![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( مصائب شهر شام )
آورده است بوی تو را کاروان به شام پیچیده عطر واعطشای تو در مشام... هفتاد و یک ستاره که بر نیـزه رفتهاند صف بسـتهاند پشت سر تو به احـتـرام تو مرگ را به سُخره گرفتی و دیگران دلخوش به دینِ بیخطرند و مقام و نام طولی نمیکشد که جهان بشنود که نیست حـجّـی قـبـولتـر ز هـمـین حجّ نـاتـمام آنقـدر دور نیست که دسـتی به انـتـقام تـیـغ تو را دوبـاره بـرون آرَد از نـیـام
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهر شام
شام یک محشرکبراست کجایی عباس دخـتر فاطـمه تنهـاست کجایی عباس گاهی از طشت غضب کن که نگاهم نکنند بی حیا روبروی ماست کجایی عباس شامیان ازسر تفریح به ماسنگ زدند گـوئـیا آخـر دنـیـاست کجـایی عـباس پرت میکرد یکی سنگ بزرگ خود را هـدفـش اکـبر لـیـلاست کجایی عباس خواهرت را سر دروازه تماشا کردند غـیرت شـام معـماست کجایی عـباس آنکه افـتاده رقـیه است به پـای نـیـزه روی نی یوسف زهراست کجایی عباس همه گـویند به هم عـیـد مبـارک باشد داغ ما خـنـدۀ اعـداست کجایی عباس
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم مصائب اهل بیت سلاماللهعلیهما در شهر شام
بازارِ شام و بغضِ ناب ای وای زینب یک عـدّه نامردِ خـراب ای وای زینب سرهای روی نیزه چوب و سنگ میخورد با هـلهـله محـض ثواب ای وای زینب اشـک و هـراسِ بـچّـههای دستبـسـته ذکـر لـبِ بیبـی ربـاب ای وای زیـنب یـک عـدّه غـرق پـایکـوبی پـایِ نـیـزه با عشوه و با آب و تاب ای وای زینب کـف میزدند و بود پـرچـمهای رنـگی در دستِ چندین بیحجاب ای وای زینب بینِ شلوغی رد شدن سخت است خیلی سخت است! دارد اضطراب! ای وای زینب بـا داغِ دل شـد ســاکـنِ ویــرانـۀ شــام بیسـایـبـان، در آفـتـاب ای وای زینب چشم یزیدِ هرزه(لع) و کاخی چراغان شـد واردِ بـزم شـراب ای وای زیـنب!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم مصائب اهل بیت سلاماللهعلیهما در شهر شام
پشتِ دروازه غرق ابهام است ازدحامی عجیب در شام است کـاروان را مُـعـطّـلـش کـردند این چه جور احترام و اکرام است به کـدامـین بـیان کـنـم تـشریح فخرِ عالم به شام، گـمنام است سَبِّ حـیدر ز بس شده مرسوم هـمۀ شـهـر پُـر ز دشـنام است جای گُل، بر سر و روی زینب بارشِ سنگ و آتش از بام است بهـرِ تـهـمت زدن به آل عـلـی پیرِزن هم به عرضِ اندام است اصلاً انـگـار این ولایتِ کـفـر بیخـبر از ظهـور اسلام است شامـیان را حیا و عـفت نیست آل عصمت به شام بَد نام است! بـر یـتـیـم و اسـیـر بَـد اَخـمـنـد کـاروان شد به پـیـشِ منـظرها هـمـه دیـدنـد پـاره مـعــجـرهـا دور از چـشم حـضرت عباس ریـخـتـنـد آبـروی خـواهــرهـا مـیـهــمـانــان خــارجـی حـتـی هـمـه دیـدنـد بـغـضِ کـوثـرهـا سرِ شـب تا سـحـر حـرامیهـا سـنـگ میریـخـتـنـد بر سرها این مـصیـبات را هـمان بهـتر کـه نـدیــدنـد چــشــمِ مــادرهـا حـرف بَـد مـیزدنـد نـامـردان پـیـش چـشـم و سـر بــرادرهـا گــریــۀ آســمــان درآمـده بـود داشت میریخت اشکِ اخترها هر طرف غرق در فسادی بود وای بـر شــامـیــانِ لا کــردار بـدتـر از کـوفــیـانِ بَـد رفـتـار اهـل بـیـتِ حـسـیـن را بـردنـد از مــحــلِ یــهــود تــا بــازار رأسهـا با کـجـاوههـا نـزدیک تـا بـبــیــنــنـد مــردمِ بَــد کــار از غــرورِ شـکــســتـۀ زیـنـب تـا رسـیـدن به کاخِ اسـتـکـبـار ناسـزا گـفـتـنِ حـرامـیِ پـسـت گـریـۀ طـفـل و خـنـدۀ حـضّار ریسـمانها به دستِ اهل حـرم کـعـبِ نـیهـا به پـنـجـۀ کُـفـار هـمه اینـهـا به یک طـرف امـا وای از چــشــمهـای پُــر آزار اُسـرا را بـه شـهـر گـردانـدنـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهر شام
