کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : حسین رحمانی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

بـاران گـریه‌های شـبانه که پـا گرفت            دست مرا دوباره جوادُ الرِّضا گرفت

یادش بخیر تا که رسـیدم به کاظـمین            از چشم من دو مرتبه گنبدْ نما گرفت


گـفـتم سلام حضرت احـسان بی‌کران            در سایه‌سار مهـر تو دیدم دعا گرفت

فرصت برای عرض حوائج نمی‌دهی            چیزی نگفته حاجت خود را گدا گرفت

آه ای جـوان آل عـلـی روضـۀ تـو را            باید که از مـدیـنه و از کـربلا گرفت

مانند مـادرت به زمین خورده‌ای اگر            زهر جفا رسید و توان از شما گرفت

صورت مکش به خاک زمین، نور عالمین            از موی خاکی‌ات دل عرش خدا گرفت

فریاد العـطش که کشیدی تو از جگر            با سوز ناله‌ات همه عالم عـزا گرفت

هی دست و پا زدی وسط حجره‌ات فقط            مـادر بخـاطـرت دم واغـربـتا گـرفت

از آه و ناله‌ات شده این حجره کـربلا            گفتی حسین و گریه امان تو را گرفت

ذکرش خدا خدا؛ که همان دم سنان رسید            با نیزه راه صحبت او را چرا گرفت؟

والشِّمرُ جالسٌ؛ سر او را ز پیکـرش            با ضربه‌های خنجر کند از قفا گرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر تغییر داده شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هی دست و پا زدی وسط هلهله؛ فقط            مـادر بخـاطـرت دم واغـربـتا گـرفت

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : چهارپاره

یک باغ روضه دارد این لاله در شکفتن            کی می‌شود خزان را با یک اشاره گفتن
ای جانِ زهـر آلـود از جامِ زهرِ کینه            باید که شرحِ غم را با گوشِ جان شنفتن


چون خاطراتِ عمرت در طولِ زندگانی            آن هم خلاصه گشته در موسمِ جوانی

از دردِ غـربتِ تو آخر کسی نپـرسـید            دل‌مـردگـان کجا و این روحِ آسـمـانی
بر شانه‌های کـوچک سنگـینیِ امامت            دردا یکی نـبـوده از تو کـنـد حـمـایت
مظلـومی‌ِ تو این بس حـتی میانِ خانه            همسر نموده بر تو با زهرِ کین خیانت
دردِ تو دردِ کـوچه از رنـج‌های مـادر            آن ماجـرای تلـخ و ظلم و جفای مادر
ديوار و در عذابی‌ست هر لحظه پيشِ چشمت            یک عمر داری بر لب روضه برای مادر
افـتاده در دلـم تا شـورِ غـم و عـزایت            دارم ز دستِ گردون هر لحظه من شکایت
یـادِ شـهـیـدِ دشـتِ کـرب وبـلا کـنم تا            در روضه‌ سیلِ اشکم جاری شود برایت
دیـدی که شـمـر آمد در قـتـلگـاهِ جدّت            رفته به عـرش اعلی ای وای آهِ جدّت
زینب ز خـیـمه آمد بر مقـتلِ حسینـش            شیب‌الخضیب دیده چون روی ماهِ جدّت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با هلهـلـه نشـسـتـند آری به این بهـانه            پـای شـهـادتت ای شـاهـنـشـهِ یـگـانـه
غربت حکایتی شد در کاظمینِ چشمم            بـردنـد جـسـمِ گل را تا روی بامِ خانه

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمود شریفی (کمیل کاشانی) نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : غزل

دلـم در هـوای جـواد الائـمّـه            گـرفـتـه نـوای جـواد الائـمّـه
بهشت صفا هر که خواهد، ببیند            به صحن و سرای جواد الائمّه


