- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
بسم رب الفاطمه، تکـثیر شد خیر کثیر جلوهای دیگر ز وجهُ الله تابید از غدیر سورۀ کـوثـر ز الـطاف خـدا تفـسیر شد نسلِ احمد از عـلی و فاطمه تکـثیر شد هفتمین نور امامت، جلوه چون خورشید کرد بیتِ عصمت را خدا سرشار از توحید کرد دستِ هو، قدرتنمایی کرد در اوجِ کمال باز هم ترسیم شد ابقای وجهِ ذوالجـلال احمدی دیگر تجـلی کرده از سِرّ درون حـیدری دیگر شده از آستینِ حق برون مـجـتـبـایی دیگـر آمد از حـریـم کـبـریا یـادگـاری دیگـر آمـد از شهـیـد کـربـلا سـیـدِ سـجـادِ ثـانـی، زیـنـتُ الـعـباد شد عرش تا تَحتُ الثَری، روشن از این نوزاد شد باقرِ دین از خدایش خواست تکریمش کند سبطِ او آمد که این اِکرام، تقـدیمش کند آری آن اِکرام، رخسارِ امام کاظم است در حقیقت لطف، انوارِ امام کاظم است آسمـانِ عـشق را قـرص قـمر داده خـدا صــادق آل مـحــمـد را پـسـر داده خـدا وجهِ ایزد، شـمسِ جـنت، مـاهِ داور آمده نجلِ احمد، نسلِ زهرا، سبطِ حیدر آمده صاحبِ تـاجِ ولایت، منجـیِ دنیا و دین خالقِ جود و کرامت، مظهرِ حبلُالمتین هفتمین سلطانِ عالم، عالمی در بندِ اوست حضرت سلطان علی موسی الرضا فرزند اوست مُلکِ ایران کشورِ موسی بنِ جعفر هست و بس مُلکِ ایران نه، دو عالم وقفِ کوثر هست و بس معنیِ باغِ فـدک، اینجا مشخّص میشود هر که با حق نیست از مِلکش مرخّص میشود از تمامِ سرزمینهایی که تحتِ سلطه است تا حرمهایی که در آن خاکی از غربت نشست دیر یا زود اُردوی دشمن هزیمت میکند لشکرِ فرعـون در دریا عزیمت میکند غرقِ دریای تَفرعُن، نسلِ استکباری است قومِ موسای زمان را روزهای یاری است ما به لطفِ حق، فدک را پس بگیریم از عدو روزهای مهـدوی داریم اینک پیشِ رو هوش اگر باشیم، ایام فرج نزدیکِ ماست! هر چه داریم از مسیرِ کوچۀ باریکِ ماست! حال با سـربـندِ یا زهـرا مهـیا میشویم با اطاعت از ولایت، یارِ مولا میشویم روزهای انتـقامِ خـونِ مظـلـومان رسید اِنتقِم یا منتقِم، فرصت به محرومان رسید
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
سر تا به پا نوری و زیبائی چو مهتاب تـو جـاری هـسـتی و زلالی جلـوۀ آب تـأویل آیـات مـحـبت هـسـتـی ای نـور اسـپـنـد آریــد آریـا چـشـمــان بـد دور صبـر خـدا در صبـرتـان جلـوه نمـوده عــشـق شـمـا اهـل دلان را دل ربـوده قـدر تو را تـنـهـا خـدا دانـد و لا غـیر زرگـر فـقـط قـدر طلا دانـد و لا غـیر ای هـفـتـمین واژه، گـل زیـبـای زهـرا مسـتی به پـای عـشـقـتـان زیـباست آقا شکـر خـدا دسـت ازل این را قـلـم زد مـا را گـدای خــانـۀ عـشـقـت رقـم زد ای هفتمین کوکب به تاج قدر خورشید مـام فـلـک مـثـل شـمـا دیـگـر نـزائـید باب الحـوائج هـسـتی و باب الـمرادت دل را کـشـانـده تا حـرم، پـائـین پـایت آقـا غــریـبـه نــیـسـتــم مـن آشــنــایــم خـلـوتنـشـین صحـن زیـبـای رضـایم هفت آسـمان نـوری و تا جلـوه نمودی از ماه و خورشید و ستاره دل ربودی مخـمور شد چشم فـلک از این سپـیـده روشن شد از نـور شما چـشـم حـمـیده
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
