![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() زبانحال حضرت ام البنین سلاماللهعلیها و مدح آن حضرت
ای بـه بـنـیــن تــو درود هـمـه فـاطـمـه یـا فـاطمــه یا فـاطـمـه بــاغ گــل یــاس سـلام عـلـیک مـــادر عـبــاس ســلام عـلیـک سـفـرۀ جـود و کرمت با حسین اذن دخـول حـرمـت یـا حـسـین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت ام البنین سلاماللهعلیها
آن کـنـیزم که در سرای علی همچو زهـرا شدم فـنای عـلی کــودکـانـی کـه پــرورانـیــدم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت ام البنین سلاماللهعلیها
چه عـزادار شدم! در دلـم افـتاده شـرر خبر آوردی و شد دلهره سوغاتِ سفر کاش میآمـدم و محـض تـسلّایِ رباب میزدم گریه کنان از غمِ ششماهه به سر میزدم بوسه بر آن پایِ پُـر از آبـله تا چـشمِ کم سویِ رقـیه نـشود تـیـره و تر خبر آوردی و تا مضطر و گریان گفتی: پاره شد مشک! فقط دست گرفتم به کمر علَم افـتاد زمین! آب به خـیـمه نرسید! آیة الکـرسیِ من کاش که میکـرد اثـر شدم از روی عـلی تا به ابـد شـرمـنده پس نـگـوئـید به من اُمّ بـنـین، اُمّ قـمـر نان خورِ سفـرۀ حـیدر شدم و با سختی ساخـتـم از پـسـرانـم هـمۀ عـمـر سپـر تا فـدایِ پـسر حـضرت زهـرا بـشـوند تا که در واقعه زینب نشود خون به جگر نگرانِ پـسرانم نـشدم!! وای بـشـیر… نگرانم! بگو از حالِ حسینم چه خبر؟!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلاماللهعلیها
زوج آدم، حـواى طـایـفـهای رکن خلقـت بـقاى طایـفـهای روز طـوفان متانت محضى یکتـنـه نـاخـداى طـایـفـهای در عفاف و حیا و حجب و وفا در ادب مـقـتـداى طـایـفـهای نه فـقـط تـکـیـهگـاه فرزندان نــقــطـه اتــکـاى طـایـفـهای لشگر غصه چون هجوم آرد جـانپـنـاهى بـراى طایفهایی عَـلَـم مـعـرفت به دوش شما نخل صاحب لواى طایـفهای فـاطـمـههـا شـهـیـده عشق و تـو شـهـیـده بـپـاى طایـفـهای جـان تو بـسـته بر بنیهـاشم سایهگـستر، هماى طایـفـهای گریه کردى فقط براى حسین گرچه صاحب عزاى طایفهای شد ز خـون بـنـیـن تو اثـبات مــادر مـردهــاى طـایـفـهای بـودى اُمُّ البـنین ولى اکـنـون بیبنـین در رثـاى طایـفـهای مانده دست تو کهـنه پیراهن وارث سـر جـداى طایـفـهای وارث مــادر مــدیــنــهای و مــادر کــربــلاى طـایـفـهای پــسـران تـو وقــف ثـــارالله واقـف نــیــنـواى طـایـفـهای در بـقـیـع زائـرى نـداری تو هاجـرى در مناى طایـفـهای مـــادر آب، مـــادر عـبــاس مـنـم آن آشــنــاى طـایـفـهای نَـسَـبَـم میرسـد به هـیـأتها به همان روضههای طایفهایی منـتـقـم کـاشکی که برگردى شاکى خـونبهـاى طایـفـهای تـویـی ذُخـر الائـمـّة النّجـباء مـنـتـهـاى دعـاى طـایـفـهای
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلاماللهعلیها
ای هـمه عـالـم فـدای نـام تو اُمُّ البـنـین جـمـله صیـادان اسـیـر دام تو اُمُّ البنین هر چه دریا بود شد شرمنده از احسان تو قطره آبی خوش ندیده کام تو اُمُّ البنین دامنت اسلام پرور دست تو مردآفرین ماتم از مردی و این اسلام تو اُمُّ البنین صبر در لب تشنگی آموختی عباس را خـلق عـالم تـشـنهکامِ جـام تو اُمُّ البنین گر تویی نا مادری الگوی هر چه مادری رحمت حق بر تو و بر مام تو اُمُّ البنین همدمِ کـنعـانیان و هـمنـفـس با حیدری یـوسف زهـرا بود هـمگام تو اُمُّ البنین خویش تو آل نـبی و خاندانت حـیدری خویش و قـومم خادم اقوام تو اُمُّ البنین روز گریان یتـیمان شام گـریان حبیب خونفشان شد دل ز روز و شام تو اُمُّ البنین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
طی شده فاطمیه روضه به پا هست هنوز داغ تشـییع تنت بر دل ما هست هنوز علت خانه نـشـینی عـلی مـعـلوم است ردّ خون بر در و دیوار بجا هست هنوز بچهها بعد تو از خواب و خوراک افتادند بین یک شانه ز مویت دوسه تا هست هنوز زینبت بُرد ز تو ارث زمین خوردن را دختری منتظر کرب و بلا هست هنوز می رسد نوبت آن لحظه که درروز دهم بدن شاه به گـودال رها هـست هـنـوز دور تا دور تنـش پُر شـده از اهل زنا اثـر تـیـر جـدا نـیـزه جـدا هست هنوز آتش خـیـمه هـمان آتش پـشـت در بود سر بر نیزه همان زخـم سر مادر بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
رفتی و از غـمِ تو دلِ مرتضی شکست رُکـنی که بود محـور اهل کسا شکست آئــیــنـهای که مـحـوِ تـجـلّـی ذات بــود نوری که بود روشن از او ماسوا شکست اجــرِ رسـالـت نَــبـَوی بــود مِــهــر او سـروِ جـوانِ بـاغِ نـبی از جـفا شکست دستی که روزی از کرمش میگرفت خلق دیگر قـنوتِ نافـلـهاش در دعـا شکست آن در که جـبرئیل امـین اذن میگرفت با ضربِ پـای دشـمنِ دین خدا شکست چشمی پُر از ستاره و مهتاب و شامِ تار در سیـنه هق هق نَفَـسِ مجـتبی شکست گُلهـای بـاغِ پـیـرهـنش تا که شـد عـیان بغـضِ گـلوی شیرخـدا بیهـوا شکـست آتـشـفـشـان غـصه تـلاطـم گـرفـتـه بود زانـوی کـوه از اثـرِ این بـلا شـکـسـت از آتـش و هجـومِ به خـانه شـروع شـد شمشیر و تیر و نیزه اگر کربلا شکست فـرق امـیـد اهل حـرم هـم در عـلـقـمـه با ضربـۀ عـمـودِ عـدو از قـفـا شکست با خطبهای که زینب کبری به شام خواند کاخ سـتـم به روی سـر بیحـیا شکست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیر المؤمنین علیهالسلام در شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بدرقه کردم دل و دلدار را با اشکِ چشم غسل دادم گلبُنِ گلزار را با اشکِ چشم نیمه شب تشییع کردم همسرِ قامت کمان دفن کردم یاورِ بیـمار را با اشکِ چشم با نـمازِ صبر من صابر شدم مانندِ کوه خـتم کردم لذّتِ دیـدار را با اشکِ چشم واردِ خـانـه شـدم گریه امـانـم را بُـریـد شتشو دادم در و دیوار را با اشکِ چشم ردِّ خونهای زیادی روی در پاشیده بود پاک کردم من نوکِ مسمار را با اشکِ چشم دخترم میزد به صورت با تمامیِّ وجود صبر دادم زینبِ خونبار را با اشکِ چشم لب فرو بسته حسن خیره شده بر کوچهها میکنم آرام این غمخوار را با اشکِ چشم سوگواری میکنم تا روزِ محشر بهرِ این بدرقه کردم دل ودلدار را با اشکِ چشم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیر المؤمنین علیهالسلام در شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شدهام بیکـس و بییـار خـدایا چه کنم شده روزم چو شبِ تـار خدایا چه کنم من که عمری گره از کار همه وا کردم شـدهام سخـت گـرفـتـار خـدایا چه کنم خانهام گـشته عزا خانۀ زهـرای جوان زیـنـبـم گـشـته عـزادار خـدایا چه کنم ترسم این است شود عمر علی طولانی بعـدِ زهـرا گـلِ بیخـار خـدایا چه کنم بعد زهرا یلِ خیبر به چه روزی افتاد وای از این طعنه اغیار خدایا چه کنم شب که آیم به مـزارش نگـرانم نـشود زینب غـمـزده بـیـدار خـدایـا چه کـنـم از حسن چادرِ خاکی شده پنهان کردم مـانـدهام با در و دیـوار خـدایا چه کنم لـختۀ خـونِ روی پیـرهـنش را شـستم مـانـدهام با سـرِ مـسـمار خدایا چه کنم تا ستون حـرم افـتاد زمین زینب گفت بـعـد عـبـاس عـلـمـدار خـدایـا چه کنم بیاباالفضل روی ناقه نشستن سخت است بـیـن نـامحـرم و انـظار خدایا چه کـنم دید این قـافـله را قافـلـهسالاری نیست شـمـر شد قـافـلهسـالار خـدایا چه کـنم زینب پـردهنـشین را به اسیـری بردند من کجا کوچه و بـازار خـدایا چه کنم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم مصائب شام غریبان و تغسیل حضرت زهرا سلاماللهعلیها
آنشب که شب از صبح محشر تیرهتر بود آنشب که از آن مرغ شب هم بیخبر بود آنشب که خون از دیدۀ مهتاب میریخت اسـما برای غـسل زهـرا آب میریخت باید عـلی صد بار دست از جان بشوید تـا که به پـیـراهـن تـن جـانـان بـشـویـد مـیدیـد پــامـال خــزانهـا لالــهاش را میشست جـسـم یار هـجـده سالهاش را میشـسـت در تـاریـکی شب مـخـفـیـانه گـه جـای سـیــلـی گـاه جـای تـازیــانـه میشـسـت جـسم هـمدم و دلـدادهاش را قــرآن زیـر دسـت و پــا افـتــادهاش را میشست در تاریکی شب جسم خـسـته میکرد دسـتـش لـمـس بازوی شکـسته آرام بـود امـا وجـودش مـشـتـعــل بـود از مـادر و از چار فـرزندش خجـل بود آهــی کـشـیـد و زد گـره بــنـد کـفـن را میسوخت و میدید مرگ خویـشتن را یک چشم بر یاس کبودش در کفن داشت یک چشم دیگر بر حسین و بر حسن داشت از بیکسی در بال هم، سر بُـرده بودند گویی کـنـار جـسـم مـادر مُـرده بـودنـد داغ دل مـــولا دوبــاره گــشـت تـــازه ریـحـانـهها را خــوانـد پـای آن جـنـازه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
فرو میریزد امشب از نگاهت بغضِ سنگینم چنان محصور در اشکم که جایی را نمیبینم دلم خون است از صحن و سرای بینشانِ تو تو میبینی که میسوزم تو میدانی که غمگینم رواقت را تصوّر میکنم در خاطرم گاهی دلم میخواهد آنجا رو به روی روضه بنشینم پُـرم از گریه آری مقـتلِ تـاریخِ اندوهم که من مجموعهای از دردهای تلخِ دیرینم در آغوش دعا میگیرم امشب آن ضریحت را به گردش در طوافم تا سحر فریادِ آمینم دلم میخواهد اینجا معتکف باشم کنارِ تو که بیشک میرسد از سمتِ چشمانِ تو تسکینم جهانم از تو آباد است دنیای منی بیشک تویی آرامشِ جانم تویی هم دین و آئینم چنان دلگرمِ آن لطفِ فراوانم که میگویم همین یک شعر در وصفِ تو خواهد کرد تضمینم اگر بیـتی نباشد حـاوی مدحِ تو ننـویسم اگر جایی نباشد محفـلِ ذکرِ تو ننـشـینم!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