بلند است بر بام قصر سخاوت            هـمـاره لـوای جــواد الائـمّـه

بزرگی ببـوسد زمین ادب را            که افـتد به پـای جواد الائـمّه
رها شد " اباصلت" از کنج زندان            ز فـیض دعـای جـواد الائـمّه
به یحیی ابن اکثم عصا کرد اقرار            کـه دارم ولای جـواد الائـمّـه
به پایش وجودم متاعی حقیر است            دو عـالـم فـدای جـواد الائـمّه
اگر درد داری به اخلاص رو کن            به دارالـشـفـای جـواد الائـمّه
خوشا حال آن کس که با اشک آید            به بـزم عـزای جـواد الائـمّـه
جزای کسی که دلش با جواد است            فـقـط با خـدای جـواد الائـمّـه
دل ســنـگ شــد آب حـــتــی            ز غـمـنـالـه‌های جواد الائـمّه
گل باغ طاها، جوانمرگ زهرا            بـمـیـرم بـرای جـواد الائـمّـه
نوای «کمیل» است گاه توسل:            گـدایـم گــدای جــواد الائـمّـه

: امتیاز

مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یـابـن الحـسـن توئـی سـبـب اتّـحـاد ما            نـام مــقــدّســت ســنــدِ اعــتــقــاد مــا
امشب شب عزاست بیا یابن العسکری            ســوزد جـهـان ز داغ امـام جــواد مـا


مسـمـوم شـد عـزیـز دل ثـامن الحجـج            آتــش زده حـدیـث غمـش بـر نـهاد ما
جـان‌ها فـدای آن گـل پــژمـردۀ رضـا            بــاشـد نُـهـم امـام، امـیـد و عِـمــاد مـا
می‌داد جان به حُجره و می‌گفت ای خدا            دانی که اهـل کین ز چه دارد عـناد ما
ما را به جرم عشق تو در خانه می‌کُشند            غـافـل از ایـنـکه دارد ادامـه جهـاد ما
گـر مُـعـتـصم خـلـیـفهٔ عـبـاسـیـان بود            بـر عـالـم است سلـطـنـت عـدل داد ما
من وارث رضا گل موسی بن جعفرم            ذلـت بـری ز سـاحـت قــدس نـژاد مـا
آگـاه از فـضـیـلت مـن امّ‌فـضـل نیست            امـا خـوشـم کـه فـاطمه باشد به یاد ما
جان داد و دفن شد پدرم در دیار طوس            حال از فـلـک گـذشته به بـغداد داد ما
پـرونـدۀ امـامـت مـن بـسـته شـد ولـی            پــایــنــده بــاد دولـت هـــادیّ راد مــا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

پرونـدۀ حکـومت مـن بسـته شـد ولـی            پــایــنــده بــاد دولـت هـــادیّ راد مــا

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثمن

عـمری گدای صاحب این خانه ماندیم            خود را درون مجلس روضه رساندیم
پـا را مـیـان این مـجـالـس بـاز کـردیم            دل را به پـایِ روضه و منبر نشانـدیم


