- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ارتحال حضرت امام خمینی رحمة الله علیه
از نخل بیسر آن قدر سرو و صنوبر ساخت تا عـزّت امـروزۀ ما را مـقـدّر سـاخـت آوازهاش در کوچه و پس کوچه پیچـیده از خاک مُرده این مسیحا کوهی از زر ساخت دیـروز دلها تحـت تـأثـیـر کـلامش بود با منبر خود مـادرانی کاوهپرور ساخت مـیـراثدار او بـسـیج چـند میلـیونیست با میثم و مقداد و حجر و حمزه لشگر ساخت چـشـمان او دنـبال تـقـریب مـذاهب بـود از شیعه و سنی برای هم بـرادر ساخت پیر و جوان بر روی لب الله اکبر داشت این عارف بالله شهری حیرتآور ساخت دنیا مرید مکـتب "طیب" سرشت اوست سربازهایی مثل حر پاک و مطهر ساخت مشکلگشای خط شکنهای دو کوهه شد با هر دعا راهی برای فتح خیبر ساخت دامـان او مـهـد تـمـامـیّ شـهـیــدان بـود صیاد و زین الدین و چمران و هنرور ساخت در روضههای آتـشـین کـوثـری هر بار آهی کشید از دل جماران را معطر ساخت ما نه پدرهامان ولی با چـشم خود دیدند اعجاز روحالله یک ایران دیگـر ساخت
: امتیاز
|
سالروز جنایت تخریب حرم ائمه بقیع علیهم السلام
یک بغض سخت و سنگین جامانده در گلویم تصویر مشت خاکیست پیوسته روبرویم امـشب نـسـیم رحـمت از جانب مدیـنه عـطـر وجـود او را میآورد به سـویم بـاید کـه در خـیـالـم با قـبـر خـاکـی او از کـوچههای غـربت تا کـربلا بگـویم در کوچه روی یاسی شد رنگِ ارغوانی عمریست روضهخوان روی کبود اویم فـواره میزند اشک از آسـمان چـشمم شد قطره قطره اشکم آغشته با وضویم با این هـمه کـرامت وقـتی حـرم ندارد از غصه خودنما شد رنگ سپـید مویم بر غربتش شب و روز باید ببارم از غم شـایـد بـه آب دیـده تـاریـخ را بـشـویـم بیماریام وخیمست، محض شفای روحم دکـتر نـوشـته باید این خـاک را ببـویم
: امتیاز
|
سالروز جنایت تخریب حرم ائمه بقیع علیهم السلام
بقیع گفتی و دل را دوباره خون کردی شرارِ غربت و غم را بجان فزون کردی بـقـیع گـفـتی و شد تـازه داغ دلـهـامـان مگو که قلب نبی را ز درد، خون کردی سخن ز غربت و تخریبِ جنتُ الزهراست دوباره زنده به دوران، غمِ درون کردی چهار قـبر غـریب و چهـار امام غریب بقـیع! چگونه تحمل تو تا کنون کردی؟ فـرشتـگـانِ مـقـرب به عـرشِ اعـلا را مقیم مُضجعِ بیسقف و بیستون کردی بهشت، گوشهای از این قبورِ نورانیست مرا به جـنّتِ فـردوس رهـنمون کردی ز دیـده خـون رود و نالـهای حـزین آید بـیادِ یـاسِ مـدیـنه، که واژگـون کـردی مدینه گفتی و در شعله سوخت گیسویی دوباره خـاطرۀ کـوچه را برون کردی تو دیدهای که در آتش، حریمِ زهرا سوخت به شعله عصمتِ حق را نظاره چون کردی؟ نــبـود بــاورمـان، زیـر پـا رود مــادر و تو سکوت بر آن دشمنِ زبون کردی! تو دیدهای که لعینی به یاس، سـیلی زد چـسـان مـلاحـظۀ آتـشِ جـنـون کردی؟ چه بَد معـامـله با یـار کـردی، ای امت امام را تو رها، خصم را مصون کردی بپای خـیز مسلـمان! سـپاهِ مهـدی باش! به کنجِ خیمۀ عزلت چرا سکون کردی؟
: امتیاز
|
مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در سالروز تخریب بقیع
