![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() ورود کاروان سیدالشهدا علیهالسلام به کربلا
مسلم و مسعود و عـبدالله و جندب آمده کربلا! حُر و حبیب و جون و شوذب آمده شمع و هفـتاد و دو تا پروانۀ دلسـوخته آفـتابـی در حـصار مـاه و کـوکب آمده منـبری نـذر عـقـیله در حـرم برپا شده اهل کـوفه! بـاز هم اسـتاد مکـتـب آمده کربلا تا کوفه را دیگر قـرق باید کـنند عـصـمت الله عـمـۀ سـادات زینب آمده تک تک اصحاب گرم نوکری زینـبـند هاشـمیـون حـافـظان روسری زیـنـبـنـد در میان گور میلرزد ابوسفیان به خود نسل فــتنه طعـمۀ روشنگری زیـنـبـنـد ذوالفقار در نیامش بر کسی پوشیده نیست در تحـیر از شکـوه حـیـدری زیـنـبـنـد بـا دم کـوبـنـدۀ تکـبـیـر غـوغـایی شـده کـربـلا با زینب کـبـری تـمـاشایی شده شد قیامت این صدای نفخ صور محشر است محشرِ امروز اذانهای علی اکبر است عطر و بوی مجتبی دارد مصلای حرم کربلا مبهوت و حیران حسنهای حرم در مـیان خـیـمه با عـمـه تـبانی میکند دختری شیرین زبان شیرین زبانی میکند مشک ها پر میشود با دست آب ور از آب خاطر آسوده سکینه خاطر آسوده رباب گرم بازی با عـلی اصغـر تـمام بچهها دست پخـت ام کـلثـوم است شام بچهها تا رقیه خواب میآید به چشم اطهـرش میشود دست عمو جان بالش زیر سرش برقرار است امنیت در چادر ناموس دین معجری دارد به سر بنت امیرالمومنین تحت بیرق نجمههای خیمه در آسایشاند با وجود حضرت عـباس در آرامشاند صاعقه اما زمین را رنگ ماتم میزند جمع اهل بیت را یکباره بر هم میزند نزد خود میخواند آقا ریگهای داغ را پـر کـند انـا الـیـه الـراجـعـون آفـاق را گیرم آقا سر به راهش کرد ابن سعد را وا کـند از سر چـگـونه قـاتـلـین بعد را روضه مکشوف است پس دیگر چه جای گفتن است؟ دور تا دور خـیام او سـپاه دشـمن است باغ سبزی پای هر نامه نشانش دادهاند کربلا اصلا کجای آن شبیه گلشن است یک دل سیر از فرات آبی ننوشیده حسین شمر بیانصاف در فکر شریعه بستن است از نگاه خواهرش سنگین ترین روضهها روضۀ سخت وداع و روضۀ دل کندن است عـرض انـدامی کـنـد بـین تـمام تـیـغها خنجری که تشنۀ بوسه به پشت گردن است از همین امروز تقـسیم غـنیمت میکنند بین خولی و سنان دعوا سر پیراهن است از منا تا نـیـنوا چـشم حـریص ساربان داد میزد هر قدم انگشترش مال من است گریه هم دارد غمش زیرا که بعد از کربلا قافله سالار زینب زادۀ ذی الجوشن است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام و ورود حضرت به کربلا
بهتر که این دل دست تو دلبـر بیفـتد ایکاش دل در بند تـو با سـر بیفـتـد این دل بـمـیـرد بـهـتر از آنکه مـبادا در بــنـد دام هـر کس دیـگـر بـیـفـتـد هر کس ادب کرده به تو تاج سر ماست هر کس به پایت پا نـشد، بهـتر بیفـتد در کـار ما اصلا گـره بـنـداز، شـاید دست تو هر دم کار این نوکـر بیفـتد فـردا تـمام حـشر دنـبـال تو هـسـتـند ایکاش راه ما به تو، محـشـر بیـفـتد ایکاش که پـرونـدۀ اعـمـال من هـم آن روز دست حـضرت مـادر بیـفـتد