گـاهی بـلـند از پـردۀ دل گـریه کـردیم            گاهی به زیر لب زیارت‌نامه خـواندیم
مـشـمـول الـطـاف زیــادِ اهـل بـیـتـیـم
گـریـه کـنِ داغ جــواد اهــل بـیــتــیــم
شـاهِ وفـا بـود و شـریـکـش بی‌وفا بود            تنـهـای تنهـا حـضرت ابن الـرضا بود
در خانه غربت داشت باید گفت از این حیث            خـیـلـی شـبـیـهِ بـه امـامِ مـجـتـبـی بود
وقتی تنش می‌سوخت از زهر ستمگر            در شـام یـاد شـامـیـان و عـمـه‌هـا بـود
هنگام جان دادن اسیرش کرده این غم
گر چه جوان بوده است پیرش کرده این غم
سخت است وقتی خسته و بی‌جان که باشی            مظلوم بین جمعی از خویشان که باشی
مسـمـوم بـاشی و تـنت در تب بـسوزد            دردش دو چندان می‌شود عطشان که باشی
حـالا تـجـسّم کن چه حـالی داری آنجا            با یـادِ میخ و سیـنه‌ای گریان که باشی
مادر میان شعله‌ها می‌سوخت می‌سوخت
با روضه‌اش ابن الرضا می‌سوخت می‌سوخت
هم گریه حـیدر کرده هم زهـرا برایت            هـم ابــتــدای کــودکـی بــابـا بــرایـت
هم شیعـه‌ات آنقـدر بـر تو گـریه کرده            قــطره به قـطـره تا شـده دریـا بـرایت
امـا تـنِ جـدِّ غـریـبت زیـر خـورشـیـد
این داغ را بـاید که از زینب بـپـرسـید
پشت در بسته عطش بال و پرت سوخت            هم که دلت هم که تمام پیکرت سوخت
چـشـمان تو سمت خراسان بود انگـار            دل‌هـا بـرای آن نـگـاه آخـرت سوخت
تـب داشـتـی فـکـر مـدیـنـه بودی آخر            عالم به ذکر وای مادر مادرت سوخت
زهــرا بـه بـالـیـن تـو آمـد بـا قـد خــم
بر جسم و جان خـسته‌ات گردید مرهم
این چـشـم‌ها بی‌اشـک‌ها لـطـفی ندارد            بـی‌گـریـه بـر آل عــبـا لـطـفـی نـدارد
دنــیـا خــدا دانـد بـرای لـحـظـه‌ای هـم            بـی‌اهـل بیت مـصـطـفی لـطـفی ندارد
پــای تــمــام روضــه‌هـا بــودیــم امــا            بـی‌روضـۀ کـرب وبـلا لـطـفـی ندارد
امشب که غمگـینِ جواد ابن الرضاییم
یک بارِ دیگر روضه خوان کربلائـیم
ای وای از آن وقـتی عـلـمدارت نباشد            ای وای اگر غـم دست بـردارت نباشد
سخت است بین عـده‌ای بیـگـانه باشی            اما به هـمـراهت کس و کـارت نبـاشد
وقتی که سرها روی نی هـا شد نمایان            ای‌کـاش روی نـی سـرِ یـارت نـبـاشـد
خـتـم کـلامِ منـبرِ روضه حـسین است
یعنی نمک در آخر روضه حسین است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

وقـتی کـنـیـزان هلـهـله کردند بی‌شک            در شـام یـاد شـامـیـان و عـمـه‌هـا بـود

هم که خـدا دیده تدارک زیر خـورشید            یـک سـایـه بـا بـال کـبـوتـرهـا برایت

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بسته‌ام دل را به آقایی که خیلی آشناست            حامی اِبنُ السبیل و یاورِ هر بیـنواست

نهمین خورشیدِ تابان ست در عرشِ خدا            نهـمین آئیـنه‌دارِ حضرت خیرالوراست


نامِ زیبایش محـمّد، کـینه‌اش باشد جواد            این پسر نورِ دو چشمانِ علی موسی الرضاست

مدحِ او گفتن لیاقت خواهد ای اهلِ هنر            هر چه در وصفش بگویم مطمئناً که رواست

من دخیلش می‌شوم بلکه گره را وا کند            حضرت بابُ‌الکرم در انتظارِ یک گداست

هرچه دارد می‌دهد بر سائلِ درمانده‌اش            بسکه این آقای خوبیها فقط مشگل گشاست

غـیرتی بی‌انتها دارد به زهـرا مادرش            قلبِ حسّاسش مریدِ حضرت خیرالنساست

کـوثـرِ دوّم لـقـب دادنـد بـر او اهلِ دل            بر امام هشتمین هم نور چشم و هم عصاست

بذل و بخشش می‌کند بر هر ز پا افتاده‌ای            سائل اینجا راحت ست از بسکه او بی‌ادّعاست

هر چه می‌خواهی بخواه امّا بدان که حاجتِ            گریه‌کُن‌های حسینی یک براتِ کربلاست

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : وحید زحمتکش نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

وسط حجرۀ در بسته چه بی‌پر شده‌ای            کـشتۀ زهـر جـفـای دل هـمسر شده‌ای
نالۀ العـطـشت قـلـب رضا را سـوزاند            یا حسین گـفتی و یاد شه بی‌سر شده‌ای