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را کـی مـیکـنـیـم ریـشـهٔ آل سـعــود را؟ یارب! به حق ناقـهٔ صالـح عـذاب کن نـسـل بـه جـای مـانـدهٔ قــوم ثـمـود را افـتـاده دسـت ابـرهــههـا خــانـۀ خــدا سجّیل کو که سر شکـند این جـنود را چیـزی به غـیر وهـن ندارد نـمازشان باید شـکـست بر سـر آنها عـمـود را ای واجبالـوجـود ز لـوث وجـودشان کی پاک میکنی همه مُـلک وجـود را جـده، یـمن، مدیـنه، غـدیر، از قـدیمها ایـن قـوم مـیخـرنـد تـمـام شـهــود را در آن زمین که نام عـلی گـل نمیکند هـرگـز مـجـوی مـدفـن یـاس کـبود را کو وارث کسی که در قلعه کنده است تـا بـشـکـنـد دوبـاره غـرور یـهـود را اسـفــنـدِ روز آمـدنـش کــور مـیکـنـد یک صبح جمعه چشم بخیل و حسود را
: امتیاز
|
سالروز جنایت تخریب حرم ائمه بقیع علیهم السلام
ای بقـیع در تو شـکـوه مـدنی میبیـنم نـور پـنهـان نـبـی را عـلـنی میبـیـنـم ای بقیع ای حرم قدس چه آمد به سرت نه دگر صحن و نه بیت الحزنی میبینم باقر و صادق و سجاد حـسینی هستـند قـبـر بیگـنـبدشـان را حـسنی میبـیـنم یک حرم نیست در این منطقه بر چار امام بـوده اما سـتم از خـصـم دنی میبیـنم مرگ بر زمرۀ شیطان صفتان دوران که به هر مجمع شان ما و منی میبینم مرگ بر آل وهاب و همه عـمال فـتن که در آنها همه پیـمان شکـنی میبینم مـرگ بر آل سـعـود و همه اربابـانش که در این طایـفه مكـر عـلنی میبیـنم ماجراییست پُـر از توطئه تاریخ بقیع ز آن دل شیعه ملـول و محـنی میبینم مــرگ بـر آل امـیّـه فِــرَقِ سـفــیـانـی نسل آنها بـدتـر از شـمر دنی میبینم مرگ بر داعش و القاعـده و تکفـیری که در آنـهـا صفـت راهـزنی میبـیـنم این همه ظلم و رجزخوانی این طایفه را نه ز ایمان نه ز حبّ الوطـنی میبیـنم این صنمها همه زائـیدۀ طغـیانگریاند از پسِ این همه بت، بتشکنی میبینم سیصد و سیزده آزاده همین دور و برند اهل عـرشاند ولی من زمـنی میبـینم خواهد آمد بشری که بـشرُ کـیف بشر گـاه او را عـجـمی گه يـمـنی میبـیـنم پیش، ای اهل یمن، تا حرم قدس رسول من شـما را همه اخـوان تـنی میبـیـنم خواهد آمد قـمری که قـمرُ کـیف قـمر زنده از او صد اویـس قـرنی میبـیـنم آری او مهـدی زهـراست همانا او را عـربـیّ و قـرشـیّ و مـدنـی مـیبـیـنـم خواهد آمد که به آفاق زند پرچـم عدل زیر پرچم همه مسکین و غنی میبینم میرسد پـشت سـرِ پرچـم او پرچـمها رنگشان سرخ و سفید و چمنی میبینم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
ناسپـاسیست اگر مـایۀ عارش باشیم بی تفاوت به غـم ایل و تبارش باشیم عصرها، منتظر صبح بهارش باشیم هـر کـسی رابطـه با عـالـم بـالا دارد دل و دین در گِرُوِ حضرت مولا دارد درد اینجاست که از بس دل ما بیدرد است یازده قرن گذشتهست و بیابان گرد است سر و کارش که به ما مردم خودخواه افتاد یوسف از جهل خودی ها به تَهِ چاه افتاد گـیرم از لطف به ما نیز کمالاتی داد فرصتی در پی جـبران خساراتی داد چه قَدَر گوش نواز است صدای قدمش! همه گویند که: عشق است صفای قدمش سحری هم دَرِ این خانه به ما جا بدهید مـژدۀ وصلِ مرا با گُـلِ زهـرا بدهید
: امتیاز
|
مناجات با حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
