـمه به سـرایت فـقـیـر
یا هـادی
به سجده‌گاهِ عبادت،
ز شام تا به سحر            به بـارگـاهِ خـدا مُـسـتـجـیـر یـا هـادی
اگـر
تـو جـلـوه کـنـی بر دلِ محـبـانت            شـونـد خـیلِ محـبـان بـصیـر یا هادی
سلامتِ دل و دینِ همه به دستِ شماست            نظـر نـما، نظـری چـشمگـیر یا هادی
بـلا به‌دور
کـن از هـر دیـارِ زهـرایی            تـویـی به امـتِ قـرآن امـیـر یا هـادی
به هیچ اهلِ دلی، فرق در ولایت نیست            تـویی امـامِ کـبـیـر و صغـیر یا هـادی
دریـغ هـیچ نکـردی ز یـاریِ مظـلـوم            به دین
مدافع و حق را نصیر یا هادی
تو را شناخـته دشمن که دشمنی کرده            هـنوز دشـمنِ تو، خـصمِ پـیر
یا هادی
چه نقـشه‌ها که به تدبـیر
بَرمَلا کردی            در آن زمان و مکـانِ خطـیر یا هادی
به قعـرِ برکۀ شیـران بخـاک می‌اُفـتـد            به احـتـرامِ تـو درّنـده شـیـر
یـا هـادی
برای خـانـه‌نـشـیـنـیِ تو چـه‌ها کـردند            شدی ز کـیـنه چو عـمّه اسیر یا هادی
نه تو اسـیـرِ سـپـاهِ ستـمـگـران، بلـکه            بـه دستِ تو مـتـوکـل اسـیـر یا هـادی
به ابتکارِ تو این بس، که در دلِ تبعید            شـدی مـعـلـمِ نـسـلِ غــدیـر یـا هـادی
جهادِ حصر، جهادِ بزرگ‌مردان است            تویی بزرگ و عدویت حقیر یا هادی

به ما هم اذنِ جهادی بده که جان بازیم            چـنـان امـامِ شـجـاع و دلـیـر یا هـادی
به کربلا،
متوکل نَه هتکِ حرمت کرد            که زد به قـلبِ تو بـارانِ تیـر یا هادی
سپـاهِ منتـقـمان را بخـوان، محـرم شد            ظهـور صاحـبمان گـشته دیر
یا هادی
هـنـوز لـشـگـرِ یــارانِ بـا وفــا داری            بخوان دعـای فرج، یا مجـیر یا هادی

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام هادی علیه‌السلام

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فع قالب شعر : غزل

بـاز دلـم در هـوای حـضـرت هـادی            پَـر زده تا سـامـرای حـضرت هادی

می‌كِـشـدم سـمـت بــارگـاه رفـیـعـش            جَـذْبـۀ گـنـبـدْ طـلای حضرت هادی


پَـر زده‌ام تـا كـه آشـیــانــه بـگـیــرم            گوشۀ صحن و سرای حضرت هادی

بـارِ سـفـر بـسـته از دلـم، غـمِ عـالَـم            در دلِ بـیتُ الـولای حـضرت هـادی

جامعه را خط به خط، به چشم كشیدم            با نَـفَـسِ دلـگُـشـای حـضـرت هـادی

بـلـكـه هـدایـت شَـوَم، مُـدام مـی‌اُفـتـم            مُـلتـمـسـانـه به پـای حـضرت هادی

چایی شیرینِ مُوكـبِ دَمِ صحن است            داروی دارُ الـشّـفای حـضرت هادی

زادۀ إبنُ الرّضاست، حضرت حق هم            هست رضا، با رضای حضرت هادی
نیمۀ ذی‌الحجّه می‌رسد، چه قشنگ است            ذبح شَـدن، در مِـنای حضرت هادی

