کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا قاسمی     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین     قالب شعر : غزل    

خدا از عرش، نازل کرد، رودِ کوثر خود را            همینکه دید، کام تـشنۀ پـیغـمبر خود را

قیامت آمده؛ قبل از قیامِ صورِ اسرافیل            خدا رو کرده از آغازِ خلقت محشر خود را


زمین پرواز کرد از خاک، تا افلاک، با زهرا            تماشا کرد، با ناباوری دور و بر خود را

میان رحل دستش بوسه‌باران می‌شود قرآن            پدر وقتی که می‌بوسد دهانِ دختر خود را

یتیمی سخت بود؛ اما به پایان آمد این سختی            یتیمِ مکه در آغوش، دارد مادر خود را

پدر می‌گفت، می‌دانی دلیلِ خلقتم هستی؟!            تکان می‌داد، با لبخند، زهرایش سر خود را

سلامی رونمایش شد؛ برای اولین دیدار            امیرالمومنین تا دید، روی همسر خود را

زبانِ شاعران لال است، در توصیف سِرُّالله            معطر می‌کنند از نامِ زهرا دفتر خود را

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : ابراهیم زمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

شجاع و با ادب می‌خواست این زن بهترین باشد           علی می‌خواست بانویش همان اُمُّ البنین باشد

همان اُمُّ البنینی که جواهر سازِ تاریخ است           برایِ زینتِ دستِ خـدا مثلِ نگیـن باشد


علی در فکرِ فردا بود در فکرِ مباداها           و قسمت بوده این: اُمُّ البنین، مردآفرین باشد

خدیجه وار آرامش دهد پیغمبرِ خود را           قــرارِ بی‌قـراریِ امیرالمـؤمـنیـن باشـد

علی را دوست می‌دارد به زهرا عشق می‌وَرزد           و باید خانۀ مولا برایش دِلـنـشیـن باشد

ادب دارد خودش را فاطمه دیگر نمی‌خواند           از این بانو نباید انتظاری غیر از این باشد

ازاین بانو که هرلحظه به عبّاسِ خودش می‌گفت           حسینِ فاطمه از نسلِ ختمُ المُرسلین باشد

به او هَرگز برادر نه بگو آقا بگو مولا           همیشه دست بر سینه، نگاهت بر زمین باشد

و شاید مادرش روزی تو را فرزندِ خود خواند           اگر جسمت کنارِ علقمه قطعُ الیمین باشد

ببینی مادری قامت کمان آغوش وا کرده           اگرچه از خجالت چشم‌هایت شرمگین باشد

تو پایِ گریه‌های مادرش زهرا، بمان شاید           که زهرا دستگیرت لحظه‌هایِ واپسین باشد

بیا فردایِ محشر پیشِ زهرا روسپیدم کن           فدایِ قدّ و بالایت شود اُمُّ البـنین، باشد؟

ادب را شیر داد و شیرمردش را ادب داد و           ادب یادِ عرب داد و از این پس نقطه چین باشد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

قـربـان بـانـویی که ذات اقـدسـی دارد            دامان سبـزش تار و پودِ اطلـسی دارد
سجـاده‌اش عـطر نـمـاز بی‌کـسی دارد            در سینه صدها روضۀ دلواپـسی دارد


چشمان خیس او شبیه کوهِ الماس است
او روضه خوان روضه‌های مشک عباس است

وقتی ادب را در خیال خود مجسم ساخت            خشت شجاعت را گرفت و شکلِ آدم ساخت
یک رشته کوه از قلّه‌های سخت و محکم ساخت            آئـینه در آئینه، چار آئیـنه باهم سـاخت

الحق خدا او را زنی مرد آفـرین نامید
امُّ الادب را «حضرتِ اُمُّ البـنین» نامید

ای هـمسر پیـوند مولایم پس از زهـرا            ای اوّلین سوگـند مـولایم پس از زهرا
ای بانی لبـخـنـد مـولایم پس از زهـرا            ای مـادر فرزند مـولایم پس از زهـرا

هفت آسمان را غرق شور و همهمه کردی
عباس را نـذر حـسیـنِ فـاطـمه کـردی

تو عاشقانه پای عهد قـدسی‌ات مانـدی            قوم شیاطین را از این تصمیم رنجاندی
آئـیـنه‌ها را سمت کوهِ نـور چرخـاندی            مهتاب را دور سر خـورشید گرداندی

وقتی نشانـدی رود را بر زانـوی دریا
گفـتی: حـسینم را برادر نه، بگـو مولا

تـو یـاد دادی ذاکــر ذکــر خــدا بـاشـد            تو یـاد دادی مـحـو ذات کـبـریـا بـاشـد
تو یـاد دادی غـرق اشـک ربّـنـا باشـد            تـو یـاد دادی تا عـمـو عـبـاس ما باشد