تـنهـاتـرین امـام زمین، مـقـتـدای شهر تنها، چه میکنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟ وقـتی کـسی برای تو تب هـم نمیکـند دیگر نـسـوز این همه آقا به پـای شهر تو گـریه میکـنی و صدایت نـمیرسد گم میشود صدای تو در خندههای شهر تهمت، ریا و غیبت و رزق حرام و قتل ای وای من چه میکشی از ماجرای شهر دلخوش نکن به “ندبۀ” جمعه، خودت بیا با این همه گـنـاه نگـیـرد دعـای شهـر اینـجـا کـسی بـرای تو کـاری نمیکـند فهـمـیدهام که خـستهای از ادعای شهر گـاه از نـبـودنت مـثلا گـریـه میکـنـند شرمندهام! از این همه کذب و ادای شهر هر روز دیده میشوی اما کسی تو را نشناخت ای غـریـبهترین آشِـنای شهر جمعه، غـروب… گریۀ بیاخـتیار من آقــا دلـم گـرفـتـه شـبـیـه هـوای شـهـر
: امتیاز
|
عید سعید فطر
تا پيك صبا مـژده ز عـيد رمضان داد او باب چـنان را ز رخ مـاه نشان داد از آتش دوزخ همه را حضرت جانان از يُمن چنين روز بكـف خط امان داد از مرحمت ماه پر از فيض و ضيافت پـاداش خـداونـد به مـا بـاغ جـنـان داد بشنو ز خـروس سحر از بام شريعـت بـر پـيـكـر اين روز به آواز تـوان داد بر مسلـم و بر مسلمه اين عـيد مبارك كز نور حضورش طربی بر همگان داد تا سود و زيان شد عملت را همه ميزان اين عيد صيامست نشان سود و زيان داد مقـبـول نمازیست نـيازش بود از پی خوش آنكه به خيل فـقـرا لقمه نان داد خورشيد جهان بود همه صُم و صلاتت كين گونه طراوت به تو و كون و مكان داد برخيز و به شكرانه اين عيد سماع كن زيرا رمضان را به تو حق هديه گران داد اين روزه و اين خمس و زكاتست پريسا بر پـيکـرۀ مـردۀ اشـعـار تو جـان داد
: امتیاز
|
دوبیتی های وداع با مبارک رمضان
کـمکـم غـروب مــاه خـدا دیـده میشـود صد حیف از این بساط که برچیده میشود در این بهار رحمت و غفران و مغفرت خوشبخت آن کسیاست که بخشیده میشود ********* ناشناس ********* بخـشـید و چه خوب غـرقِ تغـیـیر شدم مـانـنـد حـصـیـرِ کـهـنـه تـعـمـیـر شـدم دل کـنـدنـم از مــاه خــدا دشـوار است بسکه سـرِ این سـفـره نـمکگـیـر شدم ********* مرضیه عاطفی ********* مـاه رمـضـان میرود و تـوشـه نـدارم در مـزرعـۀ عـفـو خـدا خـوشـه نـدارم بـا روزه خــدایـی نـشـدم، بـاز امـیـدی جز گـریه بر صاحب ششگوشه ندارم ********* امیرعظیمی ********* میخـواست بهـانهای که پُر نـور شویم از هـرچه بـدی و غـیـر او دور شـویم ********* ناشناس ********* ********* جوادحیدری ********* فــرصـت خــوب رهــایــی شـد تـمــام مــاه عــشــق و آشــتــی مــاه صــیــام ********* سیدرضاراستگو *********
: امتیاز
|
مناجات وداع با مبارک رمضان
رمضان میرود و میبرد از کف دل ما آن که سیروز صفا یافت از او محفل ما رمضان رفت و دریغا که به امضاء نرسد طاعـتِ نـاقـصِ مـا، روزه نـاقـابـل مـا رمضان، عـقدهگـشا بود گـنهکـاران را وای اگر او رود حـل نشـود مشکـل ما وای بر ما اگر از این همه نعـمت نبوَد جز یکی جرعه آب و لب نان حاصل ما شب عـید است خدایا نـظری بر ما کن تـا هـدایـت بـشــود زود دل غــافـل مـا
: امتیاز
|
مناجات وداع با مبارک رمضان
فرصت توبه گذشت و گریه میبارم هنوز حسرت اوقات غفلت را به دل دارم هنوز باز هم جا ماندم و این غافله از ما گذشت مانده خاری در کف پا و گرفتارم هنوز هر چه درمان بود مخصوص ضیافت خانه بود عافیت بود و شفا هر چند بیمارم هنوز بعد از آن شب های بهـتر از تمام سالها در مسیر بندگی ای وای کم کارم هنوز من نبـودم زیـنت مهـمـانی خـوبـان تـو هر چه تو بخشیدهای من عبد سربارم هنوز گر چه دارد میرود این ماه اما میزبان باز میگوید گنه داری؟ خریدارم هنوز لحـظهای با ما سرِ یاری اگر داری بیا اشتیاق دستگـیری از تو را دارم هنوز تا که من هستم چرا بر دیگران رو میزنی من که قبل از هر که گویی دوستت دارم هنوز
