کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر مصیبت خروج سیدالشهدا علیه‌السلام از مکه

شاعر : سعید بیابانکی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

بار بربـنـدیـد آهـنگ سـفـر دارد حسین           نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین

خنجر نامردمی خوردن ز اهل کوفه را           خوب می‌داند که میراث از پدر دارد حسین


اهل‌بیتش را ببین همراه خود آورده است           چون‌که از پایان کار خود خبر دارد حسین

تا بگوید شرط دینداری فقط آزادگی‌ست           روی دستش غنچه‌ای بی‌بال و پر دارد حسین

بانگ بر زد پیکری بی‌دست «اَدرک یا اَخا«           ناگهان دیدند دستی بر کمر دارد حسین

کوه صبر است او که هم داغ برادر دیده است           هم تک و تنهاست، هم داغ پسر دارد حسین

بر فراز نی نگاهش را به صحرا دوخته‌ست           آه اگر از اهل‌بیتش چشم بردارد حسین

کاروانی نیزه و شمشیر و خنجر پیش رو           کاروانی اشک و ماتم پشت سر دارد حسین

تا که حـج ناتـمام خـویش را کـامل کند           ترک سر کرده‌ست، احرامی دگر دارد حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل اشتباه فاحش حذف شد؛ به اشتباه گفته میشود کربلا بین دو رود بزرگ دجله و فرات است که کاملاً اشتباه است؛ زیرا هم دجله و هم فرات هر دو در شرق کربلا قرار دارند که ابتدا فرات و سپس دجله قرار دارد آن هم با فاصلۀ بسیار زیاد.( به نقشه های عراق مراجعه بفرمائید)  ضمنا کربلا در امتداد فرات بوده و هست نه در کنار آن!!!. در واقع در ۳۵ كیلومتری شمال شرقی شهر كربلا شهر مسیب قرار دارد كه رودخانه فرات از آن رد می‌شود و مرقد مطهر طفلان مسلم در آن قرار دارد و شاخه‌ای از فرات که به نام نهر حسینیه ( علقمه ) موسوم گردیده، در این منطقه از فرات جدا شده و از داخل شهر کربلا می‌گذرد و می‌دانیم که شهر در اطراف حرمین که ۵۰۰ متر با هم فاصله دارند، ساخته و آباد شده است.

وای من! مابین رود دجله و رود فرات           لب ز شن‌های بیابان خشک‌تر دارد حسین

ذکر مصیبت خروج سیدالشهدا علیه‌السلام از مکه

شاعر : محمود شاهرخی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای سفیر صبح! نور از لامکان آورده‌ای           بر حصار شب دمی آتشفشان آورده‌ای

تا که از مشرق دمیدی، سرخ‌رو چون آفتاب           روشنایی از کران تا بی‌کران آورده‌ای


تا چو نیلوفر زدی در برکۀ خون، دست و پا           پای از رفعت به اوج کهکشان آورده‌ای

آب دادی تا گُلِ توحید را از جوی خون           در کویرستان بهاری بی‌خزان آورده‌ای

نام تو شد شهره در آفاق چون آیات نور           تا به روی نیزه قرآن بر زبان آورده‌ای

از منا برتـافـتی رو، آمـدی در کـربـلا           فدیه با خود کاروان در کاروان آورده‌ای

برد ابراهیم اگر از بهر قربان یک ذبیح           تو به مذبح، کودک و پیر و جوان آورده‌ای

در زمان قحط‌سال عشق و ایثار و خلوص           تو حدیث عاشـقی را در میان آورده‌ای

خون پاکت شعله زد بر خرمن بیداد و کفر           بهر اهـریمن شهـابی بی‌امـان آورده‌ای

تـربت پـاک تو بادا غـرقـۀ عطر درود           چون گـل آزادگی را ارمـغان آورده‌ای

: امتیاز

ذکر مصیبت خروج سیدالشهدا علیه‌السلام از مکه

شاعر : حسن زرنقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بار بر بسته‌ای ای دل، به سلامت سفرت           می‌بـری قـافـلۀ اشک مـرا پـشت سرت

راه می‌افتی و باقی‌ست به خاک عرفات           حرف‌هایی که روان بود از آن چشم ترت


به کجا می‌بـرد این راه بـلاخـیز تو را!           کـودکـان‌اند و زنـان‌اند چرا همسـفرت؟

