- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
امشب نـدای ارجـعی آیـد به انصار خدا فردا به دشت کربلا سرها شود از تن جدا امشب به دور خیمهها عباس گردد تا سحر فردا کنار علقمه غلطد به خون بیدست و سر
: امتیاز
|
مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
از خون زمین دریا شود امشب اگر فردا شود محشر همی برپا شود امشب اگر فردا شود خون از دم خنجر رود از تن به نیزه سر رود دامن به خون اندر کشد امشب اگر فردا شود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا
چنان اسفند میسوزد به صحرا ریگها فردا چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا برادر دل گواهی میدهد امشب شب قدر است اگر امشب شب قدر است قرآنها چرا فردا؟..
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا
از من مگیر این لحظههای آخرت را یک بار دیگر هم بغل کن خواهرت را بگـذار تا زینب بـپـوشـاند به جـسـمت پـیـراهـنـت را، یــادگــار مــادرت را
: امتیاز
|
زبانحال حضرت عباس علیهالسلام در شب عاشورا
شـبِ مـن در حـرمِ آل عـبـا مـیگـذرد نَـفَـسـم با نـَفَـسِ خــونِ خـدا مـیگـذرد شبِ دهم شده و پُر شدم از شوقِ وصال خاطـر آسـودهام و دل به نـوا میگذرد گوشِ من میشنود ذکرِ دعاهای حسین شکر اوقاتِ من آخر به دعـا میگذرد پـاسـبـانِ حـرمـم واهـمهای نیـست مرا فکر و ذکرم همه در خوف و رجا میگذرد خیمۀ حضرت زینب شده چون کعبۀ من طُوفِ آن میکـنم و ثـانـیـهها میگذرد در رُخِ سیدهام غـصّه و غـم موج زند با من آیا ز غم و غصه رها میگذرد؟ من فـدائی خـواتـینِ حـرم هـستم و بس چه کسی گفته که از خیمه جفا میگذرد؟ غیرت اللّهم و غارت به نظر ممکن نیست مگـر از جـانبِ من تـیـغِ بـلا میگذرد صبحِ فـردا برسد مثـلِ پـدر جنگ کنم تا بفهـمـند که در مشت چهها میگذرد صبح فردا برسد رخصتِ جنگ از ارباب جوی خـون از حـرمِ کـربـبلا میگذرد من ابوفـاضـلم و شیـرِ حرم حـیدریام شبِ مـن در حـرمِ آل عــبـا مـیگـذرد
: امتیاز
|
مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
یکلحظه خلوت کردهای مشغول قرآنی یکلحظه مشغول سخن در جمع یارانی گـاهـی بـه فـکـر کـنـدن خـار بـیـابـانـی گـاهی هـم از دلـشـورۀ زینب پـریشانی امشب شب سختی است امشب در دلت غوغاست گـاهـی مـیآیـد نـغـمـۀ لـبـیـک یـارانـت گـاهی میآیـد گـریـۀ زنها و طـفـلانت گاهی صدای اصغـرت کرده پـریـشانت امشب غـم عالم نشـسته در دل و جانت امشب شب سختی است آری امشب عاشوراست بـر شـانـۀ بـابـا؛ رقــیـه مـیگـذارد ســر خوابد علی اصغر در آغوش علی اکبر خـوابـیـدهانـد آرام اهـل بـیـت پـیـغـمـبـر زیرا که بیـدارست چـشم سـاقی لشـگـر تا کی چنین آرامشی در کربلا برپاست؟ فردا به پا خواهد شد اینجا محـشر کبرا فردا شود صحـرا ز خون عاشقان دریا فردا حسین است و خودش، تنهاترین تنها بیلشگـر و بیاکـبر و بییـار و بیسـقا فـردا صـدای العـطش تا عـالـم بـالاست یک دم به روی خاک افتد دست سقایش یک دم حسین است و جوان ارباً اربایش فکر حرم لـرزه میانـدازد به اعضایش ایکاش برخـیزد فـقـط عـباس از جایش آری حسین است این عزیز حضرت زهراست نـازل شـده گـویا دوبـاره سـورۀ زلـزال برگشته دیگر اسب او از دشت خونین یال افتاده جـسم چـاک چاکی در دل گـودال سر میبُرند و یک زن اینجا میرود از حال از سینهاش برخیز ملعون! مادرش اینجاست بالای تل از هوش رفـته، خواهـر افتاده آتـش به مو و معـجـر یک دخـتـر افتاده دیـدنـد یک انـگـشت بیانگـشـتر افـتاده زیـر سُـم اسـبـان دشـمن پـیـکـر افـتـاده یک پیرزن میگفت سر هم زیر تشت ماست پایان نـیابد ظهـر فـردا ماجـرا باقیست آتـش به جـان خـیـمۀ آل عـبـا بـاقیست هم رفتن سرها به روی نیزهها باقیست هم کوچه و بازار؛ هم شام بلا باقیست زین پس شروع کربلای زینب کبریست
