![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
امام مستجاب الدعوه، دلها را هوایی کن نوای از نفـس افـتادگان را نیـنوایی کن مرا بر سفرۀ احسان خود بنشان تمام عمر ولی ذکر لبم را یا علی موسی الرضایی کن بیا از کودکی مثل مسیح و حضرت یحیی فقط بر سرزمین قـلبها فـرمانروایی کن کسی از آستانت دست خالی بر نمیگردد مرا مشمول اقیانوسی از حاجت روایی کن شبیه کشتی طـوفان زده درگـیر گـردابم تو سکان دار این کشتی بمان و ناخدایی کن جواد اهل بیتی و جوانی وقت رفتن نیست بمان و بیشتر از اهل عـالم دلربایی کن تو راز نُه فلک را فاش کردی با کراماتت پس از این هم جهان را غرق نور وروشنایی کن تو راز «کُلُ ارضٍ کربلا» را خوب میدانی زمان را کاظمینی کن، زمین را کربلایی کن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
به دیوار قفس بشکستهام بال و پر خود را زدم تـنهای تـنهـا نالـههای آخـر خود را درون شعله همچون شمع سوزان آتشی دارم که آبم کرده و آتش زدم پا تا سر خود را قفس را در گشوده، صید را آزاد بگذارید که در کنج قفس نگذاشت جز مشتی پر خود را لبم خشکیده یارم گشته قاتل حجره در بسته مگر با قطره اشکی تر نمایم حنجر خود را بـیا و این دم آخـر به من ده قـطـرۀ آبـی که خوردم سال ها خون دل غم پرور خود را چه گوئی ای ستمگر در جواب مادرم زهرا اگر پرسد چرا لب تشنه کشتی شوهر خود را اجل بالای سر، من در پی دیدار فرزندم گهی بگشودهام گه بستهام چشم تر خود را به یـاد شعـلههای نالۀ ابن الـرّضا (میثم) سزد آتش زنی هم نخل، هم برگ و بر خود را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
تشنگی غالب شده آه از جفای حجرهام مانـدهام تنهای تنها در سرای حجـرهام میشوم پهلو به پهلو کاش امدادی رسد نالـههـایم گـم شده در لابـلای حجـرهام یـادِ جـدّم میکـنـم یـادِ لـبـانِ تـشـنـهاش روضه برپا شد دوباره در خفای حجرهام بستهاند در را به رویم تا که مرگم سر رسد آه از افـطار شـوم و بیحـیای حجرهام همـسر نامهـربـانم باقـساوت تر شده... درد من را چاره کرده با دوای حجرهام ضجّههایم را کسی نشنید غیر از مادرم بوی او پیچـیده قطعاً در بنای حجرهام آمـده پهـلـو شکـسـته فـاطـمه بر دیـدنم بوی جنّت میرسد در جای جای حجرهام
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
لطف تو بیواسطه، دریای جودت بیکران عـالـمی از فهـم ابعـاد وجـودت نـاتـوان صورت و سیرت، نه اصلاً عمرت از مضمون پر است ماه گندمگون! غریب خانه! مولای جوان! چاههای خشک با دست تو جوشان میشدند ای نگاهت مثل چشمه! ای دلت آتشفشان! روز حسرت هیچکس حسرت نخواهد خورد تا بخـشـش ابنالـرضایی تو بـاشد در میان داسـتان عـمـر تو کـوتـاه بود امـا نـبـود لحظهای تاریخِ نور از ردّ پایت بینشان یـوسـفی اما عـزیز خـانهات هم نـیـستی یا سلیمانی که شأنش را نمیفـهمد زمان دوستانت بیوفایی... دشمنانت خون دل... آشنای طعنهای از کودکی... از این و آن نامتان را شیعیان گاهی به قصد... بگذریم ما چـنین گـفـتیم تا وا شد دهـان دیگران از قضا من هم جواد بن الرضایم گرچه باز بین ما فرق است مولا از زمین تا آسمان
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
آن روز کـاظـمین چو بـازار شام شد دنـیــا بـرای بــار نـهـم بـیامــام شـد دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت آنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد جـنّت وزید و حُـجـرهٔ در بـسـتهٔ امام در بارش ملائکـه خود، بار عـام شد آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد آن روز ذوالفـقـار عـلـی در نیـام شد آتـش نشـست در جـگـر کـربلاییاش یعنی به رسم خـون خدا تشـنهکام شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