امشب زمین ز نور وجودش منور است امشب زمان ز عطر حضورش معطر است موسی بن جعفری که رخش منظر خداست او جلوهای ز چشمه جوشان کوثر است لحظه به لحظه با نفـسـش خو گرفتهایم از عـطر نـاب پیـرهـنـش بـو گرفتهایم هـمـواره از عـنـایت او در تـلاطـمـیـم لطفش به ما چه ساده و آسان رسیده است خوبی او به شیعه فراوان رسیده است جـز خـانـدان او به کـسی دل نـدادهایـم هـمـسایگـان دخـتـر موسی بن جعفریم ما ساکـنـان کـشـور موسی بن جعفریم این خاک تا به روز ابد زیر دین توست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
صالـحتـرین عـبد خدا موسی بن جعفر حق است هرکس هست با موسی بن جعفر مـا بـنـده و آقـای مـا مـوسی بن جعـفر مـحـتـاجها گـویـنـد یا موسی بن جعـفر در پای جـودش اغـنـیا محـتـاج هـستند قــربــان خــانـــوادۀ بــاب الــحــوائــج آقــاســت آقـــا زادۀ بــاب الــحـــوائــج هـسـتـنـد در ایـران مـا فــرزنـدهـایـش مـعـصـومهاش آمـد به دنـبال رضایش مات رخش شد عرش او مات خدا بود واضحتـرین تـصویـر از ذات خدا بود در مـؤمـنـیـنـش یک نـفـر مـرتد ندارد در صحـبـتش با خادمان «باید» ندارد تو جـان بـخـواه و مـابـقـیِ کـار بـا من بدکـاره آمـد مـحـضـرت شد پـاکدامن مثل طـلای خـالـص است ایـمان مـادر جـان امـام کـاظـم اسـت و جـان مــادر آئـیـنـۀ پـا تـا ســر خــالـق تـو هـسـتـی تنهـا وصی حـضرت صادق تو هستی رو در روی بـدعـتگـذاران ایـسـتادی با رنـج و زحـمت کـنج زندان ایستادی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
به گلزار امامت بار دیگر غنچهای وا شد تبسم بر لبان حضرت صادق هویدا شد میان مکه و شهر مدینه گل فشان گردید ستاره پیش پایش ریخته از آسمانها شد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
ای کـلـیـمالـلَّـه تــمـاشـا کـن کـلام الله را بر فـراز دست خـورشیدِ ولایت، ماه را روح رحمان، جان قرآن، نخل طور است این پسر این پسر بدرالمنیر و این پسر شمسالضحاست این پسر بابالکرم، بابالولا، بابالعطاست صاحب خلق و خصال و خوی احمد کیست؟ او مـاه ذیحـجـهست مـحـو آفـتاب روی او جنس آدم قبضهای از خاک پاک کوی او آیـۀ عـفـو الـهـی بر لـب خـنـدان اوسـت ای جمال چهارده معصوم در رخسار تو وحیِ ساعد خیزد از لبهای گوهربار تو آسـمان چـشم انتـظـار ذکر یارب یاربت ای دُرِ شش بحر و بحر پنج دُر! روحی فداک آسمان در صحن تو بنهاده پیشانی به خاک میـثم آلـودهای عـبد و ثـنـاگـوی شماست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
امشب تمام مُـلک و مَلک در ترنم است چون مـوسم دمیدن خـورشید هفـتم است آن فـیـض لایـزال که مشـتـق ز نـور او خورشید آسمان رضا، نـور هـشتم است آن پـرتــو جـمـال خـدایـی کـه طــور او آئیـنهزار حضرت معصومه در قم است مـوسای طـور قـرب که در پـیـشگـاه او صدها کـلـیم بی «اَرِنی» در تکـلم است بـگـرفـت دست عـیـسی مـریـم ولای او کز پای دارِ فـتـنه، به چـرخ چهارم است هر صبحدم فـریضۀ حق بر امـین وحی بر حـضرتـش ادای سـلام ٌعـلـیکـم است دلـتـنـگـیاش مـبـاد که در غـنچـۀ لـبـش لـطـف شکـوفـهبـاری بـاغ تـبـسـم اسـت نــــور خـــدا در آیـــنــۀ آفـــتـــاب تـــو حـیـرتفـزای دیدۀ افـلاک و انجـم است عــدل مـجـسـمـی تـو و هـر دادخـواه را در بارگـاه لـطـف تـو شـوق تَـظَـلُّم است یزدان نخواست تا غم روزی خورد کسی با لطف تو که قاسم الارزاق مردم است آن سر که نیست خاک درت در تنزُّل است وان دل که نیست جای تو، جای تألُّم است طاعات منـکـران تو در روز رستـخـیز آتـشبـیـار مـعـرکـه مـانـنـد هـیـزم است در روز حـشر جز تو شـفـیعی مبـادمان جایی که آب هست چه جای تیـمم است؟ با نعـمت ولای تو «پروانه» را چه غـم عمریست در بهشت که غرق تنعم است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
