- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
امشب مدیـنه جنّت الاعلای عشق است طوفانِ رحمت خورده بر دریای عشق است فـوج مَـلـک بـهـرِ زیــارت آمـد انـگـار وردی نهفته بر روی لبهای عشق است ای عــاشـقـانِ کـلِّ دنـیـا؛ جـان رسـیــده آمد امـامی که شـریـف و مهـربان است آمد بـزرگی که یـقـیـنـاً خوش بیان است این ضامن آهوست دریای عطوف است یــاران!، بـشـارت آمـده فـرزنـدِ زهــرا او بـضـعـهای باشـد بـرای جـانِ طـاهـا او آبــروداری کــنـد بــا یـک اشـــارت آمد امـامی که سراپـا فـیـضِ نـور است آمـد امـام مـهـربـانـی که صـبـور اسـت سـلـطـان رسـیـده محـشـرِ کـبرا رسـیده بـایـد کـه رو آریــم بر آقــای مــشــهــد تا خـاطـره سـازیم با شـبهـای مـشـهـد مــا زائـرانِ بـینــوای ثــامـن هـسـتـیـم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
باز هم شهر مدیـنه نـوربـاران میشود حضرت جبریل در یک خانه مهمان میشود ماه ذیقعدهست، روز یازده از آن بود ماه هشتم در سپهر دین نمایان میشود
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
مژده آمد برجهان مصداق کرّمنا رضا مـظـهـر ذات خـدا بـند دل طـاهـا رضا صورتش وجه هوالهو قد او سرو لب جو ضـامن چـشـمـان آهـو والی والا رضا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
امشب مه ذيقـعـده خورشيد به بر دارد امـشـب حَــرَم قــرآن آذيـن دگــر دارد امشب صدف عـترت پاكيزه گهر دارد امشب خبری تازه با خويش سحر دارد سيـنا شجـر آورده، طـوبی ثـمـر آورده
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
برخیز که هنگام درود و صلوات است میـلاد رضـا گـاه نـزول بـرکـات است ************** بر تـربت و بر خـون شهـیدان صلوات بر حضرت سلـطان خـراسان صلـوات ************** بـا نــام رضــا عــقــده ز دل وا کــردم یک مـصرعی از بـهـر تو انـشا کـردم ************** صحن گوهرشاد تو بهتر زعرش اعظم است آب سـقـاخانـۀ تو مثـل آب زمـزم است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
ای عـاشـقـان سـرّ الـهـی بـرمـلا شـد دامـان نـجـمـه مـهـبـط نـور خـدا شـد باب الحـوائج آمـده حـاجت بخـواهـید میلاد او شد، عالـمی حـاجت روا شد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
خدا میخواست لطفت تا قیامت بیکران باشد به دنیا آمدی تا شیعه با تو در امان باشد رضاجان! خوف این دارم که از غفلت مرا روزی زبانم لال جز تو نام دیگر بر زبان باشد امامی که مرا با یک سلام ساده مشهد برد نباید با مکان باشد که باید لا مکان باشد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
داده خــبــر بــاد صـبـا آمــد ز ســوی کـبــریـا نــــــور دل اهــــل ولا مولا علی موسیالرضا عالم شده غـرق سرور یثرب شده وادی طـور از مقدمش دریای نـور مولا علی موسیالرضا زیـبا شده امشب جهـان برجان رسد بوی جنان گردیده در عـالم عـیان مولا علی موسیالرضا مــــاه دل آرا آمـــــــده نـــوری بـه دنـیـا آمـده آرام دلـــهــــا آمـــــــده مولا علی موسیالرضا چون رحـمة اللعـالـمین بر شیعـیان حبل المتین خورشید عصمت ماه دین مولا علی موسیالرضا عالم پر از شور و شعف گوهر درآمد از صدف آمــد گــل شــاه نـجــف مولا علی موسیالرضا نـوری ز ســرمـد آمـده عــبــدی مـــؤیــد آمـده نــجــل مـحــمــد آمــده مولا علی موسیالرضا حُـسن کـمالت کـوثـری خوی و خصالت حیدری خـوبان عـالـم را سری مولا علی موسیالرضا نـور دو چـشـم خـاتمی تو جود و احسان را یمی درمــان درد عــالــمـی مولا علی موسیالرضا گـر بـنـدهای بیمـایـهام بر درگهـت