کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : ترجیع بند    

روضــه‌دارِ مـــنــا تـوئـی آقـا            شــاهــدِ کــربــلا تــوئــی آقــا

پیش تو مـادرت زمین خورده            نــوۀ مـجــتــبــی تــوئــی آقــا


هـمـره عــمـه آمــدی گــودال            راویِ مـــاجــرا تــوئــی آقـــا

آنکه دیـده گـروه گـروه زدنـد            سنگ و چوب و عصا توئی آقا

آنکه دیده به زیرِ چکـمۀ شمر            شـاه، زد دسـت و پـا توئی آقا

آنـکـه دیـده تـمــام قــرآن شـد            بـا لـگـد جـا بـه جـا تـوئی آقـا

آنکه دیده ضریح مـویِ حسین            دسـتِ یـک بـی‌حـیـا تـوئی آقا

آنـکـه دیـده سـرِ عـزیـزِ خــدا            رفـت بـر نـیـزه‌هـا تـوئـی آقـا

بعد از آن شـاهـدِ هـجـومِ سپاه            ســویِ آل عــبــا تــوئــی آقــا

آنـکـه هــمــراه قـافـلـه رفـتــه            ســویِ شــامِ بــلا تــوئـی آقــا

سخت بر تو گذشت آن ساعات

بد شـکـسـتـنـد حـرمت سادات

اوج بـی‌غـیـرتـی نـشـان دادند            سنگ در دست این و آن دادند

اول شـهـر عـنـان مـرکـب را            دست یک مشت بد دهان دادند

جای عرضِ سلام، پیر و جوان            نـاسـزاهــا بـه کــاروان دادنـد

سرِ هر کـوچه با سرِ انگـشت            دخـتـرِ فــاطـمـه نـشـان دادنـد

بـوســه‌گـاهِ رســول خـاتــم را            به دمِ چـوبِ خــیـزران دادنـد

سخت بر تو گذشت آن ساعات

بد شـکـسـتـنـد حـرمت سادات

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛ مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، مقتل تحقیقی ص ۲۶۸، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است صدقه دادن و سر به چوبۀ محمل زدن، مغایرت با روایت های معتبر است؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

رأسِ جـدت به زیـرِ پـا افـتـاد            بسکه سر نیـزه را تکان دادند

دسـتِ سـادات بـر سـرِ بـازار            صـدقـه تـکـه‌هـای نــان دادنـد

ترجمه موزون از احایث امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : حسین شنوایی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

قـلبی که در آن، نور خدا خواهد بود            در راه یـقـین، قـبـلـه‌نـما خـواهـد بود
آن‌کـس که اطـاعـت از خـداونـد کـند            او شـیـعۀ راسـتـیـن مـا خـواهـد بـود


قَالَ البَاقر علیه‌السلام: إِنَّمَا شِيعَتُنَا مَنْ أَطَاعَ اللهَ

امام باقر علیه‌السلام فرمودند: به راستی شیعۀ ما کسی است که خدا را اطاعت کند؛ الأمالی للطوسی، ص۲۷۳

هر منتظری که دل به ایمان داده‌ست            جان بر سر عشق ما به جانان داده‌ست
انـگـار کـه هـم‌رکـاب مـهــدی بــوده            در لشکر و خیمه‌گاه او جان داده‌ست

قَالَ البَاقر علیه‌السلام: ما ضَرَّ مَنْ ماتَ مُنْتَظِراً لِأَمْرِنَا أَنْ لا یَمُوتَ فی وَسَطِ فُسْطاطِ الْمَهْدِیِّ(علیه‌السلام) وَ عَسْكَرِهِ

امام باقر علیه‌السلام فرمودند: کسی که در حال انتظار بمیرد، ضرر نکرده است و همانند کسی است که در وسط خیمه مهدی(علیه‌السلام) و سپاهیانش جان داده است الکافی، ج۱، ص۳۷۲

: امتیاز

مدح و شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

وقتی که زهرِ کینه ز زین تا جگر رسید            انگار قصّۀ غـم عـمرش به سر رسید

از سـوز زهـر نـالـۀ جانکـاه می‌کشید            از فـرط تـشـنـگی چِـقَـدَر آه می‌کـشید