بـایـد از روضه گـفـت سربـسته روضه باز است و حجره در بسته سـرش افــتـاده اسـت بـر شــانـه دسـت و پـا مـیزنـد غــریـبـانـه آخرین لحـظـهها دلش غم داشت روضهاش بوئی از محرم داشت قــلـم ایـنـجـا کــمـی سـخـن دارد حـضـرتش سـایـه بـر بـدن دارد شـکـر حـق پـاره تن نشد هرگز یـا که بـیپـیـرهـن نـشـد هـرگـز جگرش پاره شد ولی سر داشت شکر حق که سری به پیکر داشت جـد او را ولـی چـه بـد کـشـتـنـد فـقـط از کـیـنه و حـسـد کـشـتـند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
روضه سـوزاند، دلِ چوبی منـبرها را خیس کرد اشکِ غمت گونۀ نوکرها را غـزلِ مـرثـیهات مثـل زغـالی سـوزان بـاز ســوزانـد، دلِ نـازکِ دفـتـرهـا را داغ، سخت است، ولی داغ جوان سختتر است پـیـر کـردهست جـوانـیِ تو مـادرها را اسبها حـمله نکـردند، به بیجـانی تو روسیاهند، از آن روز که پیکرها را… باز هم شکرِ خدا نیـزه به دستی نرسید مثل آن روز، که بردند، همه سرها را باز هم شکر، که ناموس تو را … لال شوم کـه نـدیـدی غـمِ دزدیـدنِ مـعـجـرها را بـا جـوانمـرگی تـو یـادِ جـوان افـتـادم برد، تـابـوتِ عـبـایش عـلیاکـبـرها را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
در حـریمت یافـتم شورِ صداقت بیشتر آمـدم انــدوخــتـم حُـبِّ ولایت بـیـشـتـر مایه ای اصلاً نبود ای نهمین سالارِ عشق من گرفـتم زیرِ پاهای تو قـیمت بـیشتر هر چه افتاده شدم افـتادهتر بر خاکِ تو پیش این مردم گرفـتم باز عزّت بیشتر آخرین باب الحوائج دست من باشد دراز یک عطایی کن بگیرم حسِّ رحمت بیشتر عشقِ بر سائل خصیصه شد برایت یا جواد شاهدم در خانه بر لطف و عطایت بیشتر هرکسی که دل دهد بر تو دلت را میدهی این چنین شد بین تو با من رفاقت بیشتر هر کجا ماندم مدد کن جانِ بابایت رضا از تو میخواهم به هر بُرهه حمایت بیشتر هر کسی جای دگر رفت و ز بابت دور شد در جهـان باید بپـردازد غـرامت بیشتر نامۀ اعـمالِ من پُر از تـباهی شد ببـین در جزا از من بفـرمایی شفاعت بیشتر داشتم لکـنت زبان و محضرت تا آمدم باز شد قـفـلِ بیان و شد بـلاغـت بیشتر بیتو میبـازم تـمـامِ زندگانی را یـقـین دوست دارم یابن زهرا من ضیافت بیشتر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
زَهـرى اُفـتاده بـجـانم که نـمـانَـد اثـرم دست و پا میزنم و نیست کـنارم پدرم جِگرم پاره شُد، اَمّا به دِلِ تَشت نریخت خواهرى نیست مَرا لَختِه ببـیند جِگرم زَهر در آب نمود و آب را زَهرَم کرد روزه بودَم من و اِفطار به دِل زَد شَررَم میکِشَم سینه و دِل را به زَمین میخَندد فَـرقى انگـار ندارد که چه آید بِه سَرَم آب آوَرد زَنـى، یــادِ هِـــلال اُفـــتــادم کَـربَـلا آن به آن مـیگُـذَرَد از نَـظَـرَم خاکِ این حُجـره کُجا و تَهِ گودال کُجا به تَنَم نِیزِه نَخُورده است و جُدا نیست سَرَم پِـدَرَم بود، مَـرا بِـینِ عَـبـا میپـیـچـیـد گرچِه پاشیده زِ هم نیست تَنَم دور و بَرَم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات با حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
