- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زیارت مخصوصه امام رضا علیهالسلام
امروز پُـر از حال و هـوای طـوسم با صحن و سرا و گـنـبدت مأنـوسم بـدجـور دلــم هــوایِ مـشـهـد کـرده در حسرتِ یک زیارتِ مخصوصم **** عادل حسین قربان **** از گـریـه پُـرم ... شـبـیـه اقـیانـوسم مـحـتـاجِ سـفـر بـه نـقـطـۀ پـابـوسـم ای کـاش، مــیـان زائـرانـش بــودم جامـانـدهای از زیارتِ مخـصوصم **** رضا قاسمی **** ز عــشـقـت طـالـب امــداد هــسـتـم گـدای صـحـن گــوهـرشـاد هـسـتـم به شوق یک نگـاهـت یا رضا جان دخــیـل پــنــجــره فــولاد هــســتــم **** محمد مبشری ****
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ای از ازل به اهل زمین، اهل آسـمان تـابـیده پـرتـوِ بـرکـاتت به هـر زمـان با اذنِ حق، عـوالـم هـسـتی، تـمام قـد شد قـبلِ خـلـقـتت، به ولای تو امتحان لطفِ خـدای عَـزَّو جَل بود، اینکه شد توحید بر ولای تو مشروط، آن زمان آری در عالمِ ملکوت، آن شبِ حضور وقتی شدی، میان نبی و علی، عیان(۱) فرمود مصطفی بتو: میبینم از الَست خـیرِ کـثـیر از تو به اهلِ همه جـهـان ذرّیـۀ رسـول خـدا، سـبـط مـرتـضـی یـعـنـی رسـیـده آیـنـۀ فـاطـمـه، رضـا هر کس که شد مقرب تو، عبد داور است عارف به حقِّ حضرتت، از هر که بهتر است هم برتر از پیـمـبر مـرسل، مدافـعـت هم از فرشتگانِ مقرّب فراتر است(۲) دارد به حقّ معـرفـتـت کاملاً شناخت هر کس بدونِ چون و چرا بر تو یاور است مـقـتولِ توست، در درجـاتِ پیـمـبران محبوب قلب پاک تو مجنون حیدر است یک دعبلِ تو تیغِ زبانش، چو صد سپاه یک شیخِ طوسیِ تو به صد حوزه رهبر است بُهـلـولِ تو، مـعـلمِ یک امـتِ شـماست فریاد او به صحنِ گهرشاد، کیمیاست تو وجـهِ ذوالـجـلالی و ما طـائـر شما تـو جـلـوۀ جــمـالـی و مـا زائـر شـمـا تردید در اطاعـتـتان، عینِ کافریست ای وای بر کـسی که شود منکـر شما پاسخ به هر سوال که سائل نکرده است آمـاده اسـت در سـخـنِ حـاضـر شـمـا اصلاً کجا فـضائل تو وصف میشود مـانـده به کـار خـود قـلـمِ شاعـر شـما چشمِ خدائی و همه جا هست منـظرت تـو نـاظـر جـهـان و خـدا نـاظـر شـما اَعـمال ما بدستِ تو هر روز میرسد هر روز از تو نـالۀ جانـسوز میرسد افسوس، شیعه قلب تو رنجور میکند مـا را گـنـاه، از تو فـقـط دور میکنـد گاهی که دیده، در طلبِ این و آن رود این دیده را، همان تُهی از نور میکند هر غفلتِ محبِ تو، تیری به قلب توست شیـطان مرا ز راهِ تو مسـتور میکـند از بس رئوف هستی و بنده نواز و خوب حق، فیضِ توبه بر همه مقدور میکند آقــا تـو را بــجــان جــواد الائــمّـهات رحـمـی به دوسـتـان جـواد الائـمـهات حـالا کـه دادهای بـه دلـم، اعـتـمـاد را خـواهم ز تو شـفـاعتِ روز مـعـاد را فـضلت اگر عـطا نکـنـد بر محـبِ تو روز حساب، من چه کنم، عدل و داد را معروف شد، غریبه و منکـر شد آشنا جز خون که ریشه کَن نکند هر فساد را تا شیعه، از حـریـم شما میکـند دفـاع یـاری کـنـد عـنـایتِ تـو ایـن نـهـاد را محـبوب تر ز یاریِ مـؤمن، نـدیـدهایم احـیــا کــنـیـم بـا مــددِ تـو جــهــاد را حیَّ علیَ الجهاد، که مردانِ روزگـار بـا اقــتـدا بـه شـاهِ ولایـنـد، رسـتـگـار آقـا بـحــقّ فـاطــمـه دل را جــلا بــده ما را بـرای روز ظـهـور اعـتـلا بـده هر درد میکشیم، ز دوریِ دلبر است مــا را بـــرای آمــدنِ او صــلا بـــده حالا که راهِ گـنبد خضرا ز تنگـناست مــا را پـنــاه ســایـۀ گـنــبـد طـلا بـده فکـرِ رفـاه نیست محِبت، به تـشـنگان مثـل هـمـیـشـه، جـرعـۀ جـام بـلا بـده ویزای اربعین، فقط امضای دست توست تــا زنــدهایـم، تــذکــرۀ کــربــلا بــده تـنـهـا نـه راهِ قـدس، رهِ کــربـلا رود راه مـدیـنـه مـکـه هـم از نـیــنـوا رود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