هـمـسایهام مـهـر تو شد سـرمایهام مولا علی موسیالرضا ای گـلبن زهرا سرشت صحنین زیبایت بهشت حُـبّ تو خط سرنوشت مولا علی موسیالرضا مــحـو تــجــلای تــوأم غــرق تــمــنــای تـوأم مــســت تـــولای تـوأم مولا علی موسیالرضا ای صاحب جود و کرم عـمـری گدای این درم پُر کن ز رحمت ساغرم مولا علی موسیالرضا گـردیـدهام مـهـمـان تـو بنـشـستهام بر خوان تو شـرمـنـدۀ احــسـان تـو مولا علی موسیالرضا ای بر همه تو تکـیهگاه مست توأم با یک نگـاه آوردهام بــر تــو پــنـاه مولا علی موسیالرضا ای گــلــبـن آل عـــبـــا سرمـنـشأ جـود و سـخا بنما نگـاهی بر( رضا) مولا علی موسیالرضا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
طلوع شمس ندیدی ز نجم اگر محسوس ببین ز نجمه به عالم طلوع شمسِ شموس نمـوده انـفـس و آفـاق را قـرین سرور شهی که نفسِ نفـیسش بود انیس نفوس تـبـارکاللَّه از این روز اسعـد میـمـون که هست مولد شاه حجاز خسرو طوس خدیو خطۀ طوس آنکه عـارفان ندهـند گـدایی در او را به حـشـمـت کـاووس امـام جـنّ و بـشر که بر آسـتـانه قـدس مـلائـکـنـد دمــادم بـه ذکـر یـا قــدّوس مه سپهر ولایت شهی که در هر صبح زند به خاک درش آفتاب گردون بوس ز رشک خادم کویش رواست خازن خُلد همی گزد لب و بر هم زند کف افسوس عجب نبـاشد اگر فـایق آمد از هر باب گه مـباحـثه با عـالـم یـهـود و مـجـوس چه جلـوه ذرّه کند در مقابل خـورشید؟ چه صرفه قطره برد در کنار اقیانوس؟ چه شد دنائت مأمون و کینه توزی او؟ کجاست آن همه تزویر و حیله و سالوس؟ بگـو بـیا و ببـیـن حـشـمت خـدایی وی که آن به دیده خلق خـدا بود محـسوس همیشه بر سر بام جهان به کوری خصم به نام نـامی آن شه فـلک نـوازد کوس درون جــســم گـدازد دل حـســودانـش چـنـانکه شـمـع گـدازد مـیـانۀ فـانـوس شهی که وحش بیابان از او گرفته مراد صغیر کی شود از لطف و رحمتش مأیوس
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
امشب ای دل با تمام غصهها بیگانه باش امشب ای جانْ جرعه نوش جام سقاخانه باش امشب ای عقل از میِ عشق رضا دیوانه باش ای فلک گِرد سرِ سلطان دین پروانه باش امشب ای هستی به شکرانه، خدا را سجده کن خالقِ سلطان علی موسی الرضا را سجده کن باز پیغـام سروش آمد، چرا بنـشستهای؟ این ندا ازحق به گوش آمد چرا بنشستهای؟ بحر رحمت در خروش آمد، چرا بنشستهای؟ ابر احسان، جُرمْ پوش آمد چرا بنشستهای؟ طالـعی ظاهـر شد و گردید اقـبالت بـلـند خیز و یکساعت بیا رندانه بارت را ببنید بر درِ باب الجواد امشب حوائج بیقرار در طواف طوس، دلهایِ کبوتر بیشمار عرش و فرش امشب همه خوشحال از دیدار یار هان که میگوید که با یک گل نمیگردد بهار؟ کلِّ هستی را بهار آمد، ببـین با چشم دل جان عالم را قـرارآمد، ببین با چـشم دل کور را عـیسی شـفا داد و رضا بینا کند مُرده را هم جان دهد، هم تا ابد احیا کند قـطـرۀ ناچـیز را با یک نظـر دریـا کـند هرکه خود را در حضور سبز او پیدا کند پی به اسـرار بلـنـد آفـریـنش بُـرده است آب از سرچشمه فیض الهی خورده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