او سروِ دانشی‌ست که قدش خمیده است            خود را به کنج حجره به زحمت،کشیده است

پـروانـه‌ای که پَـر زدنش فـرق می‌کند            شمعی که شکل سوختنش فرق می‌کند

حـالا به یـاد خـاطـره‌هـا گـریه می‌کند            بـا یـاد داغ کـرب وبـلا گـریه می‌کـند

او امـتـداد غُـصّـۀ فـردای کـربـلاست            هم‌نـالۀ سه سالۀ صحـرای کـربـلاست

دریای غیرت و غضبش پُر تلاطم است            بـیـن تـمـام قـافــلـه او مـرد دوم اسـت

او آشـنای هق هق اشـک شبـانه‌هاست            زخـمیِّ دست سـلـسله و تازیانه‌هاست

طفل آمده ولی چِـقَـدَر پیـر گـشـته بود            بی جان و خسته از غل و زنجیر گشته بود

با آبـلـه ز پـای خـودش کـار می‌کـشید            مثـل رقـیّـه از کـف پـا خـار می‌کـشید

انگار زهر تـازه تری از جگر گذشت            تا غصه‌های بی‌حد شام از نظر گذشت

او دیـده با چه سـخـتی و آزار بُرده‌اند            نـامـوس شـاه را، سـر بـازار بـرده‌اند

او دیده رقـص مـسـتی بزم شـراب را            او دیـده خــیــزران و لب آفــتــاب را

با یاد صحنه‌ای، جگرش پاره پاره شد            حرف کـنیز شد، به سکـینه اشاره شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

او دیـده شـامـیـان حـرامی، دریـده‌انـد            او دیـده معـجـر از سـر... کـشـیـده‌اند

زبانحال امام محمد باقر علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

من ز طـفـلی غـم و انـدوه مکرر دیدم            کـربـلا بـود که لـرزیـدن دخـتـر دیـدم

سخت‌تر زآنچه حسن دیده در آن کوچۀ تنگ            من در این دشـت بـلا چند برابر دیـدم


هـمـره عــمـه به بـالای بـلـنـدی رفـتـم            در کف شمر دنی کاکل و خنجـر دیدم

موقـع سوخـتن خـیـمه صـدا زد عـمـه            زنـده شد در نظـرم آنچه پس در دیـدم

یا رب ای‌کاش نیـاید به سر هیچ کسی            صحنه‌هایی که به این چشم زخون تر دیدم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

عده‌ای در پی شش‌ماهه به پشت خیمه            نیزه‌ها را به زمین در پی یک سر دیدم

مدح و شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : رضا یعقوبیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

السلام ای گـلـبن بـسـتان زین العـابدین            نـوربخـش عـالـم هـستی امام پنـجـمـین

ای گل باغ ولایت نجـل خـتم المرسلین            جان زهـرا هـسـتی مولا امیرالمـومنین


عالم عـلم النـبـیـین، طـیّـبی و طاهـری            هفـتمین معـصوم این عـالـم امام باقری

ای که هستی زینت خاک گـلستان بقیع            در میان خاکیان وعرشیان قدرت رفیع

زینت شهـر مـدینه خاک قـبر و تربتت            سوخـته قـلب تمام شیـعـیان از غـربتت
ای که هستی بر امام ساجدین نور دوعین            بوده‌ای همسنگرمولای مظلومان حسین

بـوده‌ای همراه بـابـای غـریـبت کـربـلا            دیـده‌ای پـرپـر ز جـور اشـقـیـا آلالـه‌ها

اربـاً اربا پیـکـر در خون اکـبر دیده‌ای            حـنجـر ببـریدۀ گـلگـون اصغـر دیده‌ای
دیـده‌ای دسـتـان بـبـریـده کـنار عـلـقـمه            نالـه‌هـا و گـریـه‌های نـوگـلان فـاطـمـه

صحنه‌های غم فزا را کرده‌ای مولا نگاه            دیدی آمد شمر کین گستر بسوی قـتلگاه
دیده‌ای شمر ستمگر از کمر خنجر کشید            پیش چشم عمه‌ات زینب حسین را سر برید
در میان موج خون دیدی تن صد چاک او            بر روی نیـزه بدیدی ماه روی پاک او