صورتت گـشته کبود و نفست می‌گیرد            پسر هـشتم زهـرا تو چو مـادر شده‌ای
دم آخـر شده و چـشـم به در می‌دوزی            بی‌گمان منقلب از ضربۀ آن در شده‌ای
غـربت خانۀ تو غم به دلم افـزون کرد            خاک عـالـم حـسن ثـانی حـیدر شده‌ای
پـدرت نیست به بـالـین تو اما ای وای            تو جـوان مرده مثال علی اکبر شده‌ای

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

نالۀ العـطـشت گوش جهان را کر کرد            یا حسین گـفتی و یاد شه بی‌سر شده‌ای

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : حسین کریمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسمط

عجب خجسته حدیثی که همچو گوهر بود            سـفــارش پـدری بـه جـوان دلـبـر بـود
نرو از آن در کوچک که سمت دیگر بود            که چشم خیل گدایان همیشه بر در بود


چه بارگاه و چه صحنی شبیه مشهد ما            چـه آشـیـانـۀ امـنـی شـبـیـه مـشـهـد مـا
عجب حریم و چه شأنی شبیه مشهد ما            خیال صحن و سرایت همیشه در سر بود

چه خوب می‌شد اگر تا سحر درون حرم            فقط سه واژۀ تنها من و ضریح و سرم
تو هم اگر که بیایی ز اوج لطف و کرم            کـدام خاطـره از این خـیـال برتر بود؟

تـمـام عـمـر نـشـسـتـم به آسـتـان شـمـا            همیشه خیره نشـستم به کنج خوان شما
مرا بس است ز روزی کمی ز نان شما            غـلام حلـقه‌به‌گوشت به شاه سرور بود

چنین غریب به چشمش ندیده کون و مکان            چـنـین اسیـر غـمی تا ابـد نـدیـده زمان
ز زهر گشته تن اطهرش بسی عطشان            تن نـحـیـف تـو امـا مـیـان بـسـتـر بـود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

صدای هلهـله‌ها بود و رقص دخترکان            تن نـحـیـف تـو امـا مـیـان بـسـتـر بـود

به دست و پا زدنت نانجـیب می‌خـندید            به «آب» گفتن تو ای غریب می‌خندید
شبـیه قاتل «شیب‌الخضیب» می‌خـندید            عـدو غـریبه اگر بود بِه ز هـمسر بود

عطـوفت و دل سنگـش اگر نمی‌مرد آه            تـو را به بـام با طـناب گر نـمی‌بـرد آه
کمی ملاحظه می‌کرد و گر نمی‌خورد آه            لـبت به تـیـزی پـلـه چـقـدر بـهـتـر بود

تو را کشید و رسیدی به بام خانۀ خود            چه روضه‌ها که تو دیدی به بام خانۀ خود
»حسین» را تو چشیدی به بام خانۀ خود            پـناه جـسـم رهـا بـال چـنـد کـفـتـر بود

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شب‌نـشینانِ فـلک چـشم ترش را دیدند            همه‌شب راز و نیـاز سحـرش را دیدند

تا خدا سیر و سفر داشت همه‌شب، وَز اشک            غرق در لاله و گل رهگذرش را دیدند


هر زمان رو به خدا کرد در آن خلوت اُنس            او دعـا کرد و ملائک اثـرش را دیدند

همه سیراب از این چشمۀ رحمت گشتند            سائلان بخـشـش دُرّ و گهرش را دیدند

عــمـر او آیـنـۀ عـمـر کـم زهــرا بـود            در جوانی همه شوق سفـرش را دیدند

دود آهش به فلک رفت از آن حجرۀ غم            شعـله‌های جـگـر شعـلـه‌ورش را دیدند

هرکه پروانۀ شمع غم او شد، هر شب            عـرشیان سوختن بال و پرش را دیدند

: امتیاز

شهادت حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گوشه‌ای افتاده بود و دست بر زانو گذاشت           گاه‌گاهی دست را بر دیدۀ کم سو گذاشت

گـاه می‌پـیچـید از دردِ زیاد و نـاله کرد           گاه می‌لرزید و دست خویش بر پهلو گذاشت