از صـبـح تـا نـمـاز عـشــا ایـسـتـادهام در انــتــظـار لــفــظ بـیــا ایـســتــادهام حس میکـنم که رو به خـدا ایـسـتادهام ایران پیاله ایست که لبریز کـوثر است این مملکت، نه میکـده آل حـیدر است در رو بــروی آیــنــههــا ایــســتــادهام دارد ز سمت عرش همه کاره میرسد خـورشـید با لـطـافـت مه پاره میرسد سـمـت ضـریـح رو به صـدا ایستادهام این دفـعـه هـزار و یکـم شد به ابجدت من آمـدم به شـوق تو و رفـت و آمدت بــا الــتــمــاس هـای دعــا ایــسـتـادهام من بودم و عـوالـم اسـرار و هیچ کس من بـودم و تـجـلـی دلـدار و هـیچ کس از خـادمـان نـگـفـت چــرا ایـسـتـادهام هر کس غریب مانده برای تو آشناست اصلا فقیر نیست کسی که تو را گداست بـیـمــارم و بــرای شــفــا ایـســتــادهام از بس وجود ناب تو پُر از مناقب است شاه معظمی به تو تعـظیم واجـب است من نـیــز در صـف اُمــرا ایـســتـادهام دریـای مـهـربـانـی پُــر از تـلاطــمـی اصـلا تـو عـلـت الـعـلـل هـر تـبـسـمی پـس در مـسـیـر قـبـلـهنـمـا ایـسـتـادهام یک عـمر ریزهخـوار تو با خـانـوادهام یک عـمر بر ضـریح شما سرنـهـادهام بـیاخـتــیــار رو بـه شـمـا ایـسـتـادهام هرچند در حریم تو چون من زیادهست اذن دخـولـم از دم باب الـجـواد هـست مـن بـه امــیـد روز جــزا ایـســتــادهام شیرین به عشق روی تو فرهاد میشود با تو گوهر…دخیل گوهرشاد میشود زلفـم …به دست باد… رهـا ایستادهام خـشکـم ولـی ز عـاطـفـه بـارانی تـوأم تو خـواسـتی که گرم غـزلخـوانی توأم تـا کـه مـرا کــنــیــد طـلا ایـســتــادهام تو کوثری …ز نسل طهورای احمدی شمس الشموس عالمی و نـور سرمدی در مـحـضـر تـو بـا عـلـمـا ایـسـتـادهام عشقم دلی ست گرچه سلامم زبانی اَست پـایم زمـیـنی اَست پـرم آسـمـانی اَست ردّم مـکـن مـگـو به خـطـا ایـسـتـادهام با تو کویر خشک چنان سبزه زار شد آهـو ز بـوی پـیـرهـنـت نـافـه دار شـد فـهـمـم نـمیرسـد که کـجـا ایـسـتـادهام من آمـدم که شاخـه نـبـاتی به من دهی تـشـنه شدم که آب حـیـاتی به من دهی امـضا کـنـی تو… کـربـبلا ایـسـتادهام در نـوکـری اگـرچـه کـمـی نامنـظـمـم یک عـمـر در پـنـاه شـهـنـشـاه عـالمـم در انــتــظــار مــاه عــزا ایــسـتــادهام گـر از حـدیث ابن شـبـیـبت حـسـینیام مرهـون نـقـل شـیخ مـفـیـد و کُـلـیـنیام مـن پــای ســیــدالــشـهـدا ایـســتــادهام حالا اجازه هست کمی روضهخوان شوم با بـال روضه راهی بـاغ جـنـان شـوم حـالا کـه بـا صـدای رســا ایـسـتـادهام زینب به نـالـه گـفـت گـلـو را بـیا نـبُر خون خـداست محض رضای خدا نـبُر خنجـر کـشید شـمر …چـرا ایستادهام؟
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
لیـلـۀ مـیلاد مسـعـود ولیّ حـق رضاست پارۀ جسم نبی چشم و چراغ مرتضاست عــالـم آل رســول و زادۀ پــاک بـــتــول رهبر ملک قـدر فرماندۀ جـیش قضاست قبـلـۀ هـفـتـم که پـیـش بـارگـاه رفـعـتـش آسمان با وسعت بیانتها، تحت الشعاست نجـمـه زاده آفـتـابی را بـه هنگـام سـحـر کـافـتـاب بــامــدادان ذرّه او را گـداسـت قرص خورشید است این خورشید روی سرمدی ماه تابان است این، ماهی که ماه مصطفی است شمس پیش شمس حُسنش گاه مغرب گوشه گیر ماه از شرم رخش، هر صبحدم در انزواست موسی عمران بگردان روی از طور و ببین کانچه نادیدی عیان در خانۀ موسای ماست گر خدا خوانم ورا در مرتبت کفر است کفر ور جدا گویم خطا گفتم خطا گفتم خطاست عقل مدحش را کند، یا وهم وصفش آورد کان حقیری ناتوان و این فقیری بینواست کنت نورالله شنیدی؟ این فروغ سرمدی است نحن وجهالله خواندی؟ این جمال کبریاست از کجا جوئی دوا؟ خاکش بود داروی درد وز که میخواهی شفا؟ درگاه او دار الشّفاست گِرد کویش بر مشامم خوشتر از بوی بهشت آب جویش در مذاقم بهتر از آب بقـاست جز خدا هر کس بگوید وصف او را نادرست جز نبی هرکس بخواند مدح او را، نابجاست من ز خجلت آستین در کوی او دارم به رخ کـآسـتـان او زیـارتـگـاه خـیـل انـبـیـاست مرقـد او کعـبۀ جـان و طـوافـش کار دل صحن پاکش مروه و ایوان زرّینش صفاست بـا وجـود آنکه کـس قـدر ورا نـشـناخـته هم گدا با او هم او با هر گدایش آشناست دل به رویش داده یوسف بسکه رویش دلفروز جان ز بویش جسته عیسی بسکه رویش جانفراست بوی عـطر خُـلد، ارزانی برای اهل خُـلد من مشامم را صفا از خاک زوّار رضاست ناز دارد شهـر نیـشابـور بر باغ بـهـشت ز آنکه خاکش جای پای ناقۀ آن مقتداست عقد گوهر ریخته، جاری نمودی از دولب آن حدیثی را که بین شیعه زنجیر طلاست کی بود خوفش ز مأمون چون بود باکش ز خصم آنکه نقش شیرهای پرده را فرمانرواست منجی خلق دو عالم در دو عالم اوست او ضامن آهو، گرش تنها بخوانی، نارواست درد اگر داری برو از خاک او درمان بگیر مشکل ار داری بیا آری رضا مشکل گشاست دست شرق و غرب از این سرزمین پیوسته دور ز آنکه ایران را بدین فرزند زهرا اتّکاست سرزمین اهلبیت است این زمین و اهل آن تا رضا دارد، به تهدید عدو بیاعـتناست هر اَبَر قدرت، در اینجا پای مال آید چو مور هر سـتم گـستر، بسان دانه زیر آسیاست قدسیان روبند خاک هر که اینجا زائر است عرشیان گویند آمین هر که را اینجا دعاست طوف قبرش کن که در محشر مقام زائرش فوق زوّار حسین ابن علی در کربلاست سر بخاکش نِه که در میزان و در حشر و صراط زائر خود را رهائی بخش از خوف جزاست بشنو از موسای کاظم این روایت را که گفت زائر قبر رضا در عـرش زوّار خداست نـاز تا صبـح جـزا بر سـفـرۀ مـریـم کـند هر که را در کاسه از مهمانسرای او غذاست بر فـراز قـبّهاش دارد لـوائی سبـز رنگ شیعه تا صبح قیامت زنده زیر این لواست گربه عالم بنگری هر کشوری را مرکزی است مرکز ایران اسلامی، خراسان رضاست ای که موسایت ثناخوان گشته در مصر وجود وی که عیسایت بچرخ چارمین مدحت سراست ای که ذکر آشـنایت، نـا امـیـدان را امـیـد وی که نام دلربایت، بینوایان را نواست کیستم من؟ تا که در کوی تو گردم ملتجی اولـیـاءالله را سـوی تـو روی الـتـجـاست من نمیگویم خدائی لیک گویم چون خدا نعـمتت بیابـتدا و رحـمـتت بیانـتهـاست بر فقیر اعطا نمودی پیشتر از آنچه خواست بر گدا انفاق کردی بیشتر از آنچه خواست من نه مدحت را از آن گفتم که دانستم کهای بل از آن گفتم که جز مدح تو را گفتن خطاست تـشنهای بـودم که از آب بـقا گـفتم سخـن چون تو خضر رحمتی در بیت بیتم رهنماست آنکه سائل را نـراند از سـر کویش توئی و اینکه گردیده گدایت میثم بیدست و پاست فخر بر رضوان کند زیرا در این کو، ملتجی ست ناز بر شاهان فروشد ز آنکه بر این در، گداست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
بارک الله نجـمـه امشب آفـتاب آوردهای وجه ناپـیدای حق را بینـقـاب آوردهای از دل دریای رحـمت دُرِّ نـاب آوردهای گل به دست خود گرفتی یا گلاب آوردهای؟
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
صبح است و در بزم چمن، هر گل تبسمّ میکند باغ از طراوت، حُسن یوسف را تجسّم میکند در حیرت درگاه او، دل دست و پا گم میکند روزی که عالمگیر شد اشراق فیض عام او آن روز آغـوش پـدر شـد بسـتـر آرام او این اصل مصباح الهدی، مشکات علم و نور شد از اشتیاق وصل او موسی کلیم طور شد ای بتشکنتر از خلیل! ای یار موسای کلیم ای سینهات طور سنین، ای صاحب قلب سلیم آن کس که خیزد آفتاب از آستان او تویی در آفـرینش نکـتۀ باریکتر از مو تویی این پنـجۀ مشکلگـشا رفع گـرفتاری کند از خواب غفلت خلق را دعوت به بیداری کند تا صحبت از این پارۀ جان پیمبر میشود دنیای ما با عشق او دنیای دیگر میشود گاهی قدم در وادی صبر و توکل میزنم خارم ولی دست طلب بر دامن گُل میزنم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