دیـده‌ای دشمن زده آتش تـمام خـیـمه‌ها            دیـده‌ای سرهای ببریده به روی نیزه‌ها

دیده‌ای اهـل حـرم را ظـالـمانه می‌زدند            سیلی و کعـب نی و با تـازیانه می‌زدند

دیده‌ای بر روی طفلان جوهر نیلی زدند            عمه‌ها و کودکان را از ستم سیلی زدند

دیده‌ای بر زخم عمه دشمن دین زد نمک            بر اسیران ستـم‌دیـده ز کـینه زد کـتک

چشم گریان قلب سوزان دیده‌ای شام بلا            رأس سالار شهیدان را تو در تشت طلا

دیده‌ای بـزم شـراب و آن یـزید بی‌حـیا            می‌زد از کینه به لبهای حسین چوب جفا
نیمۀ شب پرپر از کینه تو لاله دیـده‌ای            کنج ویران غسل ودفن یک سه ساله دیده‌ای

ظلم دشمن را نگر از زهر آغشته به زین            جان تو گـشـته فـدا در راه قـرآن مـبین

من(رضایم) ریزه‌خوار خوان احسان شما            در تـمام طـول عمرم بوده مهـمان شما

: امتیاز

مدح و مناجات با امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : حافظى نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

والا بـود مــقــام تـو یـا بـاقـرالـعـلـوم            جـانـم فـداى نـام تـو یـا بـاقـر الـعـلـوم
اى
پنجمین امام که چشم خواص است            دائـم به لـطـف عـام تو یا باقـرالعـلوم


بـاشـد اســاس دیـن نــبـى حُـبّ آل او            خـود این بـود کـلام تو یا باقـرالعـلوم
از انقـلاب عـلـمی‌ت اسـلام زنـده شد            نـازم بـر آن قـیـام تـو یا بـاقـرالعـلـوم
شیـرین بود کـلام تو هر چند از سـتم            گـردیـده تـلـخ کـام تـو یا باقـرالعـلـوم
سـوزانـده اسـت جـان هـشـام پـلـید را            آن آتـشـین پـیـام تـو یـا بـاقـر الـعـلـوم
گیرد ولى
عصر به گاه ظهور خویش            از دشـمن انـتـقـام تـو یا بـاقـرالـعـلوم
همچون حـسین سـرور آزادگـان بـود            آزادگـى مــرام تـو یـا بـاقـر الـعــلــوم
اى خـسرو دیار ولا (حافظى) ز جان            شد کـمـترین غـلام تو یا باقـرالعـلـوم

: امتیاز

مدح و شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : محمد علی تابع نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب           همه اوضاع عالم زین مصیبت درهم است امشب
امام پنجمین شد کشته از زهر هشام دون           مدینه غم سرا از این غم و زین ماتم است امشب


یتیم و نوحه گر گردید اکنون حضرت صادق           به بر او را ز مرگ باب، زانوی غم است امشب
ولی راحت شد از رنج ومشقت حضرت باقر           به جنّت میهمان نزد رسول اکرم است امشب
به روی زین چو بنشستی ز دل نالید یا
جدا           به فریادم برس مسموم جانم از سَم است امشب
عزیزانش چو بلبل زین مصیبت وا ابا گویان           به اندوه و غم و محنت سراسر عالم است امشب
هر آنچه اشک ریزی این زمان از دیدگان "تابع"           ز بهر حجت حق گر چه خون باری، کم است امشب

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

عرش را با ماه و با خورشید روشن کرده‌اند            آسمـانی‌ها لـبـاس نـور بـر تن کـرده‌اند
عالم افـلاک را گلزار و گلشن کرده‌اند            با حـریـرِ ابـرها راهی معـیّن کـرده‌اند


شد خدا بانی و عاقد حضرت پیغمبر است
لحـظۀ پیـوسـتن نادعـلی و کـوثر است

سر به زیر و عشق دارد در نگاهش انعکاس            با وقاری فاطمی، محجوب! با احساسِ خاص
می‌درخشد بر سرش یک تاج گل از جنس یاس            کوری چشمانِ بدخواهان بخوان توحید و ناس