رسیدهام به چه جایی، کسی چه میداند رفـیق گـریه کجـایی؟ کـسی چه میداند میان مایی و با ما غریبهای… افـسوس چه غفلتی! چه بلایی! کسی چه میداند تـمام روز و شـبت را هـمیـشه تـنهـایی «اسـیر ثـانـیههـایی» کـسی چه میداند برای مردم شـهـری که با تو بـد کردند چگـونه گـرم دعـایی؟ کسی چه میداند تو خود برای ظـهـورت مـصـمّـمی اما نـمیشـود که بیـایی کـسـی چـه میدانـد کـسـی اگـرچـه نـدانـد خـدا که مـیدانـد فـقـط مـعـطـل مـایی کـسی چـه مـیداند اگر صحابه نباشد فرج که زوری نیست تو جمعه جمعه میآیی کسی چه میداند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زیارت مخصوصه امام رضا علیهالسلام
امروز پُـر از حال و هـوای طـوسم با صحن و سرا و گـنـبدت مأنـوسم بـدجـور دلــم هــوایِ مـشـهـد کـرده در حسرتِ یک زیارتِ مخصوصم **** عادل حسین قربان **** از گـریـه پُـرم ... شـبـیـه اقـیانـوسم مـحـتـاجِ سـفـر بـه نـقـطـۀ پـابـوسـم ای کـاش، مــیـان زائـرانـش بــودم جامـانـدهای از زیارتِ مخـصوصم **** رضا قاسمی **** ز عــشـقـت طـالـب امــداد هــسـتـم گـدای صـحـن گــوهـرشـاد هـسـتـم به شوق یک نگـاهـت یا رضا جان دخــیـل پــنــجــره فــولاد هــســتــم **** محمد مبشری ****
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ای از ازل به اهل زمین، اهل آسـمان تـابـیده پـرتـوِ بـرکـاتت به هـر زمـان با اذنِ حق، عـوالـم هـسـتی، تـمام قـد شد قـبلِ خـلـقـتت، به ولای تو امتحان لطفِ خـدای عَـزَّو جَل بود، اینکه شد توحید بر ولای تو مشروط، آن زمان آری در عالمِ ملکوت، آن شبِ حضور وقتی شدی، میان نبی و علی، عیان(۱) فرمود مصطفی بتو: میبینم از الَست خـیرِ کـثـیر از تو به اهلِ همه جـهـان ذرّیـۀ رسـول خـدا، سـبـط مـرتـضـی یـعـنـی رسـیـده آیـنـۀ فـاطـمـه، رضـا هر کس که شد مقرب تو، عبد داور است عارف به حقِّ حضرتت، از هر که بهتر است هم برتر از پیـمـبر مـرسل، مدافـعـت هم از فرشتگانِ مقرّب فراتر است(۲) دارد به حقّ معـرفـتـت کاملاً شناخت هر کس بدونِ چون و چرا بر تو یاور است مـقـتولِ توست، در درجـاتِ پیـمـبران محبوب قلب پاک تو مجنون حیدر است یک دعبلِ تو تیغِ زبانش، چو صد سپاه یک شیخِ طوسیِ تو به صد حوزه رهبر است بُهـلـولِ تو، مـعـلمِ یک امـتِ شـماست فریاد او به صحنِ گهرشاد، کیمیاست تو وجـهِ ذوالـجـلالی و ما طـائـر شما تـو جـلـوۀ جــمـالـی و مـا زائـر شـمـا تردید در اطاعـتـتان، عینِ کافریست ای وای بر کـسی که شود منکـر شما پاسخ به هر سوال که سائل نکرده است آمـاده اسـت در سـخـنِ حـاضـر شـمـا اصلاً کجا فـضائل تو وصف میشود مـانـده به کـار خـود قـلـمِ شاعـر شـما چشمِ خدائی و همه جا هست منـظرت تـو نـاظـر جـهـان و خـدا نـاظـر شـما اَعـمال ما بدستِ تو هر روز میرسد هر روز از تو نـالۀ جانـسوز میرسد افسوس، شیعه قلب تو رنجور میکند مـا را گـنـاه، از تو فـقـط دور میکنـد گاهی که دیده، در طلبِ این و آن رود این دیده را، همان تُهی از نور میکند هر غفلتِ محبِ تو، تیری به قلب توست شیـطان مرا ز راهِ تو مسـتور میکـند از بس رئوف هستی و بنده نواز و خوب حق، فیضِ توبه بر همه مقدور میکند آقــا تـو را بــجــان جــواد الائــمّـهات رحـمـی به دوسـتـان جـواد الائـمـهات حـالا کـه دادهای بـه دلـم، اعـتـمـاد را خـواهم ز تو شـفـاعتِ روز مـعـاد را فـضلت اگر عـطا نکـنـد بر محـبِ تو روز حساب، من چه کنم، عدل و داد را معروف شد، غریبه و منکـر شد آشنا جز خون که ریشه کَن نکند هر فساد را تا شیعه، از حـریـم شما میکـند دفـاع یـاری کـنـد عـنـایتِ تـو ایـن نـهـاد را محـبوب تر ز یاریِ مـؤمن، نـدیـدهایم احـیــا کــنـیـم بـا مــددِ تـو جــهــاد را حیَّ علیَ الجهاد، که مردانِ روزگـار بـا اقــتـدا بـه شـاهِ ولایـنـد، رسـتـگـار آقـا بـحــقّ فـاطــمـه دل را جــلا بــده ما