با واژههای بخـشش و احسان همیشه یـاد حـرم میافـتـم و بـاران هـمـیـشه حال خرابت را طبیبش میکند خـوب اینجاکه حتمی میشود درمان همیشه مـن سـائـل هـر روزۀ ایـن آســتــانـم جور است در این سفره آب و نان همیشه خیلی حرم رفـتـم ولی قـطعاً بهشتـنـد باب الـجـواد و گـوشۀ ایـوان هـمیـشه هر حـاجـت ناگـفـتـهای اینجا روا شد با یک نگـاه حـضرت سلطان همیشه هــسـتـم دخــیـل پـنـجــره فــولادِ آقــا سر میدهم جانم علی موسی الرضا را بـیآبـرو هـم آبـرومـنـد اسـت ایـنـجـا صورت به صورت نقش لبخند است اینجا خوب است آهـوی گـرفـتـار تو بودن پس خوش به حال هر که دربند است اینجا از آب سـقـاخـانـهات مهـمـانـمان کـن هر جرعهاش شیرین تر از قند است اینجا در این حرم هر چه بخواهی میدهندت به سـادگی جـویـنده یابنده است اینـجا حالا که مـیدانی تـمـام خـواهـشـم را آقـا بـرات کـربـلا چـنـد است اینـجـا؟ ماندن کنار پنجـره فـولاد خوب است بانگ اذان صحن گوهرشاد خوب است بودم خراب و عطر مرقد بهترم کرد گـلـدستهها و رنگ گـنـبد بهـترم کرد هربار که زائـر شـدم سمت خـراسان حال و هـوای شهر مشهـد بهترم کرد بـا روسـیـاهـی آمـدم مـثــل گـذشــتـه بـا مـهـربـانـیاش مـجـدد بهـترم کرد اینـجـاسـت داروخـانـۀ تـضـمـیـنی ما طعـم غذای حـضرتی، بد بهترم کرد قبلش به قم بعدش به مشهد رهـسپارم هر مرتبه این رفت و آمد بهترم کرد حال مرا نام رضا جان زیر و رو کرد ذکر مدد شاه خراسان زیر و رو کرد تـو آمـدی و مـهــربــانـی بـا تـو آمـد آئـین عـشـق و هـمـزبـانی بـا تـو آمد دنـبـال ردپــای تـو از عــرش اعـلـی نـا گــفـتـههـای آسـمـانـی بـا تــو آمـد از آن زمانکه خاک زر شد با نگاهت دریــای جـود بـیکـرانـی بـا تـو آمـد ما زیر این سایه در آرامش نـشـستیم تـو آمـدی و ســایـه بـانـی بـا تـو آمـد مشهد بهشت و جنت الاعـلاست آری بـاغ و بـهـشـتـم زود آنـی بـا تـو آمـد ای امـتـداد حـضـرت زهـرا و حـیدر هـستی تو نـور دیدۀ موسی بن جعفر آئـیـنـه در آئـیـنـه تـکـثـیـر عـلـی شـد هر زائری خیره به تصویر عـلی شد ایـنجا کـلاس درس دارد هر رواقـش در این حرم هر سینه تسخیر علی شد مشهد نجـف کـرب وبلا فـرقی ندارد هرجا حرم شد وقف تفـسیر عـلی شد جانم علی موسی الرضایش دلنشین است نـقـاره هـم آوای تـکــبـیـر عـلـی شـد خوشبخت آنکه پای این سفره نشـسته یک لقمهای نان خورد و پاگیر علی شد روزی خوران حضرت شمس الشموسیم ما نوکران حـضرت سلـطان طـوسیم در عمق چشمانت همیشه روضه برپاست چشمان ابریات همیشه مثل دریاست قـدری بـرای کــربـلا قـدری مـدیـنـه در کربلای حجره دل دنبال زهراست حـتـمـا پـسـر در مـقـتـل بـابـا مـیآیـد وقتی پدر در گوشهای بییار و تنهاست صد شکـر بـالای سـرت آمد جـوادت چیزی مگر جز این دل تنگ تو میخواست اما امـان از آن پـدر که دید چـشـمش جـسم پـسر را تکّه تکّه اربـاً ارباست تـو بــودی و داغ غـم جــدّ غـریـبـت مائـیم و سـوز روضۀ یـابن الشـبـیبت
: امتیاز
|
ماجرای بازسازی حرم امام رضا علیهالسلام توسط شیخ بهایی
نقـل است که فخر عـلما، شـیخ بهایی شد شامل لطف و کـرم خـاص خدایی گـفـتند بـیا فـاطـمه داده است رضایت معـمار حرم باش، عـلی کرده جدایت جا داشت بـنازد به هـمه عـالم امکـان روزیِ کمی نیست حرم سازی سلطان آن شیرکه خورده است نهاده اثرش را او خـرج حـرم کـرد تـمـام هـنرش را اخـلاص نـشان داد، خـدا داد تـوانـش فـردوسِ برین کرد بنا با دل و جانش نـزدیک به اتـمام حـرم بود که نـاگـاه دیـدند هـمه روی لب شـیخ نشـست آه با پوزش از آقای جهان گفت به یاران باید که کنم چـند شـبی ترک خـراسان مـن مـیروم امـا بـخـریـد آبـرویـم را اجر همه با مادرمان حـضرت زهـرا تا ایـنـکـه دوبـاره بـرسـم خـدمـت آقـا جز سردرِ این کعبه بسازید همه جا را در غـیـبت او گـشـت مهـیـا چه بنایی چه گـنـبد و گـلـدسـتۀ انـگـشت نـمایی به به چه ضریح و حرم و صحن و سرایی از شوقِ طوافش دل کعبه است هوایی ناگـاه چـنـین تـوصـیه گـردید ز خُـدّام وقتش شده معماری سر در شده اتمام گـفـتـند که ما اذن به این کـار نـداریم تا