ز امر حق قصد سفر داری و زین غم دلها           می‌شـود از سـر دلـباخـتـگی دربه‌درت

خـبر قـاصد تو می‌رسـد از طـوفـان‌هـا           این خبر چیست؟ که داغی‌ست گران بر جگرت

می‌رسی کم‌کم و پیداست به پهـنای افق           خـیمۀ در دل صحـرای بلا شـعـله‌ورت

میهمان هستی و با نیـزه و شمشیر چرا           میزبان تو گرفته‌ست چنین دور و برت؟

روزهـا می‌گـذرد می‌رسـد از راه آخـر           آن غروبی که سر نیزه روان است سرت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

می‌شوی دربه‌در کوه و بیابان و جهان،           می‌شـود از سـر دلـباخـتـگی دربه‌درت

ذکر مصیبت خروج سیدالشهدا علیه‌السلام از مکه

شاعر : مهدی مردانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی            احرام حـج بستی و عـزم کـربلا کردی

تو در تـمام راه، دور عـشق چـرخـیدی            حاشا اگر یک لحظه حَجّت را رها کردی


هـفتاد دفعه دور معـشوق خودت گشتی            آخر به روی نیـزه حَجَّـت را ادا کردی

شیطان به رویت سنگ زد، از کوفه پرسیدم:            کافر چرا اعمال حج را جا به‌ جا کردی

تا پای جان ماندن همان عهد قشنگی بود            عهدی که کوفی بست اما تو وفا کردی

خـون خـدا بودن قـیـامت می‌کـند در تو            حق داشتی تا محشرت را خود به پا کردی

تو خوب می‌دانستی آنجا یار و یاور نیست            حس می‌کنم از کربلا ما را صدا کردی

اینکه تو ابن بـوتـرابـی اتـفـاقـی نـیست            تو خاک را با خون پاکت کـیمیا کردی

حالا دلم با هر تپش صحن و سرای توست            یک کعبهٔ شش‌گوشه در قـلبم بنا کردی

: امتیاز

مدح و شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : سید بشیر حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

دوبــاره مــوسـم آه و نــوا شـد            دل مـا بـا غـم یــار آشـنــا شـد
دلا!
دانشسرای حضرت دوست            بـرای دوسـتـانـش غـم‌سـرا شد


امام پنـجـم ما گـشـت مـسـمـوم            به قـرآن مـبـین و دین فـدا شـد
هشام پَست ظلـمی آنچـنان کرد            که باقـر کُـشتـۀ زهـر جـفـا شد
گـل بــاغ ولا پـــژمـــرد آخــر            هَــزاران هــمـدم اهـل ولا شـد
الا ای بـلـبـل شــیــدا نــوا کـن           
که دیگر صحن گلشن بی‌صفا شد
بزن بر سینه و بر سر که اینک            عـزای حضرت باقـر به پا شد
به
وقت کـودکی در کـربلا بود            از آن رو روز و شب کارش بُکا شد
ز دنیا رفت با قـلبی پُر از غـم            به مـاتم قـلب عـالـم مـبـتلا شـد
دلش دریای غم بود و پُر از درد            دگر راحت شد و دردش دوا شد
عـزیز حـضرت سـجّـاد، بـاقر            مشرّف بر حضور مصطفا شد
چنان افـغـان نمـودنـد آل هـاشم            که گویا شهـر یثرب کربلا شد
ز جان شد باقـرالعـلـم النـبـیّـین            عــزادارش تــمــام انـبـیــا شـد
عزاداران خـورشـید غـریـبـیـم            ز
هجرش روز ما شام عزا شد
»بشیر»ا کن دعا بر سوگواران            دلت بشکست و هنگام دعـا شد

: امتیاز

زبانحال امام محمد باقر علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : مسمط

مگـر می‌شـود گـریـه بسـیـار کرد            مگـر می‌شود دیـده خـونـبـار کرد
مگر
می‌شود صحبت از خار کرد            مـگـر مـی‌شـود نـقـل بـازار کـرد


ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد!

