![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
کسی که ماه شب چـارده اسیرش بود سرِ تمامی افلاک، سر به زیرش بود بهشتِ حُسن، گل حُسنِ بینظیرش بود صفات حضرت الله در ضمیرش بود تـمـام پـهـنـۀ عـالـم شـکـوفـه بـارانش فـرشـتهها و مـلائـک طـلایـهدارانش ز عرش، حضرت جبریل بر زمین پُل زد ز فرش، دیده عالم به عرشیان زُل زد کـتاب نـوکـریم را مـرور کـردم بـاز شکـسـتـههای دلـم را بلـور کردم باز به شوق و ذوق زیارت، دلم چه محزون شد مسیلِ کـوثرِ چـشمم شریعۀ خـون شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام عسکری علیهالسلام
با تو در نسل حسین ابن علی آمد حسن شادمان از این ولادت بوده صد درصد حسن تو شدی ابن الرضای سـوم این خاندان پس نوشتم سامرا ابن الرضا، مشهد حسن با دلیـل آقـای ما نامت حـسن بـرداشته چونگه این خیل گدا، قطعاً میخواهد حسن هیچ کس نشنیده که سائل به هر دینی، شود از جوار مضجع تو دست خالی رد حسن هشت جنت را اگر یکجا ببخشد حق به من تو نباشی ارزنی حـتی نمیارزد حسن آن حسن که نه حرم، نه صحن، نه گلدستهای لااقل داری به عشق آن حسن گنبد حسن خلق میگویند خورشید آمده روی زمین وقـتی از کوچه شبـیه ماه میآید حـسن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
تـلالـوء نــور خــدایـی حـسـن جـمـال ذات کـبـریـایـی حـسن “حسن حسن” شور بپا میکـند ای گـل خـوشـبوی عـلیالنّـقی مــیــوۀ مـیـنـوی عـلـیالـنّـقـی مـادر تو سـلـیـل و بابا، عـلـی یــازدهـم جـلــوۀ بـابـا، عــلـی قبله حسن، مسجد و منبر حسن کعبه حسن، منا و مشعر حسن یـا قـمـر ابـن قـمـر ابـن قـمــر منکر نـور تو شود کور و کر جـمـال بیمثال حق، ای حسن تـجـلّـی جــلال هـر پــنــج تـن شـیــر درنــده شــده رام شـمـا کـنـگــرۀ عــرش مــقـام شـمـا هـوایـیام، مـرا بـبـر تـا حـرم بـه خـانـۀ خـدا بـبـر، تـا حـرم دوبـاره مست مست مستم کنید مـستِ میِ روز الـسـتـم کـنـیـد سلام بر دو نـور در مشرقـین سـلام بـر دو دلـبــر عـالـمـیـن سلام بر خـسرو خوبان حسین سلام بر شـاه شـهـیدان حـسین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح امام حسن عسکری علیهالسلام
محاصرهست ولی جای هیچ دلهره نیست که نـور لَم یَـزَلی قابل محاصره نیست تنش اگرچه به ظاهر اسیر سامره است نسیم عطر حضورش اسیر سامره نیست کدام بند و اسارت؟ که دست فضل کسی چنین به میمنۀ روزگار و میسره نیست بگـو به بحـث بیـایـنـد اهل شـایـعـه را اگر که در دلشان ترسی از مناظره نیست به زور حـیله و تحـریم و شایعـه، کارِ کسی که کار دلش با خداست یکسره نیست کسی که درس گـرفت از امـام یازدهم به وقت حصر، گریزنده از مخاطره نیست کسی که درس گـرفت از امام یـازدهم به وقت جنگ در اندیشۀ مذاکره نیست کسی که شیفتۀ زرق و برق سامری است مـرام او که مـرام امـام سامـره نیـست به حج نرفت و سفارش به اربعین فرمود چنین گشوده به سوی ظهور، پنجره نیست چـقدر درس گرفتیم از او ولی افسوس هنوز سیـرۀ او نام هیچ کـنگـره نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ورود حضرت معصومه سلاماللهعلیها به شهر قم
