- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با جضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
سلام ای طـبیب طبـیـبان سـلام سلام ای غـریب غـریبان سلام الا مـاهـتـاب شـبـسـتـان طوس الا حضرت نور، شمسالشموس غـریـبـم مـن از راه دور آمـدم به دنبال یک جـرعه نـور آمدم شبـم، آه یک جـرعـه ماهـم بده پـنــاهـی نــدارم پــنــاهــم بــده ببـخـشـا اگـر دور و دیـر آمـدم جـوان بودم، امـروز پـیـر آمدم مـنـم زائـری خــام و بـیادعــا کـبـوتـر کـبـوتـر کـبـوتـر دعـا اگر مست و مسرور و شاد آمدم من از سمت بـاب الـجـواد آمدم من از عطر نامت بهاری شدم تـو را دیـدم آئـیـنـهکـاری شـدم تو این خاک را رنگوبو دادهای بـه ایـــران مـن آبـــرو دادهای ببـخـشـای این عـاشـق ساده را ببـخـشـای این روسـتـا زاده را تـو را دیـدم و روشـنـایی شـدم عـلـیبنمـوسی الـرضـایی شدم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با جضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
به نام حـضرت یـار و به نـام جـانـانم پُر از سکوت غمم یا که دل هـراسانم غریب و گم شده در راه مانده حیرانم کـنـار جـاده نـشـسـتـم چـقـدر بیجـانم عـجـیـب در به در کـوچـۀ خـراسـانـم دوباره قصۀ عشق و جنون شده تکرار بیا و داغ حـرم را به قـلب من نگـذار هـوا هـوای گـدایی رسیـده وقت قرار قدم قـدم به تو نزدیک میشوم انگـار گـدای خـسـتـهات آمـد سـلام سـلـطانم دلـم گـرفـتـه فـدایت شـوم دعـایـم کـن مـیان صـحـن تو دلـدادهام صـدایم کن بیا و از همه غیر از خودت جدایم کن خـراب کن من بد را خودت بنـایم کن مریض و پُر غم و دردم تویی تو درمانم همیـشه صحـنۀ زیـبـا نـمیرود از یاد کنار حوض حرم رو به روی گوهرشاد نگـاه من به زن پیر و خسـتهای افـتاد که آب و دانه به کام کبـوتـران میداد بـبـین که مثل همه زائـران پـریـشـانم صدای همهـمۀ جمـعـیت صدای زنان صدای گریۀ طفلان صدای پیر و جوان و صحنها که پر است از دعای این و آن سرت همیشه شلوغ بوده شکر آقا جان برای غـربت مـردی غـریب گـریـانم همان که دور مزارش فـقـط چند تایی کـبـوتـرنـد و نــدارنـد لانــه و جـایـی نـشـانـی حـرمـش انـتـهـای زیـبــایــی مـدیـنـه کـوچـۀ غربت پـلاک تنهـایی هـمـیـشه زائـر آن سـرزمین پـنـهـانـم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای از شـعـاع نـور تو تـابـنـده آفـتـاب باشد ز روی مـاه تو شـرمـنـده آفـتاب جز با رضـای تو نـدمـیـد و نـمیدمـد از شـرق، در گـذشـته و آیـنـده آفـتاب فرمـان اگر ز سـوی تو یـابـد هرآیـنه هر مُـرده را دوبـاره کـند زنـده آفتاب در آسـتـان قـدس تو یا ثـامـنالـحـجـج یک بنـده ماه باشـد و یک بنـده آفتاب زرّینه گـنبدت بدرخشد ز سطح خاک چونانکه از سپـهـر درخـشـنده آفـتاب تا شد پدید در مه ذیالقـعـده چهرهات ای ماه! شد ز شـرم سرافکـنده آفـتاب ای هـشـتـمیـن ولیّ خـدا یا اباالحـسن! با طلعـت تو کی بُـوَد ارزنـده آفـتاب؟ نور از تو کسب کرده که بخشد به ماه نور ورنه کجاست این همه بخـشنده آفتاب بــر حـال مــنـکــران مـقــام ولایـتـت هر صبحدم به طعـنه زند خـنده آفتاب جانپرور است گرچه به دنیا، ولی به حشر باشد برای خـصم تو سـوزنـده آفـتاب تابنده است شـمـس جـمال و جلال تو روزی که نیست روشن و تابنده آفتاب شعرم ز یُـمن نام تو پـیچـیـده هر کجا آنسان که نـور کـرده پـراکـنده آفتاب از ذرّه کمتر است «مؤید» به درگهت جایی که هـست ذرّۀ شـرمـنده آفـتـاب