خوب است چـشم گریه کن را تر ببیند اشـک مـرا در روضـهها مـادر ببـیـند مـا تـا نـفـس داریم خـاک این سـرائـیـم خـاک در این خـانـه را او زر بـبـیـنـد از ذرهپرور انتظاری غیر از این نیست هـر قـطره را هـموزن با کـوثـر ببـیـند هرگز نگو چشمی که سیلی خورده بستهست چون چشم دل از چـشم سر بهتر ببیـند زهـرا عـزادار خـودش را مـیشـنـاسد کافیست ما را در صف محـشر ببـیند با قـد خم محـشر نیاید کاش، درد است قـد خـمـش را چـشـم پـیـغـمـبر بـبـیـنـد دست دوعاشق را غلاف از هم جدا کرد حقش نبود این صحنه را حـیـدر ببـیـند چـشمیکه با یک بند میبـارد، چگونه بـایـد هـزاران نیـزه بر پـیـکـر بـبـیـنـد از مرگ بدتـر میشود آن لحظهای که مـادر عـزیـزش را بـدون سـر بـبـیـنـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
نوازش میکند با درد مادر موی دختر را نوازش میکند با اشک دختر دست مادر را علی تازه جوانش را در این اوضاع میبیند اگر در خانهام بالا نمیگیرد دگر سر را در خیبر به دستان علی افتاد بر خاک و در خانه زمین زد عاقبت سردار خیبر را همین دست ورم کرده، همین پهلوی خون آلود مشخص میکند پیروزِ جنگی نابرابر را به جز آن دسته از مردم که همدستند با شیطان که جرأت میکند با ضربۀ پا بشکند در را!؟ و زهرا آخرین راهِ علی در غصههایش بود گرفتند عاقبت با سیلی از او راه آخر را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیر المؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
محکم به در خوردی و محکمتر به دیوار هم در به سر کوبیده شد هم سر به دیوار به گـونـهای به گـونـۀ تو لطـمه خورده گـفـتم نـگـیـرد صورت کـافـر به دیوار از این کـبـودی دو پـهـلـوی تو پیداست یک ضربهای را در زده یک ضربه دیوار بـگـذار فـضـه زیـر بـالـت را بـگـیــرد اینگونه زهرا میخوری کمتر به دیوار حـال من از حـال تو چـیـزی کـم ندارد تو دست به دیواری و من سر به دیوار در خانه بعد از آنکه با تو دشـمنی کرد تکـیه نکـرده هـیچ کس دیگـر به دیوار تـو جـانِ جـانِ جـانِ جـانِ اهـل بــیـتـی خـوردنـد با تـو آل پـیـغـمـبـر به دیـوار من کـربـلا را پـشـت درب خـانـه دیـدم تنها نه محسن، خورد علی اصغر به دیوار
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیر المؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
ای قـرار خانۀ من پیش طفـلانت بمان گر روی ای فاطمه گردد بهار من خزان مجتبی چه دیده در کوچه کهاو چندین شب است زانوی غم در بغل بگرفته بیتاب و توان بـین کـوچه راه میرفـتم مغـیـره آمد و خندهای بر من زد و بُرد از دل حیدر امان موی زینب شد پریشان شانه در دستت بگیر بر لب از داغ تو دارد ناله و آه و فغان بس که دیدی رنج در راه حمایت از علی در جوانی گشتهای ای یاور من قد کمان کشته شد محسن ز بس خوردی لگد از دشمنم نالهات آن دم زد آتش بر دل کروبـیان من غریب افتادهام در بین مردم فاطمه تو از اینجا میروی پیش پیمبر در جنان کن حلالم در حمایت از تو دستم بسته بود امربر صبر ازسوی احمد شدم در این زمان فاطمه حرفی بزن چیزی بگو با شوهرت ای کلام دل نـشـینت بر علی آرام جان پیش چشم کودکانت در دعای نیمهشب با خدایت کردهای عجل وفاتی را بیان ذکـر لبهای حـسیـنت آیه امـنیـجـیب هم صدا با او تلاوت کرد قرآن آسمان «یا مَن اسمُه» خوانده زینب تا بگیری تو شفا لرزه افتاد از نوایش در دل کون و مکان میروی و از فراقت عاقبت دق میکنم دارم از سوز فراقت دائما اشک روان
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم مصائب شام غریبان و تغسیل حضرت زهرا سلاماللهعلیها
دیگر بعـید است این نـفـس بـالا بیاید بـایـد بـرای یــاریاش اســمـا بـیــایـد شب بود و باران بود و آب از چاه برداشت تـا کـه بـرای شــسـتـن دریــا بـیــایـد این مرد خـیـبـر مـردِ خـنـدق بود اما بـایـد بـرایِ غــسـلِ او زهــرا بـیـایـد دستش به پهلو خورد زخمِ میخ را گفت دیـدی نـشـد تا مـحـسـنـم دنـیـا بـیـایـد چشمش سیاهی رفت از بازوی خُردش بـایـد بـمـانـد تا که حـالـش جـا بـیـایـد پشتِ سرِ هم شستنش را قطع میکرد امـا نـشـد تا بـنـد این خـونهـا بـیـایـد از بس حسن در آستـین دندان فـشرده بــایـد بــه دادِ حــالِ او بــابــا بـیــایـد وقتی حـسـین اُفـتاد بر این سـیـنه باید دستِ شـکـسـتـه از کـفـن بـالا بـیـایـد میگیرد از دوشِ ابوذر دوشِ سلـمان دنـبـال ایـن تــابــوت آقــا تـا بــیــایـد تـازه زمـانِ شـسـتنِ دیـوار و در بود ایکـاش میشـد زودتـر فــردا بـیـایـد ایکاش میشد دِق کند زینب کـنارش طاقـت نـدارد تـا که عـاشـورا بـیـایـد طاقـت نـدارد تـا بـبـیـنـد بـیـنِ گودال بر روی آن سـیـنه کسـی با پـا بـیـاید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم مصائب شام غریبان و تشییع حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شـبـیه بـارش بـاران بیامـان در شب چکید اشک ز چشمان کودکان در شب خدا دوباره به تـشـیـیع جـسم ممـتحنه گـرفـت از اسـدالله امـتـحـان در شـب تو در مـیانۀ تـابـوت خـفـته بودی؟ نه علی کشید خودش را کشان کشان در شب پدر چگونه به پیـری رسید، بیتـردید زمان غسل تو ای مادر جوان در شب پس از غـروب تو ای آفتاب پیـغـمـبر جهان شب زده مانده است همچنان در شب پس از تو سهم زمین چیست غیر تاریکی بدون ماه چگونه است آسمان در شب زمین برای تو شأن حرم شدن که نداشت قرار شد بشود پیکـرت نهان در شب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها با امیر المؤمنین علیهالسلام
