![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
ما که آزادهتـریـنـیم چـو در بـنـد تـوأیم مـسـتـمـنـد اثـر گـریـه و لبـخـنـد تـوأیم صاحب اصلی افـلاک همه خاک توأیم ما اضافی هـمان آب و گِـل پـاک توأیم چون تو معشوق شدی ما همه عاشق شدهایم شیعۀ جعـفری حـضرت صادق شدهایم زحمتش را تو کشیدی که به مذهب برسیم رحمتش را تو رساندی که به منصب برسیم از تو تـعـظـیم شعـائـر شده احـیـا مولا از دم گـرم تو جـابـر شـده احـیـا مـولا پرچـم شیعه به دست تو سرافـراز شده درِ عـلـم عــلــوی بـا یَـدِ تـو بـاز شـده در حـسیـنـیه به فکـر هـمگی بودی تو اولـین روضـه بگـیرِ دهـگی بـودی تو از تو داریـم هـمین سـیـنهزنیها را ما از تو داریم حسین جانِ روی لبها را آه از آن روز که غم بر جگرت ریخته شد کوهی از رنج و بلا روی سرت ریخته شد بیحـیاها که شب تـار سرت ریخـتهاند مثلِ دزد از سر دیوار سرت ریختهاند بی وفایی به رگ و ریشۀ آن مردم بود بر در خانۀ خـورشید پُر از هـیزم بود شـعـلـۀ کـیـنـۀ ایّـام که افـروخـت دگـر حضرت شیخ الائمّه حرمش سوخت دگر حجـت الله شد از ظـلـم زمـان درمـانده رنج این روضه دل عـالمیان سـوزانده آتش از غربت ایشان که خجالت نکشید شعله از حضرت باران که خجالت نکشید شکر حق اهل عـیالت همه سالم هستند در کنار حرمت، جـمعِ مَحـارِم هستـند مثلِ حیدر به روی خاک کشاندند تورا پا بـرهـنه عـقـب أسـب دوانـدنـد تو را این قدر نعـره سر فـاطمه زاده نکـشید لااقـل پـیـکـر او پـای پــیـاده نـکـشـیـد دیدهات درپی مرکب چو به گریه افتاد نــاخــودآگـاه دلـت یــاد رقــیـه افــتــاد یاد آن روز که زهـرا وسـط قـائله بود با لگـد میزدنش، مـادر ما حامـله بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
ما عـاشق و دلبـسـته و حـیران شمائیم تا روز ابـد ریـزهخـور خـوان شـمائیم عـشق است غلامی ز غـلامان شمائیم در هر دو جهان دست به دامان شمائیم ای آیت حـق، گـوش به فـرمان شمائیم ای خـاک مـزارت شـده آرامـش دلها احـیای بقـیع و حـرمت خـواهش دلها حُـبّـت سـبب مـسـتـی و آسـایـش دلها اشک غـمـتـان عـلـت بخـشایـش دلها ما تا به ابـد مضطـر و گـریان شمائیم در نیمۀ شب قلب شریفت که شکـستند سجـاده کـشـیدنـد و ره میـکـده بـسـتـند این بد دهنان جـملگی از نطـفۀ پسـتـند رفـتـید پـیـاده هـمه بر اسـب نشـسـتـند زین غـم هـمگی پـاره گـریـبان شمائیم آتـش به در خـانـهیـتـان تـا که رسـیـده اشک بـصرت از غـم نامـوس چکـیده یـاد عــلـی و کـوچـه و آن قـد خـمـیـده رنگ از رُخـتان با غـم مسـمار پـریده ما نـیـز خـراب غـم پـنـهـان شـمـائـیـم با بغـض پـدر حـرمت فـرزنـد دریـدند پشت سر مرکب نفـست را که بریـدند با بد دهـنی خـدمـتـتـان تا که رسـیـدند از محـضرتـان غـیر ادب هیچ نـدیـدند ما ریـزهخـور این همه احـسان شمائیم نامـوس شـما شـکـر که آواره نگـردید با خنجـرشان حـنجـرتان پـاره نگردید طفلت ز عطش واله و بیچاره نگردید حتی سخن از غـارت گهـواره نگردید مـا سـیـنـهزن جـد پـریـشـان شـمـائـیـم ای بر غمتان گشته ملائک همه گریان با زهـر شدی کشته و عـالم همه نالان تا لحظۀ آخر دو لبت گفت حسین جان قربان تو گردم که شدی تشنه وعریان ما هـیاتـی از خـیـل محـبّـان شـمـائـیـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
