- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت از این شراره خرمن عمر ستاره سوخت بود آسمان به جای ولی کهکشان نداشت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
سجاد! ای به گـوشِ ملائک، دعای تو شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو ای چشم آسمان و زمین مانده خیرهوار بر شور و جذبههای تو در سجدههای تو ای دیــدن قـتـال غــمانـگـیـز کــربــلا حُـزنِ هـمیـشه ساخـته از ماجـرای تو یـک روز بـود واقــعـۀ کــربـلا، بـلـی یک عمر وقفه داشت ولی کربلای تو ای وارثِ پیـمـبر و حـیدر که اَخـتران بـر آفـتـاب فـخــر کـنـنـد از ولای تـو محـراب را به وقت مناجـات تو، همه افـتـاده لـرزهها به تن از هـایهای تو ای یک نیای تو به نَسَب، مفخر عرب وی محور عجم به حَسَب یک نیای تو ای زینت تـمـامی پـرهـیـزیان به زهد وی زیــور تـمـام دعـاهـا، دعــای تـو در مـدح تو، تـرانـۀ تـوحـید سـر دهـد هرچـند نیست زمـزمـۀ من، سزای تو
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
امام مقـتـل و روضه، امام اشك و بكـا امام سجده و محراب امام ذكر و دعـا امـام وارث آلالـههـای بـیسـر عـشـق امــام شـبـنـم گـلـواژههـای ســرخ بـلا امـام واقــعــۀ حــرّه، ای پــنــاه هـمــه امام غـربت شيعه، امام خـوف و رجا امـام نـاقـۀ عـريـان، امــام شـامسـتـيـز كه كرد خـطـبۀ شامت يـزيد را رسـوا چـقدر آيـنۀ ريـسمان و دست علیست ميان اين غـل و زنجير دستهای شما فدای غـيرت چـشمان بسته از شرمت كه همسر تو ز سيلی فتاد چون زهـرا امام روضۀ سختِ «زحرمله چه خبر؟« امــــام گــريــۀ مــشــك دريــدۀ ســقــا امام پيـرو خـورشيد سرخ نـيـزهنـشين امـام بـوسـه به حـلـق مـقـطّـعالاعـضا تمام عمر ز آب و غذا و طفـل و جوان گريز روضه زدی ياد ظهـر عـاشورا هجوم اين همه گرگ و دريدن يوسف به تير و نيزه و خنجر، به تيغ و سنگ وعصا امـام نـالـۀ شـبهـای بـیچـراغ بـقـيـع كه بیصداست چو فـرياد زائران شما
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیهالسلام
روزها سرمست و شبها راهیام کیف دارد حال خاطـر خواهیام من اسـیـرم! جان به این آزادیام از تـبـش حالی به حالی میشـوم پُر از او از خویش خالی میشوم هر طرف از عشق صحبت میکنم اینکه آوردسـت ما را بر سجـود روی دشمنهای خود در میگشود داده بر این شـاهـزاده دل حـسین مینـویـسم روی سـاغـرها عـلی مینویـسـم هر طرف هرجا علی یا حسین این سر فدای خاک پات با ستـم بـیـداد کـردن کـار اوست خسته را امداد کردن کار اوست آیههای قدر و فجر و شفع ماست سـنـگـر عـمـهسـت دلـدار عـمـو رفته به زهرای اطهـر مو به مو نیست مثلش در سماوات و زمین صاحبان غصه را غـمخوار بود خواهران را دخـتران را یار بود بعد از آنکه خطبههایش را شنـید پیش او اسرار هستی بر ملاست خاک داده دست ما دیدم طلاست سوخته هی سوخـته هی سوخـته داغ شـام و کـوفـه دارد بر تـنش مانده جـای سـلـسـله بـر گـردنش چه غمی بالاتر ازاین، در مسیر خون جگـر شد آن امام بی نظـیر
