![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و مرثیه سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
هر که از لجّۀ غم جرعه مکرر نخورد روز محشر به جز این، حسرت دیگر نخورد پدرم گفت به من، مثل حسین بن عـلی هیچ شاه دگـری غـصۀ نـوکـر نخـورد چوب هم باشی و وقفش نشوی باختهای هیزم است آنچه به درد تن منبر نخورد بشکند دستم اگر گوش من این را شنود پای مرکب به تنش وا شد و بر سر نخورد گریه کردم که فقط زخم تنش خوب شود گیرم این اشک به درد صف محشر نخورد شدنی نیست که بییـار شود خـون خدا بـه غـرور نـوۀ شـیـرخـدا بـر نخـورد اول روضۀ ششماهه به خود گفت کسی: کاش این مرتبه آن تیر به اصغر نخورد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت علی اصغر علیهالسلام
مثـل عـلی اکـبرم میشد جوان ایکاش میگفت صبح و شب برای من اذان ایکاش مثـل ابا الـفـضلم عـلـم بـر دوش میآمد میشد بلای جان جمع دشمنان ایکاش یا اینکه مثل قاسم احلی من عسل میگفت یا جملهای با شیرینتر و بهتر از آن ایکاش میگفت بابا و دل از اهل حـرم میبرد مثل رقیه میشد او شیرین زبان ایکاش دور از نگـاه دشـمنان، زیـر عـبای من میشد سفـیـدی گـلـوی او نهان ایکاش بعد عـلی اکـبر دوبـاره قـد من خـم شـد میرفت سمت دیگری تیر از کمان ایکاش ایکاش آن لحـظه زمان میایستاد آخر میایستاد آخر در آن لحظه زمان ایکاش اینتیر میفهمید ایکاش اصغرم طفل است این تیر با او بود قدری مهربان ایکاش خون عزیزم را سپردم دست او امروز قـدر امـانت را بـدانـد آسـمـان ایکـاش هی یکقدم رفتم به سمت خیمه برگشتم سمـتم نیاید مـادرش مویهکـنان ایکاش گهوارهای کوچک برایت ساختم در خاک از نعلهای تازه باشی در امان ایکاش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
خلق عالم تشنۀ یک جرعه احسان رباب هـفـتم مـاه عـزا هـستـیم مهـمـان رباب مـادر باب الحـوائج حـاجـتم را میدهد دردمـندم لاجـرم دستـم به دامـان رباب در حقیقت هر که دارد آشنایی با حسین هست در یوم الحساب از آشنایان رباب هرکجا حرف از وفاداری شود پیش از همه میدرخشد در غزل نام درخشان رباب به همه ثابت شده اصلا گره خورده بهم بیگمان جان علیّ اصغر و جان رباب دل به دریای بلا زد بیعصا روز دهم پیش چشمان همه موسیبن عمران رباب نور چشـمش کرده روشن پهنۀ آفاق را روی دستان پـدر خـورشید تابان رباب دل هلاک نـالۀ حاج اصغر زنجانیاش میدهد ما را به کشتن مرثیه خوان رباب گریۀ ما را در آورده ست طرز گریهاش مـا پـریـشانـیم از اول پـریـشـان ربـاب نه فقط ما گریه بر حال خرابش کردهایم بین میدان و حـرم آقاست گریان رباب به محرم رنگ و بوی دیگری بخشیده است ناله و سوز دل و حزن دوچندان رباب از دعای خیر این بانو و لطف همسرش سالها هـسـتـیـم مـداح عـلـی اصـغـرش میشویم امشب دخیل محضر شیرخوارهای چشم مان بر دست حاتم پرور شیرخوارهای رزق مان را میدهد هرشب علی اصغر به ما شد کفیل عاشقان نان آور شیرخوارهای در بزرگی کم ندارد از برادر بیگمان جان به قربان عـلی اکبر شیرخوارهای نور وجه اللهی اش ما را مسلمان کرده است اهـل ایـمـانـیم با پیـغـمبر شیرخوارهای ظاهـرا گهـواره اما باطـناً گـهـوارهاش دارد اینجا حکم سنگر؛ سنگر شیرخوارهای تا بخواند خطبهای روشنگرانه میشود دست سالار شهیدان منبر شیرخوارهای گریهاش باشد رجز قنداقهاش باشد زره میرسد در معرکه شیر نر شیرخوارهای لرزه افتاده به جان دشمنان از شوکتش فتح خیبر کرده گویا حیدر شیرخوارهای آسمان هم میبرد فرمان از او؛ چشم فلک در زمین دیگر ندیده رهبر شیرخوارهای من شب هفت محرم روضه میخوانم فقط از لب خشکیده و چشم تر شیرخوارهای تا سپـیـدی گـلـویش را نـشـان هم دهـند پُر شود از حرمله دور و بر شیرخوارهای بسکه شش دنگ حواسش را به تیرش می دهد حرمله میپاشد از هم حنجر شیرخوارهای در مـیان قـاب دسـتـان پـدر پـیـدا شـود آه تـصـویر گـلوی پـرپر شیرخوارهای در امان است از هجوم اسب های تند و تیز بر زمین وقتی بماند پیکر شیرخوارهای؟ روضههای بیکلام کربلا تا شام هست گـریههـای بیامان مـادر شیرخوارهای شب شب باب الحوائج هست اما میزنم من گریزم را به طفل دیگر شیرخوارهای پشت در هم مادری مضطر شد و بیتاب شد از مدینه کودک ششماهه کشتن باب شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
چـشـمـهای پـا نمیشود مادر خـاک دریـا نـمیشـود مـادر خواب از چشم تو گریزان است گــریـه لالا نـمـیشـود مـادر نه به یاری تشنه گان امروز آسـمــان پـا نـمـیشـود مـادر خیمه در خیمه گشتم اینجا را آب پـیـــدا نــمـیشـود مــادر تشنه هستی و شیر میخواهی حـیـف حـالا نـمیشود مـادر ای مسیح ای ذبـیح ای تـشنه شـأنت امـلا نـمیشـود مـادر چـشمه زیـر قـدوم تو جاری میشود یا نمیشود مادر…؟ از عطش جز زمان ذبح شدن چـشـم تو وا نـمیشـود مـادر آب نه، غـیـر تـیـر پـایـی بـه حـنـجـرت وا نـمیشود مادر در گـلوی تو تیـر حـرمله هم بیش از این جا نمیشود مادر پشت بـابـای تو پس از اکـبر بیش از این تا نمیشود مادر خواب دیدم جوانیات را باز صـدقِ رویـا نمیشـود مـادر لحظهای سرد، داغ جانسوزت در دل مـا نـمـیشــود مــادر مرهـم زخـم خـشکی لـبهـات آب حــتـی نـمـیشـود مــادر لبت از تـشـنـگی سـفـیـد شده شرحـش اینجا نمیشود مادر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
پرپر زد و پریشان گردید و رفت از حال بر روی دستِ بابا خندید و رفت از حال قلبش تکان تکان خورد و جایِ جرعهای آب تیری به حنجرش خورد! ترسید و رفت از حال قنداقه غرق خون شد! پس ناتوان و آرام بر دورِ لب، زبانش چرخید و رفت از حال با چشم نیـمه بازش یکریز پلک میزد یکریز دست و پایش لرزید و رفت از حال شیرخواره بود و بابا برداشت از گلو خون بر آسمانِ هـفـتم پاشـید و رفت از حال گهواره کنج خیمه؛ بیتاب تاب میخورد مادر دو دستِ خود را بوئید و رفت از حال!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
برای خـشکی لـبِ تو آب گـریه میکند کویر، سینه میزند سراب گریه میکند قنوتِ مادرِ تو بیجواب ماند و بعد از آن برایش آسـمانِ مـستـجاب گـریه میکـند نخند روضۀ عطش!؛ لبِ تو زخم میشود بحالِ زخمِ خـندهات رباب گریه میکند چرا به رنگِ حنجر من است، چشمهای تو؟! نپرس، مادرت سرِ جواب گریه میکند همینکه از اسارتش دو قطره روضه میچکد بحالِ دستِ مـادرت طناب گریه میکند در آسمانِ روضهات دوباره خیس شد لهوف فراتِ چشمِ ماست، یا کتاب گریه میکند؟!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
بر آن تـاریکیِ مطـلـق زَر آورد به روی دست طفلی مضطر آورد نـیـازش چـند قـطـره آب شـد که سه شعبه بین حرفش سر درآورد چه بود اینکه برید از گوش تا گوش نبـیـند خـیر با خود خـنجـر آورد اگر خـون عـلـی را آسـمان بـرد خدا بر مقـتـل خود جـوهر آورد ربـاب آتش گـرفت، آتش بگـیرد عدو گهـواره را بیاصغـر آورد هـمـیـنـکـه آب را آزاد کــردنــد همه شـش مـاهاش را یـاد کـردند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت علی اصغر علیهالسلام