مگر می‌شود خـیـمه سـوزان شود            در آن شعـلـه‌ها عـمّه حـیران شود
کـشـیـده نـصـیـب یـتـیـمــان شـود            رد دسـت‌هـاشـان نــمـایــان شــود

ولی از غـم و غصه‌اش دق نکرد

مگـر مـی‌شـود گـفـت از سوخـتن            چه‌هـا می‌کـشـیـد عـمـه خـوب من
ز تــوهــیــن آن خـولـی بــد دهـن            مگـر می‌شـود گـفـت از زن زدن

ولی از غـم و غصه‌اش دق نکرد

مـگـرمـی‌شـود لـشـگـر نـیـزه‌دار            بـیـوفـتـد به دنـبـال یک طفـل زار
بـبــیـنـی ســر
شـاه را نـی ســوار            ز داغ رقـــیـــه شـــده بــی‌قـــرار

ولی از غـم و غصه‌اش دق نکرد

حـرم شـد گـرفـتـار رنج و عـذاب            چه‌ها کـرد با دست‌هـامـان طـناب
مگر می‌توان روضه خواند آب آب            مگر می‌شود حـرف زد از ربـاب

ولی از غـم و غصه‌اش دق نکرد

شبی که حرم سمت غمخـانه رفت            به مهـمـانی قـصـر شـاهـانه رفت
ز شـوق پـدر طـفـل دردانـه رفت            مگر می‌تـوان گـفت ویـرانه رفت

ولی از غـم و غصه‌اش دق نکرد

کنون این من و این دل گریه خیز            کـه اشـکـم بُـود کـربـلا را گـریـز
چه بـایـد کـنـم با
غـمـش یا عـزیز            مگر می‌شود گفت حرف از کنیز

ولی از غـم و غصه‌اش دق نکرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

کنون این من و این دل گریه خیز            نشـسـتم به بـسـتر مریض مریض

زبانحال امام محمد باقر علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

زهر آخر راحـتم کرد از جـفای کربلا            شاهـد عـیـنی شدم در مـاجـرای کربلا
پنجمین خورشیدِ تابانم که می‌سوزم ز غم            زنـدگی کـردم هـمیشه پا به پای کربلا


سالها همچون پدر خون گریه کردم بر حسین            کاش می‌شد جان دهم در روضه‌های کربلا

همسفـر بودم به سنِ کودکی با کاروان            صحنه‌هایی دیده‌ام در جای جای کربلا
تشنگی را لمس کردم در غروبِ عاطفه            مُردم و زنـده شدم در قـهـقـرای کربلا
دیده‌ام خیلی خجالت
می‌کِشد بانو رباب            شیرخواره شد نـوا و هـای‌هـای کـربلا
داغ جـدّم پشتِ عمّه زینبم را خم نمود            خـم شده قـدِ کـمـانش در مـنـای کـربلا
بر سرِ نیزه زدند رأسِ حسین
ابن علی            وای از کعبِ نی و از نیـزه‌های کربلا
غارت و یغما شروع شد آل عصمت را زدند            رنگِ نـیـلـوفـر گرفـتند بچّه‌های کربلا
دستهامان بـسته شد با ریـسمانِ متصّل            وَ اسـارت شد نـصیبِ لالـه‌هـای کربلا

عمّه‌ام مجروح شد از ضربه‌های بی‌هوا            مطـمئـنـم شد فـقـط خـیر النـسای کربلا
کوفه و شامات رفتیم و نفس از ما گرفت            ما بـلا دیـدیـم ...از بـعـدِ بـلای کـربلا
بسته‌ام بارِ سفـر
را باز می‌گویم حسین            از سرم هرگز نرفته چون هوای کربلا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا غلط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

پنجمین خورشیدِ تابانم که می‌سوزم ز غم            زندگی کردم همیشه همیشه پا به پای کربلا

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

سالها رزقم شده عجز و انابه چون پدر            کاش می‌شد جان دهم در روضه‌های کربلا

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

روزِ دهم پشتِ عمّه زینبم را خم نمود            خـم شده قـدِ کـمـانش در مـنـای کـربلا

مدح و شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

طفل باشی غم بسیار ببینی سخت است           غنچه باشی ستم خار ببینی سخت است

غربت و غارت و داغ و عطش و در به دری           نصف روز این همه آزار ببینی سخت است


اربـاً اربـا تن خـونـین اذان گـوی حـرم           به زمین دست علمدار ببینی سخت است

روی تل بر سر و سینه زدن و بی‌کسی           دخـتر حـیـدر کـرار ببـیـنی سخت است

زیـر پـا و تـه گــودال امــان از گـودال           یک تن و آن همه اشرار ببینی سخت است