: امتیاز
|
مدح و مناجات با جضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
خـوشـا ما که هـمـسـایه جـنّـتـیـم به خان کـریـمـش همه دعـوتـیم رضا پادشاه است و ما رعیـتـیم فــدای غــلام مـســیــحــا دمــش به سـرهـای ما سـایـۀ پرچـمـش کـسـی را نـدیــدم بــرانـی ز در تـویـی مـهـربـانـتـر ز مادر پدر مــنـم ســائـل سـر بـه راه شـمـا هـمـان آهــوی دل بـخـواه شـمـا زمانی که حق قلب ما را سرشت محـب الـرضا سر در آن نوشت خوشـا آنکه دل سوی مشهد کند مگـر میشـود او کـسی رد کـند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام
بیدها را حـظِّ رقـصـیدن هدایت میکند نـورها را کِـیف تـابـیدن هدایت میکند لذتی شیرینتر از شیرینی دیدار نیست آفـتـاب روی بـام سـاعـت هَـشـتَم تویی اشـتـیـاق ناتـمـام ساعـت هـشـتـم تـویی السلام ای هشتمین خورشید آل مرتضی دشـت با آهـنـگ نیـشـابور هم آواز شد ناگهـان بادی وزیـد و موسم پرواز شد بیقرار شب نشـیـنیهای رویِ گُـنـبدیم جلوۀ خورشیدها از گنبدت رونق گرفت جزر و مد ماهها از مرقدت رونق گرفت دَخل دُکّانهاست تا محشر بدهکار رضا کاش بالـم را گـرفـتار هـوای خود کنی ربّـنـایـم را بدهـکـار دعـای خـود کـنی من فرات التماسم، مشک را بیرون بکش ابـر بـودم بیمحـابـا گـریه کـردم بارها رود بـودم سیـلآسا گـریه کـردم بـارها هیچ اشکی مثل اشکِ صُبح میلادت نشد حوضهای صحنهایت انعکاس کوثرند شاخههای چلچراغت شاخه شاخه اخترند خندههاشان انعکاس نور در قندیلهاست ذکر تسبـیـحات ماهیهای دریاها رضا با خدا بوده است هرکس بوده باشد با رضا عـالـم و آدم گـدایـان سـرایت یا رئـوف خاک بـالا روی بال یا کـریمت ریخـته عطر جـنّت روی دستان نسیمت ریخته دست پر مُهرت سرم را نازنازی میکند مادرم وقتی پرم میداد، بالش جمع شد در دلش پای ضریحت بغض سالش جمع شد مِهر تو در سیـنهام افتاد، گـریه کُن شدم آسـمانِ مـرقـدت مـا را هـوایی میکـند رقص پرچم روی گنبد دلربایی میکند نَقل اعجـاز حریمت نُقـل مجلسها شده هر زمان روحم در این آئینهها گُم میشود مثـل دریـاها دلـم غـرق تـلاطم میشود بارگاه قم حریم حضرت زهرای ماست قطره میخواهیم اینها فِیض دریا میدهند خوشه میخواهیم گـندمزار اعلا میدهند از ازل روزی خورِ خواهر برادر بودهایم ای بزرگی که سلیـمانوار ذرّهپـروری از تـمـام انـبــیــا و اولـیـا هـم بـرتــری جورِ مجـنونی کـشیدم تا که لیلایت کنم بوسهگـاهم رَدِّ نعلـِین قـدم های شماست خندۀ امروزم از لبخـند فردای شماست نامۀ پرواز من را مُهر کردی، تا زدی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام
امروز که خورشید سر از شرق برآورد از کعـبۀ جان، قـبلـۀ هـفـتم خـبر آورد »وَالشَّمس» بخـوانـید سـر راهِ مـدیـنه ای نجمه! که مادر شدهای، مادر خورشید »در پرده نگویم سخن خویش، عَلَی الله« مهمان سر سفـرۀ لطف و کرمِ دوست فـیروزه نه، یک سلـسله دُرِّ سخنِ ناب گر بر سر شرطی که «رضا» گفت، بمانیم اینجا تویی و خـلـوت اُنـسی و دعـایی هر کس که گره زد به ضریحش دل خود را اینجاست پر از زمزمۀ دوست، بیائید! هر چند مرا گوهر اخلاص «حِسان» نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با جضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
خورشید اگر در سایهات پنهان نمیشد شمع ضعـیـفی میشد و تابـان نمیشد ایران بـدون مـشـهـدت ایـران نمیشد با تو به ایران حق صفایش را فرستاد اربـاب تا ری کـربـلایـش را فـرستاد مشهد نبود ایـران قـمر بـاران نمیشد حاجت به ما دادی و این بارم صدم شد هی قم به مشهدهایمان مشهد به قم شد تا آخر عـمـرش دگر حـیـران نمیشد آقای رعـیتپـرور ای ارباب دلسـوز چشم تو شد خورشید گرم عالم افروز جبریلِ رامت میشد و شیطان نمیشد کی این همه حُـسن تو را دارد خدایا؟ نــام تـو از مـا مـیکـنـد دفــع بــلایــا حتی کسی که عاشـق سلطـان نمیشد دریـای الطـاف خـروشان است مشهد دار الخـلـود بـادهنـوشـان است مشـهـد با تو غـلامـت ارزنـی ارزان نـمیشد بالا ترین تخـت جـلالت مسـنـد توست عرش خدا هم احـتـمالا مـرقـد توست بیلطف تو چشمان ما گـریان نمیشد از روضۀ “ابن شبیبت” غم عیان بود هر شب اَنیست گریههای بیامان بود اربـاب ما دیگر تنـش عـریان نمیشد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام
سلام حضرت جان، مهربان دورانها ســلام مـأمـن آرامـش پــریــشــانهــا نفـس بـریـدهام و جان تـازه میخواهم رسـیـدهای که بـتـابـی به آسـمـان همه تو ای صبورترین یار، هم زبان همه همیشه زائر دور از تو مثل زندانیست نصیب عاشق دور از حرم پریشانیست شکوه نابترین عکسهایمان اینجاست همیشه وقت غم و درد جایمان اینجاست اگرچه شهر پر از صحنههای عصیان است هـنوز نـام تو اسـمشب خـراسان است ضریح، سنگ صبور غم مسافرهاست تمام حوصلهات خرج درد زائرهاست نیـامـدم که تـو را باز درد سـر بـدهـم رسیـدهام که در این آسـتـانه سر بدهم به زخـم بیکـسیام الـتـیـام میخـواهم سلام داده، عـلـیک الـسلام میخـواهم حرم شـنیده فـقـط بغض در صدایم را نگـفـتهام به کسی جز تو رنجهـایم را اجازه میدهیام غم نصیب تان باشم؟ منـم مخـاطـب یابن الشـبـیبتان باشم؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با جضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