از جـوار عـرش سـرزد آفـتـاب دیگری وا شد از «اَبِوا» به روی خلق، باب دیگری بال وا كن لحظهای در زیر باران شهود از فـراز عرش میبـارد سحاب دیگری بوی پـیراهن شـنـیدم، دیده بسـتم تا مگر یوسف شعـرم ببـیـند باز خـواب دیگری ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری ما خـدا را در جـمال چـارده تن دیـدهایم خواندهام این حرفها را در كتاب دیگری جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند این یكی هم میرسد از خاك و آب دیگری بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار بـا وجــود او نـدارد انـتـخـاب دیـگــری شك ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان وصف او را میكند با آب و تاب دیگری ماه كی؟ بعد از نگاهـش آفـتابی میشود میرود از شرم، شبها در حجاب دیگری شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود از كتاب معـرفت، فصلالخطاب دیگری یا نـمیدانـد بـلـندای مـقـامش تا كجاست یا ندارد منـكـرش حـرف حساب دیگری مثل بـغـدادش خـرابم كـرده درد اشتـیاق بسته بـالـم را فـراقـش با طـناب دیگری یا بگـو باب الحـوائج یا بگو باب الـمراد نام او حیف است بردن با خطاب دیگری
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
از مهـستـان ولایت مـاه هـفـتم شد عیان جشن میلادش بپا گردید در هفت آسمان عالم آل عـلی صادق شده، صاحب پسر بوسه باران میکند مـادر رخ آرام جان
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
وقـتـی امام صـاحـب فـرزند میشـود بـاغ جـنـان شـکـوفۀ لبـخـنـد میشـود صدها فرشته برقدمش بوسه میزنـند فصل بـهـار و مـوسـم پـیـوند میشود دل میتـپد به سیـنه ز شادی اهل بیت آئـیــنـه دار لـطـف خـداونـد مـیشـود لبخند نور حضرت صادق که دیدنیاست نـذر فــروغ چـهـرۀ فـرزنـد مـیشـود دل در حضور حضرت کاظم رسیده است یعنی که سـرسـپـرده و پـابـند میشود موسی کجا به طـور مـنـاجات با خـدا بـا او در این مـقـام هـمـانـنـد میشـود هر کس قـدم نهـاد به راه امـام خویش در این مسـیـر نـور هـدفـمـند میشود گـفـتم نمیشود که به پـابـوس او رسم از آسـمـان مـلائکه گـفـتـنـد، میشود خود را به کاظمین رسان درحضور او آنجا ببین که ازتو چه خرسند میشود با قلب پر سرور وفایی نوشت وگفت امشب نصیب شیعه شکرخند میشود
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
