![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
بـا نــام بــلـنــد او نـوشــتـیـم از زلـفِ کـمـنـد او نـوشـتـیم تـلـخـیم ولی شـکـر فـروشیم تـا از لـبِ قـنـد او نـوشـتـیـم از اَشـهــدُ اَنَّ عـشــق مــولا یعـنی به پـسـنـد او نـوشـتـیم آزاد شــدیـــم از دو دنـــیـــا خود را که به بند او نوشتـیم ما را به لب نجـف نـوشـتـند ای تـاکـترین سـبـویِ مـستی ای پاکـترین وضوی مـستـی ما مرد شراب عـشق هستـیم ای جـانـم از آبـروی مـسـتی سـاقـی چـه کـنـیم آتـشـیـنـیـم مُــردیـم در آرزوی مـسـتـی برخـیز که تر کـنـیـم امـشب از نامِ عـلـی گـلـوی مـسـتی بـا نــاد عــلـی بــزن نـوایـی از کـوثـر عشق آب خوردیم از جام عـلی شراب خوردیم انـگـور ضـریـحِ نـقره کوبیم عمریست که نابِ ناب خوردیم از شَـعـشـعـۀ حضور گرمیم تـا پـرتــو آفـتــاب خـوردیـم سـوگـنـد نـمـیرویـم جــایـی مـا نـان ابــوتـراب خـوردیـم دلــدادۀ بــی اراده هــسـتــیـم بر روی جهاز، ناگهان گفت در حـلـقۀ جمع حاجیان گفت فـریـادِ عـلی عـلـیش پـیـچـید بالاتـر از اوج آسـمـان گـفت دیروز به دوش او عـلی بود امروز عـلی علی بجان گفت شد محضرِ مرتضی شرفـیاب جبریل؛ چنین نفسزنان گفت ای مـیـر وزیـریات مبارک آورد اگــر خـــدا عـــلــی را تـا گـم نـکـنـیـم مـا عـلـی را رو کـرد بــرای آفــریــنــش یک جلوۀ مرتـضی عـلی را حق داشت نـبـی کسی نبـیـند او دیده که را؟ که را؟ علی را حک کرد پیمبر از همان روز بر خـاتـمِ خـویش یا عـلی را تا کـعـبـۀ مـؤمـنـیـن نـمیشد ای وای اگــر قــدم بـکــوبـد با تـیـغِ دو دَم دو دَم بـکـوبد او یک تـنـه صد سـپـاه را با یک جـذبـۀ خود بـهـم بکـوبد زینب خود مرتضی است وقتی فــریـاد سـرِ ســتــم بـکــوبـد از حضرت حیدر است ارثش عــبــاس اگـر عـلـم بـکـوبـد تا تیغ خود از غلاف برداشت گـیـرم کـه خـیـال خــام دارد این خـصـم هـمیشه دام دارد گیرم که همیشه کینه توز است یــا نـــقــشــۀ انــتــقــام دارد ما شیـعـۀ مـرتـضی شـدیم و این سـیـره چـنـین پیام دارد: ما را چه غم از هزار دشمن ایـــرانِ عـــلــی؛ امــام دارد مـا فــاتــح قــلــۀ جـهــانــیـم آئین عـلی همیشه جاریست آئـیـنهای از شکوهِ باریست آئـیـن عــلـیست رادمــردی دور از ستم و سیاه کاریست آئـیـن عـلـیست دسـتـگـیری آئین علی گذشت و یاریست آئـیـن عــلـی عــلـی بـســازد در راه حـسین سربداریست من را بـبـریـد سـرزمـیـنـش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
زمین لبخند زد صد شاخه گل از خار بالا رفت کنار برکه وقتی از بلندی یار بالا رفت خودش را باخت خورشید از خجالت آب شد وقتی علی با نور فوق العاده و سرشار بالا رفت جهازِ خوش سرانجام شترها منبرش میشد وقار آورده! با زیـباییِ بسـیار بالا رفت به دستش آیۀ «ألیوم أکملتُ لکُم» گل داد عیار شیعه از آن روز در بازار بالا رفت چنان ماهی که حتی منکرش طاقت نیاورد و برای دیدنش رندانه از دیـوار بالا رفت پر از«مَن کُنت»مولا شد تمام دشت و سمت کوه نـوای تهـنـیت یا حـیدر کـرار بالا رفت یقین دارم نبی خود جانشینش را معمّم کرد گمانم از همانجا حرمت دستار بالا رفت الهی بشکند دستی که دلدل کرد و با کینه برای بیعتِ با او کمی دشوار بالا رفت!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کامِ خود را در نجف، پُر از گهر باید نمود با علی گفتن، جهانی پُر شکر باید نمود با ولایِ حـضرت حـیدر امیـرالمومنین سینه را بر آتش نفـرت سـپر باید نمود تا بماند پرچـمش افـراشته در نُه فـلک مثلِ عـلامه امـیـنـیها خـطر باید نمـود خواندنِ نهج البلاغه عینِ قرآن واجب است بر کلامِ نـاطـقِ قـرآن نـظر بـاید نـمود هرکجا که خدشهای وارد شود بر شیعیان جامۀ رزمِ شجـاعـت را بـبَـر باید نمود مرگ بر تکفیری و بر داعش و بر ناصبی دشـمنِ شـیـر خـدا را دربـدر باید نمود در غدیر خم طلب کن از خدا روزِ فرج با دعـا شـامِ تبـاهی را سحـر باید نمود ذوالفقار حیدری امروز دست مهدیاست خصم را با ذوالفقارش در شرر باید نمود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دلخـوشم با روزهای