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ذکـر لـب انـبـیـاء حـسـیـن عـلیهالسلام اعـظـمِ اسـم خـدا حـسـیـن عـلیهالسلام فیض دمادم حسین هـستی خاتم حسین کیست مِنَ المُصطَفی حسین علیهالسلام بـال و پـر فـاطـمـه تـاج سـر فـاطـمـه کـوثـر خـیـرالنـساء حسین علیهالسلام ســیــد احــرار او حــیـــدر کــرار او آیـنــۀ مـرتـضـی حـسـیـن عـلیهالسلام خـاتـمۀ پـنـج تـن جـوهـر جـان حـسن بـرادر مـجـتـبـا حـسـیـن عـلـیهالـسلام مریض احـیـا کـند مُـرده مسیـحـا کـند تـربت اربـاب مـا حـسـیـن علیهالسلام زیارت عرش و حق زیارت این دو است اکـبـر شـیـرین لـقا حـسـین علیهالسلام کـشتی نـوح است او امید ما هست او وَ مَن اتـاکُـم نَجـی حـسـین علیهالسلام نوح خودش در خطر بود به او نوحه گر داشـت به او الـتـجا حـسین علیهالسلام گـفـت امـام رضا گـریـه فـقـط در غـم پـادشـه کـربـلا حـسـیـن عـلـیهالـسـلام شـعـله زده تا ابـد در دل هـر مـؤمـنی داغ عـزیـز خـدا حـسـیـن عـلیهالـسلام در غـم او نـاله گر جن و پری و بشر مـاهی و مـرغ هـوا حسین علیهالسلام صـدای زنجـیـرها ذکـر عـلـم گـیـرهـا چیست به وقت عزا حسین علیهالسلام گریۀ ماهورِ رود زمزمۀ چنگ و عود تـار به شـور و نـوا حسین علیهالسلام نوحه سرایش بخوان به ماتمش با فغان گوشۀ شش گوشه را حسین علیهالسلام واعطشا واعـطش غـصۀ سـقا عـطش حرف لـب مشکها حسین علیهالسلام شمر به گودال رفت، فاطمه از حال رفت عرش صدا زد صدا حسین علیهالسلام روبروی خواهرش برید از تن سرش ذبـح شـده از قـفـا حـسـین علـیهالسلام فاطمه! هذا حسین بیکس و تنها حسین مُـرَمِّـل بـالـدّما حـسـیـن عـلـیهالـسـلام
: امتیاز
|
مناجات وداع با مبارک رمضان
حـیف که از دست ما مـاه خـدا میرود مـاه مناجـات و نـور، ماه دعـا میرود مـاه سـحـر خـیـزی اهـل صفـا میرود مــاه وصـال عــلــی، مـاه ولا مـیرود ماه خدا رفت رفت، جلوۀ بدرش به خیر زمـزمههای شب و لیـلۀ قدرش به خیر بـود به روی خـدا، چـشـم تـمـاشـای ما خواندن جوشن کبیر، صوت دلآرای ما هر شب و هر روز بود، بزم خدا جای ما زمـزمـۀ افـتـتـاح، سـر زد از آوای مـا حیف که مانند برق، این مه معبود رفت دیر ز راه آمد و، خنده زد و زود رفت مـاه خـداونـد رفـت، مـانـد بـه دل آه ما دسـت خـداونـدگـار بـود به هـمـراه مـا نــور بـه افـلاک داد، ذکـر هــو الله مـا ذکـر هـو اللهِ مـا، اشـک سـحـرگـاه مـا نـالـۀ العـفـو مـا از رمـضـان دل ربـود گـاه دعـای سـحـر، گاه ابـوحـمـزه بـود ز آیـنـۀ دل گـرفت مـاه خـداونـد، زنگ سلسلۀ زلف وصل، بود سحرها به چنگ عبد خدا بود و صلح، دیو هوی بود و جنگ یافت ز خون علی صورت این ماه، رنگ محـفـل قرب خدا کوی عـلی بود و بس روی جـمیل خدا روی علی بود و بس کیست علی؟ کیست؟ کیست؟ سرِّ مگوی خدا آنکه هیاهوی اوست، معنی هـوی خدا دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا داشته شصت و سه سال، دیده به سوی خدا نـور به او مـتکی، خلق به او زنده بود عـالـم و آدم نـبـود، او به خـدا بـنده بود