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیهالسلام
به رفتارت نمیآید که اهل این زمین باشی گـمانم شـهـروند آسـمـان چـندمین باشی برایت فـرشهای پیش پا افتاده ناچیزند تو با این منزلت باید که سجادهنشین باشی تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده بنا شد آنچنان باشی، بنا شد اینچنین باشی خدا میخواست تا دین را به دستان تو بسپارد به بیماری دچارت کرد تا فردای دین باشی به لطف آن همه داغی که در کربوبلا دیدی تمام عـمر باید چشم تر بر آستین باشی برای من نخی از رشتۀ سجادهات کافیست سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی تو و عشق تو و پیشانی سائیده از سجده فقط شایستهات این است «زین العابدین» باشی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیهالسلام
ای به لطفت عالمی مدیون علیبن الحسین ای کرم در بیت تو قانون علیبن الحسین ای که باران از غلام تو اطاعات میکند گوشه چشمی کن بر این هامون علیبن الحسین مهربانیهات بر مروان ملعون هم رسید از تو حتی دشمنت ممنون علیبن الحسین دوست دارم مثل تو با گریه روزم شب شود ای بـرازنـده بـرایت نـام زیـبـای عـلـی ای به دوشت کیسههای نان و خرمای علی با تمـاشـایت مدیـنه یا عـلی سر میدهد ناصـر دین خـدایی و خـدایت نـاصرت دستِ فوق دستها، دست قدیر و قادرت بعد بابا، تو وجـودت بـود اصلا انـتقـام من ز یارب یارب او تا خدا راهی شدم با صحیفه مست از فیض سحرگاهی شدم تو حسینِ زینب کبری شدی بعد از حسین سید و سالار عاشورا شدی بعد از حسین در چهل شب جور شد اشک چهل سال تو آه
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیهالسلام
ای عـــلــی اوّل از آل عـــلـــی وارث اِکــرام و اِجــلال عــلـی پـیـشـتـاز و پـیـشـوای اهـل دین مظـهـر تـوحـیـد فـخـرُ العارفین حُـجّــةُ الله و امــامُ الـمَـشـرِقـیـن سـیّـد سـجّـاد عـلـیّ بن الـحُـسـین نـور چـشـمِ نـور عـیـنِ فـاطـمه یــادگــاریِ حُــســیـنِ فــاطــمـه رونـوشـت زُهــد شــاه لافــتــی مـــاه دامـــاد امــام مــجــتــبــی عــرش حـق آئـیـنـۀ سـجّــادهات سـجـده و ذکر و دعـا دلـدادهات محوِ سعیِ تو صفا و مروه است تو غلامت مُستجابالدّعوه است عقلها در باب تو سر در گُماند نـقـطـهای در آسـمـان چـارُمانـد مـادر تو خاک بوس فـاطمهست فخرش این بس که عروس فاطمهست مـادرت نـامـوس شاه کربلاست خطبه خوان عقد او شیر خداست شهـربـانـو عـزّت ما مَردُم است شاهـدُخـت یـزدگِـرد سـوّم است من ز توصیفش زبانم قاصر است مادر معصوم قطعاً طاهـرهست مـادری اینگونه بـابـایی چـنـین جمع این دو کیست؟ زین العابدین گر چه از اکبر کمی کوچکتری در حـقـیـقـت تـو عـلـیِ اکـبـری روح ما را کرده ذکرت صیقلی یا عـلـیّ بن الحُـسـیـن بن عـلـی کـوری چـشم نـمـک نـشنـاسها پیـش مرگـت میشوند عـبّاسها گرچه در دشـت بـلا تب داشتی عـمّـهای مـانـنـد زیـنب داشـتـی دم بـه دم داغ مُـکــرّر دیــدهای ذبح هـفـتاد و دو تا سـر دیـدهای بـا چه حـالـی پـیـکـر بـابـات را جـمـع کـردی در مـیـان بـوریا؟ تو چهـل منـزل اسـارت دیدهای خـیـمۀ در حـال غـارت دیـدهای درد با هر عضو تو درگیر بود دست و پایت در غُل و زنجیر بود شــاهــدم دروازههــا، بـازارهـا کُـشـتـهانـد ایـن مـرد را آزارها آه از آن آتـش که در شــام بــلا هم سرت را سوخت هم عمّامه را آه از آن ساعت که در بزم شراب خیزران میخورد بر لب با شتاب چـوبدستی یـزید از پا نـشـست چون که دندان ثـنایا را شکست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیهالسلام
السلام ای حجّـت معـبود زین العـابدین ای که وصفت سجده بر مسجود زین العابدین سجدههایت همچو معراج است سجاد الاُمم لطف بیپـایان تویی ای مالک کل نِعَـم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیهالسلام
ای زینت تـسبـیح و دعا زمزمههایت در حـیـرتم آخـر بـنـویـسم چه بـرایت اعجاز کلام تو مزامـیر صحیفه است جوشیده زبور از دل قـرآن به دعایت در پرده عشاق تو یک گوشه نشسته است صد حنجره داوود در آغوش صدایت از بس که ملک دور وبرت پر زده گشته است پیـراهن افـلاک پُـر از عـطر عـبایت تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران باشـد حـجـرالاسـود الـکـن به ثـنـایت من کـمتر از آنـم که به پای تو بیـفـتم عـالـم شـده سـجـاده افـتـاده بـه پـایـت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین علیهالسلام
طنین «آیۀ تطهـیر» در صدایش بود مـدیـنـه تـشـنـۀ تـکـرار ربّـنـایش بود صحیفهای که سراسر شعور و شیداییست حدیث سلـسـله گـیـسوی آشـنایش بود گرفته بود صبـورانه صبر را در بر همیشه آینه مجـذوب سجـدههایش بود حدیث تشنگی و آب را مپـرس از او که عـهـدنـامۀ عُـشّـاق کربـلایش بود اگر چه آب روان بود مَـهـر مادر او چه شد که آینهگردان غصههایش بود چگونه لب بگشاید به یک تبـسم سبز کسی که حادثهای سرخ پابهپایش بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیهالسلام
ای خـالـق راز و نـیـاز عــاشـقـانـه در پیـشگـاه عـشق مـخـلـوقی یگـانه ای آسمان پیشانیات، ای ابر ای کوه سـجــادۀ تـو دشـتهـای بـیکــرانـه دارنـد در دسـتـانِ هـنـگـامِ قـنـوتـت گـنجـشکهـای بیشـمـاری آشـیـانه تسـبـیح میگـویی تمام خـلـوت شب با رودهـا با اشـکهـایت دانـه دانـه فرزند زمزم! کـیستی، اهل کجایی؟ در چشمهایت داری از کـوثر نشانه فریاد عاشـوراست موج پرچمی که وادی به وادی میبری بر روی شانه وقـتی که در حـال مـرور کـربلایی عـالم سـراسـر میشـود پـروانهخانه این بیت آخر با خودش دارد درودی بر مـادرت، آن شـهـربانـوی زمانـه
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیهالسلام
ناگهان پر میکشی دریا به دریا میروی آه ای ابـر کـرامت تا کجاها میروی... برنمیداری سرت را از بهشت سجدهگاه کس نمیداند که هستی یا ز دنیا میروی آنچنان لبریزی از شور مناجات و دعا کز حضیض خاک تا اوج تماشا میروی یک صحیفه نور مینوشد دلم تا با توأم من دلم میگیرد از این لحظهها تا میروی صبر کن ای چشم بیدار تماشا لحظهای آه، ما را هم ببر با خویش هرجا میروی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیهالسلام
قبل از تو عشق جرأت پیدا شدن نداشت اصلاً قنوت راه به تقوی شدن نداشت هرگز نـماز خلـق تمـاشا شدن نداشت قـرآن بیکـلام تو مـعـنا شـدن نـداشت با تو دوباره طلعـت کـوثر طلوع کرد آئـیـنـۀ عـبـادت حــیــدر طـلـوع کـرد ای مـقــتـدای گـریـۀ شـب زنـدهدارهـا دسـتت امـیـد سـفـرۀ هـر چـه نـدارها داریـم از صـحـیـفـۀ تو سـایـه سـارهـا یـادت نجـات بخـش هـزاران هـزارها ای ابـرهـا مـطـیـع دعــای غـلامـتـان باران چه قـابل است به پای غلامـتان دنیا هـنـوز مثل تو عـابـد نـدیـده است جبـریل بال زیر قـدومت کـشیده است با گریههات نبض عبادت تـپـیده است شیطان امید واهیاش از تو بریده است ای خط به خط کتاب تو تفـسیر بندگی جاری ست با تو عـطر مزامـیر بندگی دریـایـی و اسـیـر تـلاطـم نـمـیشـوی جز کوه سر به مهـر تجـسّم نمیشوی با خط کـفـر مست تـفـاهـم نـمیشـوی جز در قـنوت نیمه شبت گم نمیشوی پـیـشـانی بـلـنـد تو سـجـاد بـوده اسـت نـامت همیـشه زینت عـبّاد بـوده است عـرفان نسـیـم صبح ابوحـمـزههای تو لبـیـک مـیرسـیـد بـه هـر ربـنـای تـو داوود جـان گرفـتـه ز لحـن دعـای تو یک روز شاه میشـود آخـر گـدای تو حرف گدایی است ببـین دست خالیام این اشکهای شوقم و این خسته حالیام ای عشق بیحرم حرمت چشمهای ما خـاک بـقــیـع نـابتـریـن تـوتـیـای مـا بارانی است نـذر تو حال و هـوای ما از غم ترک ترک شده بغض صدای ما هر جا که صحبت از حرمت شد دلم شکست تا حرف غربت از حرمت شد دلم شکست معـراج چشم عـاشـق ما جـنّت البـقـیع تا بـوده بـوده قـبـلهنـما جـنّـت الـبـقـیع یک شعبهای ز عرش خدا جنّت البقیع سـایـه نـشـین کـربـبـلا جـنّـت البـقـیـع غم در گلوی شیعه صریح است در بقیع سنگ مزار جای ضریح است در بقیع جز تو که در مـقـابل شعـله امـام شد؟ در فصل خون مسافر تکـفیر شام شد؟ بر روی نـیـزه شـاهـد مـاه تـمـام شـد؟ چل سال اشک و ماتـم تو مـسـتدام شد چل سال اشک ریخته با روضههای آب چـل سـال یاد تـشـنـگی کـودک ربـاب
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیهالسلام
شاعر به حیرت است تو را دید یا شنید گفت از الست و قافـیه قالـو بلی شنـید چشم تو بود روز ازل غـمزه ساز شد دست تو ربـنـای قـنـوت اجـابت اسـت سـجـادۀ تـو قـبـلـۀ اهـل عـبـادت اسـت هرکس کلاس درس تو را مستعد شدهست از بس به نام مادر تو ماه و سال ماست آغشته با دعـای تو رزق حلال ماست ما را علی غلام حسینش خـطاب کرد در شام، غیرِ بغض تو در سینهها نبود مسـجـد مـحـلِّ رویـش آئـیـنـهها نـبـود منبر برای حـج تو میـقـات عـشق بود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین علیهالسلام