بخدا سختترین لحظۀ عمرم این بود که شبیه دل زینب جگـرم خونین بود دستِ بسته، دلِ شب، در پیِ استر، گریان چون اسیریِ حرم، خاطرهای غمگین بود یاد غـمهای رقیه، جگـرم را سـوزاند و همین روضه برای دل من تسکین بود وسـط شـعـلـۀ آتـش، نـفـسـم بـنـد آمـد وای بر قاتل زهـرا، به لبم نفرین بود تن خـود را سپـرِ اهل حـرم میکـردم در دفاعِ حـرم فـاطـمه سهـمم این بود با وجـودیکه اهـانت به نـهـایت دیـدم باز هم تلخ ترینَش، به نظر شیرین بود هیچکس زیر سم اسب تنم را نَـفِـشرد یاد گـودال ولی سیـنۀ من سنگـین بود نیزه و خنجر و شمشیر و سنانم نزدند کِی چو جدم، تنم از خون سرم رنگین بود اهـل بیـتـم که گـرفـتـار اراذل نـشـدند عمه افـسوس، اسیر سپهی بیدین بود وای از دغـدغـۀ عـمّـَتِـیَ المـضروبـه چشمِ شامی چقدَر سوی حرم بدبین بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() رباعی های شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
جـانـم به فـدای قـبر خـاکی شما مائـیـم گـدای قـبـر خـاکـی شـما ای کاش که یک بارگهی میدیدیم از دور به جای قـبر خاکی شما ******************** در کوچه تو را مثل علی میبردند افـتـاده عـبا مثل عـلی میبـردند دسـتان شـما بـسـته و بیعـمامه از روی جفا مثل علی میبردند ******************** تا شعـلۀ درب خانهات را دیدی از درد غم سینه به خود پیچیدی با یاد غم محـسن و روی نـیـلی با چشم پر آب، پشت در نالیدی ******************** تا آن که به پشت مرکبش افتادی بـا نـاله بـه یـاد کـربـلا افـتـادی با یاد غم سه ساله پشت مـرکب خوردی تو زمین و ناله سر میدادی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
پـیـرمـردی به دل شرر داری کوهی از غصه دور و بر داری نــالــه مــادرانــه مـیشـنــوی داغ مــادر ســر جـگــر داری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام ( احضار و جسارت به حضرت)
میان سینهاش وقتی خدا نور یقین انداخت علوم مذهب حق را درونِ جانِ دین انداخت رئیس مذهب ما را به زور از خانه چون بردند دلـم را یـاد غـمهای امـام اولین انـداخت کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد عجب زخم عمیقی بر دِلِ روح الامین انداخت مگر نور امامت را ندید از چشمهای او چرا داغش به قلب آن امام هفتمین انداخت؟ در آن وقتی که شد مسموم زهر کین به زعم من خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت برای داغ جانسوزش که قاصر هستم از وصفش خدا حُزن عجیبی در قلوب مؤمنین انداخت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