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند کریم و روضه سیدالشهدا علیهالسلام
تو تَـرَحُّـم نکـنی پس که تَـرَحُّـم بکند تو تَـبَـسُّم نـکـنی پس که تَـبَـسُّم بکـند پشت هم جرم و خطاهای من بیسرو پا آتـش مـعـصـیـتم را پُـرِ هـیـزم بکـند همه جا بنـدۀ تو رفـته و ردش کردند عـاقـبـت آمـده تا بـا تو تـکـلـم بـکـند تو نگـاهـش نکـنی بار گـناهش او را آخـرْ انگـشتنـمای هـمه مـردم بکـند خواهش بندهات این است نخواهی محشر در شلـوغی پسر فاطـمه را گُـم بکند بـگـذاریـد که این بـنـده بـمـانـد تا که دوسه خط گریه برای شب سوم بکند یکنفر نیست که در هلهلۀ شام خراب سیـنهاش را سپـر صورت خانم بکند آنقدر مویِ سرش سوخت درآتش کَم شد چـادرِ سوخـتهاش تا به ابد پرچَـم شد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شکرخدا که عمریست در پشت این درم من سرمایه دارِ شهرم، مسکین حیدرم من با آب چـاه کـوفـه، اوّل وضو گـرفـتـم بیانـتـهـا على بود، بیانـتها نجـف شد تا رو به قبله کردم، قـبله نما نجف شد یا حیدر است، یاهـو، یا ربّناست حیدر من آمدم که کـوهِ ایـمان بسازى از من اى ابر گریه کن تا باران بسازى از من پیِر هزار ساله در پیش تو جوان است هر غزوه و نبردى رفت و دلاورى کرد در سجده سربه زیرى، در جنگ سرورى کرد در کربلا عمو رفت، سقّاى کودکان شد چشمش به خیمهها بود، تیر سپر که آمد از روى اسب افتاد، گرزى به سر که آمد برخـیـز اى دلاور، تا حـرمـله نخـنـدد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تشنه منـم حضرت دریا علی پست منم عـالی و اعـلا علی مست مـنم سـاقـی دلـها عـلی ذکر هر آنکس که بود با علی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی سیـنـه مـا وسـعـت دریـا شده عشق تو در گوشۀ دل جا شد هر نفـسـم ذکـر تو مـولا شده دم عـلـی و بـازدمـم بـا عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی هر که نـشد با عـلی آدم نـشد حـاتم بی لـطف تو حاتـم نشد جز تو کسی وصی خاتم نشد سـرّمـگـو از لب طاهـا عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی بردل ما عشق تو پُر شور باد چشم بد از مجلس تو دور باد دیـدۀ مـنـکـران تـو کـور بـاد کـار غـلامـی تـو بـا ما عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی لعن به دشمنان او واجب است آنچه به دشمنان او غالب است عـشق علی بن ابیطالب است دربه در عـشقـم و لـیلا عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی هرکه محبت تو درسینه کاشت بر سخنم نقطه صحت گذاشت نطـفه دشـمنانت ایـراد داشت دشـمـن آنـم که نـشـد با عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی صحن تو در دیده ما جنّت است سایه تو بر سر ما رحمت است لعنت بر دشمن تو نعمت است ذکـر لبـم هـمیشه هرجا عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی
: امتیاز
|
مناجات مشب قدری با خداوند کریم