بس احـترام دیـدیم آنهـم چه احـترامی در حـال انتـقـامـند آن هم چه انتـقامی بغـض گـلو گـرفـته فـریاد داد و بـیداد یک قافله سکوت و غوغای بیکلامی اطرافمان به شادی سرگرم رفت و آمد دلشادمان نکردند حتی به یک سلامی از کوچهها و بازار در بین چشم انظار ما را عـبور دادنـد این مـردم حـرامی دلخسته از اسارت مجروح از جسارت من اینچـنیـنم و تو زخمی سنگ بامی من کـشـتـۀ نـگـاه یک مـشت لا ابـالی تو کـشـتۀ مـرام یک مشت بیمـرامی پا تا سرم کبودی؛ دور و برم یهـودی در بـین ازدحـامم آن هم چه ازدحامی با اینکه من صبورم خورده ترک غرورم لعنت به مرد شامی لعنت به مرد شامی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم مصائب اهل بیت سلاماللهعلیهما در شهر شام
رخسار یاس و سیلی دست خزان کجا قـدّ کـمـان و قـامـت سـرو روان کـجـا ای کاش میشکـست قـلم تا نمینوشت قرآن کجا و طشت زر و خیزران کجا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم مصائب اهل بیت سلاماللهعلیهما در شهر شام
میان شام میآید سری پشت سری دیگر به زنجیر آمده همراه سرها لشکری دیگر گذشته کاروان تا از شلوغیهای این کوچه رسیده باز هم در ازدحام مَعبری دیگر عقـیله خاک را تا میتکاند از تن طفلی به روی خاک میافتد دوباره دختری دیگر به یاد خاتم بابا سکینه با خودش میگفت: ندارد ساربان ما مگر انگـشـتری دیگر میان سنگ بارانها به جز آغوش عمه نیست برای دخـتران داغ دیده سنگـری دیگر ندارد زجر، جز زجر سه ساله در قل و زنجیر میان کوچهها تفریح از این بهتری دیگر شبیه مرتضی، زینب به روی ناقۀ عریان دوباره خطبه میخواند ولی بر منبری دیگر سـر دشمن به زیر افـتاد با تـیغ کلام او میان شام زینب کرده فتح خیبری دیگر نوشته در دل تاریخ تا روز قـیامت هـم نمیآید به قرآن مثل زینب خواهری دیگر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم مصائب اهل بیت سلاماللهعلیهما در شهر شام
رسیده روضه به بازار شام واویلا تـمام مـرثـیـه در یک کـلام واویلا شـدند پـردهنـشـیـنـان آیـۀ تـطـهـیـر شکـنجـه در مـلأ بـار عـام واویـلا ز کـوچهها همه بوی شراب میآید رسـیـده قـافـلـه در ازدحـام واویـلا در ازدحام نظرها، سلالههای علی اسیـر و خـسته و بیاحـترام واویلا به کوچههای یهودی خبر رسانده کسی رسـیــده مـرحـلـۀ انـتــقــام واویـلا مقابل دل زینب چگونه میشکـنـند به سـنگ کـیـنه جـبـین امام واویلا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم مصائب اهل بیت سلاماللهعلیهما در شهر شام
فــتـنـه و بـیـداد و بـلا بـود شـام سختتر از کرب و بلا بود شام قـــافــلــه تــا وارد دروازه شــد داغ جگـر سـوخـتـگـان تازه شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
هلالِ مـاه بودن با تو و قـدِّ کـمان با من برای حفظ این پرچم امیر عشق جان با من تلاوت کن قیامت را که منبرها به پا خیزند بخوان یَحیای من آیات را تفسیر آن با من تو سایهسار زینب باش حتی بر روی نیزه حـسینی کردن آزادگان این جهـان با من قسم بر آن محاسن که خضابش کرده خاک و خون بدان بر خاک تیره بُردن این دودمان با من اگر چه آیـه هایت را صدای هلهـله بُرده میان لشگر سرمستها، صد دل فغان با من اگر از نیزه افـتادی بیا فـوراً در آغوشم بیا تو، تازیانه خوردن از دست سنان با من حریف اشکها و بیقراریَش نخواهم شد رقیه با تو، دلداریِ جمع دخـتران با من تو هر کس را که میخواهی شفاعت کن ولی بگذار شکایت کردن از خولی و شمر و خیزران با من