بین یـک خـیـمـه آتـش زده بـابـایـت را           با تن خسته و تب‌دار ببینی سخت است

سر هـجـده پـسر فـاطـمه را بر سـر نی           با دو تا چشم گهربار ببینی سخت است

روضه ام حرف رباب است اگر حرمله را           در همه عمر تو یکبار ببینی سخت است

به خدا هیچ کجا سخـت‌تر از شـام نـبود           عمه ات را سر بازار ببینی سخت است

پایکوبی و کف و هلهله و خنده و رقص           دور یک مشت عزادار ببینی سخت است

بین نا محرم و بر ناقه و طفـلت به بغل           مادرت را که گرفتار ببینی سخت است

دخـتـران عـلی و فـاطـمـه بـازو بـسـتـه           وسط مجـلس اغـیار ببـینی سخت است

طفل باشی ولی هـمبازی خود را دیگر           خسته و دست به دیوار ببینی سخت است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) 

اربـاً اربـا تن دامـاد و اذان گـوی حـرم           به زمین دست علمدار ببینی سخت است

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

بعد از آن بوسه لب عـمه ما خونی بود           مثل او حنجر خونبار ببینی سخت است

نیمه شب به رخت زجر که سیلی بزند           همه جا را پس از آن تار ببینی سخت است

مدح و شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

روضــه‌دارِ مـــنــا تـوئـی آقـا            شــاهــدِ کــربــلا تــوئــی آقــا

پیش تو مـادرت زمین خورده            نــوۀ مـجــتــبــی تــوئــی آقــا


هـمـره عــمـه آمــدی گــودال            راویِ مـــاجــرا تــوئــی آقـــا

آنکه دیـده گـروه گـروه زدنـد            سنگ و چوب و عصا توئی آقا

آنکه دیده به زیرِ چکـمۀ شمر            شـاه، زد دسـت و پـا توئی آقا

آنـکـه دیـده تـمــام قــرآن شـد            بـا لـگـد جـا بـه جـا تـوئی آقـا

آنکه دیده ضریح مـویِ حسین            دسـتِ یـک بـی‌حـیـا تـوئی آقا

آنـکـه دیـده سـرِ عـزیـزِ خــدا            رفـت بـر نـیـزه‌هـا تـوئـی آقـا

بعد از آن شـاهـدِ هـجـومِ سپاه            ســویِ آل عــبــا تــوئــی آقــا

آنـکـه هــمــراه قـافـلـه رفـتــه            ســویِ شــامِ بــلا تــوئـی آقــا

سخت بر تو گذشت آن ساعات

بد شـکـسـتـنـد حـرمت سادات

اوج بـی‌غـیـرتـی نـشـان دادند            سنگ در دست این و آن دادند

اول شـهـر عـنـان مـرکـب را            دست یک مشت بد دهان دادند

جای عرضِ سلام، پیر و جوان            نـاسـزاهــا بـه کــاروان دادنـد

سرِ هر کـوچه با سرِ انگـشت            دخـتـرِ فــاطـمـه نـشـان دادنـد

بـوســه‌گـاهِ رســول خـاتــم را            به دمِ چـوبِ خــیـزران دادنـد

سخت بر تو گذشت آن ساعات

بد شـکـسـتـنـد حـرمت سادات

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛ مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، مقتل تحقیقی ص ۲۶۸، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است صدقه دادن و سر به چوبۀ محمل زدن، مغایرت با روایت های معتبر است؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

رأسِ جـدت به زیـرِ پـا افـتـاد            بسکه سر نیـزه را تکان دادند

دسـتِ سـادات بـر سـرِ بـازار            صـدقـه تـکـه‌هـای نــان دادنـد

ترجمه موزون از احایث امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : حسین شنوایی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

قـلبی که در آن، نور خدا خواهد بود            در راه یـقـین، قـبـلـه‌نـما خـواهـد بود
آن‌کـس که اطـاعـت از خـداونـد کـند            او شـیـعۀ راسـتـیـن مـا خـواهـد بـود


قَالَ البَاقر علیه‌السلام: إِنَّمَا شِيعَتُنَا مَنْ أَطَاعَ اللهَ

امام باقر علیه‌السلام فرمودند: به راستی شیعۀ ما کسی است که خدا را اطاعت کند؛ الأمالی للطوسی، ص۲۷۳