نیـمۀ مـاه است و بین ماه هـویداست            عـكـسِ رُخِ دلـرُبای حـضرت هادی

بُـرده دل از حـضرت جـوادُ الائـمّـه            چهرۀ چون مرتضای حضرت هادی

ای به فـدای لبـش كه غـنچـۀ بـوسـه            كاشـته بر گـونـه‌های حضرت هادی

"فـاطـمه" آورده گُـل برای "سـمانه"            در عوضِ رو نـمای حضرت هادی

گرچه زمینش كشیده است در آغوش            مسندِ عرش است جای حضرت هادی

كوری چشمان شورِ خصم، بلند است            قـامـتِ سـبـزِ لـوای حـضرت هـادی

كاش كه "سائل"شبی كنار ضریحش            شعـر بخـواند بـرای حـضرت هادی

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام هادی علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب وزیده است به یثرب نسیم عشق            پیچـیده در فـضای مدیـنه شـمـیم عشق
آید ز طور عـشق، نوید از کـلیم عشق            غـرق تجـلّـیات خـدا شد حـریـم عـشق


در آن بهـشت حُسن، صفا موج می‌زند
آئـیــنـه‌ای ز
نـور خــدا مـوج مـی‌زنـد

مـاهـی دمـیـده اسـت بـه انـوار ایـزدی            مهـری رسـیده است در آفـاق سرمدی
دارد شـکـوه و منـزلت و قـدر احمدی            تـابـد از ایـن جـمـال فـروغ
مـحـمّــدی
اوصاف این امام مبین بس شنیدنی‌ست
نور جمال حضرت هادی چه دیدنی‌ست

نورخدا ز عرش به سوی زمین رسید؟            یا جلـوه‌ای ز نـور رسول امین رسید؟
روشن‌ترین ستـارۀ صبر و یقین رسید            آئـیـنــۀ تــمــام نــمـایـی ز
دیـن رسـیـد
خواهی نظر کنی تو
شفـیع القـیـامه را
بـنـگـر
حـریـم پـاک جــوادالائــمـه را

او در حریم قـرب خـداوند محرم است            معراج او همشه به عرش معظم است
او وارث شریعت عـیسی بن مریم است            او افتخار حضرت مـوسی و آدم است
موسی کجاست تا نـگـرد بر
کـمـال او
یوسف کجاست تا که بـبـیـند جـلال او

آئـیـنـۀ صـفـات مـبـیـن اسـت این امـام            گـنـجـیـنۀ معـارف دیـن است این امـام
مثـل رسـول نـور امـین است این امام            برما به حشر حبل متین است این امام
آب حـیـات می‌چـکـد از هـر نـگـاه او
تنها بـشر رسـد به سـعـادت،
ز راه او

دین جاودان ز کوشش و سعی تمام اوست            جود وکرم سجیّت و احسان مرام اوست
ما را چه جای حرف وحدیث از مقام اوست            جائی که جامعه سخنی از کلام اوست
چون جذبه‌ای که تا شجر طور
می‌برد
مـا را کـلام نـور سـوی نـور مـی‌بـرد

از او سخن به طـبع من الهـام می‌شود            یـادش کـه مـی‌رسـد دلـم آرام می‌شـود
مدحـش کجا به چـامه و
پیـغام می‌شود            وقتی که شـیر در قـدمـش رام می‌شود
هستی تمام در
کف مشکل‌گشای اوست
مدحش نه کار ماست که کار خدای اوست

بخـشـیـده‌انـد بر من مـسکـین ولایـتـش            دارم به دست گـوهر مهـر و محـبتـش
ای‌کاش از کرامت و لطف و عنایتـش            در دسـت ما دهـنـد بـرات
شــفـاعـتـش
بود تـمـام هـسـتی عـالـم ز
بـود اوست
در روز حشر چشم «وفایی» به جود اوست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

این مقـتدا معـلم عـیـسی بن مریم است            او افتخار حضرت مـوسی و آدم است

مدح و ولادت حضرت امام هادی علیه‌السلام

شاعر : رضا آهی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای عاشـقـان دوبـاره زمان صفا رسید            نـوری دگـر ز مـنـبع نـور خـدا رسـید
رخـشنده گـوهـر صـدف آسـمان عشق            زیبـاتـرین سـلالـۀ خـیـرالـوری رسـید