از عـنایـاتِ خـدا دریـایِ احسان میشود آنکه مـانـند عـلـی، آقـایِ دوران میشود نـامِ زیـبـایش عـلـی فـخـریّـۀ سـجّـادههـا از مناجـاتش خـدا در دل نمایان میشود آنـقـدر آقـاست این چـارم ولّـیِ شیـعـیـان در اسارت هم مددجویِ فقـیران میشود هر گـدایی که زند چـنگِ تـوسّل دامنـش بیبرو برگرد یک روزی سلیمان میشود کافـرِ مُلـحد نـشـیند گر به پایِ صحـبتش با دمِ عـیساییاش در دم مسلمان میشود چه مقـام و مدحتی بالاتر از این گـفتهها این علی نائب به سالارِ شهیدان میشود در کـنـارِ عـمّـهاش زینب به شامـاتِ بلا میزند بر کاخِ ظلم و مثلِ طوفان میشود صحبت از آب وعطش در محضرش هرگز نکن چونکه چشمانِ قشنگش مثلِ باران میشود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیه السلام
رهـبـر آزادگـان آقـا سـلامت میکـنیم سیدِ سجـاد درکِ این پـیـامت میکـنیم ما تـأسّی بر تو و راه امـامت میکـنیم تا قـیامت اقـتدا بر این قـیامت میکنیم درسهایی که گرفتیم از صحیفه یک کلام شیعه یعنی گاه شمشیرش به کف، گه در نیام شیـعه یعنی ذوالفـقـار آخته در انقلاب شیعه یعنی عـاشق دلباخته بر بوتراب شیعه یعنی سوی میدان تاخته تا فتحِ ناب شیعه یعنی روحِ خود را ساخته پای رکاب شیعه قرآن را قرائت با ولایت میکند کِی ز اوراقِ سرِ نیزه حـمایت میکند ای سِلاح مُحکمت، حال بکای حضرتت شیعه باید درس گیرد از دعای حضرتت شد شکستِ دشمنان با گریههای حضرتت میکند این اشک ما را آشنای حضرتت انقلاب اشک را رهبر علی بن الحسین تا ابد اسـلام را یـاور عـلی بن الحسین ای زبـور آل احـمد لالههـای دست تو ای دعـاهای گرفـتاران عـالم مست تو ای تمام هشت دلبندِ حسین پیـوست تو وی تـمام دین و آئینِ بـشر پا بست تو عرشِ رحمان ایستاده با دعایت روی پا آسـمان هم ایـسـتاده با ولایت روی پـا کیستی ای آفـریـنش عـاشق تکـریم تو کیستی ای شرع و قانونِ خدا تسلیم تو کیستی ای کعبه، صبح و شام در تعظیم تو کـیستی ای جانِ جمله أولیاء تـقـدیم تو بیتو خِلقت روی پای خویش کِی میایستد بیتو عالم از برای خویش کِی میایستد ما که ابـعـادِ سـجـایای تو را نشناختیم گـنـج های زیر پاهـای تو را نشناخـتیم ما که أسرار مصلای تو را نشناخـتیم پـاسـخ حـلِ مـعـمـای تو را نشناخـتـیم گر نـبودی تو، قـیامِ کـربـلا باقی نبود روضههای کشتههای نیـنوا باقی نبود آری آری این تو هـستی آشنای کربلا یـادگار اهـل بیت و خـیـمههای کـربلا با تو بر پا ماند اصلا ماجـرای کربلا روز و شب ماندی حزین و مبتلای کربلا تا قیامت بسته بود این راه اگر راهت نبود کربلا در کربلا می ماند اگر آهت نبود آه از درد و بـلایت یا امـام الساجـدین اشکـهـا إهـدا برایت یا امام الساجـدین سر نهاده پیـش پایت یا امام الساجدین جان دهیم از غصههایت یا امام الساجدین کربلا تا شام را، تا پای جان پیمودهای راه را در زیر زنجیرِ گِران پیمودهای عمهها را دیدهای در زیر زنجیر گِران کشتهها را دیدهای عریان و بی سر ناگهان رأس ها را دیدهای بر روی نیزه خون چکان کودکان را دیدهای با گریه سرگردان، دَوان با اسیران گه به رندان، گه به ویران رفتهای گه میان مجلسِ دشمن پریشان رفتهای مجلس نامحرمان کار شما دشوار بود با وجود اینکه احـوال شما بیـمـار بود خـطبههای آتـشـینت، تیـر