گفت پیغمبر برای من همین شد افتخار
لافـتـی الّا عـلـی لا سیف الّا
ذوالفـقـار

زیر لب می‌گفت زهرا: هست همتایم علی            شد ولیُ ألله و یـار هر دو دنـیـایم عـلی
قـامـتـش ألله اکــبـر دارد آقــایـم عــلـی            رخت
دامادی چه می‌آید به مولایم علی

خواند أنکحتُ و زوّجتُ پیمبر خطبه را
حضرت زهرا بلی را
گفت به شیرخدا

لحظۀ دیدار بود و عشق، نابِ ناب شد            دست پیغمبر وساطت کرد و فتح الباب شد
مصحف و نهج البلاغه عاشق و بی‌تاب شد            قندِ عالم در دلِ زهـرا و حـیدر آب شد

دست در دست هم آوردند و شد حبل المتین
حـضـرتِ أمّ أبـیـهـا با أمیـرالـمـؤمنـین

در زمین پیچید عطر عود و اسپند و گلاب            در نخستین لحظۀ پیوند غیرت با حجاب
چشم زهرا خیره شد بر چشم‌های بوتراب            شد جهازش آینه، مهریه‌اش قرآن و آب

دست خالی آمدم! آمد خدا عیدی به دست
یک نخ از چادر عروسش را بگیرم کافی است!

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

وحی در هفت آسمان تا می‌زند ناقوس را           می‌برد از خواب عالم وحشت کابوس را

پا به پای ناخدای خویش می‌خـواند خدا           مـحـرمـیت‌نـامـۀ بـین دو اقـیـانـوس را


شال سبز و چادر مشکی مجسم می‌کند           پیش چشم عالمی رنگ پر طاووس را

ازدواج حـیـدر و حوریه مـعـنا می‌دهد           ارتـبـاط بـین یا سـبّـوح و یا قـدوس را

می‌نـشاند بر لـبان مـرتـضی لبـخـند را           تا که می‌خـواند محمد خـطبـۀ پیوند را

با نگاهش می‌برد هوش از سر آئیـنه تا           فاطمه وا می‌کند از چهره‌اش روبند را

شرم در لبخند محجـوبانه دختر نشست           تا پـدر در گردنش انداخت گردنبـند را

بی‌خدیجه اشک در چشمان احمد می‌دود           لحـظه‌هایی که تماشا می‌کـند فرزند را

: امتیاز
نقد و بررسی

همانگونه که پیش تر هم گفتیم آخرین کلمه ای که در  پایان مصرع اول بیت  اول و مصرع های دوم ابیات بعدی عیناً تکرار می شود ردیف شعر است پس در غزل بالا کلمه « را» ردیف شعر است و کلمات « کابوس، اقـیانوس؛ طاووس، قدوس » قافیه هستند اما در چهار بیت پایانی قافیه کلا تغییر پیدا کرده که شاعر مجاز نیست در چنین شعری قافیه را تغییر دهد لذا این ایرادی بزرگ و غیر قابل اغماض است

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : محمد جواد شرافت نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

یاعلی گفت با تمام وجود تا همه‌عمر با علی باشد           با علی باشد و طنین دلش دم‌به‌دم ذکر یاعلی باشد

آمد و چشم خانه روشن شد از حضورش، تلألؤ نورش           آمد و جلوه کرد تا با عشق، محو نور خدا، علی باشد


خانه یعنی بهشتی از احساس، زن این خانه تا که فاطمه است           خانه یعنی جهانی از امید، مرد این خانه تا علی باشد

شرح این زندگی فقط عشق است داستانی که خط‌به‌خط عشق است           حرفی از درد نیست وقتی که یار دردآشنا علی باشد

شب جشن است آمدم مادر! شاعر لحظه‌هایتان باشم           شعر زیباست تا زمانی که نور این بیت‌ها علی باشد

به دعای تو سخت محتاجم! مهربانِ علی دعایم کن!           تا دلم آنچان که می‌خواهی شیعۀ مرتضی علی باشد

ورد لب‌های من به لطف شما از ازل ذکر یاعلی بوده           لطف کن باز تا که ذکر لبم تا ابد نیز یاعلی باشد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