دور از تو نیستم که دلم در هوای توست قـلبم به زیر تابش گـنـبد طـلای توست تنها غـذای حـضرتیات نه رئـوف من در سفرهام هر آنچه که دارم غذای توست اول تـو یــاد مـیکـنـی و یــاد مـیکـنـم هر صبح قلب مشتعلم جای پای توست تنها نه در حرم که به هر جای این زمین هر خستهایی که گم بشود آشنای توست اهـلـیـتـم کـجـا و کـریــمـان اهـل بـیـت عـبد جـواد بودن من از دعـای تـوست هک شد به هر رواق بیـایـد گـنـاهکار اصلا که چشم پوشیِ از ما بنای توست هر کس جواب شد، تو بغل باز میکنی بر کودک مـریض محبت دوای توست مهـران به یاد مـهـر تو پـرواز میکـنم الحق جـواز کـربـبلا با رضـای توست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام
امـشـب قــرار، یـار دل بـیقـرار شـد یعنی که باب میـل همه، روزگـار شد سلطان رسید و قاعدهها گشت زیر و رو رعـیت شدن، میان جهـان افـتخار شد ای عـزّتِ بـدونِ کـرانـه خـوش آمدی ای خوش ترین ترانۀ لبهای من سلام نعم الرفـیق، عشق من، آقای من سلام هر جا دلم شکست، رسیدی به داد من اصلا بـعـیـد نیـست که نـامـه سـیـاهها گـردنـد تـحـت قـبـهات از بـیگـنـاههـا تو سایهات شبیهِ خدا بر سر همه است غیر از درِ تو این همه لطف و کرم کجاست اصـلا پـنـاه اولــم و آخــرم کـجـاسـت خـیـلی دلـم گـرفـته مرا رو به راه کن این دردهـا بـدون تو درمـان نداشـتـند این ابـرهـا بـدون تو بـاران نـداشـتـنـد ای بهـتـرین پـنـاه، بـرای هـمـه سـلام سوگـنـد میخـورم به سلـیـمـان کربلا در مشـهـدت شـدیـم مـسـلـمان کـربـلا ای کـشته فـتاده به هـامـون حسین من
: امتیاز
|
مدح و مناجات با جضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
سراغ پرچـمت را از شمیمِ باد میگیرم نـشـانِ رود را از مـاهی آزاد میگـیـرم حرم یعنی شفا؛ یعنی همان هوی مسیحایی که دارم دَمبهدَم از دوریاش غمباد میگیرم شفا یعنی نخِ پیراهنی که غرق یوسف بود به این امّید، من هم بوسه از فولاد میگیرم مرا گم کرد، چشمانی که محو صحن و گنبد شد نشـانی تو را از کـورِ مادرزاد میگیرم به غیر از دیدنت هر حاجتی آوردهام رد کن پس از دیدار، هر چیزی که لطفت داد میگیرم من از گرد و غبارِ زیرِ جاروهای خُدّامت پس از افتادگی؛ پرواز را هم یاد میگیرم نشستن با کبوترهای دستآموزِ تو درس است برای جَلد بودن رخصت از استاد میگیرم غم تو گوهری نایاب، در دنیای شادیهاست من این دَم را میان صحن گوهرشاد میگیرم تمام صحن تو شعر است، از هر شعر گویاتر نگاهش میکنم از شعرِ خود ایراد میگیرم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
امشب مدیـنه جنّت الاعلای عشق است طوفانِ رحمت خورده بر دریای عشق است فـوج مَـلـک بـهـرِ زیــارت آمـد انـگـار وردی نهفته بر روی لبهای عشق است ای عــاشـقـانِ کـلِّ دنـیـا؛ جـان رسـیــده آمد امـامی که شـریـف و مهـربان است آمد بـزرگی که یـقـیـنـاً خوش بیان است این ضامن آهوست دریای عطوف است یــاران!، بـشـارت آمـده فـرزنـدِ زهــرا او بـضـعـهای باشـد بـرای جـانِ طـاهـا او آبــروداری کــنـد بــا یـک اشـــارت آمد امـامی که سراپـا فـیـضِ نـور است آمـد امـام مـهـربـانـی که صـبـور اسـت سـلـطـان رسـیـده محـشـرِ کـبرا رسـیده بـایـد کـه رو آریــم بر آقــای مــشــهــد تا خـاطـره سـازیم با شـبهـای مـشـهـد مــا زائـرانِ بـینــوای ثــامـن هـسـتـیـم
: امتیاز