شب تا به صبح غسل تنم وقت میبرد آمـاده کـردن کــفــنــم وقـت مـیبــرد مــانــنــد دردهـای دل تــو شــمــردن گـلهای سـرخ پـیـرهـنم وقت میبـرد مرثیه خوان غربت کوثر به گوش چاه! تـفــسـیــر آیـۀ مـحـنـم وقـت مـیبــرد دیـروز در دلـت مـتـولـد شـدم عــلـی فــردا وداع از وطــنـم وقـت مـیبـرد آشفـتـگی زینبمـان را به من ببـخـش آســودگـی یــاســمــنـم وقـت مـیبــرد شـاید که دخـتـرم شود آرام لحـظـهای پـایـان گـریـۀ حــسـنـم وقـت مـیبـرد با یاد کوچه تا به سحر ضجه میزنـد بـزم عـزای سـیـنـهزنـم وقـت میبـرد اسما، عصای دستم، از این درد خسته شد این روزهـا قـدم زدنـم وقـت مـیبـرد این کندی زبان اثر ضرب سیلی است دیـگـر شـنـیدن سـخـنـم وقـت میبـرد سنگین شدهست گوشم اگر پرس و جو نکن نگـذار حرف در دهنم؛ وقـت میبـرد مانند قتل صبـر حسینم؛ ببین! که جان بیـرون کـشـیدن از بـدنم وقت میبرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم مصائب شام غریبان و تشییع حضرت زهرا سلاماللهعلیها
میدهد بال و پـر خـستۀ جـبریل خبر پیشِ چـشمان عـلی رفت ز دنیا کـوثر دور میکرد ز دُور و برِ خانه همه را مانـد، یک جمعِ یتـیم و تنِ سردِ مـادر غنچهاش گوشۀ یک باغچهای مدفون بود به کجا دفن کند حال، گُـلَـش را حـیدر این گُـلِ لِه شده را با چـه دلی بردارد با چه حالی بدهـد غـسل به یاسِ پَرپَر زیر پیراهن اگر غسل دهد دستور است باز میکرد عـلی از سرِ زهـرا معجر آب میریخـت به پهلـو و به سـینه امّا باز میریخت ز خونابه گهی خون جگر زینب از گوشۀ آن حجره تماشا میکرد وای از زخـمِ تنِ مـادر و حال دخـتـر پیکـر فـاطـمه را با چه کسی باید بُرد راهِ تـشیـیع، نـماندهست بـرایش دیگر بر سـرِ دوشِ عـلی میرود آیا پرِ کاه یا فـراتـر شده تـابـوت ز فـتح خـیـبـر زیرِ تـابـوت همین چند یـتـیـمـند فـقـط حسنِ سر به گریبان و حسین و خواهر عاقبت شد گُلِ پرپر به دلِ خاک نهان اینچـنـین رَدِّ امـانت شـده بر پیـغـمـبر میرسد صوتِ حزین تا تهِ گودال به گوش آه از پیکر بیغسل و کفن، خاک بسر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شام غریبان حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شام غـریـبـان میشود در خـانه، بیتو چون بیت الاحزان میشود در خانه، بیتو مـن بـا حـسـن آرام مـیســوزیـم، امــا زینب پـریشان میشود در خانه، بیتو با چـشـمهای خـیـس، بـابـا از خـجـالت یک گوشه پنهان میشود در خانه، بیتو روزی گلستان بوده است این خانه با تو دارد بیـابـان میشـود در خـانـه، بیتو مادر! بـبـین آن بغـضهای بـیصدایت با گریه جبران میشود در خانه، بیتو سـجـاده و چــادر نــمـازِ وصـلـهدارت پروانه بـاران میشـود در خـانه، بیتو پنهـان شدی از چـشـم نـامـردان تو اما غربت نـمایـان میشود در خانه، بیتو
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم مصائب شام غریبان و تشییع حضرت زهرا سلاماللهعلیها
خورشید عمر کیست که بر بام میرود بر دوش شـب نـشـسـته و آرام میرود مجهول قدر اوست که مخفیست قبر او از بـینـهـایـتـی به سـرانـجـام مـیرود در نوبهار غارت طـوفان خـشنترست در دسـت او شـکــوفــۀ بــادام مـیرود او هست جلـوهگاه حیا، غـیرممکنست بـر دوش بـیلـیـاقـت هـر عــامّـی رود تشـیـیع میکـنـد هـمۀ هـست خویش را بییاوری که خسته در این شام میرود این گفتگوی ساکت مردی شکسته است مردی که زخـمخـوردۀ دشنـام میرود: زهرا پس از تو خار به چشمم گذاشتند زهرا پس از تو تیغ بر این کام میرود
: امتیاز
|