گـاه‌گـاهـی نـگـاه مـا را بَـس            بـوسـه‌ای گـاه‌گـاه مـا را بَس

گرچه از دستِ یار ممکن نیست            جـگـری روبـراه مـا را بَـس


مـا گـره در گـره شـدیــم امـا            لطفِ زُلـفـی سـیاه ما را بَس

تا به کویش نرفته‌ایم افـسوس            ولی این شوقِ راه ما را بَس

در بـساطـم نـبـود غـیر از آه            و هـمین نـصفـه آه ما را بَس

مـرقـدی با دو گـنـبـد زردش            خـاکِ آن بـارگـاه مـا را بَس

یک ضریح و دو قبله و دو امام            یک حرم با دو شاه ما را بَس

به ضریحـش نشد اگر برسیم            کـنـجِ آن سـرپـنـاه مـا را بَس

ما حـسیـنی شـدیم شُکـرِ خدا            کـاظـمـینی شـدیم شُکـرِ خـدا

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسمط

گرچه از غم، شکسته بالِ من است            اشک من شـاهـد ملالِ من است
همه‌شب این
زبان حالِ من است            یــا جـــواد الائــمّــه ادرکــنــی!


حـــالِ ابـــر بـــهـــار دارم مــن            دیـــده‌ای اشـک‌بـــار دارم مــن
»از جهان با تو کار دارم من«            یــا جـــواد
الائــمّــه ادرکــنــی!

مـن کـه مـهـر تـو را خـریـدارم            هــم دل‌آزرده، هـم گــرفــتــارم
»گـره افـتـاده اسـت در کـارم«            یــا جـــواد
الائــمّــه ادرکــنــی!

شـد گـواهِ شـکـسـتــه‌ بـالـی مـن            چشم پُر اشک و دستِ خالی من
نظـری کن به خـسـتـه‌حـالی من            یــا جـــواد الائــمّــه ادرکــنــی!

درد مـا را نـگــفـتـه، مـی‌دانــی            نـامـه را نـانـوشـتـه مـی‌خـوانی
مـنـم و
ایـن دو چــشـم بــارانـی            یــا جـــواد الائــمّــه ادرکــنــی!

ای کـرم عـبـدِ خــانــه‌زادِ شـمـا            رحـمـت و جـود در نـهـاد شـما
نَـبـضِ من مـی‌زَنـد به یـاد شـما            یــا جـــواد
الائــمّــه ادرکــنــی!

خواهم از بَندِ غـم نـجـات از تو            الـتـمـاس از من الـتـفـات از تـو
تـا به
دسـتـم رسـد بـرات از تـو            یــا جـــواد الائــمّــه ادرکــنــی!

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : علیرضا قزوه نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

اگر دینی‌ست باقی در جهان بی‌شبهه دین توست           یداللهی که می‌گویند خود در آستین توست

تو حتی قادری خورشید را زیر نگین آری           که «نِعمَ القادِرُ اَلله» خود نقش نگین توست


چراغی در جهان گر هست جز نور منیرت نیست           اگر در جان ما عطری‌ست عطر یاسمین توست

تمام خاک ایران را به پایت با رضا ریزیم           اگر چه مرو تا بغداد جزئی از زمین توست

نه رسم معتصم ماند و نه تلخی‌های اُمُّ الفضل           اگر شعری به جا مانده‌‌ست، شور دلنشین توست

جواد‌الحق اشفعـنی، تقی‌العـشق ادرکنی           اگر علم و یقینی هست از علم‌الیقین توست

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مربع ترکیب

الا ای مـظـهـر جــود خــدایـی            جوادی حضرت ابن الرضایی
تـو عـبـدالـلـهی و مولای مایی            کـرامت از شـمـا از ما گـدایی


دو دسـت خـالـی آوردم برایت
سـلام آقـای مـن جـانـم
فـدایـت

نـه دنـبـال غــذا و آب و نــانـم            نه مـحـتـاج عـطـای دیـگـرانـم
به تو وابـسـتـه‌ام دیـگـر نـرانم            خدا می‌خواست من
‌سائل بمانم

خودش فرموده تو باشی مرادم
به دسـتـور
رضا عـبد الجـوادم

کرم تو؛ جود تو؛ دست گدا من            وفـای دائـمـی تـو بـی‌ وفـا مـن
خـطـاپـوشی تو و پُر مدعا من            بـه تـو بـد کـرده‌ام آقـا تـمــامـاً