تا کویرِ قم سراغ از ساحتِ دریا گرفت آمدی و بر لـبِ ایـران تـبـسّـم پـا گرفت آمدی و شـهـد شـد تـقـدیـرِ شـورهزارها تا زمین شـیریـنیِ نـام تو را بـالا گرفت خاک پایت شد! شبیه تکتکِ گلهایِ سرخ آمد و زیـر قـدمهای تو قـلـبم جـا گرفت حضرت معصومهای و چشمهایم فرش توست با تو ایران رنگ و بویِ حضرت زهرا گرفت سر به زیر و با وقاری! از حریم چادرت لذّت و شیرینیِ حُجب و حیا معنا گرفت تا ابـد شد خانۀ خـورشـید، بیتالنّـورِ تو ماه از لحن مناجات تو نورش را گرفت حضرت أختُالرضا ایکاش تأییدم کنی دوستت دارم! بگو چشمت مرا آیا گرفت؟! رو زدم بر دختر موسی بن جعفر بودنت چون همیشه بهترین را دختر از بابا گرفت!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ورود حضرت معصومه سلاماللهعلیها به شهر قم
بـانـو به خـاکبـوسیتـان زائـر آمدم از لـطـف بیـکـرانـه حـق ذاکر آمدم بـار گـنـه بـه دوش تـمـنـا کـشـیـدهام آلـوده بـوده لـیک کـنون طاهـر آمدم قـبلهنـمای شهر قمی قائمه به عرش با سـینـهای ز مهـر شما چـاکر آمدم احرام بستهام که طوافت کنم ز شوق با ذکـر یا کـریـمـه و یا فـاطـر آمـدم دیدم که صبر درس الفبای عاشقیست عـاشق شدم به درگـهتان صابر آمدم حالا کـریـمهای و همه سـائلت شدند تـو آمـدی و آبـروی کـشـورم شـدی شیعه شدم ز یمن تو، بال و پرم شدی حـبـلالمـتـین من شـدهای دخـتر امام بهـر اصـول دین هـمۀ بـاورم شـدی از مشهـد الرضا به حـریم شما رسم چو روز حشر شافعـۀ محشرم شدی رهتوشهام به محضرتان سربه زیری است تا مشتری اشک دو چـشم ترم شدی گوید امام هـشـتم شیـعه به هر نفـس فخریه میدهم که شما خواهرم شدی با خّـط نـور بر سر ایوان قـم نوشت در شوره زار قم تو بهشت آفرین شدی بر تشنهگان این کویر تو ماء معین شدی تـا بـارگـاه قـربِ خـدایی وسـیـلـهای یعنی برای قرب، تو حبلالمتین شدی بـاب الـحـوائـجّـیِ پـدر را بـهـانـهای زهرای دیگری تو به این سرزمین شدی مـن بـنــدۀ نــگــاه کـریـمـانــه تــوأم تا قـبلـهگـاه دیدۀ عـیـن الیـقـین شدی نام تو زینت همه عالم چو فاطمهست یعنی تو چهل چراغ به عرش برین شدی بر شاه طوس خواهری، از نسل کوثری حال از مقدم تو ببین روضهخوان شدم تـا لایـق عـنـایـت و الـطـافـتان شـدم زنهای قـم به پای شما گل فـشاندهاند من در غمی چو قـلۀ آتشـفـشان شدم با عـزّت آمدی و دلم رفت تا به شام تا راویت ز مجـلس نامحـرمان شدم زینب کجا و مجـلس نامحـرمان کجا من روضهخوان چوب و لب و خیزران شدم چشمت ندیده است سری را به نیزهها همراه نیـزه سوی خـرابه روان شدم دیدم که کودکی به روی خاک خفته است بیبی چه گویم از غم و اندوه بیشمار از ماجرای تشنگی و طفل شیرخوار بیبی چه گویمت ز اسارت به سوی شام از طعنههای و هلهله از ظلم نیزهدار بیبی چه گویمت ز غم و غصۀ رباب از ظلم و جـور نسل یهـودی نابکار بیبی چه گویم از شرر و آتش عدو از روی بام بر سر زینب که عهدهدار بوده کـفیل دخترکانی که از عـفـاف هاجر بهپای محملـشان بوده پردهدار
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ورود حضرت معصومه سلاماللهعلیها به شهر قم
تویی که از نفست لفظ یار شیرین است نگار گر که تو باشی نگار، شیرین است قرار بوده از اول به هـدیه جـان بدهـیـم زمان بگو و مکان که این قرار شیرین است اگـر بـنـاسـت بــمـیـرم بـرایــتـان بــانـو تمام عـمـر شـود انـتـظـار شـیرین است قـدم زدی به دیـاری که شوره میبـارید ز یمن مقـدمتان شـورهزار شیرین است غم از سـرم به سر آمد شدم مدیـنـۀ غـم اگر شوی به غمم غمگسار شیرین است اگر به دار جـنـونـم کـشـنـد از غـمـتـان به خطً خون بنویسم که دار شیرین است غبار راه تو بانو ز شهـر سـاوه گـذشت در آن دیار پس از آن انار شیرین است دعـا نما که بـبـیـنـیـم رقـص تـیـغ دو دم که رقص خصم کشِ ذوالفقار شیرین است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر مطهر پدر