وقتی عزیز فـاطمه با خـنده‌اش خـندید
او «کاشف الکرب»حسین بن علی گردید

تو روز را پای علی شب کرده‌ای بانو            وقتی حسن تب کرده تو تب کرده‌ای بانو
رخت حسین‌اَت را مرتب کرده‌ای بانو            کلاً خودت را وقف زینب کرده‌ای بانو

زینب نگو زینب فقط غم داشت بانو جان
در کربلا خانم تو را کم داشت بانو جان

آنجا که حسرت در دل رنجور سقا ماند            وقتی اباالفضل‌اَت میان خصم تنها ماند
لب تشنه‌ای در حسرت دیدار دریا ماند            وقتی علـمدار حرم در علـقـمه جا ماند

آنجا شروع روضۀ سخـت اسارت شد
خیلی به زینب بعد عباس‌اَت جسارت شد

با تازیانه رنگ هر رخـساره را بردند            نامـردها حـتـی لـبـاس پـاره را بـردنـد
پیـش نگـاه مـادری گـهـواره را بـردند            آن یادگار کودک شیرخـواره را بردند

با نیش‌خَند خود نمک بر زخم‌ها می‌ریخت
این حرمله پیش رباب‌اَت آب را می‌ریخت

آه از نهاد کودکان برخاست: آه از شام            تـرس تـمام دخـتـران بی‌گـنـاه از شـام
می‌ساخت پیش چشم زینب قتلگاه از شام            مانده به روی قـافـله ردِّ نـگـاه از شـام

ای کاش یک لحظه، فقط یک بار، می‌شد بست
چشم حرامی را سر بازار می‌شد بست

زینب میان کـوچـه‌ای پُر التـهـاب افتاد            زینب میان دردهـایی بی‌حـسـاب افـتاد
در مجلس اغـیار با قـلـبی کباب، افتاد            آن اتـفـاقـاتی که در بـزم شـراب افـتاد

دخـتر ندارد تـابِ این بی حُـرمتی ها را
حرف از کنیزی شد، خدایا لال کن ما را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن تغییر داده شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ ضمن اینکه به هیچ وجه شایسته نیست به اهل بیت لقب بیچاره بدهیم و در اصل به آنان توهین کنیم. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پیـش نگـاه مـادری گـهـواره را بـردند            رأس عـلـیِ اصـغـر بیـچـاره را بردند

همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آئـیـنه‌ها را سمت کوهِ نـور چرخـاندی            مهتاب را دور سر خـورشید گرداندی

زبانحال حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : جابر عابدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بی‌قـرارم در نـظـرها سـوخـتـم            هر دم از دست خـبرها سوخـتم

خـسـتـه‌ام، اُمُّ الـبـنـیـنـم، مـادرم            هر شب از یـاد پـسرها سوختم


آتــشـم زد آه جـانـســوز ربـاب            پا به پـای مـحـتـضـرها سوختم

یاد زهـرای عـلی هـسـتم ز بس            بین کوچه، پـشت درها سوخـتم

سـوخـتـم از شرم لب‌های حـرم            بـیـن امـا و اگــرهــا ســوخـتـم

خوب می‌فهمم چه زجری برده‌اند            خـم شـدم، مثـل کـمرها سـوختم

دسـت عــبـاس مـرا انـداخـتـنـد            بر غـم بی‌بـال و پـرها سوخـتم

سرو من را دست نامردی شکست            من هم از رسم تـبـرها سوخـتم

شب ز حال زینب و هر روز بر            نیـزه و تـقـسـیم سـرها سـوخـتم

خوشتر از این لحظه‌ها جان دادن است            بسکه با شـمع سحـرها سـوختم

من شـنیدم که حـسینم تـشنه بود            در غمش با این شررها سوختم

جان فـدای کـشتۀ دور از وطن            با هـمین زخـم جگـرها سوخـتم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شوریده شد به محضر صبر تو تاب هم            غبطه خورد به ساحت اشکت گلاب هم

سر می‌گذاشت با جـبروتش دم غروب            بـر شـانــۀ غــلام شـمــا آفــتــاب هــم


دست بـریـدهٔ پـسـر تـو قـیـامـت اسـت            ترسی نداشت با تو حساب و کتاب هم

زهرا تو را به جای خودش برگزیده است            دسـتت امـانـت اند هـمـه بـوتـراب هـم

با نوحه‌های وَیلی علی شبلیت گریست            بر داغ دوست، دشمن خانه خراب هم

ای مـــادر شـهــیــد بــرای حــلالـیـت            دنــبــال رد پــای تــو افــتــاده آب هـم

حـرف حـلال کـردن عـبـاس را مـزن            شرمـنده است از تو سکـینه، رباب هم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

موجی ز خون‌ نگاه ترش را گرفته است            هنگام گریه باز سـرش را گرفـته است

خورشید در مجـاورت ماه خـفـتـه است‌            شب‌های غم زده سحرش را گرفته است


امــروز هـــم بـــرای حــلالــیـت آمــده            این چند روزه، بیشترش را گرفته است