بِــاذنِ الله احــوالــم خــدایـیسـت دلم از لطفِ زهـرا هَل اَتاییست دوباره کـوثـری شد جـان و دلهـا رئوف آمد، کرامتها رضاییست نــیـازِ آفــریـنـش بـرطــرف شـد بـیا سـائـل که هـنگـام گـداییست به نجـمـه میدهد مـژده، فـرشـته قـدوم مـاه پـاره، مصطـفـاییست نه تـنها شـیعـه میخواند عـلی را علی موسیالرضا هم مرتضاییست فـدای پـنـجـمـیـن فـرزنـدِ اربـاب که حتی مشهدش هم کربلاییست بخوانند اهلِ دل، از دل رضا را که سلـطان سریـرِ ارتـضاییست رضا آمد، خـدا خـوانَـد رضایش که او بِـالـذّات میدانـد رضـایش خـدا را دل چـه آسـان میشـناسد که از شـاه خـراسـان میشـنـاسد نه من از جان رضا را میشناسم رضا جان را، حسین جان میشناسد امـامِ صاحـبُ الـتـفـسـیـرِ خود را هــمـه آیــات قــرآن مـیشـنـاسـد نه دیروز و نه امروز و نه فـردا رضـا را کـلِّ دوران مـیشـنـاسد ز عُـلیا تا به سُـفـلی خِـطّۀ اوست رضا را عرش رحمان میشناسد ز فَوقَ الارض تا تَحتَ الثَّری نیز ولی را اِنـس تا جـان میشـنـاسد امــامِ خــویـش را قــلــبِ مــؤیَّـد ز ابـر و بـاد و بـاران میشـناسد رضا آمد، خـدا خـوانَـد رضایش که او بِـالـذّات میدانـد رضـایش شـده وِردِ مــلائـک ذکـرِ نـامـش رسـد از عــالــم و آدم ســلامـش خــدا حـبِّ ولایـش را بـه مـا داد خـوشا آنکـه رضـا بـاشد امامـش حـدیثِ سلـسـله، تـطهـیرِ دلهاست و یک جمله است، مضمونِ کلامش گِره خورده است توحید و ولایت هـمان تکـمـیلِ دین باشد مقـامش غـدیـر از لطـف او بر ما رسـیده خـدا را شکر، زین لطفِ تمامش عـــلــیِّ ســـوم زهـــراسـت آقـــا شهـیـرِ شـاه مـردان اسـت نـامش چنان جدِّ کریمش سفـرهدار است نِــشـیـنـد در کـنــارِ او غــلامـش رضا آمد، خـدا خـوانَـد رضایش که او بِـالـذّات میدانـد رضـایش فـلک با دورِ چـشـمـانـش بگـردد تـمـام چــرخ حـیـرانـش بـگــردد همه هـفـت آسـمان زیـرِ نـفـوذش زمین در تحـت فرمـانش بگـردد تـمام عـمـر، کارش میـزبانیست خوشا عمری که مهمانش بگردد بگو حُجّاج را، حَجّی است مقبول که حـاجـی دورِ ایـوانـش بگـردد غـنیهـا گِـردِ کـعـبه در طـوافـند گـدا هـم دورِ سـلـطـانـش بگـردد هــمـه قــربـانـیِ کـوی مــنــایـش که مسـلـخ نیـز قـربـانش بـگـردد به دربـارش همه عـنوان بگـیرند گـدا دنـبـال سـلــطــانـش بـگـردد رضا آمـد، خـدا خـوانَـد رضایش که او بِـالـذّات مـیدانـد رضـایش بیا ای دردمـنـد، آقـا طـبیب است رضا حتی به پیغمبر حبیب است امیدِ حـضرت مـوسی بن جعـفـر شبیه جدِّ مظلـومش غـریب است چه مـظـلـومانه او مـسـموم گردد گریزِ روضهاش، یَابنَ الشبیب است بـیـاد کـربـلا روز و شبِ اوسـت غمین از روضۀ شَیبُ الخضیب است هماره پـلکهایش زخـم از اشک قـریـنِ گـریـۀ خَـدُّالـتـریـب اسـت تـمـام عـمـر، ذکـرش واحـسـیـنـا شهـیـد داغِ اَبـدانُ الـسَّـلـیب اسـت بــرای عـــمـۀ مـضـروبـۀ خــود دعایش تا فرج، صبر و شکیب است رضا آمد، خـدا خـوانَـد رضـایش که او بِالـذّات مـیدانـد رضـایـش
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
فصل غـم و درد به پایان رسید جـان به تن عـالـم امکـان رسید عـرش به پـابـوسیِ طـوس آمده خـیل رُسُـل مدیحه خـوانی کنند پیـر و جـوان دستفـشانی کـنند تا همه بـدمـست تر از هم شوند آی؛ جـگـرگـوشۀ طاهـا، رضـا رئـوف خــانـدانِ زهـرا، رضـا ما هـمـه جا تـحـت پـنـاه تـوأیـم غیر تو در دهر مُرادی که نیست اَباالحَسن، اَباالجـوَادی که نیست بقیع هر چه ساکت و خلوت است اَمر، به فرمان خدا دست توست دردی اگر هست دوا دست توست «عِنْـدَ تَطایِـرِ الکُـتُـب» در جـزا مـایـۀ دلـگـرمی ما کـیـست؟ تو شخصِ مُعین الضُّعَفا کیست؟ تو وصف تو را همین که بشنیده است اشـارهات معجـزهها کرده است سنگِ مرا کـوهِ طلا کرده است نقش و نگار پرده چون شیر شد سر به کف پات کشیدن خوش است طعم طعام تو چشیدن خوش است با سَـنـَدِ خـود از خُـدا گـفـتـهای غـمزۀ تو« کُـنْ فَـیَکُونْ» میکند فـال مرا پُـر از شُـگُـون میکند تـا به سـویت راهـنـمـایـی شَـوَم مـحـل بده این هـمه اِصـرار را پَـر بـده ایـن مُـرغ گـرفـتـار را « آمـدم ای شــاه پـنـاهــم بـده » به « اَقْـرَحَ جُـفـونَـنـا» یت قـسـم به « اَسْـبَـلَ دُمـوعَـنـا » یت قـسـم عـنایـتی به سـائـل خـویـش کـن