این بیتهای آخرم را روضه بِنْویس تا اشـک از این چـشمهـای تر بیـفـتد تا که رسیدند کربلا حضرت فرمود: اینجا همان جاییست کز من سر بیفتد اینجا همان جاییست که فرمود حیدر: روی زمین هـفتاد و دو سـرور بیفـتد برگرد آقا قـبل از آنکه چـشم شومی بـر قـد و بـالای عـلـی اکـبـر بـیـفـتد برگرد قـبل از آن که راه تیـرهاشان بر حـنجـر پـاک عـلی اصـغـر بیـفـتد برگرد آقا قـبل از آنکه شـمر دون با خنجـر به جان گـودی حـنجـر بیـفـتد برگرد قبل از آنکه جسمت روی سینه در گـودی گـودالـشان بیسـر بیـفـتـد طاقت ندارد خـواهـرت زینب ببـیـند در چنگهای گرگ این پیکـر بیفـتد ای وای اگر بیدست از مرکب، سواری... ای وای اگر از ناقـهای دخـتر بیـفـتد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در ورود کاروان به کربلا
خیمهها را کردهام بر پا، امان از کربلا داغـدارم میکـند اینجـا، امان از کـربلا بوسه میزد مادرم زهرا مرا با گریه و مضطرب میگفت با بابا! امان از کربلا رأس من بر نیزه خواهد رفت پیش خواهرم میشود انگـشـترم پیـدا، امان از کـربلا میخورد تیر یل افکن حنجرِ شیرخوارهام جایِ یک قطره از این دریا، امان از کربلا میبـرم تا خـیمهها شهزادهام را در عبا لرزه میافتد بر این پاها، امان از کربلا میرسانم با سرِ زانـو خودم را عـلـقـمه میرود از دستِ من سقّا، امان از کربلا در دلِ گودال، غرق خون میافتد پیکرم میشود بالا سرم دعـوا، امان از کربلا میدوَد گریان رقیه روی بوتههای خار شعله میگیرد لباسش را، امان از کربلا یک به یک «سر»ها به غارت رفته! صف میایستند نیزه داران عصر عاشورا، امان از کربلا!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ورود کاروان سیدالشهدا علیهالسلام به کربلا ( زبانحال حضرت زینب)
یک کاروان شکوه و جلالت رسیده است یک پارچه عفاف و نجابت رسیده است یک کـاروان مـلائکه دور و بـر حـرم یک شهر، ماهِ خوش قد و قامت رسیده است آهـنگ طـبـل، بـوی شـرافـت نمیدهـد از این صدا، صدای شرارت رسیده است تـرسـیـدهانـد این زن و فـرزنـد محـترم تا حرف به جدائی و غربت رسیده است علـیـا مـخـدرات حـرم هــول کـردهانـد اینجا کجاست؟ روز قیامت رسیده است من از نـگـاه حـرمـلـۀ پـست خـواندهام اصلا برای کشتن و غارت رسیده است میبـیـنم اینکه در کـنـف آیههای زخـم پیغـمـبر حـرم به رسـالـت رسیده است میبینم اینکه بیتو در این شهر بیحیا کارم به ریسمان و اسارت رسیده است میبیـنم اینکه با همۀ بغـض و کـیـنهها چه بر سر خدای شجاعت رسیده است میبـیـنم اینکه بعد عـلـمـدار لـشـگـرت کار حـرامیـان به وقـاحت رسیده است اصلا بعـیـد نیـست بـبـیـنم که دشـمـنت در غـارت تنت به رقـابت رسیده است میبـینی آخـرش تو به بـازارهای شـام که کار خواهرت به خجالت رسیده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ورود کاروان سیدالشهدا علیهالسلام به کربلا ( زبانحال حضرت زینب)