بر کفار بود دیـدۀ رأس بـریـده نـاظـرِ أغــیـار بود وای از آندم که دیدی درد و غم بسیار شد با کنیزک خواندنِ خواهر، نگاهت تار شد در دعـاهای صحـیفه، لابـلای گریهها گـفـتهای از ماجـرای دردناکِ خـندهها گفتهای از روضهها و گفتهای از نوحهها گـفـتـهای از آستـین پـارۀ این عـمـهها وای از بیحرمتی، ای وای از بییاوری وای از خیره سرانِ لشگری و کشوری وای از بزم شراب و وای از چشم پُر آب وای از رأس بریده، وای از قلب کباب وای از چوب و لب و دندان و احوالِ خراب وای از حال رقیه، وای از حال رباب از نواهای رقیه، ریخت آن مجلس بهم از تقلّای ربابه، ریخت آن مجلس بهم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
در آن نگاه عطش دیده روضه جریان داشت تمام عمر اگر گریه گریه باران داشت گـرفـت جـان تو را ذرّه ذرّه عـاشـورا که لحظهلحظۀ آن روز در دلت جان داشت چه سنگها سرت از دست نانجیبان خورد چه زخمها دلت از شام نامسلمان داشت اسیر بودی و از خـطـبۀ تو میتـرسید به روشنای کلامت یـزید اذعان داشت و بر امامت تو سنـگ هم شهـادت داد به قبله بودن تو کعـبه نیز ایمان داشت تو را زمـانه نـفهـمید و خواند بیمارت و پشت این کلمه عجز خویش پنهان داشت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
ای پـسـرِ نــورِ نـبـوّت ســلام ای ششمین قـلۀ عصمت سلام صاحبِ ما، صاحبِ ایران تویی روحِ خـدا، جوهـرِ ایمان تویی سرو و سپیدارِ چمن کیست؟ تو وارث و دامادِ حسن کیست؟ تو چـشـمِ امـیـدِ هــمـه افــتـادههـا آبــرویِ گــلــشـنِ سـجــادههـا گوش به حرفِ تو نشـسته خدا روحِ دعـــا زمـــزمــۀ ربّــنــا سجـدۀ تو جلوۀ معـراج توست پـیـنـۀ پـیـشانی تو تـاجِ توست خـیلِ مـلائک هـمه شاگـردِ تو غـرق طـواف اند همه گردِ تو مستِ دعـای تو شده جـبرئیـل تـشـنـۀ لـبهـات شـده سلـسبـیـل زنـده به پـیـغـام تو شد کـربـلا وارث و پـیـغـمـبرِ خـون خـدا خـطـبـۀ تو زنگِ جهـادِ تو شد اشکِ تو همسنگِ جهادِ تو شد اجرِ تو هم سنگِ در و بام شد روزِ دهـم خـتـم شد و شام شد زهر چهل سال در این جام بود سخت تر از کرب و بلا شام بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام
ای خدا را اسم اعظم یا علیّ بن الحسین وی تنت روح مجسّم یا علیّ بن الحسین ای دمیـده از دمت روح خدایی از ازل بـر تـن حـوّا و آدم یا عـلـیّ بن الحـسیـن ای مناحات شبت در آسمان بخشیده روح بر تن عیسی بن مریم یا علیّ بن الحسین صفحه صفحه سیر کردم در کلامت یافتم مصحفی ز آیات محکم یا علیّ بن الحسین مصحف نـورانیت تنها زبـور اهل بیت خود ز صد داود اعلم یا علیّ بن الحسین میتـوانـد با دل مُـرده کـند کـار مسیـح هر که از مدحت زند دم یا علیّ بن الحسین آسمان هشت مـهـری و مـه سه آسـمان دُرّ سـه، بیانـتـهـا یَـم یا عـلیّ بن الحسین آدم و جنّ و ملک، حور و پری هر صبح و شام مدحتت خوانـند با هم یا علیّ بن الحسین نجل مکّه، پور طاها، زادۀ سعی و صفا جان کعبه قلب زمزم یا علیّ بن الحسین گر دو عالم را به یک سائل ببخشی