: امتیاز
|
مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
دلـم بـرای داغِ تو مـذاب شد حسینجان که خانۀ دو چشم من خراب شد حسینجان به گریههای خواهرت به صبح گو طلوع مکن که قلبِ زینب از غمِ تو آب شد حسینجان صدای پای پاسبان خیمهها هنوز هست هزار شکر کودک تو خواب شد حسینجان کنارِ اصغرت ببـین سکـینه زار میزند که روضهخوانِ خیمهاش رُباب شد حسینجان خدا کند که هیچ وقت نگویدت میانِ شام لبت زِ خیزران چرا کباب شد حسینجان کـنارِ رأس تو چـرا قـمار میکـنند وای نصیبِ طشتِ تو چرا شراب شد حسینجان
: امتیاز
|
مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
دل که عاشق بشود واله و سر گردان است چشم هم در پِیِ این عشق فقط گریان است راه تسکین فراق و غم و محنت اشک است دل که خشکید فقط چارۀ آن باران است حـلـقـۀ روضـۀ اربـاب بُـوَد عـرش خـدا هر چه فیض است در این دایرۀ امکان است شاه و رعیت درِ این خانه همه مُحترمند نوکر این حرم عشق خودش سلطان است کـربلا یک کـلـمه هـست ولی در مـعـنا شـرح آن بـاطن آیـات هـمـه قـرآن است شرح بیتابی زینب شب عاشورا چیست که از این مصرعِ غم بر لب عالم جان است باید امشب به سر و سینه زنان دَم بدهیم امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ولی افـسـوس قـرار است بـبـیـنـد زینب صبح فـردا بـدنش زیر سُـمِ اسـبان است بدنش هیچ، چه سازد که ببیند به درخت سـر بُبـریـدۀ یـار است که آویـزان است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا
بیا در این شب آخر که بشـنوم سخنت سخن بگـوی بـرادر به شـمع انجـمنت ترک تـرک شده لـعـل لبت عـزیز دلـم خدا کند نخـورد سنگ بر لب و دهنت
: امتیاز
|
تشریح حالات سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا
شب آخر شده و حال همه عـرفانیست چقدر صورت اصحاب حسین نورانیست وقت هجران برادر شده با خواهر خود چقـدر حال و هـوای دلشان بـارانیست
: امتیاز
|
خطبۀ سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا و جواب اصحاب
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد وقـت جـوابِ هـمسـفــران بـر امـام شـد پـاسـخدهـنـده اوّل آنـان «زُهـیـر» بـود كاندر حـضورِ سبـط نـبـی در قـیـام شد كای زادهٔ رسـول! « سَـمِـعْـنـا مَـقـالِـكَ» مطلب عیان بَرِ همه از خاص و عام شد دنـیا اگـر هـمـیـشگـی و مـرگ آخـرش ما عزممان همین و نه جز این قـیام شد وآنگه «بُـریر» دادِ سخـن داد آنچـنان ظاهـر، خـلـوصِ نـیّـت او از كـلام شـد مـنّـت بـه مـا نـهـاده خـدا بـا وجـود تـو ما را ز لطف، شهـد شهادت به جام شد فخر است قطعهقطعه شدن پیش روی تو طوبی بر آن بدن كه چنـیـنش ختام شد! پـس بـهـر دلنـوازیِ فـرزنـد فــاطــمـه گـاهِ سخـن ز «نـافـع» شـیـرینكـلام شد گـفـتـا كـنون كه گـشـته گـهِ امـتحـان ما بـا رهـبـریت، مـحـنـت مـا بـیدوام شـد مـا دوسـتـیـم بـا تــو و بـا دوسـتـان تـو دشمـن به آنكه دشـمنیات را مـرام شد ما را ببر به هر طرفی خود ز شرق و غرب حبل ولایت تو، ز ما «لَا انْفِـصام» شد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا
عزیز فـاطـمه، ایکاش بیصدا نـشوی خدا کند که به صحرا، چو خاکها نشوی اگر سرت ز بـدن شد جدا ولی ایکاش خدا کند که به گـودی جـدا جـدا نـشوی
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا
امشب از این دشت و صحرا صوت قرآن میرسد حاجیان عشق فردا عید قـربان میرسد امشب از نـور خـدا لبـریـز شد آئـیـنهام مینشیند عصر فردا خصم روی سینهام امشب از یاران خود دارم سپاه مهر و ماه عصر فـردا میشوم تـنها مـیان قـتـلگاه امشبی پروانۀ شمع وجـودم زینب است عصر فردا پیکرم در زیر سم مرکب است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا
امشب از غـصۀ تو خواب ندارد چشمم غیر خـونـاب جگـر، آب ندارد چـشـمم عـصر فـردا چه بـلایی، سـر تو میآیـد زودتـر از هـمـه کـس مـادر تـو میآیـد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا
شمـعـم که با نـگـاهِ تو آتـش گـرفـتهام امـشـب کــنـارِ آهِ تـو آتـش گـرفـتـهام پـیـرت شدم نگـاه به این پیر زن بکن امشب بیا و خواهرِ خود را کفن بکن امشب غنیمت است برایم چه میکُنی آقـا شکـسته است صدایـم چه میکُنی یک پِـلک هم به هم نَزَنم تا نرفـتهای گـیسویِ خـویش را نَکَـنم تا نرفـتهای از پـیـشِ پـاسـبان حـرم آمـدم حـسـین از سـمـتِ مهـربانِ حـرم آمـدم حسین امـشب دلـم بـرایِ حـرم شـور میزند اصلاً دلـم برای خـودم شـور میزنـد مادر که رفت بعدِ پدر هم حسن نماند از پنج تا کفـن بهخدا یک کـفن نـماند امشب نشستهام که خودم را کـفن کنم فکـری برایِ آن هـمه دسـتِ بـزن کنم امشب که فکر میکنم از حال میروم فـردا چـقـدر بـر سـرِ گـودال میروم امشب زِ درد بر جگرم دست میزنم فـردا چـقـدر بر کـمرم دسـت میزنـم امشب زِ خاک خار اگر جمع میکنیم فـردا میانِ تـیغ، پـسر جـمع میکـنـیم امشب غـبار از سرِ گـیسوت میکِشم فـردا غـروب نیزه زِ پهلـوت میکِشم امشب کنارِ مادر خود میخورم زمین فردا غروب با سرِ خود میخورم زمین
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شب عاشورا
میشود روشنی خـیـمه بمانی تا صبح مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح میشود رَحم كنی حرفِ جـدایی نزنی تا پیِ چـاره مـرا سر نَـدَوانی تا صبح منّتت دارم و میخواهم اگر راهی هست مَحضِ این خاطرِ آشُفته بمانی تا صبح چه به روزِ تـو میآرنـد خـدا میدانـد زنده نگذاردم این دل نگرانی تا صبح روبـرویِ تو اگـر گـریـه اَمـانـم بدهـد بر ندارم نِگَه از رویِ تو آنی تا صبح دهـنِ خـشك و لـبِ پُر تَـرَكَت نگـذارد دلِ رنجـورِ مرا تاب و توانی تا صبح بُغـض پـا پـیچِ گـلویم شـده و میترسم كار دستم دهد این سوز نهانی تا صبح هول كردم به زمین خورده ام و میخواهی خاك از چـادر زینب بـتكـانی تا صبح بنشین سیر نگاهت كنم ای یوسفِ عشق لحظهها میرود و نیست زمانی تا صبح چـشمِ بارانـیـتان میدهد امشب خبـرم از بَـلایی كه قـرار است بیاید به سرم وای بر حالِ دلِ خواهرِ تو فردا عصر میخورد چنگ به بال و پرِ تو فردا عصر آسمان را ز عطش دود فقط خواهی دید رَمقی نیست به چشمِ ترِ تو فردا عصر سرِ شش ماهۀ تو میشود آویز به پوست ارباً ارباست علی اكبرِ تو فردا عصر میبَـرد لشكری از نیـزه حـوالیِ حرم تـكه تـكه تـنِ آب آورِ تـو فـردا عصر تك و تنها وسطِ دشت و بیابان چه كند؟ دامنش سوخت اگر دخترِ تو فردا عصر چنگِ یك مُشت سنان در طمعِ گیسویت میزند پَرسه به دور و بَرِ تو فردا عصر هر قدر نیزه و شمشیر و تبر جمع كنند بیشتر كشف شود پیكرِ تو فردا عصر چكمهای سرخ میافتد به رویِ سینۀ تو خنجری كُند رویِ حنجرِ تو فردا عصر سخت دعـواست سـرِ جایـزۀ بیـشتری بـیـنِ گودال بـرایِ سرِ تو فردا عصر آخرین خواهشم این است دعا كن برسم زودتـر از نـفـسِ آخـر تـو فردا عصر چـشمِ بارانـیـتان میدهد امشب خبـرم از بَـلایی كه قـرار است بیاید به سرم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شب عاشورا
بین گودال و حرم، عطر فروشم فردا تن عـریان تو را با چه بپـوشم فـردا؟ من ببـیـنم که تو بی پـیرهنی میمیرم تکـیۀ بر نیـزۀ غربت بزنی، میمیرم چـقدر دلهـره و غـم سرِ پیـری دارم! پدرم گـفت که یک روز اسیـری دارم پـدرم گفت که یک روز بـلا میبـیـنم سرِ نی، زلف پـریـشان تو را میبـینم
: امتیاز
|
سبک های سقائی شب عاشورا
پخش سبک ۱ ( به سبک: عـلیِّ اکبـرِ مـن ) تــمــامِ هــسـت زیــنـب روی از دست زینب (۲) برادر جـان، غـم هجـران، زده اینـسان، به قـلب من شراره پس از تو چون؟ کنم اکنون، در این هامون، ندارم راهِ چاره (۲) ************** بند دوّم ************** الا ای خــــواهـــر مـــن تو ای همسنگـرِ من (۲) تـنـم فـردا، فـتـد جـانـا، در این صحـرا، تو بـنـمایـی نـظـاره سرم بر نِی، تو هم از پِی، کنی ره طِی، به رنجِ بیشماره (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۳ (به سبک: دل تو را من اگر شکستم) شـب وداع حــسـیـن و یــاران درون خـیـمـه، گـروه طـفـلان رسد به کـیـوان، صدای قـرآن به گوش هستی، ز جمع یاران ************* بند دوّم ************* زنـان مـحـزون، بـه دیــدۀ تـر عـزیـز زهـرا؛ کـنار خـواهـر ز دل کشد آه، به حال مضطر بـه فـکـر فـردای آن یـتـیـمـان **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۴ (به سبک: کنار علقمه محشر به پا شد) حسین جان ای همه دار وندارم ز فــکـر دوری تـو بــیــقـــرارم دعا کن، جان مـادر، ای بـرادر که امشب، قبل هجران، جان سپارم خـدا داند حـسیـن جان نـدارم تـاب هــجــران بـیـا ای جـان خـواهـر دل و جــانـم مـلـرزان که گشتم دل غمین و دل پریشان *********************** الا ای خـواهـرم، ای نـور دیـده کسی بـهــتــر ز پـیغـمـبر ندیـده ولی او هم به سوی حق سفر کرد که هرکس زین قفس آخر پریده الا ای بـهــتـر از جان دلـم ایـنـسان مسـوزان ز قــبــل رفــتــنِ مــنِ مشـو نـالان و گـریـان بود تقـدیر حق گردم چو قـربان *********************** تـمـام کـودکان در پـیـچ و تابـند همه عـطشان ز بهر جـرعه آبند مـلائـک، انـبـیـا، هـم آل حـیـدر از این حالات طـفلان دل کبابند مـگــر نـبــود خــدایــا مـسـلـمانـی در ایـنجـا مــگــر آب فـــراتــش نـبـوده مــهــر زهــرا چرا عطشان شدند پس آل طاها *********************** تــمــام کــربـلا را غــم گــرفتـه دل زینب عـجـب مــاتــم گرفـتـه عطش سخت است، ولی جان برادر دلــم از چـیـز دیگـر، دم گـرفـته رســد بـــوی جــدائـی ز دشـت نــیــنـــوائــی بـیـا ای جــان خـواهـر مـکـن دیـگـر صـدائی صبوری کن، دلت را کن خدائی **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۵ ( به سبک: قـاسـم ای، گـلِ زهـرا) برادر؛ ز هجـرانت، شوم جان بر لب (۲) چه کـنـد فـردا؟ بعـد تو جـانا، که شود تنهـا، به بیـابـان زیـنب(۲) *********** بند دوّم *********** همچون تو، عزیزانت، به ذکر یا رب (۲) ز عطش دلخون، شده در هامون، به دل محزون، همه گریان امشب(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۹ (به سبک: عباسم ای تو آب آور من) زینب ای یار و همسنگرِ من، ای خواهر من (۲) امشب باشد شامِ آخـر من، ای یـاور من چون تو غـمخـواری، هم وفـاداری، بر طفـلان و اُسَرا کن پـرسـتـاری، عــتـرتـم یـاری، در راه شـامِ بـلا (۲) *************** بند دوّم *************** یا اخا نور چشم ترِ من، بنشین برِ من (۲) کِی شود هجرانت باور من؟ ای دلبرِ من بـا آه و زاری، بـا اشـکِ جــاری، مـیبـیـنـم داغِ تـو را در انـتـظاری، تا جان سـپاری، فـردا ای خونِ خـدا (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۱۱ (به سبک: ای ابالـفـضل، ای برادر) ای حسین جان ای برادر(۲) یـک دمی در خـیـمه بنـگـر دم به دم از، اهلِ حـرم با دلِ محـزون شد زِ عطش، آه و افغان، جانبِ گردون (۲) *********** بند دوّم *********** خواهرِ من از دل و جان (۲) کـن حـمــایـت از یـتـیــمـان میشوم از جورِ عـدو کشته به هامون جانِ تو و جانِ یتـیمانِ جگر خون (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۱۳ (به سبک: ای غـنچۀ احمر، آخر) «ای هــســتـیِ زیـنـب، امــشـب اهـلِ حـرم گـریـان، نـالان»(۲) شـد خـواهـرِ غـمـگـسـارِ تو، بـیقـرارِ تـو «دارم دلِ سـوزان، از ماتـمِ هجـران»(۲) *********** بند دوّم *********** « جــانـم رسـد بـر لـب، امـشب زاری مکن اینسان، ای جان»(۲) تــرویـجِ قــرآن شـعــارِ تــو، افــتـخـارِ تـو فـردا روم مـیـدان، جانِ تو و طـفـلان (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۱۶ (به سبک: شهِ دیـن به هـمرهِ یاوران) شهِ دین به خواهرِ دل غمین (۲) بـسـروده نـکـتـهای ایـنـچـنـیـن بـه کـنـارِ مـن، زِ وفــا نـشـیـن که شبِ فراقِ من امشب است (۲) ********** بند دوّم ********* شده آخرِ عـمرِ منِ غریب (۲) زِ وِصالِ من بـبـری نـصـیـب که به شوقِ وصالِ رُخ حـبیب همه اشتیاقِ من امشب است (۲) **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۱۸ ( به سبک: قاسمم من یادگار مجتبایم) بــــرادر(۲) جانم رسید از غصّه بر لب چون شام هجران باشد امشب(۲) آه، فردا چو گل در این گلستان پرپر شوی از جورِ عدوان(۲) جان اَخا، «غریب بییـاور حسین جان (۲)» ********** بند دوّم ********* ای خواهر(۲) میبیـنی ای مظـلومه زینب جان میدهم در راهِ مکتب (۲) آه، فـردا تـنم در این بیـابان اُفتد به روی خاکِ میدان (۲) بعد از حسین، « جانِ تو و جانِ یتـیـمان(۲)» **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۲۱ ( به سبک یا عمی العباس ) امشب بُوَد در کربلا، ای شیعه محشر (۲) از نــالــۀ لـب تـشـنـه گـانِ آلِ حــیــدر چون شامِ تاسوعاست هم محـشر کـبـراست اطـفـالِ بـی خـانــمـان زِ تشنگی در فغان(۲) *********** بند دوّم *********** لب تشنه اصغر خفته در آغوش مادر(۲) مرغ دلـش از تـشـنگی هـر دم زند پـر چـون قـحـطی آبـست شـهـزاده بـی تـابـست فـردا به کام عـطشان گردد فـدای جانان(۲) **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۲۲ (به سبک: من آنم که ره را به رویِ تو بستم) بُـوَد