را بـرای روز ظـهـور اعـتـلا بـده هر درد میکشیم، ز دوریِ دلبر است مــا را بـــرای آمــدنِ او صــلا بـــده حالا که راهِ گـنبد خضرا ز تنگـناست مــا را پـنــاه ســایـۀ گـنــبـد طـلا بـده فکـرِ رفـاه نیست محِبت، به تـشـنگان مثـل هـمـیـشـه، جـرعـۀ جـام بـلا بـده ویزای اربعین، فقط امضای دست توست تــا زنــدهایـم، تــذکــرۀ کــربــلا بــده تـنـهـا نـه راهِ قـدس، رهِ کــربـلا رود راه مـدیـنـه مـکـه هـم از نـیــنـوا رود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
با واژههای بخـشش و احسان همیشه یـاد حـرم میافـتـم و بـاران هـمـیـشه حال خرابت را طبیبش میکند خـوب اینجاکه حتمی میشود درمان همیشه مـن سـائـل هـر روزۀ ایـن آســتــانـم جور است در این سفره آب و نان همیشه خیلی حرم رفـتـم ولی قـطعاً بهشتـنـد باب الـجـواد و گـوشۀ ایـوان هـمیـشه هر حـاجـت ناگـفـتـهای اینجا روا شد با یک نگـاه حـضرت سلطان همیشه هــسـتـم دخــیـل پـنـجــره فــولادِ آقــا سر میدهم جانم علی موسی الرضا را بـیآبـرو هـم آبـرومـنـد اسـت ایـنـجـا صورت به صورت نقش لبخند است اینجا خوب است آهـوی گـرفـتـار تو بودن پس خوش به حال هر که دربند است اینجا از آب سـقـاخـانـهات مهـمـانـمان کـن هر جرعهاش شیرین تر از قند است اینجا در این حرم هر چه بخواهی میدهندت به سـادگی جـویـنده یابنده است اینـجا حالا که مـیدانی تـمـام خـواهـشـم را آقـا بـرات کـربـلا چـنـد است اینـجـا؟ ماندن کنار پنجـره فـولاد خوب است بانگ اذان صحن گوهرشاد خوب است بودم خراب و عطر مرقد بهترم کرد گـلـدستهها و رنگ گـنـبد بهـترم کرد هربار که زائـر شـدم سمت خـراسان حال و هـوای شهر مشهـد بهترم کرد بـا روسـیـاهـی آمـدم مـثــل گـذشــتـه بـا مـهـربـانـیاش مـجـدد بهـترم کرد اینـجـاسـت داروخـانـۀ تـضـمـیـنی ما طعـم غذای حـضرتی، بد بهترم کرد قبلش به قم بعدش به مشهد رهـسپارم هر مرتبه این رفت و آمد بهترم کرد حال مرا نام رضا جان زیر و رو کرد ذکر مدد شاه خراسان زیر و رو کرد تـو آمـدی و مـهــربــانـی بـا تـو آمـد آئـین عـشـق و هـمـزبـانی بـا تـو آمد دنـبـال ردپــای تـو از عــرش اعـلـی نـا گــفـتـههـای آسـمـانـی بـا تــو آمـد از آن زمانکه خاک زر شد با نگاهت دریــای جـود بـیکـرانـی بـا تـو آمـد ما زیر این سایه در آرامش نـشـستیم تـو آمـدی و ســایـه بـانـی بـا تـو آمـد مشهد بهشت و جنت الاعـلاست آری بـاغ و بـهـشـتـم زود آنـی بـا تـو آمـد ای امـتـداد حـضـرت زهـرا و حـیدر هـستی تو نـور دیدۀ موسی بن جعفر آئـیـنـه در آئـیـنـه تـکـثـیـر عـلـی شـد هر زائری خیره به تصویر عـلی شد ایـنجا کـلاس درس دارد هر رواقـش در این حرم هر سینه تسخیر علی شد مشهد نجـف کـرب وبلا فـرقی ندارد هرجا حرم شد وقف تفـسیر عـلی شد جانم علی موسی الرضایش دلنشین است نـقـاره هـم آوای تـکــبـیـر عـلـی شـد خوشبخت آنکه پای این سفره نشـسته یک لقمهای نان خورد و پاگیر علی شد روزی خوران حضرت شمس الشموسیم ما نوکران حـضرت سلـطان طـوسیم در عمق چشمانت همیشه روضه برپاست چشمان ابریات همیشه مثل دریاست قـدری بـرای کــربـلا قـدری مـدیـنـه در کربلای حجره دل دنبال زهراست حـتـمـا پـسـر در مـقـتـل بـابـا مـیآیـد وقتی پدر در گوشهای بییار و تنهاست صد شکـر بـالای سـرت آمد جـوادت چیزی مگر جز این دل تنگ تو میخواست اما امـان از آن پـدر که دید چـشـمش جـسم پـسر را تکّه تکّه اربـاً ارباست تـو بــودی و داغ غـم جــدّ غـریـبـت مائـیم و سـوز روضۀ یـابن الشـبـیبت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ماجرای بازسازی حرم امام رضا علیهالسلام توسط شیخ بهایی