بیا سـنگـینیِ بارِ گـناهـم را نبـین امشب مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت گره خوردهست احیا با امیرالمؤمنین امشب تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم به دیدارت میآیم از جدالی سهمگین امشب پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است نگاهی کن به این درماندۀ گوشهنشین امشب شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من مقـدّر میشود آیا برایـم اربعـین امشب؟ به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
حـال مـنـاجـاتی نـدارم بسکه بـد کـردم راه خودم را با خـدای خویش سد کردم یکـسال دنـبـال خـطـاهـای خـودم بـودم یک مـاه تنها، زندگیام را رصد کردم! خـیـلی بـرایم مـوقـعـیـتها فـراهـم شـد چون دیدم از تو دور خواهم گشت، رد کردم حالا شبیه محـتضر در محضرت هستم وقتیکه سقـفِ بر سرخود را لحد کردم امـروز با شـرمنـدگی رو بَـر تو آوردم اینـبار باور کن که نفـسم را لگـد کردم هرچـنـد ناچـیـزنـد امـا در حـضـور تو این قطره قـطره اشکهـایم را سند کردم تو آبـرویم را نـبـردی پـیـش این مـردم هرروز اینها را به نفـسم گوشزد کردم ای مهـربانتر از همه با من، بـبـخـشایم من خـوب باتو تا نکـردم، باتو بد کردم
: امتیاز
|
مناجات مشب قدری با خداوند کریم
خانهات آبـاد، ما را قـبل ویـرانی ببخش نوکر دل مُردهات را، مهربان جانی ببخش عذرخواهی میکنم خیلی خلاصه مختصر نامۀ جرم مرا امشب که میخوانی ببخش پشت کردم بر تو که بودی مرا پشت و پناه آمدم در ماه رحـمت، بین مهمانی ببخش گرچه سفت و سخت بودم بر گناهم پا فشار یا الـه المـذنـبـین ما را به آسـانی ببخـش چون تو را پیدا نکردم هر کجا پیدام شد تو به روی من نیاور خوب و پنهانی ببخش چنـتۀ من خالی است و کیسۀ عفو تو پُر دست من خالیست یارب مفت و مجانی ببخش هرچه میخواهی بزن ما را ولی در روز حشر پیش زهرا و علی من را نسوزانی ببخش صاحب شبهای قدر و قاضیالحاجات من جان حیدر از گدا رو بر نگردانی ببخش
: امتیاز
|
مناجات شب قدر با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
غـمت برای دل مبـتـلای من کافیست رسد همین که به گوشت صدای من کافیست دوبـاره لــیـلـهٔ قــدر آمـده گـل نـرگـس بپیچد عطرت اگر در هوای من کافیست بـیـا و قـدر مـرا بـا خـودت مـقـدّر کـن اگر بـرای تو باشـم برای من کافیست غـریب، با هـمهام؛ تا مـقـرب تو شـوم فـقـط تو باشی اگر آشنای من کافیست مبـاد آنکـه بـبـیـنـم شـرار قـهـر تـو را همین که هجر تو باشد سزای من کافیست مـرا خـدا بـه تـو بـخـشـیـد یـا ولـی الله رضایت تو بـرای خـدای من کافیست مریـضم آمدم اشک از غـم عـلی ریزم که اشک روضه برای شفای من کافیست شب زیارت و یک یا حسین و قدری اشک برای تـذکـرهٔ کـربـلای مـن کـافـیست
: امتیاز
|
مناجات شب قدر با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
میخـواهم امشب از خدای لیلةالقدر تـا بـازگـردی ای دعـای لیـلـةالـقدر بشـنـو صـدای الـتـمـاس اشکها را از بـغـض رنـجـور صدای لیلةالقدر با دسـت خـالی با تـمـنای ظـهـورت هر سـال میافـتـم به پـای لیـلةالقدر ایکاش درد دوری خود را بریـزی در دسـت خــالی گـدای لـیـلـةالـقـدر نقل است روح لیلةالقدر است زهرا پس جـان مـا بـادا فـدای لیـلـةالـقـدر ایکاش سال بعـد قـرآن سر بگـیریم بــا زائــران کــربــلای لـیـلـةالـقـدر حال و هوای کوفه گویا کربلاییست سخت است امشب روضههای لیلةالقدر
: امتیاز
|