مردم عصای پیری این زن شکسته است            دستش مدام اگر کـمرش را گرفته است

یــاد عــطـش امـان دلـش را بــریــده و            یک مشک آب از او پسرش را گرفته است

هر جا رباب آمده از هـوش رفـته است            گهواره دیـده و جگـرش را گرفته است

دشمن خودش ز گریه کنان بساط اوست            وقتی نـیـامـده خـبـرش را گـرفـته است

هــر ســائـلـی بـه نـیـت عــبــاس آمــده            دیدند زیر بـال و پـرش را گرفـته است

هـاجر کـنــیـز دائـمـی ایـن حـریـم بـود            این زن به قـدر کل کـریـمان کـریم بود

: امتیاز
نقد و بررسی

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دشمن خودش ز گریه کنان بساط اوست            وقتی نـیـامـده خـبـرش را گـرفـته است

با توجه به اینکه خداوند برای حضرت مریم در قرآن کریم جایگاه خاص در نظر گرفته و دو بار با عبارت اصطفاک حضرت مریم را برتری بخشیده است « يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‌ نِساءِ الْعالَمِينَ‌.»  بیت زیر تغییر داده شد

مـریـم کـنــیـز دائـمـی ایـن حـریـم بـود            این زن به قـدر کل کـریـمان کـریم بود

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

اُمُّ البـنـین دیگر پـسـر داری؟! نـداری!            دور و بر خود شیر نر داری؟! نداری!

یک آسـمان ماه و سـتاره داشـتی، حال            در آسـمان خود قـمـر داری؟! نـداری!


شـب‌های مـهـتـابـی که راهـی بـقـیـعی            غیر از دل خون، چشم تر داری؟! نداری!

مثل حسین بن علی، بال و پرت ریخت            عباس رفـته؛ بال و پر داری؟! نداری!

بین مـسـیـر عـلـقـمـه تا کـف الـعـبـاس            افتاد دسـتـانش، خـبـر داری؟! نـداری!

آیا عـمود آهـنین روی سرش خـورد؟!            جز این سوالی توی سر داری؟ نداری!

سر را به نیزه می‌زد و با خنده می‌گفت            زینب ببـین، دیگر تو سرداری نداری!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالب حذف شد

تا چشم شمر افـتاد بر چـشمان او گفت            ای حرمله تیر سه پر داری؟! نداری؟!

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تویی تجـسـمِ روح ادب به روی زمین            کـنارِ جلـوه نـوری همیـشه سایه‌نـشـین

اگر به دست تو باشد، بهشت هم بی‌بی            کنیز خـانهٔ مـولا شـوی به قـطعِ یـقـین


نیازمـند تو هـسـتـیم، مثل تـشنه به آب            ســلام مــادرِ دریـــا ســلام اُمِّ بــنــیـن

فـدایِ خـانهٔ پُر مـهـر و شیر پـرور تو            علی ست آنکه تو را در نسب کند تحسین

به جـانِ باغ تو آتش زدند فـاطمه جان            نشست بر همه گلهای تو، تبر به کمین

برای امرِ تو پا در رکاب چون رفـتند            نیامـدنـد مـدیـنـه دگـر، چـهـار نـگـیـن

به پـایِ مـادر سـادات سـروِ تـو افـتـاد            نداشت دست و به صورت رسید ماه جبین

: امتیاز

زبانحال حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها و مدح آن حضرت

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای بـه بـنـیــن تــو درود هـمـه            فـاطـمـه یـا فـاطمــه یا فـاطـمـه
بانوی دین، مظهـر عشق و وفا            اُمِّ بـنـین، مـادر صـدق و صـفا