راه بـــود و راه بـــود و راه بـــود کــاروان هــمــراه ثــارالــلـه بــود کــاروان نـه قــبـلـه گـاه عـالـمـیـن مرد یا زن جـمله عـشـاق الحـسـین پــاســدار قــافـلـه عــبـاس مـاسـت روی دوشش پرچـم یا مجـتـبیست اینکه چونخورشید روی مرکب است حضرت زهـرای ثانی زینب است زینب است این اقتدارش بارز است عـقـل از درک عـقـیله عاجز است پـردههـای محـملش نـور جـلیست یارب این دخت علی یا که علیست؟ هم عـلـی و هم حـسین و هم حـسن تکـیـه میکـردنـد بر این شـیـر زن سـالهـا مــسـتــور مـانــده آیــهاش چـشـم هـمـسـایـه نـدیــده سـایـهاش قــامـتـش دور از نـگــاه شـوم بـود آفــتــاب از دیـدنـش مـحــروم بـود قـاسـم و اکـبـر بـه دور مـحـمـلـش بـا ابــوفــاضــل نـمـیلــرزد دلـش بـار بـگـشـائـیـد اینـجـا کـربـلاست لحـظـه مـوعـود زینب با خـداسـت بـارالـهـا خـسـتــهام جـان بـر لـبــم زیـنـبـم مـن زیـنــبـم مـن زیــنــبـم نـیـسـت جـز شـهـد بـلا در بــادهام بــر هــمــان عــهــد ازل آمـــادهام این سر و این چـادر و این معجرم این دو دسـتم این رخم این پیـکـرم تـو اگـر خـواهـی بـیـابـان مـیروم پـا بـرهـنـه بـر مـغــیـلان مـیروم راضــیام آواره گــردم از حــــرم آتـش خــیــمـه بـیـوفـتـد بــر ســرم هرچه میگویی به چشم ای نور عین هـرچه امـا جـز جـدایی از حـسـین مـیشـود آیـا خـوش اقــبـالـم کـنـی جـــای او راهــی گــودالــم کــنــی مـیشـود خــنـجـر بـبــرد گــردنــم زیــر سُـــمّ اسـبهـا بــاشــد تــنــم خـوب میدانـم که غـارت میشـوم در شلوغی هـتک حـرمت میشوم از غریبه فحش و توهین میخورم از سنان سیـلی سنـگـین میخـورم من که یک دفـعـه نرفـتـم در گـذر میشوم با شـمر و خـولی هـمسفـر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ز آستان تو دورم دلـم پر آشـوب است گواه من به همین پلکهای مرطوب است فـقـط بـخـاطـر تـو آبـرو به مـن دادنـد چنان سگی که به اصحاب کهف منسوب است ز من مخواه صبوری کنم به پای فراق که صبر پای فراق تو کار ایوب است دعای خیر تو باعث شده زمین نخورم چقدر اینکه تو هستی کنار من خوب است گـرفـتـه دیـدۀ ما را حجـابی از ظلـمت نگار ما پس صدها حجاب محجوب است بـدون تـو هــمـۀ سـال را عــزا داریـم زمان دوری یوسف عزای یعقوب است دلم ز کثرت عصیان بسان سنگ سیاه نمیرسد به وصالت دلی که معیوب است عریضه دادم و گـفتم مرا حرم بفرست تمامحاجت من در عریضه مکتوب است غـریب کـرب وبـلا در میان گـودال و به روی پیکر او سنگ و آهن وچوب است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب دوم مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
چه میشود كه سرانجام، آن زمان برسد و قـطره نیـز به دریای بیـكـران برسد محـرم است بـیا تـا كه چـشـم مُـردۀ ما برای گریه در این روضهها به جان برسد چـقـدر نـزد تـو با آبـروست دسـتی كه برای خـرجی این مـاه بر دهـان برسد شبـیه فاطمه خـوشحال میشوی وقـتی بـرای مجـلـس جـدّ تو میـهـمـان بـرسد بـه كــربـلای شـب دومت بـبـر مـا را خبـر رسیـده قـرار است كاروان برسد به عـرش میرسـد آقا صدای نـالـۀ تو اگر به روضۀ گودال، روضهخوان برسد حـســیــن آمـده و رأس او قــرار شـده به شمر و حرمله و خولی و سنان برسد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