|
زباحال امام جعفر صادق علیهالسلام قبل از شهادت
آتـش انـداخـتـه انـگـار ز پـا تا به سـرم بسکه زد طعنه به من، سوخت تمام جگرم روح، زندانی این جسم نحیفم شده است مانده در این قفسِ تنگ، فقط بال و پرم کارم افتاده به دست دو سه تا گزمۀ مست زیر این بـار بـلا راست نـمیشد کـمرم میکـشیـدند مرا در وسـط کـوچه شـبی میزدم بر رخ خـود لطـمه به یاد پـدرم سیلی و آتش و میخ و در و دیوار و لگد رد شد آن صحـنۀ تاریک ز پیش نظرم آه از سـیـنـۀ تـنـگـی کـه بـرایـم مــانـده وای از روضـۀ مـادر که شده دردسرم گرچه یک عمر دلم از غم او میسوزد بـیپـر و بـالـم و درگـیر عـذابـی دگـرم هیچ روزی نـشـده تـلـختر از عـاشـورا می دهد رنج، غـم یـار ز شب تا سحـرم طاقتم رفت که میگفت کسی در گودال سرش اینجاست، ببر حمله دگر سوی حرم گوشواره، گلِ سر، معـجـر و مثل اینها شده تصویر پُر از خونِ دو چشمان ترم چقـدر بیسر و پا دور حـرم سرگـردان چـقـدر درد که آمد هـمـگی دور و بـرم جان من بر لـبـم آمـد، نـفـسم میسـوزد آه افـتـاده در این لحـظـه کـجـاها گـذرم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
من که کبوتر دلم، همیشه در هوای توست همچو نسیم قدسیان،عازم آن سرای توست بقـیع اگر چه خلوت از، همهـمۀ آدمیان پر از حضور عرشیان، به قبر باصفای توست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
کـتاب بود و به روی جهـانـیان وا بود جـواب هـرچه نـمـیدانـمِ جـدلهـا بود به روی فـرش امامت معـلمی میکرد و تخـت سـست خلافت اسیر دعوا بود به نـام آل مـحـمـد، غـریـبـه وارث شد کسی نـدیـد مگـر آل او هـمـینجا بود؟ دوباره قصۀ خاری به چشم و بغض گلو هنوز پاسـخ نـهـجالـبـلاغـه حـاشـا بود چقـدر نـامـۀ کوفی از این و آن که بیا نمک به زخم عمیقی که همچنان وا بود هـنور خـاطـرۀ کـربـلا جـگـرسـوز و مرام عهـد شکـسـتن هـنـوز بـرپـا بود به چشم اگرچه که دورش شلوغ بود اما به جز تنور که میداند او چه تنها بود؟ عجیب نیست بر آن خانه آتش افکندند که این مدیـنـهنـشین از تبار زهرا بود بگو به آنکه به زعمش دهان حق را بست کتاب جعفری شیعه همچنان باز است
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
باید غـزل سـرتـاسـرش آتـش بگـیرد شاعـر بـسـوزد دفـتـرش آتش بگـیرد از داغ پیدرپـی سزاوار است شیـعه با گـریـه مـژگـان تـرش آتش بگـیرد وقتی کبوتر در قـفـس محـبوس باشد ای وای اگر بال و پـرش آتش بگیرد وقتی زنی پشت در خـانـهست هرگز خـانـه نـبـایـسـتـی درش آتـش بگـیرد سخت است پیش چشم مردی که به نیزهست دار و نـدار خـواهـرش آتـش بـگـیرد گیرم به غـارت رفت گردنبند طـفـلی دیگر چرا پس معجرش آتش بگیرد؟ فـرزند ابراهـیـم در آتش بـعـیـد است یک تـار از مـوی سرش آتش بگیرد مرد خـراسـانی! ببـیـن هـارون مکّی حـاشـا که یکـدم بـاورش آتش بگـیرد تا پـنـج تن یـار حـقـیـقـی نـیـست باید شیـعـه نـگـاهِ بر درش آتـش بـگـیـرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو عـرش آرام است زیر سـایۀ طـوبای تو تو تـجـلّی اصـولی، تو بـنـای مـنـطـقـی