هر منتظری که دل به ایمان داده‌ست            جان بر سر عشق ما به جانان داده‌ست
انـگـار کـه هـم‌رکـاب مـهــدی بــوده            در لشکر و خیمه‌گاه او جان داده‌ست

قَالَ البَاقر علیه‌السلام: ما ضَرَّ مَنْ ماتَ مُنْتَظِراً لِأَمْرِنَا أَنْ لا یَمُوتَ فی وَسَطِ فُسْطاطِ الْمَهْدِیِّ(علیه‌السلام) وَ عَسْكَرِهِ

امام باقر علیه‌السلام فرمودند: کسی که در حال انتظار بمیرد، ضرر نکرده است و همانند کسی است که در وسط خیمه مهدی(علیه‌السلام) و سپاهیانش جان داده است الکافی، ج۱، ص۳۷۲

: امتیاز

مدح و شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

وقتی که زهرِ کینه ز زین تا جگر رسید            انگار قصّۀ غـم عـمرش به سر رسید

از سـوز زهـر نـالـۀ جانکـاه می‌کشید            از فـرط تـشـنـگی چِـقَـدَر آه می‌کـشید


او سروِ دانشی‌ست که قدش خمیده است            خود را به کنج حجره به زحمت،کشیده است

پـروانـه‌ای که پَـر زدنش فـرق می‌کند            شمعی که شکل سوختنش فرق می‌کند

حـالا به یـاد خـاطـره‌هـا گـریه می‌کند            بـا یـاد داغ کـرب وبـلا گـریه می‌کـند

او امـتـداد غُـصّـۀ فـردای کـربـلاست            هم‌نـالۀ سه سالۀ صحـرای کـربـلاست

دریای غیرت و غضبش پُر تلاطم است            بـیـن تـمـام قـافــلـه او مـرد دوم اسـت

او آشـنای هق هق اشـک شبـانه‌هاست            زخـمیِّ دست سـلـسله و تازیانه‌هاست

طفل آمده ولی چِـقَـدَر پیـر گـشـته بود            بی جان و خسته از غل و زنجیر گشته بود

با آبـلـه ز پـای خـودش کـار می‌کـشید            مثـل رقـیّـه از کـف پـا خـار می‌کـشید

انگار زهر تـازه تری از جگر گذشت            تا غصه‌های بی‌حد شام از نظر گذشت

او دیـده با چه سـخـتی و آزار بُرده‌اند            نـامـوس شـاه را، سـر بـازار بـرده‌اند

او دیده رقـص مـسـتی بزم شـراب را            او دیـده خــیــزران و لب آفــتــاب را

با یاد صحنه‌ای، جگرش پاره پاره شد            حرف کـنیز شد، به سکـینه اشاره شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

او دیـده شـامـیـان حـرامی، دریـده‌انـد            او دیـده معـجـر از سـر... کـشـیـده‌اند

زبانحال امام محمد باقر علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

من ز طـفـلی غـم و انـدوه مکرر دیدم            کـربـلا بـود که لـرزیـدن دخـتـر دیـدم

سخت‌تر زآنچه حسن دیده در آن کوچۀ تنگ            من در این دشـت بـلا چند برابر دیـدم


هـمـره عــمـه به بـالای بـلـنـدی رفـتـم            در کف شمر دنی کاکل و خنجـر دیدم

موقـع سوخـتن خـیـمه صـدا زد عـمـه            زنـده شد در نظـرم آنچه پس در دیـدم

یا رب ای‌کاش نیـاید به سر هیچ کسی            صحنه‌هایی که به این چشم زخون تر دیدم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

عده‌ای در پی شش‌ماهه به پشت خیمه            نیزه‌ها را به زمین در پی یک سر دیدم

مدح و شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : رضا یعقوبیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

السلام ای گـلـبن بـسـتان زین العـابدین            نـوربخـش عـالـم هـستی امام پنـجـمـین

ای گل باغ ولایت نجـل خـتم المرسلین            جان زهـرا هـسـتی مولا امیرالمـومنین


عالم عـلم النـبـیـین، طـیّـبی و طاهـری            هفـتمین معـصوم این عـالـم امام باقری