نزول کـردهای، ای آیـههای روشن من خوش آمدی به خرابه؛ بهـار گلشن من بـنـفـشــه زار تـنـم آمــده بـه اسـتـقـبـال هزار و نهصد و پنجاه زخم بر تن من تـو بـارگـاه تـنـت آسـمـان پـنـجـم شـد! بیا که سر بگـذاری به خـاک دامن من هماره تـولـیت گـیـسـوی تو بـا من بود شدند باد و سـنـان و شـراب دشـمن من به بوریای تو تا حشر غبطه خواهم خورد دوبـاره دسـت بـیـنـداز دور گـردن من همیشه صوت تو، آویز گوش های من است اگر چه پنجۀ غارت، شده است رهزن من ز ضرب سیلی دشمن فقـط همین گویم بلندتـر شـده حـالا صـدای شـیــون مـن مرا به قـصـد فـدک میزدنـد قـنـفـذهـا شبیه فاطمه بوده است جان سپردن من خرابه نه، حرم من رواق علقـمه است که عرش شانۀ ساقی شده است مدفن من
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت رقیه سلاماللهعلیها
ﺷـﻜـﻮﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﺧـﺘـﺮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺳﺮﯼ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﻫـﻔﺖ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻟـﺶ ﻏـﻨﭽﻪ میﺯﺩ ﻭﻟﯽ ﮔﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻗﻠﺒﯽ ﻣﻬـﺮﺑﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﻣـﯿـﺎﻥ ﻫـﻖ ﻫـﻖ ﻭ ﻻﻻﯾـﯽ ﻭ ﺍﺷـﮏ ﺩﻭ ﺗﺎ ﭼﺸﻢ ﺳﯿﺎﻩ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ زبـان بـسـته اگر چه در قـفـس بود کـبـوتـر بـود، حـسّ آسـمـان داشت ﻧـﻪ ﯾـﺎﺭ ﻭ ﯾـﺎﻭﺭﯼ، ﻧـﻪ ﻫـﻢ ﺯﺑـﺎﻧـﯽ ﻧﻪ ﻫـﻢ ﺑـﺎﺯﯼ ﻣـﯿﺎﻥ ﻛـﻮﺩﻛﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺳـﺮ ﺑــﺎﺯﺍﺭ ﺷــﺎﻡ ﻭ ﻛـﻮﭼـﻪﻫـﺎﯾـﺶ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺳﯿﻠﯽ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻃﻌﻨﻪ ﺍﻣﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ دقیقاً " مثل ﺯﻫـﺮﺍ ".... ﺭﺍﻩ میﺭﻓﺖ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﻛﻪ ﻟﺐ ﺯ ﻟﺐ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺩﻕ ﻛﺮﺩ ﺯ ﺑﺲ ﻟﺐ ﺟﺎﯼ ﭼﻮﺏ ﺧﯿﺰﺭﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺗـﻨﯽ ﺗُـﺮﺩ ﻭ ﺷـﻜـﺴـﺘﻪ ﻣﺜـﻞ ﺷـﯿـﺸـﻪ ﻛﻪ ﯾﻚ ﺧﻂ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﺶ ﺍﺭﻏﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺑـﻨـﻔﺶ ﻭ ﺯﺭﺩ، ﻧﯿـﻠﯽ، ﺍﺭﻏـﻮﺍﻧﯽ .... ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻛﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺯﻥ ﻏـﺴـﺎﻟﻪ ﺭﻭﯾﺶ ﺁﺏ مـیﺭﯾﺨـﺖ ﻭ ﺁﯾـﻪ ﺁﯾـﻪ ﻛـﻮﺛـﺮ ﺑـﺮ ﺯﺑـﺎﻥ ﺩﺍﺷـﺖ
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت رقیه سلاماللهعلیها