آمـد یـگــانـه‌ای کـه ز یــمـن ولادتـش            پیـوسته بهـر ما ز خـداوند عـطا رسید
این مـرتـبه ز مکه نه! از بقـعـة النـبی            گـویا دوبـاره حضرت شیر خـدا رسید
از صُلْب لالۀ رضوی حضرت جـواد            شـمـع هـمیـشه روشن راه هُـدا رسـیـد
هادی قدم گرفت و سرود هاتفی چنین            ای عاشـقان خـبر که شه سامـرا
رسید
امشب منم دوباره ز می مست شادی‌م
غرق شـعـف ز
برکـت مـیـلاد هـادی‌م

حور و مـلک غریق تعجب زروی او            عالم گـرفته عـطـر ملـیـحی ز بوی او
مرغ دلـم گـرفـته وضـو بـهـر دیـدنش            دارد هوای پر زدن
امشب به سوی او
امشب منـم به رسم غـلامـان خـانه‌اش            گردیده شد گل سخـنم گفت و گـوی او
شکر خدا که رزق من اینگونه میرسد            سر می‌کـشـم پـیـالـۀ می از
سـبـوی او
دیگر مرا چه غم!
ز هیاهـوی بی‌کسی            وقتی که گـشـته‌ام ز مقـیـمان کـوی او
مـدیــون لـطـف هــادی آل عـلـی مـنـم            چـون آبــرو گـرفــتـه‌ام از
آبــروی او
شکر خدا که طالع من فـوق
العاده شد
نـامـم
غــلام درگـه ایـن خــانـواده شـد

جـانـم فــدای او کـه دلــم را جـلا دهـد            دردی اگـر رسـد به نـگـاهی دوا دهـد
این نکته بس ز معدن حسن و فضائلش            حاجـات هر گـدای درش را خـدا دهـد
نامش علی و هادی و نور هدایت است            زهــرا بـه نــوکـران در او بـهـا دهــد
آخـر
چـه می‌شـود که دل‌آرای بـا کـرم            با دست لطف خود به گدایش صفا دهد
دستی کـشد به روی سـرم، سـایۀ سرم            مـن را کـنـار مـرقـد جـانـانه جـا دهـد

امشب چه می‌شود؟ که رسد عیدیم چنین            بـر ســائـلـش زیــارت کـربـبــلا دهــد
می‌خـوانم از
ازل هـمه دم من قـلـندرم
دلــــداۀ تـــمـــــامــی اولاد حـــیـــدرم

قـاصر بـود زبـان ز ثـنـای نـگـار من            یـکـتـا بـود جــمـال دل آرای یـار مـن
میخوانم از
صمیم دل اینگونه با شعف            آری قــدم گـرفـتــه تــمــام قــرار مـن
تنها نه من به سیـنه زنم سنگ مهر او            باشـد فـدایـی‌اش هـمه ایـل و تـبـار
من
شد بهترین هـدیه نـصیـبم ز دست حق            دیوانگی ز جام و می
اش شد عیار من
مـمـنـونم از تـمـامی الـطـاف مـمتـدش            چون شد مـدال نـوکـریش افـتخـار من
هــسـتـم گـدای آل عــلــی و مـفـخّــرم            اینگونه شد مقدر و این گـشته کار من
شعرم تمام و
لحظـۀ لعن سـقـیـفه است
تنها عـلی بر عـالـم امکان خلیفه است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

می‌خـوانم از ازل هـمه دم من قـلـندرم           دیـــوانـــۀ تـــمــامــی اولاد حــیـــدرم

مدح و ولادت حضرت امام هادی علیه‌السلام

شاعر : صادق میرصالحیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

تا ده شـمردیم و خـدا آورد نور دیگری           مستیم هر بار از خمی، این بار جور دیگری

این نور هربار آمده یک سال برْکت کِشته‌ایم           این روزها از کوی ما دارد عبور دیگری


یک عمر پای سفرۀ این خاندان بودیم و شکر           نام عـلی بار دگـر آورده شـور دیگری

دنیا اگر با سامری بسته‌ست عهد دوستی           غم نیست، ما و سامرا و کوه طور دیگری

اسم امیرالمـومنین، رسـم امیرالمـومنین           گویا نجف در سامرا دارد ظهور دیگری

الله اکـبـر بـر لـبـم امـا خــدا را دیــده‌ام           در واژه‌های جامعه با هر مرور دیگری

بین لغت‌ها گشته‌ام هادی شبیه مهدی است           یعنی هنوز آن دورها پیداست نور دیگری

: امتیاز