آمـدن شـیـخ هـمه لـحـظـه شـمـاریم هـنگـام سـفـر شـیخ به ما گفته مکرر کار خـود من هـست مـهـیـایی سر در گـفـتـند که از جای دگـر آمده دستـور فرمان امام است و پُر از حکمت و منظور پس ساخته شد سر درِ آن روضۀ رضوان کم داشت فقط روح الامین عرش خراسان پس شـیخ بهـایی ز سـفـر آمد و ناگـاه با دیدن سـردر ز دل خویش کـشید آه شد غوطه ور حسرت و غم حال و هوایش تا داشت تـوان کـرد گـله از رفـقـایش گـفـتند مکـدر نشو این امر امـام است سر پیچی رعیت ز شهنشاه حرام است یک خادم خوش روزی این روضۀ اعلا دیـدار نـصیـبـش شده در عـالـم رویـا کرده است چنین امر، به او قبله عالم بر شیخ پس از اینکه رساندی تو سلامم گو مرد خدا، پیرِ هنر، دست مـریزاد معـمـار کـرمـخـانه ما، خـانـهات آبـاد در خـانـۀ امـیـد تو در فـکـر طلـسمی ما کـار نـداریـم که آمـد به چه اسـمی بـسـپـار حـرم را بـه طـلـسـمِ کـرم مـا بـگـذار بــیـایـنـد هــمـه در حــرم مـا ای شیـخ بِـدان ما پدر هر بد و خوبیم ما طـایـفـه ذاتـاً هـمه ستـار العـیـوبـیم ما چـشـم بـه راهـیـم گـنـهـکـار بـیایـد با هـر چـه که آورده، خـریـدار بـیاید بـاید به حـرم پـاک شـود زائـر مـا تـا گـیـرد صـلـۀ تـذکــرۀ کـرب وبـلا را
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
امشب ای دل با تمام غصهها بیگانه باش امشب ای جانْ جرعه نوش جام سقاخانه باش امشب ای عقل از میِ عشق رضا دیوانه باش ای فلک گِرد سرِ سلطان دین پروانه باش امشب ای هستی به شکرانه، خدا را سجده کن خالقِ سلطان علی موسی الرضا را سجده کن باز پیغـام سروش آمد، چرا بنـشستهای؟ این ندا ازحق به گوش آمد چرا بنشستهای؟ بحر رحمت در خروش آمد، چرا بنشستهای؟ ابر احسان، جُرمْ پوش آمد چرا بنشستهای؟ طالـعی ظاهـر شد و گردید اقـبالت بـلـند خیز و یکساعت بیا رندانه بارت را ببنید بر درِ باب الجواد امشب حوائج بیقرار در طواف طوس، دلهایِ کبوتر بیشمار عرش و فرش امشب همه خوشحال از دیدار یار هان که میگوید که با یک گل نمیگردد بهار؟ کلِّ هستی را بهار آمد، ببـین با چشم دل جان عالم را قـرارآمد، ببین با چـشم دل کور را عـیسی شـفا داد و رضا بینا کند مُرده را هم جان دهد، هم تا ابد احیا کند قـطـرۀ ناچـیز را با یک نظـر دریـا کـند هرکه خود را در حضور سبز او پیدا کند پی به اسـرار بلـنـد آفـریـنش بُـرده است آب از سرچشمه فیض الهی خورده است
: امتیاز
|
مدح مولا علی بن موسی رضا المرتضی علیهالسلام
این حریم کیست کز جوشِ ملائک روزِ بار نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار یارب این خاک گرامی مغرب خورشید کیست کز فروغش میشود چشم ملائک اشکبار کیست یارب در پس این پرده کز انفاس خوش میبرد از چشمها چون بوی پیراهن غبار همچو معنی در ضمیر لفظ پنهان گشته است در رضای او رضای حضرت پروردگار شِکوۀ غربت، غریبان را ز خاطر بار بست در غـریبی تا اقـامت کرد آن کـوهِ وقار وه چه گویم از صفای روضۀ پُر نور او کز فروغش کور روشن میشود بیاختیار همچو اوراق خزان بال ملائک ریختهست هر کجا پا مینهی در روضۀ آن شهریار میتوان رفـتن به آسانی به بال قـدسیان از حریم روضۀ او تا به عرش کردگار نقد میسازد بهـشت نسیه را بر زائران روضۀ جـنّتمثالش در دل شبهای تار میتوان خواند از جبین رحل مصحفهای او رازهای غیب را چون لوح محفوظ آشکار از سر گلدستهاش چون نخل ایمن تا سحر بر خـداجـویان شود برق تـجـلی آشکار چشمۀ کوثر به استقبالش آید روز حشر هر که را زین آستان بر جبهه بنشیند غبار میرود فـردا سراسر در خـیابان بهشت هر که را امروز افتد در خیابانش گذار هر که باشد در شـمار زائران درگهـش میتـواند شد شفـیعِ عـالـمی روزِ شـمار آتش دوزخ نمیگردد به گردش روز حشر از سر اخلاص هر کس گشت گِرد این مزار میشـود هـمـسایۀ دیـوار بر دیـوار خُلد در جوار روضۀ او هر که را باشد مزار بر جـبین هر که بنـشـیند غـبار درگهش داخـل جـنت شود از گرد ره بیانـتظار آن که باشد یک طواف مرقدش هفتاد حج فکر«صائب» چون تواند کرد فضلش را شمار؟