رفـته و طوفـانیام قصـههـا دارد نـگـاهِ ابـری و بـارانـیام در خودم این روزها غرقم چنان گردابها در خودم این روزها سرگرمِ سرگردانیام من عـقـابِ تیـز چـنگـالـم مـیانِ آسـمـان کِی توانی ای فلک با طوطیان گردانیام؟! خاکم اما اشک، من را سخت ارزش داده است من سـفـالی قـیمـتی از دورۀ اشـکـانیام تختِ جمشیدم برای خود شکوهی داشتم باز هـم دارم تـمـاشـا با هـمه ویـرانـیام مثلِ شیـری در قـفـس افـتادهام اما هنوز خوب از یـادم نرفـته عـادتِ سـلـطانیام ناگهان ای دشمنِ من میشوی با من رفیق آن زمان که روی سنگِ قبرها میخوانیام مَرد میفهـمد؛ اگر مردانه احسـاسم کند نقـلِ دردی کهـنه را از گـریۀ پـنهـانیام (مَرد اهلِ گریه کردن نیست) حرفی باطل است من همانم که سرِ این حرفـتان قـربانیام روضهخوان از گریههای چاه و نخلستان بخوان روضهخوان از او بخوان در لحظۀ پایانیام نیست مردی در جهان از شاهِ مردان مَردتر خوش به حالم گر چو او در خلوتم بارانیام در میانِ زورخانه مرشد از حیدر که خواند ناگهان دیدم که میچرخم! پُر از حیرانیام مولویها را بگو ای شمس مولانا یکیست دف مَزَن صوفی که من خود عارفِ رَبّانیام در طوافِ کعـبه مستِ دورِ حیدر گَشتنم در نمازم روز و شب سرمستِ حیدرخوانیام من دلم پَر میکِشد گاهی به ایوانِ نجف بیشتر آن لحـظه که در سجدۀ طولانیام بیعـلی حتی اگر غرقِ عبادت هَم شَوم شک ندارم که خدا را غـرقِ نافرمانیام یاعـلـی و یاعـلـی و یـا عـلـی و یـا عـلی ایکه نامت خوشترین رمزِ جنونِ آنیام یاعـلی گـفـتن کجا و با عـلـی بودن کجا کاش میشد که ببینم نزدِ خود میخوانیام جان گرفتم یا علی جان! با علی جان گُفتنم پس به فـریادم برس در بسترِ بیجانیام ای پـنـاهِ من زمـانِ بـیپـنـاهـیهـای من ای سر و سامانِ من در بیسر و سامانیام ای که دسـتـم را گـرفـتی بـارها آرام تـا از درونِ چــاه بــیـنِ راه بــرگـردانـیام با بدیهایم قبولم کردی و نا ممکن است این که من روزی ببینم از خودت میرانیام گَر ز پیشِ خود برانی چون سگ از مسجد مرا باز میبیـنی که در کـویَت پیِ دربانیام شیخ و زاهد ناامیدم کرده بودند از خودم رمـزِ ایـمـانم شـدی در اوجِ بیایـمانیام اول و آخر تویی یعنی که بعد از مرگ هم از خودِت پیشِ خودَت من عازمِ مهمانیام رفتم و پیشِ سَگِ کویَت سپردم جان و دل یا عـلی ای بهـتـرین ذکـرِ دَمِ پـایـانـیام!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
بـاز هـم آئـیـنـههـا عــیــدِ ولایـت آمـده شیـعـیانِ مـرتضی! وقـتِ ضیافت آمده خنده را از لب نیاندازید عیدِ واقعیست سیـنه چـاکانِ عـلی هـنگـامِ بیعـت آمده کینه معنایی ندارد پس محبّت پیشه کن صد بـشارت لحـظـۀ عـقـدِ اخـوّت آمده در غدیر خم نمایان شد همه اکمالِ دین کیست این مولا؟ که آقای دو عالم میشود هر که خصمش شد نصیبِ او جهنّم میشود در غـدیر خم به جوش آمد عنایاتِ خدا هیچ میدانی که بیمهرِ علی دین باطل است با ولای مرتضی هر عیب و نقصی کامل است در غدیر خم شریعت شد ولای مرتضی ما عـلی گویانِ عـالم را خـدا کرده جدا ایزدِ یکـتا به دستِ مصطـفی کرده جدا این کلامِ نغز میدانی ز ختم الانبیاست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خدا میخواست بنویسد که بسمالله یعنی چه! صراط المستقیمش چیست آیا؟ راه یعنی چه؟ بفهماند به مهر و ماه اصلا ماه یعنی چه! به شاهان جهان گوید مراد از شاه یعنی چه؟ خدا از خود نوشت و در دلش منظور دیگر بود خدا میخواست در خلقت علی نقش آفرین باشد علی یک نسخه از ذات خودش روی زمین باشد از اول تا همان آخر همین را گفت پیغمبر خدا با خلق حیدر جلوۀ خود را نشان داده پس از آن یاعلی گفته به آدم روح و جان داده به آدم گفت برخیزد ز جایش یاعلی گوید عـلی را حاکم ملـک سلیمانی خود کرده دلش را مخزن اسرار پنهانی خود کرده هر آنکس که نجف رفتهاست مهمان خداوند است عـلی دروازۀ عـلم نـبـی، دروازۀ قـرآن عـلی راز هـمان اعجـاز بیانـدازۀ قرآن من از نهجالبلاغه شرح قرآن را درآوردم علی معمار این جان و علی معیار ایمان و علی سالار انسان و علی سردار میدان و همه اینها علی هست و علی تنها همینها نیست خـدا از اول ایـجـاد تـا حـالا عـلی گـفـته فقط در وصف حیدر “لا فتی الا علی” گفته دریغا! دشمنانش مرتضی را درک میکردند اگر حیدر به یک سو رفت و عالم سوی دیگر رفت نجات از آنِ آن فردی است که دنبال حیدر رفت صراط المستقیم است و به جز حیدر صراطی نیست برای پیکر ایمان، امیرالمومنین سر بود تماشای جـمالش از عـبادات پیـمـبر بود نبود از عشق تعریفی، علی معشوق زهرا بود کسی که بیعلی باشد قیامت کور خواهد بود رفیق مرتضی در غصه هم مسرور خواهد بود جهنم چیست غیر از اینکه از حیدر جدا باشم؟ گدای مرتضی مُلک دو عالم را نمیخواهد اسیر عشق حیدر غیر ازین غم را نمیخواهد مگو یوسف که بعد از این زلیخا را نمیخواهی برای ماتـمی جز مـاتـم مـولا نمیسوزم مرا آتش بزن جانا که جز اینجا نمیسوزم دلی که پر شد از عشق علی آتش نمیگیرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
لوح و قلم، کرسی و عرش و ذات هو را بـاید از او جـویـا شـد، اسـرار مگـو را در کـوچه و پس کـوچههـای آسـمانها جبریل هم یک نیمهشب، گم کرد او را آمد هـمـان لـحـظـه زمـین و دیـد مـولا با نان و خرما، بین کوچه، بسته رو را شاید که تا عـرش خدا میرفت جـبریل میداد اگر آن شب، ادامـه جـستجـو را نفـس پـیـمـبر که خـدا در شام مـعـراج با صـوت او آغـاز کـرده، گـفـتـگـو را مردی که هر کس هست جزو منکرینش بــیحُـبّ او داده هـــدر آبِ وضـــو را شد قـبـلـهگـاه هـر مـسـلـمان کـعـبـه اما کـعـبه گـرفـته سوی او هر چار سو را حـیـدر هـمـانـی کـه تـمـام چـاههـا، هـم تـر میکـنـند از اشـکهای او گـلـو را مـا و جـدایـی از عـلـی و خــانـدانـش؟ دشمن به گـورش میبـرد این آرزو را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اهـل زمـین هـسـتی ولی بالانـشـیـنی تـنـهـا تو در عـالـم امـیـرالمؤمـنـینی توصیف اوصافِ تو کار راحتی نیست عـرش خـدا کـانـونِ رفـت و آمـد تو چـرخ زمـین و آسـمـانها در یَـد تـو ملک سلیمان پیش این مرقد حقیر است درد مـرا امـشب مــداوا کـردهای تـو بهبه چه شوری در من احیا کردهای تو هرگز دهانت را به ناحق وا نکردی بـال مـلائـک فـرش راه زائــریـنت نهجالـبلاغه مَـملـُو از نُـطـق متـینت چـشم عـدو از دیدنت وحـشت گرفته از عشق و احساسات مالامـال بودی در کـوچهها هـمبـازیِ اَطـفـال بودی هرگز در این موضوع کوتاهی نکردی دینِ نـبی تا روزِ مـحـشر، وامـدارت مرگ و حـیاتِ ما همه در اخـتیارت با نـام و یـادت الـفـتی دیـریـنـه دارم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خیالش باز، شعری بر لبم بیاختیار آورد که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد کلاف شعر دارم، سالها کارم غزل بافیست دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافیست نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی نوشتم بیعلی هیچم، چه توضیح اضافاتی نوشتم شمس؛ دیدم گنبدش زیباتر از آن است نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است به قرآن سر زدم دیدم علی گویا تر از آن است نوشتم عرش؛ دیدم مرتضی اعلیتر از آن است شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمیداند علی نادیده میبیند،علی ننوشته میخواند چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتهـا نشناخت حـیدر را کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی به چشم حاجیان شور تماشا میرسید آنروز کنار برکهای دریا به دریا میرسید آنروز نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت نفسها حبس شد، در سینهها خوف و رجا افتاد بدون همهـمه زنگ شترها از صدا افتاد زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود همه باخویش میگفتند آیا حج آخر بود؟! نبی فرمود بسم الله، ای ارض و سما بشنو! گواهی باش ای تاریخ! پـیغـام مرا بشـنو دوباره صحبت از اسرار خلقت میکنم آری ولی این مرتـبه اتمام حجّـت میکنم آری تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟ بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟ نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم! نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم! نبی