از همه زندگیام عشق فقط حاصل شد عشق حرفی است که از کنج لبت نازل شد گر چه جولانگه تو پهنۀ اقیانوس است کشتی مـهـر تو را کـنج دلـم ساحل شد خـواسـتـم از دم هـویِ تو هـدایت یـابم سـوی درگـاه تو آمـد دل من سـائل شد تا که سرگشته شدم ذکر تو را من خواندم دیـنم از مهـر و تولای علی کـامـل شد بهـر شکـرانـۀ آن کـه تو شـدی مولایم جان دهم گر چه تو را هدیۀ ناقابل شد من از آن روح طهورایی تو میخواهم راه روشـن کـنـی و با تو بـیـابـم راهـم کمترین سایۀ یک سایۀ تو خورشید است درگه لطف تو تـنـهـا حـرم امـیـد است مات از نـور فـروغ رخ تـو تا محـشر زهره و اختر و شمس و قمر و ناهید است هر چه بارید به عالم همه از یُمنِ تو بود در شگفتم چه کسی از کرمت نومید است بیدمجنونِ دلم شاخه به خاکت انـداخت دلم از شوق نسیم تو به سان بیـد است هر که دم میزنـد از ذات احـد میداند که ولایت همۀ رمز همین توحید است شـرح تو هـیچ نـیـاید ز کسی غیر خدا اوست شایسته فقط تا که کند وصف تو را هر چه گوییم همه شعر و محبت باشد هـمـگـی زمـزمـهای بهـر ارادت باشـد می شد ای کاش به غیر تو نبندم دل را کـار نا مـمکـن ما درک مـقـامت باشد تو خودت معرفتت را به دل ما بچشان فقـط این مـعـرفت از راه کرامت باشد یک نگاه تو بس است ای گل زهرا ما را گـوشـۀ چــشـم تـو وَاللهِ قـیـامـت بـاشـد هر که آید به حـریمت دل او میگـیرد کـاظـمـینت به خـدا عرش ولایت باشد از ازل مـهـر ولایـت بـه دلـم میبـارد نـام زیـبـای عـلـی در تـو تـجـلّی دارد اولین کار تو در هر دو جهان دلبری است اصل شأن تو همان منصب پیغمبری است حکم حق ختم نبوت شده ورنه بیشک روح والای تو شایستۀ این سروری است دل ما را گــرهِ حـبـل مـتـیـن عـشـقـت کِشد آن جا که تویی و به جنان برتری است دل سپردن به تو معنای خدایی شدن است هر که شد پیرو راهت به خدا حیدری است وقت جان دادنم ای زادۀ زهـرا به لـبم نام زیـبای تو آن زمـزمۀ آخـری است ما هنوز از کرمت شوق عـنایت داریم به خدا بر حـرمت مـیل زیـارت داریم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
ای آفـتـاب حُـسن به زیـبـائـیت سـلام وی آسـمـان فـضـل به دانـائـیت سلام هر گه غضب به قلب رئوف تو یافت دست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
اي که سـر تا به پا صفـائي تو گـل گـلـزار مـصـطـفـائـي تـو هــمـۀ کــائـنــات مــي دانــنــد هـفـتـمـيـن حـجّـت خـدايـي تـو چشمۀ جود و رحمت و کرمي گـوهـر بـحـر کـبــريــائـي تـو مـالـک يک جهـان دل همه ای بس که محبوب و دلـربائي تو اي طـبـيـب دل هـمــه يــاران که بـه درد هــمــه دوائــي تـو شـاد شـد از قـدوم تـو هـسـتـي اي که غـمخـوار ما سوائي تو هرکسي ديد چهره ات را گفت آيـت شـمـس و والضحـائي تو اي کـه آئـيـنـۀ پُــر از نــوری کعـبـۀ عـشـق و حـق نمائي تو آمـدم بـا بـضـاعـت مــزجــات که فـرستم به مقـدمت صلوات به خـدا جز خـدا گواهي نيست که مرا جز تو تکيه گاهي نيست ای پـنــاه هـمـه پـنـاهـم بـخـش که به غير از درت پناهي نيست جـز فـروغ مـحـبـت و کـرمت شب ما را دگر پـگـاهي نيست گـر چـه در آسـتـان احـسـانـت مثل من عـبد روسيـاهي نيست به نگاه تو جان دهم اي دوست در بـساطم اگر که آهـي نيست گـه مـيــلاد تــو مـرا عــيــدي هيچ چيزي به از نگاهي نيست اي که در آسمان دانش و عـلم بهتر از جلوهي تو ماهي نيست آگهـم من که سـوي قـرب خـدا غـير راه تو هـيچ راهي نيست آمـدم بـا بـضـاعـت مــزجــات که فـرستم به مقـدمت صلوات هرچه گويم به مدحت تو کم است عاجز از وصف و مدح تو قلم است ديگر از حق چه نعـمتي طلبـم که ولاي تو بهـترين نعـم است هر که مـسکـيـن آستـان تو شد نزد خلق و خداي محترم است کـار مـا شـد گـدائـي از در تو عادت و خوي و خلق تو کرم است گر چه دور از حريم تو هستيم دل ما چون کـبوتر حـرم است اي که دريای سيـنه ات ز ازل منبع علم و بينش و حکم است جـز خـدا هر که مـدح تو گويد به خـداونـدي خـدا که کم است تو گـل بوستـان عـشـقـي و من که دلم همچو غنچه سر بهم است آمــدم بـا بـضـاعـت مــزجـات که فـرستم به مقـدمت صلوات