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
از صـبـح تـا نـمـاز عـشــا ایـسـتـادهام در انــتــظـار لــفــظ بـیــا ایـســتــادهام حس میکـنم که رو به خـدا ایـسـتادهام ایران پیاله ایست که لبریز کـوثر است این مملکت، نه میکـده آل حـیدر است در رو بــروی آیــنــههــا ایــســتــادهام دارد ز سمت عرش همه کاره میرسد خـورشـید با لـطـافـت مه پاره میرسد سـمـت ضـریـح رو به صـدا ایستادهام این دفـعـه هـزار و یکـم شد به ابجدت من آمـدم به شـوق تو و رفـت و آمدت بــا الــتــمــاس هـای دعــا ایــسـتـادهام من بودم و عـوالـم اسـرار و هیچ کس من بـودم و تـجـلـی دلـدار و هـیچ کس از خـادمـان نـگـفـت چــرا ایـسـتـادهام هر کس غریب مانده برای تو آشناست اصلا فقیر نیست کسی که تو را گداست بـیـمــارم و بــرای شــفــا ایـســتــادهام از بس وجود ناب تو پُر از مناقب است شاه معظمی به تو تعـظیم واجـب است من نـیــز در صـف اُمــرا ایـســتـادهام دریـای مـهـربـانـی پُــر از تـلاطــمـی اصـلا تـو عـلـت الـعـلـل هـر تـبـسـمی پـس در مـسـیـر قـبـلـهنـمـا ایـسـتـادهام یک عـمر ریزهخـوار تو با خـانـوادهام یک عـمر بر ضـریح شما سرنـهـادهام بـیاخـتــیــار رو بـه شـمـا ایـسـتـادهام هرچند در حریم تو چون من زیادهست اذن دخـولـم از دم باب الـجـواد هـست مـن بـه امــیـد روز جــزا ایـســتــادهام شیرین به عشق روی تو فرهاد میشود با تو گوهر…دخیل گوهرشاد میشود زلفـم …به دست باد… رهـا ایستادهام خـشکـم ولـی ز عـاطـفـه بـارانی تـوأم تو خـواسـتی که گرم غـزلخـوانی توأم تـا کـه مـرا کــنــیــد طـلا ایـســتــادهام تو کوثری …ز نسل طهورای احمدی شمس الشموس عالمی و نـور سرمدی در مـحـضـر تـو بـا عـلـمـا ایـسـتـادهام عشقم دلی ست گرچه سلامم زبانی اَست پـایم زمـیـنی اَست پـرم آسـمـانی اَست ردّم مـکـن مـگـو به خـطـا ایـسـتـادهام با تو کویر خشک چنان سبزه زار شد آهـو ز بـوی پـیـرهـنـت نـافـه دار شـد فـهـمـم نـمیرسـد که کـجـا ایـسـتـادهام من آمـدم که شاخـه نـبـاتی به من دهی تـشـنه شدم که آب حـیـاتی به من دهی امـضا کـنـی تو… کـربـبلا ایـسـتادهام در نـوکـری اگـرچـه کـمـی نامنـظـمـم یک عـمـر در پـنـاه شـهـنـشـاه عـالمـم در انــتــظــار مــاه عــزا ایــسـتــادهام گـر از حـدیث ابن شـبـیـبت حـسـینیام مرهـون نـقـل شـیخ مـفـیـد و کُـلـیـنیام مـن پــای ســیــدالــشـهـدا ایـســتــادهام حالا اجازه هست کمی روضهخوان شوم با بـال روضه راهی بـاغ جـنـان شـوم حـالا کـه بـا صـدای رســا ایـسـتـادهام زینب به نـالـه گـفـت گـلـو را بـیا نـبُر خون خـداست محض رضای خدا نـبُر خنجـر کـشید شـمر …چـرا ایستادهام؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
از بس محبت را به ما تکـرار کردی دل کندن از این عشق را دشوار کردی سائـل نـوازی سـیـرۀ اولاد زهـراست با خوب وبد با روی خوش رفتار کردی تا به ابـد بر عـهـد خـود مـا پـایـبـندیم شأنت مـشخـص میشـود از خـاندانت مـعــراج پـیـدا مـیشـود در آسـمـانت ما بـا تو فـهـمـیـدیم عـشـق زنـدگی را اینجا غبار صحـن، حکم تـوتـیا داشت ایوان طلایش ماه بود و روشنا داشت مـا بـیـن دریـای کـرم غـرق خـدائـیـم لـبـریـز عـشـق و بـاورم در مشهد تو از خـانـهام راحـتتـرم در مـشـهـد تو در صحن عـشقـت همنوای اشکهائـیم چشمان تو کاری به جز رحمت ندارد سـائـل زمـان خـواسـتن لـکـنـت ندارد ای مـهـربـانتـر از پـدر مـادر بـرایـم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