ولی به رو نیـاوردی تو اصلا
مرا بی‌آبـرو کـردی تو؟
اصلا

گـنـهـکـارم گـنـه بـسـیـار دارم            نظر کن دیـده‌ای خـونبار دارم
ولی من با تو
خـیـلی کار دارم            سـگـم راهی بسوی غـار دارم

سگ کـهـف جـوادم جـانـم آقـا
رسـیـدی تـو
به دادم جـانـم آقـا

نه دنیا نه طلا می‌خواهم از تو            بجای آن ولا می‌خـواهـم از تو
پُر
از دردم دوا میخواهم از تو            برات کـربـلا می‌خـواهم از تو

اگـر چـه جـلـد بـام کـاظـمـیـنـم
فــدایــی فــدایــی حـــســیــنــم

دوباره ماجرای حجره با زهر            دوبـاره دردها را شد دوا زهر
زمین زد بی‌کسی را بی‌هوا زهر            چه میخواهد ز آل مصطفی زهر

کـشید از سـیـنه‌اش آتش زبـانه
امان از
غـربت مردی به خانه

غریبانه به حجره دست و پا زد            زمین که خورد مادر را صدا زد
دو دستش را به خاک حجره تا زد            گـریز روضه را به کـربلا زد

بفکر روضه خـدالـتریب است
شبیه جد
عطشانش غریب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

تـو عـبـدالـلـهـی و الله مــایــی           کـرامت از شـمـا از ما گـدایی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مـیان پایـکـوبی دست و پـا زد            زمین که خورد مادر را صدا زد

خودش غمگین ولی این قوم شادند            غـرورش را به زیر پا نهـادند
بـرای کـشـتـنـش در اتـحـادنــد            بـمـیـرم آب هم دسـتـش نـدادند

مـلائـک آه از دل می‌کـشـیـدند
کـنـیـزان آه نه کِل می‌کـشـیدند

بروی بام رفت و نیمه جان داشت            لبی زخمی و جسمی ناتوان داشت
خدا را شکر اما سایبان داشت            حفاظی زیر بال کفتران داشت

کـفـن شـد پـیـکـرش الـحـمـدلله
نـبــوده خـواهــرش
الـحـمــدلله

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

روی خاک حجره افتاده سر ابن الرضا           آه، آه از لحـظـه‌هـای آخـرِ ابن الـرضـا

بر جوانیش بریزد چشمِ پیری، اشک خون           گشته دیگر زندگی، درد سر ابن الرضا


بی کسی شد قسمت آن که کس هر بی کس است           ای اجل تنها تو هستی یـاور ابن الرضا

هر چه هم آمد سرش شکر خدا دیگر نبود           نیزه و سنگ و عصا دور و بر ابن الرضا

شکر حق جان بر لب بابا نیاورده است با           کاکلِ خـونین، عـلـیِ اکـبرِ ابن الرضا*

هر چه در بغداد شد، شکر خدا دیگر نگشت           چـادر خـاکی نصیب دخـتـر ابن الرضا

: امتیاز
نقد و بررسی

* ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

جای جای خانه را پر کرده‌اند از هلهله           تا نـیـایـد ذکـر مـادر مـادرِ ابـن الـرضا

بس کن ای ملعونه این بی‌حرمتی‌ها را که نیست           جای این رقاصه‌ها در محضر ابن الرضا

هم شهیدش کرده، هم خندد به خشکی لبش           جعده و شمر است با هم، همسر ابن الرضا

گرچه او مانند جدش دفن شد بعد از سه روز           کس ندیـده جای پا بر پیکـر ابن الرضا

منظور از علی اکبر ابن الرضا امام هادی علیه‌السلام است

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به چشمت میهمان کردی تمامِ عمر، زمزم را           به خاکِ تشنه خواندی آیۀ بارانِ نم‌نم را

تویی آن کودکی که از سکوتش درس می‌ریزد           دهان وا کن که بشناسند از هر علم، اَعلَم را


غلام خُرده‌شاگردانِ شاگردان‌تان می‌شد           به دَرسَت می‌فرستادند اگر یحیی‌بن‌اَکثَم را