بــاغ گــل یــاس سـلام عـلـیک            مـــادر عـبــاس ســلام عـلیـک

سـفـرۀ جـود و کرمت با حسین            اذن دخـول حـرمـت یـا حـسـین
فـــاطــمــه دوم حــیــدر شــدی            مادر یک ماه و سه اختر شدی
مـاه تـو از مـاه فـلک خـوب‌تـر            پیـش عـلی از همه محـبـوب‌تر
سـتارگـانت همه خورشید نـور            چـشم بـد از جـمـالشان باد دور
جز تو که بر شیرخدا شیر زاد؟            جز تو که بر شیر علی شیر داد؟
جز تو که در کرب و بلای حسین            چـار پسـر کــرده فـدای حـسین
ای به علی پس از وفـات بتول            همچو خدیجه در سرای رسول
تو گـفـته‌ای، ای گل باغ عفاف            بـا پــسـر فـاطـمـه شـام زفــاف
کی همه جا چـشم و چراغ همه            مـنـم کـنــیـز مــادرت فـاطـمـه
تـو بـانـوی بیت ولی گـشـتـه‌ای            دور حـسین ابن عـلی گـشته‌ای
تـا که در آن بیت مـقـرّب شدی            از دل و جان عاشق زینب شدی
حق به تو یک بهشت احساس داد            دسـتـه گـلـی به نـام عـبّـاس داد
سزد که نـامـوس خـدا خوانمت            مـــادر کـلّ شـهــدا خــوانـمـت
مـعـرفـتت زبـانـزد عـالـم است            مدحت عـالم به ثـنایت کم است
دلـم گـرفـتـه ذکـر امّـن یـجـیب            زیـارت مـدیـنـه‌ام کـن نـصـیب
که گـریم از برای تو در بـقـیع            به یـاد گـریـه‌های تو در بـقـیـع
بقـیع از اشک تو آمد به جـوش            صـدای گـریـۀ تـو آیـد بـگـوش
کرده به داغ چار فـرزند صبر            کـشـیده‌ای چـهـار تـصویر قـبر
اشک مصیبت ز بصر ریخـتی            به یـادشان خون جگـر ریخـتی
چشم تو از بس که فراوان گریست            به گریۀ تو چشم مروان گریست
تـــو نــالــۀ وا ولـــدا مــی‌زدی            اهـل مـدیـنـه را صـدا مـی‌زدی
بدین سـخـن فـکـنـد آهـت طنین            که کس نگـوید به من اُمُّ البـنین
چـار گـلـم به تـیـغ پـرپـر شدند            چار مـه م به خـون شناور شدند
اُمّ بـنـیـن بـاغ گـل یـاس داشـت            دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت
ای ثـمـر دل گـل احـسـاس مـن            سـاقـی اهـل بـیـت عـبّـاس مـن
شـنـیده‌ام دسـت تو از تن زدنـد            بـه فـرق تـو عـمـود آهـن زدند
شنیده‌ام تا تـنت از هم گـسـست            پشت حسین ابن علی هم شکست
شـنـیـده‌ام کـه جـای من فـاطمه            بـه دیـدنـت آمــده در عـلـقــمـه
شـنـیـده‌ام سـکـیـنـه بی‌تـاب بود            به خـیـمـه‌هـا مـنـتـظـر آب بود
شنـیده‌ام که دشمنان صف زدند            کـنار جـسم بی‌سـرت کف زدند
شنیده‌ام که شد ز شـمشـیر تـیز            پیکر تو چو برگ گل ریز ریز
گریه کنم روز و شب ای نور عین            بر تو نه بلکه در عزای حسین
تـو در مـدیـنـه مـادری داشـتـی            مـادر خـونـین جـگـری داشـتی
اگر که پـاره پـاره شد پیـکـرت            بــود بـه دامــان بــرادر سـرت
حـسـین فـاطـمـه بـرادر نداشت            کشته شد و مثل تو مادر نداشت
چـار پسر دادی و زین افـتخار            شــد حـرم چـار امــامت مـزار
پــاسـخ آن وفــا و احـسـاس تـو            فـاطـمـه شـد مــادر عـبـاس تـو
تو را فـراق اشجع النّاس کشت            داغ حسین و داغ عـبّاس کشت
گـریـۀ تو به جـز عـبـادت نبود            وفـات تـو غـیـر شـهـادت نـبود
جز غـم و انـدوه و فغـانت نبود            حـیف که آن چار جـوانت نبود
تـا کـه بـگـریـنـد بـرایـت هـمـه            فـاطـمـه یـا فـاطـمـه یا فـاطـمه
چـار پسر داشتـی ای جان پاک            رفـت غریـبانه تنـت زیر خاک
دگـر تـنـت دفـن نـشـد شـبــانـه            تـنـت نـداشـت جـای تــازیــانـه
بـر در بیـت تـو شـرارت نـشـد            بر گل روی تـو جـسـارت نشد
ضربه به بـازوت نزد هیچکس            لگـد بـه پهـلـوت نـزد هـیچکس

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد، همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در بـغــلـت بـود گـل یــاس تـو            یــعــنـی قــنــداقــۀ عـبّــاس تـو
بود چو خـورشید رخش منجلی            خواستی‌اش دهی به دست علی
مـشـام تـو شـنـیـد بـوی حـسـین            چـشم تو افـتـاد به روی حـسین
فـدایی خـون خـدا خـوانـدی‌اش            دور سـر حـسـین گـردانـدی‌اش

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از محققین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

کرده به داغ چار فـرزند صبر            کـشـیده‌ای چـهـار تـصویر قـبر

چشم تو از بس که فراوان گریست            به گریۀ تو چشم مروان گریست

زبانحال حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

آن کـنـیزم که در سرای علی            همچو زهـرا شدم فـنای عـلی
ریـخـتم عـشـق را بـپای علی            شـد هـمه هـستی‌ام فـدای علی


کــودکـانـی کـه پــرورانـیــدم
هـمه را بر حـسین بـخـشـیـدم
چونکه طفلان من بزرگ شدند            با غـم بـی‌کـفـن بـزرگ شـدند
با هزاران محـن بزرگ شدند            زیر دست حـسن بزرگ شدند
دوره‌هــای دفــاع را دیـــدنــد
راه و رسـم جـهـاد فـهـمـیـدند
داشت مولا از این جهان می‌رفت            روح پاکش به لامکان می‌رفت
نم نمک سوی آسمان می‌رفت            اشک چشمش، چکان چکان می‌رفت
با اشاره گذاشت نـورِ دو عین
دست عباس را بدست حـسین
گـفـت ای نـور دیـده، عـبـاسم            ای تـمــام امـیــد و احـسـاسـم
وی چــراغ حـرم، گـل یـاسـم            در صف رزم، اَشجـع النـاسم
همه جا پـرتـوِ دو عـیـنم باش
کـربـلا هـمـرهِ حـسـیـنـم باش
شبِ هـجـران فـرا رسـید آخر            دلِ شـب بــا بـــرادرانِ دگــر
رفـت شـیـر دلاورم بـه سـفـر            شـد عـلـمـدار و ساقی لـشگـر
در شب غربت و قرارِ حسین
یارِ زینب شد و وقـار حـسین
روز آخــر بــنــا شـد آب آرَد            آب بــر کـــودک ربـــاب آرد
از شـریـعـه کـمی جـواب آرد            یـا که تـا خـیـمه درّ نـاب آرد
چـشم‌تان روز بَـد نـبـیـند وای
غرق خون شد امیر، سر تا پای
وای از هـجـمه‌ها به نخلستان            قـطع شد دست‌ها به نخـلستان
فـرق او شد دوتا به نخـلستان            پاره شد مشکها به نـخـلـستان
شد امـیـدش که نـا امـید عباس
یاس را دید و شد شهید عباس
هـمـه دسـت بـریـده را دیـدنـد            یـارِ قـامـت خـمـیـده را دیـدند
رنگ و روی پریده را دیـدند            گـریـه‌هـای نـدیــده را دیــدنـد
کـمـرش خـم شـد از غـمِ سـقا
هـلهـلـه شـد بـپا در آن غـوغا
چـونکه مـاه مدیـنه‌ام برگشت            زینب بـی‌قـریـنـه‌ام بـرگـشـت
هـمرهِ او سـکـیـنـه‌ام برگـشت            علت سـوز سـیـنه‌ام بـرگـشت
دخـتـرم بـی‌بـرادر آمــده بـود
قـد کمان پیـش مادر آمـده بود
همه مـوهای او پـریـشان بود            دلش آتش ز دست عدوان بود
ناله‌هایش عجیب سـوزان بود            بین روضه صداش لرزان بود
از اسیری چو کرد شِکوه تمام
گفت از مجـلـسِ شـرابِ شـام

: امتیاز

زبانحال حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چه عـزادار شدم! در دلـم افـتاده شـرر            خبر آوردی و شد دلهره سوغاتِ سفر

کاش می‌آمـدم و محـض تـسلّایِ رباب            می‌زدم گریه کنان از غمِ شش‌ماهه به سر


می‌زدم بوسه بر آن پایِ پُـر از آبـله تا            چـشمِ کم سویِ رقـیه نـشود تـیـره و تر

خبر آوردی و تا مضطر و گریان گفتی:            پاره شد مشک! فقط دست گرفتم به کمر

علَم افـتاد زمین! آب به خـیـمه نرسید!            آیة الکـرسیِ من کاش که می‌کـرد اثـر

شدم از روی عـلی تا به ابـد شـرمـنده            پس نـگـوئـید به من اُمّ بـنـین، اُمّ قـمـر

نان خورِ سفـرۀ حـیدر شدم و با سختی            ساخـتـم از پـسـرانـم هـمۀ عـمـر سپـر

تا فـدایِ پـسر حـضرت زهـرا بـشـوند            تا که در واقعه زینب نشود خون به جگر

نگرانِ پـسرانم نـشدم!! وای بـشـیر            نگرانم! بگو از حالِ حسینم چه خبر؟!