ای که هستی زینت خاک گـلستان بقیع            در میان خاکیان وعرشیان قدرت رفیع

زینت شهـر مـدینه خاک قـبر و تربتت            سوخـته قـلب تمام شیـعـیان از غـربتت
ای که هستی بر امام ساجدین نور دوعین            بوده‌ای همسنگرمولای مظلومان حسین

بـوده‌ای همراه بـابـای غـریـبت کـربـلا            دیـده‌ای پـرپـر ز جـور اشـقـیـا آلالـه‌ها

اربـاً اربا پیـکـر در خون اکـبر دیده‌ای            حـنجـر ببـریدۀ گـلگـون اصغـر دیده‌ای
دیـده‌ای دسـتـان بـبـریـده کـنار عـلـقـمه            نالـه‌هـا و گـریـه‌های نـوگـلان فـاطـمـه

صحنه‌های غم فزا را کرده‌ای مولا نگاه            دیدی آمد شمر کین گستر بسوی قـتلگاه
دیده‌ای شمر ستمگر از کمر خنجر کشید            پیش چشم عمه‌ات زینب حسین را سر برید
در میان موج خون دیدی تن صد چاک او            بر روی نیـزه بدیدی ماه روی پاک او

دیـده‌ای دشمن زده آتش تـمام خـیـمه‌ها            دیـده‌ای سرهای ببریده به روی نیزه‌ها

دیده‌ای اهـل حـرم را ظـالـمانه می‌زدند            سیلی و کعـب نی و با تـازیانه می‌زدند

دیده‌ای بر روی طفلان جوهر نیلی زدند            عمه‌ها و کودکان را از ستم سیلی زدند

دیده‌ای بر زخم عمه دشمن دین زد نمک            بر اسیران ستـم‌دیـده ز کـینه زد کـتک

چشم گریان قلب سوزان دیده‌ای شام بلا            رأس سالار شهیدان را تو در تشت طلا

دیده‌ای بـزم شـراب و آن یـزید بی‌حـیا            می‌زد از کینه به لبهای حسین چوب جفا
نیمۀ شب پرپر از کینه تو لاله دیـده‌ای            کنج ویران غسل ودفن یک سه ساله دیده‌ای

ظلم دشمن را نگر از زهر آغشته به زین            جان تو گـشـته فـدا در راه قـرآن مـبین

من(رضایم) ریزه‌خوار خوان احسان شما            در تـمام طـول عمرم بوده مهـمان شما

: امتیاز

مدح و مناجات با امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : حافظى نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

والا بـود مــقــام تـو یـا بـاقـرالـعـلـوم            جـانـم فـداى نـام تـو یـا بـاقـر الـعـلـوم
اى
پنجمین امام که چشم خواص است            دائـم به لـطـف عـام تو یا باقـرالعـلوم


بـاشـد اســاس دیـن نــبـى حُـبّ آل او            خـود این بـود کـلام تو یا باقـرالعـلوم
از انقـلاب عـلـمی‌ت اسـلام زنـده شد            نـازم بـر آن قـیـام تـو یا بـاقـرالعـلـوم
شیـرین بود کـلام تو هر چند از سـتم            گـردیـده تـلـخ کـام تـو یا باقـرالعـلـوم
سـوزانـده اسـت جـان هـشـام پـلـید را            آن آتـشـین پـیـام تـو یـا بـاقـر الـعـلـوم
گیرد ولى
عصر به گاه ظهور خویش            از دشـمن انـتـقـام تـو یا بـاقـرالـعـلوم
همچون حـسین سـرور آزادگـان بـود            آزادگـى مــرام تـو یـا بـاقـر الـعــلــوم
اى خـسرو دیار ولا (حافظى) ز جان            شد کـمـترین غـلام تو یا باقـرالعـلـوم

: امتیاز

مدح و شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : محمد علی تابع نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب           همه اوضاع عالم زین مصیبت درهم است امشب
امام پنجمین شد کشته از زهر هشام دون           مدینه غم سرا از این غم و زین ماتم است امشب


یتیم و نوحه گر گردید اکنون حضرت صادق           به بر او را ز مرگ باب، زانوی غم است امشب
ولی راحت شد از رنج ومشقت حضرت باقر           به جنّت میهمان نزد رسول اکرم است امشب
به روی زین چو بنشستی ز دل نالید یا
جدا           به فریادم برس مسموم جانم از سَم است امشب
عزیزانش چو بلبل زین مصیبت وا ابا گویان           به اندوه و غم و محنت سراسر عالم است امشب
هر آنچه اشک ریزی این زمان از دیدگان "تابع"           ز بهر حجت حق گر چه خون باری، کم است امشب