ز تـشـنگی متـوسِـل به آب دیـده شدم به پیـش مـادر بیشیر سرفکـنده شدم برای یـاری من مـهـد هم تـکـلم کـرد میان مهلکه یارب غریب خوانده شدم نقـاب بر رخـشان کـوفـیان زده بودند قـتـیل بـرق نگـاهی بد و کـشنده شدم بـرای بـارش بـاران دعـایـشان کردم برای جـرعه آبی اسـیر و رانـده شدم هـنـوز صحـبـت من نـاتـمـام بـود اما که شاهـد سخـنانی تکـان دهـنده شـدم سفیدی گـلویش را چگونه حرمله دید برید تیر و من از این جهان بریده شدم سه شعبه تیز و عدو ماهر و گلو کوچک اسیـر چـنگ چـنین فـرقه درنـده شدم تـحـیـر مـن از ایـن بـود مـردم عـالـم که خویش شاهد حلقوم تیرخورده شدم کسی نبـود که گـیرد تو را ز آغـوشم هزار مرتـبه مُردم دوبـاره زنده شدم سپردمت به دل خاک های این صحرا و در کـنـار مـزار تـو آرمــیـده شـدم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
به عـزیـز دل خـیـمه نـظـرش افـتاده هلهـلـه بـاز به جـان جـگـرش افـتاده ماندهام تیر مگر قحطی صید آمده است که به یک حنجر کوچک گذرش افتاده حرمله خیر نبینی دو نشان را زدهای پــسـرش را زدی امـا پـدرش افـتـاده دو علی داشت از این عمر که درهم شدهاند بعد از این اشک هم از چشم ترش افتاده اربـاً اربـا نـشده این عـلـی اهل حـرم بدنش مانـده ولی حـیف سـرش افتاده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت علی اصغر علیهالسلام
پسرم در تب و تاب است خدایا چه کنم؟ تشنۀ جرعهای آب است خدایا چه کنم؟ قحطی افتاده؛ همه تـشنه لبان ناله کنند بهرِ این طفل که خواب است خدایا چه کنم؟ مثلِ هـاجـر که پـی آب دویـد و نرسـید همه جا مثلِ سراب است خدایا چه کنم؟ خـبر آمـد که شده حـرمـله آمـادۀ صیـد تیرِ او پُر ز شتاب است خدایا چه کنم؟ ترسم اینست که چشمی بخورد روی علی دلِ من فکـرِ نقاب است خدایا چه کنم؟ نَفَسی نیست که تا گریه کند در آغوش حالِ او بسکه خراب است خدایا چه کنم؟ بـیـنِ گهـواره قـراری که نـدارد اصلاً هق هقش عینِ عتاب است خدایا چه کنم؟ آخرین راه شده بردن این طفل به دست این پسرِ طفلِ رباب است خدایا چه کنم؟ نیست عـباس که آبی بـرسـاند به حـرم نقشهها نقشِ بر آب است خدایا چه کنم؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
قرص ماهی از دل گهوار بیرون میزند شیرخواره مثل یک سردار بیرون میزند یک علی زیر عبا و یک علی روی عبا از دم خیمه عـلی هربار بیرون میزند تیر وقتی که بزرگ و صید وقتی کوچک است خون صید از حنجرش دشوار بیرون میزند غنچه بیخار من دیروز حالش خوب بود حال دارد از گلویش خار بیرون میزند تیـر از بین کـمان حـرمـله بیـرون زده یا که پشت در نوک مسمار بیرون میزند! میبرد زیر عبا او را حسین اما چه سود؟! از عبایش تیر یک مقدار بیرون میزند خون اصغر را ملائک تا به بالا میبرند خون محسن از در و یوار بیرون میزند!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
گـفـتم حسین، صفحۀ دل، پرستاره شد راهِ نجـات، دامنِ یک شیـرخـواره شد گـفتم که کـیـست، اکـبرِ آیاتِ کردگار؟ فـوراً به گـاهـوارۀ اصغـر، اشـاره شد بابالحوائج است و زود گره باز میکند بـا اذنِ او، امـورِ دو دنــیـا، اداره شـد هرچند کـودک است، ولی بهـرِ دردها با دست کوچکـش بنِگر، راهِ چاره شد تیر از کمان پرید و گـلوی علی که نه قـلـبِ پـدر برای پـسـر، پـاره پـاره شد بر ماتمش زمین و زمان، نوحه میکنند دستِ حسین، مقـتلِ این شیرخواره شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم حالات حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