بیت الغـزل هر غـزل ناب رقـیه است خورشید علیاصغر و مهتاب رقیه است «نزدیکترین راه به الله حسین است» نزدیکتـرین راه به ارباب رقیه است در بــاب بــرآوردن انــواع حـــوائــج یک باب خدا دارد و آن باب رقیه است در زاویۀ عـرش خدا قاب بزرگی ست نامی که شده زینت این قاب رقیه است در خلـوت خود معـتکـفـند اهل محبّت در مسجد این طایفه محراب رقیه است دردانـۀ اربـاب که با دست ابا الـفـضل از چشمۀ کوثر شده سیراب رقیه است حـاجـت طـلـبـیـدنـد از او عـالـم و آدم زیرا که فقط مهر جهان تاب رقیه است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر مطهر پدر
کنارِ زخمهایت زخمِ من انگار چیزی نیست به جانِ چشمِ تو این چشمهای تار چیزی نیست ندارم آب؛ وقت شستشویت اشکهایم هست ولی پیشِ سرت انگار این رگبار چیزی نیست نپرس اینقدر، از من نیمۀ تاریکِ ماهم چیست؟! خسوفم را تماشا کن؛ نکن اصرار، چیزی نیست نخواه از دخترت تا روسری بردارد از مویش که زیرِ سایۀ این چادرِ گلدار چیزی نیست نبین بر گونهام حکّاکیِ ذکرِ عـقیقـت را به دستِ ساربان یک شب شدم بیدار، چیزی نیست نپرس از گوشواره، از النگو، از گلوبندم فقط یک چند باری رفتهام بازار، چیزی نیست به هرکس خیمۀ سوغات را میگشت میگفتم ببین گوشِ مرا؛ دست از سرم بردار؛ چیزی نیست گلِ سرخِ بدون ساقه در گلدانِ سرنیزه! نبین پای مرا؛ این زخمهای خار چیزی نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات با صاحب الزمان و مدح و شهادت حضرت رقیه سلاماللهعلیها
حــالـم بــدون تـو تــمـاشــایـی نـدارد جز تو کسی در قلب من جایی نـدارد دست خدا! دستی بگیر از رعیت خود از رعـیـتی کـه جـز تو آقـایـی نـدارد امشب دلم تنگ است و غم بسیار دارم امشب که هـستم دعـوت باب الحوائج دم میزنـم از سـاحـت بـاب الحـوائـج زانـو زدم در محـفـلش قـیـمت گـرفتم انـسـیـه، حُسنـا، هانـیـه، حورا رقـیـه آئـیـنـه دار حــضـرت زهـــرا رقــیـه نـامش شـبـیــه نـام زهرا گـریـه دارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و امام صادق علیهالسلام
سوگـند میخوریم به قـالو بلای عشق سوگند میخـوریم به بدرالدجای عشق تابید نـور رحـمـت حـق؛ نور سرمدی یک جلوه کرد و بت کده را تار و مار کرد یک یاعلی که گفت هزاران شکار کرد آوردهانـد تـا که تو را با تـمـام عـشـق باید که سجده کرد به قدر و مقام عشق در چـارده مـسـیـر تـویی مـقـتـداتـرین تکـیـه به کوه قـامت تو زد ستون دین دسـتـی بـکـش به روی سر ما نـدارها عالـیـجـنـاب اینهـمه شـب زنـدهدارها شیعه که جام مستیتان را به لب گرفت حالا بساط نوکریش روز و شب گرفت آقام شد که نوکـریم رنگ و بو گرفت نوکـر شـدم که زنـدگـیـم آبـرو گـرفت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بهـشت، منتـظـر آن شکـوهِ سرمد بود بهـارِ دلـشدگـان، حـضرتِ محـمد بود یـگـانـه اسـوۀ اخــلاق؛ اســوۀ خـوبـی تـمـامِ عـمـر، بـه آزادگـی مـقــیّـد بـود صدای آمدنِ کیست، بر بسیـطِ زمین؟ خداست یا که نبی؟، یک جهان، مردد بود بسی خجسته و نیکوست، روزِ آمدنش و پایکوبیِ عـشاق، خارج از حـد بود چقدر شأن و مقامش فراتر از دنیاست ز نسلِ نور، نِکو رو، به نامِ احمد بود همیشه و همهجا، صاحبِ کمال و جلال میـانِ سلـسـلـۀ عـابـدان، سـرآمـد بـود نه اینکه هـمردۀ اولیای پیـش از خود که پـیـشـوای همه انـبـیاء، محـمـد بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح امام جعفر صادق علیهالسلام