کـربـلا امشب ای اهـلِ ایـمـان وداعِ حـســیـن بـا عـزیـزان قــرآن وصیت به زینب کـنـد دیـده گـریان خواهرا جان تو و جان یـتـیـمان(۲) ********** بند دوّم ********* به فردا شود غرق در خون به میدان چو گـل پیکـر پـاک رعـنا جـوانان فـتـد پـاره پـاره بـه خـاکِ بــیـابـان به نیزه رود چون سر جمله یاران (۲) ********** بند سوّم ********* ای امیـد زیـنب، بـرادر حسین جان پس از تو چه سازم من در این بیابان چه کـنم بیتو با طـفـلان پـریـشان؟ که رسیده دوران فراق و هجران(۲) ********** بند چهارم ********* خـواهـرا جـان تو و جـان یـتـیـمـان جـان دهـم فـردا بهـرِ یـاری قــرآن توئی غـمگسار من ای روح ایـمان که رسیده دوران فراق و هجران(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۲۳ ( به سبک: دو جانـباز نازنـین) به دشت کـرب و بلا، ای خـدا، مـگر کـه محـشر بُـوَد (۲) که خواهرش بیمعـین، دل غـمین، از بهـرِ اکـبر بُـوَد (۲) ********** بند دوّم ********* از هـر طـرف کـودکان، بـا فـغـان، آل پــیـمـبـر بـود (۲) که یـوسـفِ کـربـلا، از وفــا، بـه فــکــرِ مــادر بُـــوَد (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک۳۱ ( به سبک : از خسرو دین یا رب ) شد قحطی آب امشب (۲) ســوزد جــگـــر زیــنـب در خـیـمـه بُـود غــوغــا زین محـنـت جـان فـرسـا جـان هـمگـی بر لب (۲) ********** بند دوّم ********** سـقـای حـرم عـبـاس (۲) آب آور خـــیــر الــنــاس عــطـشـان بـه لـب دریــا جـــان را بـکــنــد اهـــدا روح ادب و احـساس (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** بـه کـربـلا شـد امشب ز جور عدوان، نوای طـفلان، ز خیمه بر پا، به عـرش اعلا صدای یـا رب یا رب رسد به کیوان، به کام عطشان، غریب و تنها، عزیز زهرا (۲) ********** بند دوّم ********* رسیـده جـانهـا بر لب هـمه عـزیزان، به چـشم گـریان، ز ظلم اعـدا، به فکآر فـردا دگر چه سازد زینب؟ در این بیـابان، به قـلب سوزان، غریب و تنها، عـزیز زهـرا **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۳۹ ( به سبک: حسین جان برادر بـبین حالِ زارم) الا شاه خـوبـان، برادر حسین جـان چه سازم من امشب ز رنج فراوان در این شام آخـر شـدم دل پـریـشان بـمـیـرم نـبـیـنـم فـراقـت بـرادر(۲) ********** بند دوّم ********* چـو فــردا بـه امــر خـداونـد مـنّـان کـنـم جـان فـدا در ره دیـن و قـرآن تو هستی عـلمـدارم ای روح ایـمان پس از من تو زینب علم را نگهدار(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۴۱ ( به سبک: جسم شه دین روی خاک گرم میدان) شبهای جمعه فاطمه در شور و شین است گریان و نالان بر سر قبر حسین است گـویـد بـه افـغـان ای شاه عـطـشان از داغ تو اشکم روان از هر دو عین است ذکـر تمام انـبـیـاء جانم حسین است ********** بند دوّم ********** ای شیعه زاری کن که هنگام فغان شد فریاد طفلان از عطش بر آسمان شد در خـیـمه گه آب گــردیـده نـایــاب چون شام تاسوعا و گاه شور و شین است وقت وداع زینب و مولا حسین است **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۴۴ ( به سبک: حسین جان حُرِّ نالانم) نگر در کـربلا غوغاست نـوایِ الـعـطـش بـرپـاست تو گوئی محشر کـبراست که بیتاب است علی اصغر ********** بند دوّم ********* مگـر آب روان آخـر (۲) نــبــود مــهــریــۀ مـــادر چــرا گـلـهـای پـیـغــمـبـر ز بی آبـی شدند پـرپر(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۴۸ (به سبک: به محضرت رسیده عبد پُر از اشتباهی) ز کربلا به ماسوا، میرود بانگ ناله (۲) گـل امید کـودکان، گـشته پرپـر چو لاله به ماه روی تشنگان، درد و غم بسته هاله که زینبش ریزد اشک محن ژاله ژاله (۲) ********** بند دوّم ********* دگر ز سوز تـشنگی از جهان دل بریده ز ترس بیبـرادری رنگ زینب پـریـده ز زندگی از این مصیبت نگر دل بریده شب وداع ما برادر حسین جان رسیده(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۴۹ (به سبک: رخصتی از راهِ وفا ای عمو جان فدایت) زینبِ غمدیده نشین لحظه ای در برِ من(۲) زانکه بُوَد با تو دگر، این شبِ آخرِ من چون نگری با دل خون بر سنان این سرِ من ناله مکن پیش یتیمان تو همسنگر من (۲) ********** بند دوّم ********* شامِ دگر خفته به خون بنگری پیکرِ من هم بدن قـاسم و عـباس و هم اکـبر من باش تـسلای دل هـمسـر و دخـتـر من جانِ تو جانِ همه کودکان خواهرِ من (۲) **شعر از: محمد مسکین**
: امتیاز
|
مصائب شب عاشورا
متاب ای ماه امشب، تا نبینم صبح فردا را ببار ای اشک تا دریا کنم دامان صحرا را بگریید ای تمام اهل عالم آن چنان امشب که با اشک خود از خجلت برون آرید سقا را
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا
بگـذار با تو این شب آخر به سر شود ای وای اگر که امشب زینب سحر شود هر چه به صبح واقعه نزدیک میشویم از غـصـۀ تـو دلـهـرهام بـیـشـتر شـود ای میهـمان تـشنه لـبـم بر غـریـبـیات پهـلـو شـکـسته آمده تا نـوحه گر شود تـا آه می کـشـی جـگـرم تـیـر می کشد خواهر به حال بی کسیات خون جگر شود حرف از جدا شدن بزنی لطمه میزنم راضی نشو که زینب تو در به در شود جـان مـنـی و پـای تـو آوردم ای حـسـیـن تا صبح من به دور تو می گردم ای حسین ای یـادگــار مــادرم ای ســایـۀ ســرم ای مـهـربـان بـرادرم ای سـایـۀ سـرم ای آیـه هـای فـجـر ز تو دل نـمی کـنم آیـد هـر آنچـه بـر سـرم ای سایۀ سرم میسوزم از شرارۀ اشک تو امشب و فـردا در آتـش حـرمم ای سـایـۀ سـرم پیداست از هیاهوی دشمن که می شود رأست به نیزه در برابرم ای سایۀ سرم سوگند خوردهاند که سرت را جدا کنند با تـیـغ و نـیـزه در برم ای سایۀ سرم من بر هزار زخـم تنت گریه سر دهم تو هم بـه دیـدگان تـرم ای سـایـۀ سرم جـان مـنـی و پـای تو آوردم ای حـسـیـن تا صبح من به دور تو میگردم ای حسین
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا با حضرت زینب در شب عاشورا
آیههای نـور باش، مثل مـادرم که بود یک زن غیور باش، مثل مادرم که بود من فدای دین شوم، مثل مادرم که بود خواهرم صبور باش، مثل مادرم که بود این سفر نهایتش بر خـدا رسیدن است در حضور مادرم سرجدا رسیدن است این سفر خلاصه بر کربلا رسیدن است تو کـلیم طور باش، مثل مادرم که بود گـاه داغ دیـدنـم، خواهـرم سکوت کن بین خون طپیدنم، خواهرم سکوت کن وقت سر بریدنم خـواهرم سکوت کن پاسدار شـور باش؛ مثل مادرم که بود دست هـای بی حـیا در کـمین معجـرند چشمهای من پُر از بغض های دخترند این حـرامـیـان پـی نـالـههای مـادرنـد مظهر شعور باش، مثل مادرم که بود آسـمـان بخـت من، کـوکـب کـویریام محشری به پاست در امشب کویریام پـاره پـاره میشود این لب کـویـریام مصحف زبور باش، مثل مادرم که بود
: امتیاز
|