همدوش مولا آسمانها را هوایی کرد خدا از شاهکار آفـرینـش رو نمایی کرد نبی فـریاد زد، بر عـالـم و آدم مسـلم شد عـلیّ بن ابیطـالـب، ولیالله اعـظـم شـد برای خاتم پیغمبران جز او نگینی نیست شهادت میدهم جز او امیرالمومنینی نیست شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟ طواف مرتضی کردید آری (حَجُّکم مقبول) الهی گُر نگـیرد آتش خامـوشِ بعضیها الهی که بسوزد پنـبۀ در گوش بعضیها پیمبر گفت آری انتظار آمد به سر دیگر ازین دنیای فـانی بـستهام بار سفـر دیگر وصیت میکنم هرکس که من مولای او هستم بداند این علی هارون و من موسای او هستم که عقبی بیعلی فانی و دنیا باعلی باقی غدیر خم به جوش آمد؛ الا یا ایها الساقی! امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر (اَشدّاء علی الکـفار) قَـتّال العرب؛ یعنی جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی خـدا وقت تماشـایش، دلِ بیطاقـتی دارد خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟ علی بیتاج و مسند نیز بر دلها حکومت داشت برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است دلِ مسکین به دست آوردنش فتح الفتوحات است میان جنگ هم شمشیر او چون تیغ جراحیست اگر خون ریخت، درمان کرد، اعجازش یداللهیست ریاضت دیده هم از خاک با جادوگری، زر ساخت هنر او داشت که از خاک پای خود ابوذر ساخت عوالم را ببین، آتش علی دریا علی گفته که حتی دشمنش در وصف او (لولا علی) گفته علی هرگز نمیبندد به روی هیچ کس در را کسی از ابتـدا تا انتها نشناخت حـیدر را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
در کویری که به دریای کرم نزدیک است عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است در مـقـامـت دهـنـم بـسـته بـمـانـد بـهـتر نخـلها اشک تو را زیر نظـر داشتهاند رودهـا از جَـرَیـان تـو خـبـر داشـتـهانـد ابرها با کـرمت مـایـۀ رحـمـت شـدهانـد شمّهای هست ز اوصاف تو حیدر بودن لافـتـایـی شـدن و سـاقـی کــوثــر بـودن نـفـسـت عـطـر نـفـسهـای مـحـمـد دارد نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم متـفـرّق شـده بـودیم که یـکدست شـدیم عطر «اَتمَمتُ عَلیکُم» همه جا را پر کرد اولین مرحلۀ عشق، پـریشان شدن است اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است در شـب قـدر بـه آوای جـلـی مـیگـویـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای که جانم فـدای این جـانـان عـیـد مبعـث غـدیر را قـربـان هـمۀ حرف در هـمین آیـهست و نـبـی بـیـمـه کـرد ایـمـان را روی دسـتش گـرفت قـرآن را در دلش شـور و التهـاب افتاد به لب مرتضی چه لبخندیست حیدر و مصطفی چه پیوندیست دو دلاور دو دلــبــر دلــبــنــد حرفی از بخـشـش کـثـیر نبود بـهـر اسـلام یک امـیـر نـبـود گر نبی خـاتـم النـبـیـیـن اسـت علوی زادهام سرودم علیست رشته رشته به تار و پودم علیست مـثـل زهــرا شـده تـرانـۀ لـب زیـنـبـش ربـناست جان زینب جانِ جانـان ماست جان زینب میپـرم با دلم به عـشـق عـلی بـانـوی اعــظـم جـلـیــلـه مـدد حـضـرت مـریـم قـبـیـلـه مـدد صبر تو ذوالفـقـار برّان است چون دراز است پیش تو دستم چـشـم بر لطف دیگران بسـتم نام تـو ذکـر ربـنـای من است تو بهاری خـزان نخـواهی شد بـحـر آبی و دهـر مـاهـی شـد در کـنارت سـکـیـنه را داری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دل از همان زمان هوایی و اسیر عشق شد که قبل خلق دلبران علی امیر عشق شد حقیر میشود هر آنکسی که نیست با علی امیر شد کسی که پیش او حقیر عشق شد اسیـر عـشق او که بـنـده هـوی نمیشود بنده نشد هوائـیـش مگر اسـیر عشق شد فرشتگان قـرب حق از او مدد گرفتهاند چرا که جبرئیل هم دخیل پـیر عشق شد برای پـیـرو صـراط مـسـتـقـیـم تـا خـدا بزرگراه کربلا- نجـف مسـیر عـشق شد نوشـته روی لـوح سـیـنه تـمام شـیعـیان غدیر روز پُر غرور بینظـیر عشق شد شراب می چکد ز دفترم که امشب از شعف شده است نعره قلم علی علی نجف نجف شـدنـد بــنـده کـرامــتـش تــمـام جـودهـا