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
گلاب عشق وضو کن که روز شیدایی است جهان انس و صفا را ببین تماشایی است سلام کن تو به آن هفتمین امام ای دوست سلام کن که سلامت ز عشق و زیبایی است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
اگر بر آید چو مرغى ز پیکر خسته ام پر پرم سوى بارگاهى که باشد از عرش برتر به بارگاهى رفیعی، که جن و انس و ملائک براى خدمت کند رو، به عرض حاجت زند در به بارگاهى که یوسف گرفته دست توسل بر آستانى که آن را گرفته یعقوب در بر خلیل را کعـبـۀ جـان، ذبـیح را قـبـلۀ دل مسیح را بیت اقصى، کلیم را طور دیگر هزار داوود آنجا زبور برگرفته بر کف هزار عیسى بن مریم نهاده انجیل بر سر بریز هست خود از کف، بر آر نعلین از پا بیا چو موسى بن عمران به طور موسى بن جعفر امـام مـلـک ولایـت، چـراغ راه هـدایت محیط جود و عنایت، چراغ و چشم پیمبر امام کـلّ اعاظـم که کـنیـۀ اوست کـاظـم نظام را گشته ناظم، سپهر را بوده محور حدیث خُلق خصالش، حکایت خُلق احمد کلامى از کظم غیظش، روایت عفو داور مقام والاى او بـین، نیا و ابـنـاى او بـین هم اوست شش بحر را دُر، هم او یَمِ هفت گوهر ثناى او روح قرآن، ولاى او کل ایـمان نداى او حکم احمد، عطاى او جود حیدر عجب نه گر ابن یقطین، به پاى جمّالش افتد جمال، جمّال او را ز جان ببوسد مکرّر پیامى از اوست کافى که روح صد بُشر حافى ز چنگ دیو هوسها زند به سوى خدا پر درود بر خانـدانش، سـلام بر دود مـانش تمامى دوستـانش هماره تا صبح محـشر به حبس دربسته طورش، به از تمام افلاک نورش چه غم اگر خصم کورش، ندارد این نور باور نـیـاز آرد نـیـازش، نـمـاز آرد نـمـازش شرار سوز و گدازش، گذشته از چرخ اخضر صبـا بـیـاور غـبارى ز دامن کاظـمینش مگو کنم از شمیمش مشام جان را معطر دلـم بود زائـر او، نـشسـتـه بر حـائـر او مزار او راگرفته، چون جان پاکیزه در بر زحبس در بسته بخشد به خلق عالم رهایى به قعر زندان نهد پا ز اوج گردون فراتر تمام خلقت هـمیشه کـنار خـوان عطایش وجود هستى هماره به بحر وجودش شناور
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
وجود آمده رشک بهشت، سرتا سر به یمن مولد مسعود مـوسی جعـفـر امـام کـلّ اعـاظـم، ولـی حـقّ کاظم که کظم غـیضش یادآورد ز پیغمبر به جعفر بن محمّدi عطا شده پسری که بوده است به پیر خرد هماره پدر تمام جـن و ملک، فـدای آن مـوسی که بود گوشۀ حبسش ز طور نیکوتر امام هفتم، کز هشت خُلد و نُه افلاک رسد نداش که دَه عقل را تویی رهبر خدیـو هستی کز یک اشـارهاش آید قدر به جای قضا و قضا به جای قدر چـراغ دودۀ احـمـد کـه دیـدۀ دل را فروغ اوست به هر صبح و شام روشنگر به عـزم طوف حریم مقدّسش دارند هماره قـافـلۀ دل، به کـاظمین سفـر چگونه وصف امامی کنم که در قرآن خـدای عـزّ و جـلّ آمدش ثـنا