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
به نام نـامیِ سلطان که در جلـوس آمد نماز عشق بخوان، قـبله گاه طوس آمد دعای نور بخوان، شمسِ وَالشموس آمد بهـارِ مـونـسِ جـان، هـمدم نـفـوس آمد دوبـاره پــارۀ قـلـب رســول پـیـدا شـد عـزیز فـاطـمه، إبن البـتـول پـیـدا شـد بگو به موسیِ عمران ز موسیِ جعفر کلیم خواهی اگر، کن به بیت وحی نظر بـیـا به دیـدن نـور دو چـشـم پـیـغـمـبر ببـین چگـونه کـند از خدا سخن یکسر زبـان گـشود و فـرمـود با صدای رسا أنـابنُ مـکـه، أنابـنُ مـدیـنـه، نـام رضا بــنــام نــامـیِ الله شــد گــواهِ صـریـح أذان عـشق سُـراید به نغـمه های ملـیح شهادتـین بگـوید چه با وقـار و فصیح علیست وِرد زبانش، محمد است مدیح همینکه صوت رسایش به حمد رافع شد ز نور فاطمه نوری به عرش ساطع شد چه با صفاست در آغوش گرم بابایش نـشـسته نجـمه به لبخـند، در تماشایش فـرشـته مـوج زنـد گِـرد قـدّ و بـالایش تـمام اهـل حـرم نیـز مـحـو سـیـمـایش ز روی اوست که بوسه مُدام میگیرند همه به نوبت از آن لعل، کام میگیرند مدیـنه خانه به خانه رضا رضا گویند سخـن ز زادۀ موسای مصطـفی گویند ز فرط شوق، همه مدح مرتضا گویند ز نـسـل پـنجـمِ سلـطان کـربـلا گـویند تمام شهر، چراغان ز مقـدم سبز است دوباره سر درِ هر خانه پرچم سبز است چه آشـناست ولیـعـهـدِ حـضرت کاظم خداست بانیِ این فـتح و نصرت کاظم رضـاسـت آیـنـه دار حـقـیـقـت کــاظـم همانکه پارۀ قلب است و مُهجت کاظم امام هشتم و محـبوب سرمد آمده است بـدان کـه عـالـم آل مـحـمـد آمـده است بـنـای دیـن خـدا را رضــا کـنـد احـیـا سـتون ارض و سما را رضا کند احیا به عـلـم و حلـم، ولا را رضا کند احیا مسـیر کـرب و بلا را رضا کـند احـیا به غمزه کاخ ستم را رضا کند ویران چو پـای خویش رساند به خِـطّۀ ایران حریم قـبـلۀ هـفـتم به خاک ایران است سریر حجت هشتم در این خراسان است خوشم که خیر و صلاحم بدست سلطان است پناه شاه و گدا چیست، کنج ایوان است مسیـر گم نشود، کعـبۀ هدف اینجاست مدینه، کرب و بلا، سامرا، نجف اینجاست به آسمانِ حریمش چه جای خورشید است خدا به قلب رضا نور وحی تابید است همان امام که بِالقوّه شرط توحید است حدیث سلـسله بر این کـلام تأتـید است خـوشـا بحـال قـدمگـاهِ شهر نیـشـابور که شد امام رضـا مـاه شهـر نـیـشابور چـقـدر عـشـق بـنـام رضـا خــدا دارد چـقـدر گـفـتـنِ ذکـرِ رضـا صـفـا دارد چــقــدر نــام امــام رئـــوف جــا دارد چـقـدر حـضرت سلـطـان ما گدا دارد کجـاست آنکه گـدایی کـند ز دربـارش أبا لجـواد به جـود و سـخـا خـریـدارش گِره به کارت اگر هست، یار ما اینجاست بگو به اهل جهان حجّت خدا اینجاست بیا به کشور ما، مشهد الرضا اینجاست پنـاهـگـاه غـریـبـانِ مـبـتـلا ایـنجـاست در این حـرم دل نـالان قـرار میگیرد غـریب دسـت غـریب دیـار میگـیـرد بگو به اهل یمن کشتی نجات رضاست بگو به غزّه که حلّال مشکلات رضاست بگو به سوریه که، علت حیات رضاست بگو به اهل مـیانـمار آشنات رضاست سلام بر تو کسِ بیکسان، امام رئوف سـلام بر تو امام جـوان، امـام رئـوف
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