رکـوع کـردهاند در بـرابـرش عـمـودها قیام کـرده کـعـبه پـای قـامـت قـیـامتـش که حُـب اوست عـلـت قـبـولی سجـودها وجود اوست روح دین، بگو به منکر علی قبول نیست سجده و رکـوع بی وجودها مگر به لطف مرتضی شویم عاقبت بخیر وگرنه شد ضرر بـدون او تـمام سـودها همانکه چـارچـوب دین بـنا شده بـنام او همانکه بغض و حُب اوست معنی حدودها علیست ناخـدای کـشـتی نجـات تا خـدا علیست بـدر حـق نمای لـیـلةالـمـبیتها شدند عرشیان و فرشیان خراب بادهاش جهان بنا شده فـقـط به پـاس خانوادهاش نمی شود نصیب هرکسی صراط مرتضی فقط حلال زاده میرسد به پای جادهاش هزار سال رفته از شب عروج، همچنان به گوش عرش میرسد صدای فوق العادهاش اگرچه یکه تاز شده به تخت شاهی جهان ندیده بر تنش کسی به جز لباس سادهاش نگاه ذوالفقار او بس است اینکه جان دهند سپـاهِ در مـقـابـل از سـواره و پـیـادهاش همانکه طفل او به یک نگاه مرده زنده کرد مسیح هـم نـفـس نـمیکـشـید بیارادهاش نشسته در جوار حق کسی که باعلی نشست هر آنکه گشت بنده علی شده خداپرست قسم به بغض بیسپر، قسم به آه ذوالفقار که بوده دین همیشه زیر دِین شاه ذوالفقار به غیر ثروت خدیجه زنده مانده دین حق به گـفـته نبی همـیشه در پـنـاه ذوالفـقـار کسی که عدل میچکد از آستین جبر او کشانده یک سپاه را به دادگـاه ذوالـفـقار سپاه ظلمتی که کرده است بین دست شمس میان ظهـر رؤیت هـلال مـاه ذوالـفـقـار هر آنکه شک کند فقط کمی به حق مرتضی به کفر محض میرسد ز دیدگاه ذوالفقار قسم بحق بهشت هم به این شعف نمیشود هیچ کجا برای من مثـل نجـف نمیشود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خلقت عالم به دستان خدای مرتضاست هر دو عالم هرچه باشد خاک پای مرتضاست مدحت شاه جوانمردان بگویم روز و شب رزق و رزوی من از ذکر و ثنای مرتضاست غافل از حیدر شدی مشغول دنیایی چرا روزی کل خلایق از دعای مرتضاست فطرتم میلش به سوی عشق پاک حیدر است صلب آدم پُر ز نور باصفای مرتضاست از سخا و بخشش و لطف و کرامت دم مزن حاتـم طایی گـدای بینـوای مرتضاست گر زند آسـان به دریـای بـلا نوح نـبـی اهل عالم روی سکانش لوای مرتضاست گر شکسته در دل بتخانه بتها را خلـیل شیعه گی بیشک و تردید در ولای مرتضاست موسی عمران شکافد نیل پرجوش وخروش چونکه در دستش عصا معجزنمای مرتضاست مینماید زنده عیسی مُرده را با یک نفس تا نفسهایش تمامی از برای مرتضاست چون تکلم میکند اندر شب معراج حق گوئیا لحن خدا هم با صدای مرتضاست یاعلی جان حُبّتان هم دین وهم دنیای ما ذکـرتان باشـد شفـیع روز وانـفـسای ما
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
اَلـمِـنّـةُ لـلّـه کـه نـامـت شــده هــادی منّت به محـبانِ خود از جود نهـادی حـقّـا که گل فـاطـمه، فرزند جـوادی این است نشاط و شعف و برکت و شادی سکان هدایت به کفِ هر که خدا داد از روز ازل قـرعه بـنـام عـلی افتاد ما گم شده بودیم، تو رخـسار نمودی دل را به نگاهی ز همان غمزه ربودی ما را به ره عـشـق گـرفـتار نـمودی آغوش به احبابِ خود از مهر گشودی با فـطرتِ مـؤمن به تو دادیم سلامی والله امـامـی تو، امـامـی تو، امـامـی ما از رخ ماه تو به خورشید رسیدیم از پـرتو مهـر تو به تـوحـید رسیدیم در نـور ولای تو به تمجـید رسیـدیم با مدح تو بر نابترین عـید رسـیدیم یعـنی تو هـدایتـگـر دلها به غـدیـری فرزند امـیـری و به میـخـانه امیـری ای منطـق تو شرح مـعـمّایی حـیـدر تـفـسـیـرگـرِ خـطـبـۀ غـرّای پیـمـبـر هم خیر کـثیری تو و هم معنی کوثر والله تو هـسـتی دهـمین حجّـت داور مـا مِـی زدۀ خُــمّ غـدیـریـم ز هـادی هـنگـام سـحـر باده بـگـیریم ز هادی ناب است عجب از تو احادیث و روایات تـأویـلِ حکـیـمانۀ هر سـوره و آیـات رفتار تو گـفـتار تو در باب زیارات این است که ما بر تو نمائیم مباهات بـا جـامـعـۀ تـو بـشـِنـاسـیـم عـلـی را بـا مـتـن غـدیـریّـه سـپـاسـیم علی را ای معرفت از علمِ تو سرریز علی جان دریای معارف ز تو لبریز علی جان گوشِ دلِ ما بر سخنت تیز علی جان لحنِ تو خوش آهنگ و دلاویز علی جان آهـنگ نـماز تو برَد هـوش ز سرها بس راز و نیاز تو