نقـل است که فخر عـلما، شـیخ بهایی شد شامل لطف و کـرم خـاص خدایی گـفـتند بـیا فـاطـمه داده است رضایت معـمار حرم باش، عـلی کرده جدایت جا داشت بـنازد به هـمه عـالم امکـان روزیِ کمی نیست حرم سازی سلطان آن شیرکه خورده است نهاده اثرش را او خـرج حـرم کـرد تـمـام هـنرش را اخـلاص نـشان داد، خـدا داد تـوانـش فـردوسِ برین کرد بنا با دل و جانش نـزدیک به اتـمام حـرم بود که نـاگـاه دیـدند هـمه روی لب شـیخ نشـست آه با پوزش از آقای جهان گفت به یاران باید که کنم چـند شـبی ترک خـراسان مـن مـیروم امـا بـخـریـد آبـرویـم را اجر همه با مادرمان حـضرت زهـرا تا ایـنـکـه دوبـاره بـرسـم خـدمـت آقـا جز سردرِ این کعبه بسازید همه جا را در غـیـبت او گـشـت مهـیـا چه بنایی چه گـنـبد و گـلـدسـتۀ انـگـشت نـمایی به به چه ضریح و حرم و صحن و سرایی از شوقِ طوافش دل کعبه است هوایی ناگـاه چـنـین تـوصـیه گـردید ز خُـدّام وقتش شده معماری سر در شده اتمام گـفـتـند که ما اذن به این کـار نـداریم تا آمـدن شـیـخ هـمه لـحـظـه شـمـاریم هـنگـام سـفـر شـیخ به ما گفته مکرر کار خـود من هـست مـهـیـایی سر در گـفـتـند که از جای دگـر آمده دستـور فرمان امام است و پُر از حکمت و منظور پس ساخته شد سر درِ آن روضۀ رضوان کم داشت فقط روح الامین عرش خراسان پس شـیخ بهـایی ز سـفـر آمد و ناگـاه با دیدن سـردر ز دل خویش کـشید آه شد غوطه ور حسرت و غم حال و هوایش تا داشت تـوان کـرد گـله از رفـقـایش گـفـتند مکـدر نشو این امر امـام است سر پیچی رعیت ز شهنشاه حرام است یک خادم خوش روزی این روضۀ اعلا دیـدار نـصیـبـش شده در عـالـم رویـا کرده است چنین امر، به او قبله عالم بر شیخ پس از اینکه رساندی تو سلامم گو مرد خدا، پیرِ هنر، دست مـریزاد معـمـار کـرمـخـانه ما، خـانـهات آبـاد در خـانـۀ امـیـد تو در فـکـر طلـسمی ما کـار نـداریـم که آمـد به چه اسـمی بـسـپـار حـرم را بـه طـلـسـمِ کـرم مـا بـگـذار بــیـایـنـد هــمـه در حــرم مـا ای شیـخ بِـدان ما پدر هر بد و خوبیم ما طـایـفـه ذاتـاً هـمه ستـار العـیـوبـیم ما چـشـم بـه راهـیـم گـنـهـکـار بـیایـد با هـر چـه که آورده، خـریـدار بـیاید بـاید به حـرم پـاک شـود زائـر مـا تـا گـیـرد صـلـۀ تـذکــرۀ کـرب وبـلا را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
امشب ای دل با تمام غصهها بیگانه باش امشب ای جانْ جرعه نوش جام سقاخانه باش امشب ای عقل از میِ عشق رضا دیوانه باش ای فلک گِرد سرِ سلطان دین پروانه باش امشب ای هستی به شکرانه، خدا را سجده کن خالقِ سلطان علی موسی الرضا را سجده کن باز پیغـام سروش آمد، چرا بنـشستهای؟ این ندا ازحق به گوش آمد چرا بنشستهای؟ بحر رحمت در خروش آمد، چرا بنشستهای؟ ابر احسان، جُرمْ پوش آمد چرا بنشستهای؟ طالـعی ظاهـر شد و گردید اقـبالت بـلـند خیز و یکساعت بیا رندانه بارت را ببنید بر درِ باب الجواد امشب حوائج بیقرار در طواف طوس، دلهایِ کبوتر بیشمار عرش و فرش امشب همه خوشحال از دیدار یار هان که میگوید که با یک گل نمیگردد بهار؟ کلِّ هستی را بهار آمد، ببـین با چشم دل جان عالم را قـرارآمد، ببین با چـشم دل کور را عـیسی شـفا داد و رضا بینا کند مُرده را هم جان دهد، هم تا ابد احیا کند قـطـرۀ ناچـیز را با یک نظـر دریـا کـند هرکه خود را در حضور سبز او پیدا کند پی به اسـرار بلـنـد آفـریـنش بُـرده است آب از سرچشمه فیض الهی خورده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح مولا علی بن موسی رضا المرتضی علیهالسلام