وانشد روی من آخـر دری از این بهتر که نـدارد احـدی دلـبـری از این بـهـتـر از غـبار حـرمش حاجت خود میگـیرم نیست در ذهن کسی باوری از این بهتر مـسـتـم از قـطـرهای از بـادۀ سـقـاخـانـه رونکرده ست کسی ساغری از این بهتر پُر شد از خادم و دربان حرم این سلطان نیست اطراف کسی لشگری از این بهتر پشت زوّار تو مخفی شدهام، آری نیست مـوقع درد و دلـم سنـگـری از این بهتر بـه هـلال لـب ایـوان طـلایـش سـوگـنـد نیست در کشتن ما خنجری از این بهتر از حرم تا به حرم هست و در این دنیا نیست تا خـدا راه مـیـانبُـر تـری از این بهـتر روی دوش پـدرش آمده طـفلی به حـرم نیـست بین عـلـما منـبـری از این بهـتـر گـم شـدم تـا بـروم دفــتـر پـیــداشـدگـان نیست در باور من دفـتری از این بهـتر اینکه از باب جـواد آمده باشی به حـرم نیست در کل جهان بهتری از این بهتر
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
به پائیزم زدم عـطر بهاری خـراسان را به امیدی که فروردین کند مهر تو آبان را خراسان دل ما تـشنۀ باران لطف توست که حاصل خیز کردی با قدمهایت بیابان را خنک شد از نسیم لطف تو شبهای تابستان بهاری کرد گرمای حریم تو زمستان را به شوق خواندن ابیاتی از مدح و ثنای توست تورّق میکنم هر روز اگر که چند دیوان را چنان بودن کنار پنجره فولاد شیرین است که بیماران نمیخواهند در آن عرصه درمان را جواب هر یک ما از جوار تو سه بار آمد که تنها دیده باشیم از تو الطاف سه چندان را غبار کـفـشداریهای تو حـکـم طلا دارد کسی ارزش نداده این چنین اجناس ارزان را پس از مشهد به سمت کربلا رفتیم و لطف تو برای ما رقم زد بهترین آغاز و پایان را
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
لیـلـۀ مـیلاد مسـعـود ولیّ حـق رضاست پارۀ جسم نبی چشم و چراغ مرتضاست عــالـم آل رســول و زادۀ پــاک بـــتــول رهبر ملک قـدر فرماندۀ جـیش قضاست قبـلـۀ هـفـتـم که پـیـش بـارگـاه رفـعـتـش آسمان با وسعت بیانتها، تحت الشعاست نجـمـه زاده آفـتـابی را بـه هنگـام سـحـر کـافـتـاب بــامــدادان ذرّه او را گـداسـت قرص خورشید است این خورشید روی سرمدی ماه تابان است این، ماهی که ماه مصطفی است شمس پیش شمس حُسنش گاه مغرب گوشه گیر ماه از شرم رخش، هر صبحدم در انزواست موسی عمران بگردان روی از طور و ببین کانچه نادیدی عیان در خانۀ موسای ماست گر خدا خوانم ورا در مرتبت کفر است کفر ور جدا گویم خطا گفتم خطا گفتم خطاست عقل مدحش را کند، یا وهم وصفش آورد کان حقیری ناتوان و این فقیری بینواست کنت نورالله شنیدی؟ این فروغ سرمدی است نحن وجهالله خواندی؟ این جمال کبریاست از کجا جوئی دوا؟ خاکش بود داروی درد وز که میخواهی شفا؟ درگاه او دار الشّفاست گِرد کویش بر مشامم خوشتر از بوی بهشت آب جویش در مذاقم بهتر از آب بقـاست جز خدا هر کس بگوید وصف او را نادرست جز نبی هرکس بخواند مدح او را، نابجاست من ز خجلت آستین در کوی او دارم به رخ کـآسـتـان او زیـارتـگـاه خـیـل انـبـیـاست مرقـد او کعـبۀ جـان و طـوافـش کار دل صحن پاکش مروه و ایوان زرّینش صفاست بـا وجـود آنکه کـس قـدر ورا نـشـناخـته هم گدا با او هم او با هر گدایش آشناست دل به رویش داده یوسف بسکه رویش دلفروز جان ز بویش جسته عیسی بسکه رویش جانفراست بوی عـطر خُـلد، ارزانی برای اهل خُـلد من مشامم را صفا از خاک زوّار رضاست ناز دارد شهـر نیـشابـور بر باغ بـهـشت ز آنکه خاکش جای پای ناقۀ آن مقتداست عقد گوهر ریخته، جاری نمودی از دولب آن حدیثی را که بین شیعه زنجیر طلاست کی بود خوفش ز مأمون چون بود باکش ز خصم آنکه نقش شیرهای پرده را فرمانرواست منجی خلق دو عالم در دو عالم اوست او ضامن آهو، گرش تنها بخوانی، نارواست درد اگر داری برو از خاک او درمان بگیر مشکل ار داری بیا آری رضا مشکل گشاست دست شرق و غرب از این سرزمین پیوسته دور ز آنکه ایران را بدین فرزند زهرا اتّکاست سرزمین اهلبیت است این زمین و اهل آن تا رضا دارد، به تهدید عدو بیاعـتناست هر اَبَر قدرت، در اینجا پای مال آید چو مور هر سـتم گـستر، بسان دانه زیر آسیاست قدسیان روبند خاک هر که اینجا زائر است عرشیان گویند آمین هر که را اینجا دعاست طوف قبرش کن که در محشر مقام زائرش فوق زوّار حسین ابن علی در کربلاست سر بخاکش نِه که در میزان و در حشر و صراط زائر خود را رهائی بخش از خوف جزاست بشنو از موسای کاظم این روایت را که گفت زائر قبر رضا در عـرش زوّار خداست نـاز تا صبـح جـزا بر سـفـرۀ مـریـم کـند هر که را در کاسه از مهمانسرای او غذاست بر فـراز قـبّهاش دارد لـوائی سبـز رنگ شیعه تا صبح قیامت زنده زیر این لواست گربه عالم بنگری هر کشوری را مرکزی است مرکز ایران اسلامی، خراسان رضاست ای که موسایت ثناخوان گشته در مصر وجود وی که عیسایت بچرخ چارمین مدحت سراست ای که ذکر آشـنایت، نـا امـیـدان را امـیـد وی که نام دلربایت، بینوایان را نواست کیستم من؟ تا که در کوی تو گردم ملتجی اولـیـاءالله را سـوی تـو روی الـتـجـاست من نمیگویم خدائی لیک گویم چون خدا نعـمتت بیابـتدا و رحـمـتت بیانـتهـاست بر فقیر اعطا نمودی پیشتر از آنچه خواست بر گدا انفاق کردی بیشتر از آنچه خواست من نه مدحت را از آن گفتم که دانستم کهای بل از آن گفتم که جز مدح تو را گفتن خطاست تـشنهای بـودم که از آب بـقا گـفتم سخـن چون تو خضر رحمتی در بیت بیتم رهنماست آنکه سائل را نـراند از سـر کویش توئی و اینکه گردیده گدایت میثم بیدست و پاست فخر بر رضوان کند زیرا در این کو، ملتجی ست ناز بر شاهان فروشد ز آنکه بر این در، گداست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
اشتباهی رفتهام راهی که اصلاً راه نیست دستگیری کن ز پا افتاده را گمراه نیست ضامن آهو! ضمانت کن دو دستم را بگیر هیچ راهی تا خـدا مانند تو کـوتاه نیست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
بارک الله نجـمـه امشب آفـتاب آوردهای وجه ناپـیدای حق را بینـقـاب آوردهای از دل دریای رحـمت دُرِّ نـاب آوردهای گل به دست خود گرفتی یا گلاب آوردهای؟
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
صبح است و در بزم چمن، هر گل تبسمّ میکند باغ از طراوت، حُسن یوسف را تجسّم میکند در حیرت درگاه او، دل دست و پا گم میکند روزی که عالمگیر شد اشراق فیض عام او آن روز آغـوش پـدر شـد بسـتـر آرام او این اصل مصباح الهدی، مشکات علم و نور شد از اشتیاق وصل او موسی کلیم طور شد ای بتشکنتر از خلیل! ای یار موسای کلیم ای سینهات طور سنین، ای صاحب قلب سلیم آن کس که خیزد آفتاب از آستان او تویی در آفـرینش نکـتۀ باریکتر از مو تویی این پنـجۀ مشکلگـشا رفع گـرفتاری کند از خواب غفلت خلق را دعوت به بیداری کند تا صحبت از این پارۀ جان پیمبر میشود دنیای ما با عشق او دنیای دیگر میشود گاهی قدم در وادی صبر و توکل میزنم خارم ولی دست طلب بر دامن گُل میزنم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
من که با گرد و غبارت هم برابر نیستم از همه کمتر منم از هیچ کس سر نیستم زائرانت جای خود، حتی به کفترهای تو غبطه خواهم خورد، حالا که کبوتر نیستم من اگر یک لحظه هم جز خانهات جایی روم مادرم شیرش حرامم باد ... نوکـر نیستم من بـرای اسـتـلام کـعـبـهات در نـوبـتـم یک نگاهی به تَهِ صف کن، من آخر نیستم قـایـق بـیبـادبـانـم روی مــوج زائــران هـیچ جایی بهـتر از ایـنجا شـناور نیستم از ضریح تو گلاب ناب میجـوشد فقـط تا که عطرآگین شوم دنبال قَمصَر نیستم میهمانت هستم آقا جان..."بفرمایی" بگو تا ببـیـنی "داخلم"... دیگـر دَمِ در نیـستم تا که دیدم یک فلج بر روی پایش ایستاد غبطه خوردم که چرا من مبـتلاتر نیستم هر کسی که دید وضعم را به حالم گریه کرد فکـر میکـردم که دیگر گریه آور نیستم پنجره فـولادیام کـن که شـفـا لازم شدم من مریضم گرچه اصلا بین بستر نیستم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ذكر پابوس شما از لب باران میریخت ابر هم زير قدمهای شما جان میريخت هـرچه درد است به امـيّـد دوا آمـده بود از كفِ دست دعای همه درمان میريخت عطر در عطر در ايوان حرم گل پاشید باد بر دوش همه زلف پريشان میريخت نور در آيـنههای حـرمت گـل میكاشت از نگـاه در و ديوار گـلـستان میريخت روی انگـشت هـمه ذکر دعـا پَـر میزد از ضريـح لب تو آيۀ احـسان میريخت چـشم در قاب مفاتـيح تو را خط میبرد روی اسليمی لب، نام تو طوفان میريخت روز بر قامت خورشيد فلک، شب در ماه نور از چشمه خورشيد خراسان میريخت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