ای چشـمۀ مهـتاب چه ذاتی چه جلالی آئـیـنـۀ ذاتـت نـگـرفـتـه اسـت، زوالـی ای صاحب کُرسّی فـقاهت نفـست گرم تا روز قـیـامت، دمِ عـلـمـت مـتـعـالـی از دایـرۀ شـبـهــه و تـشـکــیـک درآیـد یک ذره یقینت برسد گر به « غزالی« بیجلوۀ چـشـمـت، نـبـرد راه به جـایی هم دشمن مبغـوض تو، هم شیعۀ غالی ( ما افقهَ مِن جعـفرِ) دشـمن سنـدی شد در مدح تو از، جـانب اشـبـاحِ رجـالی ای مدرسه و منبر و محراب و مراجع افتاده به پـای تـو، چـنـان مـیـوۀ کـالـی شد صاحب فـیض از دم تو جابر حیان شاگرد کـلاس تو، « ابو حـمزه ثمالی « بی فیض تو علامه شدن کار محالیست ای مَشیِ بلندت، به جهان رو به تعالی ای پـاسـخ آمـادۀ هـر پـرسـش دشــوار در ذهن فـقـیهـانه نـمانـده است سـؤالی در رگ رگ هر مأذنه هر روز سه دفعه با لطف تـو، جـاری شـده، آواز بـلالی باران شده سرمست تو ای ابر کرامت ای کاش ببـاریـد، بر این کـاسـۀ خـالی صد شکر که در پای تو یکریز زبان ریخت طبع من دلـسوختـه، بـا این کر و لالی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بـوی عـطـر از قـدم شاه جهان میآید در گـلـستـان غـزل با هـیجـان میآیـد آسمان مهـر به دامـان زمین میپـاشد نبض خامـوش زمین با نوسان میآید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
چهره انگار… نه، انگار ندارد، ماه است این چه نوریست که در چهرۀ عبدالله است؟ این چه نوریست که تاریکی شب را برده دل مـرد و زن اقــوام عـرب را بُـرده این چه نوریست که پُر کرده همه دنیا را راهـی مـکـه نـمودهست یـهـودیها را جریان چیست؟ فقـط اهل کتاب آگاهـند همه انگشت به لب خیره به عبداللهـند همه حیرت زده، نوری که معما شده است چند وقتی ست که در آمنه پیدا شده است شور تا در دل انس و ملک و جن افتاد چـارده کـنـگـره از کـاخ مـدائن افـتـاد غیر از این هر خبری بود فراموش شد و ناگـهـان آتش آتـشـکـده خـاموش شد و طـالـع نـیـک امـیـران جـهـان بـد افتاد ته جـام همهشان عکـس مـحـمد افـتاد! طفل همراه خودش بوی خوش گل آورد مـثـنـوی رام شد و رو به تـغـزل آورد چهـره آرام، زبان نـرم، قـدمها محـکـم قامتی راست، تنی معـتدل، ابرویی خم گـفتم ابرو، نه! دو تا قـوی سیاه عاشق که لب سـاحـل امـنند ولی دور از هـم لـب بـــالایــی او آب بــقــاء کـــوثـــر لـب پــائــیـنـی او آب حــیــات زمــزم دست، تفـسـیرگر خیـرالامـور اوسطها آنچه کرده ست کرامت نه زیاد است نه کم چون «لما» زینت «لولاک خلقتُ الافلاک« هم نگین است به انگشت فلک هم خاتم دخـتـرش از سه زن برتر عـالـم برتر هـمسرش هم رده با آسیه است و مریم قدر او را ولی افسوس که «من لم یعرف« علم او را ولی افسوس که «من لم یعلم« هرچه گفـتیم کم و منزلتش بیشتر است پیش او خوارترین معجزه شق القمر است هرکه با نیـتی از عـشق محـمـد دم زد »دست غیب آمد و بر سینۀ نامحرم زد« محرم راز، علی باشد و باشد کافیست جمع دست علی و دست محمد کافیست و علی معنی « اکملت لکم دینکم» است شاهد گـفـتۀ من خـطـبۀ قرای خُم است منـکـران شـاهد عـیـنی غـدیرند! دریغ سـنـد بیـعـت خود را بپـذیـرند؟! دریـغ بـاز از خـصلت او با دگـران میگـوید آنچه در بـاطن او دیـده عـیان میگوید پیش پیری که به جنگاوریاش میبالد از جـوانـمردی سردار جـوان میگوید «سود در حُبّ علی است و زیان در بغضش« با عرب باز هم از سود و زیان میگوید حرف این است: « فهذا عـلیٌ مولاکم« یک کلام است که با چند بیان میگوید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح امام جعفر صادق علیهالسلام