این حریم کیست کز جوشِ ملائک روزِ بار نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار یارب این خاک گرامی مغرب خورشید کیست کز فروغش میشود چشم ملائک اشکبار کیست یارب در پس این پرده کز انفاس خوش میبرد از چشمها چون بوی پیراهن غبار همچو معنی در ضمیر لفظ پنهان گشته است در رضای او رضای حضرت پروردگار شِکوۀ غربت، غریبان را ز خاطر بار بست در غـریبی تا اقـامت کرد آن کـوهِ وقار وه چه گویم از صفای روضۀ پُر نور او کز فروغش کور روشن میشود بیاختیار همچو اوراق خزان بال ملائک ریختهست هر کجا پا مینهی در روضۀ آن شهریار میتوان رفـتن به آسانی به بال قـدسیان از حریم روضۀ او تا به عرش کردگار نقد میسازد بهـشت نسیه را بر زائران روضۀ جـنّتمثالش در دل شبهای تار میتوان خواند از جبین رحل مصحفهای او رازهای غیب را چون لوح محفوظ آشکار از سر گلدستهاش چون نخل ایمن تا سحر بر خـداجـویان شود برق تـجـلی آشکار چشمۀ کوثر به استقبالش آید روز حشر هر که را زین آستان بر جبهه بنشیند غبار میرود فـردا سراسر در خـیابان بهشت هر که را امروز افتد در خیابانش گذار هر که باشد در شـمار زائران درگهـش میتـواند شد شفـیعِ عـالـمی روزِ شـمار آتش دوزخ نمیگردد به گردش روز حشر از سر اخلاص هر کس گشت گِرد این مزار میشـود هـمـسایۀ دیـوار بر دیـوار خُلد در جوار روضۀ او هر که را باشد مزار بر جـبین هر که بنـشـیند غـبار درگهش داخـل جـنت شود از گرد ره بیانـتظار آن که باشد یک طواف مرقدش هفتاد حج فکر«صائب» چون تواند کرد فضلش را شمار؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
از صـبـح تـا نـمـاز عـشــا ایـسـتـادهام در انــتــظـار لــفــظ بـیــا ایـســتــادهام حس میکـنم که رو به خـدا ایـسـتادهام ایران پیاله ایست که لبریز کـوثر است این مملکت، نه میکـده آل حـیدر است در رو بــروی آیــنــههــا ایــســتــادهام دارد ز سمت عرش همه کاره میرسد خـورشـید با لـطـافـت مه پاره میرسد سـمـت ضـریـح رو به صـدا ایستادهام این دفـعـه هـزار و یکـم شد به ابجدت من آمـدم به شـوق تو و رفـت و آمدت بــا الــتــمــاس هـای دعــا ایــسـتـادهام من بودم و عـوالـم اسـرار و هیچ کس من بـودم و تـجـلـی دلـدار و هـیچ کس از خـادمـان نـگـفـت چــرا ایـسـتـادهام هر کس غریب مانده برای تو آشناست اصلا فقیر نیست کسی که تو را گداست بـیـمــارم و بــرای شــفــا ایـســتــادهام از بس وجود ناب تو پُر از مناقب است شاه معظمی به تو تعـظیم واجـب است من نـیــز در صـف اُمــرا ایـســتـادهام دریـای مـهـربـانـی پُــر از تـلاطــمـی اصـلا تـو عـلـت الـعـلـل هـر تـبـسـمی پـس در مـسـیـر قـبـلـهنـمـا ایـسـتـادهام یک عـمر ریزهخـوار تو با خـانـوادهام یک عـمر بر ضـریح شما سرنـهـادهام بـیاخـتــیــار رو بـه شـمـا ایـسـتـادهام هرچند در حریم تو چون من زیادهست اذن دخـولـم از دم باب الـجـواد هـست مـن بـه امــیـد روز جــزا ایـســتــادهام شیرین به عشق روی تو فرهاد میشود با تو گوهر…دخیل گوهرشاد میشود زلفـم …به دست باد… رهـا ایستادهام خـشکـم ولـی ز عـاطـفـه بـارانی تـوأم تو خـواسـتی که گرم غـزلخـوانی توأم تـا کـه مـرا کــنــیــد طـلا ایـســتــادهام تو کوثری …ز نسل طهورای احمدی شمس الشموس عالمی و نـور سرمدی در مـحـضـر تـو بـا عـلـمـا ایـسـتـادهام عشقم دلی ست گرچه سلامم زبانی اَست پـایم زمـیـنی اَست پـرم آسـمـانی اَست ردّم مـکـن مـگـو به خـطـا ایـسـتـادهام با تو کویر خشک چنان سبزه زار شد آهـو