کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام صادق

شاعر : مجتبی صمدی     نوع شعر : توسل     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

کاش می‌شد به دل غـمزده سامان بدهم            به دو چـشمان کـویـرم نـمِ بـاران بدهـم

پیِ تو روضه به روضه همه جا رفتم من            نگـرانـم که نـدیـده رُخ تـو جـان بـدهـم


گُنهم حال تو را سخت به زحمت انداخت            چـقدر هدیه به درگاه تو عُصیان بدهم؟

خبط من یوسف من باعث این غیبت شد            حقم این ست که من تن سوی زندان بدهم

خـویِ حـیوانی من باز ز تو دورم کرد            حیف باشد به خودم منصب انسان بدهم

بزن امّا تو بـیا چـشم مرا خُـشک نکـن            که فـقـط فخـر به این دیدۀ گـریان بدهم

با همه بی‌سـر و پایی تو رهـایم نکـنی            ولی افسوس که من عشق تو ارزان بدهم

حـال که آمـده‌ام گـر که بـرانی ز درت            چه جـوابی به دل زار و پـریشان بدهم

جان مـادر دل ما را به مـدیـنه برسـان            عوضش هر چه بخواهی بخدا، آن بدهم

با تو خواهم به بقیع و غم آن گریه کنم            تا که شـاید به دلِ سوخـته درمان بدهم

تو بیا روضه بخوان حضرت صادق چه کشید            تا که جـان پـای غـم ناطـق قـرآن بدهم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خویِ حـیوانی من بُرد ز تو دورم کرد            حیف باشد به خودم منصب انسان بدهم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

جدّ تو روی زمین خورد همه خندیـدند            باید از دیـدۀ خـود اشـکِ فـراوان بدهم

زبانحال امام صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بخدا سخت‌ترین لحظۀ عمرم این بود            که شبیه دل زینب جگـرم خونین بود

دستِ بسته، دلِ شب، در پیِ استر، گریان            چون اسیریِ حرم، خاطره‌ای غمگین بود


یاد غـم‌های رقیه، جگـرم را سـوزاند            و همین روضه برای دل من تسکین بود

وسـط شـعـلـۀ آتـش، نـفـسـم بـنـد آمـد            وای بر قاتل زهـرا، به لبم نفرین بود

تن خـود را سپـرِ اهل حـرم می‌کـردم            در دفاعِ حـرم فـاطـمه سهـمم این بود

با وجـودی‌که اهـانت به نـهـایت دیـدم            باز هم تلخ ترینَش، به نظر شیرین بود

هیچکس زیر سم اسب تنم را نَـفِـشرد            یاد گـودال ولی سیـنۀ من سنگـین بود

نیزه و خنجر و شمشیر و سنانم نزدند            کِی چو جدم، تنم از خون سرم رنگین بود

اهـل بیـتـم که گـرفـتـار اراذل نـشـدند            عمه افـسوس، اسیر سپهی بی‌دین بود

وای از دغـدغـۀ عـمّـَتِـیَ المـضروبـه            چشمِ شامی چقدَر سوی حرم بدبین بود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

ناصبی بود و به مادر، بد و بیرا می‌گفت            بد دهن بود و فقط بر لب او توهین بود

ریسمان بسته چو مـولام، کشیدند مرا            این جفا از خلفا، یک عمل ننگین بود

رباعی های شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مجتبی قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

جـانـم به فـدای قـبر خـاکی شما            مائـیـم گـدای قـبـر خـاکـی شـما

ای کاش که یک بارگهی می‌دیدیم            از دور به جای قـبر خاکی شما


********************

در کوچه تو را مثل علی می‌بردند            افـتـاده عـبا مثل عـلی می‌بـردند

دسـتان شـما بـسـته و بی‌عـمامه            از روی جفا مثل علی می‌بردند

********************

تا شعـلۀ درب خانه‌ات را دیدی            از درد غم سینه به خود پیچیدی

با یاد غم محـسن و روی نـیـلی            با چشم پر آب، پشت در نالیدی

********************

تا آن که به پشت مرکبش افتادی            بـا نـاله بـه یـاد کـربـلا افـتـادی

با یاد غم سه ساله پشت مـرکب            خوردی تو زمین و ناله سر می‌دادی

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد حبیب زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