دلت نشسته به خون، غصه بر دلت سربار گـرفـتـه راه گــلـوت آه سـیـنـۀ تـبدار بـرای غــربـت اولاد فــاطـمــه اصـلا عجیب نیست که تاریخ میشود تکرار ز کـولـهبار پُـر از نـان شـانهات حـتی شده فـقـیر مسـیح و یـهـود برخـوردار اگرچه نیست کسی بینصیب، از لطفت نـمـانـده بین مـدیـنه کـسی بـرایت یـار بـساط روضه هـمیشه به خـانهات برپا و چـشمهای تو بـوده همیشه ابـر بهار اگرچه سوخت در خانهات در آتش و دود ولی نرفت به پهلوی هـمسرت مسمار چه خوب شد که کمی دشمنت حیا کرد و به زور بسـته نشد دور گـردنت دستار چه ظالـمانه تو را نزد ظالـمی بُـردنـد نصیب و سهم تو از ارث حـیدر کرار دویدهای پی مرکب بدون کـفـش و عبا نه مثل عـمه رقـیـه برهـنه پـا بر خـار کشید روی تو دشمن سه مرتبه شمشیر ولی ندید دو چشم تو بیش از این آزار فدای پیکـر لب تشنهای که شد مدفـون به زیر پـشتهای از تیغ و نیـزۀ بسـیار
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام ( احضار و جسارت به حضرت)
با پیـرمـرد خـسـته که دعـوا نمیکـنند با دسـت بـسـتـه وارد بَـلـوا نـمیکـنـند از پـشت بـام خـانه به خـانه نـمیروند وقتی که نیمه شب شده غوغا نمیکنند بـر خـانـۀ امـام که حـمـلـه نـمـیبـرنـد ایـنگـونه با بـزرگ حـرم تـا نمیکـنند در خانهای که هست زن و بچه بین آن آتـش به پـشت خانه که بـرپا نمیکـنند وقـتی هـنوز نالـۀ زهـرا رسـد بگـوش تکـرار داغ حـضرت زهـرا نمیکـنـند شه را پـیاده در پیِ مـرکـب نـمیبـرند با کـیـنه هـتـک حـرمـت آقـا نمیکـنند پیـش امام پـشت سرِ هم شـراب خورد این رسـم را به دِیر و کـلیـسا نمیکنند بـزم شـراب ریشه ز بـزم یـزید داشت یکجا بگـو که ظلـم در آنجـا نمیکنند با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت یک عـدّه چشم بسـته، تمـاشا نمیکـنند تَه ماندۀ شراب خودش را به طشت ریخت فکـری به حـال زینب کـبری نمیکنند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام ( احضار و جسارت به حضرت)
مـیان آتـش نـمـرود پیکـرِ تو نسـوخت شبـیه مـادر مظلـومهات پرِ تو نسوخت اگـرچه از سر دوشـت کـشیده شد؛ امّا هـزار شُکـر عـبای مُطهّـرِ تو نسوخت تو با کهولت سِن، پا برهنه، در دل شب به حیرتم دلِ خصمِ ستمگر تو نسوخت؟ اگـرچه سـوخـت درِ خـانۀ تو در آتـش هزار شُکر در آن بین همسرِ تو نسوخت پـی طواف تو شعـله به خـانه وارد شد شبیه کعـبه ولی پای تا سرِ تو نسوخت اگرچه زهر تو را آب کرد همچون شمع در آفتاب ولی جسم لاغـر تو نسوخـت سهبـار تـیغ به رویت کـشـید آن نامـرد ولی ز کُندی خنجر که حنجرِ تو نسوخت نرفـت رأس شـریـف تو بر سـرِ نـیـزه ازاین طریق دلِ خون خواهرِ تو نسوخت به دست دشمـن تو بود بیگـمان شَلّاق ولی برابر تو پُـشتِ دخـترِ تو نسوخت نریخت بعد ِتو آتش کسی به فرق سرش دگر عمامۀ مُوسیبنجعـفرِ تو نسوخت هزار مرتبه باقیست جای شُکرش که از اهلبیت تو یکتن برابر تو نسوخت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