ز بـوی پـیـرهـنـت نـافـه دار شـد فـهـمـم نـمیرسـد که کـجـا ایـسـتـادهام من آمـدم که شاخـه نـبـاتی به من دهی تـشـنه شدم که آب حـیـاتی به من دهی امـضا کـنـی تو… کـربـبلا ایـسـتادهام در نـوکـری اگـرچـه کـمـی نامنـظـمـم یک عـمـر در پـنـاه شـهـنـشـاه عـالمـم در انــتــظــار مــاه عــزا ایــسـتــادهام گـر از حـدیث ابن شـبـیـبت حـسـینیام مرهـون نـقـل شـیخ مـفـیـد و کُـلـیـنیام مـن پــای ســیــدالــشـهـدا ایـســتــادهام حالا اجازه هست کمی روضهخوان شوم با بـال روضه راهی بـاغ جـنـان شـوم حـالا کـه بـا صـدای رســا ایـسـتـادهام زینب به نـالـه گـفـت گـلـو را بـیا نـبُر خون خـداست محض رضای خدا نـبُر خنجـر کـشید شـمر …چـرا ایستادهام؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
از بس محبت را به ما تکـرار کردی دل کندن از این عشق را دشوار کردی سائـل نـوازی سـیـرۀ اولاد زهـراست با خوب وبد با روی خوش رفتار کردی تا به ابـد بر عـهـد خـود مـا پـایـبـندیم شأنت مـشخـص میشـود از خـاندانت مـعــراج پـیـدا مـیشـود در آسـمـانت ما بـا تو فـهـمـیـدیم عـشـق زنـدگی را اینجا غبار صحـن، حکم تـوتـیا داشت ایوان طلایش ماه بود و روشنا داشت مـا بـیـن دریـای کـرم غـرق خـدائـیـم لـبـریـز عـشـق و بـاورم در مشهد تو از خـانـهام راحـتتـرم در مـشـهـد تو در صحن عـشقـت همنوای اشکهائـیم چشمان تو کاری به جز رحمت ندارد سـائـل زمـان خـواسـتن لـکـنـت ندارد ای مـهـربـانتـر از پـدر مـادر بـرایـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
وانشد روی من آخـر دری از این بهتر که نـدارد احـدی دلـبـری از این بـهـتـر از غـبار حـرمش حاجت خود میگـیرم نیست در ذهن کسی باوری از این بهتر مـسـتـم از قـطـرهای از بـادۀ سـقـاخـانـه رونکرده ست کسی ساغری از این بهتر پُر شد از خادم و دربان حرم این سلطان نیست اطراف کسی لشگری از این بهتر پشت زوّار تو مخفی شدهام، آری نیست مـوقع درد و دلـم سنـگـری از این بهتر بـه هـلال لـب ایـوان طـلایـش سـوگـنـد نیست در کشتن ما خنجری از این بهتر از حرم تا به حرم هست و در این دنیا نیست تا خـدا راه مـیـانبُـر تـری از این بهـتر روی دوش پـدرش آمده طـفلی به حـرم نیـست بین عـلـما منـبـری از این بهـتـر گـم شـدم تـا بـروم دفــتـر پـیــداشـدگـان نیست در باور من دفـتری از این بهـتر اینکه از باب جـواد آمده باشی به حـرم نیست در کل جهان بهتری از این بهتر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
به پائیزم زدم عـطر بهاری خـراسان را به امیدی که فروردین کند مهر تو آبان را خراسان دل ما تـشنۀ باران لطف توست که حاصل خیز کردی با قدمهایت بیابان را خنک شد از نسیم لطف تو شبهای تابستان بهاری کرد گرمای حریم تو زمستان را به شوق خواندن ابیاتی از مدح و ثنای توست تورّق میکنم هر روز اگر که چند دیوان را چنان بودن کنار پنجره فولاد شیرین است که بیماران نمیخواهند در آن عرصه درمان را جواب هر یک ما از جوار تو سه بار آمد که تنها دیده باشیم از تو الطاف سه چندان را غبار کـفـشداریهای تو حـکـم طلا دارد کسی ارزش نداده این چنین اجناس ارزان را پس از مشهد به سمت کربلا رفتیم و لطف تو برای ما رقم زد بهترین آغاز و پایان را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