گاه از سوزِ عطش فریاد می‌زد العطش           گاه بر دیوارِ حجره بی‌تکّلف رو گذاشت

در میانِ حجرۀ در بسته شد مثلِ حسین           یا حسینی گفت و روی گونه‌هایش جو گذاشت

گاه می‌گفت از سُـویدای دلش یا فـاطمه           گوشه‌ای رفته دو دستش را روی بازو گذاشت

این جوان نورِ دو چشمانِ علی موسی الرضاست           غصّه‌ها در میانِ سـینۀ خود تو گذاشت

گریه کن در این مصیبت با تمامیِّ وجود           گوشه‌ای افتاده بود و دست بر زانو گذاشت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

گـاه می‌پـیچـید از دردِ زیاد و نـاله کرد           گاه می‌لرزید و دستش روی پهلو گذاشت

غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شاعر : فاطمه عارف نژاد نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هـنوز می‌چـکـد از چـشم‌ها بهـانۀ تو            بیا که سر بگـذارد جهـان به شانۀ تو

بـرای گـریۀ این ابـرهـای سرگـردان            کجاست بهتر از آغوش بی‌کرانۀ تو؟


سحـر سحـر همه جا بادها سـراسیمه            نفس نفس همه در جست‌وجوی خانۀ تو

و بین باغ خزان‌خیز چارفصل هنوز            به انتـظـار تو قـد می‌کـشد جـوانۀ تو

به صبح جمعه قسم! عصر، عصر دلتنگی‌ست            بـخــواه تـا بــشـوم لایـق زمــانـۀ تـو

: امتیاز

غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شاعر : قاسم اردکانی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

باید بـرای درک حـضورش دعـا کنیم            خود را از این جهـان خـیالی جدا کنیم

هرگز برای پر زدن از پیله دیر نیست            از جنس عشق، بال و پری دست و پا کنیم


گم کرده‌ایم ما خودمان را و لازم است            در ندبـه‌ها شکـایت از این ماجرا کنیم

در حیرتم از این‌که غـریبـیم و باز هم            هرگـز نـشد که یـادی از آن آشـنا کنیم

شرط است در طریق محبت که جان خویش            هـمـواره از تـعـلّـق عـالـم رهـا کـنـیـم

ما از هرآنچه غیر رخ دوست خسته‌ایم            بی او چگـونه با دل بی‌چـاره تا کـنیم؟

»خـورشید را برای ظهـور آفریده‌اند«            فکـری بـرای رفـتـن این ابـرها کـنـیم

تنها حضورِ اوست که درمان دردِ ماست            باید برای درک حـضورش دعـا کـنیم

: امتیاز

غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شاعر : رضا اسماعیلی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز هم آدیـنه شد، مـانـده‌ام در انـتـظار            چشم در راه تـوأم، بی‌قـرارم، بی‌قـرار

من تو را گم کرده‌ام، پشت فصلی از دریغ            من تو را گم کرده‌ام، پشت فصل انتظار


سمت چـشمان تو کو، تا بیـاسـایم دمی            در پنـاه چـشم تو، ای رسـول نـوبـهار

بی‌فروغ عشق تو، می‌شود هستی یتیم            مهر و ماه و آسمان، می‌شود بی‌اعتبار

تـشـنۀ وصل تـوأم، ای دلـیـل زنـدگـی            کی به پایان می‌رسد، روزهای انتظار؟!