زیادت نه؛ کمت هم از سر عالَم زیادی بود           نمی‌دانند دسـتان جـوادت مـعـنی کـم را

نمک‌ نشـناس‌ها انداخـتـند اندازۀ جـودت           به جان شانه‌‌ات سنگینی یک کوهْ ماتم را

به مشتت جمع شد کابوسِ خاکِ چادر مادر           زمین با اشک‌هایت ریخت بر سر؛ خاکِ عالم را

قیامِ انتـقام از دست‌های کـوچکت پا شد           چشاندی بر دهان کوچه‌ چندین مشتِ محکم را

تو را با روضه‌های مادرت کشتند، با سَم نه           به کامت ریخت انگورِ اجل با زهر، مرهم را

اگر می‌دید امّ‌الفضل، درمانت شهادت بود           به بیمارش نمی‌نوشاند، هرگز مرهمِ سَم را

زمین در قابِ چشمش آخر ذی‌القعده را می‌دی           نگاه تشـنه‌ات یک آسمان مـاهِ محـرّم را

مسافر بودی و پشتِ نگاهت کاسه‌آبی ریخت           نشان می‌داد حالِ رفتنت یک کربلا غم را

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : شهریار سنجری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مبارکی تو و خود رزق بی‌حساب، جواد            ندیـده است شـبـیـه تو را تـراب، جواد

برای وارث جـود رضـا شدن بی‌شک            نشد به جز تو کس دیگر انتخاب، جواد


اگر چه کل جهان بر سرت خراب شده است            سرت ندیده به خود مجلس شراب، جواد

هـزار شکـر که بعد از شهـادتت دیگر            نبود صحـبـتی از معجر و نقاب، جواد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مگر به جز تو در این شهر هست خورشیدی            تن تو سوخـت چرا زیر آفتـاب، جواد؟

سه روز چشم فلک روی بام بیدار است            دیار کفر خودش را زده به خواب، جواد

به زخـم‌هـای دلـت اُمِّ فـضـل می‌خـنـدد            نمک زده است دلت را کند کباب، جواد

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با آن سِخـاوت و کَـرَم و مِهـربـانی‌ات            حَـقَّـت نـبـود این همه دردِ نـهـانـی‌ات

تاثیر کرده زَهر به هَر عضوِ پیکرت            طعـنه زَنَـد به لالـه، رُخِ ارغـوانی‌ات


آبَت نمی‌دهد به خُـدا، دست و پا مزن            رَحمی نمی‌کند به تو این یارِ جانی‌ات

در آه آهِ آخَــرَت اِی مـــاهِ فــاطـــمـــه            بوی مدینه می‌رسَد از روضه خوانی‌ات

از بس به داغِ پهلوی صِدّیقه سوخـتی            پـیـریِ تـو رسـیـد در اوجِ جـوانـی‌ات

افتاده ای به یادِ حَسَن که به کوچه گفت؛            مادر؛ فدای صورتِ رنگین کمانی‌ات

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در هـلهله صدای ضعـیـفِ تو گُم شده            می‌رقـصد این شـریکِ بَدِ زندگانی‌ات

هرچه کـبود می‌شوی و گریه می‌کنی            لبـخـنـد می‌زنـنـد به اَخـتـرفِـشـانـی‌ات

مدح و مرثیۀ حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

بر شانه دارد بیـرقِ شـاهِ خـراسـان را            با هر نگاهش می‌کند تصویر باران را

از کودکی حکـمِ ولایش می‌شود اِمضا            در خردسالی می‌کند او کارِ مردان را


هـمراهِ عـالِـم‌ها عَـوالِـم می‌شود خـیـره            وقتی به منبر می‌کـند تدریس ایمان را

دور از مدینه می‌شـود شاهِ غـریب امّا            با بودنِ او شهـر دارد بویِ سلـطان را

مانندِ زهـرا مادرش تـفـسیرِ کـوثر بود            با خطبه‌هایش زیر ُو رو می‌کرد میدان را

دار ُو ندار و دلخوشیِ شاهِ دلها اوست            با یک سفارش می‌کند مَست این خُماران را