لیـلـۀ مـیلاد مسـعـود ولیّ حـق رضاست پارۀ جسم نبی چشم و چراغ مرتضاست عــالـم آل رســول و زادۀ پــاک بـــتــول رهبر ملک قـدر فرماندۀ جـیش قضاست قبـلـۀ هـفـتـم که پـیـش بـارگـاه رفـعـتـش آسمان با وسعت بیانتها، تحت الشعاست نجـمـه زاده آفـتـابی را بـه هنگـام سـحـر کـافـتـاب بــامــدادان ذرّه او را گـداسـت قرص خورشید است این خورشید روی سرمدی ماه تابان است این، ماهی که ماه مصطفی است شمس پیش شمس حُسنش گاه مغرب گوشه گیر ماه از شرم رخش، هر صبحدم در انزواست موسی عمران بگردان روی از طور و ببین کانچه نادیدی عیان در خانۀ موسای ماست گر خدا خوانم ورا در مرتبت کفر است کفر ور جدا گویم خطا گفتم خطا گفتم خطاست عقل مدحش را کند، یا وهم وصفش آورد کان حقیری ناتوان و این فقیری بینواست کنت نورالله شنیدی؟ این فروغ سرمدی است نحن وجهالله خواندی؟ این جمال کبریاست از کجا جوئی دوا؟ خاکش بود داروی درد وز که میخواهی شفا؟ درگاه او دار الشّفاست گِرد کویش بر مشامم خوشتر از بوی بهشت آب جویش در مذاقم بهتر از آب بقـاست جز خدا هر کس بگوید وصف او را نادرست جز نبی هرکس بخواند مدح او را، نابجاست من ز خجلت آستین در کوی او دارم به رخ کـآسـتـان او زیـارتـگـاه خـیـل انـبـیـاست مرقـد او کعـبۀ جـان و طـوافـش کار دل صحن پاکش مروه و ایوان زرّینش صفاست بـا وجـود آنکه کـس قـدر ورا نـشـناخـته هم گدا با او هم او با هر گدایش آشناست دل به رویش داده یوسف بسکه رویش دلفروز جان ز بویش جسته عیسی بسکه رویش جانفراست بوی عـطر خُـلد، ارزانی برای اهل خُـلد من مشامم را صفا از خاک زوّار رضاست ناز دارد شهـر نیـشابـور بر باغ بـهـشت ز آنکه خاکش جای پای ناقۀ آن مقتداست عقد گوهر ریخته، جاری نمودی از دولب آن حدیثی را که بین شیعه زنجیر طلاست کی بود خوفش ز مأمون چون بود باکش ز خصم آنکه نقش شیرهای پرده را فرمانرواست منجی خلق دو عالم در دو عالم اوست او ضامن آهو، گرش تنها بخوانی، نارواست درد اگر داری برو از خاک او درمان بگیر مشکل ار داری بیا آری رضا مشکل گشاست دست شرق و غرب از این سرزمین پیوسته دور ز آنکه ایران را بدین فرزند زهرا اتّکاست سرزمین اهلبیت است این زمین و اهل آن تا رضا دارد، به تهدید عدو بیاعـتناست هر اَبَر قدرت، در اینجا پای مال آید چو مور هر سـتم گـستر، بسان دانه زیر آسیاست قدسیان روبند خاک هر که اینجا زائر است عرشیان گویند آمین هر که را اینجا دعاست طوف قبرش کن که در محشر مقام زائرش فوق زوّار حسین ابن علی در کربلاست سر بخاکش نِه که در میزان و در حشر و صراط زائر خود را رهائی بخش از خوف جزاست بشنو از موسای کاظم این روایت را که گفت زائر قبر رضا در عـرش زوّار خداست نـاز تا صبـح جـزا بر سـفـرۀ مـریـم کـند هر که را در کاسه از مهمانسرای او غذاست بر فـراز قـبّهاش دارد لـوائی سبـز رنگ شیعه تا صبح قیامت زنده زیر این لواست گربه عالم بنگری هر کشوری را مرکزی است مرکز ایران اسلامی، خراسان رضاست ای که موسایت ثناخوان گشته در مصر وجود وی که عیسایت بچرخ چارمین مدحت سراست ای که ذکر آشـنایت، نـا امـیـدان را امـیـد وی که نام دلربایت، بینوایان را نواست کیستم من؟ تا که در کوی تو گردم ملتجی اولـیـاءالله را سـوی تـو روی الـتـجـاست من نمیگویم خدائی لیک گویم چون خدا نعـمتت بیابـتدا و رحـمـتت بیانـتهـاست بر فقیر اعطا نمودی پیشتر از آنچه خواست بر گدا انفاق کردی بیشتر از آنچه خواست من نه مدحت را از آن گفتم که دانستم کهای بل از آن گفتم که جز مدح تو را گفتن خطاست تـشنهای بـودم که از آب بـقا گـفتم سخـن چون تو خضر رحمتی در بیت بیتم رهنماست آنکه سائل را نـراند از سـر کویش توئی و اینکه گردیده گدایت میثم بیدست و پاست فخر بر رضوان کند زیرا در این کو، ملتجی ست ناز بر شاهان فروشد ز آنکه بر این در، گداست
: امتیاز
|