دوبـاره آسـمان و آتـش و خاکـستر پرها خـدایا رحـم کـن بر بیگـناهی کـبوترها دوباره پای هیزم واشده در کوچه، یعنیکه مدینه جای أمـنی نیست بهر اکـثر درها هجوم بیهوا رسمی قدیمی هست دراین شهر! پـسرها غالـباً هـستند موروثـان مـادرها زمین و هر که بد کرده است انگاری که همدستند چرا که شدزمین خوردن نصیب هرچه بهترها گـذار پـای ابـراهـیم باز افـتاده در آتـش ولی ایندفعه بیرحمند و میسوزند آذرها چنان بیحرمتی کردند با پیر حـسینیها که شرم از گفتنش مانده برای اهل منبرها امامی بیأمامه، پابرهنه، بازهم خوبست که دراین روضه باقی ماند حرمتهای معجرها! بیابان، نیمه شب، مرکب، دویدن، آه آدم را بـیاد این میانـدازد: رقـیه، آبـله، سـرها برای پیر یا کودک خلاصه طاقتش سخت است به صورت بر زمین خوردن، و حتّی بر دلاورها
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
صادق ای آئینۀ صدق و صفا، واغربتا ای غـریب ای کشتۀ زهر جفا وا غربتا حضرتِ موسی به بالینِ پدر با اشک و آه میزند با گـریه بـابـا را صدا، واغربتا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را همانهایی که قرآن بر سر نی کرده، میبردند به دستِ بسته، پای نیزهها قرآن ناطق را و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟ به نام سورههای فجر و والعصر و اذا جاءَ بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد به مصباحالشریعه تا ابد جانهای عاشق را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
الـســلام ای دل و دلـدار ابـاعـبـدالله شـشـمـیـن سـیـد و سـالار ابـاعـبدالله هـمه با دیـدن تو یاد حـسین افـتـادند ای حـسـیـنـیــۀ سـیـّـار ابــاعــبــدالله ما حـسـیـنی شدگـانِ نَفـسِ گرم توأیم به تـو هـسـتـیـم بـدهـکـار اباعـبـدالله کار تو داده نتـیجه چه قیامت کردند اربـعـیـن لـشـکـر زوّار ابـاعـبــدالله در و دیوار مدیـنه ز غـم بی کسی ات مـیزنـد تـا بـه ابــد زار ابـاعــبـدالله مادری بودی و کوبید درِ بیتِ تو را آتـش آن در و دیــوار ابــاعـــبــدالله یعنی از آن همه شاگر در آن شب آقا یک نفـر با تو نـشد یـار اباعـبدالله؟! تا که بستند دو دستان تو را شد زنده غــربـت حـیـدر کــرّار ابـاعــبــدالله تو علی گشتهای و ابن ربیع هم قـنفذ وای از این هـمه تـکـرار اباعـبـدالله سرِ پیـری گـذرِ تو به چه جاها افتاد وای از آن هـمــه آزار ابـاعــبــدالله شکر حق باد که در لحظۀ آخر ز عطش چـشـمهـای تو نـشـد تـار ابـاعـبـدالله خواهـر تو نشد ای شاه برای پسرت در دل شـعـلـه پــرسـتـار ابـاعـبـدالله کفـنت خار بیابان نشد و بیتو نرفت دخـتـرت بـر سـر بـازار ابـاعـبـدالله
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
حتی قلم ز شرح چنین غصّه قاصر است قـبـر امام تـولیـتـش دست کافـر است حـیـن قـدم زدن به امـامـت سـلام کن کمتر بایست! زائر این خاک عابر است ما شیـعـۀ حـلاوت یک قـال صادقـیـم نَقل حدیث اوست که نُقـل منابر است شـیـخ الائـمّـه، عـالـم آل محمد اوست یعنی یمی که یک نم از آن، علم جابر است فرموده حضرتش که "نوحوا علی الحسین" بانی گریه اوست اگر روضه دایر است در شــیــوۀ جـســارت ابـن ربـیــع ها نسل عـلی و فاطمه بودن مـؤثر است آتش، طنـاب، کوچه و مأمور بد دهن دشمن چه در شکنجۀ معصوم ماهر است بـانـوی پـا به مـاه نـدارد به خـانـهاش حداقل از این جهت آسوده خاطر است هرجا دری یا جگری سوخت شک نکن آتش بـیار شهر مـدیـنـه مـقـصّر است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
نیـمه شب شـعـله به مهـمانی در میآید اشـک آتـش به سـر هـیـزم تـر مـیآیـد کـوچـه را دود گـرفت و وسط آتـش ها پشت در حضرت زهرا به نظر میآید روضه خوان کیست؟ امامیست که چون ابراهیم مثل خیری ست که در دامن شر میآید روضه خوان باش که درک صفحات مقتل فـقـط از عـهـدۀ لـبـهـای تـو بـر میآیـد بی وفا شهـر مدینه، بی حـیا ای بـغـداد سوز این روضه به پابوس جگر میآید گرچه عمامه نداری و عبایی هم نیست بـه تـنـت نـور ولایـت چــقـدر مـیآیـد ماه، روبـنـد بـیانـداز ببـین در دل شب مو پـریـشان وسـط کـوچه قـمـر میآید مو پریشان شدی و زجر کشیدی، آری مو پـریـشان بـشود حوصله سر میآید روضه بر حـاشیۀ برگ شقـایق بنویس مثل زهراست غمت، حضرت صادق بنویس چه رسیده ست به حال بـدن محـترمت و چه سنگین شده بر شانۀ تو کوه غمت ریسـمان بر تن مهـتاب تو بی تاب شده کوچه پر نور شده نیـمۀ شب از قدمت تو اگـر تـنـدتـر از این بروی مـیـفـتـی آه ای پــیـر قـبـیـلــه، آه از قَــدِّ خـمـت مو سفـیـدی و ولیکن پـسـر فـاطـمهای مـادرت گـفـت بُـنَـیَّ بـه فـدای قــدمـت مثل آن سینۀ سنگین شده در ظهر عطش چقـدر سخت شده هم دم و هم بازدمت تو چه گفتی که سزاوار مصیبت شدهای؟ تو چه کردی که کند قاتـل تو متّهـمت؟ بـنـویس آنـچـه که اسلام به آن وابـسته رسـتـگـاری مـرا داده خـدا در قـلـمـت روضه بر حـاشیۀ برگ شقـایق بنویس مثل زهراست غمت، حضرت صادق بنویس
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
هزار مرتبه شکـر خدا که شیـعه شدیم به سیـنـه مُـهـر ولای علی نشانه زدیم غـلام خـانـۀ اولاد مـصـطـفی هـسـتـیم و دل به ریشۀ خـاکی چـادری بسـتـیم، که گـفـتهاید دو عالم گدای مادر ماست که خلق عـالم و آدم برای مادر ماست به لطف درس تو ما شیعهایم شکر خدا بـه زیــر دیـن شــمــائــیـم تـا ابــد آقــا تو شیعه را نه، که اسلام را بنا کردی چه مکتبی تو از این درس ها به پا کردی هـزار حـوزه و مـکـتب به پـا شده امّا هـنــوز هـم نـرسـیـده به ابـتـدای شـمـا اگرچه این همه عالِم به حوزهها هستند هـنوز جـیره خـور سفـرۀ شما هـسـتـند سـلام مـا به شـمـا ای سـلالـۀ پُر نـور سـلام مـا به شـما یا مُـروّج الـعـاشـور نـشـستهایم در این روضهها کـنار شما که اشـک ما بـشـود مـایـۀ قـرار شـمـا چـقـدر گـریه نـوشتی به پای عـاشورا چـقـدر روضه نـوشتی برای عـاشورا به داغ پـیـکــر اکـبـر چـقـدر بـاریـدی به یاد حـنـجـر اصغـر چـقـدر