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدمحمد میرهاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

زوج آدم، حـواى طـایـفـه‌ای            رکن خلقـت بـقاى طایـفـه‌ای

روز طـوفان متانت محضى            یک‌تـنـه نـاخـداى طـایـفـه‌ای


در عفاف و حیا و حجب و وفا            در ادب مـقـتـداى طـایـفـه‌ای

نه فـقـط تـکـیـه‌گـاه فرزندان            نــقــطـه اتــکـاى طـایـفـه‌ای

لشگر غصه چون هجوم آرد            جـان‌پـنـاهى بـراى طایفه‌ایی

عَـلَـم مـعـرفت به دوش شما            نخل صاحب لواى طایـفه‌ای

فـاطـمـه‌هـا شـهـیـده عشق و            تـو شـهـیـده بـپـاى طایـفـه‌ای

جـان تو بـسـته بر بنی‌هـاشم            سایه‌گـستر، هماى طایـفـه‌ای

گریه کردى فقط براى حسین            گرچه صاحب عزاى طایفه‌ای

شد ز خـون بـنـیـن تو اثـبات            مــادر مـردهــاى طـایـفـه‌ای

بـودى اُمُّ البـنین ولى اکـنـون            بی‌بنـین در رثـاى طایـفـه‌ای

مانده دست تو کهـنه پیراهن            وارث سـر جـداى طایـفـه‌ای

وارث مــادر مــدیــنــه‌ای و            مــادر کــربــلاى طـایـفـه‌ای

پــسـران تـو وقــف ثـــارالله            واقـف نــیــنـواى طـایـفـه‌ای

در بـقـیـع زائـرى نـداری تو            هاجـرى در مناى طایـفـه‌ای

مـــادر آب، مـــادر عـبــاس            مـنـم آن آشــنــاى طـایـفـه‌ای

نَـسَـبَـم می‌رسـد به هـیـأت‌ها            به همان روضه‌های طایفه‌ایی

منـتـقـم کـاشکی که برگردى            شاکى خـون‌بهـاى طایـفـه‌ای

تـویـی ذُخـر الائـمـّة النّجـباء            مـنـتـهـاى دعـاى طـایـفـه‌ای

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای هـمه عـالـم فـدای نـام تو اُمُّ البـنـین            جـمـله صیـادان اسـیـر دام تو اُمُّ البنین

هر چه دریا بود شد شرمنده از احسان تو            قطره آبی خوش ندیده کام تو اُمُّ البنین


دامنت اسلام پرور دست تو مردآفرین            ماتم از مردی و این اسلام تو اُمُّ البنین

صبر در لب تشنگی آموختی عباس را            خـلق عـالم تـشـنه‌کامِ جـام تو اُمُّ البنین

گر تویی نا مادری الگوی هر چه مادری            رحمت حق بر تو و بر مام تو اُمُّ البنین

همدمِ کـنعـانیان و هـم‌نـفـس با حیدری            یـوسف زهـرا بود هـمگام تو اُمُّ البنین

خویش تو آل نـبی و خاندانت حـیدری            خویش و قـومم خادم اقوام تو اُمُّ البنین

روز گریان یتـیمان شام گـریان حبیب            خونفشان شد دل ز روز و شام تو اُمُّ البنین

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

طی شده فاطمیه روضه به پا هست هنوز            داغ تشـییع تنت بر دل ما هست هنوز

علت خانه نـشـینی عـلی مـعـلوم است            ردّ خون بر در و دیوار بجا هست هنوز


بچه‌ها بعد تو از خواب و خوراک افتادند            بین یک شانه ز مویت دوسه تا هست هنوز

زینبت بُرد ز تو ارث زمین خوردن را            دختری منتظر کرب و بلا هست هنوز

می رسد نوبت آن لحظه که درروز دهم            بدن شاه به گـودال رها هـست هـنـوز

دور تا دور تنـش پُر شـده از اهل زنا            اثـر تـیـر جـدا نـیـزه جـدا هست هنوز

آتش خـیـمه هـمان آتش پـشـت در بود            سر بر نیزه همان زخـم سر مادر بود

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ لذا بیت زیر تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

علت خانه نـشـینی عـلی مـعـلوم است            ردّ خون بر روی مسمار بجا هست هنوز

علت خانه نـشـینی عـلی مـعـلوم است            ردّ خون بر روی مسمار بجا هست هنوز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : وحید دکامین نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

رفتی و از غـمِ تو دلِ مرتضی شکست            رُکـنی که بود محـور اهل کسا شکست

آئــیــنـه‌ای که مـحـوِ تـجـلّـی ذات بــود            نوری که بود روشن از او ماسوا شکست


اجــرِ رسـالـت نَــبـَوی بــود مِــهــر او            سـروِ جـوانِ بـاغِ نـبی از جـفا شکست

دستی که روزی از کرمش می‌گرفت خلق            دیگر قـنوتِ نافـلـه‌اش در دعـا شکست

آن در که جـبرئیل امـین اذن می‌گرفت            با ضربِ پـای دشـمنِ دین خدا شکست

چشمی پُر از ستاره و مهتاب و شامِ تار            در سیـنه هق هق نَفَـسِ مجـتبی شکست

گُلهـای بـاغِ پـیـرهـنش تا که شـد عـیان            بغـضِ گـلوی شیرخـدا بی‌هـوا شکـست

آتـشـفـشـان غـصه تـلاطـم گـرفـتـه بود            زانـوی کـوه از اثـرِ این بـلا شـکـسـت