آن صبح رو که مطلع شعرم جبین اوست موسی به دین اوست و عیسی به دین اوست هر حلقه حلقه حلقۀ آن گـیـسوی شبـش آورده است سـلـسلـهای را به مذهـبـش پیـچـیـدگی زلفـش، حل الـمسائـل است با عقل و عشق، نیم نگاهش معادل است زانو زده ست منطق و عرفان برابرش حکمت نشانده فـلسـفه را پای مـنـبرش اسـتـاد حـل مسـئـله با غـمـزه میشـود درد دلـش دعــای ابـوحـمـزه مـیشـود هرکس که دیده جذبۀ او را موافق است بهلول مبتلا به جنون نیست، عاشق است از عـطر او بهـار گرفـته است شمهای شیخ الائـمه است، چه شـیخ الائـمـهای او هـرچه داشـتـه سـر پـیـمـان گـذاشته از جان گذشتهایست که از جان گذاشته آتـش زدنــد پـشـت در او کـه ســالهـا پـشـت در تــمـامـیشـان نـان گـذاشـتـه آن قدر صادق است که از رزق بچههاش بـرداشـتـه، بــرای یـتـیــمـان گـذاشـتـه حق گـفـتهام اگر که بگـویم پیمبر است از خود به ارث بس که مسلمان گذاشته هر مجتهد که دست به دامان او زدهست در اجـتـهـاد، دسـت به قـرآن گـذاشـتـه دشـمن اگر که تـرس نـدارد از او چرا این قـدر در بقـیع، نـگـهـبان گـذاشـته؟ آن قـدر ساده است حـریـمش که فاخته از شـش جهـت امـام شـشم را شناخـته
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بـاید تو را بـالاتـر از بـالا صدا کرد باید تو را والای بـیهـمتا صـدا کرد ثبت است بر طـاق فـلـک نـام بلـندت مثل خـدا بـاید تو را یکـتـا صدا کرد ما حلقه بر گوشیم پس یعـنی هـمیشه مولای من باید تو را مولا صدا کرد نـام تو حـلال تـمـام مـشـکـلات است از جـملۀ پیـغـمبران سر میشوی تو یعنی که از خلقت فراتر میشوی تو نام علی وقتی که از نامت جدا نیست
همتایت ای والای بیهـمتا عـلی بود مولای مولا تو، به ما مولا علی بود شکـر خـدا نام عـلی ذکـر لب ماست عشق تو در جان علی، در جان زهراست عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست بـاید که بر بـالای هر مـنـبر بگـوئیم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام جعفر صادق علیهالسلام
شبِ میـلادِ و بر بـرگِ شقـایـق نـوشـته نـام زیـبـای تو صـادق رئــیـس مـذهـب پــاکِ تــشـیّـع تو بر دل آشـنا کـردی حـقـایـق در آن گـمـراهیِ سخـتِ زمـانه ز تو تـفـسیـر شد قـرآن نـاطـق اگر اکنون علی را دوست داریم همه از زحـمـتت گـردیده لایق به هر بـزم سؤالِ فـقـه و علمی ز پاسخهای خود گشتی تو فائق اگـر ای پــاسـدار دیـن نـبـودی کجا بود این همه عشق و علایق بدان تا حـشر ای شیـخ الائـمّـه بـوَد مـدیـون درسِ تـو خـلایـق
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام جعفر صادق علیهالسلام
گل بپاشـید که عید آمده است شیعـیان عید سعـید آمده است عشق در سینه پدید آمده است نـور خـلاق مجـیـد آمده است ز عـنـایـات خـداونـد غـفــور شهر یثرب شده در هاله نور بـاقـر حـلـم پیـمـبـر مـسـرور خانهاش به بود از وادی طور هــفـده مـاه ربــیـع الـمـولــود نـیّـر بـرج ولا چـهـره گـشود غـم ز دلهای مـحـبّـان بربـود وجد و شادی به دل ما افزود گـلـی از گـلـشن طاها بـدمـید که شـمـیـمش به دل ما بوزید مذهب شیعه از او گشته پدید پـرده جـهـل و ضلالت بدرید
: امتیاز
|