در زیرِ آفـتاب بـبـیـن سـوخـتـی رُبـاب خـیره مَشو به آب بـبـین سوختی رُباب شــرمـنـدهام کـنـارِ تـو از رویِ مـادرم شــرمـنـدهات شـدیـم عــروسِ بــرادرم خود را کمر خمیده بر این راه میکِشی مـویـت سـفـیـد شـد چـقـدر آه میکِـشـی در زیر آفـتـاب بـبـیـن سـوخـتـی رُباب یکلحظه هم بخواب ببین سوختی رُباب تاول زده است رویِ تو ای خاک بر سرم شــرمـنــدهات شُـدیـم عـروسِ بــرادرم خار است خارِ غربت صحرا به دامنت هِی تا مَـکُـن لـبـاسِ عـلی را به دامنت پلکت که ریخت گریه به پیراهنش مَکُن در خـاطـرت لبـاس عـلی را تنش مکن در خواب نالهات: گل دامان من کجاست از خواب میپَری که علی جان من کجاست یک جـرعـه آب تـکـۀ نـانی عروس ما پـیـرم مکـن هـنـوز جـوانی عـروسِ ما نجوا مکن خزانزدهام غنچهام کجاست من تازه مـادرم چه کـنم بچهام کجاست شد خـانـهام خـراب بُـرو سوختی رُباب از زیـرِ آفـتـاب بُـرو ســوخـتـی رُبـاب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی به دنیا میدهد بیتابیِ گهـواره پیغـامی گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
شعر شاعر فقـط غـزل شده است مشکل عشق تا که حل شده است مـاه شـور است و روز عـاشـورا كـربـلا عـرصـۀ عـمل شده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
پسر شیر جـمل شیر و یل کربـبلاست او ز گفتار و عمل در دو جهان بیهمتاست سیـزده ساله ولی همچو بزرگـان بالـغ آنچنانی که شـنـید از همه جـلـل خالـق
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
نورِ چشمانِ حسن عشقِ مجسّم شدهای بینِ کـاشـانۀ ارباب چه محـرم شدهای قاسمی قاسمِ عـشقی و لطافت به نظـر مثلِ مولایم علی، شاهِ دو عـالم شدهای
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت سیدالشهدا با حضرت قاسم علیهم السلام
این تن غرقه به خون مصحف و قرآن من است این عزیز دل زهرا و حسین و حسن است خونِ سر آب وضو، سنگِ عدو مهر نماز اشک در دیده و خون جگرش در دهن است کاش یک بار دگر اسم عمو را میبرد حیف کز خون دو لبش بسته، خموش از سخن است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
آن که اینگونه به خون قامت او غلتیده است سیزده بار زمین دور قدش گردیده است به رکاب حسرت بوسیدن پایش باقیست این نهالی ست که بر سرو، قدش بالیده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
عـشق حـسین از ازل خلاصۀ دین او طعـم عـسل میدهد مرگ در آئین او سوخته در نار عشق هستی پروانهاش مثل کـریـمان همه بر در میـخـانـهاش ذکـر کـریـمـش دهـد بـر قـلـمـم آبـرو عِطر حسن میدهد هُـرم نفـسهای او ذکر رجزهای او شعر خوش لا فتیست سر به سر آئینۀ شیر جمل مجتبیست رفـت ولی مـادرش آه ز دل میکـشید پشت سرش زینب از گریه امانش برید رفت به شام بـلا بر سر نـیـزه سرش در دل گودال غم مانده به جا پیکرش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است تا سحر پیـمانهریز کاسۀ ما قاسم است یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم ذکر کاشیهای بابالمجتبی یا قاسم است از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است این کریمان به نگاه خود گره وا میکنند آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است گوسفندی نذر او کردیم و حاجت شد روا آنکه نامش میکند کار مسیحا قاسم است روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است نعره زد: ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا سایۀ روی سر مادر به هر جا قاسم است با اشاره هر کجا میگفت: یا زینب ببین آن سر عمامه بسته روی نیها قاسم است چونکه قاسم بود بین گرگها تقسیم شد یوسف پاشیده ازهم بین صحرا قاسم است
: امتیاز
|