از آتـش و هجـومِ به خـانه شـروع شـد            شمشیر و تیر و نیزه اگر کربلا شکست

فـرق امـیـد اهل حـرم هـم در عـلـقـمـه            با ضربـۀ عـمـودِ عـدو از قـفـا شکست

با خطبه‌ای که زینب کبری به شام خواند           کاخ سـتـم به روی سـر بی‌حـیا شکست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با خطبه‌ای که زینب کبری به شام خواند            کاخ سـتم روی سـر آن بی‌حـیا شکست

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بدرقه کردم دل و دلدار را با اشکِ چشم            غسل دادم گلبُنِ گلزار را با اشکِ چشم

نیمه شب تشییع کردم همسرِ قامت کمان            دفن کردم یاورِ بیـمار را با اشکِ چشم


با نـمازِ صبر من صابر شدم مانندِ کوه            خـتم کردم لذّتِ دیـدار را با اشکِ چشم

واردِ خـانـه شـدم گریه امـانـم را بُـریـد            شتشو دادم در و دیوار را با اشکِ چشم

ردِّ خونهای زیادی روی در پاشیده بود            پاک کردم من نوکِ مسمار را با اشکِ چشم

دخترم می‌زد به صورت با تمامیِّ وجود            صبر دادم زینبِ خونبار را با اشکِ چشم

لب فرو بسته حسن خیره شده بر کوچه‌ها            می‌کنم آرام این غمخوار را با اشکِ چشم

سوگواری می‌کنم تا روزِ محشر بهرِ این            بدرقه کردم دل ودلدار را با اشکِ چشم

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ردِّ خونهای زیادی روی در پاشیده بود            پاک کردم من نوکِ مسمار را با اشکِ چشم

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شده‌ام بی‌کـس و بی‌یـار خـدایا چه کنم            شده روزم چو شبِ تـار خدایا چه کنم

من که عمری گره از کار همه وا کردم            شـده‌ام سخـت گـرفـتـار خـدایا چه کنم


خانه‌ام گـشته عزا خانۀ زهـرای جوان            زیـنـبـم گـشـته عـزادار خـدایا چه کنم

ترسم این است شود عمر علی طولانی            بعـدِ زهـرا گـلِ بی‌خـار خـدایا چه کنم

بعد زهرا یلِ خیبر به چه روزی افتاد            وای از این طعنه اغیار خدایا چه کنم

شب که آیم به مـزارش نگـرانم نـشود            زینب غـمـزده بـیـدار خـدایـا چه کـنـم

از حسن چادرِ خاکی شده پنهان کردم            مـانـده‌ام با در و دیـوار خـدایا چه کنم

لـختۀ خـونِ روی پیـرهـنش را شـستم            مـانـده‌ام با سـرِ مـسـمار خدایا چه کنم

تا ستون حـرم افـتاد زمین زینب گفت            بـعـد عـبـاس عـلـمـدار خـدایـا چه کنم

بی‌اباالفضل روی ناقه نشستن سخت است            بـیـن نـامحـرم و انـظار خدایا چه کـنم

دید این قـافـله را قافـلـه‌سالاری نیست            شـمـر شد قـافـله‌سـالار خـدایا چه کـنم

زینب پـرده‌نـشین را به اسیـری بردند            من کجا کوچه و بـازار خـدایا چه کنم

: امتیاز

ترسیم مصائب شام غریبان و تغسیل حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

آنشب که شب از صبح محشر تیره‌تر بود            آنشب که از آن مرغ شب هم بی‌خبر بود

آنشب که خون از دیدۀ مهتاب می‌ریخت            اسـما برای غـسل زهـرا آب می‌ریخت


باید عـلی صد بار دست از جان بشوید            تـا که به پـیـراهـن تـن جـانـان بـشـویـد

مـی‌دیـد پــامـال خــزان‌هـا لالــه‌اش را            می‌شست جـسـم یار هـجـده ساله‌اش را

می‌شـسـت در تـاریـکی شب مـخـفـیـانه            گـه جـای سـیــلـی گـاه جـای تـازیــانـه

می‌شـسـت جـسم هـمدم و دلـداده‌اش را            قــرآن زیـر دسـت و پــا افـتــاده‌اش را

می‌شست در تاریکی شب جسم خـسـته            می‌کرد دسـتـش لـمـس بازوی شکـسته

آرام بـود امـا وجـودش مـشـتـعــل بـود            از مـادر و از چار فـرزندش خجـل بود

آهــی کـشـیـد و زد گـره بــنـد کـفـن را            می‌سوخت و می‌دید مرگ خویـشتن را

یک چشم بر یاس کبودش در کفن داشت            یک چشم دیگر بر حسین و بر حسن داشت

از بی‌کسی در بال هم، سر بُـرده بودند            گویی کـنـار جـسـم مـادر مُـرده بـودنـد