پـیـرمـردی به دل شرر داری            کوهی از غصه دور و بر داری
می‌روی دسته بـسته نیمۀ شب            از دل کـوچــه‌هـا گــذر داری


نــالــه مــادرانــه مـی‌شـنــوی            داغ مــادر ســر جـگــر داری
از در خـانـه‌هـا که مـی‌گـذری            روضه با میخ پـشت در داری
دود و آتــش بـه یــاد مـی‌آری            دیده‌ای غرق خون و تر داری
بی‌حـرم مانـدنـش تو را کـشته            چـقــدر آهِ شــعــلــه ور داری
پـا بـرهــنــه بــدون عــمـامــه            جـان نـداری قـدم تو بر داری
از نـگـاهـت شـراره می‌ریـزد            حـالـتی مثـل مـحـتـضر داری
می‌روی قـتـلـگـاه، شـکـر خـدا            هم تنت هست هم که سر داری
خنجـری نیست زیر حلـقومت            سالـمـی سـایه روی سر داری
شکـر حـق سـیـنه ات بود سالم            گرچه در آن ز غم شرر داری
نـشـدی بی‌پـنـاه مـثـل حـسـیـن            تو به بـالـین خـود پـسر داری
بس که گـفـتی نـماز اول وقت            تـا ابـد عــاشـق آنــقــدر داری
در عـزایت هـمـیشه گـریـانـیم            بـا دعــای شـمـا مـسـلــمـانـیـم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

سـیـنـه‌ات را کسی لـگـد نـزده            لااقـل جـان مـخــتـصـر داری

نـشـدی بی‌پـنـاه مـثـل حـسـیـن            وقت مردن تو یک پسر داری

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : دوبیتی

ما مـانـده‌ایم و این هـمه میـراثِ فـاخِر            گـنجـیـنه‌ای از قـال صـادق، قال باقـر
شرحی حـدیثِ ناب و زیبا و نفـیس از            آن جـویـبـارانِ زلال و پـاک و طاهـر


********************

از بس که گردِ غم گرفته روی ماهت            خون می‌چکد چـشمِ شـقایق از نگاهت
ای صـادقِ عـرشِ الهـی گـنـبدت کـو؟            این شـرحِ مـظلـومیِ تو باشـد گـواهت

********************

لالـۀ بـاغِ پـیـمـبـر صـادقِ آلِ رســول            وارثِ محراب و منبر صادقِ آلِ رسول
سیـنه‌ات گـنجـینۀ اسـرارِ قـرآنِ مـبـین            ای شفیعِ روزِ محشر صادقِ آلِ رسول

: امتیاز

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام ( احضار و جسارت به حضرت)

شاعر : علی اصغر یزدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

میان سینه‌اش وقتی خدا نور یقین انداخت            علوم مذهب حق را درونِ جانِ دین انداخت

رئیس مذهب ما را به زور از خانه چون ‌بردند            دلـم را یـاد غـم‌های امـام اولین انـداخت


کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد            عجب زخم عمیقی بر دِلِ روح الامین انداخت

مگر نور امامت را ندید از چشم‌های او            چرا داغش به قلب آن امام هفتمین انداخت؟

در آن وقتی که شد مسموم زهر کین به زعم من            خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت

برای داغ جانسوزش که قاصر هستم از وصفش            خدا حُزن عجیبی در قلوب مؤمنین انداخت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

رئیس مذهب ما را به زور از خانه می‌بردند            نگاهی او غریبانه به درب آتشین انداخت

کسی که آیۀ قرآنِ بی‌معصوم از بَر بود            عبا را از روی تفسیر آیات مبین انداخت

مگر نور امامت را ندید از چشم‌های او            چرا از روی بغض عمامه‌اش را بر زمین انداخت؟

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

برای داغ جانسوزش که قاصر هستم از وصفش            خدا حُزنی عجیبی در قلوب مؤمنین انداخت