قبل از مُحـرّم پهن کرده سفـرۀ روضه            او غسل خواهد داد امشب چشم‌هامان را

در کـاظـمـینِ او دلِ تـنگـم حـسینی شد            با روضه‌هایش جستجو کردیم جانان را

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

خوشبخت شد آنکس که گرفتار جواد است           عاشـق شدن ما سر اجـبار جواد است

عـمری‌ست گـدائیم ولی غـصه نداریم           سقـف سرمان سایۀ دیـوار جواد است


ما را نبرید از سر این کوچه به جایی           جنّات خـدا گـوشه و بازار جواد است

در نوکـری خود طـلـب مـزد نکـردیم           پُر بودن این کیسه به اصرار جواد است

سـائـل شـدن ما عـطـش بـنـدگی آورد           چون سفرۀ ما سفرۀ افطار جواد است

جان میدهد این کندنِ جان پیش کریمان           عیسىٰ شده آن مُرده که بیمار جواد است

تا صبح ابـد خـانـه‌ات آبـاد رضا جـان           از بس حـرمت مشهد آثـار جواد است

گـفـتند چرا گریه کن فـاطـمـه هـستید؟           گفتیم که این کار فـقط کار جواد است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پـای عـطـش او چـقدر هـلهـلـه کردند           این هلهله‌ها زیر سـر یـار جواد است

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

جـوان خـانـۀ زهـرا غـریبِ زهـرا تو            صـدای نـالـۀ اَمَـن یُـجـیـبِ زهـرا تـو

بـمیـرم از غـمت آقـا کـسی نداری که            غریب و زخمی و تنها کسی نداری که


میان حُـجـره پَرَت را کسی نمی‌گـیرد            عزیزِ تشـنه سرت را کسی نمی‌گـیرد

چقدر غرقِ عرق غرقِ درد تب داری            میانِ سُرفـه جگرپاره رویِ لب داری

بـه دادِ تـو نـرسـیـدنـد تا صـدا نـزنـی            کسی نبود کنارت که دست و پا نزنی

صدای بال و پَر بسته از قـفـس نرسد            صدا نزن که صدایت به هیچکس نرسد

نگو جوانِ رضا تشنه‌ای که آبی نیست            بیا نگو جگرت سوخت که جوابی نیست

عجیب زهر بدی بود شعله بر پـا کرد            تمامیِ جـگـرت را که اِربـاً اِربـا کرد

کسی نگفت که آبی دهان خشکـش را            کسی نگفت که رحمی زبانِ خشکش را

میان حجـره پَـرَت را کسی نمی‌گـیرد            عزیزِ تـشنه سرت را کسی نمی‌گـیرد

نه ظرف آب کنار و نه بستری داری            نه گِرد خویش برادر نه خواهری داری

برادری که به قـربـان پـیـکـر تو رَوَد            نه خواهری که رسد زود همسر تو رَوَد

نه گریه‌کُن که پِی‌ات سر به دشت بگذارد            نه خواهری که برای تو طشت بگذارد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

صدا نزن که نفسهات مختصر نشوند            صدای هـلهـلـه‌ها تا که بیـشـتر نشوند

صدای هـلهـلـه آمد رضا رضا نکـنی            که دست و پا بـزنی و خدا خدا نکـنی

صدا نزن که به دَف می‌زنند در پَسِ در            جوابِ دادِ تو کَف می‌زنند در پَسِ در

به پُشت حُجره کنیزان و همسرش اینجاست            کسی نگفت نخـندید مادرش اینجاست

مــیـان خـنـده و دشـنــام بـردنـت آقــا            کِـشان کِـشان به رویِ بـام بـردنت آقا

کنار خشکْ لبت، کـاسه‌های آب اُفتاد            کشان کـشان بدنت زیر آفـتـاب اُفـتـاد

کشیده‌اند زِ پا با سرت چه بد خوردی            میان راه بگـو چـند تا لگـد خـوردی؟

به روی بـام ولی مثـل اینکـه پـامـالی            بـه روی بـام ولی نه مـیـانِ گــودالـی

ولی به سویِ تو خیره نگاهِ دختر نیست            به روی جسم تو جز سایۀ کبوتر نیست

هزار شُکر که جسمِ تو نامرتب نیست            هزار شُکر که بر بام، جای مَرکب نیست