مدینه غـرق هـیاهو؛ مدینه غرق خبر خبر خبر که رسـیده دوباره فوق بشر رسیده قـبلۀ خـورشـید و قـبله گاه قـمر رسیده حضرت باران در این خجسته سحر خبر خبر که بهار عطای ذوالمنن است شب تـولد سلطان دین ابوالحسن است بهشت میوزد امشب ز خاک کوی رضا ملائکـنـد یکـایک به گـرد روی رضا زدند خـیل فرشته می از سبـوی رضا جهان معطر و خوشبو شده ز بوی رضا چه نازنین پسری روی دامن موساست که او مسیح مسیحای حضرت عیساست به شوق مشهد او بیـقـرارم از این راه به روی لب همه دم ذکر یارم از این راه سر از بهشت رضا بر ندارم از این راه به سینه دست ادب میگذارم از این راه سـلام میدهـم و مـیشـوم مـسـافـر او به اشک دیـده بـگـویـم که ضامن آهو تو کیستی که جهان پُر شد از عنایت تو که هست شـرط قـبولی دین ولایت تو چنان گـرفـته جهان را تب کرامت تو نـشـسـته بر دل فـیـروزهها محـبت تو تویی که کعبه به دور سر تو میگردد به شـوق دور سـر مادر تـو میگـردد در این هوای کرامت کرامت تو خوش است خدا گواست که ما را زیارت تو خوش است بر این مسافر خسته عنایت تو خوش است دل رمیدۀ ما را ضمانت تو خوش است بـیـا بیـا و کـرم کن که اربـعـین بروم من از نجف به دم یا رضا رضا به حرم اگر چه روسـیهم دلخوشم تو را دارم دلـی به شـوق حـریـم تـو مـبـتـلا دارم غـریـبـهام که فـقـط چون تو آشنا دارم که با تو من نجف و با تو کـربلا دارم تویی همان که حریمت پناه زائرهاست همان که مشهد تو کعـبۀ مسافـرهاست تو ضـامـنـی و دلـم شـد به راه آهـوها تــویـی نـفــس نـفــس و آه آه آهــوهــا نـوشـتـه در صـفـحـات نـگــاه آهـوهـا تـو آمـدی و شـدی جـان پـنـاه آهــوهـا تو ای جـمـال خـدا و عـلی مـیانۀ قاب دل رمـیـدۀ مـا را چـو آهـوان دریـاب
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
قسم به دیـدۀ یعـقـوب و بوی پیـرهـنی قسم به شوق اویس و به جذبهای یمنی که ایـسـتاده بـمـیـرم به احـتـرام عـلـی فقـط علیست که باید خود انتخاب کند مـرا بـنـا کـنـد او یا مـرا خـراب کـنـد علیست نعرۀ طـوفـانیام خدا را شُکر مرا کـشـانـد قـراری هـزار شُـکـر آقـا مرا رسـانـد قـطـاری هـزار شُـکـر آقا رسـیـدهام بـتـکـانی مرا زِ غـیـرِ رضا در این شلوغیِ زائر یک آشنا کافیست در این هجومِ ملائک همین دعا کافیست کـه الـسـلامُ عـلـی: یـابـنَ فـاطـمـه آقـا مـیـانِ آیـنـهکـاری و شـمـسـه کاریها مـیـان این هـمـه خـادم مـیـان زاریها میان ایـنهـمـه گـیـرم که آخـری بـاشـم اگـر نـبـود درِ ایـن حــرم پــنـاه نـبـود برای شـانـۀ ما هـیـچ تـکـیـهگـاه نـبـود هزار شُکر که مشهد هوای ما را داشت رسـیـدهام بـرسـانـی مـرا بـه مـیـقـاتت مــرا بِـبَـر مـلـکـوتـت بِـبَـر مـلاقـاتـت پَرَستشی که مدام است خدا پرستیِ ماست شبیکه اهلِ حرم شد دلم در آن شبِ سرد شبیکه از روی ویلچر بلند شد آن مرد به گریه گفت پـدر نامِ مـادرش بُردی؟ شبـی که بـاز بـرای گـدایـی آمـده بـود دوبـاره پیـش تو آن روستایی آمده بود رسیـد و گـفت که سر زیر دِین آوردم اگر زِ گرمیِ ما دشتِ سیستان گرم است اگر خلیج و خزر یا که سیرجان گرم است چه غم که سید ما سیدی خراسانیست بگو به بانگِ مگس این عقابِ الوند است که این دیـار پُـر از قـلـۀ دمـاوند است بگـو به دشمنِ ایران مـکـن خیالِ دگر
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