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : رسول رشیدی راد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دلت نشسته به خون، غصه بر دلت سربار            گـرفـتـه راه گــلـوت آه سـیـنـۀ تـب‌دار

بـرای غــربـت اولاد فــاطـمــه اصـلا            عجیب نیست که تاریخ می‌شود تکرار


ز کـولـه‌بار پُـر از نـان شـانه‌ات حـتی            شده فـقـیر مسـیح و یـهـود برخـوردار

اگرچه نیست کسی بی‌نصیب، از لطفت            نـمـانـده بین مـدیـنه کـسی بـرایت یـار

بـساط روضه هـمیشه به خـانه‌ات برپا            و چـشم‌های تو بـوده همیشه ابـر بهار

اگرچه سوخت در خانه‌ات در آتش و دود            ولی نرفت به پهلوی هـمسرت مسمار

چه خوب شد که کمی دشمنت حیا کرد و            به زور بسـته نشد دور گـردنت دستار

چه ظالـمانه تو را نزد ظالـمی بُـردنـد            نصیب و سهم تو از ارث حـیدر کرار

دویده‌ای پی مرکب بدون کـفـش و عبا            نه مثل عـمه رقـیـه برهـنه پـا بر خـار

کشید روی تو دشمن سه مرتبه شمشیر            ولی ندید دو چشم تو بیش از این آزار

فدای پیکـر لب تشنه‌ای که شد مدفـون            به زیر پـشته‌ای از تیغ و نیـزۀ بسـیار

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

طـناب بسـته شده دور دست هایت بود            نصیب و سهم تو از ارث حـیدر کرار

دویده‌ای پی مرکب به دست بسته ولی            نه مثل عـمه رقـیـه برهـنه پـا بر خـار

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام ( احضار و جسارت به حضرت)

شاعر : مجتبی صمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با پیـرمـرد خـسـته که دعـوا نمی‌کـنند            با دسـت بـسـتـه وارد بَـلـوا نـمی‌کـنـند

از پـشت بـام خـانه به خـانه نـمی‌روند            وقتی که نیمه شب شده غوغا نمی‌کنند


بـر خـانـۀ امـام که حـمـلـه نـمـی‌بـرنـد            ایـنگـونه با بـزرگ حـرم تـا نمی‌کـنند

در خانه‌ای که هست زن و بچه بین آن            آتـش به پـشت خانه که بـرپا نمی‌کـنند

وقـتی هـنوز نالـۀ زهـرا رسـد بگـوش            تکـرار داغ حـضرت زهـرا نمی‌کـنـند

شه را پـیاده در پیِ مـرکـب نـمی‌بـرند            با کـیـنه هـتـک حـرمـت آقـا نمی‌کـنند

پیـش امام پـشت سرِ هم شـراب خورد            این رسـم را به دِیر و کـلیـسا نمی‌کنند

بـزم شـراب ریشه ز بـزم یـزید داشت            یک‌جا بگـو که ظلـم در آنجـا نمی‌کنند

با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت            یک عـدّه چشم بسـته، تمـاشا نمی‌کـنند

تَه ماندۀ شراب خودش را به طشت ریخت            فکـری به حـال زینب کـبری نمی‌کنند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع آتش زدن خانه امام که مرحوم کلینی در صفحۀ ۴۷۳ جلد اول اصول کافی و دیگر مورخین نیز از ایشان آن را نقل می‌کند در مدینه اتفاق افتاده است و حضرت آن را با پا خاموش کرده و میفرمایند من فرزند ابراهیم خلیل الرحمان هستم، .و هیچ ارتباطی نیز با داستان احضار حضرت که در بغداد اتفاق افتاده ندارد  لذا حواشی نقل شده برای این روایت در هیچ کتاب معتبری نیامده است. جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

شـایـد زنـی بـه پـشـت درِ خـانـه آمـده            در را که بـا فـشـار لـگـد وا نمی‌کـنـند

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تطبیق بیشتر با رایات معتبر تغییر داده شد.