برَد هوش ز سرها ای سوز و گداز تو پر از نغمۀ معراج آگاه تو هـستی ز سـراپـردۀ مـعـراج هم آگهی از خنده و هم گریۀ معراج زیباست که ما را بدهی هدیۀ معراج آن هـدیه، به آوای جلی حـیدر کرار دلدار عـلی، یـار عـلی، حـیدر کرار هر جا که به معراج شده منزل احمد دیده ست جلوتر ز خودش جلوۀ سرمد دیده ست علی را همه جا هست مؤیّد یعنی که عـلـی هست جلـودار محـمد آری بخدا مقصد و مقصود علی بود روزیکه نبود آیـتی از بود عـلی بود این است تـجـلیِ هـدایت به دو عـالم هادیست که بر ما بدمَـد روح دمادم با نام عـلی جـلـوه کـند آن شهِ اعـظم این است وفـا و کـرم و جـودِ مـسـلم آرامِ دلِ فــاطــمــه، آرامِ دلِ مـاسـت ایام به یُمنَـش همه بر کامِ دلِ ماست ما شـیـعـۀ اِثـنـی عـشرِ آل رسـولـیـم فـرمـانـبـرِ فـرمـانـدهیِ امـرِ بـتـولـیم با لطفِ چنین مادری از لطف قبولیم تا خون به رگِ ماست، سرِ عهد و اصولیم مـائـیـم هـدایـت شـدۀ مـنـبــر هــادی شـیـعـه شدۀ دستِ هـدایـتـگـر هـادی تا پای چـنین منـبر پُـر فـیض گـدائیم هـم نـوکـر آل عـلـی و عـبـد خـدائیم هم زائر با مـعـرفت کـرب و بلائـیم آری بخـدا خـونجـگـرِ خـون خـدائیم خونیکه به گودال از آن حنجره میریخت خونیست که از چشمِ حرم یکسره میریخت ایکاش که زینب تهِ گـودال نـمیدید جـسـم پـسر فـاطـمـه پـامـال نـمیدید بر کـشـتنِ او ایـنهـمـه اقـبال نمیدید او را ز رمق رفته و بیحال نمیدید ایکاش نمیدیـد سری بر سرِ نـیـزه خواهر چه کند نالۀ خود در برِ نیزه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
باز هم سجده به پای سنگها و چوبها باراله ها پـس کجـا رفـتـنـد آدم خـوبها إهدِنـا را قوم أنـعـمـتَ عـلـیهـم گـفـتهاند منکر هادی وَلا الضّالینتر از مغضوبها ای مـیــان دفـتــر آشــفـتـۀ تــاریـخ گــم سالها در جستجویت ابن شهرآشوبها یک مرید آستانبوس تو شاه عبدالعظیم عاشـقـان دیگـرت ایّـوبهـا یـعـقـوبها باز هم بزم شراب است و تعارف میکنند سوی دریای طهارت جامی از مشروبها وای بر ما که امام خویش را نشناختیم ورنه این آبی است در دستان هاونکوبها بعد از این صحن تو و مژگان چشمان ترم خاک کفش زائران عشق است و این جاروبها
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
آمده تا سخـن از چشم خود آغـاز کند دهـمـین پنجـره را سمت خدا باز کند تا که یک پرده، خدا را به من ابراز کند جـگـر شـیـر بیـاریـد که اعـجـاز کـند دهـمـین مرتـبـه امـروز، قـیـامت آمد عــلـی آخـــر دنــیــای امــامـت آمــد رد پـایش هـمه جا قـبـلهنـما میسـازد خطی از جامعهاش جامعه را میسازد خادم خانهاش از خاک، طلا میسازد کرمش نیـز به شدت به گـدا میسازد بیسبب نیست اگر عادتش احسان شده است نـوۀ ارشـد آقـای خـراسـان شده است گوشۀ صحن عجب حال و هوایی دارم بـر سـرم سـایـۀ ایـوان طـلایـی دارم از سـر سـفـرۀ او نـان و نـوایی دارم سـامـرائـیـم و عـادت به گـدایـی دارم سامرا، کـرب و بلایی به نظر میآید این دو شش گوشه به دنیا چقدر میآید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
دهـمـیـن چـشـمۀ جـوشـنـدۀ این آبـادی آیـۀ نــورٌ عـلـی نــور، حـدیـث شـادی چارمین نام علی، صبر و وقار علوی خلق و خوی رضوی، معرفت سجادی هرکه گمراه شد از عشق، «فلا هادی له» هرکه دنبال شما بود، « و انت الهادی» کیشـود مـژدۀ قـد قـامت فـرزند تو را جـبـرئـیـل آرد و آیـد بـه مـبـارکـبـادی ای که بـاران به اشارات شما میبـارد تشنه لب چشم به راهند هزاران وادی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