امشب به روی مـأذنـه نـقّـاره میزنم چـشـمه شـدم بـرای تو فـوّاره میزنم از سـمـت نــور، رایـحــۀ یــار آمــده غوغای عاشقیست به میدان رزم عشق به به از این صلابت و این عزم و جزم عشق مستی زِ حد فـراتر و باقی ست بادهها پُر از صدای شُرب شراب است جادهها شـاهـیـم اگـر، گـدای درِ آل حـیـدریـم دلـدادگـان خـواهـر و مـست بـرادریم وقـتـی نـگـاه ماه به گـهـوارهات فـتاد از شرم طرح چهرۀ تو پای پس نهاد خورشید از نقـاب افق جـلـوه گر شده این فجر صادق است، کمال سحر شده نـور رضا رسید، مـسـیحا درست شد دارالـشـفـا زدنـد، مــداوا درسـت شـد وقـتـی نـگـاه مـیکـنـم از راه دورتـر چشمم به گنبد تو شود جفت و جورتر هر زائری برای زیـارت رسیدهاست اول هزار مـرتـبـه منّت کـشـیـدهاست هرگاه در هیاهوی حاجت دعا گرفت فـریـاد میزدنـد مـریضی شـفا گرفت فصل الخطابِ صحبتِ با یار کربلاست تـنـهـا نـشـانـۀ دل بـیـدار کـربـلاسـت
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
گـفـتیم رضا تا که بخـوانیم خـدا را گـفـتـیـم رضـا تا بـشـناسـیـم وِلا را گـفـتـیم رضـا تا بنـمـائـیم عـطـا را گـفـتـیم رضا تا که بیـابـیم رضا را عـنـوانِ رضــا جــمـلـۀ اســمـای الـهـی آمـد بـه جـهـان آیـت عــظــمـای الــهـی تـابـیـد به دل پَـرتـوِ تـمـثـال محـمـد سر زد ز جنان جـلوۀ إجـلال محمد آن آرزوی حـیـدر و آمــال مـحـمـد آن عـالــمِ فــریــاد رسِ آل مـحــمـد لاحـَول بخـوانـیـد کـه عـشـقِ هـمـه آمـد إســپــنـد بــیـاریـد، گــلِ فــاطــمــه آمــد ما شیـعـۀ آنـیم که رُجـحان نپـذیـرد آن وجهِ خـداونـد که پایـان نـپـذیـرد آن نورٌ علی نور که نِیـران نپذیرید آن قامتِ چون سَرو که طوفان نپذیرید خورشیدِ جنان، ماهِ جهان، نجمِ خراسان آقـای فَـلـک، روحِ مَـلک، جـانِ محـبّـان آن ماهِ فَلک فَر که بجز عبدِ خدا نیست آن شاهِ دو عالم که بجز فکرِ گدا نیست بخل و حسَد و کبر در أخلاقِ رضا نیست حرص و طمع و آز مرامِ صُلحا نیست جود و کرم و خـیر زنَـد بوسه به دستش اوصافِ الـهـی هـمگـی والـه و مَـستـش محـتاج به آن دستِ کریـماند خلایق وابـسته به آن لطفِ قـدیـماند خلایق دلبـسـته به آن قـلب سـلیـماند خلایق ریزهخـورِ احسانِ حـریـماند خلایق مـائـیـم و غـلامـیِ تـو ای حـضرتِ والا نـوکـر شـده نـامـیِ تو ای حـضرتِ والا وَالله غـلامـیِ تو، زیـبـَـنـدگیِ ماست دلـدادگیِ راهِ تو رزمـنـدگیِ مـاست راضی به رضای تو شدن بندگی ماست در اصل به سبکِ تو شدن زندگی ماست هر زلف، گِره خورد به زلفِ تو قشنگ است دامان تو را هرکه تو خواهیش،به چنگ است ای معـنیِ توحـید وَ ای هستیِ داور ای قـبلۀ حاجات وَ ای جان پـیـمـبر چون مادرِ خود فاطمهای سورۀ کوثر خصمِ تو چنان خصمِ علی، ناقص و أبتر در خـانۀ خود هم نـشدی دور ز محـنـت فـامـیـلِ بَد و حرفِ بَد و کـیـنه و تهـمت تـهـدید شدی با ستـمِ چهـره شناسان تبعید شدی از حرمِ خویش، چه آسان أحبابِ تو أصحابِ تو زین غصّه هَراسان آنروز خدا خواست بیایی به خراسان چـون فـاطـمـه، ای در رهِ اسـلام هـزینه یک بِضعه به ایران شد و یک بِضعه مدینه با هجرتِ تو قافـله ایجاد شد آنرور ایران به قدومت همه آباد شد آنرور این مملکت از بردگی آزاد شد آنرور بر دشمنت این خِطّه چو مرصاد شد آنرور پـاداشِ قـدوم تو و مـعـصومه در ایـران خـونهای زمین ریخـته از جـسم دلیـران تـا قــدر بـدانـیـم کـرامـات شـمـا را تـوصیف نـمـائـیم عـنـایـات شما را خود فَـرض بدانیم زیـارات شما را تا زنـده بـداریـم مـنـاجـات شـمـا را آنجا که ملائک همه در گـفت و شـنـودند آنجـا که شهـیـدانِ حـرم غـرقِ شـهـودنـد یک گوشه مناجات، مناجاتِ حسین است یک توشه ملاقات، ملاقاتِ حسین است یک درسِ مواسات، مواساتِ حسین است بر أهلِ مناجات، مباهاتِ حسین است تا دیدۀ گریانِ تو بر شِیبِ خـضیب است پس روضۀ رضوانِ تو با ابنِ شبیب است
: امتیاز
|