از ابـتـدا آرام جـان مـا تـو هـسـتی تا انـتـهـا ورد زبـان مـا تو هـسـتی ما رفـتهایم از خانه امن تو بـیرون چون طفل سرگردان ولی بابا تو هستی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دوبـاره از می این ماه اشـك مینـوشم به اذن صاحب عـزایم سـیاه میپـوشم دوباره نـیـسـتی و بـاز بار این غـم را نـگـاه لـطـف تو انداخـت بر سر دوشم سـیـاهـی دلـم از تو اگرچه دورم كرد میان روضه ولی با تو زود میجوشم برای آنـكه بـمـیـرم مـیـان یك روضـه دو ماه شب به شب و روضه روضه میكوشم صـدای نـالـه یا جـدی الـغـریب تـو را چه خـوب بود كه یكـبار بشنود گـوشم چه خوب بود اگر امروز كـربلا بودم و میگرفـتم شش گوشه را در آغـوشم اگـر كه امشب در قـتـلـگـاه نـاله زدی مـیـان نـالـۀ زهـــرا مـكـن فـرامـوشـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
الا غـریـبۀ دلخـسـته، از سـفـر برگـرد شتاب کن گل نرگس، همین سحر برگرد فرا گـرفـتـه مـصـیـبت تـمـام عـالـم را شده است بیتو بـلاها عـظیمتر برگرد نشسته بر دلمان داغ دوریت ای عشق بس است پـادشه غـایب از نظر برگرد تو را قسم به نفـسهای خـسته در آتش تو را قسم به گلی لای میخ و در، برگرد به لحظهای که عطش قلب مشک را سوزاند به حق حضرت سقای خون جگر برگرد هنوز چشم به راهم در آرزوی وصال شبی تمام کن هجران و بیخبر برگرد اگر چه هیچ کسم در نگاهت ای همه کس نظـر به ذرۀ هـیچی کن و دگـر برگرد گذشت عمر و سپـیدی نشست بر مویم شکـسـتهتر شدهام بی تو پیـرتر برگرد دوباره ندبه و شرح فراق و حسرت و غم دوباره یک غزل و چشم های تر برگرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
افتادْ از نفـس یل حـیـدر شـتاب کن خنجر نشست بر رگ و حنجر، شتاب کن الشمـر جالـسٌ... و صدایی بلند شد پیچیده عطـر چادر مادر شتاب کن چشم حرامیان به حرم خیره شد بیا غارت کنند پیکـر بی سر شتاب کن ای صاحب عـزای شه تشنه لب بیا مجروح روضههای مکرر شتاب کن ای داغـدار غـربت سـلطـان کـربلا عجل علی ظهورک یا حجـت خـدا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بیقرار توأم و در دل تنگـم گله نیست بخدا غـیبت تو علت این فـاصله نیست صبح تا شب به هوای دل هر کس رفتم تا رسیدم به تو گفتم که مرا حوصله نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای گـیـسوی هـماره پـریـشان کـربلا ای چـشـمۀ هـمـیشه خـروشان کربلا با ما بگوچه دیدهای ای خون گریسته! در سـرخـی عـقـیـق سـلـیـمان كـربلا هر یک فراز ناحیه صد مقتل آتش است از اعــظـم مــراثـی دیــوان کــربــلا گـفـتی لا نـدبـنـک یا جـدی الغـریب! گفتی که جان فدای تو ای جان کربلا! آب خوش از گلوی تو پایین نمیرود با یاد خـشـکی لـب عـطـشان کـربـلا آه از دمی كه لـشـكر اعدا نكرد