گـستر شرف بس است همین خاک پاک ایران را که زیر سایۀ فرزند اوست این کشور گرفته شهر قم از دخت او شرف آنسان که خاک پاک مدینه ز دخت پیغمبر بود بهشت خراسان، ز مقدم پسرش چنانکه خاک نجف راست فیض از حیدر اگر ولاش نبـاشد، عـبـادت ثـقـلـیـن به صاحبش ندهد سود در صف محشر گـدای درگه اویـنـد اسفـل و اعـلـی رهـین منّـت اویند ز اصغر و اکـبر هم اوست باب حوائج هم اوست باب مراد مراد و حاجت خود را بگیر از این در خوش آن غبارکه برخاک او رسید و نشست خوش آن نسیم که از کوی او نمود گذر خوشا دلی که بگردد به گرد تربت او خوشا کسیکه بگیرد مزار او در بر زمـام سلـطنـتـم گر دهـنـد، نـسـتـانم مرا خوش است گدایی به کوی آن سرور اگر به جبهۀ خـورشید پای بگـذارم گمان مبر که از این آستان بگیرم سر ز اهـل بـیـت نـگـردد جـدا دلـم آنـی جـدا کـنند اگر جان هماره از پیکـر چراغ بزم عزای حسینیان «میثم»! مه جمال منـیرش بود به مـاه صفر
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
آن جا که عاشقی است همیشه فضای ماست در مرغ زار دربه دری ردپای ماست وقتی که نان سفـره ما از محبت است صدها هزار حاتم طائی گـدای ماست دیـن و طـریـقـت هـمـۀ انبـیـا عـلیست ای مدعی بدان تو که این ادعای ماست ناخالص است دین بدون علی سرشت شاه غـدیر صاحب رکـن ولای ماست مـثـل کـلـیـم تکـیـه به جـایی نمی زنیم وقتی که عشق حضرت موسی عصای ماست موسای ما ز نسل شهـنـشاه خـیـبـر است نوری ز طیف عاطفه موسی بن جعفر است شـکـر خـدا که بـنـدۀ ایـمانی اش شدیم کشتی شکـسته ایم که طوفانی اش شدیم ما در پـنـاه چـتـر ولایـش نـشـسـته ایم خیس از نزول رحمت بارانی اش شدیم ما را گـره زدنـد بـه زلـف رهــای او آزاد عـالـمـیـم که زنــدانـی اش شـدیـم اولاد او بـه کـشــور مــا آمـدنـد و مـا خادم شدیم و نـوکـر ارزانی اش شدیم هم خاک بـوس دخـتـر او در میان قـم هم ریزه خوار پور خراسانی اش شدیم خاک و زمین ما همه در اختـیار اوست ایــران امــام زاده ســرای تـبـار اوسـت در هـفـتـمـیـن حضور زمیـنی آسـمان او شـد بـلـنـد مرتـبـۀ جـمـع خـاکـیـان آری ملاک سنجش ایمان ولایت است ما شـاکـریـم او شده هـفـتـم امـامـمـان ما با وجـود او به خـدا گـم نمی شـویم زیرا که او به شیعه دهد راه را نشان با عشق او به وقت حساب و کتاب و قبر وا می شود زبـان فـرو بسته در دهان او سومین لقب گرفته به باب الحوائج است حاجت نمی برم به خدا پیش این و آن حاجت روا شدن ز درش کار ساده است این کـمـتـرین عـنـایت این خانواده است امـشـب صـلای آمــدن عـیـد مـی زنـم خود را به حـال مستی تـشدید می زنم با عـشـق او برای طپـش های عاشقی بر قـلـب خود علامت تـمـدیـد می زنم تـمــثـال آفـتــابــی او را بــه روی دل بـخـتـم اگـر کـه آمـد و تـابـیـد می زنم مـحـتـاج هـستم و درِ کـوی کـریـم را دارالاجـابـت است و به امـیـد می زنم تــا دیــدمــش دلــم از غــصــه آب شــد کــوه دلــم ز آتـش عـشـقـش مــذاب شـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