مهر عالمتاب عدل، یک تبسم جلوه کن            تا بمـیرد ظلـم شب، تا بخـندد روزگار

باز هم آدیـنه شد، جاده اما خـالی است            باز هم سهم من است، حسرتی دنباله‌دار

: امتیاز

غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شاعر : افشین علاء نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آن‌قدر حاضری که کسی از تو دور نیست            هرچند دیده، قابل درک حضور نیست

بر پـلک‌های خـسـتـۀ من پـا نـمی‌نهی            چون پلکان خیس، مجال عـبور نیست


شـد تـکـه تـکـه، آیـنـۀ جـانـم از گـنـاه            امـا کـدام آیـنـه مـشـتـاق نـور نـیست؟

ای ترجـمان صبـر خـداوند بر زمـین!            بازآ که جان مـردم دنیا صبـور نیست

رو کن تو ای عزیز به ما نیز، چون ثواب            گاهی به جز زیارت اهل قـبور نیست

آمیخت حق به باطل و باطل به حق، بیا            ای منتقم! که چاره به غیر از ظهور نیست

: امتیاز

غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

وجـود، ثـانـیه ثـانـیه در تو فـانـی شد            طـلـیعـۀ غـزلی صـاحـب‌الـزمـانی شد

بـرای دیـدنت ای آفـتـاب در پـس ابـر            قـنوت پنجـره‌ها غـرق ندبه‌خوانی شد


نگـاه چـله‌نـشـین کسی به آیـنـه خورد            که پای عهد خودش ماند و شمعدانی شد

به جز ظهور تو در مُلک طور جلوه نبود            اگر چه روزی این دیده «لن ترانی» شد

عقیق، خون جگر خورد و در رکاب تو ماند            اویـس خــانـۀ تـو سـیـد یــمــانـی شـد

نگاه خیس شهیدی دو خط عریضه نوشت            به دسـت آب روان داد و آسـمانی شد

خوشا به ندبۀ أین الحـسین وقت سحر            که سوی کرببلا رفت و جمکرانی شد

: امتیاز

مدح و مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد عزیزى نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تو آفـتـاب یـقـیـنـى، بـهـار رویـایى            طراوت گل سرخى، نسیم صحرایى

تو ابـر منـقـلب چـشم‌هاى پرهـیزى            تو قـطره قـطرۀ بـاران ناشکـیـبایى


تو فصل رویش عشقى، نگاه مجنونى            تو آبـشار صمـیـمـیـتى، تو لـیـلایـى

تو نرم و سبز و لطیفى، تو موج احساسى            تو روح پاک مسیحى، تو دست موسایى

تو لحظه‌هاى خوش خاطرات شیرینى            تو بـاغ عـاطـفه‌هایى، امـید فـردایى

تو جلـوۀ سـحـرى، آبـروى انـسانى            تو نور روشن صبحى، تو جام صهبایى

تو گرم باده عـشقى، بهـار زیستـنى            تو شور و شوق شقایق به دشت دلهایى

تو شعر خواجه شیراز و شمس تبریزى            تو معـنى کـلـمات هـمیـشه زیـبـایى

: امتیاز

مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدمهدی عبدالهی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : دوبیتی

ای غـروب جمعه مولایم چه شد؟            یـوسـف گـم گـشـته آقـایم چه شد؟

بار دیگر جـمعـه آمـد یـار نیـست            تـشـنه‌ام سرگـشـته سقـایم چه شد؟


******************

خـسـته‌ام بس جـمـعه‌ها تکـراریند            دائــمـاً ایـن اشـک‌هـایـم جـاریـنـد

تـا به کی نـدبـه بـخـوانم بـی‌فـرج            یـاد تـو هـر شـب مـرا دلـداریـنـد

: امتیاز

غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شاعر : زهرا یزدان‌پناه‌ نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

مـولای‌ من‌ ای‌ از تـبـار آب‌ و بـاران            روح‌ لـطـیف‌ سـبز هر فـصل‌ بهـاران‌

در الـتهـاب‌ لحـظـه‌هـای‌ بی‌ تو بـودن‌            هـمچـون‌ یتـیـمانـیـم‌، سر در گـریـبان‌


سوز دل‌ یاران‌ شفایش‌ یک‌ نگاه‌ است            از سوی‌ تو ای‌ گمشده‌ از چـشم‌هامان‌

مـولای‌ من‌، مـولای‌ من‌! آتـش‌ گرفـتم‌            چون‌ هیمه‌ای‌ سوزان‌ میان‌ باد و طوفان‌

پـای‌ برهـنه‌، می‌روم‌ در وادی‌ عـشق            مقـصد تویی‌ ای‌ آرزوی‌ هر مسلمان‌!