شرم كردند رو به خـیـمۀ سـلـطـان كـربلا صفین اگر که مصحف قرآن به نیزه دید بر نـیـزه رفـت قـاری قـرآن کــربـلا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بیپـناهـیم، تهی دست و فـقـیر آمدهایم مستجـیـریم و به دنـبال مجـیـر آمدهایم ما که مسکین و یتیمیم و اسیریم چه باک به روی باز تو یا نعـم الامـیـر آمدهایم مثل اشکی که روی نامهٔ ما ریخـتهای از بـلـنـدای نـگـاه تو به زیـر آمـدهایـم چـقـدر مـنـتـظـر منـتـظـرانت مـانـدی منتظر ماندی و افسوس که دیر آمدهایم سخـتی راه، بـه دوش تو و آلـت افـتاد ما به هـمراه تو از بین مـسـیر آمدهایم چقـدر لطف در این سفره مهـیا کردی بـاز ما در طلـب نـان و پـنـیـر آمدهایم دو سه خط روضه سر سفره مرا مهمان کن تـشنه چشـمیم و پی گریهٔ سیـر آمدهایم با دل سوخته عـمریست که ما دنـبال سر در طشت و تن بین حصیر آمدهایم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
مُحرّمی که نباشی در آن مُحرّم نیست بـدون تو ضربـان زمـین منـظم نیست چـقـدر سـاده گـرفـتـیم بیتـو بـودن را هزار سال بـدون تو زندگی کـم نیست خودت بخواه که دست از گناه بردارم که عهـدهای منِ روسیاه محکـم نیست هـزار بار خودت را به ما نشان دادی ولی چه فایده چشمان ما که مَحرَم نیست خودم به چشم خودم دیدهام که در روضه حلاوتیست که در هیچ جای عالم نیست حوائجم همه در بین روضه یادم رفت غمت چه کرده غم روزگار یادم نیست بـیـا و روضـۀ گــودال را بـخـوان آقـا محرمی که نباشی در آن محرم نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( مناجات اول جلسه)
هزار شُکر چشمِ من پُر آب شد حسین جان دلـم برایِ داغِ تو مُـذاب شد حسین جان سحاب رحمتی و ما به زیرِ بارش توأیم که بندگیِ ما از این سحاب شد حسینجان مرا به چشمِ مردمان بزرگ کردهای ولی صوابهای من چرا کباب شد حسینجان مرا به چشم مردمان بزرگ کردهای ولی چه کردهام که نام من خراب شد حسینجان چه خرجها نکردهام بخاطرِ ریا و عُجب چه کردهام که روضه هم حجاب شد حسینجان ببخش اگر به نامِ تو قمار کردهام به عمر و پای تو گـناهِ ما حـساب شد حسینجان ببخـش اگر حدیثِ تو کلام تو نخـواندهام اگرچه هرچه گفتهای کتاب شد حسینجان جهاد نفس را مگـو حساب خلق را مگو به قلب تو تَغـافُـلَم، عذاب شد حسینجان تو را به نام دین شیوخ، چه جاهلانه کشتهاند که کشتن امام هم صواب شد حسینجان وصیت شهید را نخواندهایم یک دو خط که این چنین مسیرِ تو به قاب شد حسینجان صلای حنجر تو راستی و مـردی است پـیامِ زیـنـبـین تو حجـاب شد حـسینجان به زیرِ ظلم و زور و زَر نمیروم که دیدهام مسـیرِ تو دلـیـلِ انقـلاب شـد حـسینجان بـرای مـعـرفت بـیا و نـیّـتـم درسـت کن که عاشق تو از خدا خطاب شد حسینجان
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( مناجات اول جلسه)
قــرار دل بـیقــرارم حــســیـن هـوای هـمـیـشه بـهـارم حـسین من و روضهات زندگی میکنیم تویی لحظه لحظه کنارم حسین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( مناجات اول جلسه)
بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن از مشـرق دلم به نگـاهی ظهـور کن چشم امید من به دوتا قطره اشک بود این چشمه خشک مانده، تو آن را نمور کن هرشب بساط ساز من آماده بوده است امشب بساط سوز مرا جفت و جور کن فـرزنـد هـیـأتـی مـرا زیـر پـرچـمـت از چشم شور مردم بیروضه دور کن مـا مُـردهایـم بیتـو و بیکـربـلای تو فکـری به حال مـردم اهل قـبـور کن کردی سفارش آن دو ملک را ولی حسین گاهی هم از کـنار مـزارم عـبور کن پـروندهام پُـر است از اعـمال بد ولی تو صفحههای نوکـریم را مـرور کن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
غم تو آبروی ماست این غم را مگیر از ما دلیل پلکهای زخم! مرهم را مگیر از ما نگاه خـیـس ما ارثـیۀ آبا و اجـدادیست بیا لطفی کن این حق مسلّم را مگیر از ما برای ما که از غوغای این عالم گریزانیم همین یک دلخوشی ماندهست آن را هم مگیر از ما به غیر از خیمۀ تو هرکجا آلودۀ فتنهست نشستن در پناه سرخ پرچم را مگیر از ما رضا فرمود فَابکِ لِلحسین اِن کُنتَ باکِیّا عمل کردن به این فتوای محکم را مگیر از ما دم نوحه برای سینهزن حکم نفـس دارد بدون روضه میمیریم این دم را مگیر از ما تمام سال با شوق همین یک ماه سر کردیم تمام سال را باشد؛ محرّم را مگیر از ما
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
شکـر خـدا که زنـده هـستم این محرم باز آمـدم زیـر لـوای اشک و پـرچـم آقــا بـرای مـاهــتـان دلـتـنــگ بــودم دلتنگ رخت و شال مشکی رنگ بودم بـاز آمـدم تـا یـار سـیـنـهچـاک بـاشـم در روضههـایت زائـر افـلاک بـاشـم ای کاش با عـشـق شما زیـبـا بـمـیرم در کـربـلا در روز عـاشـورا بـمـیرم از کودکی با عشـقـتان من قـد کـشیدم بد دیدی از من از تو جز خوبی ندیدم من را جدا از خود مکن تا زنده هستم تو پـرچـمت باشد سـیه من رو سیاهم تو عـصمت مطلق ولی من در گناهم عُـمری بود با داغـتـان بـد حـالـم آقـا تو بـودی و در امـتـحـان حق قـبـولی تـو بـودی و مـظـلـومـی آل رسـولـی یکدفعه با پا پیکر تو زیر و رو شد مکشوف میگویم که در مقتل چها شد پـاهای زهـرا تا که در گـودال وا شد سرها به نی شد تا به کوفه ریسه بردند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب آغاز ماه محرم حسینی
آنانکـه روح را به تن مـرده میدمـند اشرف ز خـلق و ما خـلق الله عـالمند اضلاع یک مـثـلث قـائـم به خـالـقـنـد گاهی حسین، گاه حـسن، گاه خـاتـمند شاه و گـدا ز دیـدۀ آنـهـا بـرابـر است آنان جـدا نـکـرده خـریـدار درهـمـنـد با روضههای کـربـبـلا لطمه میزنند گـریـه کـنان هـر شب مـاه مـحـرمـنـد مـاه مـحـرم اسـت بـبـاریـد مـثـل ابـر آنها که عـاشـقـند همه غـرق شـبـنـمند حتی درخت کوچه به تعظیم رفته است حتی منـارههـای مساجد ز غـم خـمـند اینجا حسـیـنیه است محل بکاء عرش در تـکـیۀ حـسـین هـمه مست ماتـمـند حی علی العزا که محرم رسیده است فصل عزای آن شه اعظم رسیده است
: امتیاز
|