شه را پـیاده در پیِ مـرکـب نمی‌کِـشند            با کـیـنه هـتـک حـرمـت آقـا نمی‌کـنند

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

هـفـتاد ساله را که دگر هـول نمی‌دهند            یک ذرّه رحـم، یـا که مـدارا نـمی‌کنند

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع شکستن دندان در جسارت یزید به لبهای امام خیال بافی و تحریفی است

دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد            خجـلت ز جای بـوسـۀ طاهـا نمی‌کـنند

مدح و مناجات با امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پای درس چشم‌هایت جان دو زانو می‌زند            نـزد انـسانـیتت انـسان دو زانـو می‌زنـد

در مدینه خطبه می‌خوانی چنان ملموس که            جابر از مستیش در ایران دو زانو می‌زند


حرف وقتی سبز شد در هیچ جا محدود نیست            باغ گاهی پیش یک گلدان دو زانو می‌زند

فـقه در آیـنده می‌گویی و پای حرفهات؛            درگذشته حضرت سلمان دو زانو می‌زند

در مقام معرفت در پیش تو انسان که هیچ؛            رحل هم در محضر قرآن دو زانو می‌زند

می‌نشیند چارزانو هرکه در دَرسَت نخست            سال‌ها پیش تو بعد از آن دو زانو می‌زند

هرکه می‌بـیـند بقـیع خاکی‌ات را ناگهان            در میان چشم او باران دو زانـو می‌زند

: امتیاز

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام ( احضار و جسارت به حضرت)

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مـیان آتـش نـمـرود پیکـرِ تو نسـوخت            شبـیه‌ مـادر مظلـومه‌ات‌ پرِ تو نسوخت

اگـرچه‌ از سر دوشـت ‌کـشیده ‌شد؛ امّا            هـزار شُکـر عـبای مُطهّـرِ تو نسوخت


تو با کهولت‌ سِن، پا برهنه، در دل شب            به‌ حیرتم ‌دلِ‌ خصمِ ‌ستمگر تو نسوخت؟

اگـر‌چه‌ سـوخـت ‌درِ خـانۀ ‌تو در آتـش            هزار شُکر در آن‌ بین‌ همسرِ تو نسوخت

پـی‌ طواف‌ تو شعـله به خـانه وارد شد            شبیه‌ کعـبه ‌ولی ‌پای ‌تا‌ سرِ تو نسوخت

اگرچه ‌زهر‌ تو را آب کرد همچون شمع            در آفتاب ولی جسم لاغـر تو نسوخـت

سه‌بـار تـیغ به رویت کـشـید آن نامـرد            ولی ز کُندی خنجر که حنجرِ تو نسوخت

نرفـت رأس شـریـف تو بر سـرِ نـیـزه            ازاین ‌طریق ‌دلِ‌ خون‌ خواهرِ تو نسوخت

به‌ دست‌ دشمـن ‌تو بود بی‌گـمان‌ شَلّاق‌            ولی ‌برابر تو‌ پُـشتِ‌ دخـترِ تو نسوخت

نریخت‌ بعد ِتو آتش ‌کسی‌ به فرق‌ سرش            دگر عمامۀ ‌مُوسی‌بن‌جعـفرِ تو نسوخت

هزار مرتبه باقی‌ست‌ جای ‌شُکرش‌ که            از اهل‌بیت ‌تو یک‌تن‌ برابر‌ تو نسوخت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : علی ناظمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

دوبـاره آسـمان و آتـش و خاکـستر پرها            خـدایا رحـم کـن بر بی‌گـناهی کـبوترها

دوباره پای هیزم واشده در کوچه، یعنی‌که            مدینه جای أمـنی نیست بهر اکـثر درها


هجوم بی‌هوا رسمی قدیمی هست دراین شهر!            پـسرها غالـباً هـستند موروثـان مـادرها

زمین و هر که بد کرده است انگاری که هم‌دستند            چرا که شدزمین خوردن نصیب هرچه بهترها

گـذار پـای ابـراهـیم باز افـتاده در آتـش            ولی این‌دفعه بی‌رحمند و می‌سوزند آذرها

چنان بی‌حرمتی کردند با پیر حـسینی‌ها            که شرم از گفتنش مانده برای اهل منبرها

امامی بی‌أمامه، پابرهنه، بازهم خوبست            که دراین روضه باقی ماند حرمتهای معجرها!