ای دهـم حـجّـت خدای ودود هـادی مـلکِ خـالـق مـعـبـود آفــریـنـش یــم عــنــایـت تـو هــادیـان بـنــدۀ هــدایـت تـو حـلـمها لالـهای ز گـلـشن تو علمها خوشهای ز خرمن تو منجـلی در تو نـور کل علوم هـمۀ حُـسـن چارده معـصوم چشم دشمن به لطف و رحمت تو مـتـوکّـل حـقــیـر عــزّت تـو ابرِ بـارنده فـیضی از جامت شیـرِ درّنـده در قـفـس رامت جامعه سطری از عبارت تو انــبــیـا عـاشـق زیــارت تـو در خـراسان، مدیـنه، سامـرّا نجف و کاظمین و کرب و بلا زائـرین هرکجا که مهـمـانند جـامـعه با دم تو میخـوانـنـد ای تو ابـن الـرّضـای دوّم ما در امـامـان عـلـیّ چـارم مـا بـه مـزار مـطـهّـر تـو سـلام به عروس و به خواهر تو سلام زده بر سـر هـوای سامـرهام خـاک پــای گـدای سـامـرهام ســامـره آفـتـاب ســیـنـۀ مـن کـربـلای مـن و مـدیـنـۀ مـن سامره شهر نور، شهر شرف سامره باغی از بهشت نجف سامره در زمـین بـهـشت اله آسـمان دو آفـتـاب و دو مـاه تو عـلـیّ عـلـیّ و فـاطـمهای تـو چـراغ هــدایـت هـمـهای به دعـای تو سنـگ گـل آرد بـه ولای تـو ابــر مـیبــارد ذکر حق چیست؟ ذکر خیر شما کیست میزان حق به غیر شما؟ بـی دمـت آدمـی نـمـیمــانـد بـه خـدا عـالـمـی نـمـیمـانـد طایر وحی از تو دانه گرفت در ریاض تو آشـیـانه گرفت یــم جــود و فــتــوّتـیـد شـمـا اهـل بـیـت نــبــوّتـیــد شــمـا چشم دل بیچراغتان کور است شاهد من «کلامُکم نور» است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
سپاس و حمد خدا را که ناز و نعمت داد به نسلهای بشر ذات پاکِ فـطرت داد زبان برای تـشکـر، دهـان برای بـیان نفس برای حـیات و بدن به قـدرت داد به عالَم از درِ توحید لطفِ بیحـد کرد به آدم از رهِ تکـریم، حکـمِ طاعت داد هــدایـتِ هــمــه بـا آیــههـای قــرآنـش به خـالـصـانِ درش هـدیـۀ نـبــوّت داد ز حُـبِّ آل مـحــمـد مـحـبّـتـش جـاری بـه شیـعـیـان عـلـی نـعـمـت ولایت داد کمالِ عصمت خود را به فاطمه بخشید تمام هستی خود را به آل عـصمت داد به افـتخـار نـبی و علی به معـصومین و نـسـل کـوثـریِ فـاطـمـه امـامـت داد پس از حسین و حسن تا عـلیٍّ الهـادی عـلیِ چـارمِ خود را به آل عـتـرت داد سخن ز حضرت ابنُ الجـواد میگـویم همانکه حضرت حق، بیرقش ز نصرت داد ز لطف خاصِ خداوندیاَش در این دوران به دست هـادیِ دین پـرچـم هـدایت داد پس از جـواد به ابنُ الـرضای دوم نیز هزار ویک سخنِ نغز و بحرِ حکمت داد ولادتـش شـده بـابُ الـغــدیــر ایـن آقـا چقدر حضرت هادی به شیعه عزّت داد ز هـشت سالگیاَش شد امامـتَـش آغاز قـیام او به هـمه عـاشـقـان کـرامت داد قـیام کرب و بلا را دوبـاره احـیـا کرد بهـای تازهای از شـوقِ بر زیـارت داد زیارتی ز غـدیـریه، جامـعه، مـبـسوط ز نَـصِّ خـویش به دست تمام امت داد مــبـارزات فــراوانِ او هـمـه تـعــلـیـم به شیعه با عملِ خیر، درس غیرت داد چو از مدیـنه به تبـعـیـدِ سـامـرا بُردند به شیعیان، همه طرحی دراز مدت داد شیوعِ نهضتِ نامه نگاریاَش زیباست قـیامِ نرم، به یاران عجـیب وحدت داد مـنافـقـان به غـیـابش سعـایـتَـش کردند هـزیـنههای زیادی از این سعـایت داد حـرامیان حـرمش را محـاصره کردند ولی خدا به ولیاَش دوباره شوکت داد هـزار نـقـشـه عـلـیـهِ امـام مـا چـیـدنـد ولی مـقـاومتِ او به مـا بـصـیـرت داد دگر ز دشمنیِ دشـمنان هَـراسی نیست زمامداریِ هـادی به شیعه شوکـت داد هـنـوز هـم حـرم او دفـاع مـیخـواهـد مـدافـعِ حـرمـش درس اسـتـقـامـت داد دلِ امــام زمـــان را بـه دسـت آوردنـد به پیر و مرشد ما، حضرتش بشارت داد به رغمِ خصم، که آینده را برَد در بیم امـــام مــژدۀ آیــنـــده را بـه امــت داد فریب و فتنه و تحریم و خدعه و تهدید به لطفِ حق به شما ابتکار و همّت داد لباسِ جنگ به هر رنگ در بیاید، باز لباسِ رزم به تن کن که جنگ عزّت داد اسیـرِ سامـرۀ او همـیشه در رزم است به آن امـیـد که شـاید بـما شـهـادت داد غریبِ سامـره بود و عزیز زهـرا بود هـزار راه نـشان در مـیـان غـربت داد اهـانـتـی که به بـزم شـراب بـر او شد پـیـام تـازه بـمـا در دلِ مـصـیـبـت داد ز شعر خواندنِ خود، کاخ ظلم را لرزاند شبـیهِ خـطبۀ زینب، به خـصم ذلّت داد گـریزِ روضۀ ما مجـلس شـرابِ یـزید چگونه بود که دشمن به خویش جرأت داد شکستنِ لب و دندان به جای خود، اما به دخـترِ شهِ خـوبان چگونه تهمت داد ز بوسهای که رباب از سرِ بریده گرفت بـرای گـریه به آل حـسـیـن مهـلـت داد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