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

عرش را با ماه و با خورشید روشن کرده‌اند            آسمـانی‌ها لـبـاس نـور بـر تن کـرده‌اند
عالم افـلاک را گلزار و گلشن کرده‌اند            با حـریـرِ ابـرها راهی معـیّن کـرده‌اند


شد خدا بانی و عاقد حضرت پیغمبر است
لحـظۀ پیـوسـتن نادعـلی و کـوثر است

سر به زیر و عشق دارد در نگاهش انعکاس            با وقاری فاطمی، محجوب! با احساسِ خاص
می‌درخشد بر سرش یک تاج گل از جنس یاس            کوری چشمانِ بدخواهان بخوان توحید و ناس

گفت پیغمبر برای من همین شد افتخار
لافـتـی الّا عـلـی لا سیف الّا
ذوالفـقـار

زیر لب می‌گفت زهرا: هست همتایم علی            شد ولیُ ألله و یـار هر دو دنـیـایم عـلی
قـامـتـش ألله اکــبـر دارد آقــایـم عــلـی            رخت
دامادی چه می‌آید به مولایم علی

خواند أنکحتُ و زوّجتُ پیمبر خطبه را
حضرت زهرا بلی را
گفت به شیرخدا

لحظۀ دیدار بود و عشق، نابِ ناب شد            دست پیغمبر وساطت کرد و فتح الباب شد
مصحف و نهج البلاغه عاشق و بی‌تاب شد            قندِ عالم در دلِ زهـرا و حـیدر آب شد

دست در دست هم آوردند و شد حبل المتین
حـضـرتِ أمّ أبـیـهـا با أمیـرالـمـؤمنـین

در زمین پیچید عطر عود و اسپند و گلاب            در نخستین لحظۀ پیوند غیرت با حجاب
چشم زهرا خیره شد بر چشم‌های بوتراب            شد جهازش آینه، مهریه‌اش قرآن و آب

دست خالی آمدم! آمد خدا عیدی به دست
یک نخ از چادر عروسش را بگیرم کافی است!

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

وحی در هفت آسمان تا می‌زند ناقوس را           می‌برد از خواب عالم وحشت کابوس را

پا به پای ناخدای خویش می‌خـواند خدا           مـحـرمـیت‌نـامـۀ بـین دو اقـیـانـوس را


شال سبز و چادر مشکی مجسم می‌کند           پیش چشم عالمی رنگ پر طاووس را

ازدواج حـیـدر و حوریه مـعـنا می‌دهد           ارتـبـاط بـین یا سـبّـوح و یا قـدوس را

می‌نـشاند بر لـبان مـرتـضی لبـخـند را           تا که می‌خـواند محمد خـطبـۀ پیوند را

با نگاهش می‌برد هوش از سر آئیـنه تا           فاطمه وا می‌کند از چهره‌اش روبند را

شرم در لبخند محجـوبانه دختر نشست           تا پـدر در گردنش انداخت گردنبـند را

بی‌خدیجه اشک در چشمان احمد می‌دود           لحـظه‌هایی که تماشا می‌کـند فرزند را

: امتیاز
نقد و بررسی

همانگونه که پیش تر هم گفتیم آخرین کلمه ای که در  پایان مصرع اول بیت  اول و مصرع های دوم ابیات بعدی عیناً تکرار می شود ردیف شعر است پس در غزل بالا کلمه « را» ردیف شعر است و کلمات « کابوس، اقـیانوس؛ طاووس، قدوس » قافیه هستند اما در چهار بیت پایانی قافیه کلا تغییر پیدا کرده که شاعر مجاز نیست در چنین شعری قافیه را تغییر دهد لذا این ایرادی بزرگ و غیر قابل اغماض است

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : محمد جواد شرافت نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

یاعلی گفت با تمام وجود تا همه‌عمر با علی باشد           با علی باشد و طنین دلش دم‌به‌دم ذکر یاعلی باشد

آمد و چشم خانه روشن شد از حضورش، تلألؤ نورش           آمد و جلوه کرد تا با عشق، محو نور خدا، علی باشد