بیابان، نیمه شب، مرکب، دویدن، آه آدم را            بـیاد این می‌انـدازد: رقـیه، آبـله، سـرها

برای پیر یا کودک خلاصه طاقتش سخت است            به صورت بر زمین خوردن، و حتّی بر دلاورها

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

صادق ای آئینۀ صدق و صفا، واغربتا            ای غـریب ای کشتۀ زهر جفا وا غربتا
روضه‌های جانگدازت بر دلم آتش زده            ای که دردت بر دل و جان آشنا، واغربتا


حضرتِ موسی به بالینِ پدر با اشک و آه            می‌زند با گـریه بـابـا را صدا، واغربتا
زهرِ منصور آتشی بر خرمنِ جانش زده            وه چه شوری گشته در عالم به پا واغربتا
سینۀ عرشِ خدا از این غمِ عظما کباب            بر زمـین نـازل شده تیـرِ بـلا، واغربتا
چشم در خون می‌نشیند سینه مالامالِ غم            سیلِ غم می‌بارد از ارض و سما واغربتا
با سر و پـای برهـنه از سرِ سجـاده‌اش            می‌بَـرنـدَش بی‌عـمامـه بی‌عـبا واغـربتا
شهرِ یثرب از غمش در تاب و تب افتاده است            در مـلال و مـاتـم آمـد سیـنه‌ها واغربتا
خاک تا افلاک امشب غرقِ اشک و ماتم است            عرشیان یکسر همه سر در عزا واغربتا
چار سوی این جهان تحتِ لوای عزتش            لـیـک او در هـالـۀ غـم مبـتـلا واغـربتا
هم مجوسی هم مسیحی می‌رسد در محضرش            می‌درخشد چون مَهِ بَدرالدجی، واغربتا
می‌فشارد بغضِ سنگینی گلوی خسته را            در عــزا و مـاتــمِ شــاهِ ولا واغــربـتـا
ساغرِ جانش شده امشب پر از زهرِ جفا            بر سرِ سـجـاده‌اش سـر در ثـنا واغربتا
جانِ پاکـش در شرر از کـیـنۀ عباسیان            نـالـۀ شـیـخ الائــمّـه تـا خــدا واغـربـتـا
ظالمی خود روی مرکب او پیاده در پی‌اش            رحـم بر حالـش ندارد بی‌حـیا، واغربتا
تا زمیـن افـتـاد یـادِ گـودیِ گـودال کرد            با سـنـان افـتـاد جـدش بی‌هـوا واغـربتا
پشتِ مرکب یادِ آن ده نعلِ اسب افتاده بود            پیـکـرِ جـدش شد آنجـا جابـجا واغـربتا
شکر حق آقا تو را شب بینِ کوچه برده‌اند            روز بردند عمه را در کوچه‌ها واغربتا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه و همچنین رعایت بیشتر شأن اهل بیت؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ظالمی خود روی مرکب لیک او را می‌کشید            رحـم بر حالـش ندارد بی‌حـیا، واغربتا

هر چه شد آقا تو را شب بینِ کوچه برده‌اند            روز بردند عمه را در کوچه‌ها واغربتا

مدح و مناجات با امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : عذرا رشید نژاد نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

روشن‌تر از تـمام جهـان، آسـمان تو            بـاغ سـتـاره‌هـاست مگـر آسـتان تو؟

پـرچـم بـه دوش مـردم آزاده داده‌ای            تا هر کـرانه فـتـح شـود با نـشان تو


روشن به نور مهر تو بحرین تا یمن            مشعل به دست‌های تو و شیعـیان تو

مانند کـوه صبـر، هـنوز ایـستـاده‌اند            در روزهای رنج و بلا، دوسـتان تو

جغرافیای سرخ زمین دشت لاله‌هاست            گـسترده در تـمام جهـان بوسـتان تو

زودا که صبح «صادق» موعود می‌رسد            خـورشید فـتح می‌دمـد از آسـمان تو

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مرتضی مولوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

سر و پای برهنه می‌برند آن پیر عاشق را            که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را