بـخـوان هـشـتـمـیـن جـلـوۀ ربّـنـا را امـــام قـــدر را، امــیـــر قــضــا را امام رئـوفی که سلـطان طوس است که سلطان طوس و انیس النفوس است چه اذن دخـولی؛ « یَـرَونَ مَقـامی» بخوان زیر لب: «یَسمَعونَ کلامی» چه دوری دل من، چه دیری دل من ز خـوف و رجـا نـاگـزیـری دل من ســلامٌ عـلـی آل یـاسـیـن بـخــوان و دو رکعت از آن شور شیرین بخوان و که شبهای شور و شعف روزیات باد سحرهای نور و شرف روزیات باد گـواهـی تو ای شـعـر روز قـیـامـت کـه سـیــد مـحــمــد جـواد شــرافـت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
الـمـنـت لله کـه شـدم شـیــعـه ایــران تنها کـس و کارم شده آقای خـراسان فخرم شده همسایگیِ حضرت سلطان یک عمر نشستم سَرِ این سفرۀ احسان من آخـر خـط بـودم و او داد پـنـاهـم روی سـیـهـم دیـد، ولی کـرد نگـاهـم در مدح تو محکوم، به حـیرانیام آقا پـابـوسـی تـو بُـرد پــریـشـانـیام آقـا ای چـارۀ هـر بیسر و سامـانیام آقا آخر کُـنَـد عـشـق تو خـراسـانیام آقا دلـدادۀ مشهـد شدم و حـال و هـوایش داده است به من جان، حرم و خاطرههایش هر چـند به جـز آه به پـیـمـانه نداریم سرمایه به جـز این دل دیوانه نداریم در خـانه اگر سـفـرۀ شـاهـانه نـداریم جز صحن گوهرشاد تو میخانه نداریم میـخـانۀ ما مست کننده است خـیالش هر کس که در آن مست نشد وای به حالش ای ســایـۀ بـالاســرم ای راه نـجـاتـم ای قبله و قرآن من و صوم و صلاتم ای آب حـیـاط حـرمـت، آب حــیـاتـم جـز تو که به دادم برسد وقـت وفـاتم عمرم شده با نوکری خوب کسی سر فریاد رسم گر تویی از مرگ چه بهتر؟ افسوس خورم تا ابد از بیسر و پایی نه فرشچـیان گـشتم و نه شـیخ بهایی نه دعـبلـم و روی لـبـم شعـر رسایی نه خوب غـلامی بـلـدم من نه گـدایی امـا تـو نگـفـتی که نـیـا در حـرم آقـا مثل پـدری دست کـشـیـدی سـرم آقـا ای در حـرمت نـاشـدنیها، شـدنیها از عـشـق تو هـستـیم اویس قـرنیها مدیون تو این روضه و این سینه زنیها ای صـحـن رویای بـقـیـع حـسـنـیها در صحن تو هر کس که به لب داشت حسن جان حس کرد که در قلب بهشت است به قرآن ای صاحب بیچون و چرای وطن ما ای جان جهان، خسرو شیرین دهن ما مدیـونِ کـرم خـانـۀ تو مرد و زن ما کار که به جز توست حسینی شدن ما؟ لطف نظـر توست فـقـط قـبـله عـالم! این قـصه وابـسـتـگـی مـا به مُـحـرّم ما قوم عجم بی سر و سامان حسینیم از لطف دعای تو پـریشان حـسـیـنیم چی بهتر از این است که گریان حسینیم دیـوانـۀ داغ لـب عـطـشان حـسـیـنـیم از مرد و زن شیعه گرفته سر و سامان گودالِ پُر از نیزه شکسته، لب عطشان
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
بِــاذنِ الله احــوالــم خــدایـیسـت دلم از لطفِ زهـرا هَل اَتاییست دوباره کـوثـری شد جـان و دلهـا رئوف آمد، کرامتها رضاییست نــیـازِ آفــریـنـش بـرطــرف شـد بـیا سـائـل که هـنگـام گـداییست به نجـمـه میدهد مـژده، فـرشـته قـدوم مـاه پـاره، مصطـفـاییست نه تـنها شـیعـه میخواند عـلی را علی موسیالرضا هم مرتضاییست فـدای پـنـجـمـیـن فـرزنـدِ اربـاب که حتی مشهدش هم کربلاییست بخوانند اهلِ دل، از دل رضا را که سلـطان سریـرِ ارتـضاییست رضا آمد، خـدا خـوانَـد رضایش که او بِـالـذّات میدانـد رضـایش خـدا را دل چـه آسـان میشـناسد که از شـاه خـراسـان میشـنـاسد نه من از جان رضا را میشناسم رضا جان را، حسین جان میشناسد امـامِ صاحـبُ الـتـفـسـیـرِ خود را هــمـه آیــات قــرآن مـیشـنـاسـد نه دیروز و نه امروز و نه فـردا رضـا را کـلِّ دوران مـیشـنـاسد ز عُـلیا تا به سُـفـلی خِـطّۀ اوست رضا را عرش رحمان میشناسد ز فَوقَ الارض تا تَحتَ الثَّری نیز ولی را اِنـس تا جـان میشـنـاسد امــامِ خــویـش را قــلــبِ مــؤیَّـد ز ابـر و بـاد و بـاران میشـناسد رضا آمد، خـدا خـوانَـد رضایش که او بِـالـذّات میدانـد رضـایش شـده وِردِ مــلائـک ذکـرِ نـامـش رسـد از عــالــم و آدم ســلامـش خــدا حـبِّ ولایـش را بـه مـا داد خـوشا آنکـه رضـا بـاشد امامـش حـدیثِ سلـسـله، تـطهـیرِ دلهاست و یک جمله است، مضمونِ کلامش گِره خورده است توحید و ولایت هـمان تکـمـیلِ دین باشد مقـامش غـدیـر از لطـف او بر ما رسـیده خـدا را شکر، زین لطفِ تمامش عـــلــیِّ ســـوم زهـــراسـت آقـــا شهـیـرِ شـاه مـردان اسـت نـامش چنان جدِّ کریمش سفـرهدار است نِــشـیـنـد در کـنــارِ او غــلامـش رضا آمد، خـدا خـوانَـد رضایش که او بِـالـذّات میدانـد رضـایش فـلک با دورِ چـشـمـانـش بگـردد تـمـام چــرخ حـیـرانـش بـگــردد همه هـفـت آسـمان زیـرِ نـفـوذش زمین در تحـت فرمـانش بگـردد تـمام عـمـر، کارش میـزبانیست خوشا عمری که مهمانش بگردد بگو حُجّاج را، حَجّی است مقبول که حـاجـی دورِ ایـوانـش بگـردد غـنیهـا گِـردِ کـعـبه در طـوافـند گـدا هـم دورِ سـلـطـانـش بگـردد هــمـه قــربـانـیِ کـوی مــنــایـش که مسـلـخ نیـز قـربـانش بـگـردد به دربـارش همه عـنوان بگـیرند گـدا دنـبـال سـلــطــانـش بـگـردد رضا آمـد، خـدا خـوانَـد رضایش که او بِـالـذّات مـیدانـد رضـایش بیا ای دردمـنـد، آقـا طـبیب است رضا حتی به پیغمبر حبیب است امیدِ حـضرت مـوسی بن جعـفـر شبیه جدِّ مظلـومش غـریب است چه مـظـلـومانه او مـسـموم گردد گریزِ روضهاش، یَابنَ الشبیب است بـیـاد کـربـلا روز و شبِ اوسـت غمین از روضۀ شَیبُ الخضیب است هماره پـلکهایش زخـم از اشک قـریـنِ گـریـۀ خَـدُّالـتـریـب اسـت تـمـام عـمـر، ذکـرش واحـسـیـنـا شهـیـد داغِ اَبـدانُ الـسَّـلـیب اسـت بــرای عـــمـۀ مـضـروبـۀ خــود دعایش تا فرج، صبر و شکیب است رضا آمد، خـدا خـوانَـد رضـایش که او بِالـذّات مـیدانـد رضـایـش
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
فصل غـم و درد به پایان رسید جـان به تن عـالـم امکـان رسید عـرش به پـابـوسیِ طـوس آمده خـیل رُسُـل مدیحه خـوانی کنند پیـر و جـوان دستفـشانی کـنند تا همه بـدمـست تر از هم شوند آی؛ جـگـرگـوشۀ طاهـا، رضـا رئـوف خــانـدانِ زهـرا، رضـا ما هـمـه جا تـحـت پـنـاه تـوأیـم غیر تو در دهر مُرادی که نیست اَباالحَسن، اَباالجـوَادی که نیست بقیع هر چه ساکت و خلوت است اَمر، به فرمان خدا دست توست دردی اگر هست دوا دست توست «عِنْـدَ تَطایِـرِ الکُـتُـب» در جـزا مـایـۀ دلـگـرمی ما کـیـست؟ تو شخصِ مُعین الضُّعَفا کیست؟ تو وصف تو را همین که بشنیده است اشـارهات معجـزهها کرده است سنگِ مرا کـوهِ طلا کرده است نقش و نگار پرده چون شیر شد سر به کف پات کشیدن خوش است طعم طعام تو چشیدن خوش است با سَـنـَدِ خـود از خُـدا گـفـتـهای غـمزۀ تو« کُـنْ فَـیَکُونْ» میکند فـال مرا پُـر از شُـگُـون میکند تـا به سـویت راهـنـمـایـی شَـوَم مـحـل بده این هـمه اِصـرار را پَـر بـده ایـن مُـرغ گـرفـتـار را « آمـدم ای شــاه پـنـاهــم بـده » به « اَقْـرَحَ جُـفـونَـنـا» یت قـسـم به « اَسْـبَـلَ دُمـوعَـنـا » یت قـسـم عـنایـتی به سـائـل خـویـش کـن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
نیـمۀ شب شده و وقـت دعـا آمده است در زدم بـاز کـنـی بـاز گـدا آمـده است در این خانه مرا هم بکشانید بس است پشت در دامن ما را بتکـانید بس است هر کجا حرف تو بودهست برایم قرن است حرف عشاق تو این است خراسان وطن است هرکه حیران تو بوده است پشیمان نشده و پشیمان شده آنکس که پریـشان نشده نیمه شب پشت درم تا که به من رحم کنی پشت در منتظرم تا که به من رحم کنی «آمـدم رو بـزنم، رو نـزنم میمـیرم » رو به تو ضـامـن آهـو نـزنـم میمـیرم آمـدم این همه ره تا که غـلامـت بشوم بـفـدای تو و این لـطفِ مـدامـت بـشوم استخـوانی بدهی رفـته پی کار خودش جنس بونجل که رسیده است به بازار خودش
: امتیاز
|