بـاریدی به دست بستۀ زینب چه گریهها کردی چه گریهها که به دست ز تن جدا کردی چـقـدر حسّ عـجـیـبی حـکـایـتت دارد چـه مـاجـرای غـریـبی شهـادتت دارد اسـیـر داغ شـمائـیـم و سیـنه میکـوبیم به سـیـنه از غـم داغ مدیـنه میکـوبـیم دوباره هـیزم و آتش، دوباره دود سیاه دوباره روضه زهرا، دوباره گریه و آه تو را چو جدّ غریبت کشان کشان بردند میان خـنـده اوبـاش و این و آن بُـردند مـیان کـوچـۀ غم ها زمـین زدنـد تو را شبیه حضرت زهرا زمین زدند تو را درست، اینکه زمین خوردی و پُر از دردی اگـرچه پـیـر، ولی بـازهم شما مـردی خدا کـند که دگر مادری زمین نخورد به پیش چشم ترِ دختری زمین نخورد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
قلبم از کـینۀ دشمن چقدر ریخت به هم تا که زد بر جگرم زهر شرر ریخت به هم یاد بزمی که بپا کرد در آن شب منصور از سر شب جگرم تا به سحر ریخت به هم اثری نیست به جا جز سرم، از زهر ولی صورت مادرم از شعلۀ در ریخت به هم خانهام سوخت ولی سینهای از میخ نسوخت آن که شد بهر علی سینه سپر ریخت به هم با لـگـد زد به در سـوخـتـه تا در افـتاد میوه از شاخه جدا گشت و ثمر ریخت به هم دست بسـته وسط کـوچه کـشانـدنـد مرا دیدهام از غم زینب شده تر، ریخت به هم داغ های من و عمّه چه تفاوت ها داشت وای من عمّهام از تیر نظر ریخت به هم میدویدم عقب مرکب و میسوخت دلم بهر آن طفل که از پای به سر ریخت به هم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() توصیف مظلومیت ائمه بقیه و شرح مصائب امام صادق علیهالسلام
قسم به غربت خاکی که فوق تفسیر است هـوای شـعـر برای بـقـیع دلگـیـر است نفـس کـشـیدن بین غـبارها سخت است سرودن از حرم بی مزارها سخت است چگـونه شعـر بـگـوید دلی که میگـیرد الا بــقـیـع! چـرا شـاعـرت نـمـیمـیـرد قـرار نیـست تـو را بیسبب بهـانه کـنم ولـی بگـو که دلـم را کـجـا روانـه کـنم کبوتری که در این خانه لانه داشته است در آسـتـان رضـا آشـیـانـه داشـته است چگونه باخبر از آن سرای درد و غم است دلش خوش است که نامش کبوتر حرم است بقیع، سـامـره و کـربلا و مشهـد نیست در این سرا خبری از رواق و گنبد نیست بـقـیع مثـل نجـف نیست تا که مهـمانش بـه راحـتـی بـنــشـیـنـد مـیـان ایـوانـش ولی بقـیع، بهـشتی ست با چهار مـزار بـقـیع مـژده سـالیست بـا چهـار بـهـار چهار مظهـر غـربتِ چهار تن مظـلـوم چهار قـبر غـریب از چهـارده معـصوم فـقـط میان بقـیع است این قـرار و تمام به یک سـلام شـوی زائـر چـهـار امـام ولی نـه، آه دلـم نـا تـمـام مـانـده هـنـوز به سینه حسرت عرض سلام مانده هنوز سلام از عمق دل دیدهای که پُر ابر است به مادری که بدون حرم نه بی قبر است اگر سلام تو آتش به سینهات افـروخت از آن دری ست که روزی میان آتش سوخت مرا ببـخـش! نـمیخـواهم آتـشت بـزنـم چگونه گویم از آن روز، خاک بر دهنم ز هرُم شعـلۀ در یاس را که پـژمـردند در آن هجوم علی را به ریسمان بُردند مـیـان تـلـخـی آن صـحـنـۀ غـبـار آلـود شکست قـامت مرد و مـدیـنه شاهد بود از آن غروب غم انگیر چند سال کذشت که باز خاطـرۀ کوچه از خـیال گـذشت مدیـنه هـمـدم انـدوه دودمـان عـلـیست و باز شاهد مـردی ز خانـدان علیست کـه بــاز آمــده آتـش در آســتـــانــۀ او هزار شکر که محـسن نداشت خانۀ او رسیـدهانـد که از بـاغ، لالـه را بـبـرنـد امــام صـادق هـفـتـاد سـالـه را بـبـرنـد تصورش چقدر سخت میشود ای وای بزرگ طایفه در کوچه میدود ای وای مــیـان گــریــۀ آرام او بــلـنــد نـخـنــد به دست بیرمقـش لااقـل طـناب مـبـند میان سیـنـۀ او روضۀ مدیـنـه به پاست طنین روضهاش از وای مادرش پیداست عـزیز فـاطـمـه را بـیاراده مـیبـردنـد هـمه سـواره و او را پـیـاده مـیبـردنـد دوید و از نـفـس افـتاد پشت آن مرکب دویـد و از نـفـس افـتاد گـفـت یا زیـنب اگرچه رفت ولی قامـتـش خـمـیده نبود به نی مقابل چـشـمش سر بـریـده نبـود اگرچه رفت ولی سلسله به شانه نداشت به جای جای تـنـش رد تـازیانه نداشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
کوچهها نیمۀ شب سوخـتـنت را دیدند ریسمان هـا به سراپـای تنت پـیچـیـدند اثـر زهـر کُـشـنـده بـدنـت راحـت شـد پابرهنه عقب اسب چه بد درد سر است اسب ها سرعتشان از قدمت بیشتر است جانت از جانب منصور لعین در خطر است صورت ملتهبت از عرق سرد، تر است پیکرت آب شد از زهر ولی بیسر؛ نه خانهات سوخت ولی کودک تو معجر؛ نه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
نور را در کوچۀ ظلمت کشیدن مشکل است پا برهنه در پی مرکب دویدن مشکل است آسمان گر بر زمین افتد، قیامت میشود آسمانی را به روی خاک دیدن مشکل است خوشۀ انگور، تیره چون دل منصور بود دانه دانه مرگ را بر لب چشیدن مشکل است خانۀ آتش گرفته، روضه خوان مادر است نالۀ زن را ز پشت در شنیدن مشکل است قاتلی برادشت یک شمشیر….پیغمبر رسید ده نفر با اسب در مقتل رسیدن مشکل است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصیبت به آتش کشیدن خانۀ امام صادق علیهالسلام
میان هیزمِ نمرودها «خورشیدْ سوزان» بود خلیلالله، بین شعله؛ آتش در گلستان بود زمین از گریۀ نوحالائمه غرقِ دریا شد هوای کشتیِ سُکّانِ دین درگیرِ طوفان بود مسلمانظاهراً رفـتند، جـنگِ آیۀ تطهیر نبردی که در آن سوزاندنِ آیاتِ قرآن بود دوباره هتکِ حرمت کرد، از آل رسولالله که گفته از جسارتهای قبل آتش پشیمان بود؟! هوای آسمان وحی، خیس از ابرِ دود آلود میان خانۀ فرزندِ کوثر روضهباران بود گلابِ باغِ گل را در اجاقی داغ، جوشاندند گلابی که شمیمِ اشکهای یاس و ریحان بود در و دیوار و دود و آتش و ترسِ زن و فرزند به قابِ مقتلِ تصویریِ مادر نمایان بود به هر سو میدوید انگار، مادر بود در شعله فضای صحنِ مقتلخانهاش آئینهبندان بود هوای ناجوانمردانه داغ و تشنگیهایش دلش را بُرد، آنجا که غریبی سخت عطشان بود گریزِ روضه شد عمامهای که شعلهور میشد به یاد معجری که نیمسوز از خیمهسوزان بود
: امتیاز
|