خانه یعنی بهشتی از احساس، زن این خانه تا که فاطمه است           خانه یعنی جهانی از امید، مرد این خانه تا علی باشد

شرح این زندگی فقط عشق است داستانی که خط‌به‌خط عشق است           حرفی از درد نیست وقتی که یار دردآشنا علی باشد

شب جشن است آمدم مادر! شاعر لحظه‌هایتان باشم           شعر زیباست تا زمانی که نور این بیت‌ها علی باشد

به دعای تو سخت محتاجم! مهربانِ علی دعایم کن!           تا دلم آنچان که می‌خواهی شیعۀ مرتضی علی باشد

ورد لب‌های من به لطف شما از ازل ذکر یاعلی بوده           لطف کن باز تا که ذکر لبم تا ابد نیز یاعلی باشد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

گـاه‌گـاهـی نـگـاه مـا را بَـس            بـوسـه‌ای گـاه‌گـاه مـا را بَس

گرچه از دستِ یار ممکن نیست            جـگـری روبـراه مـا را بَـس


مـا گـره در گـره شـدیــم امـا            لطفِ زُلـفـی سـیاه ما را بَس

تا به کویش نرفته‌ایم افـسوس            ولی این شوقِ راه ما را بَس

در بـساطـم نـبـود غـیر از آه            و هـمین نـصفـه آه ما را بَس

مـرقـدی با دو گـنـبـد زردش            خـاکِ آن بـارگـاه مـا را بَس

یک ضریح و دو قبله و دو امام            یک حرم با دو شاه ما را بَس

به ضریحـش نشد اگر برسیم            کـنـجِ آن سـرپـنـاه مـا را بَس

ما حـسیـنی شـدیم شُکـرِ خدا            کـاظـمـینی شـدیم شُکـرِ خـدا

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسمط

گرچه از غم، شکسته بالِ من است            اشک من شـاهـد ملالِ من است
همه‌شب این
زبان حالِ من است            یــا جـــواد الائــمّــه ادرکــنــی!


حـــالِ ابـــر بـــهـــار دارم مــن            دیـــده‌ای اشـک‌بـــار دارم مــن
»از جهان با تو کار دارم من«            یــا جـــواد
الائــمّــه ادرکــنــی!

مـن کـه مـهـر تـو را خـریـدارم            هــم دل‌آزرده، هـم گــرفــتــارم
»گـره افـتـاده اسـت در کـارم«            یــا جـــواد
الائــمّــه ادرکــنــی!

شـد گـواهِ شـکـسـتــه‌ بـالـی مـن            چشم پُر اشک و دستِ خالی من
نظـری کن به خـسـتـه‌حـالی من            یــا جـــواد الائــمّــه ادرکــنــی!

درد مـا را نـگــفـتـه، مـی‌دانــی            نـامـه را نـانـوشـتـه مـی‌خـوانی
مـنـم و
ایـن دو چــشـم بــارانـی            یــا جـــواد الائــمّــه ادرکــنــی!

ای کـرم عـبـدِ خــانــه‌زادِ شـمـا            رحـمـت و جـود در نـهـاد شـما
نَـبـضِ من مـی‌زَنـد به یـاد شـما            یــا جـــواد
الائــمّــه ادرکــنــی!

خواهم از بَندِ غـم نـجـات از تو            الـتـمـاس از من الـتـفـات از تـو
تـا به
دسـتـم رسـد بـرات از تـو            یــا جـــواد الائــمّــه ادرکــنــی!

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : علیرضا قزوه نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

اگر دینی‌ست باقی در جهان بی‌شبهه دین توست           یداللهی که می‌گویند خود در آستین توست

تو حتی قادری خورشید را زیر نگین آری           که «نِعمَ القادِرُ اَلله» خود نقش نگین توست


چراغی در جهان گر هست جز نور منیرت نیست           اگر در جان ما عطری‌ست عطر یاسمین توست

تمام خاک ایران را به پایت با رضا ریزیم           اگر چه مرو تا بغداد جزئی از زمین توست

نه رسم معتصم ماند و نه تلخی‌های اُمُّ الفضل           اگر شعری به جا مانده‌‌ست، شور دلنشین توست

جواد‌الحق اشفعـنی، تقی‌العـشق ادرکنی           اگر علم و یقینی هست از علم‌الیقین توست

: امتیاز