ای آنکه هـسـتیام شـدهای از قـدیمها ای عاشقِ تو حـضرتِ عـبدالعـظیمها تـاریـکـیِ جـهـانِ مـرا نـورِ مُـطـلـقی ای جان فـدایِ رویِ تو یا ایهـا النـقی در گوشه گـوشۀ همه عـالَـم نوشتهاند بنگَر که در متونِ کُهـن هم نوشتهاند : ازبس که سبکِ بَخشش و لطفَش جوادی است گاهی تـوکلِ مُـتـوکِـل به هـادی است بیشک همیشه بخششِ تو عاری از چِراست ثروت همیشه نزدِ گدایانِ سامـراست ای خاکِ پـات سُـرمۀ چـشـمِ امـیـرها سَـر مینـهـنـد پـای قـدومِ تو شـیـرها بعد از تو بس که دل به تو حسِ نیاز کرد صوفی نهاد دام و سَـرِ حُـقّه باز کرد یک عده با تو گرچه کمی هم قبیلهاند در پُشتِ دین و اسمِ شما غرقِ حیلهاند بـیـزارم از تـمـامیِ اربـابهای شهر دلخـسـتهام ز جعـفـرِ کـذابهای شهر با سیبِ سرخِ حیله همه ناتـوان شدیم ننگـا به ما که آدمکِ این و آن شـدیم از بس که خیری از همه عالم ندیده است این جامعه به جامعه خواندن رسیده است آقـا؛ پـدر بـزرگِ گُـلِ آخـریـن تـویی یعنی برای خـواندنِ او بهـترین تویی تا از قـفـس تمامِ جـهـان را رهـا کنی باید خودت برای ظهورش دعـا کنی با یک دعای خود غم ما را مَحار کن با یک دعای خود دلِ ما را بهار کن بیتو بـهـار قـسـمـتِ مـردم نـمیشود هادی اگر تویی که کسی گُم نمیشود هادی شدی که بر همگان سَر شویم ما هادی شدی که از همه برتر شویم ما هادی شدی که جَلدِ غـمِ سامـرا شویم هـادی شدی شما که کـبـوتر شویم ما گمراه شد هرآنکه از این طایفه جداست هادی شدی که پیـروِ حـیـدر شویم ما هادی شدی که که فاتحِ دلها شوی و بعد از عاشـقـانِ فـاتـحِ خـیـبـر شـویـم مـا هـرکس غـلامِ خانِ شما شد امـیر شد هادی شدی که خود همه دلبر شویم ما هادی شدی که در همۀ کوچههای شهر از بـانـیـانِ روضـۀ مــادر شـویـم مـا زخمِ زبان زدن به تو جور است دائماً وقتی که هم علی شدهای هم ابالحـسن آه ای امـامِ شاعـرِ ما شـاعران سـلام ای چارمینِ علی! گُلِ حیدر نشان سلام ای نــامِ دلــبــرانـۀ تـو ذکـرِ نـابِ مـا یک قطره از غدیریهات شد شرابِ ما گفتم شراب و ذهنِ من انگار پَر کشید هی جرعهجرعه روضۀ سَر بسته سَرکشید دنیای شعر و شاعـریام بیشراب باد بَـزمِ شـرابِ دفـتـرِ شعـرم خـراب باد شعرم به سَر رسید و به پای تو اشک ریخت وقتِ گریز شد به کجا میتوان گریخت؟ دندان گرفتهام به جگر! روضهخوان بَس است تنها برای کشتنِ ما خیزران بس است ای کـشـتۀ حـسـادت دنـیا حـسین جان ای تشنۀ مُـقـطَع الاعـضا حسین جان
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترجمه موزون چهار حدیث از امام هادی علیهالسلام
از لطف نسـیم، گـل شود گـلگـونتر زیـبــاتـر و دلــربـاتـر و مـوزونتـر قَالَ الهَادِی علیهالسلام: اُلْقُوا النِّعَمَ بِحُسْنِ مُجَاوَرَتِهَا، وَ الْتَمِسُوا الزِّيَادَةَ مِنْهَا بِالشُّكْرِ عَلَيْهَا. امام هادی علیهالسلام فرمودند: برای نعمتها، همسایۀ خوبی باشید و با شکرگزاری، خواستار افزایش آن باشید .نزهة الناظر ص۱۴۳ ******************* جانـا! به فـروتـنی، گر ایـمـان داری یـا مـیـل بـه رفـتـار کـریـمـان داری قَالَ الهَادِی علیهالسلام: اَلتَّوَاضُعُ أَنْ تُعْطِيَ النَّاسَ مَا تُحِبُّ أَنْ تُعْطَاهُ. امام هادی علیهالسلام فرمودند: فروتنی در آن است که با مردم چنان باشی که دوست داری با تو چنان باشند .الكافی، ج۲، ص۱۲۴ ******************* از مرکب سرکش، تو سواری مَطَلب یعنی: ز هـوایِ نـفـس، یـاری مطلب قَالَ الهَادِی علیهالسلام: رَاكِبُ الْحَرُونِ أَسِيرُ نَفْسِهِ وَ الْجَاهِلُ أَسِيرُ لِسَانِهِ. امام هادی علیهالسلام فرمودند: کسی که سوار بر مرکب چموشِ هوی و هوس باشد (انسان دنیاطلب) اسیر نَفْس خود است و فرد نادان، اسیر زبان خود. نزهة الناظر، ص۱۳۹؛ أعلام الدين، ص۳۱۱ ******************* تا دل به سپاس میسپاری ای دوست از نعمت و ناز، بهره داری ای دوست قَالَ الهَادِی علیهالسلام: اَلشَّاكِرُ أَسْعَدُ بِالشُّكْرِ مِنْهُ بِالنِّعْمَةِ الَّتِي أَوْجَبَتِ الشُّكْرَ لِأَنَّ النِّعَمَ مَتَاعٌ وَ الشُّكْرَ نِعَمٌ وَ عُقْبَى. امام هادی(علیهالسلام) شخص شکرگزار به سبب شکر، سعادتمندتر است تا به سبب نعمتی که باعث شکر شده است؛ زیرا نعمت، کالای دنیا است و شکرگزاری، نعمت دنیا و آخرت است.تحف العقول، ص۵۱۲
: امتیاز
|