همان‌هایی که قرآن بر سر نی کرده، می‌بردند            به دستِ بسته، پای نیزه‌ها قرآن ناطق را


و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند            مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟

به نام سوره‌های فجر و والعصر و اذا جاءَ            بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را

چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد            به مصباح‌الشریعه تا ابد جان‌های عاشق را

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : سیده تکتم حسینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به اسـتـناد حـدیـثی دلـم چه عـاشـق بود            سند مطالبه کردند...«قالَ صادق» بود

وزیـد صحـبت آوازه‌اش به هـر سـویی            عدو اگـرچه در این کار نـامـوافـق بود


نشـسته بود دو زانـو جهان به شاگردی            چه مکـتبی که پُر از عالمان حاذق بود

رسـید جـابـر حـیّـان اگـر به اِکـسیـرش            به ورد حَق‌حَق و با کیمیای هِق‌هِق بود

نواخت ساعت اِثنا عشر به گوش زمان            که نـیـمه راه امـامت در آن دقـایـق بود

به لطف منطـق شـیوا و نطـق غـرّایش            سکوت شهر پُر از واژه‌های ناطق بود

دمی شکافـت قـفس، فرصت تنفـس شد            وگرنه ظلم همان ظلم و جور سابق بود

چه خوب شد به افق صبح صادقش سر زد            که چشم منتظرانش به سوی مشرق بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد زیرا به استناد عبارت و قادة الامم در زیارت جامعه کبیره و دیگر روایات وارده تمام ذرات عالم تحت فرمان امام هستند.

وزیـد صحـبت آوازه‌اش به هـر سـویی            اگـرچه بـاد در این کـار نـامـوافـق بود

مدح و شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

شـیـعه بایـد نـیـمۀ شـوال را از بَـر کند            عـبرتِ جنگِ اُحـد را ذرّه‌ای نوبـر کند

با مُروری جِدّی از تاریخِ دوران، خویش را            در کنار مصطفی روحی فِـدا، باور کند


از غنائم، لحظۀ بُحبوحه باید دست شُست            ورنه کِی دفعِ خطر از جانِ پیغمبر کند

الگوی رزمندۀ اسلام، اخلاصِ علی است            حمزه در جنگ اقتدا بر شیوۀ حیدر کند

دید مولا می‌زند تیغ از یمین و از یسار            تا ز خـتم الانـبـیا، دفـعِ بـلا یکـسر کـند

«لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفـقار»            برترین مدحی است، کز مولای ما، داور کند

شد علی شیرخدا و حمزه شد شیر رسول            تا  تهاجـم بر سپاهِ مشـرک و کافـر کند

شیر می‌خواهد، زنَد شـیرازۀ دشمن بهم            حمزه یکجا می‌تواند، دفعِ صد لشکر کند

شیعه باید از جناب حمزه گـیرد درسها            سیـنۀ خود را سپر، در یاریِ رهبر کند

بولهب‌ها را نشانَد جای خود، در هر زمان            غیرتِ دینیِ خود را فاش در منظر کند

دختِ نامشروعِ بوسفیان، جگرخوار از چه شد؟            زانکه لشکر را تهی از حیدرِ دیگر کند

حیف که امرِ نبی را، پشتِ گوش انداختند            فرصتی شد تا جگرخواره، لب از خون تر کند

حکمِ پیغمبر زمین ماند و غنیمت اصل شد            خصم باید هم که دستِ خویش را برتر کند

وای بر قومی که از تکلیف خود غافل شود            در همین هنگامه، دشمن بر دلش خنجر کند

هیچکس باور نمی‌کرد از سوی یک آکله            خنجری وحشی تواند حمزه را پرپر کند

حمزه چون از پا درآمد، مصطفی از پا نشست            کاش فکری از برای حالتِ خواهر کند

جسمِ سالارِ سپه را ساخت پنهان در عبا            کاش فکری هم برای زینبِ مضطر کند

مُثله شد، اما سرش بر نیزۀ اعـدا نرفت            کِی تواند خواهر از محمل سخن با سر کند