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای گل نرگس چرا همپای آهت غربت است گریه کن لازم نداری؟ روضههایت خلوت است چشم ما کرده هوس یکبار خون گریه کند روزی این چشم بیتوفیق، اشک حسرت است یک حسین از تو رسید و عالمی آشفته شد بین روضه، بودن صاحب نفسها نعمت است نـالهات ما را عـزادار سر بر نیـزه کرد هرکجا که روضه داری اشک ما هم دعوت است گوشۀ تنهاییام دق میکنم، کی میرسی؟ اشتیاق وصل از شیرینی هم صحبت است سائل اشکـم، رفـیـق گـریههای بیکـسی بچههای فـاطمه الطافـشان بیمـنت است خرج روضه میشویم و منصب ما نوکری ست روضه خوانی نعمت است و گریه کردن خدمت است در نماز خویش هرشب روضه داری میکنم میکشد تسبیح آه و روضه خوانم تربت است غصۀ عـریانی جد غـریبت روی خـاک مـایـۀ آه تـمـام خـانـدان عـصـمـت اسـت سیـنهام بر زیر پا افـتادنش را گریه کرد تنگی پـیـراهـنم پیـراهـنش را گریه کرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
میروی نیـزه نشـینم کمی آهـسته برو تا تو را سیـر ببـیـنم کمی آهـسته بـرو از رد بوسۀ من نـیـزه نـشینت کردند اسبها رد شده و نقـش زمینت کردند از سر نی به من و قافله احسان کردی صورتت را سپر سنگ نوازان کردی من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم لحظهای نیست که چشم از سر تو بردارم همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی روی نی دور سر قافـله میچـرخـیدی من و یک قافله کودک، همه سیلی خورده خـواهـرت آینـۀ توست، اگر پـژمـرده جان نماندهست حسینم به تنم اما حیف تا حـد مـرگ سـپر شد بـدنـم اما حیف صورت کودک تو سوخت، خجالت زدهام ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زدهام خندهای مست به دنبال عذاب آمده است باز هم حرمله با کاسهای آب آمده است گلهای نیست از این زخم از این تنهایی ما ندیـدیـم در این مرحـله جز زیـبایی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات شب جمعه ای با سیدالشهدا علیهالسلام
فرقی ندارد که جـهـنـم یا بـهـشـت است هرجا که میگویم حسین آنجا بهشت است هر روز از این روضه به آن روضه دویده حق دارد آنکه گفته این دنیا بهشت است چشمی که از داغـت نـمـیبـارد جـهـنـم چشمی که از داغت شود دریا بهشت است ششگوشه را از ششجهت دیدیم و گفتیم از هر جهت این کعـبۀ زیبا بهشت است بــالا و پــائــیــنــی نـــدارد خــانــۀ تــو بالای سر فردوس و پایین پا بهشت است با جبر ما را عـاشـق خـود کن که فـردا در اختیـار حـضرت زهـرا بهشت است گفتند زهرا زائـر شبهای جـمـعه است گفتیم زیـر پـای مـادرهـا بـهـشـت اسـت خیمه به خیمه سوخت دست و پای طفلان در آتشی که شعـلههایش تا بهـشت است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات با سیدالشهدا، زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