زمین را از صفا زیـور ببـندید به اوج آسـمـان اخـتـر بـبـنـدید به مژگان خاک این ره را زدایید بر آن بال مـلائک را گـشایـید به اشک دیدگان ره را بشویـید شمیم عـشق را ایـنک بـبـویـید که مى آیـد گـلـى از آسـمـان ها که مستش میشود دلها و جانها از این تک گل دل صحرا بهارى ست دگر پایان هجر و بى قرارى ست خریـدار جـمـالـش قُـدسـیـانـنـد هـمـیـشه زائـرش قُـدّوسیـانـنـد ز صبرش در عجب درمانده ایوب ز اشک دیده اش وامانده یعقوب هزاران یوسف زیباى کـنـعـان خـریــدار رخ آن مــاه تــابــان گـل است و در دل زندان اعدا فـتـاده یـوسـف زهــرایــى مــا اگر چه برهمه عالم امیـر است ولى در چاه محنتها اسیر است بگـو با آن دل بـى رحـمِ صیـاد مبند او را به زنجیرى ز بیداد کـبـوتر را به زنجـیرى نبـندید به حال غـربـتـش دیگر نخندید اگر بستید این زخم زبان چیست دگر دشنام او هرگز روانیست زنـیـدم تــازیــانـه هـر چـه آیـد ولـى دشـنـام بـر حـیـدر نشـاید
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
ای شـمـس والایِ وِلا، موسی بن جعفر ای مـرکز مـهـر خـدا، موسی بن جعفر بر پای مقدم های گـل بـارانـت ای یار هر عاشقی گـردد فـدا، موسی بن جعفر در وقت میـلادت امام صادق از شوق هر لحظه می دادت ندا، موسی بن جعفر ای صد چو حاتم سائل یک گوشه چشمت لطفی نـما بر این گـدا، موسی بن جعفر در این شب فرخـنده، ای مولود عاشق عیدی بده بر دست ما، موسی بن جعفر امشب فـقـط نـام تو را بر لب سـرائـیم تا در تن ما مـانـده نـا، موسی بن جعفر در بـوسـتـان مـهـر ایــزد ای شـقـایـق هر غنچه ای دارد نوا، موسی بن جعفر در کل عمرت غم ز مزدوران که دیدی ای کـشتی غـرق بـلا، موسی بن جعفر در روز مـیـلادت بـیـا از روی اکـرام کن قـسمت ما کـربـلا، موسی بن جعفر مظلوم هستی همچو جـد اطهر خویش ای کُـشـتۀ زهر جـفـا، موسی بن جعفر زهــر جـفـا رنـگ رخ پـاکـت ربــوده ای باب مظلـوم رضا، موسی بن جعفر
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
مـژدۀ مـیـلاد تو، نـفـحـۀ باد صباست رایـحـۀ یــاد تـو بـا دل مـا آشـنـاسـت آمـدى و باب هر حـاجـت دلـهـا شدى باب حوائج تویى، نام تو ذکر خداست عـرش الهى اگـر، جـلـوه گه حـق بود بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست قـبـلـۀ قـدّوسیـان، کـوى مـصـفـاى تو نام دل آراى تو، کعـبۀ حاجات ماست یوسف زهرایى و گوشۀ زندان و چاه کنج سیه چال تو، به غصه ات مبتلاست شادى میلاد تو، توأم اشک است و آه چونکه غمین هر دل از کوفه و شام بلاست محـفـل مولـودى ات، کـربـبـلایى شده گوشۀ لبخند ما، همره اشک عـزاست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
چون گل گلزار صادق پرده از رخ برگرفت عالم از نـور جمالش جـلوۀ دیگر گرفت آفـتـاب صبح صـادق آنکه از صبح ازل روشنى خورشید از آن ماه بلند اختر گرفت دُرّ مکنون پرورش چون یافت در مهد صدف شد حمیده خو چو خو، در دامن مادر گرفت مـوسـى کـاظـم امام هـفـتـمـین نـور خدا آنکه نور عارضش آفاق سرتاسر گرفت آنکه روشن از جـمالش گشت آیات خـدا وانکه رونق از کمالش شرع پیغمبر گرفت هم ادب رونق از آن گنجـینه آداب یافت هم سخن زیور از آن کِلک سخن گستر گرفت شد رها از بند محنت آنکه از صدق و صفا دامن باب الحوائج موسى جعـفـر گرفت از در باب الحوائج روى حاجت بر متاب زانکه فیضش چشمه از سر چشمۀ داور گرفت در صف محشر شفاعت یافت آنکو چون رسا دامن موسى بن جعفر در صف محشر گرفت
: امتیاز
|