کاش حمزه بود و کس، جرأت نمی‌کرد از نفاق            نیّتِ سیـلی زدن، بر سـورۀ کـوثـر کـند

این سخن، حتی شنیدن هم برایش سخت بود            بارها می‌دید احـمد را سخن از در کـند

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سیدهاشم وفایی نوع شعر : سرود وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای آن‌که نور عشق و شرف در جبین توست            روشن، سرای دل ز چراغ یقین توست

مهر رسولِ نور، تو را بُرده سوی نور            این رشتۀ سعـادت و حبل المتـین توست


در یـاری رسـول خـدا، جـان دشـمـنان،            آتـش گـرفـتـه از نـفـس آتـشـیـن تـوست

بر روی مرگ خنده زدی در شب وداع            تا گفت مصطفی که شب آخرین توست

ای سـرو سربـلـند و سرافـراز بـاغ دین            از چه به خاکِ غم، سر شورآفرین توست

از آن زمان که ریخته خونت به روی خاک            صحرای لاله‌زار اُحـد شرمگـین توست

از اشک فـاطمه ز دل خـاک گـل دمـید            آنجا که بـین خـاک تـن نـازنـین تـوست

: امتیاز

شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از اُحُــد آیــد نــدا واویـلـتـا واحَـمْـزَتــاه            شهـر پیـغـمر شده مـاتـم‌سـرا واحَمْـزَتاه

هم برادر، هم عمو، هم تکیه گاهش کشته شد            خون شد از غم قلب ختم‌الانبیا واحَمْزَتاه


قطعه‌قطعه پاره‌پاره ارباً اربا چاک‌چاک            پیکـرش افـتاده روی خـاکـها واحَـمْزَتاه

دست وحشی بشکند یارب که از راه ستم            نیزه زد بر پهـلوی او بی‌هـوا واحَمْزَتاه

تا نیفـتد چشم خواهر بر جـراحات تنش            بر رویش انداخت پیغمبر عبا واحَمْزَتاه

خواهرش جسم برادر را ندید از حال رفت            شد اُحُـد از ناله‌هـایش کـربلا واحَمْـزَتاه

فاطمه بعد از پدر با پهلوی بشکسته‌اش            در کـنار قـبر او می‌زد صدا واحَـمْزَتاه

تو نبودی ای عمو بر صورتم سیلی زدند            پیش چشم شوهرم در کوچه‌ها واحَمْزَتاه

تو نبـودی خـانه‌ام را از جـفا آتش زدند            تو نبودی سوخـتم در شعـله‌ها واحَمْزَتاه

کاش بودی ای عمو تا باز می‌کردی طناب            بین دشمن از دو دست مرتضی واحَمْزَتاه

در مدینه مادر و، دختر به دشت کربلا            روی تل می‌زد صدا واجعفرا واحَمْزَتاه

نیزه‌ها می‌رفت بالا زینب از سوزجگر            نـاله مـی‌زد واعـلـیا وا اَخـا واحَـمْـزَتـاه

کاش حمزه بود تا خنجر بگیرد از عدو            یا که زینب را برد در خیمه‌ها واحَمْزَتاه

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام

شاعر : مصطفی محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

اینجا دیار و مرقـد مـَردی کـریم است            اینجا مـزار حـضرت عبدالعـظیم است

این «آستان» از بسكه والا و رفیع است            هم کـربـلای عاشـقان و هم بقـیع است


لطف خدا بوده که ری بر ما وطن شد            سهـم دل این عاشـقان عـشق حسن شد

روز ازل تـقـدیـر ما شد عـشـق نـامت            تو شـاه مُـلک دل شدی ما هم غـلامت

دنـیای ما لبـریـز از فـیـض دم تـوست            در دست ما تا روز محشر پرچم توست

نامت همیشه عـزّت این مردمان است            این افـتخـار مردم ری در جهـان است

تنهـا نه رى را داده‌اى سـوداى مسـتى            پـشت و پـناه مـردم تـهـران تو هـستى

هر کس که زائر شد به تو از غم رها شد            مـهـمـان تو مـهـمـان شـاه کـربـلا شـد