آمد دوباره رو به روی من سرت حسین قـربان زخـمهای روی حنجرت حسین از غــارت خــیــام نـگـفـتـم بــرای تـو شـاید بـگـویم و نـشـود بـاورت حـسین از عـلقـمه به بعـد نـخـوابـیـدهام هـنوز افتاده دست من عـلم لـشکـرت حـسـین او تـشـنه شـنـیدن و تو گـرم خـوانـدنی قرآن بـخـوان برای دل مادرت حسـین از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام سنگ تو را به سینه زده خواهرت حسین از روی نی سکینه خود را خطاب کن چیزی نمانده جان بدهد دخترت حسین پیـغـام تو به گوش جهـان میرسـد بلی بانگی رساست حنجره اصغرت حسین حالا زمان گـذشـتـه ولی مـوج میزنـد بر دوش عاشـقان عـلم لشکـرت حسین سیـنه به سـینه داغ تو را ارث بـردهایم زانـو به زانـوئـیـم پی مـنـبـرت حـسین بــا جــیـفـهٔ دو روزهٔ دنــیــا و آخــرت مرگا اگر مـعـامله کـردم سـرت حسین گفتم «سر» آن سری که به نیزه سوار شد اما نگفـتم اینکه چه شد پیکـرت حسین ما زنـدهایم و روضهٔ گودال خـواندهاند ما را ببخش جان علی اصغرت حسین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات با سیدالشهدا، زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
چهکنم اینقـدر احسان و محبت را باز تابهکی شکر کنم اینهمه نعمت را باز من اگر گـریه به غـمهای تو آقا نـکـنم خویش را در دل زهرا بهخدا جا نکنم دلم از روز ازل تنگ تو بودهاست حسین به لبم ذکر تو، آهنگ تو بودهاست حسین ای کـه در آیـنــۀ جــام بــلا رب دیــده خـمـرهای از شـرر و داغ لـبـالـب دیده پـای نی دیـدن حـال سـر تو پـیرم کرد روینی، وضعیت حـنجر تو پیرم کرد تو شـرار دل افـروخـتـه را میفـهـمـی چون خودت سوختهای، سوخته را میفهمی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام در راه شام
غم دل بر زبان جاری اگر سازم زبان سوزد وگر بیرون نریزم آتش دل، استخوان سوزد اگر آتش ببیند آب کمکم میشود خاموش ولی همواره چشمم گرید و دل، همچنان سوزد اگر از سینهام آهی نمیآرم برون زانروست که میترسم که از یک شعلۀ آهم جهان سوزد به راه شـام زیـر سایـۀ رأس پـدر هـستم ولی دل بر تن در آفـتاب سایـبان سـوزد خدایا قاتل شیرخوارۀ ما را فزونتر سوز که تا محشر ز داغ او دل ما خاندان سوزد تو ای دشمن به نزد من به عمه کم جسارت کن که از این غم چسان گویم وجود من چسان سوزد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام زین العابدین علیهالسلام
ای زینت تـسبـیح و دعا زمزمههایت در حـیـرتم آخـر بـنـویـسم چه بـرایت اعجاز کلام تو مزامـیر صحیفه است جوشیده زبور از دل قـرآن به دعایت در پرده عشاق تو یک گوشه نشسته است صد حنجره داوود در آغوش صدایت از بس که ملک دور وبرت پر زده گشته است پیـراهن افـلاک پُـر از عـطر عـبایت تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران باشـد حـجـرالاسـود الـکـن به ثـنـایت من کـمتر از آنـم که به پای تو بیـفـتم عـالـم شـده سـجـاده افـتـاده بـه پـایـت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
با عمهاش به پای حـسین گریه میکند در سجده هم برای حسین گریه میکند سـجـاد آل عـشـق و امـام بـکـاسـت او هر لحظه در هوای حسین گریه میکند هـشتاد درصد از لحـظات غـمش شـده وقف حسین و جای حسین گریه میکند با خـاطرات نیزه و سر لـطـمه میزند با یاد آن عـبـای حـسـین گـریه میکـند ای ریز ریز من چـقدر مختصر شدی یعقوب اگر به جای من زار و خسته بود یعـقوب اگر به جای من دلشکـسته بود یعقـوب اگر نظاره به گودال کرده بود بار سـفـر به سـوی خـداونـد بسـته بود بابـای من به زیـر سـم اسب رفـته بود اعضای اطهرش ز مفاصل گسسته بود کـشـتی اسـرعی که مسـیر نجـات بود پهلو شکسته غمزده در خون نشسته بود آنقدر نیزه خورد که چشمش سپـید شد کشتی شکست خورده به طوفان، حسین من تفـسـیر نام لولو و مرجـان، حسین من ای پـارههای سـورۀ انسان، حسین من کردی مرا تو پاره گریبان، حسین من دارد بـرای کار خـودش تـوبـه میکـند چوبیکه خورد بر لب و دندان، حسین من گـفـتم به نیـزهدار، سـر روی نـیـزه را اینقدر روی دست نچرخان، حسین من دیگر بس است حضرت زهرا ز دست رفت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() نوحه شهادت امام زین العابدین علیهالسلام