: امتیاز
|
زباحال امام جعفر صادق علیهالسلام قبل از شهادت
دم آخـر بـه بـرم زود بـیـا مـادر جـان تا کنم سفـره دل پیـش تو وا مادرجان سوخت چون خانۀ تو خانه و کاشانه من میزدم در وسـط شعله صدا مادرجان سـوخـتن ارثـیـۀ مـادری مـاسـت ولـی صورت حور کجا شعله کجا مادرجان نه فقط آن شب و آن صحنه، خدا میداند روضه خوان تو شدم در همه جا مادرجان
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
باز ما را چشمهای از اشک جاری دادهاند روز و شب خاصیت ابر بهاری دادهاند سینه شد کانون آه و دیده شد دریای اشک آب و آتش باز با هم دست یاری دادهاند در غروب صبح صادق، ماه پنهان کرد روی شبنـشـیـنان فـلک را بیقراری دادهاند بر زمین سیل بلا جاری نشد، یا قدسیان آسمان را در عزایش بردباری دادهاند؟ کعبه هم، در هجر اسماعیلِ زهرا، ندبه کرد زین سبب او را ردای سوگواری دادهاند شد شهید آخر، مسیحایی که از انفاس او دانش و دین را قوام و استواری دادهاند پـیـروان مـذهـب این آفـتـاب عـشـق را معـرفت آموخـتـند و رستگـاری دادهاند شد پریشان، خاطرِ صدیقۀ زهرا که دید از نمک مرهم برای زخم کاری دادهاند دل بدین گلشن چه میبندی پس از تاراج گل؟ این چـمن را آب از بیاعـتباری دادهاند سرمه کن خاک بقیعش را که در آن آستان عرشیان را رتبۀ خدمتگـزاری دادهاند شب که تاریک است آنجا، پرتو مهتاب را در گـذرگـاه نـسـیـم آئـیـنـهداری دادهاند گر چراغ لالهای روی مزار او نسوخت لالهها پایان به این چشمانتظاری دادهاند آب شد شمع وجودش پشت دیوار بقـیع هر که را پروانۀ شبزنـدهداری دادهاند تا محـبـان را فراخواند به پـابـوس امام اشکهای مـا به دل، امیـدواری دادهاند
: امتیاز
|
ذکر مصائب احضار امام جعفر صادق علیهالسلام
دوباره کینهها انداخت آتش در دلِ کوچه به پا شد داغ سنگینی دوباره داخلِ کوچه مصیبت دیده و بگذار در حال خودش باشد دلِ من هم گـرفته باز هم مثـل دلِ کوچه همان دود و همان شعله! فقط با این تفاوت که دو دست پیرمردی بسته شد در منزلِ کوچه اگر بردند با پای برهـنه عـلتش این بود که در تاریخ باشد ردّ حقّ و باطلِ کوچه رئیس مذهب شیعه در آن اوجِ بـلا حتی نظرها داشت با لطف و کرَم بر سائلِ کوچه میان گریهها میگفت: وا أمّاه…یا زهرا همین ذکر پیاپی گـفـتنش شد قاتلِ کوچه عبایش رفت زیر سمّ مرکب گفت یا جدّاه به جز گودال، مقتل شد پس از این شاملِ کوچه!
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
ای رتبهات فراتر از ادراک و از عقول آئـیـنۀ بصیـرت چشمت جـهـان شـمول کوچکتـرم از آنکه بخواهم بـخوانمت عـلم اصول و عـلم قرائت ازآن توست تفـسیر و فـقـه پلـهای از نردبان توست شیخ الائـمـه هـستی و دریای بیکـران مـردان سـرزمـین تو عـاشـق نبـودهاند در باب عـشـق با تـو مـوافـق نبـودهاند تو در عـلـوم عـقـلی و نـقـلی سرآمدی حکـام جـور خـلـوتـتـان را به هم زدند گردونـۀ زمـین و زمان را به هم زدند ای جـای پـای غـربت تو در دل بـقـیع
: امتیاز
|