داغ دل مـــولا دوبــاره گــشـت تـــازه            ریـحـانـه‌ها را خــوانـد پـای آن جـنـازه

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه داستان باز شدن بند کفن حضرت زهرا سلام الله علیها و در آغوش گرفتن حسنین علیهم السلام در کتب معتبر نیامده است و طبق نظر بزرگانی همچون محدث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان مستند و صحیح نمی باشد ابیات زیر حذف شد

کای گـوشـه‌گـیران شب غـربت بیـائـید            آخــر وداع خـویـش بـا مــادر نـمـائـیـد

آئـید و جـان خـویش را در بر بگـیـرید            از مـادر خـود تـوشـه‌ای دیگـر بگـیرید

دو طائـر بـشـکـسـته پـر از جا پـریـدند            افـتـان و خـیـزان جـانب مـادر دویـدنـد

دو دسته گـل گـلـبوسه از کـوثر گرفتند            قـرآن خـون آلـوده را در بـر گـرفـتـنـد

نـاگـاه از آن خـونـین بـدن آهـی بـر آمد            بـا نـالـه بـیـرون دسـت‌هـای مـادر آمـد

بـشـنـید گردون نـالـۀ مـنـصـوره‌اش را            بگرفت قـرآن در بغـل دو سوره‌اش را

می‌خواست بی‌تابی ز طفلان جان بگیرد            می‌رفـت تا عـمـر عـلـی پـایـان بگـیرد

نـاگـه نـدا آمـد عـلـی بـشـتـاب بـشـتـاب            دردانــه‌هـای وحـی را دریـاب دریـاب

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

فرو می‌ریزد امشب از نگاهت بغضِ سنگینم            چنان محصور در اشکم که جایی را نمی‌بینم

دلم خون است از صحن و سرای بی‌نشانِ تو            تو می‌بینی که می‌سوزم تو می‌دانی که غمگینم


رواقت را تصوّر می‌کنم در خاطرم گاهی            دلم می‌خواهد آنجا رو به روی روضه بنشینم

پُـرم از گریه آری مقـتلِ تـاریخِ اندوهم            که من مجموعه‌ای از دردهای تلخِ دیرینم

در آغوش دعا می‌گیرم امشب آن ضریحت را            به گردش در طوافم تا سحر فریادِ آمینم

دلم می‌خواهد اینجا معتکف باشم کنارِ تو            که بی‌شک می‌رسد از سمتِ چشمانِ تو تسکینم

جهانم از تو آباد است دنیای منی بی‌شک            تویی آرامشِ جانم تویی هم دین و آئینم

چنان دلگرمِ آن لطفِ فراوانم که می‌گویم            همین یک شعر در وصفِ تو خواهد کرد تضمینم

اگر بیـتی نباشد حـاوی مدحِ تو ننـویسم            اگر جایی نباشد محفـلِ ذکرِ تو ننـشـینم!

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

خوب است چـشم گریه کن را تر ببیند            اشـک مـرا در روضـه‌ها مـادر ببـیـند

مـا تـا نـفـس داریم خـاک این سـرائـیـم            خـاک‌ در این خـانـه را او زر بـبـیـنـد


از ذره‌پرور انتظاری غیر از این نیست            هـر قـطره را هـم‌وزن با کـوثـر ببـیـند

هرگز نگو چشمی که سیلی خورده بسته‌ست            چون چشم دل از چـشم سر بهتر ببیـند

زهـرا عـزادار خـودش را مـی‌شـنـاسد            کافی‌ست ما را در صف محـشر ببـیند

با قـد خم محـشر نیاید کاش، درد است            قـد خـمـش را چـشـم پـیـغـمـبر بـبـیـنـد

دست دو‌عاشق را غلاف از هم جدا کرد            حقش نبود این صحنه را حـیـدر ببـیـند

چـشمی‌که با یک بند می‌بـارد، چگونه            بـایـد هـزاران نیـزه بر پـیـکـر بـبـیـنـد

از مرگ بدتـر می‌شود آن لحظه‌ای که            مـادر عـزیـزش را بـدون سـر بـبـیـنـد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : نوید اسماعیل‌زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

نوازش می‌کند با درد مادر موی دختر را            نوازش می‌کند با اشک دختر دست مادر را

علی تازه جوانش را در این اوضاع می‌بیند            اگر در خانه‌ام بالا نمی‌گیرد دگر سر را


در خیبر به دستان علی افتاد بر خاک و            در خانه زمین زد عاقبت سردار خیبر را

همین دست ورم کرده، همین پهلوی خون آلود            مشخص می‌کند پیروزِ جنگی نابرابر را

به جز آن دسته از مردم که هم‌دستند با شیطان            که جرأت می‌کند با ضربۀ پا بشکند در را!؟

و زهرا آخرین راهِ علی در غصه‌هایش بود            گرفتند عاقبت با سیلی از او راه آخر را

: امتیاز