کـرب و بـلا گـفـتـم دلـم لـرزید یـارب            گــودال یــادم آمـد و غــم‌هـای زیـنـب

آقـا اجـازه هـسـت تا روضـه بـخـوانـم            ای‌کـاش با این روضـه‌ها زنـده نـمانـم

آقـا شـنـیـدم تـشـنه لـب از حال رفـتـی            امـا شـبــیـه جــدتـان گــودال رفــتـی؟

کی مثل اربـابم تنت در خـون کـشیدند            یا کِی سـرت را با لب عطشان بریدند

روز عـزای تو اگـر دل پُـر محـن شد            کِی تیـر باران پیکـرت مثل حـسن شد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هر کجا که ذکر خیرت هست و از تو یادی است            می‌نشینم با ادب! این عادتِ اجدادی است

خسته از کنج قفس پر می‌کشم تا شهرری            سخت ویران و خرابم؛ حاجتم آبادی است


این حرم جایِ کبوتر دارد عمری یاکریم            چون کرَم داری و کارَت دادنِ آزادی است

حـضرتِ عـبدالعـظیم و سـیّدِ اهـل کـرم            عاشقت هستم! وَ این احساس مادرزادی است

خیره بر صحنت شدم آتش گرفتم! چون بقیع            بی‌حرم مانده‌ست و این غربت چه غیرِعادی است

مرقـدت شد کـربلای ثانی و جانِ حسین            سر به راهم کن! ببخش آقا اگر ایرادی است

مُهر تأیـیدی گرفتی از امامِ عـصر خود            این جوابِ هر سلامی که به دستش دادی است

رفتی و در وصف شأن تو همین کافیست که            داغـدارِ ماتـمت مـولا امامِ هـادی است!

: امتیاز

مدح و ارتحال حضرت امام خمینی رحمة الله علیه

شاعر : مجتبی صمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تـاب فـراق روی تو را آسـمـان نداشت            داغت به دیده ها بجز اشک روان نداشت

ای پیر میکـده ز غـمت باده خشک شد            مـیـخانه تـاب نـالـۀ دُردی‌کـشان نداشت


بعد از عـروج روح تو روح قـصیده‌ها            جز رنگ آه نای سخن بر زبان نداشت

یک لحـظه نبض ثانـیه‌ها بی‌صدا طپـید            زیرا که درک پر زدنت را زمان نداشت

روزی که آمدی هـمه گل‌ها شکـفته شد            مثـل تو خاک خـستۀ ما باغـبان نـداشت

ای بـاغـبــان بـاغ شـهـیـدان لالـه گـون            باغت بهشت عاطفه بود و خزان نداشت

بودی اسـیر خـال لـب دوسـت، ما به تو            عشق تو جز به یک‌یک دل‌ها مکان نداشت

بودی تو پـیک رحـمت پیـغـمبر عـظـیم            تـاریخ شیـعه مثل تو نامـه‌رسان نداشت

از خطبه‌های حیدری‌ات کاخ ها شکست            سیل هجـوم کفـر به پیشت توان نداشت

مثـل عـلی دلت ز گروهی شکـسته بود            کی گفته نای پُر ز غمت استخوان نداشت؟

یادش بخـیر عـطر جـماران و عطر تو            عطری که عطر عشق تو بود و جنان نداشت

زهرا چو مادری به عزای تو گریه کرد            بزم مصیبت تو جز او نوحه‌خوان نداشت

روزی که جسم تو ز سر دست‌ها گذشت            در خاطرات عشق نظیرش جهان نداشت

جسمت به زیر سایه و مردم به گرد تو            تاب وداع روی تو پیر و جوان نداشت

ای سیدی که جد تو در خاک و خون نشست            جسم حـسین جد تو یک سایـبان نداشت

زیـنـب به قـتـلگـاه بـرادر نـظـاره کـرد            بی‌کفن و دفن گذشت چرا که امان نداشت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تـاب فـراق روی تو را آسـمـان نداشت            داغت به دیده پیک جز اشک روان نداشت

از خـطبه‌های زینـبی‌ات کاخ ها شکست            سیل هجـوم کفـر به پیشت توان نداشت