گلی ز گـلشن دین، من زین العـابدیـنم چهـارم گـل ولایت، حـامی مسـلـمـیـنم از دشمن ولایت، عـمری سـتم کـشیدم حالا برای اسلام، همچون حسین شهیدم واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا از نـسل آل احـمـد، ماه مـدیـنه هـسـتم شهـید راه قـرآن، با زهـر کـیـنه هستم عمری پس از پدر من، در سوگ او نشستم یاد غـریب مـادر، دخـیـل گـریه بـسـتم واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا بعد از گلان زهرا، عمری به شور و شینم چون شیعـیان مولا، گـریه کن حـسینم رنح و بـلا بـدیـدم، کـرب و بلا بدیـدم با نالـههای طفـلان، شور و نـوا بدیدم واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا گـلهای پرپر از کین، دیدم ز آل هاشم جـسـم عـلـی اکـبـر، پـیکـر پاک قـاسم در خیمه بودم اما، غربت نمودم احساس شرر زده به جانم، داغ عمویم عباس واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا دیدم به سنگ دشمن، جبین او شکسته شمر لعین ز کینه، بر سینهاش نشـسته دیـدم که جـسم بابا، روی زمـین فـتاده به حال سجـده بابا، سر بر زمین نهاده واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا در کـربلا صدای، غـربت او شنـیـدنـد یوسف فاطمه را، از کـینه سر بریـدند دیدم که دشمن دین، آتش به خیمهها زد رأس حسین زهرا، بر روی نیزهها زد واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا دیدم علی اصغر، شد پاره پاره حنجر دیدم علی اکبر، چون گل بگشته پرپر ای شیعـیان مولا، راحت شدم ز غـمها شدم شهید زهر و، روم به سوی زهرا واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() نوحه شهادت امام زین العابدین علیهالسلام
پخش سبک ای وَلـیّ خــدا، رُکـنِ اَرکــانِ دیـن سَـروَرِ کـائـنـات، سَیّـدُ الـساجـدین بر حـسـیـن نـورِ عِـین عـلـی بن الـحـسـین(۲) کُـشـته زهـرِ کـین، غـصه دارِ بـلا راویِ روضـههـا، شـاهـدِ کــربـلا روز و شب خواندهای، روضۀ سر جدا تا کـنی فـتـنـۀ، خـصم دون بر ملا بر حـسـیـن نـورِ عِـین عـلـی بن الـحـسـین(۲) از غـمت تا فَـلَک، سـوزِ آوای من رأسِ بـالای نِی، دیـدهای وایِ مـن بــخـدا تــا ابــد، تـوئـی آقــای مـن در غمت بین چنین، آه و غوغای من بر حـسـیـن نـورِ عِـین عـلـی بن الـحـسـین(۲) بوده اِی نوکریت، بر مَلَک افتخار خطبهات بر تنِ، فتنه چون ذوالفقار همچـنان عـمهات، زینب دل فکـار کـردهای فـتـنۀ، دشـمـنـان آشـکـار بر حـسـیـن نـورِ عِـین عـلـی بن الـحـسـین(۲)
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
شرح حال دل من شرح غم و هجران است شرح چشم تَرِمن شرح خود باران است تـیر انـدوه به جـان و دل من بـنـشـسـته مـثـل آئـیـنه دلم از غـمـشـان بشـکـسـته ذکر یاران به لب از دوریشان میگیرم ز جـوانـی ز فـراق و غــم آنـان پـیــرم دیـدهام کـربـبلا را که پُـر از تـیـر شـده نعـش یـاران خـدا را که پُـر از تیر شده
: امتیاز
|