در ازدحام‌ اشک‌ و غم‌ با شب‌ نشـستم‌            شـایـد تو را یـابم‌ تو را ای‌ مـاه‌ تابان‌!

قـصد زیـارت‌ می‌کنم‌ یا رب‌ مـدد کن‌            تا بشنوم‌ من‌ از حـبـیبت‌ صوت‌ قـرآن‌

درد آشـنـایـم‌ با شـمـا ای‌ سـوتـه‌ دل‌ها            لـطـف‌ خـدا را دیـده‌ام‌ در نـدبـه‌هـاتان‌

آدیـنـه‌هـا بـوی‌ خــدا و عــشـق‌ دارنـد            آدینه‌ صبحی‌ می‌رسی‌ خورشید رخشان‌

: امتیاز

غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شاعر : فرهاد مرادی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

مـانـدیـم ز دیـدار تو آواره و حـیـران            ای عشق خدایی همه ای چشمۀ جوشان!

چشمان شقایق همه در راه تو مانده است            ای شور غزل در نفـس سـبز بهـاران


دیریست در اندیشۀ خود غوطه ورم تا            با نام تو آذین شود این سینه به عرفان

سرگشته و حیران همه در ورطۀ طوفان            ای سـاحـل امـنـیت این شیعه مسلمان

زندان جنون گـشته زمین بی نفـس تو            برگـرد بیا ما همه چون خیل اسـیران

مـولـود تویی وعـدۀ مـوعـود تویی تو            برگرد عـدالـت بـنـما؛ ظـلـم بسـوزان

تو آیۀ عـشـقی تو هـمـه سـورۀ عـدلی            ای نور تـجـلی شـده از صاحب قرآن

در حد توان نیست که وصف تو بگویند            گر جـمـع شوند و بـنـگـارند دبیـران!

: امتیاز

غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شاعر : علی دانشور نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به انتظار تو هر روز و شام می‌مانیم            و قـصّه غـم هجـرت مدام می‌خـوانیم

برای دیـدن روی مه تو جـان جـهـان            به چارسوی زمین اسب شوق می‌رانیم


بیا بیـا که بـهـاران شود زمـسـتـان‌هـا            بیا که در قدمت، سر، چو گل، برافشانیم

کرَم نـما و قـدَم نه، ز مهر، محفـل ما            که خاک رهـگـذرت با مـژه بروبانیم

تو قـطـب عـالـم امکـانـی و ولّی حـقّ            بیا که بی‌تو، همه، جسم‌های بی‌جـانیم

امام برحـق ما، گرچه غـایبی ز نظر            مطـیع امـر تو مـولا چنان غـلامـانـیم

بیا و صحنه گـیـتی ز عدل پُر گردان            اسیـر ظـلـم و جـفـائـیم و بی‌پنـاهـانـیم

: امتیاز

غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شاعر : هوروش نوابی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

کسی می‌آید از یک راه دور آهسته آهسته           شبی هم می‌کند زینجا عبور آهسته آهسته

غبار غربت از رخسار غمگین دور می‌سازد           و ما را می‌کند غرق سرور آهسته آهسته


دل دریایی ما را به دریا می‌برد روزی           به سان ماهی از جام بلور آهسته آهسته

ازین رخوت رهایی می‌دهد جان های محزون را           درونها می‌شود پر شوق و شور آهسته آهسته

نسیم وحشت پائـیز را قدری تحمل کن           بهار آید اگر باشی صبور آهسته آهسته

کسی می‌آید و می‌گیرد احساس خدایی را           ز انسانهای سرشار از غرور آهسته آهسته

فنا می‌گردد این تاریکی و محنت ز دنیامان           ز هر سو می‌دمد صدگونه نور آهسته آهسته

به سر می‌آید این دوران تلخ انتظار آخر           و ناجی می‌کند اینجا ظهور آهسته آهسته

ز الطاف خداوندی حضورش را تمنا کن           که او مردانه می‌یابد حضور آهسته آهسته

: امتیاز