از کرم پیـش احسانت بود کم یا علیّ بن الحسین من نمیگویم خدایی گویم ای وجه خـدا بودی از خلقت مقـدّم یا علیّ بن الحسین آفـرینش از همان آغـاز سیرِ خویش را کرده با ذکرت منظّـم یا علیّ بن الحسین جنّت رویت پُر از گل بوسۀ خـون خـدا باغ حُسنت سبز و خرّم یا علیّ بن الحسین بعد تسبیح الهی ذکر خلقت مدح توست از زمین تا عرش اعظم یا علیّ بن الحسین روح، خود را تا نسازد مُحرم میقات نور نیست در کوی تو مَحرم یا علیّ بن الحسین از ملک بگرفته تا جنّ و بشر تا وحش و طیر سائل کوی تو، من هم یا علیّ بن الحسین هشت فرزندت چو شخص حضرتت والامقام خود چو آبائت مکرّم یا علیّ بن الحسین در وفات و قبر و مرگ و برزخ و حشر و صراط نیست با مهر توأم غم یا علیّ بن الحسین دوست دارم تا زمین بوس غلامانت شوم قد کنم چون آسمان خم یا علیّ بن الحسین دوست دارم تا قیامت عمر گیرم از خدا هر دم از مدحت زنم دم یا علیّ بن الحسین دوست دارم ناقهات در کوچههای شهر شام پا گذارد روی چشمم یا علیّ بن الحسین دوست دارم سیل سیل و بحر بحر و موج موج بر تو ریزم اشگ ماتم یا علیّ بن الحسین دوست دارم با سرشک دیده در بازار شام خون ز ساق پات شویم یا علیّ بن الحسین هیچکس نشنیده، گردد بر جراحات بدن حـلقـۀ زنجـیـر مرهم یا علیّ بن الحسین هیچکس نشنیده شادیّ و دف و چنگ و رباب دور تـوحـیـد مجـسّـم یا علیّ بن الحسین هیچکس نشنیده جای لاله بر مهمان کنند خار و خاکستر فراهم یا علیّ بن الحسین با که گویم شامیان آتش به فرقت ریختند جای عرض خیر مقدم یا علیّ بن الحسین با عـزای تو مدیـنه گشت یکـسر کربلا تـازه شد داغ مـحـرّم یا علیّ بن الحسین داغ هجـده یوسفت بر لالۀ دل بس نبود سوخـتی از آتش سم یا عـلیّ بن الحسین آنچه با تو در مسیر شام شد غیر از خدا کس نمیداند مـسـلّـم یا عـلیّ بن الحسین آن شررهایی که عمری در وجودت حبس بود سر کشید از نخل میثم یا علیّ بن الحسین
: امتیاز
|
مدح امام زین العابدین علیه السلام
می نوشم امشب واژه ها را از سبویت پُر می شـود جـام عـطـش از آبـرویت سجاده ات پهن است در محراب، حالا تـر می شـود ابـیـات از آب وضـویـت مُهر نمازت از کدامین خاک پاک است؟ اینگونه چرخیدست عالم رو به سویت؟ تـکـبـیـر می گـویـد غـزل (الله اکـبـر( بوی خوش سیب است اینک از گلویت قـد قـامـتت کرده قـیـامت عـالـمـی را در سجده رب العالمین در گـفـتگویت تب دار هـستم در ورقـهـای صحـیـفـه مانـند وقـتـی که تو دیـدی روبـرویت مـردی کـمـر خـم کرد از داغ بـرادر چشم انتـظاری مانـد آنجـا که عمویت
: امتیاز
|
مدح امام زین العابدین علیه السلام
وارد میکده شد میکده را دست گرفت نیستها را به نگاه خودش از هست گرفت بـیخـود از کربـبـلا رهـگـذر شام نشد حکمتی داشت که شمشیر دعا دست گرفت من به بیراهه رسیدم، سحری دستم را با ابوحمـزۀ خود آخر بن بست گرفت وصله خوردم به کتاب گنه آلوده ای و نامه ام را شبی از آن همه پیوست گرفت دم افــتــادن مـن بـود ولـی دسـتــم را دید این گمشده در آخر راه است، گرفت
: امتیاز
|